نويسنده: سيما داد
اين اصطلاح توسط نقاش و شاعر امريکائي واشينگتن آلستون (1843-1779) سکه زده شد و بعدها توسط تي. اس. اليوت در حوزه نقد ادبي به کار رفت. وي تحت تأثير نقد نوين اين اصطلاح را در مقاله يهاملت و معضلات او به کار برد. اليوت در اين مقاله ضمن آنکه نمايشنامه يهاملت را شکستي هنري ميداند، مينويسد:
«تنها شيوهي بيان احساس به شکل هنر، يافتن اشتراک عيني است يعني [يافتن] اشياء، شرايط و زنجيرهي حوادثي که [در کنار هم] بتوانند ترجمان احساس بخصوصي باشند آنگونه که وقتي حقايق کلّي که بايد به تجربهاي حسّي منجر شود، ابراز ميشوند، آن احساس بي درنگ برانگيخته شود.» اليوت در ادامه مينويسد؛ «[شخصيت]هاملت مقهور احساسي مفرط و توصيف ناپذير است زيرا شدّت آن احساس بر حقايق مشهود فزوني دارد.»
بنابر استدلال اليوت، اين اشتراک عيني در نمايشنامهي مکبث تحقق مييابد. صحنههاي مربوط به حرف زدن بانو مکبث در خواب و انچه مکبث هنگام شنيدن خبر مرگ همسرش بر زبان ميراند، نمونههائي از وجود اشتراک عيني يعني تناسب کلمات و ظاهر شرايط با وضعيّت ذهني بانو مکبث و مکبث هستند.
مثال:
ليدي مکبث: هنوز در اينجا لکّهاي هست.
پاک شواي لکّهي منحوس! پاک شو، بتو ميگويم!
يک، دوپس وقت انجام دادن آنست. جهنّم تاريکست! اُفاي خداوندگارم اف! سرباز و بيمناک؟ ما را چه حاجت که بترسيم که چه کسي آن را ميداند وقتي که هيچ کس نميتواند قدرت ما را به محاسبه بخواند؟ با اين همه که فکر ميکرد که پيرمرد در بدن خود اين قدر خون داشته باشد؟
(پرده پنجم، صحنه اول)
[مکبث پس از شنيدن خبر مرگ ملکه]:
ناچار بعد از اين ميمُرد و براي چنين خبري وقتي فرا ميرسيد. فردا و فردا و فردا با قدمهاي کوچک از روزي به روزي ميخزد تا به آخرين حرف نوشته شده در دفتر ايّام، و همهي ديروزهاي ما راه مرگ خاک آلوده را برايمان روشن کردهاند. بمير، بميراي شمع قصير! زندگي چيزي نيست مگر سايهاي رونده و بازيگري بيچاره که يک ساعت از عمر خود را با تبختر، جوشان و خروشان، بر روي صحنهاي ميخرامد و از آن پس ديگر آوازي از او شنيده نميشود، قصهاي است که ديوانهاي آن را گفته است پر از هياهو و خشم و غضب که هيچ معني ندارد.
پرده پنجم، صحنه پنجم
(مکبث/ ترجمهي فرنگيس شادمان)
در ادبيات فارسي نمونهي کاربرد اشتراک عيني در سبک هندي چنان است که در يک مصراع مطلب معقولي (از حوزه عقلانيات) گفته ميشود و در مصراع دوم با تمثيل يا رابطه لف و نشري متناظر، شبيه به اشتراک عيني تي. اس. اليوت آن را محسوس ميکند.
(سشش/ص288)
اين نظريه مورد اختلاف نظر و بحث بسياري از منتقدان بوده است.
منبع مقاله :
داد، سيما (1378)، فرهنگ اصطلاحات ادبي، تهران: مرواريد، چاپ چهارم.