ويژگي هاى جنگ و صلح در اسلام

چكيده : ايـن نـوشـتـار بـر آن است كه به اختصار ويژگى هاى جنگ وصلح را در آيات و روايـات بـكـاود. حـاصـل اين جست و جو, چهار ويژگى عمده براى جنگ و سه ويـژگـى براى صلح است . جنگى كه اسلام آن را مشروع مى داند, فى سبيل اللّه اسـت نـه فـى سـبـيـل الطاغوت , در مقام دفع تجاوز وستم است و از هر گونه شـيـوه هـاى غـير انسانى به دور است. از اين رو, دفاعى , انسانى و عادلانه است . هـمـچنين صلحى كه اسلام در پى استقرارآن است , شرافتمندانه , همه جانبه و برخوردار از
شنبه، 12 ارديبهشت 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ويژگي هاى جنگ و صلح در اسلام
ويژگي هاى جنگ و صلح در اسلام
ويژگي هاى جنگ و صلح در اسلام

نويسنده: على تقى زاده اكبرى



چكيده : ايـن نـوشـتـار بـر آن است كه به اختصار ويژگى هاى جنگ وصلح را در آيات و روايـات بـكـاود. حـاصـل اين جست و جو, چهار ويژگى عمده براى جنگ و سه ويـژگـى براى صلح است . جنگى كه اسلام آن را مشروع مى داند, فى سبيل اللّه اسـت نـه فـى سـبـيـل الطاغوت , در مقام دفع تجاوز وستم است و از هر گونه شـيـوه هـاى غـير انسانى به دور است. از اين رو, دفاعى , انسانى و عادلانه است . هـمـچنين صلحى كه اسلام در پى استقرارآن است , شرافتمندانه , همه جانبه و برخوردار از پشتوانه هاى ژرف اخلاقى است , صلحى كه كرامت انسانى مسلمانان را حـفـظ مى كند, تمامى عرصه هاى زندگى آنان را در بر مى گيرد, و به حقوق واقـعـى بـشر ارج و احترام عميق مى گذارد و بر آزادى تفكر و انتخاب آگاهانه بشرمتكى است . از مـوضـوعـاتـى كه در كتاب و سنت مطرح شده است , موضوع مهم ((جنگ و صـلح )) است . اين موضوع در بسيارى از آيات قرآن كريم ونيز روايات معصومان عـلـيهم السلام , از جنبه هاى مختلف اعتقادى , اخلاقى , حقوقى و نظامى بازتاب يـافـتـه است . برخى از اين آيات وروايات , به تبيين ويژگى هاى جنگ مشروع و صـلـح مـطـلـوب اخـتـصـاص دارد كه در اين جا به اختصار مورد بررسى قرار مى گيرد.

الف ـ ويژگى هاى جنگ

1 ـ در راه خدا بودن

جـنـگ در مـفهوم خاص خود يعنى جهاد و به عنوان يك وظيفه و تكليف الهى , جـايـگـاهى بلند در فقه اسلام دارد و سهمى قابل توجه ازات الاحكام را به خود اخـتـصـاص داده است . جهاد, در لغت به معناى توان و سختى و در اصطلاح به مـعناى ((به كار گرفتن نهايت تلاش و توان در مقابله با دشمن )) است . (1) در قـرآن كريم , واژه ((جهاد)) و نيز واژه ((قتال )), با قيد ((فى سبيل اللّه )) مقيد و بـدين وسيله , ازساير جنگ ها متمايز شده است . قيد ((فى سبيل اللّه )) نشانگر آن اسـت كـه روح و شالوده جنگ و جهاددر اسلام , در راه خدا بودن آن است . از اين رو, جنگى كه فاقد اين ويژگى باشد, از نظر اسلام فاقد ارزش و اعتبار است . در راه خـدا بـودن جـهـاد بـدين معناست كه جنگ بايد براى تحقق اهدافى به كار گرفته شود كه خداوند متعال معين فرموده است . همين حقيقت , رمز تقدس و
ارزشمندى جهاد ودفاع در اسلام است . در يـك جـمـلـه مى توان گفت : ((در راه خدا جنگيدن )), اساسى ترين ويژگى جنگ در اسلام است كه صف ((مؤمنان مجاهد)) را از صف ((طاغوتيان جنگجو)) جدا مى كند. قرآن كريم به صراحت به اين مطلب اشاره مى كند: ((اءلـذيـن آمـنـوا يـقـاتـلـون فـى سـبـيل اللّه والذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطاغوت )) (2) كـسـانـى كـه ايـمـان دارنـد, در راه خدا پيكار مى كنند و آنان كه كافرند درراه طاغوت .

2 ـ عادلانه بودن

جـنـگ , آن گـاه كـه رنـگ تـجـاوز بـه خـود گيرد, پديده اى شر و ناميمون و بـزرگ تـريـن بـلايـى است كه جوامع انسانى را تهديد و نابود كرده است . بيش تر جـنـگ هـايى كه تاكنون در جهان رخ داده است , به ويژه دو جنگ جهانى اول و دوم كـه بيش ترين خسارت جانى و مالى رابه وجود آورده اند, چيزى جز تجاوز و ستمگرى نبوده اند. در اين جنگ ها ظهور و تبلور تجاوز در چهره جنگ , بشريت را از جنگ وخونريزى متنفر ساخته است . در اين ميان , جنگ هايى تنها به عنوان عـامل دفع تجاوز و مقابله با تجاوزگران به وقوع پيوسته است . ازاين رو, داراى قـداسـت و ارزش گشته اند. همين دو چهره جنگ , بحث جنگ تجاوزگرانه يا ستمگرانه و جنگ عادلانه را مطرح كرده است . جـنـگ عـادلانه , جنگى است كه اولا در مقام دفع تجاوز است و ماهيتى دفاعى دارد و ثـانـيا از هر نوع ستمگرى , به كارگيرى شيوه هاى غير انسانى , كشتن غير نـظاميان و شكنجه و آزار اسراى دشمن به دور است . جنگ در اسلام , داراى اين دو ويـژگـى اسـت و بـه مـعـناى واقعى كلمه , عادلانه است . به سخن ديگر, دو ويژگى دفاعى بودن و انسانى بودن جنگ در اسلام , از آن جنگى عادلانه ساخته اسـت .اينك به جا است كه پيش از تبيين اين دو ويژگى , به دو آيه از قرآن كريم اشـاره كـنـيـم كـه از آن ها مى توان استفاده كرد كه اسلام جنگ تجاوزگرانه را مردود مى شمارد: ((و قـاتـلـوا فـى سـبـيـل اللّه الـذيـن يـقـاتـلـونـكم و لا تعتدوا ان اللّه لا يحب المعتدين )) (3) و در راه خدا, با كسانى كه با شما مى جنگند, نبرد كنيد و از حد تجاوز نكنيد كه خدا تجاوزكاران را دوست نمى دارد. در تـفـسـيـر ايـن آيـه دو احتمال مطرح است : احتمال نخست اين كه منظور از ((الـذيـن يـقاتلونكم )) دشمنانى اند كه جنگ را با مسلمانان آغازكرده اند. با اين احـتـمال , معناى نهى ((و لا تعتدوا))اين است : با كسانى كه با شما نمى جنگيد. احـتـمـال دوم اين است كه ((الذين يقاتلونكم ))كسانى اند كه در صحنه پيكار با مـسـلـمانان مى جنگند. در اين احتمال , نهى ((و لا تعتدوا)) نهى از جنگ با غير نـظـامـيـان است . (4) هر يك از دو احتمال را كه برگزينيم , مفاد كلى آيه اين است كه مسلمانان نبايد به جنگ تجاوزگرانه و ستمكارانه دست يازند, هر چند احـتـمـال نخست با ويژگى دفاعى بودن و احتمال دوم با ويژگى انسانى بودن جنگ در اسلام سازگار است . ((ياءيها الذين آمنوا كونوا قوامين للّه شهدآء بالقسط و لا يجرمنكم شنئان قوم على اءلا تعدلوا اعدلوا هو اءقرب للتقوى ...)) (5) اى كـسـانـى كـه ايـمان آورده ايد گواهى دهيد. دشمنى با گروهى , شما را به گناه و ترك عدالت نكشاند پيشه كنيد كه به پرهيزگارى نزديك تر است . ايـن آيـه هـر چند اختصاص به جنگ ندارد, اما مفيد اين معناست كه در اسلام , دشمنى مسلمانان با برخى انسان ها به هيچ وجه مجوزستم پيشگى و ترك عدالت نيست و مجاهدان و رزمندگان مسلمان هيچ گاه نبايد در برخورد با دشمن از جاده عدالت و انصاف خارج شوند و كردار خويش را به ننگ تجاوز و ستم بيالايند.

3 ـ دفاعى بودن

ادعـاى دفـاعـى بـودن جنگ در اسلام , در دفاع يا جهاد دفاعى به سهولت قابل هـضـم و مـورد وفـاق همگان است , اما چنين ادعايى درجنگ و جهاد ابتدايى تا انـدازه اى دشـوار و چـه بسا متناقض جلوه كند, زيرا اين پرسش پيش مى آيد كه جـنگ ابتدايى كه خود قسيم (همرديف ) جنگ دفاعى است , چگونه ممكن است دفاعى باشد؟
بـراى پـاسـخ به اين پرسش بايد گفت : دفاع در مبحث جهاد, داراى دو مفهوم مـحـدود و گـسـتـرده اسـت . مفهوم محدود آن , به معناى دفاع در برابر تجاوز نـظـامى دشمن است . دفاع به اين معنا, همرديف جهاد ابتدايى است , اما مفهوم گـسـترده اش , دفاع در برابر هرگونه تجاوز آجز تجاوز نظامى ـ است كه براى دفـع آن بـايـد بـه هـجوم نظامى دست زد. آن جا كه گفته اند: ((جهاد, داراى مـاهـيـتـى دفاعى است )) يا((جهاد, در حقيقت دفاع است )), دفاع به اين معنا, مـورد نـظر بوده است . معنا و مفاد دفاعى بودن جهاد ابتدايى اين است كه روح دفاع درپيكر جنگ و جهاد ابتدايى جارى است . به سخن ديگر, در هر موردى كه جـهـاد ابـتـدايـى توصيه و واجب شده است , بدون ترديد حقى مورد تجاوز قرار گرفته است و چنين جهادى در حقيقت براى دفاع از آن حق است .
البته , نوع و گـستره حق يكسان نيست , گاه حق داراى جنبه شخصى و فردى است و گاه داراى جنبه ملى . هر شخص حق دارد از جان و مال خويش و هر ملتى حق دارد از سـرزمـين واستقلال خود به دفاع برخيزد, اما برخى حقوق به يك شخص و يا يك ملت , از آن جهت كه شخص و ملتند, اختصاص ندارد, بلكه به همه انسان ها و ملت ها تعلق دارد. از اين حقوق به حقوق انسانى يا انسانيت تعبير مى شود. اكنون سخن در اين است كه آيا دفاع , تنها در حقوق فردى و ملى مشروع است يا شامل حقوق انسانى نيز مى شود؟ براى يافتن پاسخ ‌اين پرسش , پرسشى اساسى تر مـطـرح است و آن اين كه ملاك مشروعيت و تقدس دفاع چيست ؟ آيا چون يك شخص از جان و مال خويش و يك ملت از سرزمين و استقلال خود دفاع مى كند, آن جـنگ مقدس و مشروع است يا علت قداست و مشروعيت , دفاع ازحق است ؟ بـى تـرديـد, مـلاك تقدس و مشروعيت دفاع , از حق دفاع كردن است و تفاوتى نـيست كه حق , از آن يك فرد باشد, به يك ملت تعلق داشته باشد و يا به انسانيت مـربـوط شـود, بـلـكـه بـه اعتقاد استاد شهيد مطهرى , دفاع از حقوق انسانى , مـقـدس تـر و ارزشـمـندتراست . ايشان آزادى را يكى از حقوق انسانى مى داند و مى گويد: مثلا آزادى را از مقدسات بشرى به حساب مى آورند. آزادى مربوط به يك فرد و يك ملت نيست . حالا اگر آزادى در جايى مورد تهاجم قرار گرفت , اما نه آزادى من و نه آزادى ملت من , بلكه در يك گوشه اى از گوشه هاى دنيا آزادى كه جزء حقوق عمومى همه انسانهااست , مورد تهاجم قرار گرفته , آيا دفاع كردن از اين حق انسانيت به عنوان دفاع از حق انسانيت مشروع است يا نه ؟ اگر مشروع است پس منحصر به آن فردى كه آزادى او مورد تهاجم قرار گرفته نيست , افراد ديگر و مـلت هاى ديگر نيز مى توانند بلكه بايد به كمك آزادى بشتابند و به جنگ سلب آزادى و اخـتـنـاق بروند در اين جا چى جواب مى دهيد؟ گمان نمى كنم كسى تـرديـد بكند كه مقدس ترين اقسام جهادها و مقدس ترين اقسام جنگ ها, جنگى است كه به عنوان دفاع از حقوق انسانيت صورت گرفته باشد. (6) از ديـگـر نـمـونه هاى دفاع از حقوق انسانى , دفاع از ارزش هاى معنوى و انسانى جـامعه است . اگر عده اى به دليل مورد تهديد قرار گرفتن ارزش هاى معنوى و انسانى و منكر شدن معروف و معروف شدن منكر, به عنوان امر به معروف و نهى از مـنـكر قيام كنند, از حق شخصى و ملى خود دفاع نكرده اند, بلكه براى احقاق حق معنوى كه به همه انسان ها تعلق دارد, به دفاع برخاسته اند. (7) در ايـن كـه ((تـوحـيـد)) از حقوق انسانى است يا شخصى , ميان صاحب نظران اخـتـلاف اسـت . بـرخـى معتقدند كه توحيد جنبه شخصى دارد وعده اى بر اين بـاورنـد كه از حقوق انسانى است و حتى علامه طباطبايى , آن را مهمترين حق انـسـانـى و دفـاع از آن را حق مشروع فطرى دانسته است . (8) استاد مطهرى نتيجه اى را كه بر اين اختلاف نظر مترتب است , چنين بيان مى كند: كـسـانـى كـه تـوحـيـد را جـزء حقوق شخصى و حداكثر حقوق ملى مى دانند, مى گويند اين كار (مبارزه با شرك ) جايز نيست . اغلب طرز تفكراروپايى ها كه در ميان ما هم سرايت كرده , همين است ... . ولـى اگـر توحيد را يك مساءله عمومى و جزء حقوق انسانى و از شرايط سعادت عـمـوم بـشـر دانـستيم , جنگ ابتدايى با مشرك به عنوان حريم توحيد و دفاع از تـوحـيـد و بـه عنوان قطع ريشه فساد جايز است , گو اين كه به عنوان تحميل عقيده توحيدى جايز نيست . (9) و در جايى ديگر مى گويد: مـا مـى گـوييم توحيد با سعادت بشرى بستگى دارد, مربوط به سليقه شخصى نـيـسـت , مـربـوط به اين قوم و آن قوم نيست . پس حق با همان كسانى است كه تـوحـيـد را جـزء حـقوق بشريت مى شمارند. اگر ما هم مى گوييم جنگ براى تحميل توحيد جايز نيست , نه به خاطر اين است كه اين از امورى است كه نبايد از آن دفاع كرد, نه به خاطر اين است كه اين از حقوق انسانيت نيست , به خاطر اين است كه خودش فى حد ذاته قابل اجبار نيست . (10) براين اساس , تجاوز, هميشه به صورت هجوم نظامى نيست , بلكه به صورت هاى گوناگون تجاوز به حقوق انسانى رخ مى نمايد. در اين موارد, اگر دفع تجاوز با شـيـوه هاى مسالمت آميز امكان پذير نباشد و به جهاد و استفاده از قدرت نظامى نـيـاز افـتـد, به حكم اين كه دفاع از حقوق انسانى , حقى مشروع است , جهاد نيز مـشـروع اسـت , زيـرا چـنين جنگى , درحقيقت دفاعى است , هر چند به ظاهر, ابتدايى وهجومى است .
نتيجه اين كه , منظور از دفاعى بودن جنگ در اسلام , معناى محدود آن ـ يعنى مقابله با هجوم نظامى دشمن كه در تقسيم بندى جهاد به دفاعى و ابتدايى لحاظ مى شود ـ نيست , بلكه مراد اين است كه جهاد ابتدايى نيز مقابله با تجاوز و دفاع از حقوق مشروع انسانى است . (11)

4 ـ انسانى بودن

رعـايـت حقوق انسانى و توجه وافر به مسائل اخلاقى , از ديگر ويژگى هاى مهم جـنـگ در اسـلام اسـت . در اسلام , ميان خشونت پديده جنگ و لطافت عواطف انـسانى و ملايمت اصول اخلاقى , قهر و مهر, و صلابت و ملايمت , چنان ماهرانه الـفـت بـرقـرار شده است كه مايه شگفتى است . اين ويژگى در محيط و فضايى ظـهـور يـافـت كـه زشـت ترين خصلت ها و ناپسنديده ترين كارها رواج داشت و ابتدايى ترين حقوق انسانى زير پا گذاشته مى شد. رعايت حقوق انسانى در جنگ , مـورد تـوجـه كـسـانـى قـرار گرفت كه پيش از ظهور اسلام , مدام درجنگ و خونريزى و غارت بودند و از انجام هيچ جنايتى پروا نداشتند. خورشيد اسلام كه فـروزان گشت ,چنين مردمى را از حضيض پستى بر قله انسانيت نشاند, اخلاق آنـان را دگـرگـون و متعالى ساخت و اصول اخلاقى و حقوق انسانى فراموش شـده را بـه مـتـن زنـدگـى شـان بازگرداند. جنگ نيز كه در آن , بيش از همه صحنه هاى زندگى , حقوق انسانى پايمال , و اخلاق پسنديده فراموش مى گشت , از ايـن دگرگونى بى بهره نماند. از آن پس , كشتن غيرنظاميان و افراد ناتوان و خـردسال , مثله كردن كشته هاى دشمن , خيانت و پيمان شكنى و ده ها عمل ضد اخـلاقـى ديگر از صحنه جنگ رخت بربست . پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان فرمانده جـنگ , هر گاه قصداعزام لشكرى را داشت , سپاهيان مسلمان را در مقابل خود مى نشاند و مى فرمود: با نام خدا و در راه خدا و دين رسول خدا حركت كنيد, به يكديگر خيانت و كسى را مـثـلـه نـكنيد و پيمان نشكنيد. پيرمردان ,پيرزنان , اطفال خردسال و زنان را نـكـشـيـد. تا ناگزير نشده ايد درختان را قطع نكنيد و اگر مسلمانى ـ هرچند مـعـمـولـى بـاشد ـ به يكى از كفار امان مى دهد تاكلام خدا را بشنود, امان او را محترم بشماريد. پس اگر اسلام را پذيرفت , برادر دينى شماست و گرنه او را به محل خود بازگردانيد و ازخداوند يارى بجوييد. (12) امام على (علیه السّلام) نيز در يكى ازجنگ ها, خطاب به لشكريان خويش مى فرمايد:
من نمى پسندم كه شما [به مردم شام ] دشنام دهيد... و بهتر آن است كه به جاى دشـنـام بـه آنـان بگوييد: بار خدايا خون هاى ما و ايشان رااز ريختن حفظ فرما و مـيان ما و آنان را اصلاح كن و آنان را از گمراهيشان برهان حق است , آن را بشناسد و آن كه حريص و شيفته گمراهى و دشمنى است , از آن باز ايستد (13) آيا مى توان اين سخنان شفقت آميز در باره دشمنان و اهتمام و دغدغه در رعايت كـوچـك ترين دستورهاى اخلاقى را جز در جهادسراغ گرفت و پى جست ؟
ايـن جـا قصد آن نيست كه نمونه هاى تجلى كرامت اخلاقى در صحنه هاى جهاد اسـلامـى شـمـارش گردد,اما شايسته است به يكى از برجسته ترين آن ها اشاره شود: پـيـامـبـر اكـرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از سيزده سال كه در مكه از سوى مشركان جز آزار و شـكنجه , تهمت و افترا و تهديد به قتل و اخراج از وطن چيزى نديد و هشت سال در مدينه كه با تجاوز و تحميل چند جنگ و از دست دادن بهترين ياران خويش رو بـه رو شد, در سال هشتم هجرى با سپاهى گران و مصمم ,به قصد فتح مكه , رهـسـپـار آن ديـار گرديد و پس از غافلگير ساختن دشمن , مكه را از چهار سو به محاصره درآورد. همه منتظر بودند كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) چه خواهد كرد؟ آيا راه انتقام در پيش مى گيرد يا طريق گذشت ؟ به راستى اگرفرمانده اى جز رسول اكـرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بـر چـنـيـن دشـمـنى تسلط مى يافت با او چگونه رفتار مى كرد؟ آيا نمى گفت : ((امروز, روز انتقام است الملحمه ))؟, اما پيامبر گرامى اسلام در نهايت كرامت و بزرگوارى فرمود: ندا دهيد كه امروز, روز گذشت و شفقت است و بـه دشـمـنـانـى كه از هيچ تلاشى براى نابودى اسلام فروگذار نكرده بودند,
فرمود: راستى چه زشت همسايگانى بوديد براى پيامبر,برويدكه آزادشده گانيد. (14) مقايسه اين عمل پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و ديگر فاتحان بزرگ را به صاحبان خرد وامى نهيم و اين بحث را با بيانى بلند از امام على (علیه السّلام) حسن ختام مى بخشيم :
هـرگـاه بـر دشمن دست يافتى , از او درگذر, و گذشت از او را شكر و سپاس [نعمت ] توانايى بر او قرار ده . (15)

ب ـ ويژگى هاى صلح

صـلـح از ديـرباز به عنوان آرزو و آرمانى مقدس در ميان جوامع بشرى مطرح , و نـداى صـلـح طـلبى همواره در فضاى انديشه هاى متعالى بشر طنين انداز بوده است . متفكران , مصلحان و خيرخواهان , هر يك به گونه اى در تحقق اين آرمان , هـمـت بـه خـرج داده و دسـت بـه تـلاش زده اند, اما در اين ميان , سهم و نقش پـيـامـبـران الهى بيش از همگان بوده است . پيامبران با تكيه بر معارف و حقايق الـهـى و اخـلاق مـتـعـالى انسانى و خيرخواهى بى نظير و با برخوردارى از زبان گوياى عقل و منطق , بيش از ديگران به محيطى امن و فضايى سالم و به دور از جنگ و درگيرى براى دعوت افراد بشر به توحيد و نشر معارف و تاءمين سعادت دنيا و آخرت انسان نيازمند بوده اند. طبيعى است كه چنين كسانى در راه تحقق و اسـتقرار صلح و آرامش تلاش كنند و جز در مواردى كه جنگ تنها چاره است , به آن دست نيازند. در اسـلام ـ بـه عـنـوان آخـريـن و كـامل ترين دين الهى و به حكم غناى ذاتى و مـطـابـقـت با فطرت انسانى و قدرت اقناع و تغذيه انديشه ها وويژگى عقلانى بـودن ـ صـلـح و آرامش مطلوب , و استقرار آن هدفى متعالى است .
در اين جا به ويژگى هاى صلح از نظر اسلام اشاره مى كنيم :

1ـ شرافتمندانه بودن

اسـلام خـواهـان صلح شرافتمندانه و همزيستى مسالمت آميز با احترام و رعايت حـقـوق مـتـقابل است . در اسلام , اعتقاد به صلح به معناى پرهيز از جنگ به هر قيمت و تحت هر شرايطى نيست و هرگز نمى توان به بهانه صلح طلبى , از جنگ بـا دشـمـن متجاوز رويگردان شد,يا نداى صلح خواهى او را كه در واقع پوششى براى تثبيت يا ادامه تجاوز و ارائه يك چهره صلح طلبانه است , اجابت كرد. تجاوز را بـاسـلاح صـلـح پاسخ گفتن , در واقع تسليم در برابر ظلم و زير پا گذاشتن شـرافـت انسانى و از همه مهم تر تشويق متجاوز و مشروعيت بخشيدن به تجاوز اسـت . صـلح و سازشى كه كرامت انسانى مسلمانان را به ننگ خوارى و حقارت آلوده سازد و ظلم و تجاوز را برمسند مشروعيت بنشاند, به هيچ وجه مورد تاءييد اسـلام نـيـست . (16) از اين رو, قرآن كريم درخواست صلح را در شرايطى كه جنگ تنها چاره است , به عنوان سازشى ذلت بار نكوهش و نهى مى كند: ((فـلا تـهـنـوا و تـدعـوا الـى الـسـلـم و اءنـتـم الاعلون واللّه معكم و لن يتركم اءعملكم )) (17) پـس هرگز سست نشويد و [دشمنان را] به صلح دعوت نكنيد, درحالى كه شما برتريد و خداوند با شماست و چيزى از (ثواب ) اعمالتان راكم نمى كند. در كـتـاب كنزالدقايق در تفسير عبارت ((و تدعواالى السلم )) آمده است : ((و لا تدعوا الى الصلح خورا و تذللا)) (18) ,از روى خوارى وذلت , دشمنان را به صلح نخوانيد. تـاكـنـون روشـن گـشـت كـه عزت اسلام و امت اسلامى از ملاك هاى اساسى مـشـروعـيت صلح است كه نمى توان آن را ناديده گرفت . امام على (علیه السّلام) , ترجيح صلح بر جنگ را در صورتى مى پذيرد كه سستى و خللى به اسلام رخنه نكند: مـسـالـمـت و صـلـح را آن گـاه كـه مـوجب سستى در اسلام نگردد, از جنگ سودمندتر يافتم . (19) الـبـته , به اين نكته بايد توجه داشت كه در همه مواردى كه حكم اوليه , جنگ با دشـمن است , اما بنابر مصالحى , چاره اى جز پذيرفتن صلح نيست , يا صلح , بيش تـر هـدف را بـرآورده مـى سازد, عزت اسلامى خدشه دار نمى گردد. آنچه مهم اسـت , هـدف از پـذيـرش صـلـح اسـت . اگـر هدف , حفظ اسلام , تداوم وحدت مـسـلـمـانـان , هويدا ساختن چهره حقيقى متجاوز و مانند آن باشد, صلح براى اسلام ومسلمانان عزت آفرين است . براى تبيين بيش تر, به جاست به صلح مهم و تاريخ ‌ساز حديبيه توجه كنيم : انعقاد پيمان صلح با مشركان و پذيرفتن شروط آنان به وسيله پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم), برخى مـسـلـمـانـان را بر اين پندار واداشت كه عزت مسلمانان با اين پيمان خدشه دار (20) اما قرآن آن را ((فتح مبين )) خواند و در جاى ديگر, از آن گرديد, به عنوان مقدمه ((فتح قريب )) يادكرد. (22) چگونه ممكن است چنين صلحى , ذلت مسلمانان و عزت دشمنان آنان را موجب گردد؟

2ـ ريشه دار بودن

صـلـح در اسـلام , صورى و ظاهرى نيست و صلح طلبى تنها يك ادعا و تاكتيك مـوقت و گذرا و حربه اى تبليغاتى براى ارائه چهره اى بشر دوستانه و خلع سلاح رقـيـب بـه شـمـار نمى رود, بلكه از ژرفاى راءفت و شفقت دين اسلام به خلق و حرص و ولع بسيار به سعادت آنان سرچشمه مى گيرد. صـلـح در اسـلام به پشتوانه اى از صداقت , احترام عميق به حقوق واقعى بشر و علاقه وافر به حفظ جان و مال و آبروى انسان ها و آزادى تفكر و انتخاب آگاهانه بـشر متكى است . از اين رو, نداى صلح را آن گاه ارزشمند و راهگشا مى داند كه از جـان انـسان هاى با وجدان وآگاه و نوع دوست و خيرخواه برخيزد, نه از زبان
انسان هاى دو چهره خودخواه و بى تفاوت . گـواه اين مدعا, اين است كه اسلام حق حيات انسان ها را به عنوان حق اصيل و طـبيعى , سخت محترم مى شمارد و حفظ زندگى يك نفررا با حفظ حيات همه انـسـان هـا برابر و كشتن يك نفر را از روى ظلم و فساد با كشتن همگان يكسان مـى دانـد, (23) زيرا همه انسان ها درحقيقت ((انسانيت )) مشتركند و هر كس چـنـيـن حـقـيـقـتـى را براى يك نفر قائل نباشد, براى هيچ كس قائل نخواهد بود. (24)اسـلام بـراى حفظ گوهر شريف حيات و نشان دادن اهميت زيادى كه براى آن قـائل اسـت , حـق قـصاص را براى صاحبان خون به ناحق ريخته در نظر گرفته است . (25) امام على (علیه السّلام) خطاب به مالك اشتر مى فرمايد: و بـپرهيز از خون ها, و ريختن آن به ناروا كه چيزى چون ريختن خون به ناحق ـ آدمى ـ را به كيفر نرساند و گناه را بزرگ نگرداند و نعمت را نبرد و رشته عمر را نبرد, و خداوند سبحان روز رستاخيز نخستين داورى كه ميان بندگان كند, در خـون هـايى باشد كه از يكديگرريخته اند. پس حكومت خود را با ريختن خونى به حرام نيرومند مكن كه خون به حرام ريختن , قدرت را به ناتوانى و سستى كشاند, بلكه دولت را از صاحب آن به ديگرى بگرداند. (26)

3ـ همه جانبه بودن

صـلـح در اسـلام , صـلـحـى همه جانبه است , به اين معنا كه به گستره روابط بـيـن الـملل محدود نمى گردد و تنها به چگونگى ارتباط دنياى اسلام با دنياى خارج نمى پردازد, بلكه همه شؤون زندگى را تحت الشعاع قرار مى دهد. اسلام در ابتدا, صلح و آرامش را در نهان انسان با ايجاد سازش ميان قواى درونى و ارضـاى خواسته هاى طبيعى تحت حاكميت عقل وبه دور از هرگونه افراط و تفريط مى آفريند. سپس پاى در محيط خانواده مى گذارد و اساس اين كانون را بر پايه صلح و آرامش بنيان مى نهد و اعضاى آن را به برقرارى روابطى صميمانه تـوصـيـه مـى كـنـد, (27) و به هنگام اختلاف و كدورت , باز هم راه سازش و مسالمت را پيشنهاد مى كند. (28) در مـحـيـط اجـتـمـاعـى نيز مؤمنان را برادر يكديگر مى خواند (29) و از آنان مـى خـواهـد تا در ميان خود, بذر محبت بيفشانند (30) ويكديگر را به دوستى دعـوت كـنند و اگر ميان دو گروه از آنان درگيرى و حتى نبرد مسلحانه رخ داد, ميان خود صلح و سازش برقرارسازند. (31) هـمـچـنين , امت اسلامى را با توصيه به اطاعت از رهبر عادل و رعايت قوانين و احـكام اسلام , به يارى كردن حكومت عدل فرامى خواند.در واپسين مرحله , فراتر از دنياى اسلام , پيروان اديان الهى را به بازگشت به كلمه مشترك ميان آن ها و مسلمانان كه همانا توحيد و پرهيز از شرك و بت پرستى است , فرامى خواند: ((قل يا اءهل الكتاب تعالوا الى كلمة سوآء بيننا و بينكم اءلا نعبد الا اللّه و لا نشرك بـه شـيـئا و لا يـتـخـذ بـعـضـنـا بـعـضـا اءربـابـا مـن دون اللّه فـان تـولـوافقولوااشهدواباءنامسلمون )) (32) [اى پـيامبر] بگو: اى اهل كتاب است , كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزى را همتاى اوقرار ندهيم , و بعضى از مـا, بـعـض ديـگـر را ـ غـير از خداى يگانه ـ به خدايى نپذيرد. هرگاه [از اين دعوت ] سرباز زنند, بگوييد: گواه باشيد كه ما مسلمانيم . اسلام با اين دعوت همگانى كه فطرت همه انسان ها ـ در صورتى كه غبار جهل و خرافه آن را نپوشيده باشد ـ بدان پاسخ مثبت مى دهد,زمينه تحقق صلح حقيقى را فـراهـم مـى سازد و بر اين باور است كه پذيرش آگاهانه و داوطلبانه اسلام و اسـتـقـرار حـكـومت جهانى اسلام به عنوان وعده تخلف ناپذير الهى , (33) راه استقرار صلح حقيقى و هميشگى است , (34) مقصدى كه كاروان عظيم بشرى به سمت آن در حركت است و روزى به آن خواهد رسيد.

پی نوشتها:

1- مـفـردات راغب , ماده جهد, ص 101. همچنين فقيهان جهاد را چنين تعريف 2- نساء (4), آيه 76.
3- بقره (2), آيه 190.
4- مائده (5), آيه 8.
5- مـجـمـع البيان , شيخ طبرسى , دارالمعرفه , چاپ دوم , بيروت , 1408ه ق , ج
6- جهاد, شهيد مطهرى , انتشارات صدرا, چاپ ششم , 1372 ه ش , ص 42.
7- ر. ك . همان , ص 44 ـ 45.
9- جهاد, شهيد مطهرى , ص 51.
10- همان , ص 54.
11- از آنچه گذشت , مى توان چنين نتيجه گرفت كه منظور همه كسانى كه به
12- وسائل الشيعة , شيخ حر عاملى , مكتبة الاسلامية , چاپ ششم , تهران , 1403
13- نهج البلاغه , ترجمه فيض الاسلام , خطبه 197, ص 659.
14- تاريخ پيامبر اسلام , محمد ابراهيم آيتى , ص 569, انتشارات دانشگاه تهران ,
15- نهج البلاغه , ترجمه فيض الاسلام , حكمت 10, ص 1092.
16- ر. ك : جهاد, شهيد مطهرى , ص 16.
17- محمد (47), آيه 35.
18- تفسير كنزالدقايق , ميرزا محمد مشهدى , ج 9, ص 522.
19- ((وجـدت الـمـسالمة ما لم يكن وهن فى الاسلام اءنجح من القتال )), شرح
20- ابـن اسـحـاق مـى نويسد: ((قرار صلح به انجام رسيد و جز نوشتن صلح نامه
21- ر. ك : مجمع البيان , ج 9 ـ 10, 166, ذيل آيه نخست سوره مباركه فتح .
22- بـه گـفـتـه بـرخى از مفسران , مراد از ((فتح قريب )), كه در آيه 18 سوره
23- ((... من قتل نفسا بغير نفس اءو فساد فى الارض فكاءنما قتل الناس جميعا و
24- الميزان , ج 5, ص 316 و 317.
25- ((و لـكـم فى القصاص حياة يا اولى الا لباب لعلكم تتقون )): و براى شما در
26- نهج البلاغه , ترجمه سيد جعفر شهيدى , نامه 53, ص 339.
27- ر. ك : بقره (2), آيه 83, نساء (4), آيه 36, اسراء (17), آيه 23.
28- و اگر زنى , از طغيان و سركشى يا اعراض شوهرش بيم داشته باشد, مانعى
29- ((انـمـا المؤمنون اخوة فاءصلحوا بين اءخويكم ...)), مؤمنان برادر يكديگرند
30- ر. ك : بقره (2), آيه 38.
31- ((و ان طـائفـتـان من المؤمنين اقتتلوا فاءصلحوا بينهما...)): و هر گاه دو
32- آل عمران (3), آيه 64.
33- او كـسـى اسـت كه رسولش را با هدايت و آيين حق فرستاد, تا آن را بر همه
34- زيـرا در ايـن حـكـومـت كه به دست مبارك دوازدهمين پيشواى شيعيان

منبع:tooba-ir




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما