داستانها و پندها(4)

حضرت صادق (ع) فرمود: عده اى از يمن وارد بر پيغمبر(ص) شدند در ميان آنها يكى از همه بيشتر با سخنان درشت پيغمبر(ص) را مورد خطاب قرار ميداد و به ياوه بحث ميكرد. پيغمبر اكرم (ص) از سخنان بيهوده او خشمگين شد، بطوريكه آثار خشم در پيشانى مباركش هويدا گرديد و رنگ چهره اش تغيير كرد. سر بزير انداخته بزمين نگاه ميكرد
پنجشنبه، 17 ارديبهشت 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
داستانها و پندها(4)
داستانها و پندها(4)
داستانها و پندها(4)


نویسنده: مصطفی زمانی وجدانی
حضرت صادق (ع) فرمود: عده اى از يمن وارد بر پيغمبر(ص) شدند در ميان آنها يكى از همه بيشتر با سخنان درشت پيغمبر(ص) را مورد خطاب قرار ميداد و به ياوه بحث ميكرد.
پيغمبر اكرم (ص) از سخنان بيهوده او خشمگين شد، بطوريكه آثار خشم در پيشانى مباركش هويدا گرديد و رنگ چهره اش تغيير كرد. سر بزير انداخته بزمين نگاه ميكرد جبرئيل نازل شد عرض كرد پروردگارت سلام رسانده ميگويد (هذا رجل سخى بطعم الطعام) اين مرد سخاوتمندى است كه مردم را ضيافت ميكند.
خشم پيغمبر(ص) فرو نشست سر برداشته فرمود: اگر نه اين بود كه جبرئيل از طرف پروردگارم خبر داد كه تو مرد سخاوتمندى هستى و طعام به مردم ميدهى چنان ترا طرد كرده مى راندمت كه داستانت براى ديگران عبرت شود آن مرد عرض كرد آيا پروردگارت سخاوت را دوست دارد، جواب داد آرى (قال انى اشهد ان لااله الله و انك رسول الله) هماندم به يگايگى خدا و پيغمبرى آنجناب اعتراف نموده گفت به آن خدائيكه ترا بحق مبعوث نموده تاكنون كسى را از مال خود ماءيوس نكرده ام.
متن کتاب "داستانها و پندها(4)"




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.