جهانى شدن و مقايسهى آن با حكومت واحد جهانى حضرت مهدى
1 - سرانجام، صالحاناند كه وارث كل زميناند، نه شرق يا غرب، جنوب يا شمال آن .
2 - افراد شايسته . جانشين پيشينيان در كل كرهى زميناند و قدرتشان در همه جاى عالم ظاهرى شود .
3 - دين اسلام غالب بر همهى اديان، در جاى جاى كرهى زمين حاكم خواهد شد .
4 - همهى اينها در عصر ظهور حضرت مهدى (عجلاللهتعالىفرجهالشريف) واقع خواهد شد .
نتيجه اين كه حكومت مهدى ( عليهالسلام) حكومتى جهانى خواهد بود و اين حكومت واحد جهانى، جزء وعدههاى الهى است كه تخلف ندارد; زيرا، ان الله لا يخلف الميعاد (17) .
بنابراين، اعتقاد به تشكيل حكومت واحد جهانى، نشئت گرفته از قرآن كريم و روايات اهل بيت ( عليهمالسلام) است كه خداوند وعدهى تحقق آن بر اداره و تخلفى نخواهد داشت .
3 - مقايسه و تمايز
در پاسخ اين پرسشها مىگوييم، يقينا، نمىتوان حكومت واحد جهانى حضرت مهدى (عجلاللهتعالىفرجهالشريف) را منطق با جهانى شدن دانست، هر چند اگر جهانىشدن به صورت طبيعى خود به پيش برود، مىتواند زمينهساز آن حكومتباشد، اما همين كه صاحبنظران دنيا، در اصل تشكيل حكومت واحد جهانى، با اسلام مكتب تشيع همنوا شدهاند، خود، امرى ارزشمند است; زيرا، تا ديروز، تشكيل حكومت واحد جهانى تحت نظر امام معصوم، براى دنيا قابل پذيرش نبود و آن را به صورت امرى عجيب و باورنكردنى مطرح مىكردند، ولى امروزه، خود، آن را به صورت قطعى و امرى اجتنابناپذير مىدانند . بنابراين، جهان، به تدريج، خود را براى پذيرش حكومت واحد جهانى آماده مىسازد، زمينهى فكرى بشر براى اجراى اين طرح مهيا مىشود . اگر تا ديورز، حكومت واحد جهانى، صرفا يك عقيدهى اسلامى شيعى بود، امروز، انان هستند كه انسانها را به پذيرش و اجراى اين طرح كه امرى ضرورى و حياتى است، دعوت مىكنند و موضوع جهانىسازى چيزى غير از اين نيست .
به هر حال، جهانى شدن، تنها در همين حد از انطباق كلى با حكومت واحد جهانى حضرت مهدى (عجلاللهتعالىفرجهالشريف) است و گر نه كسى نمىتواند جهانىشدن را كاملا منطبق با حكومتحضرت مهدى (عجلاللهتعالىفرجهالشريف) بداند . حكومتى را كه اسلام مطرح كرد، داراى خصوصيايت است كه اساسا در فكر محدود بشر نمىگنجد تا طرح ان را بدهد . بر فرض كه حكومت پيشنهادى بشر، روزى در دنيا پياده شود، يقينا، همانند ساير سازمانهاى بينالمللى، وسيلهاى براى تسلط اقويا بر ضعفا و گسترش ظلم مدرن در علام، و سرانجام، باعث زحمت وسلب آزادى و آسايش مردم خواهد بود; و بربر اساس ايمان به خدا و اعتقاد به روز جزا و اعتقاد واقعى افراد به حقوق و آزادىهاى ديگران، به وجود نمىآيد . بنايراين، چنين حكومتى، نه به وجود مىآيد و نه بر فرض وجود، ضامن اجرايى خواهد داشت و نه شهوات و غرائز آدمى را كه محرك او در جنگ و فتنه است، مهار مىكند و نه مىتواند يك برادرى ايمانى و انسانى در عالم به وجود آورد، اما حكومت واحد جهانى كه در اسلام مطرح است، هم ضامن اجرايى دارد و هم عقيده و ايمان از آن پشتيابانى مىكند و هم مردم را برادر مىسازد و هم غرائز و اميال را راهنمايى مىكند .
در پايان، به برخى از امتيازات حكومت مورد نظر اسلام و بر حكومت جهانى در جهانىسازى دنيا، اشاره مىكنيم:
1 - حكومت واحد جهانى اسلامى، تحت رهبرى افراد صالح و وارسته و شخصيتهاى برجستهى دينى كه معصوم از خطا و يا تالى تلو معصوماند، ايجاد مىشود و قانون خدا در آن جامعه حاكم است، ولى حكومت واحد جهانى پيشنهادى، تحت نظر و اشراف قدرتمندان و زورمداران و ستمگران ايجاد مىشود .
شايد اين مدعا، «حق وتو» يى است كه آنان براى خود در سازمان ملل گذاشتهاند . توضيح آنكه جهاين شدن، به سازمان ملل احتياج دارد، لذا سازمان ملل به وجود آمد . طبيعى بود كه در دنياى مرتبط و دنيايى كه خطر جنگ و نزاع و كشمكش آن را تهيد مىكرد، سازمان ملل براى پيشبرد اهدافاش نياز به چيزى داشت كه «منشور ملل» نام گرفت، وفى آنان دخالت كردند و حقوق بشرى نوشتند كه منافع ناعادلانه آنان را تامين كند، قدرتهايى مانند آمريكا، انگليس، فرانسه و . . . دستبه دست هم دادند و امتيازى به نام «حق وتو» را براى خود قرار دادند . تا در مقابل تصميمات عاقلانهى دنيا كه مخالف منافع آنان است، بايستند!
«حق وتو» حقى ظالمانه و خطرناك است كه آنان براى خود قرار دادهاند . در حكومت واحد جهانى و در خانوادهى بزرگ بشريت كسانى كه سرتاپا اسير هواى نفساند و از لحاظ اخلاقى منحط و ذليلاند و نمىتوانند فراتر از تعصبات خود عمل كنند و بسيار مغرور و ظالم و متعصباند و همهى بشريت را در خدمتخود مىبينند، «حق وتو» دارند . اين حق وتو، سبب مىشود كه جهان را به دوران ديكتاتورى اول برگردانند و قانون جنگل را حاكم كنند كه هر كس زورش بيشتر است، باقى بماند و ضعيفترها نابود شوند; يعنى، همان چيزى كه امروزه شايد آنيم و «وتو» هايى كه امريكا به نفع اسراييل و بر ضرر فسلطينيان ستمديده در سازمان ملل اعمال مىكند .
اينجا است كه مىگوييم، حكومت جهانى پيشنهادى آنان، يا محقق پيدا نمىكند و اگر هم تحقق پيدا كند، هيچ ضمانت اجرايى براى اجراى صحيحى آن در جهت منافع و سعادت و رفاه بشر وجود ندارد .
2 - امتياز ديگر جامعهى جهانى اسلامى، بر جهانىشدن، اين است كه محور تمام يك مورد در اين جامعه، خدا و احكام خدا است و تعاليم اسلامى براى ادارهى جامعهى جهانى كافى است، ولى در جهانى شدن و جهانىسازى . محور، قوانين موضوعهى بشرى و الحاد و حاكميتسكولاريسم است .
3 - در حكومت جهانى حضرت مهدى (عجلاللهتعالىفرجهالشريف) دين اسلام، تنها دين حاكم بر جهان خواهد بود، چنانكه دين و سياست نيز از هم تفكيك ناپذيرند و بلكه سياست و حكومت; در خدمت دين و اهداف متعالى آن است، در صورتى كه در وضعيت جهانىشدن، دين، مخصوصا اسلام، جايگاه روشنى ندارد .
4 - در حكومت جهانى حضرت مهدى (عجلاللهتعالىفرجهالشريف) قرآن، محور زندگى بشر قرار مىگيرد . حضرت على ( عليهالسلام) فرمود: «ويعطف الراى على القرآن اذا عطفو القرآن على الراى (18) ; در آن هنگام كه مدرم قرآن را به راى خود تفسير كنند، امام زمان (عجلاللهتعالىفرجهالشريف)، اراء و نظر مدرم را تابع قرآن قرار خواهد داد .» .
از اين كلام اميرالمؤمنين ( عليهالسلام) استفاده مىشود كه در عصر حكومت مهدى (عجلاللهتعالىفرجهالشريف) محور همه چيز و همه آراء و عقايد، قرآن خواهد بود، در حالى كه در وضعيت جهانى شدن، نه تنها قرآن، در جامعهى بشرى محور نيست، بلكه كوشش مىشود كه قرآن از صحنه خارج شود و اگر هم در برخى از جوامع، حضور كمرنگى دارد، سعى مىشود كه آيات قرآن را طبق نظر خود تفسير كنند .
5 - حكومت جهانى امام مهدى (عجلاللهتعالىفرجهالشريف) بر محور توسعهى اخلاقى، اجتماعى، امنيتى استوار است، در حالى كه جهان كنونى ما، از بحران معنويت در رنج است، و امنيت نيز چه در سطوح فردى و چه سطوح عمومى و ملى و جهانى، به خطر افتاده است و از طرفى آنچه به عنوان اهرم قدرت است، براى كشورهاى قدرتمند به رسميتشناخته شده است .
6 - توسعهى علمى، از ويژگىهاى بارز حكومت جهانى امام مهدى (عجلاللهتعالىفرجهالشريف) است در حديثشريف از امام صادق ( عليهالسلام) مىخوانيم: العلم سبعة وعشرون حرفا فجميع ما جاءت به الرسل، حرفان، فلم يعرف الناس حتى اليوم غيرالحرفين فاذا قام قائمنا خرج الخمسة والعشرى حرفا فبثها في الناس وضم اليتها الحرفين حتى يبثها سبعة و عشرين حرفا (19) ; علم و دانش، بيست و هفتحرف است . تمام آن چه پيامبران الهى براى مدرم آوردند، دو حرف بيشنبود و مردم تاكنون جز آن دو حرف را نشناختهاند، اما هنگامى كه قائم ما قايام كند، بيست و پنجحرف ديگر را آشكار و در ميان مردم منتشر مىسازد و دو حرف ديگر را با آن ضميمه مىكند تا بيست و هفتحرف، كام و منتشر گردد .» در عصر جهانىشدن، دانش پيشرفته، در انحصار كشورهاى خاصى است و اين كشورهاى از انتقال آن به كشورهاى ديگر جلوگيرى مىكنند .
7 - حكومت جهانى حضرت مهدى (عجلاللهتعالىفرجهالشريف) حكومتى است مبتنى بر آموزههاى حياتى و دينى . در حالى كه جهانى شدن، پيامد و حاصل آگاهانه و ناآگاهانه پيشرفتهاى سياسى، اقتصادى . فنآورى، و در اترابط با نظام سرمايهدارى و سلطهطلبى است .
8 - حكومت واحد جهانى حضرت مهدى (عجلاللهتعالىفرجهالشريف) مشروعيتخود را از خدا دارد و به تعبير ديگر، حكومت ولايى است كه حاكم آن از طرف خدا منصوب است و از ناحيهى مردم نيز مورد پذيرش است; يعنى، حكومتى است كه از يكسو مبتنى بر تاييد الهى است و از سوى ديگر، مورد رضايت مردم است، در حالى كه در جهانى شدن، مشروعيتحكومت جهانى، از ناحيهى مردم است، آن هم با هزاران فريبكارى كه در گرفتن آراى مردم به كار مىرود .
9 - حكومت واحد جهانى حضرت مهدى (عجلاللهتعالىفرجهالشريف) بر مبناى حاكميت عقل است; زيرا، عقل انسانها، در عصر ظهور، به كمال مىرسد . در حالى كه حكومتبر اساس جهانى شدن، بر منابى هواهاى نفسانى و تمايلات حيوانى شكل مىگيرد .
در حديثى از مام باقر ( عليهالسلام) مىخوانيم: «اذا قام قائمنا وضع الله يده على رؤوس العباد فجمع بها عقولهم وكملتبها اخلاقهم; (20) هنگامى كه قائم ما قيام كند، خداوند، دستاش را بر سر بندگان مىگذارد و عقول آنان را با آن، كامل و افكارشان را پرورش داده تكميل مىكند .»
10 - در حكومت واحد جهانى حضرت مهدى (عجلاللهتعالىفرجهالشريف) به خاطر توسعهاى كه در دانش و عقل بشر پيدا مىشود، تمامى ظرفيتهاى اقتصادى طبيعت، كشف مىشود و سرمايه . در حد وفور، در اختيار است و سيستم توزيع نيز درست عمل مىكند، لذا اثرى از فقر و شكاف طبقاتى و جنوب و شمال و كشرهاى پيشرفته و عقب مانده، مشاهده نمىشود . در اين حكومت، جايى را نمىتوان ديد كه آباد نشده باشد . همه جا يكسان از مواهب طبيعتبرخوردار خوانيد شد . در اين رابطه، روايات فراوانى است كه به بعضى از آنها اشاره مىشود:
وانه يبلغ سلطانه المشرق والمغرب و تظهر له الكنوز ولا يبقى في الارض خراب الا يعمره; (21) حكومت او، شرق و غرب جهان را فرا خواهد گرفت و گنجهاى زمين برا او ظاهر مىشود و در سرتاسر عالم، جاى ويرانى باقى نخواهد ماند مگر اين كه آن را آباد خواهد ساخت .
اذا قام القائم . . . واخرجت الارض بركاتها ورد كل حق الى اهله . . . (22)
ابشركم بالمهدي يملا الارض قسطا كما ملئت جورا وظلما . . . يقسم المال صحاحا فقال رجل: «ما معنى صحاحا؟» قال: «بالتسوية بين الناس .» . (23) ; شما را به ظهور مهدى بشارت مىدهم، زمين را پر از عدل مىكند، همان گونه كه پر از جور و ستم شده است . . . و اموال را به طور صحيح بين مردم تقسيم مىكند شخصى پرسيد: «معناى تقسيم صحيح چيست؟» . فرمود: «به طور مساوى بين مدرم تقسيم مىكند» .
با چنين برنامهاى، يقينا، شكافهاى طبقاتى حاكم نخواهد شد، در حالى كه در نظامهاى اقتصادى حاكم بر جهان، شكافهاى اقتصادى وحشتناكى وجود دارد . شكاف شمال و جنوب، شكافى است كه به اجماع صاحبنظران توسعه، ميان كشورهاى توسعه يافته و عقب مانده وجود دارد . وجود كشورهاى فقير و بدهكار در اين عالم، بهترين شاهد بر مدعا است .
11 - طبق كلام اميرالمؤمنين ( عليهالسلام) در حكومت واحد جهانى حضرت مهدى (عجلاللهتعالىفرجهالشريف) مؤمنان، به دور او اجتماع مىكنند، و از افراد فاسق و فاجر و كافر، در آن حكومت اثرى نيست: فاذا كان ذالك ضرب يعسوب الدين بذنبه فيتحمعون اليه كما يتمع قزع الخريف; (24) هنگامى كه وضع بدين منوال شد، پيشواى دين منوال شد، پيشواى دين، خشم گيرد و آمادگى خود را اعلام كند . در اين موقع، مؤمنان به سرعت در اطرافاش جمع شوند، همانند اجتماعى ابراهاى پائيزى .
در جهانى شدن، مومنان واقعى، جايگاهى ندارند و اطراف حاكمان و قدرتمندان را افراد هواپرست و لاابالى گرفتهاند . آنان، اساسا، حكومت و سياست را از دين جدا مىدانند و به تعبير ديگر، در اين نوع حكومت، جايى بارى مؤمنان نيست .
12 - الهى شدن، خواستههاى بشر در هنگام حكومت جهانى حضرت مهدى (عجلاللهتعالىفرجهالشريف) است: يعطفذ الهوى على الهدى اذا عطفو الهدى على الهوى (25) ; او، خواستههاى نفسانى را تحت اشعاع هدايت الهى قرار مىدهد، هنگامى كه مدرم هدايت را تحت الشعاع هواى و هوس خويش قرار دادهاند .
در عصر جهانىشدن، كوشش، بر طرد فكر الهى و سعى در تبعيت از هواهاى نفسانى است .
13 - در عصر حكومت واحد جهانى حضرت مهدى (عجلاللهتعالىفرجهالشريف) اجتماع گمراهان پراكنده مىشود و حقجويان گرد هم جمع مىشوند: دويصدع شعبا ويشعب صدعا (26) ; او، جمعيتهاى گمراه و ستمگر را پراكنده مىكند و حقجويان پراكنده را به دور هم گرد آورد .
در جهانىشدن، ستمگران عالم به هم مىپيوندند و حقجويان را پراكنده مىسازند .
14 - در حكومت جهانى حضرت مهدى (عجلاللهتعالىفرجهالشريف) ستمگران و طاغوتيان و كارگزاران به كيفر مىبينند و نيكان پاداش مىگيرند و تشويق مىشوند: الا وفى غد - وسياتى غد بمالا تعرفون (ياخذالوالي من غيرها عمالها على مساوى اعمالها (27) ; آگاه باشيد! فردا كه فردايى است ناشناخته - كسى بر شما حكومتخواهد كرد از غيرخاندان حكومتها . او، عمال و رؤساى حكومتها را بر اعمال بدشان كيفر مىدهد .
در عصر جهانىشدن، درست قضيه ب عكس استبه جنايتكاران مانند شارون (نخستوزير اسرائيل) لقب «مصلح» مىدهند و به فرمانده ناو آمريكايى كه دستور شليك موشك را به هواپيماى مسافرى ايران داد و نزديك سيصد تن مسافر بيگناه را كشت، جايزه مىدهند و فلسطينىهاى محروم و حزب الله ستم كشيده را لقب، تروزيست، مىدهند .
15 . حكومت واحد جهانى حضرت مهدى (عجلاللهتعالىفرجهالشريف) بر اساس عدل و قسط اداره مىشود، و جايى از كره زمين نيست كه در آن عدل گسترده نشود . در روايات متعدد، تعبير به «يملا» - يعنى زمين از عدل پر مىشود - شده است . رسول خدا ( صلىالله عليهو آلهوسلم) فرمود: «يخرج رجل من اهل بيتى يواطىء اسمه اسمى و خلقه خلقي فيملاها عدلا وقسطا كما ملئت ظلما وجورا (28) ; مردى از اهل بيت ( عليهمالسلام) من خروج مىكند كه اسم او، اسم ن، خلق اؤ، مانند خلق من است . زمين را از عدل و قسط پر مىكند، همانگونه كه از ظلم و جور پر شده است .
حاكمان در حكومتهاى عصر جهانىشدن، خود، از ستمگران اندو چنان در زمين عمل مىكنند كه گويا دشمن عدلاند و اساسا اين كه قبل از آمدن حضرت مهدى (عجلاللهتعالىفرجهالشريف) جهان پر از ظلم و ستم مىشود، در همان عصر جهانى شدن است كه ظلم فراگير در زمين تحقق پيدا مىكند .
امتيازات حكومت واحد جهانى حضرت مهدى (عجلاللهتعالىفرجهالشريف) منحصر در همين پانزده مورد نيست، بلكه ما، در حد نياز يك مقاله، به آنها اشاره كرديم . به اميد آنكه رهپويان آن حضرت، در آينده، امتيازات بيشترى را مطرح كند .
پي نوشت :
1) دكتر سليمان ايرانزاده، جهانى شدن و تحولات استراتژيك در مديريت و سازمان، ص 19 .
2) براى آگاهى بيشتر از جهانىشدن و جهانىسازى، به كتابهاى زير مراجعه كنيد:
1 - دام جهانىشدن، هانس پيتر مارتين و هارالدشومن; ترجمهى حميدرضا شهميرزادى
2 - پديدهى جهانىشدن، فرهنگ رجايى، ترجمهى عبدالحسين آذرنگ .
3 - جهانىشدن و تحولات استراتژيك در مديريت و سازمان; دكتر سليمان ايران زاده .
4 - جهانىشدن فرهنگ و سياست; دكتر سيد علىاصغر كاظمى .
5 - جهانىشدن، مالكوم واترز، ترجمهى: اسماعيل مردانى و سياوش مريدى
6 - كشورهاى در حال توسعه و سازمان جهانى تجارت [گات]، ترجمهى: دكتر احمد يزدانىپناه و سيفالله صادقى .
7 - جامعهشناسى سياسى معاصر، كيت نش، ترجمهى، محمدتقى دلفروز، تهران 1380 .
3) دكتر سليمان ايرانزاده، جهانى شدن و تحولات استراتژيك، ص 17 .
4) دكتر سليمان ايرانزاده، جهانى شدن و تحولات استراتژيك، ص 17 .
5) هانس پيتر مارتين و شومن، دام جهانىشدن، ترجمهى حميدرضا شهميرزادى .
6) جهانىشدن و تحولات استراتژيك در مديريت و سازمان، ص 21 .
7) مالكوم واترز، جهانىشدن، ص 12 .
8) دكتر سليمان ايرانزاده، جهانىشدن، ص 7 - 26 .
9) مالكوم واترز، جهانىشدن، ترجمهى اسماعيل مردانى و سياوش مريدى، ص 13 - 14 .
10) مالكوم واترز، جهانىشدن، ترجمهى اسماعيل مردانى و سياوش مريدى، ص 13 - 14 .
11) هيملينگ كسيس، تاملاتى در مفهوم جهانى شدن، ترجمهى آزاده ابراهيم، مهر 1379 .
12) جهانىشدن و تحولات استراتژيك بهنقل از على عبدالحميد عادل، جهانىشدن و آثار آن بر كشورهايى جهان سوم، ترجمهى مهندس سيد اصغر قريشى .
13) آل عمران/64 .
14) انبيا: 105 .
15) نور: 55 .
16) صف: 9 .
17) مجمع البيان، ذيل آيه كانهم از سورهى صف .
18) آل عمران: 9 .
19) نهج البلاغه، ج 138 .
20) بحار، ج 52، ص 336 .
21) بحار، ج 52، ص 328 .
22) منتخب الاثر، ص 482 .
23) بحار، ج 52، ص 338 .
24) عقدالدرر، باب هفتم، ص 207 .
25) بحار، ج 2، ص 342 .
26) نهجالبلاغه، خ 138 .
27) نهجالبلاغه، خ 150
/س