به کوشش: جمعي از نويسندگان
ايران اسلامي بويژه در سالهاي پس از پيروزي انقلاب نسبت به ديگر کشورهاي اسلامي و شرقي با بيشترين حجم و تنوع آسيبها و تهديدات فرهنگي دست به گريبان بوده است. در اين ميان تلاش کشورهاي غربي براي استحاله فرهنگي نيز به عنوان عامل شتاب دهنده، نقش موثري را ايفا کرده است يکي از جريانهاي فاسد فکري و فرهنگي که ابتدا مرزهاي اخلاقيات را در کشورهاي اروپايي و آمريکايي در هم شکسته و سپس به سرزمينهاي شرقي رسيد، «شيطان پرستي » يا «شيطان گرايي » است.
هدف اين نوشته، بررسي اجمالي شکل گيري اين نحله در جهان غرب و سپس در کشورمان است که اميدواريم مفيد واقع شود.
$ الف - آشنايي با شيطان پرستي
سالهاي پس از رنسانس را ميتوان به سالهاي افسار گسيختگي جهان غرب در تمامي ابعاد فردي، اجتماعي و جنبههاي متعدد روابط انساني توصيف کرد.
پس از برداشته شدن يوغ تعاليم متعصب کليساي کاتوليک از گردن انسان غربي، چند کنش مهم فکري و فلسفي شکل گرفت که از جمله آنها، رويکردهاي متفاوت به مساله انسان و رابطه او با خداست که زمينههاي شکل گيري بسياري از جريانهاي فلسفي را فراهم آورد.
قرنها بعد يعني در سالهاي آغازين قرن بيستم برخي عناصر فاسد الاخلاق با اتکا به گرايشها و نظريات توراتي و پروتستاني به طور مخفيانه جريان شيطان پرستي را با ويژگيهايي همچون گناه گرايي، قتل، تجاوزات جنسي، نابود کردن اصول اخلاقي، بي توجهي به مسائل توحيدي و... سرمايه گذاري کردند.
اگرچه فطرت خداجوي انساني عاملي بازدارنده در تمايل يافتن تعداد زيادي از افراد به اين جريان شده، ولي استفاده از موسيقيهاي جذاب و متنوع، انجام اعمال خارق العاده و دور از ذهن، تهي شدن انسان غربي و عصر جديد از معنويت و اتصال به منبع فيض، موجبات گرايش افراد اندکي را به اين گروهها فراهم آورد.
نکته حائز اهميت آن است که با وجود عدم استقبال عمومي از عضويت در گروههاي شيطان پرستي، آموزهها و تعاليم گمراه کننده اي توسط ايشان و به وسيله ابزارهايي که از سوي قدرتهاي بزرگ سياسي در اختيارشان قرار گرفته، منتشر شده و ميشود و اين گروهها در سراسر جهان همواره به عنوان کانونهاي فساد و فحشا شناخته ميشوند.
سال 1960 را ميتوان به طور جدي آغاز دور جديد حيات و فعاليت شيطان پرستان در آمريکا دانست، يعني زماني که يک جريان خاص شيطان پرستي مسيحي به طور رسمي در کشور امريکا فعاليت خود را به عنوان يک فرقه و مکتب آغاز کرده است. نکته قابل توجه، نقش جدي يک مامور شناخته شده سازمان مرکزي جاسوسي امريکا در شکل گيري جريان ياد شده است.
$ شيطان پرستي ديني
اين که اساساً آيا ميتوان شيطان پرستي را ديني خواند، محل سوال جدي است، اما با توجه به اين که در بيشتر کشورها چنين دسته بندي اي ارائه شده است، از عنوان «شيطان پرستي ديني» عيناً استفاده ميشود.
مبناي بنيادين اين نوع گرايش به شيطانيسم، پرستش يک نيروي ماوراء الطبيعه اساطيري يا چند خدايي است و بيشتر پيروان آن به «خدايان» روم باستان، الهههاي شرقي و... گرايش دارند. اما رکن اصلي اين نوع شيطان پرستي نيز مانند ديگر انواع آن، تاکيد بر پرورش استعدادهاي شخصي انسان و در حقيقت خودپرستي است.
$ شيطان پرستي فلسفي
اين نوع گرايش عبارت است از اين که محور و مرکز عالم، انسان است. اين شاخه از شيطان پرستي به پايه گذار اين فرقه به نام آنتوان لاوي نسبت داده ميشود.
اين نوع شيطان گرايي نيز مانند 2 نوع ديگر يعني ديني و گوتيک از مبناي اعتقادي يهوديت نشأت گرفته است.
نام کامل بنيانگذار اين فرقه، آنتوان شزاندر لاوي (Anton SzandorLavey) است. وي در 11 آوريل 1930 ميلادي در شيکاگوي امريکا متولد شد و همراه خانوادهاش به سانفرانسيسکو عزيمت کرد و تا زمان مرگش در آنجا ساکن بود. وي شخصيتي ناهنجار و ناسازگار داشت و در 17 سالگي ضمن فرار از تحصيل، به عنوان دلقک به يک سيرک پيوست. لاوي در سال 1950 ميلادي در دايره جنايي پليسي امريکا به عنوان عکاس مشغول به کار شد که تاثير زيادي از کارش گرفت.
آنتوان در سال 1952 با کارول لنسيگ ازدواج کرد، اما بنا به دلايلي از جمله التزام نداشتن به اصول اوليه اخلاقي و پايبندي به روابط خانوادگي و شيفتگي به زن ديگري به نام داين هگارتي از همسر اولش جدا شد و از سال 1960 به بعد روابط نامشروعي را با وي آغاز کرد. لاوي، صاحب فرزندي نامشروع از هگارتي شد که هرگز با وي ازدواج نکرده بود.
وي همچنين علاقه وافري به نوازندگي پيانو داشت و طبق اطلاعات موجود در همين سالها روابط جدي و پردامنه اي را با برخي عناصر سازمان CIA همچون مايکل آکينو برقرار کرد. اين فرد مرتبط با سازمان جاسوسي امريکا در 30 آوريل 1966 در حالي که براي جمعي از اعضاي حلقههاي سري دايره اسرارآميز با سري تراشيده سخن ميگفت، مدعي بنيانگذاري کليساي شيطان شد.
لاوي کتابي را با عنوان «انجيل شيطان» و کتاب ديگري نيز با نام «آيين پرستش شيطاني» به چاپ رساند. روز مرگ لاوي با نامهالووين در امريکا شناخته ميشود.
$ شيطان پرستي گوتيک
اين نوع شيطان گرايي نيز مانند 2 نوعي که در قبل اشاره شد، نوعي از شرپرستي با اشاره به تاريکي است و از کثيف ترين فرقههاي انحرافي به شمار ميآيد. در موسيقي متاليکا نيز سبکي به نام گوتيک وجود دارد.
کثيف ترين اعمال مانند خوردن نوزادان، تجاوزات جنسي و... به اين گروه نسبت داده ميشود. اگرچه براي تمام گروههاي شيطاني اين اعمال از واجبات به حساب ميآيد!) ميل و درخواست به برگشت تاريکي» در اين شاخه بارز است. همانند اعضاي گروه «آکنکار» که با لباسهاي تيره به غارها و تاريکيها براي فرياد کشيدن پناه ميبرند.
$ صهيونيسم و شيطانيسم
در اينجا رابطه ميان صهيونيسم و يهوديت و ارتباط آن با شکل گيري و دوام شيطانيسم را بررسي ميکنيم.
بسياري معتقدند، متون ديني يهود، مهم ترين عامل ايجاد اين نحله فاسد فلسفي بوده است.
$ 1- متون
از منظر متون يهودي و نقش آنها در شکل گيري شيطان پرستي، چند نکته زير قابل توجه است:
براساس آموزههاي يهودي و عبراني، شيطان نه يک موجود بد، بلکه فرشته اي خادم براي آزمايش انسانهاست.
در مکاشفات نيز به عدد 666 عدد مقدس شيطان پرستان اشارههايي شده است و آن عدد وحشي توصيف شده که بايد شمرده شود.
خواه ناخواه، متون يهودي منبع برداشت براي مسيحيان نيز قلمداد ميشوند و نگاه خاص يهوديت به شيطان، تاثيرات فراواني را بر مسيحيت داشته است.
$ تصوف يهودي (کابالا)
کابالا يا قبالا يا همان تصوف يهودي، آييني است که به نوع خاصي از رياضتهاي شيطاني يهوديت دلالت دارد. طبق نظر کارشناسان ملل و نحل، اين فرقه تحت تاثير عرفان و تصوف اسلامي و بر اثر همنشيني مسلمانان آندلس با برخي يهوديان تشکيل شده است.
کابالا، بخش رمزآلود و بسيار سري دين يهودي در 500 سال اخير به شمار ميآيد و عمده تحولات جهان از سوي کاباليستها دنبال ميشود.
کريستف کلمب و همکارانش همگي کاباليست بودند و از فنون جادوگري کابالايي و منجمان آن براي پيدا کردن قاره آمريکا بهره بردند. کابالا عميقا بر برخي باورهاي خرافي همچون جادوگري استوار است و رسماً آن را مقدس ميداند و اين عمده ترين نقطه اشتراک شيطان پرستي در گذشته و حال است.
هم اکنون اصطلاح کابالا، وصف کننده تمرين آيين و دانش محرمانه يهود است. مهمترين منابع و کتابهاي کاباليستي که به عنوان ستون فقرات و پايه اصلي آيين کابالا درآمدند، شامل مجموعه کتابهاي عبري «بهير» به معناي کتاب روشنايي و «هيچالوت» به معناي کاخها ميشوند که به قرن اول ميلادي بازمي گردند و نهايتاً در قرن 13 ميلادي کتاب «زوهار» نوشته شد که تفکر و شکل کنوني آيين کابالا را تشکيل داد.
دکتر عبدالله شهبازي، نويسنده مجموعه کتابهاي زرسالاران يهودي و پارسي و متخصص تاريخ در پايگاه خود درباره فرقه کابالا مقاله جامعي دارد و ديدگاههاي وي با آنچه در دانشنامه ويکي پديا آمده، متفاوت است.
شهبازي در قسمت نخست مقاله خود درباره تعريف کابالا مينويسد:
کابالا نامي است که بر تصوف يهودي اطلاق ميشود و تلفظ اروپايي «کباله» عبري است به معني قديمي و کهن.
اين واژه به شکل «قباله» براي ما آشناست. پيروان آيين کابالا يا کاباليستها اين مکتب را «دانش سري و پنهان» خاخامهاي يهودي ميخوانند و براي آن پيشينه اي کهن قائلند. براي نمونه، مادام بلاواتسکي، رهبر فرقه تئوسوفي مدعي است که کابالا (قباله) در اصل کتابي است رمزگونه که از سوي خداوند به پيامبران، آدم، نوح، ابراهيم و موسي نازل شد و حاوي دانش پنهان قوم بني اسرائيل بود. به ادعاي بلاواتسکي. نه تنها پيامبران، بلکه همه شخصيتهاي مهم فرهنگي و سياسي و حتي نظامي تاريخ چون افلاطون، ارسطو، اسکندر و ...، دانش خود را از اين کتاب گرفتهاند. مادام بلاواتسکي برخي از متفکران غربي چون اسپينوزا، بيکن و نيوتون را از پيروان آيين کابالا ميداند.
شهبازي در رد اين ادعا ميگويد:
«اين ادعا نه تنها پذيرفتني نيست بلکه براي تصوف يهودي به عنوان يک مکتب مستقل فکري پيشينه جدي نمي تواند يافت.»
شهبازي، ديرينه مکتب کابالا را به اوايل سده سيزدهم ميلادي محدود کرده و ماقبل آن را گرته برداري يهوديان از مکتب فيلو اسکندراني در فرهنگ هلني و فلسفه يوناني و کپي برداري از آموزههاي عرفاني مکتب اسلام ميداند.
وي در قسمت دوم مقاله خود مينويسد:
«سرآغاز طريقت کابالا به اوايل سده سيزدهم ميلادي و به اسحاق کور (1160-1253 م) ميرسد. او در بندر ناربون جنوب فرانسه ميزيست و برخي نظرات عرفاني بيان ميکرد.»
وي در جايي از قسمت اول مقاله خود درباره گذشته تصوف يهود پيش از ظهور کابالا، مينويسد:
«مشارکت يهوديان در نحلههاي فکري رازآميز و عرفاني به فيلواسکندراني در اوايل سده اول ميلادي ميرسد.»
سپس ميافزايد:
«در دوران اسلامي نيز چنين است. نحلههاي فکري گسترده عرفاني رازآميز که در فضاي فرهنگ اسلامي پديد آمد، بر يهوديان نيز تاثير گذاشت و برخي متفکران يهودي آشنا با مباحث عرفاني پديد آمدند که مهمترين آنان ابويوسف يعقوب اسحاق القرقساني سده چهارم هجري / دهم ميلادي است.»
شهبازي درباره نمونه تاثيرات فرهنگ اسلامي بر تصوف يهود مينويسد:
«بسياري از مفاهيم آن [کابالا] شکل عبري مفاهيم رايج در فلسفه و عرفان اسلامي است. در واقع انديشه پردازان مکتب کابالا به دليل زندگي در فضاي فرهنگ اسلامي و آشنايي با زبان عربي به اقتباس از متون مفصل عرفان اسلامي دست زدند و با تاويلهاي خود به آن روح و صبغه يهودي دادند. اين کاري است که يهوديان در شاخههاي متنوع علوم و دانش انجام دادند. براي نمونه بايد به مفاهيم هوخمه (حکمت)، کدش (قدس) نفش (نفس) نفش مدبرت (فس مدبره) نفش سيخلت (نفسي عاقله)، نفش حي (نفسي حيات بخش)، روح و... در کابالا اشاره کرد.
مکتب کابالا نيز به 2 بخش حکمت نظري و حکمت عملي تقسيم ميشود. در تصوف کابالا، بحثهاي مفصلي درباره خداوند و خلقت وجود دارد که مشابه عرفان اسلامي است بويژه در تاکيد فراوان آن بر مفهوم نور و مراحل تجلي آن.»
اين استاد تاريخ در انتهاي بحث خود ميافزايد:
«آنچه از زاويه تحليل سياسي حائز اهميت است، «شيطان شناسي» و «پيام مسيحايي» اين مکتب است و دقيقاً اين مفاهيم است که کابالا را به عنوان يک ايدئولوژي سياسي، معنادار ميکند.»
$ مناسک جنسي در فرقه کابالا
مساله ديگر در فرقه کابالا، مناسک جنسي اين فرقه است که از نيمه سده هجدهم و براساس آموزههاي فردي به نام يعقوب بن يهودا ليب ظهور کرد که با نام ياکوب فرانک (1719-1726) شهرت دارد.
ياکوب فرانک شاخه «فرانکسيت» فرقه کابالا را بر بنياد ميراث شاخههاي متعلق به (شابتاي زوي» و «ناتان غزه اي» بنا نهاد. وي که به يک خانواده ثروتمند تاجر و پيمانکار يهودي ساکن اکراين تعلق داشت و همسرش نيز از يک خانواده ثروتمند بود در جوانب به طريقت کابالا جذب شد. فرانک کتاب «ظُهَر» (Zohare) کتابي که موسي بن شم تاولئوني در سالهاي 1280- 1286 ميلادي نوشت و با تدوين اين کتاب، تصوف رازآميز کابالا به صورت يک نظام فکري و عملي سازمان يافته و منسجم درآمد) را خواند و به عضويت شاخه شابتاي زوي درآمد. در دسامبر 1755 وي از سوي سران فرقه دونمه براي تصدي رياست اين فرقه در لهستان همراه 2 خاخام راهي زادگاه خود شد. فرانک در راس فرقه شابتاي در پودوليا قرار گرفت، ولي کمي بعد در ژانويه 1756 کارش به رسوايي کشيد.
زماني که فرانک و پيروانش در خانه اي در بسته مشغول اجراي مناسک جنسي فرقه شابتاي بودند، به علت باز شدن تصادفي پنجرهها، مردم مطلع شدند و ...
يکي از مواردي که توانسته کابالا به شيطان پرستي راه يابد، نماد پنتاگرام يا ستاره 5 پر است. اين نماد مانند ابزاري براي جادوگران کاباليست مورد استفاده قرار ميگرفته است.
گفتني است، بخش عمده اي از بازيگران و خوانندگان فحشا در جهان همچون مدونا کاباليست هستند.
مدونا در سال 2005 به طور رسمي عضويتش را در گروههاي کابالا اعلام کرد و نام يهودي «استر» را بر خود نهاد.
نقطه ديگر اشتراک کابالا با شيطان پرستي، ديدگاه جنسي اين دو فرقه است به اين معنا که در هر دو نحله فاسد، لذت جنسي در اولويت قرار دارد.
بنيانگذاران کابالا همان افرادي هستند که نهضتي را با عنوان «پرستش زنان» تشکيل دادند که ميتوان بصراحت آن را يک جريان شهوت محور خطاب کرد.
اين گروه، جرياني را پي گرفت تا رابطه جنسي نه مانند يک عمل براي تداوم نسل، بلکه در جهت هدف انسان در زندگي به آن نگاه شود.
برخي کارشناسان بر اين باورند که کاباليستها، ذائقه جنسي مردان و زنان را در سراسر عالم دستخوش تغيير و تحول کردهاند و به سمت توحش بردهاند، مانند تغيير جنسيت مايکل جکسون و....
اگرچه آوردن ديگر توضيحات مناسب اين نوشتار نيست، ولي يادآوري اين نکته ضروري است که يهوديان و صهيونيستها بشدت از سخن راندن درباره کابالا پرهيز دارند و امروز تنها يک کتاب فارسي در اين خصوص موجود است و در صفحات مقالات اينترنتي نيز تا 2 سال قبل بجز کابالا شدن مدونا خبري در دسترس عموم قرار نداشت.
$ ب - نمادها
در بررسي نمادهاي متعلق به شيطان پرستي، خط بسيار روشني از ارتباط صهيونيسم و شيطانيسم به وضوح ديده ميشود.
در ذيل برخي از نمادها که به عنوان نگين انگشتر، گردنبند، تصاوير روي دست بندها، پيراهن، شلوار، کفش، ادکلن، ساعت و... درج شده و به ايران اسلامي نيز راه يافته است، مورد بررسي و معرفي قرار ميگيرد: اگر نوشته وسط نماد يعني (Satanism) به معناي شيطان گرايي را همراه دايره حذف کنيم، آن وقت يک ستاره 5 ضلعي ميماند که همان نشانه ستاره صبح يا پنتاگرام (Pentagram) است.
اين نشانه سمبل پنتاگرام است که به شکل 5 ضلعي وارونه (snvertedpentagram) و گاهي به شکل (Buphornet) در ميان نمادهاي شيطان پرستان به چشم ميخورد.
گفتني است، برخي از شيطان گرايان، محدوده جغرافيايي تحت سلطه اين نماد و در واقع منطقه نفوذ شيطان گرايي را در نقشه اي توصيف ميکنند. (محدوده اي در ايسلند و اروپا) که آن هم مشابه ستاره 5 ضلعي است.
در ميان پنتاگراهاي قبلي، تصوير سر يک بز تعبيه شده است که اقدامي ضد مسيحي و به اين معناست که مسيحيان معتقدند، مسيح همچون يک بره براي نجات ايشان قرباني شده است و با توجه به اين که مسيحيان بز را نماد شيطان و در برابر بره ميدانند، شيطان پرستان اين آرم را انتخاب کردهاند.
666: سمبلي است که با عنوان شماره تلفن شيطان از سوي گروههاي هوي متال، وارد ايران اسلامي شده؛ اما در حقيقت علامت انسان و نشانه جانور در ميان شيطان پرستان تلقي ميشود از سالها پيش تاکنون اين عدد با اشکال مختلف روي ديوار شهرهاي بزرگ مشاهده ميشود.
$ صليب وارونه:
(upside pown cross)
اين نماد حکايت از وارونه شدن مسيحيت دارد و عمدتا استهزا و سخره گرفتن اين دين است. صليب وارونه در گردنبندهاي بسياري ديده شده و خوانندگان راک، انواع مختلف آن را همراه خود، دارند.
$ نماد صليب شکسته يا چرخ خورشيد:
(swastika or sun wheele)
چرخ خورشيد نمادي باستاني است که در برخي فرهنگهاي ديني همچون کتيبههاي بر جاي مانده از بوداييها و مقبرههاي سلتي و يوناني ديده شده است.
گفتني است، اين علامت سالها بعد توسط هيتلر به کار رفت، اما برخي با هدف به سخره گرفتن مسيحيت، اين سمبل را وارد شيطان پرستي کردند.
$ چشمي در حال نگاه به همه جا:
(A seeing Eye)
چشم در برخي نمادهاي روشنفکري نيز به کار ميرود. اما شيطان پرستان اعتقاد دارند چشم بالاي هرم، چشم شيطان است و بر همه جا نظارت و اشراف دارد.
اين علامت در پيشگويي، جادو کردن، نفرين گري و کنترلهاي مخصوص جادوگري مورد استفاده قرار ميگيرد. در ضمن اين نماد روي دلارهايي امريکايي نيز به کار رفته است.
اين نمادها به انگليسي (Ankh) انشا ميشود و سمبل شهوتراني و باروري است. اين نمادها به معناي روح شهوت زنان نيز تعبير ميشود. امروزه نماد فمنيسم در واقع نمادي برداشت شده از سمبلهاي شيطاني است.
$ پرچم رژيم صهيونيستي:
رژيم صهيونيستي علاوه بر حمايتهاي آشکار و پنهان، حتي از قرار گرفتن نماد رسمي کشور نامشروعش در کانون علائم شيطان گرايان نيز پرهيز ندارد.
$ ضد عدالت:
(Antijustice)
با توجه به اين که تبر رو به بالا نماد عدالت در روم باستان به شمار ميآمده است، شيطان پرستان تبر رو به پايين را با عنوان نماد ضد عدالت در راه پيمودن مسير تاريک، انتخاب کردهاند.
همچنين گفتني است که فمنيستها از 2 تبر رو به بالا به معني مادرسالاري باستاني استفاده ميکردند.
$ سر بز(Goat Head):
بز شاخدار، بزمندسي mendes (همان baal بعل خداي باروي مصر باستان)، بافومت، خداي جادو، scapegoat (بز طليعه يا قرباني) اين يکي از راههاي شيطان پرستان براي مسخره کردن مسيح است زيرا گفته ميشود که مسيح، مانند بره اي براي گناهان بشر کشته شد. همان طور که در توضيح نمادهاي اول اشاره شد، اين نماد تصوير کاملي از بز قرار گرفته در نماد پنتاگرام است.
$ هرج و مرج:
(Anarchy)
اين نماد به معناي از بين بردن تمام قوانين است و دلالت بر اين امر دارد که «هرچه تخريب کننده است، تو انجام بده» اين نماد عمدتاً مورد استفاده گروههاي هوي متال است.
$ چشم شيطان:
(Aye of satan)
اين نماد نيز به معناي چشم شيطان و نظارت و اقتدار است و کمتر شناخته شده است.
اين دو نماد نيز به عنوان سمبلهاي شيطان پرستي در زيور آلات و... به کار ميرود.
$ ج- سياست اسرائيل
رژيم اشغالگر قدس که سلامت اخلاقي، روحي و رواني انسانها را همواره به منزله تهديدي جدي براي منافع ملي خود ميبيند در اقداماتي گوناگون و پياپي مبادرت به ساخت جريانهاي مسموم فرهنگي کرده است و اين جريانات مسموم را به رگهاي حياتي جوامع از طريق جاذبههاي مجازي تزريق ميکند.
در نگاهي جامع، ارتباط رژيم صهيونيستي و نقش آن در سازماندهي گروههاي شيطان پرست در محورهاي زير قابل اشاره است:
الف) اين گروهها به لحاظ داشتن فلسفه اوليه و بسترهاي معرفتي دامنه وسيعي از ارتباط با اين رژيم داشته و خواهند داشت.
ب) نحلههاي مختلف شيطاني از سوي 2 سازمان مهم جاسوسي يعني CIA و موساد سازماندهي، هدايت و تغذيه ميشوند.
ج) بودجه، نظارت و پشتيباني، شيطان پرستان فعال در جمهوري اسلامي ايران به صورت مستقيم از سوي سازمان موساد تامين شده و اين سلسله اقدامات با اهداف امنيتي دنبال ميشود.
د) رژيم صهيونيستي از اعضاي گروهها براي مقاصد شوم سياسي و جاسوسي بهره ميبرد، به گونه اي که انجام خشونت بارترين اعمال به اين گروهها واگذار ميشود.
$ د - موسيقي و شيطان پرستي
شيطان پرستان با استفاده از موسيقي توانستند به نفوذ خود در اقصا نقاط جهان بيفزايند. بيشتر اين اقدامات در فضاي تاسيس و فعاليت گروه متاليکا دنبال شده است.
$ آشنايي با متاليکا
در سال 1981 يک نوازنده درام به نام لارس الريچ با انتشار آگهي فراخوان تشکيل گروه هوي متال را اعلام کرد و پس از مدتي موفق به جذب افراد مختلفي شد.
فعاليت اين گروهها مانند ديگر گروههاي هوي متال به صورت غيرقانوني و زيرزميني در ظاهر و در باطن با حمايت سازمان جاسوسي ايالات متحده امريکا با شعارهاي اجتماعي و اعتراضي ادامه و گسترش يافت.
اين گروه چند سال بعد پيشنهادهاي Black metalرا نيز عرضه کرد و ضمن ارائه آثار مختلف، زمينه را براي شکل گيري گروههاي بعدي فراهم آورد.
$ ارزشهاي القايي متاليکا
متاليکا در حقيقت ضدارزشهايي را ارائه ميکند که شامل بازگشت به تاريکي (محور اصلي تفکرات شيطان پرستان)، بي رحمي و تجاوزات جنسي، فحاشي، هجوم و حمله به جامعه و فرهنگ عمومي آن است.
خوانندگان اين گروه روي صحنه و در کليپهاي خياباني دست به خوردن و آشاميدن ميوههاي فاسد، ادرار، مدفوع، خون و مردار ميزنند و از کثيف ترين گروههاي موسيقي جهان به شمار ميآيند.
متاليکا از همجنس بازي نيز دفاع ميکند و آلبومي را در سالروز مرگ کوئين، همجنس باز بنام امريکايي منتشر کرد.
برخي آمارها حکايت از اين امر دارد که تاکنون بيش از 10 ميليون و 200 هزار کپي از آلبومهاي اين گروه موسيقي شيطاني به فروش رسيده است.
$ دلايل استفاده از موسيقي
الف. جاذبههاي مجازي و حاشيه اي موسيقي متاليکا مانند ايجاد فضا براي روابط آزاد دختران و پسران
ب. ارزان بودن و قابليت دسترسي موسيقي با توجه به ارتقاي تجهيزات فني تکثير و توزيع
ج. کاهش سطح حساسيت يا حساسيت زدايي از طريق نفوذ به خانوادهها، شرکتها، اتومبيلهاي شخصي، رايانههاي شخصي و در نهايت گوشيهاي تلفن همراه
$ روند و روال
روند و روالي که موسيقي متاليکا در گسترش مقوله شيطان پرستي تاکنون طي کرده، بسيار قابل توجه است.
$ مرلين منسون
استفاده از موسيقي و به تبع آن ظهور خوانندگان جديد همانند شياطين نو، ظرفيتهاي جديدي را در اختيار شيطان پرستان قرار داد.
برايانهاگ وارنر، نام اصلي فردي است که امروز به مرلين منسون يا به اختصار (MM) شهرت يافته است.
او اکنون علاوه بر هواداران چندين هزار نفري در اقصا نقاط جهان به عنوان شيطان بزرگ شناخته شده و مورد پرستش قرار ميگيرد، مانند ديگر افرادي که از چهرههاي شاخص شيطان پرستي به شمار ميآيند، وي دوران کودکي توام با سختيهاي فراوان مانند فقر و تنگدستي را سپري کرده است.
برايان وارنر يا (MM) تا کنون توانسته است، نقش يک منجي را براي شيطان پرستان ايفا کند و اين افراد را از بن بست عزلت خارج کرده و دوباره به عرصه فعاليتهاي اجتماعي وارد کند.
مرلين منسون نيز مانند ديگر چهرههاي شناخته شده شيطانيسم، چندين مرحله در طول عمرش يعني در 38 سال گذشته براي مدت چند ماه يا چند هفته از نظرها دور شد و پس از طي زمان موردنظر با ارائه يک کنسرت بزرگ يا در چهره اي جديد و البته سخيف تر از گذشته دوباره ظاهر ميشود. شيطان پرستان ادعا ميکنند که در اين مدت به ملاقات شيطان يا شياطين ميروند و دستوراتي را دريافت ميکنند. طبق اطلاعات موجود، زماني که اين افراد «غيب » ميشوند، جلساتي را با برخي مقامات بلند پايه امنيتي امريکا و رژيم صهيونيستي برگزار ميکنند و خواستههايشان را مبني بر حمايتهاي مالي، حقوقي و... بيان و از پشتيباني ايشان برخوردار ميشوند.
$ ه - ورود شيطان پرستي به ايران
نوع جديد شيطان پرستي در يک بازه زماني 10ساله با چند وقفه به ايران وارد شده است.
$ نحوه ورود
چند گروه عامل و حامل ورود شيطان پرستي به ايران بودهاند که به آنها اشاره خواهد شد، اما به طور کلي چند اقدام نقش بسزايي را در ورود جريان يادشده ايفا کرده است:
مهمترين زمينه ورود شيطان پرستي به ايران، ميل جوانان به استفاده از موسيقي متاليکا و ساز گيتار بوده است. طي 10 سال گذشته، موسيقي متاليکا به صورت زيرزميني و غيرمجاز وارد کشور شده و در چارچوب آن، مفاهيم نحله انحرافي شيطان پرستي در اختيار جوانان قرار گرفته است.
اقدام تامل برانگيز و بسيار ناشيانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي دوره مهاجراني در صدور مجوز براي گروهها، آلبومها و کتابهاي اشعار موسيقي متاليکا نيز نقش اساسي را در جلب توجه عموم مخاطبان جوان به اين نحله انحرافي فراهم آورد.
گفتني است هوي متال، متال تاريک، گوتيک متال يا متال گوتيک چند سبک از موسيقي شيطاني متاليکا بود که به يمن غفلت اعجاب انگيز مسوولان فرهنگ کشور، وارد ايران شد.
$ حاملان شيطان گرايي
آورندگان شيطان پرستي به ايران شامل افراد و گروههاي زير هستند:
تحصيلکردگان و سرخوردگان اجتماعي در خارج کشور که عمدتا دچار خسارت و شکستهاي سنگين مادي و معنوي شدهاند.
فرزندان منافقين فراري، سلطنت طلبها، مفسدان اقتصادي رژيم پهلوي که قبل و بعد از انقلاب موفق به فرار از کشور و محاکمه انقلابي شدند.
افرادي از خانوادههاي بسيار ثروتمند ساکن و مقيم داخل کشور که عمدتا روابط خانوادگي و... با خارج نيز دارند.
جاسوسان فرهنگي سازمانهاي اطلاعاتي و امنيتي امريکا و رژيم صهيونيستي که با هدف استحاله فرهنگي وارد کشور شدند.
فعالان حوزه هنر و موسيقي که با کشورهاي ديگر بويژه امريکا، انگليسي، کانادا و استراليا در ارتباط بوده و بنا بر دلايل حرفه اي و شغلي، مسافرتهاي متعددي به اين کشورها داشتهاند.
اما نکته اساسي و قابل ملاحظه اين است که حداقل 90 درصد افراد شاخص وارد کننده شيطان پرستي به ايران، تحصيلات دانشگاهي و خانواده سالم نداشتهاند.
$ شيوههاي تبليغ
- انتشار سي دي، کاست و پوستر مربوط به خوانندگان متاليکا
- گسترش سايتها و وبلاگهاي مربوط به شيطان پرستي
- تبليغ و اطلاع رساني از طريق پارتيهاي شبانه و گفتگوهاي دوستانه بويژه در مناطق مرفه شهرهاي تهران، شيراز و ...
- تبليغ در تالارهاي گفتگوهاي مجازي
$ زمينههاي جذب
علاوه بر تمامي موارد اشاره شده، بايد به تکرار برخي از آنها پرداخت که در کشورمان داراي بازخورد مثبت بوده است.
$ موسيقي متال:
اين موسيقي در ايران نيز مانند بسياري از کشورهاي اسلامي و عربي به گونه اي که شرح آن رفت، وارد شد و توانست پس از مدت کوتاهي به دانشگاههاي بزرگ کشور هم راه يابد.
$ افول معنويت:
اگرچه در بسياري موارد، ايران اسلامي در جايگاه بالاتري از معنويات قرار دارد، اما تلاش قدرتهاي بزرگ فرامنطقه اي براي استحاله فرهنگي و از سوي ديگر ماشيني و صنعتي شدن مناسبات جاري و تاثيرپذيري مردم کشورمان از شرايط جهاني، زمينه اي براي رشد چنين جرياناتي را فراهم کرده است. روند رو به رشد استفاده از شبکههاي ماهواره اي نيز عامل تعيين کنندهاي در جذب و گرايش جوانان يافتن به اين گروههاست.
$ سرمايه گذاري:
در بخشهاي قبل اشاره کرديم که سازمانهاي جاسوسي کشورهاي غربي، تلاش سازمان يافته اي را براي استحاله فرهنگي جمهوري اسلامي ايران تدارک ديدهاند و ميکوشند تا جوانان کشور عزيزمان را «تهي سازي فرهنگي» کنند. دشمن در اين راه مبالغ هنگفتي اختصاص داده است که طبق گزارش برخي از رسانههاي مستقل، در سال گذشته از سوي دولت امريکا مبلغ 8 ميليون دلار به فعاليت تبليغات گروههاي شيطان پرست اختصاص يافته است.
$ اينترنت:
رشد تعداد مخاطبان شبکه جهاني اينترنت در ساليان اخير آسيبهايي را متوجه نظام فرهنگي کشور کرده است که از جمله ميتوان به فعاليت شيطان گرايان اشاره کرد. عمده فعاليت اين افراد در قالب وبلاگ نويسي صورت ميپذيرد.
اين گونه وبلاگها، همزمان با اعلام موجوديت جنبش شيطان گرايان ايران فعاليت خود را آغاز کرده و اظهار ميکنند که از سوي فردي با نام مستعار اهريمن در ايران هدايت ميشوند.
روند ارتباط گيري و فعاليت وبلاگهاي يادشده به اين صورت است که افراد پس از تکميل فرم ثبت نام، يک ايميل در صندوق پست الکترونيک خود با موضوع خوشامدگويي دريافت ميکنند و پس از برقراري ارتباط با ايشان و در صورت جلب اعتماد، به برخي از مهمانيهاي شبانه يا پارکها براي آشنايي دعوت ميشوند.
اين وبلاگها عمدتا فعاليت خود را در چندين محور انتشار عکسهاي شيطان گرايان جهان، انتشار نامه شبيه به نامههاي مسيحيان شيطان پرست خطاب به خداوند متعال که بار سياسي نيز دارد، دنبال مينمايند.
$ و - شيطان پرستي به مثابه يک تهديد
در اينجا برآنيم تا به تبيين تهديدآميز بودن فعاليت گروههاي شيطان پرست در داخل کشور بپردازيم.
$ همکاريهاي جاسوسي
با توجه به اين که در 4 کشور آنگلوساکسون، مکانهاي مقدس شيطان پرستان با نام کليساي شيطان واقع شده است و در همين کشورها نيز بنا بر دلايل سياسي از گروههاي ناهنجار اجتماعي و سياسي مهاجر و مسافر بهره برداري جاسوسي ميشود، لازم است به صورت ويژه به همکاريهاي جاسوسي عناصر مربوط توجه کرد.
$ جرايم باندي
در جهان کنوني جرايم در 2 دسته بندي کلي، يعني جرايم فردي و غير سازماني و جرايم باندي يا سازماندهي شده، ارزيابي و تحليل ميشوند. مصاديق جرايم باندي يا سازماني، بمبگذاري، اقدام براي ترور، قاچاق مواد مخدر بويژه مواد مخدر شيميايي، راهاندازي مراکز فساد و... است که طبق تحقيقات به عمل آمده، شيطان پرستان با تمامي جرايم يادشده ارتباط دارند و عمدتا از طريق مشارکت در آنها مبالغي را دريافت ميکنند.
$ روابط سازماني
روابط سازماني در ادامه جرايم سازماني و بلکه به عنوان عامل زيربنايي آن تعريف ميشود. از سوي ديگر ايجاد برخي ناامنيهاي عمومي و اجتماعي بر اثر عنصر روابط سازماني جهت مييابد. تاکيد بر اين نکته ضروري است که اعضاي اين گروهها عميقا سازمانگرا و سازمان محور هستند.
$ ارتباط خارجي
شيطان پرستان در 4 کشور آنگلوساکسون، يونان و رژيم صهيونيستي تشکيلات سازماني، اماکن مقدس و... دارند که ارتباطات مختلف از مجراهاي گوناگون را براي ايشان فراهم ميآورد. حجم اين روابط به خودي خود ميتواند منشا تهديدات امنيتي متعددي براي کشورهاي اسلامي بويژه نظام اسلامي باشد. همچنين نبايد از نظر دور داشت که بقا و استمرار فعاليت اين گونه گروهها به لحاظ ماهيت و اهداف، عميقا نياز به روابط با خارج کشور دارد. در اين باره بايد عنايت ويژه اي نيز به ارتباط اين افراد با خانوادههايشان در ديگر کشورها بخصوص کشورهاي آمريکايي و اروپايي داشت.
$ سرقت
اغلب جوانان که به شيطان پرستان ميپيوندند، حتي چنانچه از خانوادههاي ثروتمند نيز باشند از اعضاي مطرود خانواده به شمار ميآيند، بنابراين حضور ايشان در جمع گروههاي اجتماعي، ميتواند زمينه جرايمي همچون سرقت را براي تامين منابع مالي فراهم آورد که اين سرقتها در ابعاد مسلحانه، طبيعتا تهديدي براي امنيت اجتماعي است.
در اين خصوص همچنان تاکيد ميشود که هر گونه دامن زدن به فساد، از باورهاي شيطان گرايان است و سرقت نيز عاملي است براي نزديکي به شيطان.
$ تجاوز جنسي
در جمع شيطان پرستان اصولا تجاوز جنسي يک ارزش و شرط براي ورود و استمرار حضور در گروه به حساب ميآيد. اين تجاوز که عمدتا با قتل، تجاوز به همجنسان و کودکان نيز همراه است، عنصر اصلي ايراد خسارت و انتقام گيري از فرد متجاوز جنسي است. تصور شيوع يافتن اين ضدفرهنگ مخرب نيز ميتواند مرزهاي امنيت اخلاقي را در جامعه در نوردد. تجاوز جنسي از ضدارزشهاي تبليغي اين نوع گروههاست که دائما با ساخت نما آهنگ، تنظيم آلبومهاي موسيقي، ترويج فکري و از طريق فيلمهاي مبتذل دنبال ميشود. در حقيقت شيطان گرايان مدعي اند تجاوز، تنوع در کسب لذت جنسي است.
$ قتل
قتل، يک عمل شيطاني بزرگ به شمار ميآيد و هر شيطان پرستي که تعداد و کيفيت قتلهايش بيشتر باشد به درگاه شيطان نزديک تر خواهد شد. ناگفته پيداست که اين مولفه نيز تاثيرات سوء امنيتي را در پي دارد.
افزايش تعداد قتل در جوامع مختلف يکي از معيارهاي بين المللي و تعيين کننده در خصوص وضعيت امنيتي هر کشور به شمار ميآيد. حال اگر اين جرم کلان با يک انديشه تقدس زا سازماندهي شود و حاشيههايي چون تجاوز جنسي را نيز با خود همراه کند، ناگفته پيداست که ميتواند تاثيرات گسترده اي را در خدشه دار کردن مقوله مهم امنيت به همراه داشته باشد.
$ ز - وضعيت فعلي شيطان پرستي در ايران
وضعيت فعلي اين گروهها در ايران را در محورهاي زير ميتوان تبيين کرد:
$ تحرک در اينترنت
وبلاگ نويسي، گفتگو در محيط ياهو 360 درجه، سايت کلوپ دات کام، دريافت خبرنامهها و... از جمله تحرکات اينترنتي شيطان پرستان ايراني است که تاکنون نيز ادامه دارد.
$ ترويج نمادها
مغازهها و اصناف فروشنده زيور آلات نقره اي، فروشگاههاي پوشاک جوانان و بانوان بويژه در شهر تهران، وظيفه عمده ترويج شيطان پرستي در داخل کشور را به عهده دارند. در پاره اي موارد فروشندگان و مديران حتي اطلاع اندکي از محتواي عمل خود ندارند. همچنين گفتني است برخي از چهرههاي مطرح موسيقي پاپ و متاليکا در تهران و شهرستانها پي در پي و از طرق مختلف، اين نمادها را حمل و معرفي کرده و به صورت مستقيم و غيرمستقيم آنها را ترويج ميکنند.
سايتها و وبلاگهاي فارسي زبان نيز نقش مهمي را در گسترش و معرفي اين نمادها ايفا ميکنند.
$ ترويج متاليکا
گروههاي موسيقي متاليکا به عنوان شاخصي از فعاليت رو به گسترش گروههاي شيطان پرست، قابل اشارهاند.
$ پارتيهاي شبانه
پارتيهاي شبانه، جشنهاي فارغ التحصيلي و مهمانيهاي خاصي دوستانه همواره به عنوان کانون فعاليت شيطان پرستان مطرح هستند. در اين گونه مراسم، هر بار گروهي از جوانان با انواع و اقسام روشها با انديشهها و ظواهر شيطان گرايي آشنايا جذب آنها ميشوند.
$ همکاري با سلطنت طلبها
اوايل سال گذشته ميلادي، خبري در وبلاگهاي وابسته به شيطان پرستان ايران منتشر شد که اهريمن، سرکرده آنان پيوستن گروهش را به انجمن پادشاهي ايران اعلام ميکرد.
گفتني است، انجمن پادشاهي ايران يک گروه چند نفره از سلطنت طلبان و سيلي خوردگان انقلاب اسلامي است که عمده نقش آنها را «فرود فولادوند» مجري هتاکي و ضد دين شبکههاي فارسي زبان ماهوارههاي ضدانقلاب به عهده دارد.
وي بارها و بارها در شبکههاي ماهواره اي، ارکان دين مبين اسلام را زير سوال برده و لب به فحاشي عليه مقدسات گشوده است.
$ جمع بندي
از مجموع مطالعات و تحقيقات صورت گرفته چنين برمي آيد که شيطان پرستي، آسيبهاي متعددي را در پي خواهد داشت، از جمله:
- رواج فرهنگ ضديت با ارزشهاي انساني و بشري
- رواج فرهنگ ضديت با دين و ارکان آن
- جعل تاريخ قيام و حرکت پيامبران و نقش شيطان در انحرافات جامعه بشري
- ترويج فحشا و بي بند و باري و انواع اعتياد به مواد مخدر شيميايي و الکل
- ترويج فرهنگ لا ابالي گري و گريز از فعاليتهاي سازنده فردي و اجتماعي
- شيوع فرهنگ کلامي مبتذل و بدون عنصر اخلاق
- انتشار آموزههاي اساطيري ناقص و بدون استناد تاريخي و علمي از ديگر فرهنگها
- حساسيت زدايي از فحاشي و هتک حرمت نسبت به نظام اسلامي
- سياه نمايي و ترويج نيهيليسم (پوچگرايي) به صورت گسترده
اين آسيبها ميتوانند تهديدات گوناگوني را متوجه جامعه کنند مانند:
- افزايش جرايم سازمان يافته و باندي
- انجام امور خرابکارانه و جاسوسي از سوي شيطان پرستان ايران براي سازمانهاي جاسوسي ايالات متحده امريکا و رژيم صهيونيستي
- رواج يافتن بيماريهاي حاد روحي و رواني در سطوح و اقشار مختلف
با توجه به آسيبها و تهديدات مطرح شده، ضروري است در ابعاد مختلف به اين موضوع توجه شود. در اين مسير ابتدا لازم است فعاليت گروههاي موسيقي متاليکا و وابستگان به شيطان پرستي کنترل و ممنوع شود. دوم، سايتهاي اينترنتي شيطان پرستان ايراني و غيرايراني فيلتر و دسترسي به آنها ناممکن يا دشوار شود. سوم، به اصناف و توليد کنندگان اطلاع رساني شود تا از نمادهاي شيطان پرستان در توليد لباس و اشياي تزييني استفاده نکنند. چهارم، آموزش خانوادهها و جوانان در مدارس و دانشگاهها در اين زمينه صورت گيرد تا جوانان و خانوادهها با ماهيت اين گروهها آشنا شوند و از آنها بپرهيزند. سرانجام بايد مسوولان امنيتي و انتظامي با ياري مسوولان قضايي بر فعاليتهاي تشکيلاتي اين جريانها احاطه پيدا کنند و راه گسترش آنها را مسدود سازند؛ البته در اين مسير بايد از اقدامات شتابزده و غير کارشناسانه پرهيز شود تا اثرات منفي به بار نياورد و بر جذابيت فعاليتهاي اين چنيني افزوده نشود.
منبع مقاله :
جمعي از نويسندگان؛(1388)، کژراهه (گزارشهايي از فرقههاي نوپديد و عرفانهاي دروغين)، تهران: موسسه جام جم، چاپ اول.