وقتي که عقل تعطيل مي‌شود

در طول زمان مدعيان دروغين هميشه مطرح بوده‌اند و در اثناي ادعاهاي خود با تمسک به يک سري ابزارهاي غير الهي و باطل، سعي در فريب ديگران و يا اخاذي و يا ارضاي جاه طلبي و کمبودهاي روحي و رواني خود
سه‌شنبه، 31 مرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
وقتي که عقل تعطيل مي‌شود
وقتي که عقل تعطيل مي‌شود

گزارشگر: م. رياضي

 
در طول زمان مدعيان دروغين هميشه مطرح بوده‌اند و در اثناي ادعاهاي خود با تمسک به يک سري ابزارهاي غير الهي و باطل، سعي در فريب ديگران و يا اخاذي و يا ارضاي جاه طلبي و کمبودهاي روحي و رواني خود داشته‌اند. در جامعه کنوني نيز مصاديق چنين ترفندهايي به وفور يافت مي‌شود.
اين مطلب به بررسي ادعاهاي يکي از مدعيان ارتباط با غيب و ملکوت پرداخته است. فردي که مورد بررسي قرار گرفته است، اقدام به برگزاري جلسات سخنراني در مورد معارف اسلامي کرده است که اکثر آنها غير قابل استفاده بوده يا طبق نص صريح متون اسلامي مردود مي‌باشد. وي همچنين اقدام به برگزاري مراسم انرژي درماني مي‌کرد و مدعي شفا دادن به بيماران صعب العلاج و لاعلاج در اين جلسات با اجازه حضرت زهرا (سلام الله عليها) مي‌شد. اين فرد در جلسات خود با برخي پيش گويي‌ها که در موارد متعددي نيز اشتباه بود، سعي در جلب اعتقاد و جذب مخاطبان داشته است. او با اين شيوه به جذب و فريب طيف گسترده اي از اقشار متعهد، انقلابي و همچنين بسيجي اقدام کرد که در ميان آنان حتي مديران مياني بعضي از مراکز فرهنگي نيز ديده مي‌شوند.
اين مدعي در سال 1344 در مشهد متولد شد. او بعد از تحصيلات ابتدايي و اخذ ديپلم وارد دانشگاه و در رشته پزشکي مشغول به تحصيل شد، ولي بعد از يک ترم تحصيل در اين رشته اقدام به ترک تحصيل و شروع به مطالعات غيرمنظم و غير آکادميک در معارف اسلامي کرد. او پس از مدت زماني به ديگران مي‌گويد به علومي دسترسي پيدا کرده که علم پزشکي و بسياري از علوم ديگر در آن مستتر است.
در اثناي اين مدت، وي شروع به انرژي درماني کرده و به ادعاي خودش از سال 69 تا 74 براي زمينه سازي ظهور در آسمان به جنگ‌هاي ملکوتي مشغول بوده است و پس از آن به لطف حضرت زهرا (سلام الله عليها) اقدام به شفاي بيماران کرد و اين اجازه را داشته است که توانايي مذکور را به ديگران نيز منتقل کند. اين توانايي به مدت 2 سال طول کشيده است و پس از آن وي انرژي درماني را کنار مي‌گذارد.
جلسات اين مدعي در اوايل فعاليتش در شرق تهران برگزار مي‌شد که با گذر زمان به مناطق ديگر شهر و حتي شهرستان‌هاي ديگر از قبيل نيشابور، اصفهان، مشهد، قزوين، نجف آباد و... گسترش پيدا کرد. در مواردي نيز اين جلسات توسط اعضاي حلقه اوليه وي برگزار مي‌شد.
برخي جلسات در يکي از نقاط مرکزي تهران برگزار و در همان محل جزوات، سي دي‌ها و نوارهاي وي توزيع مي‌شد. جزوات اصلي او با عناوين مختلف و نخبه پسند بود که چند دوره اين جزوات تدريس شده است. توضيح اين که جلسات وي در حلقه‌هاي زير برگزار مي‌شد که برخي از اين جلسات کمابيش به صورت پنهاني در جريان است:
1- حلقه اول: 5 نفره؛ براي سياستگذاري‌ها و تصميم‌هاي کلان
2- حلقه دوم: 17 تا 19 نفره؛ براي اجرايي کردن سياست‌ها و حرف‌هايي که وي فقط بايد با خواص مطرح کند.
3- حلقه سوم: 40 تا 50 نفره؛ براي بيان مطالب عام تر و...
4- حلقه چهارم: جلسات عمومي که شهرت به کاروان دارد و اين جلسات در مساجد و... برگزار مي‌شد.
اين مدعي دو بار در سال‌هاي 82 و 83 به دليل چند مورد اتهامي توسط دادگاه ويژه روحانيت احضار و بازداشت شده است. او در نهايت از ادعاهايش اظهار پشيماني کرد و با اعتراف به اينکه جوان و جاهلي بوده، پرونده خود را به صورت نيمه معلق درآورد. البته در حکم وي 5 سال حبس تعليقي وجود دارد که در صورت اقدام به فعاليت مجدد اين 5 سال به اجرا در خواهد آمد.
در بخشي از مطالب پيش رو به برخي از مستندات ادعايي وي اشاره مي‌شود که از لابه لاي نوارهاي سخنراني او انتخاب شده است. گرچه نوارها مربوط به چند سال قبل است ولي به هر حال ادعاهايي است که وي مطرح و با همين ادعاها افرادي را جذب خود کرده است. در يکي دو سال اخير چند نفري از حلقه اول اين گروه از او جدا شده و نسبت به ديدگاه‌هاي او تجديد نظر کرده‌اند، ولي برخي‌ها باقي مانده و همچنان به عنوان مريدان خاص، او را حمايت مي‌کنند.
او پيامبران اولوالعزم را مورد توهين و تمسخر قرار داده و در مواردي به صراحت ادعا مي‌کند که: «در عوالم بالا، دست من از عيسي (عليه السلام) هم بازتر است». در مورد ديگري مي‌گويد: «اگر موسي (عليه السلام) عرضه داشت، امتش را به سوي ظهور هدايت مي‌کرد».
او تا حدي در جاه طلبي خود پيش مي‌رود که ادعا مي‌کند: «اگر حضرت خضر (عليه السلام) و حضرت موسي (عليه السلام) آداب ظهور را رعايت نکنند، در زمان ظهور به آنان اجازه رجعت نخواهم داد».
وي اظهار مي‌کند که هميشه در حال رفت و آمد به عوالم بالا و حتي فراتر از عالم ملکوت مي‌باشد که بجز خود وي، حضرت زهرا (سلام الله عليها) و حضرت خضر(عليه السلام) کسي توان حضور در آن عوالم را ندارد. او مدعي است؛ نور وي به‌ اندازه اي است که در عوالم بالا، بعضاً نو و وي را با نور ائمه (عليه السلام) اشتباه مي‌گيرند و مي‌گويد: من پشت سر حضرت زهرا (سلام الله عليها) بودم و اجازه يافتم تا زمينه ساز ظهور حضرت حجت (عجل الله تعالي فرجه الشريف) باشم.
اين مدعي اقدام به تقسيم بندي عوالم به هفت قسمت کرده و مدعي است که اين عوالم شامل؛ 1 زمين دنيا 2 زمين برزخ 3 زمين ملکوت 4 زمين عرش 5 زمين غيب 6 زمين مفاهيم 7 زمين قرآن است. تاکنون هيچ کدام از علما چنين تقسيم بندي نداشته‌اند و مطالب وي نيز تا به حال مورد تاييد هيچ يک از عالمان ديني نبوده است.
او با توهين و تحقير علما، روحانيون، مرجعيت و اهل علم، آنها را بي تقوا و بي سواد معرفي مي‌کند و مدعي است که با علم نمي توان مردم را هدايت کرد. از اين رو معتقد است که علما نيز خود در گمراهي شان غوطه ورند و به اعضاي جلسه خويش مي‌گويد: «برويد در قم با علما بحث کنيد تا شايد اصلاح شوند».
او در چندين مورد به صورت تلويحي يا حتي به صراحت مدعي تحصيلات طلبگي شده است از جمله در سخنراني مورخ 3/4/79 که اين ادعا هيچگاه مورد تاييد مراجع رسمي نبوده است. لازم به ذکر است که در برخي موارد که اقدام به استفاده از علم نحو کرده، مرتکب خطاهاي فاحش نحوي در اين علم شده است. او معتقد است که هيچ گاه نبايد دنبال علم رفت و فقط هدايت، محبت و تقوا مي‌تواند نجات دهنده ما باشد و علم باعث گمراهي ماست.
به اين سخنان او توجه کنيد: «... معلم نمي خواهد ما مقيد به صرف و نحو باشيم. صرف و نحو را معلم زائد مي‌دونه. ما در روشمون سراغ صرف و نحو نمي ريم، مگر اندکي از صرف و نحو به‌اندازه چند تا جمله يا به‌ اندازه يکي دو صفحه صرف و نحو، بيشتر از اين نياز نيست. معلم مي‌خواهد که ما دنبال مفاهيم بريم.»
او مدعي است که حضرت زهرا (سلام الله عليها) به عنوان معلم مي‌باشد و «سخنان وي هيچ کدام از طرف خودش نيست، بلکه آموخته‌هاي معلم مي‌باشد».
وي عقل را تعطيل کرده و از سوال و جواب در جلسه به شدت عصباني مي‌شود. او در گفتارش از جملات انتزاعي استفاده مي‌کند که هيچ ارزش و معرفتي در آن مستتر نبوده و قابل رد يا اثبات نيست.
وي در سخنراني‌هاي خود اظهار مي‌دارد که وي با ائمه و مقربين در عوالم بالا ارتباط نزديکي دارد و حتي بعضاً شرايطي به وجود مي‌آيد که اهل آسمان نور وي را با ائمه (عليه السلام) و حضرت زهرا (سلام الله عليها) [معلم] اشتباه مي‌گيرند.
اين گفته‌ها از اوست: «... ما دوازدهم شهريور سالگرد دفن حضرت زهرا (سلام الله عليها) را پشت سر گذاشتيم، بنده فکر مي‌کردم که در اون شب 10 سال تعليم و تربيت ما تموم مي‌شه، ولي برخلاف تصورمون معلم تا آمد، به جاي اين که از 10 سال صحبت کنه از خاصيت عشقي، از ثمرات عشقي و... بلافاصله شروع کرد درسي جديد را داد...»
وي مطالبش را به صورت سلسله وار در قالبي نظام گونه ارائه کرده است که طبق اظهارات نزديکانش به افرادي که با او قطع رابطه کرده‌اند، بعد از مدتي هيچ مطلب جديدي نداشته و مدعي شده است که چون شما از اين معارف نتوانسته‌ايد استفاده کنيد لذا تا زمان استفاده کامل شما، از طرف خداوند و ائمه، محبت نازل نخواهد شد.
او براي اثبات برخي مطالب قرآني و معارفي خويش، اقدام به تشکيل گروه‌هاي تحقيق جهت اثبات ادعاهايش کرده است. در اين گروه‌ها، مريدان وي سخنراني‌هايش را در قالب جزوه تکثير کرده و براي هر جمله از حرف‌هايش يک استناد قرآني درست مي‌کنند.
وي همچنين مدعي است که اکثر احاديث، مورد اعتماد نيستند و در تضاد با يکديگرند فلذا نمي توان به احاديث استناد کرد پس مطلب مورد وثوق فقط قرآن مي‌باشد که از قرآن نيز هر کسي نمي تواند به راحتي استفاده کند و فقط ولي خدا توان استفاده و تفسير را دارد و کساني که مي‌خواهند از قرآن استفاده کنند بايد از حرف‌ها و مطالب وي تبعيت کنند. وي همچنين اکثر ادعيه را رد مي‌کند و ادعا دارد که در زمان ظهور، اين ادعيه هيچ کاربردي نخواهد داشت.
اين ادعاها و اعمال باعث به وجود آمدن بدعت‌ها و انحراف‌هايي در بين اعضاي جلسه‌اش شده است که از جمله مي‌توان به پاک تلقي کردن نجاسات مثل خون و... به حکم وي، اقتدا به وي در حين نماز جمعه (وقتي که وي در نماز جمعه شرکت مي‌کرد اعضاي جلسه به جاي اقتدا به امام جمعه به وي اقتدا مي‌کردند) عدم اقامه نماز جماعت بجز جمع جلسه به سوي ظهور، عدم رعايت حق الناس و امانتداري بين مريدانش و ... اشاره کرد.
گفتني است وي در حين سخنراني همواره مخاطبش را مورد تحقير و توهين قرار مي‌دهد و از خودش با کلمه «ما» نام مي‌برد، ولي هنگامي که سخنراني تمام مي‌شود به کلي تغيير شکل داده و در کمال تواضع با مريدانش برخورد مي‌کند و زماني که پرسيده مي‌شود چرا در حين سخنراني چنين صحبت کردي؟ جواب مي‌دهد که اين سخنان من نبود بلکه حضرت زهرا (سلام الله عليها) فرمود که چنين صحبت کنم.
مطالب زير قسمت‌هايي از سخنراني وي در مناسبت‌هاي مختلف است. ادعاهايي که به توهم يا افکار بيمارگونه يک فرد داراي اختلال رواني بيشتر شبيه است تا يک فرد مدعي، با هم مرور مي‌کنيم.
يکي از ابعاد مهم سخنراني‌هاي او در مورد ظهور حضرت حجت (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است و وي در مطالب خود چنين تلقين مي‌کند که از زمينه سازان ظهور است و وي بايد کساني را که بعد از ظهور در حکومت امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) حضور دارند، تاييد کند. وي تا آنجا پيش مي‌رود که حتي مدعي است حکومت راستين و مذهب واقعي و اصلي شيعه در دست اوست و او مي‌داند که مردم چه کاري بايد انجام دهند تا رستگار شوند.
«... ما حاکمان را تعيين نخواهيم کرد تا حد امکان، ولي حاکمان به سوي ما ميان... قبل از ظهور و مي‌گن شما از جانب خدا تاييد و نصرت را بر ما جاري مي‌کنيد. ما دو سه نکته به اونها خواهيم گفت: بريد اين‌ها را در حيطه حکومت تون انجام بديد. اگر اين دو سه نکته را انجام داديد، اين محبت‌ها بر شما جاريه.... حاکم الهي بايد بتونه شياطين را يا کلاً کشتار کنه و يا اين که اجازه نده به سرزمينش وارد بشن، چون اونها بسيار مردم را به گمراهي دعوت مي‌کنند. حاکم الهي که نتونه جلوي شياطين را بگيره، او چه حاکمي هست؟ و تمام شياطين اگر بخوان کشت و کشتار بشن، اون موقع زمان ظهور است. چون در زمان ظهور اجازه کشتار کل شياطين است. قبل از ظهور نمي توان حکومت اسلامي به پا کرد. لذا ما هم دنبالش نخواهيم بود ولو اين که خداوند توانش را عطا کنه.
مثلا توان نابودي تمام شياطين را عطا کند، ما قبل از ظهور سبقت نمي گيريم. چرا دنبال حکومت باشيم چه نيازي داريم به حکومت؟ به حکومت خودمون يا حکومت اين و آن؟ ما اصلاً طالب حکومت خود يا حکومت اين و آن نبوديم. ما به سوي ظهور مي‌خواهيم حرکت کنيم. ... از يک جهت بايد سربازي کنيم. از يک جهت بايد توضيح دهنده مذهب تشيع باشيم، که درستش را بگيم. مذهب اسلام، دين اسلام مذهب تشيع همان دين اسلامه. بقيه چيزها که هست به اسم اسلام اونها بدليه. ...»
(سخنراني 7/5/79 )

بليت جنگ من با ابليس را تهيه کنيد

در اين سخنراني وي مدعي است که بزودي تصميم به برپايي جنگ بزرگي عليه شياطين و ابليس جهت انتقام از ابليس را دارد و همچنين مطرح مي‌کند که در دو سال قبل از اين روز عيد فطر را جابه جا کرده است و حتي توان جابه جايي و تغيير روزهاي خورشيدگرفتگي و ماه گرفتگي را دارد. او مي‌گويد:
«.... شما تو اين فتنه‌ها هر کدام از اهل بيت رو مي‌خواهيد صدا کنيد. بدانيد راهي نداريد. احدي جواب شما رو نمي دهد و هيچ ملکي اجازه ندارد جواب شما رو بدهد. اگر جواب دهد من يکي پاهاشو مي‌شکنم. بالهاشو ازش مي‌گيرم. پرتش مي‌کنم به جزيره اي از جزاير ناشناخته. اگر ملکي جرات کند کمک کند بال و پرش را مي‌شکونم. در يک صورت جواب شما داده مي‌شود از طرق الهي و آن اين است که تبعيت از ولايت کنيد. در اوج فتنه‌ها به آقا پناه ببريد همان طور که در اين حادثه ديديد. آقايان عاقل بر آن کساني که فکر مي‌کنند عاقل اند بگيد اين حادثه درس بزرگي بود.... در فتنه‌هاي آينده حواستون باشه. حالا يه مثال بزنيم ببينيم چند تا عاقل جوان تو جمعتون هستند. عزيزان که تو ماجراي دو هفته گذشته واقعاً اين نتيجه رو گرفتند.... جدا شما همتون عاقليد؟ الحمدالله رب العالمين خيلي ممنون پس يادتون باشه تو فتنه‌هاي آينده خدا خيلي مهربونه قبلش هشدار ميده قبلش راه رو نشون مي‌ده. همون طور که تو اين ماجرا نشون داد. آقايان عاقل به اون کساني که فکر مي‌کنند عاقلاند بگيد اين ماجرا يادتون باشه کسي نياد پيش من تو فتنه‌ها نياييد نزديک شويد، از بنده دور شيد. عزيزان من اين رو جدي دارم مي‌گم از من دورشيد بنده جنگ بزرگي رو عليه دشمنان غيرمادي مي‌خواهم به پا کنم. اين جنگ رو با توکل به خدا الان که دارم مي‌گم اگر چشم داشتيد ولو چشم مادي مي‌ديديد که در محضر چه کساني هستيم. نمي شود در اين محضر دروغ گفت و نمي توان اغراق کرد. با توکل به خدا و پشتوانه صاحب جنگ بزرگي را مي‌خواهم به پا کنم به پشتوانه صاحب. در جنبه مادي شماها فعلاً مشغول باشيد. زماني که صاحب بفرمايد پام رو به عرصه مادي مي‌گذارم. بنده کار دارم با اين آقايان شياطين و کساني که فتنه به پا کردند. کار دارم.
دونه دونه مي‌خواهم انتقام بگيرم. اول انتقام آدم (عليه السلام) رو جد ما رو از بهشت خارج مي‌کني؟ پدر تو درمي يارم. ابليس مي‌يام سراغت، در بدترين شرايط مي‌يام سراغت. با توکل به خدا و به پشتوانه صاحبم، صحنه برات درست مي‌کنم. ابليس تو صحنه مي‌يام سراغت دست و پاتو مي‌شکونم تو صحنه تمام فرمانده‌هاي لشکر تو پدر تو درمي يارم. ستون فقراتتو مي‌شکنم. گردنتم مي‌شکنم. بدوييد ويلچري چيزي پيدا کنيد توش زندگي کنيد. تازه آتيشم مي‌خوام زيرتون روشن کنم. مي‌خواييد، بسم الله، آقا اين جوون تو هم مي‌گه جدي مي‌گيد. باشه حالا اگه راست مي‌گي چشمتونو خالي درخواست کنيد اگر فکر مي‌کنيد آقايان اهل سواد اگر واقعا فکر مي‌کنيد که توحيد داشتيد درخواست چشمتان را خالي کنيد، ببينيد اون کساني که فيزيک و شيمي خواندند از اون چيز از اون... خاصيت رسيدند از اون تحليل شنيدند. تو اصفهان مي‌خواد کسوف بشه، روز 20 مرداد.‌هان کسوفه يا خسوف؟ شنيديد مي‌خواد کسوف بشه؟ بليت گرفتند بيايند، مي‌خوان شاهد باشند. شما هم اگر توحيد رفته هستيد، درخواست کنيد ما هم بليت مي‌خواهيم که صحنه جنگ اين جوون با شياطين خصوصا ابليس رو ببينيم. بليت بگيرين بياين. البته بعضي جوان‌ها مي‌گفتند آقايي که 2 سال قبل عيد فطر رو جابه جا کردي و قبلش هم اعلام کردي و آقايون درموندند اين کسوف روهم جابه جا کن. اذن بهش بده جابه جا کن. کاري نداره که اصلاً همه مي‌گويند کسوف 20 مرداد است. بنده مي‌گم نه مي‌خوام 21 باشه همه ميگن تو اصفهانه. بنده مي‌گم نه مي‌خوام تو مثلاً کجا باشه تو دماوند باشه خودمونم مي‌ريم اونجا، اونجا مشاهده‌اش مي‌کنيم البته هنوز اجازه‌اش نيومده، اون دو تا عيد فطر اجازه‌اش آمد. چند نفر از قبل شنيدند و شاهدند دستشونو بگيرن بالا. خب ببينيد ديگه مي‌گن در يک موضوع دو تا مي‌خودش دو تا شاهد خيلي ممنون. بابا هستيد ديگه آقا اين خيالاته بگيد خيالاته يعني اين آقا که دستشونو گرفته بالا اين خيالاتند؟ آقايون خيالاتي که دستتونو گرفتيد بالا، نه عزيز من اين خيالات نيست...»
در سخنراني زير به مسائل و مطالب متعددي اشاره دارد و ادعاهاي زيادي مطرح مي‌کند که اگر به تفصيل خوانده شود، رساتر مي‌باشد. وي مي‌گويد: «... اينها که بنده در جلسات گفتم اينها ديده‌هاست. اگر گفتم که يوسف (عليه السلام) تاويل الاحاديث داشت، يعني اين که شخصي حرفي را که مي‌زند، حکم باشد. شايد بگوييد از کجا آوردي، از خود يوسف پرسيدم: يوسف، سلام خدا بر شما باد، اين چه بود که شما داشتيد، فرمود: تاويل الاحاديث. مي‌خواهيد به شما بدهم؟ گفتم: نمي خواهم. فرمود: نياز داري؟ گفتم: بالاتر از اين را خداوند به من داده است. نياز به آنچه تو داشتي ندارم. آقا اين کلماتي که مي‌گويي توهم است. بعضي از آقايان مي‌گويند، اين جوان که مي‌بيني مخلص است؛ اما دچار خيالات شده است. بله آن خيالات بود که يک اشاره شد آمريکا به هم ريخت. آن خيالات بود که نخست وزير رژيم صهيونيستي با يک اشاره به درک واصل شد. آن خيالات بود که‌اشاره مي‌شود تا آن حدي که خدا صلاح مي‌داند بيماران درمان شود. آن خيالات است. آن سواد شما که هرچه خدا را مي‌خوانيد، جوانتان را نمي دهد. آن درست است. آن علم است و اين خيالات است. آن درست است و اين غلط. سر چه کسي را مي‌خواهيد کلاه بگذاريد؟ بگوييد اين جوان مرتد است. در چه چيزي مي‌خواهيد سرپوش بگذاريد؟ اين جوان خيالاتي است چه چيزي از شما حل مي‌کند؟ باشد باسواد هم جلو برويد و جامعه را هم جلو ببريد. بزودي خواهيد فهميد.
منبع مقاله:
جمعي از نويسندگان؛(1388)، کژراهه (گزارش‌هايي از فرقه‌هاي نوپديد و عرفان‌هاي دروغين)، تهران: موسسه جام جم، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط