واكنش احمدشاه به انقراض قاجاريه
روز ۱۵ آبان ۱۳۰۴ پنج روز پس از تصويب لايحه انقراض سلسله قاجار در مجلس شوراي ملي ، احمدشاه قاجار با انتشار بيانيه اي در پاريس اين اقدام را غير قانوني خواند .
در روز نهم آبان 1304 با تصويب ماده واحدهاي در مجلس شوراي ملي، انقراض سلسله قاجار در ايران رسماً اعلام شد. اين رويداد تاريخي نتيجه عزم رضاخان پهلوي براي كسب قدرت مطلق در كشور بود. تا پيش از اين، رضاخان با مسئوليتهايي چون فرمانده ديويزيون قزاق، سردار سپه و نخست وزير از بيشترين اختيارات در كشور برخوردار بود ولي قبضه كامل قدرت نيازمند كنار نهادن احمد شاه و سلطنت او بود.
از اهدافي كه رضاخان در طرح موضوع «جمهوري» دنبال ميكرد نيز دستيابي به همين هدف بود. رضاخان با اعلام اين موضوع در حقيقت به دنبال برچيدن بساط سلطنت قاجار و به قدرت رسيدن بود، به ويژه كه حكومت لائيك آتاترك نيز كه صميميترين دوست وي در خارج از كشور و خط دهنده رضاخان در مبارزه با مباني اعتقادي مردم بود الگوي حكومتت او شده بود.
براساس محاسبات رضاخان حذف سلطنت احمد شاه قاجار مهمترين عامل در فراهم آوردن زمينه قدرت مطلق مورد نظر بود.
رضاخان پهلوي به محض آن كه در سوم آبان 1302 به مقام نخستوزيري رسيد، احمد شاه را ناچار كرد مجدداً رهسپار اروپا شود. 1 برادر احمدشاه به عنوان نايبالسلطنه در تهران ماند و رضاخان او را نيز وادار كرد در امور دولت دخالت نكند. در چنين شرايطي قاجارها هيچگونه قدرتي در اختيار نداشتند و تمام قدرت حكومت در دست رضاخان بود
رضاخان در غياب احمد شاه روز به روز موقعيت خود را تحكيم ميكرد و در عين حال ميكوشيد تا با تبليغاتي گسترده عليه احمد شاه او را نسبت به سرنوشت مملكت لاقيد و بياعتنا نشان دهد. عوامل رضاخان در شهرهاي مختلف چنين تبليغ ميكردند كه شاه علاقهاي به ايران ندارد و به دنبال عياشي در فرنگ است. احمد شاه پس از تثبيت موقعيت رضاخان در ايران و به خصوص پس از رأي اعتمادي كه با نيرنگ، توطئه و فشار در 22 فروردين 1303 از مجلس گرفته شد، براي بازگشت به ايران در حالتي ترديد آميز به سر ميبرد. اما پس از مدتي مطالعه تصميم به بازگشت به ايران و حفظ سلطنت گرفت. انگليسيها وقتي كه از تصميم شاه براي عزيمت به ايران مطلع شدند، نزد او رفتند و ضمن مبالغه در اوضاع آشفته ايران صلاح او را در اين دانستند كه تا مدتي از رفتن به ايران چشم بپوشد تا رضاخان بتواند امنيت لازم را در كشور فراهم آورد. انگليسيها قيام شيخ خزعل را نمونهاي از عدم امنيت برشمردند و احمد شاه كه از واقعيات پشت پرده تا حدود زيادي بيخبر بود، به راستي باور كرد كه در گوشه و كنار كشور شورشهايي وجود دارد كه حتي در صورت ورود وي به ايران ممكن است جان او به خطر بيفتد. هر چه مدت توقف شاه در اروپا بيشتر ميشد، تبليغات طرفداران رضاخان هم مبني بر اين كه شاه علاقهاي به سرنوشت ايران ندارد، بيشتر ميشد و مردم نيز جوسازيها را باور ميكردند.
در اواخر 1303 هنگامي كه شيخ خزعل عليه رضاخان در خوزستان قيام كرد، احمد شاه نيز به حمايت از او برخاست. رضاخان نيروي بزرگي براي سركوب خزعل اعزام كرد. مجلس، خزعل و هوادارانش را خائن خواند. سپس با ميانجيگري انگليسيها كه درباره نفت و گسترش فعاليت شركت نفت انگليسي ـ ايراني با رضاخان به توافق رسيده بودند، خزعل به رضاخان تسليم و به تهران فرستاده شد. خوزستان نيز به وسيله ارتش رضاخان تصرف شد.
پس از سركوب قيام خزعل و در زمستان 1303 رضاخان با شورش كردها به سركردگي اسماعيل سميتقو مواجه شد. اين قيام كه از غرب درياچه اروميه آغاز شده بود نيز توسط رضاخان سركوب شد. به دنبال اين رويداد ايلات تركمن خراسان نيز كه عليه رضاخان بپا خاسته بودند سركوب و يا تسليم شدند.
پس از اين حوادث، رضاخان در ادامه تبليغات عليه سلطنت احمد شاه چنين وانمود كرد كه در پس همه اين شورشها، قاجارها قرار گرفتهاند. در بهمن 1303 اين جوسازيها به مجلس شوراي ملي منتقل شد و رضاخان تأكيد كرد كه ادامه همكاري بين او و دودمان قاجار غير ممكن است. مجلس تحت فشار رضاخان در 26 بهمن همان سال فرماندهي كل قوا را به رضاخان سپرد و به قدرت روز افزون وي در كشور صحه گذاشت. از سوي ديگر رضاخان به منظور فريب افكار عمومي و آرامش اوضاع، به موازات اين تحولات، ظاهري ترقيخواه به خود گرفت. او از توزيع اراضي دولتي ميان كشاورزان، تقليل ساعات كار كارگران، آزادي بيان و مطبوعات، تشكيل احزاب، حق اعتصاب و انتخابات آزاد صحبت به ميان آورد.
در نيمه اول 1304 تبليغات گستردهاي درباره ترقيخواهي و ميهن پرستي رضاخان به راه افتاد. خمير مايه اين تبليغات ضرورت جلوگيري از بازگشت احمد شاه و لزوم خلع دودمان قاجار بود.
با تبليغاتي كه توسط عوامل رضاخان انجام گرفت بدبيني نسبت به احمد شاه فزوني يافت. هر چه مواضع رضاخان مستحكمتر ميشد، تبليغ عليه احمد شاه نيز گستردهتر ميگشت. آرام آرام و با برنامه قبلي تلگرافهايي از سوي فرماندهان نظامي وحكام بعضي ايالات به مركز مخابره شد كه عدم صلاحيت شاه را در ادامه سلطنت تأكيد ميكردند و خواستار سلطنت رضاخان بودند. در كنار اين تلاشهاي زيركانه، در ميان مردم چنين شايع كردند كه احمد شاه ممكن است بدون توجه به زحمات و كوششهاي رضاخان درصدد خلع او از نخستوزيري برآيد وبار ديگر اوضاع سامان يافته كشور را آشفته سازد. مردم كه به شدت از تشديد هرج و مرج در كشور بيم داشتند به ادامه حكومت رضاخان تمايل نشان ميدادند و به اين ترتيب زمينه ذهني بيشتري براي بركناري احمد شاه فراهم ميشد.
تبليغات رضاخان و طرفدارانش عليه احمد شاه تا به آن اندازه بود كه شخصيتهايي مانند مدرس نيز نتوانستند كاري در خنثي كردن آن انجام دهند.
پس از آن كه عمال انگليس اذهان مردم را به سود رضاخان آماده كردند، سرانجام در نهم آبان 1304 ماده واحدهاي به صورت طرح تقديم مجلس پنجم شد كه در آن خلع قاجار از سطنت و سپردن حكومت موقت به رضاخان خواسته شده بود. اين ماده واحده به پيشنهاد «سيد محمد تدين» نايب رئيس مجلس مطرح شد. براساس اين پيشنهاد مسؤوليت تعيين شكل حكومت آتي بر عهده مجلس مؤسساني بود كه بايد بعداً تشكيل ميشد. پيشنهاد تدين در همان روز طرح، با 80 رأي مثبت از مجموع 85 نماينده حاضر در مجلس به تصويب رسيد و بدين ترتيب به حدود ۱۳۰ سال حاكميت سلسله قاجار بر ايران خاتمه داد.
متن طرح قانوني انقراض قاجاريه به شرح زير بود:
«مجلس شوراي ملي به نام سعادت ملت ايران انقراض سلسلة قاجاريه را اعلام نموده و حكومت موقتي را در حدود قانون اساسي و قوانين موضوعة مملكتي به شخص رضاخان پهلوي واگذار مينمايد. تعيين حكومت قطعي موكول به نظر مجلس مؤسسان است كه براي تغيير مواد 36 و 37 و 38 و 40 متمم قانون اساسي تشكيل ميشود.»
بعد از تصويب طرح انقراض قاجاريه در مجلس، رضاخان سردار سپه با عنوان جديد «والاحضرت اقدس» رياست حكومت موقتي را تا تعيين تكليف حكومت آيندة ايران به دست گرفت. احمد شاه قاجار با صدور اعلاميهاي در پاريس خلع خود را از سلطنت غير قانوني اعلام كرد و خود را «پادشاه قانوني مشروطة ايران» خواند، امّا رضاخان بياعتنا به اعتراض پادشاه مخلوع، برادر و وليعهد او محمد حسن ميرزا را نيز به خفت از كشور اخراج كرد.
10 روز پس از خلع احمد شاه از سلطنت سفير انگلستان نزد رضاخان رفت و طي يادداشتي از سوي دولت انگلستان حكومت وي را به رسميت شناخت. فرداي همان روز نيز سفير شوروي به ديدار رضاخان شتافت و به رسميت شناختن حكومت او را توسط دولت متبوعش اعلام كرد. با حمايت همهجانبهاي كه از سوي دولتهاي بزرگ خارجي صورت گرفت، رضاخان روز 15 آذر 1304 مجلس مؤسسان را با نطق خود افتتاح كرد. اين مجلس پس از 6 روز بحث رضاخان را به پادشاهي ايران انتخاب و سلطنت را در خانواده او موروثي اعلام كرد.
/س
در روز نهم آبان 1304 با تصويب ماده واحدهاي در مجلس شوراي ملي، انقراض سلسله قاجار در ايران رسماً اعلام شد. اين رويداد تاريخي نتيجه عزم رضاخان پهلوي براي كسب قدرت مطلق در كشور بود. تا پيش از اين، رضاخان با مسئوليتهايي چون فرمانده ديويزيون قزاق، سردار سپه و نخست وزير از بيشترين اختيارات در كشور برخوردار بود ولي قبضه كامل قدرت نيازمند كنار نهادن احمد شاه و سلطنت او بود.
از اهدافي كه رضاخان در طرح موضوع «جمهوري» دنبال ميكرد نيز دستيابي به همين هدف بود. رضاخان با اعلام اين موضوع در حقيقت به دنبال برچيدن بساط سلطنت قاجار و به قدرت رسيدن بود، به ويژه كه حكومت لائيك آتاترك نيز كه صميميترين دوست وي در خارج از كشور و خط دهنده رضاخان در مبارزه با مباني اعتقادي مردم بود الگوي حكومتت او شده بود.
براساس محاسبات رضاخان حذف سلطنت احمد شاه قاجار مهمترين عامل در فراهم آوردن زمينه قدرت مطلق مورد نظر بود.
رضاخان پهلوي به محض آن كه در سوم آبان 1302 به مقام نخستوزيري رسيد، احمد شاه را ناچار كرد مجدداً رهسپار اروپا شود. 1 برادر احمدشاه به عنوان نايبالسلطنه در تهران ماند و رضاخان او را نيز وادار كرد در امور دولت دخالت نكند. در چنين شرايطي قاجارها هيچگونه قدرتي در اختيار نداشتند و تمام قدرت حكومت در دست رضاخان بود
رضاخان در غياب احمد شاه روز به روز موقعيت خود را تحكيم ميكرد و در عين حال ميكوشيد تا با تبليغاتي گسترده عليه احمد شاه او را نسبت به سرنوشت مملكت لاقيد و بياعتنا نشان دهد. عوامل رضاخان در شهرهاي مختلف چنين تبليغ ميكردند كه شاه علاقهاي به ايران ندارد و به دنبال عياشي در فرنگ است. احمد شاه پس از تثبيت موقعيت رضاخان در ايران و به خصوص پس از رأي اعتمادي كه با نيرنگ، توطئه و فشار در 22 فروردين 1303 از مجلس گرفته شد، براي بازگشت به ايران در حالتي ترديد آميز به سر ميبرد. اما پس از مدتي مطالعه تصميم به بازگشت به ايران و حفظ سلطنت گرفت. انگليسيها وقتي كه از تصميم شاه براي عزيمت به ايران مطلع شدند، نزد او رفتند و ضمن مبالغه در اوضاع آشفته ايران صلاح او را در اين دانستند كه تا مدتي از رفتن به ايران چشم بپوشد تا رضاخان بتواند امنيت لازم را در كشور فراهم آورد. انگليسيها قيام شيخ خزعل را نمونهاي از عدم امنيت برشمردند و احمد شاه كه از واقعيات پشت پرده تا حدود زيادي بيخبر بود، به راستي باور كرد كه در گوشه و كنار كشور شورشهايي وجود دارد كه حتي در صورت ورود وي به ايران ممكن است جان او به خطر بيفتد. هر چه مدت توقف شاه در اروپا بيشتر ميشد، تبليغات طرفداران رضاخان هم مبني بر اين كه شاه علاقهاي به سرنوشت ايران ندارد، بيشتر ميشد و مردم نيز جوسازيها را باور ميكردند.
در اواخر 1303 هنگامي كه شيخ خزعل عليه رضاخان در خوزستان قيام كرد، احمد شاه نيز به حمايت از او برخاست. رضاخان نيروي بزرگي براي سركوب خزعل اعزام كرد. مجلس، خزعل و هوادارانش را خائن خواند. سپس با ميانجيگري انگليسيها كه درباره نفت و گسترش فعاليت شركت نفت انگليسي ـ ايراني با رضاخان به توافق رسيده بودند، خزعل به رضاخان تسليم و به تهران فرستاده شد. خوزستان نيز به وسيله ارتش رضاخان تصرف شد.
پس از سركوب قيام خزعل و در زمستان 1303 رضاخان با شورش كردها به سركردگي اسماعيل سميتقو مواجه شد. اين قيام كه از غرب درياچه اروميه آغاز شده بود نيز توسط رضاخان سركوب شد. به دنبال اين رويداد ايلات تركمن خراسان نيز كه عليه رضاخان بپا خاسته بودند سركوب و يا تسليم شدند.
پس از اين حوادث، رضاخان در ادامه تبليغات عليه سلطنت احمد شاه چنين وانمود كرد كه در پس همه اين شورشها، قاجارها قرار گرفتهاند. در بهمن 1303 اين جوسازيها به مجلس شوراي ملي منتقل شد و رضاخان تأكيد كرد كه ادامه همكاري بين او و دودمان قاجار غير ممكن است. مجلس تحت فشار رضاخان در 26 بهمن همان سال فرماندهي كل قوا را به رضاخان سپرد و به قدرت روز افزون وي در كشور صحه گذاشت. از سوي ديگر رضاخان به منظور فريب افكار عمومي و آرامش اوضاع، به موازات اين تحولات، ظاهري ترقيخواه به خود گرفت. او از توزيع اراضي دولتي ميان كشاورزان، تقليل ساعات كار كارگران، آزادي بيان و مطبوعات، تشكيل احزاب، حق اعتصاب و انتخابات آزاد صحبت به ميان آورد.
در نيمه اول 1304 تبليغات گستردهاي درباره ترقيخواهي و ميهن پرستي رضاخان به راه افتاد. خمير مايه اين تبليغات ضرورت جلوگيري از بازگشت احمد شاه و لزوم خلع دودمان قاجار بود.
با تبليغاتي كه توسط عوامل رضاخان انجام گرفت بدبيني نسبت به احمد شاه فزوني يافت. هر چه مواضع رضاخان مستحكمتر ميشد، تبليغ عليه احمد شاه نيز گستردهتر ميگشت. آرام آرام و با برنامه قبلي تلگرافهايي از سوي فرماندهان نظامي وحكام بعضي ايالات به مركز مخابره شد كه عدم صلاحيت شاه را در ادامه سلطنت تأكيد ميكردند و خواستار سلطنت رضاخان بودند. در كنار اين تلاشهاي زيركانه، در ميان مردم چنين شايع كردند كه احمد شاه ممكن است بدون توجه به زحمات و كوششهاي رضاخان درصدد خلع او از نخستوزيري برآيد وبار ديگر اوضاع سامان يافته كشور را آشفته سازد. مردم كه به شدت از تشديد هرج و مرج در كشور بيم داشتند به ادامه حكومت رضاخان تمايل نشان ميدادند و به اين ترتيب زمينه ذهني بيشتري براي بركناري احمد شاه فراهم ميشد.
تبليغات رضاخان و طرفدارانش عليه احمد شاه تا به آن اندازه بود كه شخصيتهايي مانند مدرس نيز نتوانستند كاري در خنثي كردن آن انجام دهند.
پس از آن كه عمال انگليس اذهان مردم را به سود رضاخان آماده كردند، سرانجام در نهم آبان 1304 ماده واحدهاي به صورت طرح تقديم مجلس پنجم شد كه در آن خلع قاجار از سطنت و سپردن حكومت موقت به رضاخان خواسته شده بود. اين ماده واحده به پيشنهاد «سيد محمد تدين» نايب رئيس مجلس مطرح شد. براساس اين پيشنهاد مسؤوليت تعيين شكل حكومت آتي بر عهده مجلس مؤسساني بود كه بايد بعداً تشكيل ميشد. پيشنهاد تدين در همان روز طرح، با 80 رأي مثبت از مجموع 85 نماينده حاضر در مجلس به تصويب رسيد و بدين ترتيب به حدود ۱۳۰ سال حاكميت سلسله قاجار بر ايران خاتمه داد.
متن طرح قانوني انقراض قاجاريه به شرح زير بود:
«مجلس شوراي ملي به نام سعادت ملت ايران انقراض سلسلة قاجاريه را اعلام نموده و حكومت موقتي را در حدود قانون اساسي و قوانين موضوعة مملكتي به شخص رضاخان پهلوي واگذار مينمايد. تعيين حكومت قطعي موكول به نظر مجلس مؤسسان است كه براي تغيير مواد 36 و 37 و 38 و 40 متمم قانون اساسي تشكيل ميشود.»
بعد از تصويب طرح انقراض قاجاريه در مجلس، رضاخان سردار سپه با عنوان جديد «والاحضرت اقدس» رياست حكومت موقتي را تا تعيين تكليف حكومت آيندة ايران به دست گرفت. احمد شاه قاجار با صدور اعلاميهاي در پاريس خلع خود را از سلطنت غير قانوني اعلام كرد و خود را «پادشاه قانوني مشروطة ايران» خواند، امّا رضاخان بياعتنا به اعتراض پادشاه مخلوع، برادر و وليعهد او محمد حسن ميرزا را نيز به خفت از كشور اخراج كرد.
10 روز پس از خلع احمد شاه از سلطنت سفير انگلستان نزد رضاخان رفت و طي يادداشتي از سوي دولت انگلستان حكومت وي را به رسميت شناخت. فرداي همان روز نيز سفير شوروي به ديدار رضاخان شتافت و به رسميت شناختن حكومت او را توسط دولت متبوعش اعلام كرد. با حمايت همهجانبهاي كه از سوي دولتهاي بزرگ خارجي صورت گرفت، رضاخان روز 15 آذر 1304 مجلس مؤسسان را با نطق خود افتتاح كرد. اين مجلس پس از 6 روز بحث رضاخان را به پادشاهي ايران انتخاب و سلطنت را در خانواده او موروثي اعلام كرد.
پي نوشت :
1ـ احمد شاه پيش از اين، يك بار در هفتم آبان 1298 راهي انگليس شد كه تا خرداد سال بعد ادامه يافت. يك بار نيز در 6 بهمن 1300 سفري به اروپا داشت كه تا آذر سال بعد به طول انجاميد. سفر 11 آبان 1302 احمد شاه سومين و آخرين مسافرت وي به اروپا بود.
/س