بهای سنگین

خری وحشی، خری اهلی را که آفتاب می‌گرفت و استراحت می‌کرد، دید و به‌خاطر شرایط مطلوب و غذای خوبی که از آن لذّت می‌برد، به او تبریک گفت. کمی بعد خر وحشی دوباره خر اهلی را دید. این‌بار، باری سنگین بر
سه‌شنبه، 24 مرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
بهای سنگین
بهای سنگین

نویسنده: ازوپ
بازنویسی: اس. ای. هندفورد
برگردان: حسین ابراهیمی (الوند)

 
خری وحشی، خری اهلی را که آفتاب می‌گرفت و استراحت می‌کرد، دید و به‌خاطر شرایط مطلوب و غذای خوبی که از آن لذّت می‌برد، به او تبریک گفت. کمی بعد خر وحشی دوباره خر اهلی را دید. این‌بار، باری سنگین بر پشت او بود و مردی که از پشت او حرکت می‌کرد، او را با ترکه‌ای می‌زد. خر وحشی به او گفت: «اکنون دیگر نمی‌توانم به تو تبریک بگویم. چرا که می‌بینم برای غذای فراوانی که در اختیارت می‌گذارند، بهای سنگینی می‌پردازی.»
به آن‌چه به بهای سنگین، خطر و زحمت به‌دست می‌آید، نمی‌توان حسادت کرد.
منبع مقاله :
هندفورد، اس. اِی و دیگران؛ (1392)، افسانه‌های مردم دنیا (جلدهای 9 تا 12)، ترجمه‌ی حسین ابراهیمی (الوند) و دیگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما