مسئوليت مشترك حوزه و دانشگاه

حوزه و دانشگاه به دليل آگاهي و نفوذ اجتماعي، مسئوليتي سنگين و دشوار بر عهده دارند. جاي ترديد و ابهام وجود ندارد كه بار سنگين تكليف بر دوش «علم» و «قدرت» قرار دارد. توانايي و دانايي دو نعمت بزرگ الهي است كه شكر و سپاسگذاري آن وظيفه عقلي، شرعي و فطري انسان است. كاربرد درست نعمتها، استفاده از آن در جهت فرمان نعمت آفرين و خدمت به بشريت، اقدامي برخاسته از عقل و فطرت و مورد تأكيد قرآن و سنت است. در قرآن كريم مي‏خوانيم:
چهارشنبه، 30 ارديبهشت 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مسئوليت مشترك حوزه و دانشگاه
مسئوليت مشترك حوزه و دانشگاه
مسئوليت مشترك حوزه و دانشگاه

نويسنده: محمود مهدي‏پور

حوزه و دانشگاه به دليل آگاهي و نفوذ اجتماعي، مسئوليتي سنگين و دشوار بر عهده دارند. جاي ترديد و ابهام وجود ندارد كه بار سنگين تكليف بر دوش «علم» و «قدرت» قرار دارد. توانايي و دانايي دو نعمت بزرگ الهي است كه شكر و سپاسگذاري آن وظيفه عقلي، شرعي و فطري انسان است. كاربرد درست نعمتها، استفاده از آن در جهت فرمان نعمت آفرين و خدمت به بشريت، اقدامي برخاسته از عقل و فطرت و مورد تأكيد قرآن و سنت است. در قرآن كريم مي‏خوانيم:
«وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ اَنِ اشْكُرْ لِلّهِ وَ مَنْ يَشْكُرْ فَاِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَاِنَّ اللّه‏َ غَنِيٌّ حَميدٌ»؛1
«و به راستي ما به لقمان حكمت داديم كه خداي را سپاس گذار، و هر كس شكر كند، براي خويش سپاس گذارد، و هر كس ناسپاسي كند، خداوند بي نياز و ستوده است.»
لقمان و همه آنها كه از دانش و حكمت الهي بهره دارند، بايد اسلحه علم را در راه خدمت، هدايت و حفاظت از مردم به كار گيرند. دانش ابزار خودنمايي و تحقير ديگران نيست، وسيله نجات خويش و خدمت به ديگران است.
ترا تيشه دادند كه هيزم كني ندادند كه بنياد مردم كني
سليمان و آل داوود هم به دليل قدرت فراواني كه خداي بزرگ به آنان عنايت كرد، در كاربرد درست آن و بهره‏گيري شايسته از قدرت، مسئوليتي سنگين بر عهده داشتند:
«اِعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْرا وَ قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ»؛2
«اي آل داوود! [خداي را] شكر كنيد و اندكي از بندگانم شكرگذارند.»
حوزه و دانشگاه به دليل دانايي و توانائي و «علم و قدرت» نخبگان و فرهيختگان جامعه شناخته مي‏شوند و الگو و اسوه ديگران‏اند.
نعمتها و بركات و الطاف الهي هميشه توسط افراد و گروههايي به ديگران مي‏رسد. نخست فرد يا گروهي را فرا مي‏گيرد و از طريق آنان بايد در دسترس ديگر بندگان خدا قرار داده شود. نعمت هم چون آبي زلال است كه بايد جريان داشته باشد تا از آلودگي و تباهي مصون بماند. نعمتهايي كه حوزويان و دانشگاهيان از آن برخوردارند، حاصل الطاف الهي و زحمات ديگر اقشار جامعه است. حوزويان و دانشگاهيان بايد بيش از آنكه به رفاه و راحتي و ثروت و قدرت خويش بيانديشند، به رضاي خدا و خدمت به بندگان او فكر كنند.
راستي، حوزه‏ها و دانشگاهها، با بودجه چه كساني اداره مي‏شود؟ و چه ميزان هزينه بر دوش دولت و ملت تحميل مي‏كند؟
حوزه و دانشگاه به مردم و ديگر اقشار اجتماعي بدهكارند، بودجه دانشگاه و حوزه را ملّت با كمال افتخار و داوطلبانه مي‏پردازد، تا فرزندان اسلام براي خدمت به كشور و امت اسلامي مجهّز شوند.
سهل انگاري و وقت گذراني و مدرك گرايي و رفاه گرايي و خودمداري و تن پروري و تلاش براي پيوستن به مستكبران و فرار مغزها و تحصيل كردگان، بيماريهايي است كه مولود فراموشي هدف و وظيفه و گم كردن قبله است.
قبله حوزه و دانشگاه، دستيابي به رضاي خدا و خدمت گزاري به بندگان اوست. اگر حوزه مسأله هدايت نسلها و عصرها و استقرار عدل علوي را به فراموشي سپارد، پشت به قبله نماز مي‏خواند، و دانشگاه اگر تمام اميد و آرزويش پيوستن به استكبار و بندگي ستمگران عالم و دستيابي به رفاه و آسايش شخصي و صنفي باشد، به عبادت شيطان و شهوت پرداخته و به خود و ملت خويش خيانت كرده است.
حوزه و دانشگاه، عشرتكده و فراموشخانه نيست، برج بلند ديدباني و حفاظت از جان و مال و انديشه و ايمان و فرهنگ مردم است. دانشجو و طلبه‏اي كه اين رسالت بزرگ را به فراموشي بسپرد، و براي رفاه خويش، علم را در خدمت «ظالمان» قرار دهد، وظيفه بزرگ خويش را وانهاده است. آن چه به حوزه و دانشگاه وحدت و قدرت و اعتبار اجتماعي مي‏بخشد، آزادگي، فداكاري، آگاهي، هم دردي با مردم و خدمت به بندگان خدا در جهت رضاي اوست.
حوزه و دانشگاه دو سكوي پرواز جامعه، دو يار ديرين، دو پايگاه مردمي، دو كانون آگاهي و دو نياز بنيادين و دو ركن استقلال و آزادي ملت است.
نه علم، بدون ايمان مي‏تواند جامعه را اداره كند و نه ايمان فردي بدون قوانين اجتماعي اسلام و مديريت مكتبي و استفاده از كارشناسان مي‏تواند نيازهاي فردي و اجتماعي را برآورده كند.
انسان هم به زندگي دنيا و رفاه و آسايش دنيوي نياز دارد و هم سعادت جاويد و ارزشهاي والاي انساني و الهي را مي‏خواهد.
حوزه و دانشگاه با ياري يكديگر و فقط با همفكري و همكاري و تعاون و برادري مي‏توانند، وظيفه بزرگ خويش را انجام دهند و نيازهاي دنيا و آخرت امت را تأمين كنند. اين دو برادر هيچ كدام حق ندارد ديگري را نفي كند و آبروي ديگري را بريزد و هيچ‏كدام معصوم و مصون از خطا و لغزش نيستند.

آفات همكاري

هم اكنون آفات و موانعي به چشم مي‏خورد، كه دانشگاهيان گرامي و حوزويان بايد در جهت مقابله با آن اقدام كنند.
آفت دنيا زدگي، آفت غرور علمي، آفت تنبلي و اُفتِ علمي، آفت سازشكاري با صاحبان قدرت و ثروت، آفت كتمان حقيقت، آفت فراموشي مردم و تساهل و تسامح در برابر غارتگران دين و دنياي مردم، آفت سلطه اجنبي بر فرهنگ كشور، آفت نگاه مرعوبانه و عاشقانه به سياستهاي غربي، آفاتي است كه حوزه و دانشگاه را تهديد مي‏كند.

قلمرو همكاري امروز

امروز حوزويان و دانشگاهيان بيش از همكاري به هم فكري نياز دارند. مباني فكري و ايمان مشترك مي‏تواند وحدت حوزه و دانشگاه را تضمين كند، و ايمان و اخلاق و آگاهي و آرمانهاي مشترك ضامن همكاري و تداوم آن است.
همكاري در پاسداري از استقلال، همكاري در پاسداري از آزاديهاي اجتماعي، همكاري در نوآوري علمي، همكاري در دفاع از عدالت اجتماعي، همكاري در فهم بهتر شريعت، همكاري در خدمت به امت اسلامي، همكاري در مبارزه با فقر، همكاري در برابر رانت خواري و تبعيض، همكاري در برابر التقاط فكري و ابتذال اخلاقي، همكاري در مبارزه با جور و جهل و جنايت، همكاري در آموزش، همكاري در پژوهش، همكاري در اطلاع رساني، و همكاري در دفاع از مظلوم و صدها ميدان ديگر، صحنه‏هاي خدمت و همكاري حوزه و دانشگاه است.
بالندگي حوزه و دانشگاه، در سايه همفكري و همكاري مديريت عالي كشور و مسئولان حوزه و دانشگاه مقدور است. دانشگاه مسئول شناخت جهان تكوين است و حوزه مسئول شناخت فلسفه آفرينش و نظام تشريع. حوزه مي‏خواهد كتاب شريعت را بشناسد و از آن بهره گيرد و دانشگاه مي‏خواهد كتاب طبيعت را بفهمد و از آن استفاده كند. نه شناخت شريعت به تنهايي براي زندگي جامعه كافي است آن چه به حوزه و دانشگاه وحدت و قدرت و اعتبار اجتماعي مي‏بخشد، آزادگي، فداكاري، آگاهي، هم دردي با مردم و خدمت به بندگان خدا در جهت رضاي اوست.
و نه شناخت طبيعت بدون استفاده از وحي و قوانين الهي دردي از زندگي اجتماعي را درمان مي‏كند.

موانع بزرگ همكاري

غرور علمي، وابستگي به دشمنان خارجي، رفاه زدگي و فراموشي محرومان، حاكميت انديشه‏هاي بيگانه بر برخي متون و انديشه‏ها، حاكميت جوّ ترجمه بر دانشها و پژوهشها و عدم مديريت و برنامه ريزي و احيانا نفوذ ناشايستگان بر كرسي تصميم‏گيريهاي كلان اجتماعي، عامل دوري و عدم همكاري و بدبيني حوزويان و برخي دانشگاهيان است.
حوزه و دانشگاه، دو نظام آموزشي و پژوهشي و پرورشي جامعه ايران و برخي ديگر از كشورهاي اسلامي‏اند.
تبادل استاد و دانشجو و همكاري و همفكري فراوان در دوره‏هاي گوناگون ميان آن دو وجود داشته و دارد. هر چه اين روابط عميق‏تر و گسترده‏تر باشد، استقلال و آزادي و عدالت امكان پذيرتر خواهد بود. روزي كه آزادمرداني چون شهيد مطهري و بهشتي و مفتح و باهنر، براي خدا و اهداف بلند اسلامي، گام به محيط دانشگاه گذاردند، زمينه‏هاي اتحاد روز به روز بيشتر شد و انقلاب اسلامي شكل گرفت. امروز دشمنان خارجي از نفوذ امثال باهنرها در نظام آموزشي مي‏ترسند و حذف تزكيه و پرورش معنوي هم از انديشه‏هاي خامي است كه دشمنان ايمان و استقلال كشور در ذهن مي‏پرورند و اين پرورش معنوي و تزكيه، از دوره ابتدايي تا مراحل دانشگاهي مورد بي مهري و تضعيف فراوان قرار گرفته است.

پي نوشت :

1. لقمان/ 12.
2. سباء/ 13.

منبع:ماه نامه مبلغان




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط