حاضرجوابی کودک

بعدازظهر آن روز سرد زمستانی، برای لورن، دختر بچه‌ی چهار و نیم ساله، بسیار کسل کننده بود. مادر او که بیمار شده بود، با تسامح دو قانون را زیرپا گذاشت: نخست این که به لورن اجازه داد تا خودش شیر شکلات درست...
پنجشنبه، 27 مهر 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
حاضرجوابی کودک
 حاضرجوابی کودک

نویسندگان:
الینور سیگل، لیندا سیگل
مترجم: مسعود حاجی‌زاده

 

بعدازظهر آن روز سرد زمستانی، برای لورن، (1) دختر بچه‌ی چهار و نیم ساله، بسیار کسل کننده بود. مادر او که بیمار شده بود، با تسامح دو قانون را زیرپا گذاشت: نخست این که به لورن اجازه داد تا خودش شیر شکلات درست کند. لورن با دقت شیر را در لیوان ریخت و به آرامی پودر شکلات را به آن افزود، بعد تصمیم گرفت برخلاف گذشته بدون استفاده از درپوش لیوان، شیر شکلات بنوشد. لورن سپس از مادرش نی نوشیدنی خواست ولی مادرش به او گفت: «تو کار بزرگی انجام دادی چون توانستی به تنهایی شیر شکلات درست کنی ولی اگر بخواهی بدون این که درپوش روی لیوان بگذاری از نی استفاده کنی، شیر از لیوان خواهد ریخت.» لورن جواب داد «نه نمی‌ریزم. من نی می‌خواهم» و بعد به آشپزخانه رفت، یک نی برداشت و در لیوان شیر قرار داد. مادر هم عصبانی شد و لیوان شیر را از او گرفت و درون ظرفشویی ریخت.
کودکان چهار ساله میل دارند قدرت و توانایی خود را نشان دهند، اگر به چنین روحیه‌ای پاسخ «نه» بدهید مانند این است که یک پارچه‌ی سرخ را رو به روی یک گاو نر بگیرید و او را به شدت عصبانی کنید. در مثال یاد شده، لورن با مادر خود مجادله می‌کرد چون با اطلاع مادرش، دو قاعده را شکسته بود، لذا با خود فکر می‌کرد که چرا سومی را تغییر ندهد. مادر لورن باید با صراحت به او می‌گفت: «نه، من اجازه نمی‌دهم که از نی استفاده کنی، یا شیر را بدون نی می‌خوری و یا آن را دور می‌ریزم، انتخاب با توست». پس از این اخطار هم باید مانع از دسترسی دخترش به قفسه‌ی آشپزخانه می‌شد. اگر حرف با عمل توأم شود فرزندتان به جدی بودن شما پی خواهد برد، ولی اگر قاطع نباشید، کودکان فکر می‌کنند که شما هنوز تصمیم جدّی نگرفته‌اید، بنابراین به خواسته‌ی خود عمل می‌کنند، با این باور که شما مقاومت نخواهید کرد. در چنین وضعیتی، آنها تشویق می‌شوند قوانین را زیر پا بگذارید و اگر شما با این روش آنها برخورد نکنید، هرگز رفتار پسندیده را نخواهند آموخت و هنگامی که به سن بلوغ برسند نیز، به قوانین اجتماعی و حقوق دیگران احترام نخواهد گذاشت.
سعی کنید به سخنان فرزند دو ساله‌تان که با شما مخالفت می‌کند گوش دهید و گمان کنید که در حال کنترل نوجوانی هستید که به شما توهین کرده است. پدر جیسون (2) معتقد بود که باید با رفتارهای ناشایست فرزندش برخوردی منطقی داشته باشد و با او صحبت کند ولی بحث طولانی آنها به نتیجه نرسید و کم کم به خشونت گرایید. جیسون فریاد زد که: «تو را دوست ندارم، از جلو چشمم دور شو!» البته هر نوع مشاجره‌ی لفظی را نمی‌توان نفی کرد. کودکان حق دارند که احساسات و خشم خود را بروز دهند. ما نباید از مشاهده‌ی عصبانیت فرزندمان ناراحت شویم. هنگامی که دختر کری (3) به او گفت: «از تو متنفرم» مادرش پاسخ داد: «می‌فهمم، گاهی اوقات من هم از کارهای تو متنفر می‌شوم ولی همیشه دوستت دارم». خانم کری به دخترش نشان داد که در مقابل خشونت، چگونه می‌توان واکنشی معقول نشان داد. او احساسات دخترش را تأیید کرد و نشان داد که هنوز دخترش را دوست دارد، لذا محیطی آرام و امن برای او به وجود آورد.
رقابت و هم‌چشمی کودکان می‌تواند به مشاجره و دعوا منجر شود. خانم بتسی (4) وقتی پسر کوچک خود را به دنیا آورد، دختر سه ساله‌اش با خشونت به او گفت: «تو یک بچه‌ی جدید آورده‌ای من هم یک مادر جدید می‌خواهم.»
خانم بتسی چنین وانمود کرد که در حال ترک کردن خانه است ولی با مشاهده‌ی گریه‌ی دخترش او را در آغوش گرفت و گفت: «تو همیشه دختر من هستی و من برای همیشه مادر تو هستم.» همیشه باید در برابر خواسته‌های غیرمنطقی کودکان، به آنها بفهمانیم که اگر برای کسی ارزش قائل هستیم، نباید طوری صحبت کنیم که باعث رنجش او شویم. آنها همچنین باید بیاموزند که گاهی اوقات پاسخ «نه» را به عنوان آخرین پاسخ ‌پذیرا شوند.
هنگامی که مادر بزرگ داون (5) یک نکته‌ی تربیتی را به او تذکر داد و داون با بی‌احترامی، مادربزرگ خود را «عفریته‌ی پیر» خطاب کرد، والدین داون به او خندیدند و با مشاهده‌ی تکرار چنین توهینی او را توبیخ نکردند. مادر بزرگ داون سعی داشت رفتار او را کنترل کند ولی به او توهین شد و دختر و دامادش نیز سکوت کردند. مادربزرگ هم به این خاطر که در منزل دامادش زندگی می‌کرد، در برابر این توهین ساکت ماند. او به روش برخورد دختر و دامادش انتقاد داشت ولی چون نمی‌توانست آن را بازگو کند احساس ناراحتی می‌کرد. داون توانسته بود والدینش را مقهور خودکند، ولی از قدرت خودش متنفر بود. او نیز همانند کودکانی که قدرت خود را به کار می‌برند از نظر ظاهری شبیه به یک خودکامه‌ی کوچک بود ولی در درون خود احساس ترس و ناامنی می‌کرد. او می‌ترسید که ناگهان یک روز در مقابل استفاده از قدرتش با یک ضد حمله رو به رو شود و مورد تنبیه قرار گیرد.
اکنون به نکاتی کلیدی اشاره می‌کنیم که می‌تواند در برخورد با حاضرجوابی کودکان، ارزشمند باشد.
1. همیشه با اظهارات تند فرزندتان برخورد تنبیهی یا تربیتی نکنید. گاهی اوقات لازم است که این نوع رفتارها را شوخی تلقی کنید و لذت ببرید.
2. بسیاری از کودکان که دارای مشکلات رفتاری در مدرسه هستند هنوز نیاموخته‌اند که باید رفتار و سخنان خود را کنترل کنند. والدین باید به فرزندان خود بیاموزند که بیان برخی مطالب در چه زمانی مناسب و در چه زمانی نامناسب است.
3. درباره‌ی برخورد خود و همسرتان با دیگران فکر کنید زیرا فرزندتان ممکن است برخی رفتارها و برخوردها را از شما آموخته باشد.
4. اظهارات بی‌ادبانه و توهین‌آمیز را تحمل نکنید. کودکان بزرگ‌تر از سه سال را به کناری ببرید و به طور جدی به آنها بگویید که باید از حرف‌ها و حرکت‌های توهین‌آمیز دست بردارند؛ آنگاه مقرراتی مناسب و جدی برای آنها وضع کنید، اما در نظارت بر اجرای آن، با مهربانی رفتار کنید.
5. اگر رفتاری سبب تقویت رفتارهای نامناسب کودکان می‌شود، از بروز آن جلوگیری کنید و به روشنی به فرزندتان بگویید که از او چه انتظاری دارید.
6. به فرزندتان توضیح دهید چرا از حاضرجوابی او ناراضی هستید. توجیه کردن کودک، ضمانتی برای تغییر رفتار او خواهد بود.
7. گاهی اوقات، کودکان نیز همچون بزرگسالان حاضرجواب می‌شوند زیرا ممکن است بیمار، زودرنج یا بداخلاق باشند. اگر والدین متوجه بیماری فرزند خود شدند باید با او صحبت کنند و آنچه را که از وی انتظار دارند، برایش توضیح دهند. کودکان از انتظارات شما بی‌اطلاع هستند بنابر این باید آنها را به خوبی آگاه کنید و در پیگیری انجام انتظارهای خود نیز، جدی باشید. پدری می‌گفت: دختر سه ساله‌ام، یک روز صبح که از خواب بیدار شد با کلماتی بی‌ادبانه با من صحبت کرد، من هم ناگزیر او را از بازی و سایر فعالیت‌های روزانه‌اش محروم کردم و این مجازات تا هنگامی که او عذرخواهی کرد و قول داد که از آن پس با لحنی مناسب و مؤدبانه سخن بگوید، ادامه داشت. او با این تنبیه به دخترش فرصت داد تا درباره‌ی تغییر رفتارش فکر کند. مادری می‌گفت: محروم کردن پسرم از فعالیت‌های عادی بی‌فایده بود تا جایی که گاهی با وجود آنکه عجله داشتم، ناگزیر می‌شدم مدتی طولانی با او صحبت کنم. ولی به هر حال معتقدم حتی در زمانی که عجله داریم، ضروری است مدتی از وقت خود را به فرزندمان اختصاص دهیم.

پی‌نوشت‌ها:

1. Lauren.
2. Jason.
3. Cary.
4. Betsy.
5. Dawn.

منبع مقاله :
سیگل، الینور، سیگل، لیندا؛ (1393)، کلیدهای رویارویی با مشکلات رفتاری کودکان، ترجمه‌ی مسعود حاجی‌زاده، تهران: موسسه انتشارات صابرین، چاپ پانزدهم.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما