كنكور به خاطر مامان و بابا
سال ها پيش از اين جامعه شناسي نوشت: «در كشور ما يك موج (رفتار ناآگاهانه) به وجود آمده كه همه دانش آموزان بايد به هر شكلي كه شده است وارد دانشگاه شوند، بدون در نظر گرفتن اين نكته كه استعداد، توان و علاقه به تحصيل در دانشگاه را داشته يا نداشته باشند.
چنين عقيده و انديشه اي سبب مي شود كه بسياري از اين نوجوانان، بعدها تاوان و جريمه گاه خودخواهي پدر و مادرشان را به بهاي از دست دادن سلامت جسم و روان خود بپردازند و در نتيجه به عده اي تحصيل كرده بي سواد، سرگشته و انگيزه از كف داده مبدل شوند. اين جامعه شناس در ادامه يادآور مي شود كه چرا ما استعدادها و علاقه هاي جوانان خود را محك نمي زنيم؟
براي ورود به دانشگاه و تحصيل در يك رشته عواملي را بايد در نظر گرفت و برخي از اين عوامل عبارتند از:
۱) ميزان هوش فرد كه بايد حداقل بين ۱۱۰ تا ۱۱۵ باشد.
۲) انگيزه جوان براي تحصيل.
۳) تناسب رشته تحصيل با علاقه خود.
۴) امكانات مادي متناسب با ادامه تحصيل در آن رشته.
علاوه بر عوامل ياد شده، ده ها شرط فرعي ديگر نيز وجود دارد كه در صورت رعايت نكردن آن ها، باز هم شاهد ظهور همان تحصيل كرده هاي بيسواد خواهيم بود.
بباييد ساده تر صحبت كنيم، ما به طور روزمره با پدر و مادرهايي روبه رو مي شويم كه مي خواهند با زور معلم خصوصي، ارفاق و پارتي بازي و... كودكي را كه ضريب هوشي او در حد مرزي (۱۰۰-۹۰) است از سد تحصيلات دبيرستاني بگذرانند و با زور و اصرار او را وارد دانشگاه كنند. در حقيقت اين كودك قرباني زياده خواهي پدر و مادر خود مي شود، در حالي كه اگر اين پدر و مادرها با يك ديدگاه واقع گرايانه با توان و استعداد فرزند خود روبه رو مي شدند، مي توانستند از او يك نجار، يك كارگر چاپخانه يا كاسب خوب و قابل پيشرفت بسازند كه در اين صورت نه تنها اين فرزند احساس خوشبختي مي كرد، بلكه خيلي بيشتر به درد جامعه خود مي خورد.
متاسفانه در چنين موارد خاصي به نظريه مراكز خصوصي توان سنجي هوش برمي خوريم كه بدون هيچ گونه مدرك مستند و علمي، چنين افراد متوسط و يا ضعيفي را صاحب استعداد درخشان جلوه مي دهند و به والدين آن ها مي قبولانند كه ديگران اشتباه كرده و فرزندشان بدون ترديد، شايستگي ورود به دانشگاه را دارد.
جاي پرسش است كه چرا هنوز اين انديشه و تفكر در اجتماع ما جا نيفتاده است كه بايد يك تكنسين باتجربه، به اندازه يك استاد دانشگاه قابل احترام باشد و يا يك گروهبان كاردان و كارآمد كه در بخش اسلحه شناسي، استادي تمام عيار شده و با چشمان بسته قادر به باز كردن و بستن انواع اسلحه است، به همان اندازه قابل احترام باشد كه يك فرمانده ارتش، از چنين شأن و احترامي در جامعه برخوردار است؟
در نتيجه همين نوع تفكر نادرست است كه ما انسان ها سعي مي كنيم به هر قيمت ممكن فرزند خود را راهي دانشگاه نماييم و به نتيجه آن هر چه كه مي خواهد باشد، كاري نخواهيم داشت. نمي خواهيم راجع به توان فرد و زمينه هاي شخصيتي افراد در نسبت با رشته اي كه انتخاب مي كنند صحبت كنيم وگرنه بيجا نبود از اين مثال استفاده مي كرديم كه چگونه شخصي كه قادر به ديدن خون و بخيه شدن دست بريده نيست، مي تواند به يك جراح تمام عيار بدل شود؟ اما به فرض، تمام اين شرايط رعايت شد و شخصي به طور واقعي استعداد و توان ورود به يك رشته دانشگاهي را داشت، ولي اين فرد ذاتاً يك انسان مضطربي بود كه در تمام مدت تحصيل از تجسم كردن جلسه امتحان سخت دچار دلهره مي شود. بغض مي كند و غروب هاي روز جمعه و صبح هاي شنبه هميشه برايش يك غول است و يا اين فرد از آن گروه كودكان شكننده اي بود كه اگر آموزگار بر سر شاگرد بغل دستي او داد مي زده، اين كودك بغض مي كرده و دچار ترس از مدرسه مي گرديده، يعني دچار شاخص ترين و شايع ترين نوع اختلال اضطرابي بوده است، حالا اين دختر يا پسر در انتظار جلسه كنكور است، يعني غول بي شاخ و دمي كه تمام سرنوشت و آينده او را رقم خواهد زد.
در اين شرايط شب ها خوابش نمي برد، دچار حالت تهوع و سردرد مي شود و به طور مكرر به دوستان خود تلفن مي زند و سوال مي كند كه چه تست هايي را بخوانم و از چه ديسكت ها و نوار آموزشي استفاده كنم كه احتمال موفقيتم را بالا ببرد. اين شخص اگر احياناً گير دوستان ناقلا بيفتد وي را به اين گونه اذيت مي كنند: «هر چه خوانده اي بي ارزش و مفت بوده و اگر از فلان كلاس كنكور يا فلان كانون استفاده نكني محال است كه در كنكور قبول شوي.» تجسم حال اين جوان غيرممكن نيست و به قول معروف او كه نزده مي رقصد، حالا ديگران دايره و تنبك هم مي زنند. از سوي ديگر اضطراب به جز جنبه ذاتي و ژنتيك خود در درون محيط خانواده كسب مي شود. يك مادر مضطرب، كمال طلب و داراي دلشوره كه با يك زمين خوردن كودك نوپاي خود و با تب كردن او دست و پاي خود را گم مي كند، چطور مي تواند الگوي مقاومت، صبر و خونسردي براي كودك خود باشد.
توضيحات مفيد تقريباً تمام شد حال براي پاسخ به اين پرسش كه چطور با اضطراب فرزندان خود در زمان كنكور روبه رو شده و مقابله كنيم به پيشگيري هاي بهداشت روان اشاره مي كنيم:
۱) وظيفه پدر و مادرها آن است كه از همان سال هاي نخستين به فرزندان خود بياموزند كه دبستان جاي خوبي است كه در آن مكان، انسان درس مي خواند، دوستان جديد پيدا مي كند و وارد دنياي تازه اي مي شود كه خيلي خيلي بهتر از خانه و بودن در كنار پدر و مادر است. اين مساله ممكن نمي شود مگر آن كه پدر و مادرها بياموزند، ياد بگيرند و به اين حقيقت پي ببرند كه مهد كودك و آمادگي به همان اندازه دبستان داراي اهميت و اعتبار است.
۲) نبايد از كودكان موجوداتي قالبي بسازند كه نهايت موفقيت را در شاگرد اول شدن بدانند، بلكه بايد از همان ابتداي كودكي به ايشان بياموزند كه از تو تلاش و پشتكار مي خواهيم و اگر هم نمره كم آوردي شرمنده نشود ولي سعي كن كه در دفعات بعد اشتباهات خود را جبران كني.
۳) به آنان بياموزند كه افراد موفق كساني نيستند كه بيش از سايرين درس مي خوانند بلكه آنان كه كمتر از ديگران ولي عميق تر درس خوانده و سعي در رفع اشتباهات گذشته دارند پيروزترند و به آن ها بگويند كه در جلسه كنكور هيچ كس از وي سوال نمي كند چند بار فلان جزوه را خوانده اي؟ بلكه معناي كنكور اين است كه فرد به چه ميزان، متوجه مطالب آن جزوه شده است. بسياري از جوانان كنكوري بر اين باورند كه اگر ۲۰ بار يك جزوه خاص را بخوانند بدون شك موفق مي شوند و اگر كمتر بخوانند هرگز موفق نخواهند شد. اين يك باور نادرست است كه در رفع آن بايد به آنان كمك كرد.
۴) اگر اين گونه افراد در جلسات پيش آزمون كنكور شركت مي كنند به آنان بياموزيد كه بلافاصله پس از ختم جلسه يك مداد و كاغذ بردارند و نتايج ضعف خود را در زمينه هايي از قبيل درك مفاهيم رياضي، مقايسه ضعف در درك پاراگرف هاي طولاني، ضعف در سريع نوشتن، ناتواني در رعايت يا تقسيم وقت در آزمون هاي طولاني كه حاوي ۱۵۰ تا ۲۰۰ تست چهار جوابي به مدت دو ساعت است ياد داشت كنند. به جوان كنكوري بگوييد فردا خيلي دير است. پس همين امروز نقاط ضعف خود را ياد داشت كن، وگرنه فردا يادت مي رود كه اشكال هايت چه بوده است.
۵) به او بگوييد با ديگران مشورت كند كه چه نوع جزوه اي مي خوانند و از چه نوارهاي درسي استفاده مي كنند و يا چه كلاس هاي خاصي را مي گذرانند، اما تصميم گيرنده نهايي خودت هستي، هيچ وقت با طناب ديگران ته چاه نرو و به اشتهاي ديگران غذا نخور. اگر متن درسي را خوب و درست درك كني و بفهمي، ارزش آن معادل هزار تست چهار جوابي است و در مقابل اگر او هزار تست بزني نمي تواند جاي درس هايي را كه عميق فهميده اي را بگيرد.
۶) باورهاي مذهبي وي را تقويت كنيد و به وي قوت قلب بدهيد و بگوييد كه خداوند از نيت خوب او با خبر است و حامي و حافظ وي خواهد بود. اگر خود شما (پدر، مادر، نزديكان و دوستان) همگي نگران آينده و سرنوشت وي هستيد به گونه اي رفتار كنيد كه به او آرامش بدهيد و يك قيافه خونسرد به خود بگيرد، توجه داشته باشيد كه يك انسان مضطرب، هيچ گاه نمي تواند به ديگران آرامش خاطر بدهد.
حال به تعريف اضطراب مي پردازيم و پاسخ به اين پرسش كه آيا اين مقدار استرس و اضطراب در زندگي تحصيلي و شغلي خوب است يا خير؟
اضطراب گرچه كلمه نگران كننده اي است، اما وجود آن در حد معقول و متعادل خوب است، منظور آن حدي است كه به طور مثال اگر از كتاب دور شويد، احساس كنيد وقتتان تلف مي شود و در نتيجه زود به سراغ درس هايتان برويد، اما اگر اين اضطراب سبب شود كه وقتي درسي را مي خوانيد، دايماً به فكر نتيجه كار باشيد كه چه خواهد شد و با خود بگوييد كه اگر قبول شوم يا قبول نشوم چه مي شود، اين اضطراب منفي است و اگر به آن دچار هستيد، بايد با واقع بيني از آن اجتناب كنيد. سعي كنيد در زمان باقيمانده، فقط به خود درس ها و به نفس علم آن ها بپردازيد و فقط به آن بينديشيد. در جلسه آزمون نيز همين طور عمل كنيد.
منبع: www.classkonkoor.com
/خ
چنين عقيده و انديشه اي سبب مي شود كه بسياري از اين نوجوانان، بعدها تاوان و جريمه گاه خودخواهي پدر و مادرشان را به بهاي از دست دادن سلامت جسم و روان خود بپردازند و در نتيجه به عده اي تحصيل كرده بي سواد، سرگشته و انگيزه از كف داده مبدل شوند. اين جامعه شناس در ادامه يادآور مي شود كه چرا ما استعدادها و علاقه هاي جوانان خود را محك نمي زنيم؟
براي ورود به دانشگاه و تحصيل در يك رشته عواملي را بايد در نظر گرفت و برخي از اين عوامل عبارتند از:
۱) ميزان هوش فرد كه بايد حداقل بين ۱۱۰ تا ۱۱۵ باشد.
۲) انگيزه جوان براي تحصيل.
۳) تناسب رشته تحصيل با علاقه خود.
۴) امكانات مادي متناسب با ادامه تحصيل در آن رشته.
علاوه بر عوامل ياد شده، ده ها شرط فرعي ديگر نيز وجود دارد كه در صورت رعايت نكردن آن ها، باز هم شاهد ظهور همان تحصيل كرده هاي بيسواد خواهيم بود.
بباييد ساده تر صحبت كنيم، ما به طور روزمره با پدر و مادرهايي روبه رو مي شويم كه مي خواهند با زور معلم خصوصي، ارفاق و پارتي بازي و... كودكي را كه ضريب هوشي او در حد مرزي (۱۰۰-۹۰) است از سد تحصيلات دبيرستاني بگذرانند و با زور و اصرار او را وارد دانشگاه كنند. در حقيقت اين كودك قرباني زياده خواهي پدر و مادر خود مي شود، در حالي كه اگر اين پدر و مادرها با يك ديدگاه واقع گرايانه با توان و استعداد فرزند خود روبه رو مي شدند، مي توانستند از او يك نجار، يك كارگر چاپخانه يا كاسب خوب و قابل پيشرفت بسازند كه در اين صورت نه تنها اين فرزند احساس خوشبختي مي كرد، بلكه خيلي بيشتر به درد جامعه خود مي خورد.
متاسفانه در چنين موارد خاصي به نظريه مراكز خصوصي توان سنجي هوش برمي خوريم كه بدون هيچ گونه مدرك مستند و علمي، چنين افراد متوسط و يا ضعيفي را صاحب استعداد درخشان جلوه مي دهند و به والدين آن ها مي قبولانند كه ديگران اشتباه كرده و فرزندشان بدون ترديد، شايستگي ورود به دانشگاه را دارد.
جاي پرسش است كه چرا هنوز اين انديشه و تفكر در اجتماع ما جا نيفتاده است كه بايد يك تكنسين باتجربه، به اندازه يك استاد دانشگاه قابل احترام باشد و يا يك گروهبان كاردان و كارآمد كه در بخش اسلحه شناسي، استادي تمام عيار شده و با چشمان بسته قادر به باز كردن و بستن انواع اسلحه است، به همان اندازه قابل احترام باشد كه يك فرمانده ارتش، از چنين شأن و احترامي در جامعه برخوردار است؟
در نتيجه همين نوع تفكر نادرست است كه ما انسان ها سعي مي كنيم به هر قيمت ممكن فرزند خود را راهي دانشگاه نماييم و به نتيجه آن هر چه كه مي خواهد باشد، كاري نخواهيم داشت. نمي خواهيم راجع به توان فرد و زمينه هاي شخصيتي افراد در نسبت با رشته اي كه انتخاب مي كنند صحبت كنيم وگرنه بيجا نبود از اين مثال استفاده مي كرديم كه چگونه شخصي كه قادر به ديدن خون و بخيه شدن دست بريده نيست، مي تواند به يك جراح تمام عيار بدل شود؟ اما به فرض، تمام اين شرايط رعايت شد و شخصي به طور واقعي استعداد و توان ورود به يك رشته دانشگاهي را داشت، ولي اين فرد ذاتاً يك انسان مضطربي بود كه در تمام مدت تحصيل از تجسم كردن جلسه امتحان سخت دچار دلهره مي شود. بغض مي كند و غروب هاي روز جمعه و صبح هاي شنبه هميشه برايش يك غول است و يا اين فرد از آن گروه كودكان شكننده اي بود كه اگر آموزگار بر سر شاگرد بغل دستي او داد مي زده، اين كودك بغض مي كرده و دچار ترس از مدرسه مي گرديده، يعني دچار شاخص ترين و شايع ترين نوع اختلال اضطرابي بوده است، حالا اين دختر يا پسر در انتظار جلسه كنكور است، يعني غول بي شاخ و دمي كه تمام سرنوشت و آينده او را رقم خواهد زد.
در اين شرايط شب ها خوابش نمي برد، دچار حالت تهوع و سردرد مي شود و به طور مكرر به دوستان خود تلفن مي زند و سوال مي كند كه چه تست هايي را بخوانم و از چه ديسكت ها و نوار آموزشي استفاده كنم كه احتمال موفقيتم را بالا ببرد. اين شخص اگر احياناً گير دوستان ناقلا بيفتد وي را به اين گونه اذيت مي كنند: «هر چه خوانده اي بي ارزش و مفت بوده و اگر از فلان كلاس كنكور يا فلان كانون استفاده نكني محال است كه در كنكور قبول شوي.» تجسم حال اين جوان غيرممكن نيست و به قول معروف او كه نزده مي رقصد، حالا ديگران دايره و تنبك هم مي زنند. از سوي ديگر اضطراب به جز جنبه ذاتي و ژنتيك خود در درون محيط خانواده كسب مي شود. يك مادر مضطرب، كمال طلب و داراي دلشوره كه با يك زمين خوردن كودك نوپاي خود و با تب كردن او دست و پاي خود را گم مي كند، چطور مي تواند الگوي مقاومت، صبر و خونسردي براي كودك خود باشد.
توضيحات مفيد تقريباً تمام شد حال براي پاسخ به اين پرسش كه چطور با اضطراب فرزندان خود در زمان كنكور روبه رو شده و مقابله كنيم به پيشگيري هاي بهداشت روان اشاره مي كنيم:
۱) وظيفه پدر و مادرها آن است كه از همان سال هاي نخستين به فرزندان خود بياموزند كه دبستان جاي خوبي است كه در آن مكان، انسان درس مي خواند، دوستان جديد پيدا مي كند و وارد دنياي تازه اي مي شود كه خيلي خيلي بهتر از خانه و بودن در كنار پدر و مادر است. اين مساله ممكن نمي شود مگر آن كه پدر و مادرها بياموزند، ياد بگيرند و به اين حقيقت پي ببرند كه مهد كودك و آمادگي به همان اندازه دبستان داراي اهميت و اعتبار است.
۲) نبايد از كودكان موجوداتي قالبي بسازند كه نهايت موفقيت را در شاگرد اول شدن بدانند، بلكه بايد از همان ابتداي كودكي به ايشان بياموزند كه از تو تلاش و پشتكار مي خواهيم و اگر هم نمره كم آوردي شرمنده نشود ولي سعي كن كه در دفعات بعد اشتباهات خود را جبران كني.
۳) به آنان بياموزند كه افراد موفق كساني نيستند كه بيش از سايرين درس مي خوانند بلكه آنان كه كمتر از ديگران ولي عميق تر درس خوانده و سعي در رفع اشتباهات گذشته دارند پيروزترند و به آن ها بگويند كه در جلسه كنكور هيچ كس از وي سوال نمي كند چند بار فلان جزوه را خوانده اي؟ بلكه معناي كنكور اين است كه فرد به چه ميزان، متوجه مطالب آن جزوه شده است. بسياري از جوانان كنكوري بر اين باورند كه اگر ۲۰ بار يك جزوه خاص را بخوانند بدون شك موفق مي شوند و اگر كمتر بخوانند هرگز موفق نخواهند شد. اين يك باور نادرست است كه در رفع آن بايد به آنان كمك كرد.
۴) اگر اين گونه افراد در جلسات پيش آزمون كنكور شركت مي كنند به آنان بياموزيد كه بلافاصله پس از ختم جلسه يك مداد و كاغذ بردارند و نتايج ضعف خود را در زمينه هايي از قبيل درك مفاهيم رياضي، مقايسه ضعف در درك پاراگرف هاي طولاني، ضعف در سريع نوشتن، ناتواني در رعايت يا تقسيم وقت در آزمون هاي طولاني كه حاوي ۱۵۰ تا ۲۰۰ تست چهار جوابي به مدت دو ساعت است ياد داشت كنند. به جوان كنكوري بگوييد فردا خيلي دير است. پس همين امروز نقاط ضعف خود را ياد داشت كن، وگرنه فردا يادت مي رود كه اشكال هايت چه بوده است.
۵) به او بگوييد با ديگران مشورت كند كه چه نوع جزوه اي مي خوانند و از چه نوارهاي درسي استفاده مي كنند و يا چه كلاس هاي خاصي را مي گذرانند، اما تصميم گيرنده نهايي خودت هستي، هيچ وقت با طناب ديگران ته چاه نرو و به اشتهاي ديگران غذا نخور. اگر متن درسي را خوب و درست درك كني و بفهمي، ارزش آن معادل هزار تست چهار جوابي است و در مقابل اگر او هزار تست بزني نمي تواند جاي درس هايي را كه عميق فهميده اي را بگيرد.
۶) باورهاي مذهبي وي را تقويت كنيد و به وي قوت قلب بدهيد و بگوييد كه خداوند از نيت خوب او با خبر است و حامي و حافظ وي خواهد بود. اگر خود شما (پدر، مادر، نزديكان و دوستان) همگي نگران آينده و سرنوشت وي هستيد به گونه اي رفتار كنيد كه به او آرامش بدهيد و يك قيافه خونسرد به خود بگيرد، توجه داشته باشيد كه يك انسان مضطرب، هيچ گاه نمي تواند به ديگران آرامش خاطر بدهد.
حال به تعريف اضطراب مي پردازيم و پاسخ به اين پرسش كه آيا اين مقدار استرس و اضطراب در زندگي تحصيلي و شغلي خوب است يا خير؟
اضطراب گرچه كلمه نگران كننده اي است، اما وجود آن در حد معقول و متعادل خوب است، منظور آن حدي است كه به طور مثال اگر از كتاب دور شويد، احساس كنيد وقتتان تلف مي شود و در نتيجه زود به سراغ درس هايتان برويد، اما اگر اين اضطراب سبب شود كه وقتي درسي را مي خوانيد، دايماً به فكر نتيجه كار باشيد كه چه خواهد شد و با خود بگوييد كه اگر قبول شوم يا قبول نشوم چه مي شود، اين اضطراب منفي است و اگر به آن دچار هستيد، بايد با واقع بيني از آن اجتناب كنيد. سعي كنيد در زمان باقيمانده، فقط به خود درس ها و به نفس علم آن ها بپردازيد و فقط به آن بينديشيد. در جلسه آزمون نيز همين طور عمل كنيد.
منبع: www.classkonkoor.com
/خ