فعاليت بدني در مدارس و عوامل خطر زاي بيماري قلبي در کودکان
نويسنده: هنري جي، مونتوي
مترجم: دکتر مجيد کاشف
مترجم: دکتر مجيد کاشف
تا چندي پيش تصور مي شد، حمله ي قلبي در افراد مسن در نتيجه ي پيشرفت سريع بيماري اتفاق مي افتد. با افزايش شناخت عارضه ي تصلب شرائين، بيماري شايعي که غالباً باعث حمله ي قلبي مي شود، مشخص شد که حمله ي قلبي آخرين مرحله از روندي طولاني است. شايد نتايج تحقيقي که روي 300 مرد جوان انجام گرفت که در جنگ کشته شده بودند، بتواند اين حقيقت را به روشني به تصوير بکشد. 77 درصد اين مردان که ميانگين سني آن ها 22 سال بود، به بيماري تصلب شرائين در شريان هاي کرونري مبتلا بودند. نتايج مشابهي نيز در تحقيقات ديگري روي مردان جوان به دست آمده است. هم چنين چند سال پيش، وجود لايه اي چربي در آئورت کودکان گزارش شد. ولي متأسفانه تا به حال، اين قبيل مشاهدات مورد بي توجهي قرار گرفته اند.
تحقيقات اخير نيز ضمن بررسي مجدد اين يافته ها، آن را تأييد کرده اند. اغلب تحقيقاتي که درباره ي تصلب شرائين انجام شده اند، بين المللي هستند و طي آن ها، حدود 23 هزار مورد شريان هاي کرونري و آئورت از 14 کشور جهان ، بررسي شده اند. يافته هاي دقيق اين تحقيقات نشان مي دهند، صرف نظر از منطقه ي جغرافيايي، در آئورت اغلب کودکان سه ساله لايه هاي چربي وجود دارد. اغلب اين کودکان از کشورهاي توسعه يافته مانند آمريکا و ديگر کشورهاي صنعتي پيشرفته بوده اند. وجود لايه هاي چربي در شريان هاي کرونري قبل از سن 10 سالگي، به ندرت ديده مي شود، ولي بعد از اين سن فراوان است.
زماني که مشخص شد، بررسي و مطالعه ي وضعيت جسمي کودکان مي تواند در کاهش بيماري هاي قلبي در بزرگ سالي مؤثر باشد، تحقيقات بسياري آغاز شدند که به تشريح عوامل خطرزاي بيماري قلبي در کودکان مي پرداختند. براي مثال، برنسون(1) در سال 1980، 15 تحقيق درباره ي ميزان کلسترول خون در کودکان بيمار نه کشور جهان انجام داد و پايين ترين غلظت کلسترول خون را در کودکان «تاراهومارا» (2) يافت. تاراهومارا قبيله اي از سرخ پوستان است که به خاطر تيپ عضلاني و نوع فعاليت بدني شان شهرت دارند. در همين سال، کانور (3) نيز عوامل خطر زا را در اين گروه عجيب بررسي کرد.
فعاليت هاي بدني روزمره ي کودکان، از جمله موضوع هايي است که تا به حال به روش هاي متفاوت مورد مطالعه قرار گرفته است. گزارش هاي رسيده حاکي است، در سال هاي اخير بر تعداد کودکاني که عوامل خطر زاي بيماري کرونري قلب دارند، افزوده شده است. به نظر مي رسد که اين افزايش عوامل خطر زا در کودکان هم چنان ادامه خواهد داشت. و کودکاني که در شرايط وخيمي به سر مي برند در سال هاي بعدي زندگي هم در همين وضعيت باقي مي مانند.
اما همين تحقيقات نشان مي دهد اگر زندگي اين کودکان همراه با فعاليت بدني باشد، اين قبيل ناراحتي هاي آن ها هميشگي نخواهد بود. معمولاً عوامل خطر زاي اين گونه بيماري ها در کودکاني وجود دارد که والدين آن ها نيز داراي همين عوامل باشند، و يا اين که يکي از والدين آن ها در اثر بيماري کرونري قلب در سن جواني فوت کرده باشد. به عبارت ديگر، وجود عوامل خطرزاي بيماري قلبي به وراثت نيز بستگي دارد. عوامل خطر زاي بيماري قلبي شامل موارد زير است:
1. چربي بدن
2. فشار خون
3. چربي خون شامل کلسترول و تري گليسريد خون
4. ديابت يا ميزان گلوکز خون
5. اسيد اوريک خون
6. فقدان فعاليت بدني
مردان و زنان بسياري روزانه انواع فعاليت هاي بدني را به دليل نوع شغلشان انجام مي دهند. در حالي که براي بررسي ميزان فعاليت بدني کودکان بايد به فعاليت هاي اوقات فراغت آن ها توجه کرد. اندازه گيري اين فعاليت ها بسيار مشکل تر از فعاليت هاي شغلي است. هم چنين، سال هاي زيادي از زندگي کودکان در مدرسه مي گذرد و فرصت اندکي براي انجام فعاليت هاي بدني متنوع دارند. تحقيقات زيادي روي اثرات فعاليت هاي بدني کودکان بر عوامل خطر زاي بيماري قلبي انجام شده اند که اکثر آن ها نشان داده اند، کودکاني که در مدرسه و اوقات فراغت خود فعاليت بدني دارند، از ميزان چربي بدن و چربي خون پايين تري برخوردارند. اين نتيجه نشان مي دهد، مدرسه به عنوان مکاني که کودکان، بيشتر وقتشان را در آن مي گذرانند، وظيفه دارد، براي کودکان به ميزان کافي فرصت هاي انجام فعاليت بدني و ورزش کردن فراهم آورد.
برونل (4) در سال 1984 عنوان کرد، مدرسه نهادي قوي و مؤثر براي حمايت از آمادگي جسماني و کنترل وزن دانش آموزان است. اما هنوز بسياري از مدرسه ها به اين نقش خود آگاه نيستند و مديران مدرسه ها تنها به برنامه هاي آموزشي فکر مي کنند. در حالي که اگر مدرسه بتواند در نظام آموزشي خود، برنامه هاي مؤثري مانند افزايش قابليت هاي جسماني در ساعات رسمي درس تربيت بدني و برگزاري فعاليت هاي دسته جمعي ورزشي در ساعات غير رسمي و فوق برنامه بگنجاند، در جهت کاهش عوامل خطر زاي بيماري قلبي در کودکان گام برداشته است و اين گونه فعاليت ها، در نهايت باعث کاهش مرگ و مير ناشي از بيماري قلبي در جامعه مي شود.
سلتزر (5) در سال 1970، به منظور بررسي نقش مدرسه در کاهش چربي بدن و چربي خون دانش آموزان مدرسه هاي عمومي، تحقيقي انجام داد. برنامه ي او شامل 5 روز فعاليت بدني در هفته، به جاي دو روز فعاليت بدني معمول در مدرسه ها بود؛ بدون آن که براي کاهش کالري دريافتي بدن آن ها، هيچ اقدامي انجام دهند. نتايج کار نشان داد که اين برنامه در کاهش عوامل خطر زاي قلبي مؤثر بوده است. او نتيجه گرفت، اگر مدرسه بتواند فعاليت بدني مناسب و به اندازه ي لازم براي دانش آموزان پيش بيني کند، تا 95 درصد مي تواند در کاهش عوامل خطرزاي قلبي مؤثر باشد. و اگر کودکان بتوانند، فعاليت بدني خود را به صورت عادت درآورند، به طوري که در دوران جواني و بزرگ سالي نيز هر روز به فعاليت بدني بپردازند، به ميزان 60 درصد از مرگ و ميرهاي ناشي از بيماري قلبي در بزرگ سالي کاسته مي شود. اين يعني ميلياردها دلار صرفه جويي سالانه در هزينه هايي که صرف درمان بيماران قلبي مي شود.
به نظر مي رسد، ديگر وقت آن رسيده باشد که معلمان تربيت بدني ، مديران مدرسه ها و برنامه ريزان آموزشي، به نيازهاي بدني دانش آموزان توجه بيشتري مبذول دارند و برنامه هاي منظمي در ساعات درس تربيت بدني يا در ساعات فوق برنامه، حداقل پنج روز در هفته، براي انجام فعاليت هاي ورزشي دانش آموزان طراحي کنند و به اجرا در آورند.
/س
تحقيقات اخير نيز ضمن بررسي مجدد اين يافته ها، آن را تأييد کرده اند. اغلب تحقيقاتي که درباره ي تصلب شرائين انجام شده اند، بين المللي هستند و طي آن ها، حدود 23 هزار مورد شريان هاي کرونري و آئورت از 14 کشور جهان ، بررسي شده اند. يافته هاي دقيق اين تحقيقات نشان مي دهند، صرف نظر از منطقه ي جغرافيايي، در آئورت اغلب کودکان سه ساله لايه هاي چربي وجود دارد. اغلب اين کودکان از کشورهاي توسعه يافته مانند آمريکا و ديگر کشورهاي صنعتي پيشرفته بوده اند. وجود لايه هاي چربي در شريان هاي کرونري قبل از سن 10 سالگي، به ندرت ديده مي شود، ولي بعد از اين سن فراوان است.
زماني که مشخص شد، بررسي و مطالعه ي وضعيت جسمي کودکان مي تواند در کاهش بيماري هاي قلبي در بزرگ سالي مؤثر باشد، تحقيقات بسياري آغاز شدند که به تشريح عوامل خطرزاي بيماري قلبي در کودکان مي پرداختند. براي مثال، برنسون(1) در سال 1980، 15 تحقيق درباره ي ميزان کلسترول خون در کودکان بيمار نه کشور جهان انجام داد و پايين ترين غلظت کلسترول خون را در کودکان «تاراهومارا» (2) يافت. تاراهومارا قبيله اي از سرخ پوستان است که به خاطر تيپ عضلاني و نوع فعاليت بدني شان شهرت دارند. در همين سال، کانور (3) نيز عوامل خطر زا را در اين گروه عجيب بررسي کرد.
