نوآوري و شكوفايي از منظر استاد شهيد مطهري
نويسنده : دكترمحمد منصورنژاد
درباره مطهري و نوآوري و خلاقيت از دو منظر مي توان به تامل نشست:
1) خلاقيت يكي از استعدادهاي بشري: از نگاه استاد مطهري ، نوآوري و ابتكار را به چهار استعداد ديگر آدمي، يعني استعداد (علمي و حقيقت جويي) ، استعداد اخلاقي، استعداد ديني و استعدادعقلي هنري ( زيبايي شناختي) مي بايست افزود. بر مبناي اين استعداد انسان، آفريننده ، مبتكر و مبدع آفريده شده و از جمله چيزهايي است كه هر كس اين را داراست و از آن لذت مي برد قدرت ابداع و ابتكار و نوآوري است. ( مطهري ، 1377، تعليم و تربيت ، ص 9-68 ) در جاي ديگر استاد، بدون اينكه مستقيما به مسئله خلاقيت اشاره كنند، در ميان خواص و ويژگي هاي حيات و در تبيين آثار جامعه زنده ، خاصيت حيات را
در دو نكته زير مي دانند:
اول: آگاهي و دوم جنبش . از اين نگاه، انسان به هر نسبت كه آگاهي بيشتري دارد، حيات بيشتري دارد و به هر نسبت كه تحرك و جنبش بيشتري دارد، حيات بيشتري دارد. ( مطهري ، 1381، ص 2-21) . با اين وصف از آنجا كه لازمه خلاقيت و نوآوري اولا، آگاهي و ثانيا، جنبش ، تحرك و پويايي است، از اين رو مي توان اينگونه نيز استنتاج نمود كه خلاقيت، نوآوري و شكوفايي از آثار، خواص و ويژگيهاي حيات فردي و اجتماعي بوده و جامعه بدون خلاقيت و نوآوري جامعه مرده است.
2) نوآوري و جسارت: در آثار استاد مطهري از جمله نكات قابل توجه آن است كه نوآوري و خلاقيت به تعبيري نياز به خط شكني و جسارت روحي دارد و از اين رو كار هر فرد، عالم و سخنداني نيست. زيرا مقابله با جمود و تحجر كه نقطه مقابل خلاقيت و شكوفايي است، امر سهل و بدون هزينه اي نيست و كثيري از آدميان در صورت آگاهي از وجود مشكل، جسارت مبارزه با خرافه ها را ندارند. ايشان از جمله به خاطره « مرحوم فلسفي» اشاره دارند كه قبل از او وعاظ براي سخنراني از بلندگو بهره نگرفته و حتي واعظي از آن به عنوان «بوق شيطان» ياد مي كرد و ايشان اول كسي بود كه حاضر گرديد از اين وسيله بهره گيرد و از آن مرحوم نقل مي نمودند كه « نمي دانيد چه بازي سر من درآوردند.» ( مطهري ، 1377، اسلام و مقتضيات ف ص 197)
و خود استاد نيز كه متعاقب چاپ كتاب « مسئله حجاب» مورد هجمه مقدس نمايان قرارگرفته و وقتي به ايشان درباره طرح مسئله بردگي و امكان تعميم آن به موارد مشابه اي چون خدمتكاران در اين كتاب خرده مي گيرند، استاد پاسخ مي دهند. من خودم قبل از نشر اين كتاب با برخي از مراجع صحبت كردم و ديدم باطنا همه موافقند، ولي از امثال شما بيم دارند. فايده امثال اين كتاب اين است كه امثال من، چوب امثال شما را مي خوردند، اما بعد راه براي فقها باز مي شود و آزادانه فتواي خود را ذكر مي كنند.( مطهري، 1367، ص 3-42)
3) آفات استعداد خلاقيت و نوآوري: گرچه نوآوري و خلاقيت از ويژگيهاي آدمي است و بلكه از اوصافي است كه ريشه در خالقيت خدا دارد، زيرا از سويي خداوند خالق است و هستي مخلوق او و از سوي ديگر حداقل در سطح زمين، آدمي جانشين خدا است( سوره بقره، آيه 30) و از اين رو مي تواند خلاق باشد و بيافريند. ولي آفرينندگي بشر احتمال اين آسيب را دارد كه درجهت گيري به سوي مثبت يا منفي، بالا و يا پايين ، جلو و يا عقب باشد و از اين رو به تعبير استاد در هر زمان ما مي توانيم مصلح و يا مرتجع داشته باشيم. پس گرچه خداوند به انسان قدرت داده است تا نقشي را كه در دنيا وجود ندارد، بيافريند، اما بشر به همين دليل كه مي تواند جلو برود، يعني آزادي عمل به او داده شده ومختار آفريده شده، مي تواند به عقب برگردد. بنابراين امكان انحراف در بشر وجود دارد. پس نمي شود قبول كرد كه روي هر چه كه در زمان پديد آمده و پديده قرن است وجديد ناميده شده، اسم تجدد گذاشته شود وگفت خوب است. ( مطهري، 1377، اسلام و مقتضيات، ص 8-186) نتيجه آنكه صرف نوآوري ممدوح نيست، بلكه بايد خلاقيت و شكوفايي در جهت غايات مثبت، سازنده و ارزشي باشد.
4) راهكارهاي نوآوري و شكوفايي: اگر آدمي ابعاد سه گانه جسمي،قلبي و عقلي دارد، در هر سه بعد ياد شد مي تواند استعدادهايش را شكوفا نمايد و به نوآوري برسد. پرورش جسم ( نه تن پروري)، پرورش قلب و پرورش عقل. در ابعاد سه گانه فوق الذكر، نوآوري و شكوفايي عقلاني از جمله نيازهاي اساسي جامعه ما است كه گاه از اين نياز به ايجاد «جنبش نرم افزاري» و « نهضت توليد علم» ، نيز ياد مي شود. استاد مطهري از جمله راهكارهاي نوآوري عقلي را آزاد نمودن عقل از عادات اجتماعي برشمرده و مي گويند: قرآن اساسش بر مذمت كساني است كه اسير تقليد و پيروي از آبا و گذشتگان هستند و تعقل و تفكر نمي كنند تا خودشان را ازاين اسارت آزاد بكنند.
راهكار ديگر مورد تذكر ايشان آزادي از حكومت عدد و ملاك بودن اكثر و اكثريت است. مي گويند: نبايد انسان اينجور باشد كه ببينيد اكثر مردم كدام راه را مي روند. همانطور كه انسان طبعا به سوي تقليد از ديگران كشيده مي شود، طبعا به سوي اكثريت نيز كشيده مي شود و قرآن مخصوصا همان چيزي را كه انسان طبعا به سوي آن كشيده مي شود، انتقاد مي كند.
از راهكارهاي ديگر آن است كه حالت روح را بايد خيلي ملاحظه نمود. زيرا قلب اگر مورد اكراه و اجبار قرار بگيريد كور مي شود5 عبادت هم اگر بر روح انسان جنبه زور و تحميلي داشته باشد علاوه براينكه اثر نيك نمي بخشد، بلكه اثر سوء نيز مي بخشد. استاد توضيح مي دهند كه عامل ترس، عامل رشد و پرورش دادن استعدادهاي عالي نيست. ولي عامل جلوگيري از رشد استعدادهاي پست و پايين و عامل جلوگيري از طغيانها است. ( مطهري، 1377، تعليم و تربيت، ص 69-46)
و نهايتا هم از تلازم عقل و علم سخن به ميان آوردند و تمثيل زير را مطرح مي كنند: اگر انسان تفكر كند، ولي اطلاعاتش ضعيف باشد، مثل كارخانه اي است كه ماده خام ندارد يا ماده خامش كم است، قهرا نمي تواند كار بكند، يا محصولش كم خواهد بود. اگر كارخانه ماده خام ( علم) زياد داشته باشد، ولي كار نكند، باز فلج است و محصولي نخواهد داشت.(همان منبع، ص 45)
حاصل آنكه انسان از سوي خالق هستي و از سوي كسي كه مبدع آسمان و زمين است، استعداد نوآوري را دارد، ولي به جهت گرايش ناسوتي اش ممكن است به گمراهي رود. از اين رو از سويي بايد تلاش كند كه سنتهاي غلط را بشكند. عادات ناصواب را نپذيرد، از تخصص همواره بهره مند گردد و ... ولي از سوي ديگر در مسير درست و غايات مطلوب گام بردارد، تا محصول و نتيجه خلاقيتش براي خود، جامعه و طبيعت مفيد افتد و سرمنشأ تمدن و دستاوردهاي عظيم بشري گردد.
/س
اول: مطهري ، مظهر خلاقيت:
دوم: تحليلي برخلاقيت و نوآوري از نگاه مطهري:
1) خلاقيت يكي از استعدادهاي بشري: از نگاه استاد مطهري ، نوآوري و ابتكار را به چهار استعداد ديگر آدمي، يعني استعداد (علمي و حقيقت جويي) ، استعداد اخلاقي، استعداد ديني و استعدادعقلي هنري ( زيبايي شناختي) مي بايست افزود. بر مبناي اين استعداد انسان، آفريننده ، مبتكر و مبدع آفريده شده و از جمله چيزهايي است كه هر كس اين را داراست و از آن لذت مي برد قدرت ابداع و ابتكار و نوآوري است. ( مطهري ، 1377، تعليم و تربيت ، ص 9-68 ) در جاي ديگر استاد، بدون اينكه مستقيما به مسئله خلاقيت اشاره كنند، در ميان خواص و ويژگي هاي حيات و در تبيين آثار جامعه زنده ، خاصيت حيات را
در دو نكته زير مي دانند:
اول: آگاهي و دوم جنبش . از اين نگاه، انسان به هر نسبت كه آگاهي بيشتري دارد، حيات بيشتري دارد و به هر نسبت كه تحرك و جنبش بيشتري دارد، حيات بيشتري دارد. ( مطهري ، 1381، ص 2-21) . با اين وصف از آنجا كه لازمه خلاقيت و نوآوري اولا، آگاهي و ثانيا، جنبش ، تحرك و پويايي است، از اين رو مي توان اينگونه نيز استنتاج نمود كه خلاقيت، نوآوري و شكوفايي از آثار، خواص و ويژگيهاي حيات فردي و اجتماعي بوده و جامعه بدون خلاقيت و نوآوري جامعه مرده است.
2) نوآوري و جسارت: در آثار استاد مطهري از جمله نكات قابل توجه آن است كه نوآوري و خلاقيت به تعبيري نياز به خط شكني و جسارت روحي دارد و از اين رو كار هر فرد، عالم و سخنداني نيست. زيرا مقابله با جمود و تحجر كه نقطه مقابل خلاقيت و شكوفايي است، امر سهل و بدون هزينه اي نيست و كثيري از آدميان در صورت آگاهي از وجود مشكل، جسارت مبارزه با خرافه ها را ندارند. ايشان از جمله به خاطره « مرحوم فلسفي» اشاره دارند كه قبل از او وعاظ براي سخنراني از بلندگو بهره نگرفته و حتي واعظي از آن به عنوان «بوق شيطان» ياد مي كرد و ايشان اول كسي بود كه حاضر گرديد از اين وسيله بهره گيرد و از آن مرحوم نقل مي نمودند كه « نمي دانيد چه بازي سر من درآوردند.» ( مطهري ، 1377، اسلام و مقتضيات ف ص 197)
و خود استاد نيز كه متعاقب چاپ كتاب « مسئله حجاب» مورد هجمه مقدس نمايان قرارگرفته و وقتي به ايشان درباره طرح مسئله بردگي و امكان تعميم آن به موارد مشابه اي چون خدمتكاران در اين كتاب خرده مي گيرند، استاد پاسخ مي دهند. من خودم قبل از نشر اين كتاب با برخي از مراجع صحبت كردم و ديدم باطنا همه موافقند، ولي از امثال شما بيم دارند. فايده امثال اين كتاب اين است كه امثال من، چوب امثال شما را مي خوردند، اما بعد راه براي فقها باز مي شود و آزادانه فتواي خود را ذكر مي كنند.( مطهري، 1367، ص 3-42)
3) آفات استعداد خلاقيت و نوآوري: گرچه نوآوري و خلاقيت از ويژگيهاي آدمي است و بلكه از اوصافي است كه ريشه در خالقيت خدا دارد، زيرا از سويي خداوند خالق است و هستي مخلوق او و از سوي ديگر حداقل در سطح زمين، آدمي جانشين خدا است( سوره بقره، آيه 30) و از اين رو مي تواند خلاق باشد و بيافريند. ولي آفرينندگي بشر احتمال اين آسيب را دارد كه درجهت گيري به سوي مثبت يا منفي، بالا و يا پايين ، جلو و يا عقب باشد و از اين رو به تعبير استاد در هر زمان ما مي توانيم مصلح و يا مرتجع داشته باشيم. پس گرچه خداوند به انسان قدرت داده است تا نقشي را كه در دنيا وجود ندارد، بيافريند، اما بشر به همين دليل كه مي تواند جلو برود، يعني آزادي عمل به او داده شده ومختار آفريده شده، مي تواند به عقب برگردد. بنابراين امكان انحراف در بشر وجود دارد. پس نمي شود قبول كرد كه روي هر چه كه در زمان پديد آمده و پديده قرن است وجديد ناميده شده، اسم تجدد گذاشته شود وگفت خوب است. ( مطهري، 1377، اسلام و مقتضيات، ص 8-186) نتيجه آنكه صرف نوآوري ممدوح نيست، بلكه بايد خلاقيت و شكوفايي در جهت غايات مثبت، سازنده و ارزشي باشد.
4) راهكارهاي نوآوري و شكوفايي: اگر آدمي ابعاد سه گانه جسمي،قلبي و عقلي دارد، در هر سه بعد ياد شد مي تواند استعدادهايش را شكوفا نمايد و به نوآوري برسد. پرورش جسم ( نه تن پروري)، پرورش قلب و پرورش عقل. در ابعاد سه گانه فوق الذكر، نوآوري و شكوفايي عقلاني از جمله نيازهاي اساسي جامعه ما است كه گاه از اين نياز به ايجاد «جنبش نرم افزاري» و « نهضت توليد علم» ، نيز ياد مي شود. استاد مطهري از جمله راهكارهاي نوآوري عقلي را آزاد نمودن عقل از عادات اجتماعي برشمرده و مي گويند: قرآن اساسش بر مذمت كساني است كه اسير تقليد و پيروي از آبا و گذشتگان هستند و تعقل و تفكر نمي كنند تا خودشان را ازاين اسارت آزاد بكنند.
راهكار ديگر مورد تذكر ايشان آزادي از حكومت عدد و ملاك بودن اكثر و اكثريت است. مي گويند: نبايد انسان اينجور باشد كه ببينيد اكثر مردم كدام راه را مي روند. همانطور كه انسان طبعا به سوي تقليد از ديگران كشيده مي شود، طبعا به سوي اكثريت نيز كشيده مي شود و قرآن مخصوصا همان چيزي را كه انسان طبعا به سوي آن كشيده مي شود، انتقاد مي كند.
از راهكارهاي ديگر آن است كه حالت روح را بايد خيلي ملاحظه نمود. زيرا قلب اگر مورد اكراه و اجبار قرار بگيريد كور مي شود5 عبادت هم اگر بر روح انسان جنبه زور و تحميلي داشته باشد علاوه براينكه اثر نيك نمي بخشد، بلكه اثر سوء نيز مي بخشد. استاد توضيح مي دهند كه عامل ترس، عامل رشد و پرورش دادن استعدادهاي عالي نيست. ولي عامل جلوگيري از رشد استعدادهاي پست و پايين و عامل جلوگيري از طغيانها است. ( مطهري، 1377، تعليم و تربيت، ص 69-46)
و نهايتا هم از تلازم عقل و علم سخن به ميان آوردند و تمثيل زير را مطرح مي كنند: اگر انسان تفكر كند، ولي اطلاعاتش ضعيف باشد، مثل كارخانه اي است كه ماده خام ندارد يا ماده خامش كم است، قهرا نمي تواند كار بكند، يا محصولش كم خواهد بود. اگر كارخانه ماده خام ( علم) زياد داشته باشد، ولي كار نكند، باز فلج است و محصولي نخواهد داشت.(همان منبع، ص 45)
حاصل آنكه انسان از سوي خالق هستي و از سوي كسي كه مبدع آسمان و زمين است، استعداد نوآوري را دارد، ولي به جهت گرايش ناسوتي اش ممكن است به گمراهي رود. از اين رو از سويي بايد تلاش كند كه سنتهاي غلط را بشكند. عادات ناصواب را نپذيرد، از تخصص همواره بهره مند گردد و ... ولي از سوي ديگر در مسير درست و غايات مطلوب گام بردارد، تا محصول و نتيجه خلاقيتش براي خود، جامعه و طبيعت مفيد افتد و سرمنشأ تمدن و دستاوردهاي عظيم بشري گردد.
فهرست منابع:
مطهري، مرتضي (1377) تعليم و تربيت در اسلام، تهران، انتشارات صدرا( چاپ سي و دوم)
مطهري، مرتضي (1367) پاسخهاي استاد به نقدهايي بركتاب مسئله حجاب، تهران، انتشارات صدرا
مطهري، مرتضي (1377) اسلام و مقتضيات زمان،ج اول ، تهران، انتشارات صدرا ( چاپ چهاردهم)
مطهري، مرتضي (1381) احياي تفكر اسلامي،تهران ، انتشارات صدرا ( چاپ بيستم)
/س