تنگناهاي اقليت هاي مسلمان

مسلمانان در آغاز، اقليتى بسيار كوچك و اندك بودند كه پس از بعثت رسول اكرم (ص) شكل گرفتند. به رغم كارشكنى هاى مخالفان، زجرها و آزارهاى شديد مشركان و كفار، مقاومت و پايدارى و اخلاص پيامبر اكرم (ص) سبب گرديد تا اين اقليت رشد يابد و در مدتى قريب بيست، و پنج سال و قبل از رحلت حضرت محمد (ص) مبدل به اكثريتي قابل توجه در عربستان شود. قرآن به اين موضوع اشاره دارد: و اذکرو اذ انتم قليل مستضعفون في الارض تخافون ان يخطفکم الناس فاوکم و ايدکم بنصره و
پنجشنبه، 31 ارديبهشت 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تنگناهاي اقليت هاي مسلمان
تنگناهاي اقليت هاي مسلمان
تنگناهاي اقليت هاي مسلمان





مسلمانان در آغاز، اقليتى بسيار كوچك و اندك بودند كه پس از بعثت رسول اكرم (ص) شكل گرفتند. به رغم كارشكنى هاى مخالفان، زجرها و آزارهاى شديد مشركان و كفار، مقاومت و پايدارى و اخلاص پيامبر اكرم (ص) سبب گرديد تا اين اقليت رشد يابد و در مدتى قريب بيست، و پنج سال و قبل از رحلت حضرت محمد (ص) مبدل به اكثريتي قابل توجه در عربستان شود. قرآن به اين موضوع اشاره دارد: و اذکرو اذ انتم قليل مستضعفون في الارض تخافون ان يخطفکم الناس فاوکم و ايدکم بنصره و رزقکم من الطيبات لعلکم تشکرون(1)
يعني: و به ياد آوريد آن هنگام را كه اندك بوديد و در شمار زبون شدگان اين سرزمين بيم آن داشتيد كه مردم شما را از ميان بردارند و خدا پناهتان داد و ياري كرد و پيروز گردانيد و از چيزهاي پاكيزه روزي داد، باشد كه سپاس گوئيد.
اين تعبير بسيار لطيفى است و كمى نفرات مسلمانان را در آغاز آشکار مى سازد، آن چنان كه دشمن به آسانى مى توانست آنها را از بين ببرد ولى خداوند آنها را نجات داد. البته در آيه ى ديگرى چگونگى پيروزى نيروى اندك بر سپاه فراوان، توضيح داده شده است: کم من فئة قليلة غلبت فئة کثيرة باذن الله والله مع الصابرين.(2) چه بسيار اتفاق افتاده كه با يارى خداوند گروهى اندك بر لشكرى بسيار غالب آمده و خدا يار و معين صابران است. اگر مردم از نيروى ايمان و صبر و استقامت فاصله گيرند به هيچ عنوان نصرت خداوند متعال شامل حالشان نخواهد شد. مسلمانى كه در فشار اكثريت ديگر نمى تواند خداى يكتا را پرستش كند و قادر نيست حق بندگى را آن گونه كه خدايش مى خواهد، به جاى آورد، مى تواند به سرزمينى برود كه در آنجا فرايض دينى را بهتر انجام مى دهد. مهاجرت رسول اكرم (ص) از مكه به مدينه و نيز هجرت اولين مسلمانان به حبشه مصداقى برجسته از چنين حالتى مى باشد، آن قدر هجرت در اسلام حاوي ارزش است كه مهاجرت پيامبر از شهر مكه به يثرب (مدينه)، مبدأ تقويم مسلمين گشت. همچنين اگر مسلمانى احتمال شكست را مى دهد مى تواند اين راه را برگزيند، به انگيزه ى دانش اندوزي و تقويت بنيه ى علمى نيز مى توان مهاجرت كرد. در اثر اسكان بازرگانان مسلمان دنيا در بنادر تجاري كشورهاى غير مسلمان اولين اقليت هاى مسلمان در نواحى ديگر شكل گرفتند، آنان نخستين جوامع اسلامى را در سواحل هند، سريلانكا، آفريقاى شرقى، مجمع الجزاير فليپين، تايلند و جزاير اقيانوس هند، پديد آوردند و رفته رفته بر اثر ازدواج و تكثير نسل و اسلام آوردن ديگر افراد، از همين راه اقليتى ناچيز تبديل به اكثريتى قابل توجه شد.
مسلمانان اندونزى و مالزى اين گونه شكل گرفتند. نمونه عكس آن را هم داريم، سرزمين هاى اسلامى به دست افراد غير مسلمان افتاده و بدين گونه كثرت سكنه مسلمان به موضع ضعف رانده مى شود و بر اثر مهاجرت افرادى كه مذاهب ديگرى دارند، و نيز نسبت پايين زاد و ولد در ميان مسلمانان و تبليغات مسيحى ها، مسلمانان را تبديل به اقليت مى كند. در فلسطين اشغالى، تايلند، اتيوپى و... اين گونه اتفاق ها، به وقوع پيوستند. گاهى مسلمانان به عنوان قدرت سياسى بر سرزمينى نفوذ مى يابند و به محض سقوط از موضع اقتدار، افراد مسلم در كشور خويش، خود را در وضع اقليت مشاهده مى كنند. نمونه ى آن هند و بالكان است، مسلمانانى كه در كشورهاي غير اسلامى سكونت دارند با مشكلات گوناگونى روبريند كه مى توان اين دشوارى ها را در موارد ذيل مورد بررسى قرارداد:

1- فشارهاي سياسي

برخى از اقليت هاى مسلمان در كشورهايى زندگى مى كنند كه فعاليت هاى روز افزون مبلغان مسيحى با بهره گيرى از امكانات مادى، ايجاد بيمارستان و مدارس، بسيار شديد است و دولت مركزى هم از ترويج مسيحيت حمايت مى كند و از آن رو مسلمانان در معرض تهديد و آزار قرار مى گيرند. در كشور آفريقايى ليبريا قبلا 90% مسلمانان زندگى مى كردند ولى وقتى سياهپوستان مسيحى از آمريكا به اين ناحيه مهاجرت كردند و زمام امور را به دست گرفتند و صاحب قدرت سياسى، اقتصادى و فرهنگى شدند، مسلمانان را كه صاحب اصلى آن سرزمين بودند به صورت بيگانه هايى درآوردند و آنان را شكنجه كردند و حقوقشان را پايمال نمودند و تعدادى از قبايل مسلمان را با بكارگيرى وسايل تبشيرى وادار به قبول مسيحيت كردند زيرا قدرت واقعى ليبريا ديگر در اختيار مسيحيها بود و بدين گونه نه تنها پيشرفت اسلام در آنجا متوقف گرديد بلكه افراد مسلمان در اقليت قرار گرفتند.(3)
مالزى كشورى اسلامى در آسياى جنوب شرقى است ولى 20% سكنه ى آن مسيحى هستند و اقليت مسيحى از افراد ثروتمند اين كشور به شمار مى آيند. در ا ين كشور كليساهاي متعددى وجود دارد كه محل انجام مراسم مذهبى مسيحيان است، روز كريسمس در مالزي تعطيل رسمى است و در زمان برگزارى مراسم عيد پاك ايالت ساراواك كه اكثريت آن مسيحى اند، تعطيل مى گردد. درگيرى هاى قومى و مذهبى كه ميراث استعمار است در اين كشور بين مسلمانان و افراد مسيحى وجود دارد والفباى لاتين وارد زبان بومى و اسلامى مالايو شده است كه اين عوامل خطرزا احتمال مى رود در آينده اكثريت اسلامى مالزى را مورد تهديد جدى قرار دهد.
فيليپين را مى توان نمونه بارزي از به ثمر رسيدن كوشش هاى استعمارى در خارج كردن اسلام از صحنه هاى قدرت در اين منطقه برشمرد. اسلام در روزگاران گذشته بر اين مجمع الجزاير حكومت مى كرد و مسلمانان در اين سرزمين حيات سياسى فوق العاده اي داشتند. در قرن نهم هجرى بخش اعظم جزايرى كه فليپين امروزي را تشكيل مى دهند در مرحله اى پيشرفته از اسلام گرايى قرار داشت و دولت هاى اسلامى صولو، ميندانائو و مانيلا در اين قلمرو حكمرانى مى كردند، در نيمه قرن بيستم دولت هاى مزبور منقرض و حكومتى مسيحى با پشتوانه ى آمريكا سلطه خود را بر سراسر فيليپن گسترش داد. كليساى كاتوليك به صورتى بى رحمانه اسلام زدايى را در اين منطقه پيش گرفت و با تغيير نظام آموزشى، دگرگون نمودن زبان و از بين بردن نهادهاى فرهنگى و سنت هاى مسلمانان و سپردن اهرم هاى قدرت به دست مسيحى ها، تلاش نمود مسلمانان مورو را به اقليتى مذهبي تبديل كند.
اين برنامه ها با حمايت آمريكايى ها استمرار يافت و در برخى شهرها تعداد كليساها بيش از تعداد مساجد گشت، كوچ حساب شده مسيحيان به نواحى مسلمان نشين و وادار كردن مسلمانان به ترک اجباري مناطق بومى خود بر مشكلات مسلمانان افزود، سرانجام جزاير ميندانائو كه تا قبل از نفوذ آمريكايى ها اكثريتى مسلمان داشت به دليل اسكان مهاجرين مسيحى به منطقه اى با اكثريت مسيحى تبديل شد.(4)

2- تنگناهاي اجتماعى

اقليت هاى مسلمان در بسيارى از كشورهاى جهان در معرض فشارهاي گروههاي اكثريت هستند، در اين نواحى با آن كه آزادى عقيده و مذهب و توجه به حقوق انسان ها و گرايش هاى آنان وجود دارد ولى مسلمانان نمى توانند فعاليت هاى اسلامى خود را، آن گونه که شايسته است، پى گيرند.
موضوع ديگر اين است كه در كشورهاى غير اسلامى قيد و بندهاى اخلاقى در روابط زن و مرد وجود ندارد و افكار منحرف درصدد آزادي هاى جنسى و بى بند و بارى هستند، در چنين جوامعى مسلمانى كه مى خواهد با انديشه اي سالم از ارزش هاى اسلامى صيانت كند و اين تفكر و باور را به پسران و دختران خويش انتقال دهد با مشكل بزرگى روبروست، چرا كه عملا تفكيك ميان اقليت هاى مسلمان و ساير افراد در عرصه هاى آموزشى، تجارى، ادارى، اجرايى و ساير امور، مقدور نمى باشد و از اين روى مسلمانان در كشورهايى كه اكثريت غير اسلامى دارند خصوص اروپا، براى رعايت ظواهر اسلامى از جمله حجاب مشكل دارند، اين موضوع موقعى به معضلى تبديل مى شود كه در مهد دموكراسى و در كشورهايى چون فرانسه رعايت پوشش اسلامى در مدارس و دانشگاهها ممنوع مى شود، در اين مورد بايد مراقب بود بانوان هويت خود را در مقابل وسوسه هاى اكثرييت حفظ كنند و مسايل ارزشى و مذهبى در طرز رفتار، تفكر، نگرش و سنت هاي آنان نمود يابد.
در پاره اى جوامع، اقليت هاى مسلمان از هر گونه فرصت در زمينه هاي اجتماعى و اقتصادي محروم بوده اند و با ديده ي حقارت، نفرت و تمسخر به آنان نگريسته اند و بارها از لحاظ محل سكونت از جامعه، معزول بوده اند، اين احساس بيگانگى و تبعيض در رفتار با مسلمانان، امكان دارد نوعى احساس حقارت و بيهودگى را در برخى افراد پديد آورد.
گاهى براي از بين بردن اقليت هاى مسلمان از سياست ترك سرزمين بومى بهره مى گيرند و آنان را ناگزير مى نمايند به نقاطى كه با فرهنگ و سنت آنان در تضاد است بروند، در اين كشورها در عين حال كه عقيده دارند فرهنگ هاي گوناگون مى توانند در كنار هم زندگى كنند، وجود اقوام مسلمان را بر نمى تابند و مى كوشند اقليت هاى مسلمان را به استحاله و جذب شدن در اكثريت حاكم وا دارند.
جدي ترين مسئله كه يك اقليت مسلمان با آن مواجه است همين استحاله اجتماعى در جامعه ى اكثريت است، اين روند به تدريج خصوصيات اسلامى اقليت را بى رنگ مى كند و سپس آن را محو مى نمايد، اگر مسلمانان از تشكل خوبى برخوردار نباشد، روابط اجتماعى آنان ضعيف باشد و از مدارس اسلامى، مسجد، مراكز دينى و اجتماعى كافى محروم شدند چنين ضايعه اى سريع تر صورت مى گيرد. حذف نام هاى اسلامى كه ناشى از ازدواج هاى مختلط است از عواملى است كه به استحاله ى اقليت ها كمك مى كند، محروم گرديدن از نخبگانى معتقد و با ايمان و رهبرانى مدبر و دل سوز چنين پديده اى را دامنه دار مى سازد.
مسلمانى كه در كشورى غير مسلمان زندگى مى كند بايد زبان و فرهنگ خويش را حفظ كند و جذب عادات اجتماعى اكثريت نشود، از عادات بى بند و بارى، بپرهيزد و در اين عقيده راسخ باشد كه اسلام تنها دينى است كه به استناد قرآن كريم، مورد پذيرش خداوند مى باشد، اعتقاد به اينكه همه اديان يكى هستند و پلوراليسم امرى طبيعي است اولين نشانه ى استحاله است.
مسلمانان بايد در مكان هاى جغرافيايى ويژه ى خود تمركز يابند و بين محل زندگي آنان و مساجد و مراكز دينى فاصله زيادى نباشد، ارتباط هاى اجتماعى مسلمين با يكديگر تداوم يابد و از موضع اقتدار و هويتى اصيل و آيين پرافتخار با اكثريت غير مسلمان مناسبات اجتماعى و رفتارى برقرار نمايد و از اين راه ضمن تقويت هويت ارزشى به تبليغ عملى و عينى آيين خويش بپردازد.

3- دشواري هاي فرهنگى، آموزشى و پرورشى

اسلام از مليت هايى با فرهنگ هاى متفاوت، امتى واحد به وجود آورد، رمز اين موفقيت تكيه بر ايمان، پرهيزگارى و اخلاص بود، پس اين تجانس فرهنگى صرف نظر از جدايى هاى جغرافيايى بايد حفظ گردد، به علاوه اقليت هاى مسلمان كه در برخى كشورها زندگى مى كنند به لحاظ مسايل قومى و زبانى و سنت هاى محلى، ارزش هاى فرهنگى مشتركى دارند، مسلمانان آسياى ميانه، قفقاز، چين و هند اين ويژگي را دارند.
اقليت هاى مسلمان بايد بدانند كه اجداد آنان در پاره اى از كشورهاى مهم نقش ارزشمندى در اعتلاى فرهنگى و هنرى داشته اند، فقدان زبان واحد عربى كه لسان قرآن و سنت است از مشكلات مهم در ميان جوامع اسلامى است زيرا اختلافات مسلمانان در فرهنگ گفتاري و نوشتاري، آنان را از يكديگر جدا مى كند و نيز وقتى اقليتى از زبان اسلام محروم است، در جستجوي منابع فرهنگى از متون اسلامى دچار مشكل مى گردد. به علاوه هنگامى كه جامعه اى در كشور ديگر، با ضعف فرهنگى مواجه گردد، امكان دارد جذب عقايد و افكارى شود كه آفت زاست. عامل مهم براى حفظ موجوديت اسلامى اقليت هاى مسلمان در سرزمين هاى غير اسلامى، گسترش آموزش زبان عربى است، زيرا در غياب چنين زبانى، افراد در معرض خطر شديد ذوب فرهنگى قرار مى گيرند و زمينه براى از دست دادن پشتوانه بيان، شناخت و ايمان آنان فراهم مى شود.
آموزش و پرورش در اسلام مى كوشد فرد مسلمان را مؤمن و مخلص تربيت كند تا بتواند بر اساس ارزش هاى الهى و اخلاق اسلامى مناسبات فردي و اجتماعى خود را سامان دهد اما در نظام هاي آموزشى كشورهاى غير مسلمان، هيچ گونه تعهدى نسبت به اصول انساني و اسلامى ديده نمى شود. در حال حاضر مسلمين از بابت آسيب هايى كه آموزش هاى غير مذهبى بر فرزندانشان وارد مى نمايد، نگران هستند، زيرا كودكان در محيطى قرار مى گيرند كه از ايمان به خدا و رسول اكرم (ص) كاملا دور است، به اطفال اجازه داده نمى شد طبق تعاليم اسلامى عمل نمايند، آنان هرگز با معيارهاى اسلامى تربيت نمى شوند، البته مدارس اسلامى مجزا مى توانند اين دشواري ها را تا حدودى بر طرف كنند. مشكل ديگر زيستن در جامعه اي است كه در رشد و شخصيت افراد تأثير بسزايى دارد، فرزندان در محيطى غير اسلامى با آداب و رسوم و رفتارهايى روبرو مى شوند كه ضد ارزش هاى اسلامى اند و نيز با آموزش هاى نهاد خانواده در تضادند و اين دوگانگى براي آنان آسيب زا است و اين در حالى مى باشد كه آموزش دينى اقليت مسلمان به دليل كمبود امكانات بسيار عقب است و نقش موسسات دينى به مرور كاهش يافته است. جوانان اقليت مسلمان از طريق وسايل ارتباط جمعى، شبكه هاى ماهواره اي و اينترنت در معرض تلقين روش هاى غربى و ضد دينى قرار مى گيرند و بدين گونه از تربيت اسلامى دور مى شوند.

پي نوشتها:

(1). انفال، آيه 26.
(2). بقره، 249.
(3). اقليت هاي مسلمان در جهان، مجموعه مقالات، ترجمه ايرج كرماني، ص 72.
(4). گزيده مقالات دوازدهمين كنفرانس بين المللى وحدت اسلامى، ص 312 - 310.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.