بررسي زمينه ها و دستاوردهاي مهاجرت علما در سال 1342
نويسنده: مومن ابوالفتح
مهاجرت ، ريشه اي بسيار قديم در تاريخ دارد.از زمانهاي بسيار دور درباره مهاجرت قبايل و اقوام از سرزميني به سرزمين ديگر ، سخن رفته است که دليل غالب آنها را اقتصادي دانسته اند ، ولي نوع ديگري از مهاجرت وجود داشته که به دلايل سياسي يا مذهبي يا سياسي مذهبي صورت گرفته است ، مانند مهاجرت صغري و کبري در دوران مشروطيت و همچنين مهاجرت علما به تهران که در سال 1342شمسي اتفاق افتاد. اين مهاجرت ها در واقع نوعي مقابله با نظام سياسي حاکم محسوب مي شد که با انگيزه و اعتقاد ديني صورت گرفت.
مهاجرت علما به مرقد حضرت عبدالعظيم و قم ، براي رهايي از محيط رعب و وحشت و حاکمان ظالم بود و نوعي اعتراض و شکوه عليه نظام سياسي حاکم تلقي مي شد. بايد توجه داشت که مهاجرت سال 1342شمسي به معني ترس و گريز نبود، بلکه رويارويي با حاکمان ظالم در بي توجهي به دين بود تا انسان مجتهدي را بنابر يک اصل قانوني ، از چنگال رژيم شاه نجات دهند. بنابراين هر دو مهاجرت يادشده توسط عالمان دين با انگيزه سياسي و مذهبي صورت پذيرفت تا عدم مشروعيت نظام سياسي حاکم را نشان دهد. در چگونگي شکل گيري مهاجرت علما به تهران ، اقدام دولت در دستگيري امام خميني (رحمت الله علیه) علت اصلي است ، که واکنش علما و مراجع بزرگ را در پي داشت.
اين عمل و عکس العمل ، خود معلول علتي مقدم تر است.
اين مقاله در صدد است با بيان پيشينه و زمينه هاي مهاجرت علما به بررسي نتايج آن بپردازد. به دنبال واکنش مراجع که در راس آنها امام قرار داشت درخصوص واقعه مدرسه فيضيه ، رژيم شاه در يک حالت انفعال قرار گرفت.
تصوري که رژيم از سرکوب مدرسه فيضيه داشت يعني ايجاد رعب و وحشت نتيجه اي معکوس بخشيد؛ چراکه عکس العمل امام خميني (رحمت الله علیه) و ديگر مراجع پرده از ماهيت رژيم پهلوي برداشت و مردم را به اقدامات ضداسلامي رژيم آگاه کرد. روحانيون و مردم پس از اين حادثه با تلگراف هاي متعددي مبني بر محکوميت عاملان حادثه مدرسه فيضيه ، از اسلام و روحانيون حمايت کردند؛ از جمله جامعه روحانيت همدان در 12ارديبهشت 1342 تلگراف تسليتي به امام خميني ارسال کرد. در بخشي از اين تلگرام آمده بود: «اخيرا زمزمه هجرت علماي اعلام به نجف اشرف مزيد بر تاثرات خاطر گرديد. بدين وسيله عطف به اعلاميه جامعه روحانيت همدان متذکر مي گردد تا آخرين مراحل حصول نتيجه ، جامعه روحانيت پشتيباني خود و اهالي را از علما، بالاخص حضرات مراجع قم اعلام و منتظر اخذ تصميم حضرات علماي قم بوده تا در تصميم آنان شرکت و اگر خداي ناخواسته تصميم به هجرت گرفته شود، دسته جمع اين تصميم را اتخاذ نماييم». با آگاهي و آمادگي مردم و فرارسيدن ماه محرم ، مبارزه عليه رژيم وارد مرحله جديدي شد. روحانيون و وعاظ به رهبري امام خميني سعي داشتند در اين ماه مردم را نسبت به فاجعه مدرسه فيضيه هرچه بيشتر آگاه کنند؛ چراکه با فرارسيدن ماه محرم و حضور گسترده مردم در مساجد، بهترين فرصت براي نشر حقايق و فعاليت عليه رژيم ايجاد مي شد. به همين علت رژيم ترديد نداشت که وعاظ و سخنگويان مذهبي در منابر از اقدامات ضداسلامي رژيم سخن خواهند گفت.
اين باور، نتيجه تحقيقات و گزارش هاي ساواک بود. به همين دليل شهرباني کل کشور اعلاميه تهديدآميزي صادر کرد که در بخشي از آن آمده بود: «از عموم شيعيان و اهالي محترم پايتخت انتظار مي رود که با رعايت کامل نظم و ترتيب ، طبق دستور شرع مقدس ، احترام شعائر مذهبي را حفظ و مراسم سوگواري را با نظم کامل انجام دهند. خداي ناخواسته اگر اشخاصي مراسم مذهبي را وسيله اغراض شخصي قرار دهند، شديدا مجازات خواهند شد». امام خميني در مقابل ارعاب و تهديدهاي دستگاه با صدور اعلاميه اي خطاب به وعاظ و گويندگان ديني و هياتهاي مذهبي ، از آنان خواست که در ماه محرم مصيبت وارد بر اسلام و مسلمين را براي مردم بازگو کنند و به التزام ها و تهديدهاي رژيم توجه نکنند. با فرارسيدن ماه محرم ، برنامه هاي تبليغاتي و افشاگرانه به اجرا گذاشته شد و در همين خصوص ، طلاب و روحانيون به شهرستان ها اعزام شدند، از جمله شهيد باهنر به همدان فرستاده شد. از سوي ديگر ساواک از طريق ماموران ويژه خود به برنامه هاي روحانيون و مراجع پي برده و به اين نتيجه رسيده بود که امام عليه آنان افشاگري وسيعي خواهد نمود؟ بنابراين ساواک براي جلوگيري از هر حادثه غيرقابل کنترل عليه رژيم ، عده اي از گويندگان مذهبي را احضار کرد و به آنان يادآور شد که در سخنان خود سه مطلب را رعايت کنند: «عليه شاه حرفي نزنند، عليه اسرائيل سخن نگويند، مرتب به گوش مردم نخوانند اسلام در خطر است.»
» اما تمام اين تدابير با قاطعيت و اعلاميه صريح و روشن امام به وعاظ و مبلغين خنثي شد و عملا کاري از رژيم ساخته نبود. از طرف ديگر وعاظ و روحانيون به دليل موضعگيري صريح امام عليه رژيم ، اعتقادات مذهبي و خواست قلبي و احساس تکليف در برابر مردم ، به موضعگيري عليه رژيم پرداختند. رژيم پهلوي سعي کرد با سرکوب علما، آنان را از اين موضع منصرف کند، اما امام خميني با بهره گيري از مناسبت عاشورا در سخنراني خود، حکومت پهلوي را با دودمان يزيد و بني اميه مقايسه کرد و سپس شاه را مورد خطاب قرار داد و گفت : «آقا! من به شما نصيحت مي کنم.
اي آقاي شاه ! من به تو نصيحت مي کنم.
دست بردار از اين کارها. آقا! اغفال مي کنند. من ميل ندارم که يک روز اگر بخواهند تو بروي ، همه شکر کنند». پس از فعاليت هاي گسترده و سخنراني افشاگرانه امام ، رژيم تنها چاره کار را در دستگيري و بازداشت امام ديد و بر همين اساس امام در ساعت يک بامداد 15خرداد 1342 دستگير و همان شب به باشگاه افسران در تهران منتقل گرديد و سپس به پادگان قصر انتقال يافت.
وي به مدت 19روز يعني تا 14تيرماه 1342 در آنجا محبوس ماند و سپس به پادگان عشرت آباد منتقل شد. اين دستگيري ، حوادث بسيار مهمي را در پي داشت که در واقع نقطه عطفي در انقلاب اسلامي به وجود آورد و مبناي نهضت اسلامي مردم گرديد. از جمله اين حوادث ، قيام 15خرداد، قتل عام کفن پوشان ورامين و دستگيري گسترده مردم در تظاهرات قم و تهران بود. دستگيري امام براي رژيم هيچ سودي نداشت ؛ چراکه ايشان در مدت زندان حاضر به پاسخگويي به بازپرسان نشدند، چون آنها را فاقد استقلال قضايي مي دانستند. با دستگيري امام ، شايعاتي از سوي دولت مبني بر محاکمه و اعدام ايشان مطرح شد که همين امر باعث ترس و ناراحتي مردم از به خطر افتادن جان امام شد. از سوي ديگر اين اضطراب و تشويش موجب شد تا مردم خواهان تلاش مراجع تقليد و روحانيون براي آزادي امام خميني شوند. مراجع تقليد نيز با توجه به موقعيت مذکور و جايگاه روحانيت ، خود را ملزم به اداي تکليف براي آزادي امام مي دانستند. بر همين اساس آيت الله حاج ميرزا عبدالله مجتهد طهراني تلگراف تسليتي به تمام مراجع و روحانيون طراز اول کشور مخابره کرد که به صورت اعلاميه در تمام شهرستان ها توزيع شد. با متشنج شدن فضاي سياسي ، مذهبي و اجتماعي کشور، يک بار ديگر زمينه مهاجرت علما و مراجع در اعتراض به اقدامات رژيم در تاريخ ايران فراهم شد. تلگراف هاي زيادي از سوي مردم و علماي شهرهاي ايران به امام و مجامع دولتي ارسال شد؛ از جمله آيات عظام شاهرودي ، گلپايگاني و مردم شهرهاي خرم آباد، قم و... در تلگراف هاي خود ضمن انتقاد از دولت ، خواستار آزادي امام ، آيت الله قمي ، آيت الله محلاتي و سايرين شدند! در همين ايام (تيرماه 1342) علما از شهرهاي مختلف ايران به سوي تهران حرکت کردند. علمايي که از شهرهاي قم ، کاشان ، همدان ، خرم آباد، اصفهان و... به تهران آمدند، در شهرري منزل آيت الله بهبهاني و منازل ديگر روحانيون طراز اول تهران ساکن شدند. روحانيون به دو منظور در تهران گردهم آمدند:
1- جلوگيري از محاکمه و اعدام امام خميني
2- طرح مرجعيت امام و آزاد کردن وي.
اسدالله علم ، نخست وزير وقت ، اعلام داشت که روحانيون طراز اول تحت محاکمه قرار خواهند گرفت.
وي تلويحا به محاکمه و مجازات روحانيون مخالف رژيم که امام خميني در راس آنان بود، اشاره مي کرد. به همين دليل روحانيان سراسر کشور در تهران اجتماع کردند تا راهکار و تدبيري براي اين مساله بينديشند. آنان با تشکيل جلسات مختلف آمادگي خود را براي اين مهم اعلام داشتند. در اوايل امر رژيم سعي کرد مانع از مهاجرت علماي شهرستان ها به تهران شود؛ به همين دليل به هواپيماي حامل آيت الله ميلاني که عازم تهران بود، دستور بازگشت داد. اما بعدها از اين تصميم منصرف شد. بدين ترتيب علمايي که قصد مهاجرت براي استخلاص امام را داشتند، عازم تهران شدند. براساس اسناد ساواک ، روحانيون از شهرهاي زير به قصد آزادي امام خميني به تهران آمدند:
قم : آيات عظام مرعشي نجفي ، حاج شيخ مرتضي حائري يزدي شريعتمداري
مشهد: آيت الله محمد هادي ميلاني ، حاج شيخ مجتبي قزويني
نجف آباد: آيت الله منتظري و شيخ ابراهيم اميني
اصفهان : عبدالجواد اصفهاني و خادمي
اهواز: سيد علي بهبهاني ، سيد مصطفي علم الهدي ، حاج سيد مرتضي موسوي علم الهدي
خمين : سيد مرتضي پسنديده (برادر بزرگ امام خميني)
همدان : آيات عظام آخوند ملاعلي همداني ، سيد نصرالله موسوي بني صدر همداني
تبريز : سيد احمد خسروشاهي ، عبدالله مجتهدي ، سيد مهدي دروازه اي ، حاج حسين نجفي اهري ، يوسف هاشمي تبريزي ، عبدالعلي موسوي
خرم آباد: حاج آقا روح الله کمالوند، حاج سيد يحيي جزايري
رشت : بحرالعلوم ، آيت الله ضيابري
زنجان : سيدعزالدين حسيني (امام جمعه)
شيراز : محمد جعفر طاهري موسوي ، محي الدين فالي ، صدرالدين حائري ، سيد محمد امام ، محمود علوي ، حسين حسيني يزدي ، عليخواه شيرازي
يزد: آقاي محمد صدوقي يزدي
اردکان : روح الله خاتمي
کازرون : پيشوايي کازروني
کرمان : علي اصغر صالحي کرماني ، محمد حسن رفسنجاني النجفي
داراب : محمد علي حسيني نابه دارابي ، محمد علي عندليبي
رفسنجان : شيخ علي اکبر هاشمي رفسنجاني
کرمانشاه : عبدالجليل جليلي
بدين ترتيب با آمدن علماي طراز اول ، ديد و بازديدها شروع و تحرک فوق العاده اي در بين روحانيون ايجاد شد و مردم نيز در انتظار تصميمات و حرکت آنان بودند. از سوي ديگر همزمان با مهاجرت علما، رژيم درصدد پرونده سازي براي امام و ساير دستگيرشدگان برآمد؛ لذا ساواک قم گزارشي از فعاليت هاي امام را تهيه و به تهران ارسال داشت و حتي پيشکار امام را همراه دفاتر حساب وجوهات به تهران احضار و مورد بازجويي قرار دادند. روحانيون حاضر در تهران براي مشورت و هماهنگي در برنامه هاي خود ابتدا قرار گذاشتند که در منزل آيت الله ميلاني گردهم آيند؛ ولي بعدا بخاطر مسائل امنيتي ، مسجد حاج افضلي واقع در حسين آباد شهرري را انتخاب کردند. جلسه مذکور در مورخه 12تيرماه 1342 تشکيل و آيت الله خوانساري پيشنهاد کرد که با دولت مذاکره شود که تقريبا هيچيک از روحانيون نظر موافق نداشتند، اما تصميم گرفتند در جلسه آينده چهار نفر از روحانيون و مراجع را به عنوان شوراي مرکزي روحانيون تعيين نمايند تا پيگير کارها شوند. اولين جلسه رسمي مهاجرين در منزل آيت الله سيد نصرالله موسوي بني صدر تشکيل شد. در اين جلسه وضع کنوني تهران ، دولت و گرفتاري هايي که پيش آمده بود، مطرح شد و پس از ساعتها بحث ، گزارشي تهيه و خدمت آقايان مراجع داده شد و در پايان جلسه محل بعدي گردهمايي منزل آيت الله شيرازي تعيين گرديد. علاوه بر جلسات عمومي قرار شد که هر يک از مراجع جلساتي را تشکيل دهند تا از طريق همين جلسات رژيم براي آزادي امام تحت فشار گذاشته شود. در اين جلسات چندين بار پاکروان ، رياست ساواک تهران ، احضار و به او گفته شد: «شما عده اي را گرفته ايد، برده ايد به زندان و شکنجه مي کنيد» و يکي از افرادي را که شکنجه شده بود، به او نشان دادند. پاکروان در جواب اظهار داشت : من تاسف مي خورم ؛ چرا بايد اين جوري بشود؟ من مي روم و اين مطلب را به شاه مي گويم.
پاکروان در ابتداي ورود روحانيون و علماي طراز اول شهرستان ها به تهران در منزل آيت الله ميلاني سعي کرد آنان را وادار به عقب نشيني و تسليم کند. او خطاب به روحانيون گفت : «شما براي چه اينجا جمع شده ايد و مي خواهيد به چه اعتراض کنيد؟». در اين هنگام آيت الله بني صدر يک مرتبه سکوت را شکست و به او گفت : «آقاي پاکروان ! شما مي دانيد کجا آمده ايد و نزد چه افرادي هستيد و با چه کساني صحبت مي کنيد؟». آيت الله بني صدر که اين مطالب را با عصبانيت اظهار مي داشت ، باعث عقب نشيني پاکروان گرديد و او ناگزير لحن بيان خود را عوض نمود و گفت : «ما مي خواهيم ببينيم تکليف چيست و چه بايد کرد.» بدين ترتيب قدرت ، نفوذ و اعتبار روحانيت به رخ پاکروان کشيده شد و او وادار به عقب نشيني گرديد. ساواک در گزارشي راجع به اهداف و خواسته هاي مهاجران نوشت : روحانيون قصد دارند پس از آن که اکثريت قابل ملاحظه اي تشکيل دادند، اعلاميه به چاپ برسانند که به امضاي عموم آنها برسد و در اين اعلاميه از دولت بخواهند که روحانيون و وعاظ زنداني آزاد شوند؛ و اگر دولت ترتيب اثر نداد، بتدريج و غيرمحسوس در حضرت عبدالعظيم... متحصن شوند. با فعاليت گسترده مهاجران ، ساواک موضوع را جدي گرفت و در صدد کنترل اوضاع برآمد. در همين زمان برحسب تصميم مهاجران ، آيت الله کمالوند با شاه ملاقات کرد. شاه در اين ملاقات اعلام داشت : «ما خميني را نمي کشيم تا امامزاده درست شود.» از سوي ديگر محمدرضا شاه با ديدار آيت الله خوانساري به نمايندگي از مهاجران با امام موافقت کرد. شاه با اين رفتار سعي نمود که جو را آرام کرده و به نوعي بر اوضاع مسلط شود و منتظر اقدام بعدي مهاجران باشد. از سوي ديگر مهاجران بعد از مدتها مذاکره در موارد زير به توافق رسيدند:
الف ) آزادي امام خميني بدون قيد و شرط، طبق اصل دوم متمم قانون اساسي که علماي طراز اول مصونيت داشته ، حبس ، تبعيد و توقيف آنان مخالف قانون اساسي مي باشد.
ب ) آزادي ديگر زندانيان و آزادي بيان براي آنان.
ج ) تغيير دولت به دولتي که روحانيون بتوانند با آن مذاکره نمايند (چرا که روحانيون بر اين عقيده بودند که با تغيير کابينه ، مشکلات مرتفع خواهد شد؛ غافل از اين که تمام امور با دستور شاه بوده است.) با جوابي که شاه توسط پاکروان براي مهاجران فرستاد، تکليف بخوبي روشن شد:.
.. اولا در مورد تغيير دولت ، روحانيون بدانند که تمام کارها را به دستور من انجام مي دهند و علم مامور است و اگر او هم برود و او را تغيير بدهم ، روش همين است و تغيير در آن داده نمي شود... و اما راجع به آزادي محبوسين ؛ جز چند نفر، بقيه بزودي آزاد مي شوند؛ ولي آن چند نفر بايد محاکمه بشوند و بدانند همه چيز و همه کار به دستور من و نظر خود من مي باشد و تغيير دولت معني ندارد.» مهاجران با شنيدن اين مطلب ناراحت شده و اعلام داشتند نبايد آيت الله شريعتمداري از سوي مهاجران با پاکروان ملاقات کند؛ بلکه تمام موارد بايد در حضور جمع و سران روحانيون عنوان و مذاکره شود. از سوي ديگر شاه با اين پاسخ ، عملا با روحانيون از موضع قدرت برخورد نمود. او مي خواست عکس العمل آنها را مورد ارزيابي قرار دهد تا بتواند در مقابل آنان موضع بهتري اتخاذ کند. مهاجران در 27تيرماه با ارسال تلگرافي به امام خميني ، ضمن اظهار همدردي و پشتيباني ، اعلام داشتند که براي آزادي وي و ساير زندانيان حوادث اخير از هيچ گونه تلاشي فروگذار نخواهند کرد. در همين زمان شاه براي خلع سلاح روحانيت ، تمام زندانيان واقعه 15خرداد، بجز امام خميني و آيت الله محلاتي و قمي را آزاد نمود. مهاجران پس از اقدامات مذکور و آگاه شدن از موضع رژيم براي محاکمه امام خميني ، سعي کردند مرجعيت امام را اثبات کنند و مانع هرگونه اقدام رژيم شوند؛ چرا که در اين زمان موضوع تبعيد امام خميني به سنندج نيز مطرح بود و حتي منزلي هم براي سکونت وي در نظر گرفته بودند. اين عمل با مخالفت شديد علماي تندرو مواجه و جلسه علماي مهاجر و پاکروان ، به پرخاش طرفين منجر شد و در نهايت علماي طرفدار مذاکره و گفتگو را هم به حمايت از جبهه علماي تندرو کشانيد و صدور اعلاميه هاي مراجع عليه دولت شروع شد. در جلسه اي که مهاجران در منزل آيت الله طاهري شيرازي داشتند، آيت الله نصرالله موسوي بني صدر متني نوشت که دلالت بر مرجعيت امام خميني داشت.
البته اين متن کمي اصلاح شد. متن مزبور ظاهرا تلگرافي به امام بود که بالاي آن نوشته شده بود: «محضر مبارک مرجع تقليد شيعيان جهان ، آيت الله العظمي خميني.» روحانيون پاي متن را امضا و به نخست وزيري ، دربار و ديگر جاها رونوشت کردند. پس از انتشار تلگراف مذکور، اصناف بازار، هيات هاي ديني و مردم در خصوص مرجعيت امام از ساير مراجع نظير: حضرات آيات ميلاني ، نجفي و محمد تقي آملي سوالاتي مطرح کردند ؛ آيات عظام نيز طي اعلاميه هايي مرجعيت امام را مورد تاييد قرار دادند. با اين عمل ابتکاري مردم و مراجع در مورد مرجعيت امام ، رژيم در مقابل يک عمل انجام شده قرار گرفت و دچار مخمصه بزرگي گرديد. از سوي ديگر علما و مراکز علمي دنياي اسلام هم طي اعلاميه هايي اعتراض خود را نسبت به دستگيري و بازداشت امام اعلام داشتند؛ چنان که شيخ محمود شلتوت ، عالم بزرگ مصر، با اعلاميه شديداللحني در 18محرم 1383قمري و علماي نجف نيز با صدور اعلاميه اي شاه را محکوم کردند. با توجه به وضعيت موجود، رژيم و دولت چاره کار را در آن ديدند که به هر شکلي که شده ، مهاجران را به شهرستان هاي خود بازگردانند و مانع اقدامات بعدي آنان شوند.به همين دليل در 5/5/42 از سوي دولت به مهاجران ، که مدت دو ماه در تهران اقامت داشتند، اخطار شد که هر چه سريعتر تهران را ترک نمايند در غير اين صورت خود ساواک اقدام به اعزام آنها به شهرهاي مربوط خواهد نمود. مهاجران قبل از آن که ناگزير به ترک تهران شوند، طي اعلاميه اي ، ضمن تصريح بر مرجعيت امام ، نسبت به ادامه بازداشت حضرات آيات خميني ، محلاتي و قمي اعتراض کردند و خواستار آزادي ايشان شدند و اعلام کردند که براي خاتمه مهاجرت خويش توسط رژيم تحت فشار قرار گرفته اند.
سرانجام با نزديک شدن انتخابات مجلس شوراي ملي و سنا، رژيم مصلحت را در آن ديد که امام خميني و محلاتي و قمي را همراه با ترفندي جديد از زندان آزاد کند، اما بعد از 48ساعت که خبر آزادي آنها توسط مهاجران به سراسر کشور اطلاع داده شد، ساواک آنان را در يکي از خانه هاي خود در داوديه تهران به مدت دو ماه در محاصره وممنوع الملاقات نگهداشت تا انتخابات انجام شود. به اين شکل ، مهاجرت علما به پايان رسيد.رژيم با چاپ متني در روزنامه عصر 12مرداد 1342 پيروزي خود را اعلام کرد. ولي در عمل اين مهاجران بودند که به تمام خواسته هاي خود نايل آمدند.
2- تلاش براي آزادي امام خميني ، قمي و محلاتي ، که اين هدف نيز با تبديل زندان آنان به حصر و سپس آزادي آنها در فروردين 1343 حاصل شد.
3- تغيير دولت و سقوط کابينه علم يکي ديگر از نتايج اين مهاجرت بود. شخص شاه در جواب درخواست هاي مهاجران از بابت تهديد و ثبات تصميم خود، هر چند عدم تغيير دولت را مطرح کرده بود، اما در نهايت ، علم را از کاربرکنار کرد و جانشين او اميني را براي ديدار با مراجع تقليد به قم فرستاد تا شايد اطمينان و حمايت آنها را به دست آورد، که البته چنين نشد.
4- بعد از مخالفت روحانيون با لوايح ششگانه که البته بيشتر جنبه نظري داشت ، اين اولين حرکت عملي علما بود که رودرروي رژيم و دولت ايستادند و درخواست هاي خود را اعلام داشتند و نشان دادند که براي رسيدن به هدف ، از تمام ظرفيت هاي قانوني و شرعي استفاده مي کنند.
5- از ديگر نتايج اين مهاجرت ، هماهنگي بين تمام علماي شهرستان ها و در نتيجه همبستگي تمام انقلابيون دريک خط بود که با سخنراني امام خميني و دستگيري وي و قيام 15خرداد شکل گرفته و با حمايت همه جانبه علما از امام ، رهبري نهضت را نيز مشخص و آن را به همگان معرفي کرد.
6- تحريم انتخابات بيست و يکمين دوره مجلس شوراي ملي که در نيمه دوم سال 1342 برگزار شد، از ديگر نتايج و تصميمات مهاجران بود، که جامعه مذهبي ايران نيز با تاسي به روحانيون ، اين تحريم را عملي کردند.
بدين ترتيب هر چند روحانيون مهاجر به دليل فشار رژيم ناگزير از ترک تهران شدند، اما آنها نتايج مذکور را به دست آورده و به اهداف خود رسيده بودند و با بازگشت آنان به شهر و ديار خود ، مردم از نتايج و اهداف اين مهاجرت آگاه شده و همگام و همراه آنان شدند. از سوي ديگر روحانيون تهران که ميزبان مهاجران بودند، بعد از رفتن آنها با صدور اعلاميه اي ضمن تشکر از مهاجران ، مردم را در جريان حوادث ، تصميمات و اهداف اين گردهمايي قرار دادند.
منبع: سایت های خبری - جام جم آن لاین
/س
مهاجرت علما به مرقد حضرت عبدالعظيم و قم ، براي رهايي از محيط رعب و وحشت و حاکمان ظالم بود و نوعي اعتراض و شکوه عليه نظام سياسي حاکم تلقي مي شد. بايد توجه داشت که مهاجرت سال 1342شمسي به معني ترس و گريز نبود، بلکه رويارويي با حاکمان ظالم در بي توجهي به دين بود تا انسان مجتهدي را بنابر يک اصل قانوني ، از چنگال رژيم شاه نجات دهند. بنابراين هر دو مهاجرت يادشده توسط عالمان دين با انگيزه سياسي و مذهبي صورت پذيرفت تا عدم مشروعيت نظام سياسي حاکم را نشان دهد. در چگونگي شکل گيري مهاجرت علما به تهران ، اقدام دولت در دستگيري امام خميني (رحمت الله علیه) علت اصلي است ، که واکنش علما و مراجع بزرگ را در پي داشت.
اين عمل و عکس العمل ، خود معلول علتي مقدم تر است.
اين مقاله در صدد است با بيان پيشينه و زمينه هاي مهاجرت علما به بررسي نتايج آن بپردازد. به دنبال واکنش مراجع که در راس آنها امام قرار داشت درخصوص واقعه مدرسه فيضيه ، رژيم شاه در يک حالت انفعال قرار گرفت.
تصوري که رژيم از سرکوب مدرسه فيضيه داشت يعني ايجاد رعب و وحشت نتيجه اي معکوس بخشيد؛ چراکه عکس العمل امام خميني (رحمت الله علیه) و ديگر مراجع پرده از ماهيت رژيم پهلوي برداشت و مردم را به اقدامات ضداسلامي رژيم آگاه کرد. روحانيون و مردم پس از اين حادثه با تلگراف هاي متعددي مبني بر محکوميت عاملان حادثه مدرسه فيضيه ، از اسلام و روحانيون حمايت کردند؛ از جمله جامعه روحانيت همدان در 12ارديبهشت 1342 تلگراف تسليتي به امام خميني ارسال کرد. در بخشي از اين تلگرام آمده بود: «اخيرا زمزمه هجرت علماي اعلام به نجف اشرف مزيد بر تاثرات خاطر گرديد. بدين وسيله عطف به اعلاميه جامعه روحانيت همدان متذکر مي گردد تا آخرين مراحل حصول نتيجه ، جامعه روحانيت پشتيباني خود و اهالي را از علما، بالاخص حضرات مراجع قم اعلام و منتظر اخذ تصميم حضرات علماي قم بوده تا در تصميم آنان شرکت و اگر خداي ناخواسته تصميم به هجرت گرفته شود، دسته جمع اين تصميم را اتخاذ نماييم». با آگاهي و آمادگي مردم و فرارسيدن ماه محرم ، مبارزه عليه رژيم وارد مرحله جديدي شد. روحانيون و وعاظ به رهبري امام خميني سعي داشتند در اين ماه مردم را نسبت به فاجعه مدرسه فيضيه هرچه بيشتر آگاه کنند؛ چراکه با فرارسيدن ماه محرم و حضور گسترده مردم در مساجد، بهترين فرصت براي نشر حقايق و فعاليت عليه رژيم ايجاد مي شد. به همين علت رژيم ترديد نداشت که وعاظ و سخنگويان مذهبي در منابر از اقدامات ضداسلامي رژيم سخن خواهند گفت.
اين باور، نتيجه تحقيقات و گزارش هاي ساواک بود. به همين دليل شهرباني کل کشور اعلاميه تهديدآميزي صادر کرد که در بخشي از آن آمده بود: «از عموم شيعيان و اهالي محترم پايتخت انتظار مي رود که با رعايت کامل نظم و ترتيب ، طبق دستور شرع مقدس ، احترام شعائر مذهبي را حفظ و مراسم سوگواري را با نظم کامل انجام دهند. خداي ناخواسته اگر اشخاصي مراسم مذهبي را وسيله اغراض شخصي قرار دهند، شديدا مجازات خواهند شد». امام خميني در مقابل ارعاب و تهديدهاي دستگاه با صدور اعلاميه اي خطاب به وعاظ و گويندگان ديني و هياتهاي مذهبي ، از آنان خواست که در ماه محرم مصيبت وارد بر اسلام و مسلمين را براي مردم بازگو کنند و به التزام ها و تهديدهاي رژيم توجه نکنند. با فرارسيدن ماه محرم ، برنامه هاي تبليغاتي و افشاگرانه به اجرا گذاشته شد و در همين خصوص ، طلاب و روحانيون به شهرستان ها اعزام شدند، از جمله شهيد باهنر به همدان فرستاده شد. از سوي ديگر ساواک از طريق ماموران ويژه خود به برنامه هاي روحانيون و مراجع پي برده و به اين نتيجه رسيده بود که امام عليه آنان افشاگري وسيعي خواهد نمود؟ بنابراين ساواک براي جلوگيري از هر حادثه غيرقابل کنترل عليه رژيم ، عده اي از گويندگان مذهبي را احضار کرد و به آنان يادآور شد که در سخنان خود سه مطلب را رعايت کنند: «عليه شاه حرفي نزنند، عليه اسرائيل سخن نگويند، مرتب به گوش مردم نخوانند اسلام در خطر است.»
» اما تمام اين تدابير با قاطعيت و اعلاميه صريح و روشن امام به وعاظ و مبلغين خنثي شد و عملا کاري از رژيم ساخته نبود. از طرف ديگر وعاظ و روحانيون به دليل موضعگيري صريح امام عليه رژيم ، اعتقادات مذهبي و خواست قلبي و احساس تکليف در برابر مردم ، به موضعگيري عليه رژيم پرداختند. رژيم پهلوي سعي کرد با سرکوب علما، آنان را از اين موضع منصرف کند، اما امام خميني با بهره گيري از مناسبت عاشورا در سخنراني خود، حکومت پهلوي را با دودمان يزيد و بني اميه مقايسه کرد و سپس شاه را مورد خطاب قرار داد و گفت : «آقا! من به شما نصيحت مي کنم.
اي آقاي شاه ! من به تو نصيحت مي کنم.
دست بردار از اين کارها. آقا! اغفال مي کنند. من ميل ندارم که يک روز اگر بخواهند تو بروي ، همه شکر کنند». پس از فعاليت هاي گسترده و سخنراني افشاگرانه امام ، رژيم تنها چاره کار را در دستگيري و بازداشت امام ديد و بر همين اساس امام در ساعت يک بامداد 15خرداد 1342 دستگير و همان شب به باشگاه افسران در تهران منتقل گرديد و سپس به پادگان قصر انتقال يافت.
وي به مدت 19روز يعني تا 14تيرماه 1342 در آنجا محبوس ماند و سپس به پادگان عشرت آباد منتقل شد. اين دستگيري ، حوادث بسيار مهمي را در پي داشت که در واقع نقطه عطفي در انقلاب اسلامي به وجود آورد و مبناي نهضت اسلامي مردم گرديد. از جمله اين حوادث ، قيام 15خرداد، قتل عام کفن پوشان ورامين و دستگيري گسترده مردم در تظاهرات قم و تهران بود. دستگيري امام براي رژيم هيچ سودي نداشت ؛ چراکه ايشان در مدت زندان حاضر به پاسخگويي به بازپرسان نشدند، چون آنها را فاقد استقلال قضايي مي دانستند. با دستگيري امام ، شايعاتي از سوي دولت مبني بر محاکمه و اعدام ايشان مطرح شد که همين امر باعث ترس و ناراحتي مردم از به خطر افتادن جان امام شد. از سوي ديگر اين اضطراب و تشويش موجب شد تا مردم خواهان تلاش مراجع تقليد و روحانيون براي آزادي امام خميني شوند. مراجع تقليد نيز با توجه به موقعيت مذکور و جايگاه روحانيت ، خود را ملزم به اداي تکليف براي آزادي امام مي دانستند. بر همين اساس آيت الله حاج ميرزا عبدالله مجتهد طهراني تلگراف تسليتي به تمام مراجع و روحانيون طراز اول کشور مخابره کرد که به صورت اعلاميه در تمام شهرستان ها توزيع شد. با متشنج شدن فضاي سياسي ، مذهبي و اجتماعي کشور، يک بار ديگر زمينه مهاجرت علما و مراجع در اعتراض به اقدامات رژيم در تاريخ ايران فراهم شد. تلگراف هاي زيادي از سوي مردم و علماي شهرهاي ايران به امام و مجامع دولتي ارسال شد؛ از جمله آيات عظام شاهرودي ، گلپايگاني و مردم شهرهاي خرم آباد، قم و... در تلگراف هاي خود ضمن انتقاد از دولت ، خواستار آزادي امام ، آيت الله قمي ، آيت الله محلاتي و سايرين شدند! در همين ايام (تيرماه 1342) علما از شهرهاي مختلف ايران به سوي تهران حرکت کردند. علمايي که از شهرهاي قم ، کاشان ، همدان ، خرم آباد، اصفهان و... به تهران آمدند، در شهرري منزل آيت الله بهبهاني و منازل ديگر روحانيون طراز اول تهران ساکن شدند. روحانيون به دو منظور در تهران گردهم آمدند:
1- جلوگيري از محاکمه و اعدام امام خميني
2- طرح مرجعيت امام و آزاد کردن وي.
اسدالله علم ، نخست وزير وقت ، اعلام داشت که روحانيون طراز اول تحت محاکمه قرار خواهند گرفت.
وي تلويحا به محاکمه و مجازات روحانيون مخالف رژيم که امام خميني در راس آنان بود، اشاره مي کرد. به همين دليل روحانيان سراسر کشور در تهران اجتماع کردند تا راهکار و تدبيري براي اين مساله بينديشند. آنان با تشکيل جلسات مختلف آمادگي خود را براي اين مهم اعلام داشتند. در اوايل امر رژيم سعي کرد مانع از مهاجرت علماي شهرستان ها به تهران شود؛ به همين دليل به هواپيماي حامل آيت الله ميلاني که عازم تهران بود، دستور بازگشت داد. اما بعدها از اين تصميم منصرف شد. بدين ترتيب علمايي که قصد مهاجرت براي استخلاص امام را داشتند، عازم تهران شدند. براساس اسناد ساواک ، روحانيون از شهرهاي زير به قصد آزادي امام خميني به تهران آمدند:
قم : آيات عظام مرعشي نجفي ، حاج شيخ مرتضي حائري يزدي شريعتمداري
مشهد: آيت الله محمد هادي ميلاني ، حاج شيخ مجتبي قزويني
نجف آباد: آيت الله منتظري و شيخ ابراهيم اميني
اصفهان : عبدالجواد اصفهاني و خادمي
اهواز: سيد علي بهبهاني ، سيد مصطفي علم الهدي ، حاج سيد مرتضي موسوي علم الهدي
خمين : سيد مرتضي پسنديده (برادر بزرگ امام خميني)
همدان : آيات عظام آخوند ملاعلي همداني ، سيد نصرالله موسوي بني صدر همداني
تبريز : سيد احمد خسروشاهي ، عبدالله مجتهدي ، سيد مهدي دروازه اي ، حاج حسين نجفي اهري ، يوسف هاشمي تبريزي ، عبدالعلي موسوي
خرم آباد: حاج آقا روح الله کمالوند، حاج سيد يحيي جزايري
رشت : بحرالعلوم ، آيت الله ضيابري
زنجان : سيدعزالدين حسيني (امام جمعه)
شيراز : محمد جعفر طاهري موسوي ، محي الدين فالي ، صدرالدين حائري ، سيد محمد امام ، محمود علوي ، حسين حسيني يزدي ، عليخواه شيرازي
يزد: آقاي محمد صدوقي يزدي
اردکان : روح الله خاتمي
کازرون : پيشوايي کازروني
کرمان : علي اصغر صالحي کرماني ، محمد حسن رفسنجاني النجفي
داراب : محمد علي حسيني نابه دارابي ، محمد علي عندليبي
رفسنجان : شيخ علي اکبر هاشمي رفسنجاني
کرمانشاه : عبدالجليل جليلي
بدين ترتيب با آمدن علماي طراز اول ، ديد و بازديدها شروع و تحرک فوق العاده اي در بين روحانيون ايجاد شد و مردم نيز در انتظار تصميمات و حرکت آنان بودند. از سوي ديگر همزمان با مهاجرت علما، رژيم درصدد پرونده سازي براي امام و ساير دستگيرشدگان برآمد؛ لذا ساواک قم گزارشي از فعاليت هاي امام را تهيه و به تهران ارسال داشت و حتي پيشکار امام را همراه دفاتر حساب وجوهات به تهران احضار و مورد بازجويي قرار دادند. روحانيون حاضر در تهران براي مشورت و هماهنگي در برنامه هاي خود ابتدا قرار گذاشتند که در منزل آيت الله ميلاني گردهم آيند؛ ولي بعدا بخاطر مسائل امنيتي ، مسجد حاج افضلي واقع در حسين آباد شهرري را انتخاب کردند. جلسه مذکور در مورخه 12تيرماه 1342 تشکيل و آيت الله خوانساري پيشنهاد کرد که با دولت مذاکره شود که تقريبا هيچيک از روحانيون نظر موافق نداشتند، اما تصميم گرفتند در جلسه آينده چهار نفر از روحانيون و مراجع را به عنوان شوراي مرکزي روحانيون تعيين نمايند تا پيگير کارها شوند. اولين جلسه رسمي مهاجرين در منزل آيت الله سيد نصرالله موسوي بني صدر تشکيل شد. در اين جلسه وضع کنوني تهران ، دولت و گرفتاري هايي که پيش آمده بود، مطرح شد و پس از ساعتها بحث ، گزارشي تهيه و خدمت آقايان مراجع داده شد و در پايان جلسه محل بعدي گردهمايي منزل آيت الله شيرازي تعيين گرديد. علاوه بر جلسات عمومي قرار شد که هر يک از مراجع جلساتي را تشکيل دهند تا از طريق همين جلسات رژيم براي آزادي امام تحت فشار گذاشته شود. در اين جلسات چندين بار پاکروان ، رياست ساواک تهران ، احضار و به او گفته شد: «شما عده اي را گرفته ايد، برده ايد به زندان و شکنجه مي کنيد» و يکي از افرادي را که شکنجه شده بود، به او نشان دادند. پاکروان در جواب اظهار داشت : من تاسف مي خورم ؛ چرا بايد اين جوري بشود؟ من مي روم و اين مطلب را به شاه مي گويم.
پاکروان در ابتداي ورود روحانيون و علماي طراز اول شهرستان ها به تهران در منزل آيت الله ميلاني سعي کرد آنان را وادار به عقب نشيني و تسليم کند. او خطاب به روحانيون گفت : «شما براي چه اينجا جمع شده ايد و مي خواهيد به چه اعتراض کنيد؟». در اين هنگام آيت الله بني صدر يک مرتبه سکوت را شکست و به او گفت : «آقاي پاکروان ! شما مي دانيد کجا آمده ايد و نزد چه افرادي هستيد و با چه کساني صحبت مي کنيد؟». آيت الله بني صدر که اين مطالب را با عصبانيت اظهار مي داشت ، باعث عقب نشيني پاکروان گرديد و او ناگزير لحن بيان خود را عوض نمود و گفت : «ما مي خواهيم ببينيم تکليف چيست و چه بايد کرد.» بدين ترتيب قدرت ، نفوذ و اعتبار روحانيت به رخ پاکروان کشيده شد و او وادار به عقب نشيني گرديد. ساواک در گزارشي راجع به اهداف و خواسته هاي مهاجران نوشت : روحانيون قصد دارند پس از آن که اکثريت قابل ملاحظه اي تشکيل دادند، اعلاميه به چاپ برسانند که به امضاي عموم آنها برسد و در اين اعلاميه از دولت بخواهند که روحانيون و وعاظ زنداني آزاد شوند؛ و اگر دولت ترتيب اثر نداد، بتدريج و غيرمحسوس در حضرت عبدالعظيم... متحصن شوند. با فعاليت گسترده مهاجران ، ساواک موضوع را جدي گرفت و در صدد کنترل اوضاع برآمد. در همين زمان برحسب تصميم مهاجران ، آيت الله کمالوند با شاه ملاقات کرد. شاه در اين ملاقات اعلام داشت : «ما خميني را نمي کشيم تا امامزاده درست شود.» از سوي ديگر محمدرضا شاه با ديدار آيت الله خوانساري به نمايندگي از مهاجران با امام موافقت کرد. شاه با اين رفتار سعي نمود که جو را آرام کرده و به نوعي بر اوضاع مسلط شود و منتظر اقدام بعدي مهاجران باشد. از سوي ديگر مهاجران بعد از مدتها مذاکره در موارد زير به توافق رسيدند:
الف ) آزادي امام خميني بدون قيد و شرط، طبق اصل دوم متمم قانون اساسي که علماي طراز اول مصونيت داشته ، حبس ، تبعيد و توقيف آنان مخالف قانون اساسي مي باشد.
ب ) آزادي ديگر زندانيان و آزادي بيان براي آنان.
ج ) تغيير دولت به دولتي که روحانيون بتوانند با آن مذاکره نمايند (چرا که روحانيون بر اين عقيده بودند که با تغيير کابينه ، مشکلات مرتفع خواهد شد؛ غافل از اين که تمام امور با دستور شاه بوده است.) با جوابي که شاه توسط پاکروان براي مهاجران فرستاد، تکليف بخوبي روشن شد:.
.. اولا در مورد تغيير دولت ، روحانيون بدانند که تمام کارها را به دستور من انجام مي دهند و علم مامور است و اگر او هم برود و او را تغيير بدهم ، روش همين است و تغيير در آن داده نمي شود... و اما راجع به آزادي محبوسين ؛ جز چند نفر، بقيه بزودي آزاد مي شوند؛ ولي آن چند نفر بايد محاکمه بشوند و بدانند همه چيز و همه کار به دستور من و نظر خود من مي باشد و تغيير دولت معني ندارد.» مهاجران با شنيدن اين مطلب ناراحت شده و اعلام داشتند نبايد آيت الله شريعتمداري از سوي مهاجران با پاکروان ملاقات کند؛ بلکه تمام موارد بايد در حضور جمع و سران روحانيون عنوان و مذاکره شود. از سوي ديگر شاه با اين پاسخ ، عملا با روحانيون از موضع قدرت برخورد نمود. او مي خواست عکس العمل آنها را مورد ارزيابي قرار دهد تا بتواند در مقابل آنان موضع بهتري اتخاذ کند. مهاجران در 27تيرماه با ارسال تلگرافي به امام خميني ، ضمن اظهار همدردي و پشتيباني ، اعلام داشتند که براي آزادي وي و ساير زندانيان حوادث اخير از هيچ گونه تلاشي فروگذار نخواهند کرد. در همين زمان شاه براي خلع سلاح روحانيت ، تمام زندانيان واقعه 15خرداد، بجز امام خميني و آيت الله محلاتي و قمي را آزاد نمود. مهاجران پس از اقدامات مذکور و آگاه شدن از موضع رژيم براي محاکمه امام خميني ، سعي کردند مرجعيت امام را اثبات کنند و مانع هرگونه اقدام رژيم شوند؛ چرا که در اين زمان موضوع تبعيد امام خميني به سنندج نيز مطرح بود و حتي منزلي هم براي سکونت وي در نظر گرفته بودند. اين عمل با مخالفت شديد علماي تندرو مواجه و جلسه علماي مهاجر و پاکروان ، به پرخاش طرفين منجر شد و در نهايت علماي طرفدار مذاکره و گفتگو را هم به حمايت از جبهه علماي تندرو کشانيد و صدور اعلاميه هاي مراجع عليه دولت شروع شد. در جلسه اي که مهاجران در منزل آيت الله طاهري شيرازي داشتند، آيت الله نصرالله موسوي بني صدر متني نوشت که دلالت بر مرجعيت امام خميني داشت.
البته اين متن کمي اصلاح شد. متن مزبور ظاهرا تلگرافي به امام بود که بالاي آن نوشته شده بود: «محضر مبارک مرجع تقليد شيعيان جهان ، آيت الله العظمي خميني.» روحانيون پاي متن را امضا و به نخست وزيري ، دربار و ديگر جاها رونوشت کردند. پس از انتشار تلگراف مذکور، اصناف بازار، هيات هاي ديني و مردم در خصوص مرجعيت امام از ساير مراجع نظير: حضرات آيات ميلاني ، نجفي و محمد تقي آملي سوالاتي مطرح کردند ؛ آيات عظام نيز طي اعلاميه هايي مرجعيت امام را مورد تاييد قرار دادند. با اين عمل ابتکاري مردم و مراجع در مورد مرجعيت امام ، رژيم در مقابل يک عمل انجام شده قرار گرفت و دچار مخمصه بزرگي گرديد. از سوي ديگر علما و مراکز علمي دنياي اسلام هم طي اعلاميه هايي اعتراض خود را نسبت به دستگيري و بازداشت امام اعلام داشتند؛ چنان که شيخ محمود شلتوت ، عالم بزرگ مصر، با اعلاميه شديداللحني در 18محرم 1383قمري و علماي نجف نيز با صدور اعلاميه اي شاه را محکوم کردند. با توجه به وضعيت موجود، رژيم و دولت چاره کار را در آن ديدند که به هر شکلي که شده ، مهاجران را به شهرستان هاي خود بازگردانند و مانع اقدامات بعدي آنان شوند.به همين دليل در 5/5/42 از سوي دولت به مهاجران ، که مدت دو ماه در تهران اقامت داشتند، اخطار شد که هر چه سريعتر تهران را ترک نمايند در غير اين صورت خود ساواک اقدام به اعزام آنها به شهرهاي مربوط خواهد نمود. مهاجران قبل از آن که ناگزير به ترک تهران شوند، طي اعلاميه اي ، ضمن تصريح بر مرجعيت امام ، نسبت به ادامه بازداشت حضرات آيات خميني ، محلاتي و قمي اعتراض کردند و خواستار آزادي ايشان شدند و اعلام کردند که براي خاتمه مهاجرت خويش توسط رژيم تحت فشار قرار گرفته اند.
سرانجام با نزديک شدن انتخابات مجلس شوراي ملي و سنا، رژيم مصلحت را در آن ديد که امام خميني و محلاتي و قمي را همراه با ترفندي جديد از زندان آزاد کند، اما بعد از 48ساعت که خبر آزادي آنها توسط مهاجران به سراسر کشور اطلاع داده شد، ساواک آنان را در يکي از خانه هاي خود در داوديه تهران به مدت دو ماه در محاصره وممنوع الملاقات نگهداشت تا انتخابات انجام شود. به اين شکل ، مهاجرت علما به پايان رسيد.رژيم با چاپ متني در روزنامه عصر 12مرداد 1342 پيروزي خود را اعلام کرد. ولي در عمل اين مهاجران بودند که به تمام خواسته هاي خود نايل آمدند.
دستاوردهاي مهاجرت
2- تلاش براي آزادي امام خميني ، قمي و محلاتي ، که اين هدف نيز با تبديل زندان آنان به حصر و سپس آزادي آنها در فروردين 1343 حاصل شد.
3- تغيير دولت و سقوط کابينه علم يکي ديگر از نتايج اين مهاجرت بود. شخص شاه در جواب درخواست هاي مهاجران از بابت تهديد و ثبات تصميم خود، هر چند عدم تغيير دولت را مطرح کرده بود، اما در نهايت ، علم را از کاربرکنار کرد و جانشين او اميني را براي ديدار با مراجع تقليد به قم فرستاد تا شايد اطمينان و حمايت آنها را به دست آورد، که البته چنين نشد.
4- بعد از مخالفت روحانيون با لوايح ششگانه که البته بيشتر جنبه نظري داشت ، اين اولين حرکت عملي علما بود که رودرروي رژيم و دولت ايستادند و درخواست هاي خود را اعلام داشتند و نشان دادند که براي رسيدن به هدف ، از تمام ظرفيت هاي قانوني و شرعي استفاده مي کنند.
5- از ديگر نتايج اين مهاجرت ، هماهنگي بين تمام علماي شهرستان ها و در نتيجه همبستگي تمام انقلابيون دريک خط بود که با سخنراني امام خميني و دستگيري وي و قيام 15خرداد شکل گرفته و با حمايت همه جانبه علما از امام ، رهبري نهضت را نيز مشخص و آن را به همگان معرفي کرد.
6- تحريم انتخابات بيست و يکمين دوره مجلس شوراي ملي که در نيمه دوم سال 1342 برگزار شد، از ديگر نتايج و تصميمات مهاجران بود، که جامعه مذهبي ايران نيز با تاسي به روحانيون ، اين تحريم را عملي کردند.
بدين ترتيب هر چند روحانيون مهاجر به دليل فشار رژيم ناگزير از ترک تهران شدند، اما آنها نتايج مذکور را به دست آورده و به اهداف خود رسيده بودند و با بازگشت آنان به شهر و ديار خود ، مردم از نتايج و اهداف اين مهاجرت آگاه شده و همگام و همراه آنان شدند. از سوي ديگر روحانيون تهران که ميزبان مهاجران بودند، بعد از رفتن آنها با صدور اعلاميه اي ضمن تشکر از مهاجران ، مردم را در جريان حوادث ، تصميمات و اهداف اين گردهمايي قرار دادند.
منبع: سایت های خبری - جام جم آن لاین
/س