![ايجاز Brevity / Laconism ايجاز Brevity / Laconism](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/estelaheijaaz.jpg)
در لغت به معني کوتاه سخن گفتن، سخن کوتاه کردن، کوتاه گوئي، خلاصه گوئي، بيان مقصود در کوتاه ترين لفظ و کمترين عبارت است. ايجاز از صناعات بلاغي (بلاغت) است و چنانست که ترتيب معاني بر الفاظ افزون باشد.
(فاقد)
ايجاز از ويژگيهاي ذوق سليم و قريحه ناميده شده چنانکه شکسپير گويد:
Brevity is the soul of wit.
(ايجاز روح قريحه است).
ايجاز خود بر دو قسم است ايجاز قصر يا اشاره و ايجاز حذف.
- ايجاز قصر يا اشاره brachiology:
به واسطه حذف اجزاء پديد نميآيد بلکه از مجموع کلام حاصل ميشود مانند:عشق ديدم که در مقابل صبر *** آتش و پنبه بود و سنگ و سبوي
سعدي
در اين بيت چند مطلب جملگي و يکجا بيان شده است: ضدّيت ميان آتش و پنبه، ضدّيت ميان سنگ و سبو، و تشبيه آنها به ضديت ميان عشق و صبر.
و در اين بيت:
از مهر تا به ذره و از قطره تا محيط *** چون گوي در تردد و چوگان پديد نيست
صائب
اشاره (اشارت) در لغت به معني نمودن به سوي چيزي به دست و جز آن، دستور، فرمان، با حرکت دست و چشم و ابرو مطلبي را القا کردن و به رمز نمودن. در بديع کلامي قليل است براي افاده معناي زياد. نمونه:
تا به حشراي دل ار ثنا گفتي *** همه گفتي چو مصطفي گفتي
سنائي
من نگويم که کنون با که نشين و چه بنوش *** که تو خود داني اگر زيرک و عاقل باشي
حافظ
در ادبيات انگليس، اين قسم ايجاز در مزدوجههاي حماسي و اشعار متافيزيکي يافت ميشود، براي نمونه:
This flea is you and I, and this our marriage bed, and marriage temple is (John Donne;)
ترجمه:
«اين کِک، من و تو هستيم، و بستر وصل ما و معبد پيوند ما.» «و» به جاي «اين کک».
يا:
Vast chain of being! Which from God began;
Natures aethereal rhuman, angel, man,
Beast, bird, fish, insect, what no eye can see, No glass can reach; from Infinite to thee; (Alexander Pope)
ترجمه:
«زنجيره گسترده هستي! که از خداوند ميآغازد: طبيعت، انسان اثيري، مَلَک، بشر، حيوان، پرنده، ماهي، حشره، و آنچه به چشم نميآيد، هيچ آينهاي به آن نميرسد؛ از بي نهايت تا تو؛»
- ايجاز حذف (ellipsis)
آنست که جزئي از جمله براي نيل به فشردگي و اختصار حذف شود، براي مثال در عبارات از «دِه بپرس» يا «همهي شهر ميدانند»، کلمات مردم و اهل حذف شده است.در بيت زير از حافظ:
ديدم و آن چشم دل سيه که تو داري *** جانب هيچ آشنا نگاه ندارد
«واو» به معني افعال محذوف «ديدم» و «دانستم» و «فهميدم» و «احساس کردم» و «بر من مسلم شد» و ... عمل ميکند.
(موسيقي شعر)
اين قسم ايجاز در ادبيات انگليسي در اشعار ازراپاوند، تي. اس. اليوت و و. هـ آدن، ديده ميشود. براي نمونه سطوري از شعر سرزمين سترون در زير نقل ميشود:
Elizabeth and Leicester
Beating oars
The stern was formed
A gilded shell
Red and gold
The brisk swell
Rippled both shores
Southwest wind
Carricd down stream
….
(T.S.Eliot)
شرط ايجاز آنست که مخلّ به معني نباشد.
داد، سيما (1378)، فرهنگ اصطلاحات ادبي، تهران: مرواريد، چاپ چهارم.