فعاليت هاي بدني روزمره ي کودکان، از جمله موضوع هايي است که تا به حال به روش هاي متفاوت مورد مطالعه قرار گرفته است. گزارش هاي رسيده حاکي است، در سال هاي اخير بر تعداد کودکاني که عوامل خطر زاي بيماري کرونري قلب دارند، افزوده شده است. به نظر مي رسد که اين افزايش عوامل خطر زا در کودکان هم چنان ادامه خواهد داشت. و کودکاني که در شرايط وخيمي به سر مي برند در سال هاي بعدي زندگي هم در همين وضعيت باقي مي مانند.
اما همين تحقيقات نشان مي دهد اگر زندگي اين کودکان همراه با فعاليت بدني باشد، اين قبيل ناراحتي هاي آن ها هميشگي نخواهد بود. معمولاً عوامل خطر زاي اين گونه بيماري ها در کودکاني وجود دارد که والدين آن ها نيز داراي همين عوامل باشند، و يا اين که يکي از والدين آن ها در اثر بيماري کرونري قلب در سن جواني فوت کرده باشد. به عبارت ديگر، وجود عوامل خطرزاي بيماري قلبي به وراثت نيز بستگي دارد. عوامل خطر زاي بيماري قلبي شامل موارد زير است:
1. چربي بدن
2. فشار خون
3. چربي خون شامل کلسترول و تري گليسريد خون
4. ديابت يا ميزان گلوکز خون
5. اسيد اوريک خون
6. فقدان فعاليت بدني
مردان و زنان بسياري روزانه انواع فعاليت هاي بدني را به دليل نوع شغلشان انجام مي دهند. در حالي که براي بررسي ميزان فعاليت بدني کودکان بايد به فعاليت هاي اوقات فراغت آن ها توجه کرد. اندازه گيري اين فعاليت ها بسيار مشکل تر از فعاليت هاي شغلي است. هم چنين، سال هاي زيادي از زندگي کودکان در مدرسه مي گذرد و فرصت اندکي براي انجام فعاليت هاي بدني متنوع دارند. تحقيقات زيادي روي اثرات فعاليت هاي بدني کودکان بر عوامل خطر زاي بيماري قلبي انجام شده اند که اکثر آن ها نشان داده اند، کودکاني که در مدرسه و اوقات فراغت خود فعاليت بدني دارند، از ميزان چربي بدن و چربي خون پايين تري برخوردارند. اين نتيجه نشان مي دهد، مدرسه به عنوان مکاني که کودکان، بيشتر وقتشان را در آن مي گذرانند، وظيفه دارد، براي کودکان به ميزان کافي فرصت هاي انجام فعاليت بدني و ورزش کردن فراهم آورد.
برونل (4) در سال 1984 عنوان کرد، مدرسه نهادي قوي و مؤثر براي حمايت از آمادگي جسماني و کنترل وزن دانش آموزان است. اما هنوز بسياري از مدرسه ها به اين نقش خود آگاه نيستند و مديران مدرسه ها تنها به برنامه هاي آموزشي فکر مي کنند. در حالي که اگر مدرسه بتواند در نظام آموزشي خود، برنامه هاي مؤثري مانند افزايش قابليت هاي جسماني در ساعات رسمي درس تربيت بدني و برگزاري فعاليت هاي دسته جمعي ورزشي در ساعات غير رسمي و فوق برنامه بگنجاند، در جهت کاهش عوامل خطر زاي بيماري قلبي در کودکان گام برداشته است و اين گونه فعاليت ها، در نهايت باعث کاهش مرگ و مير ناشي از بيماري قلبي در جامعه مي شود.
سلتزر (5) در سال 1970، به منظور بررسي نقش مدرسه در کاهش چربي بدن و چربي خون دانش آموزان مدرسه هاي عمومي، تحقيقي انجام داد. برنامه ي او شامل 5 روز فعاليت بدني در هفته، به جاي دو روز فعاليت بدني معمول در مدرسه ها بود؛ بدون آن که براي کاهش کالري دريافتي بدن آن ها، هيچ اقدامي انجام دهند. نتايج کار نشان داد که اين برنامه در کاهش عوامل خطر زاي قلبي مؤثر بوده است. او نتيجه گرفت، اگر مدرسه بتواند فعاليت بدني مناسب و به اندازه ي لازم براي دانش آموزان پيش بيني کند، تا 95 درصد مي تواند در کاهش عوامل خطرزاي قلبي مؤثر باشد. و اگر کودکان بتوانند، فعاليت بدني خود را به صورت عادت درآورند، به طوري که در دوران جواني و بزرگ سالي نيز هر روز به فعاليت بدني بپردازند، به ميزان 60 درصد از مرگ و ميرهاي ناشي از بيماري قلبي در بزرگ سالي کاسته مي شود. اين يعني ميلياردها دلار صرفه جويي سالانه در هزينه هايي که صرف درمان بيماران قلبي مي شود.
به نظر مي رسد، ديگر وقت آن رسيده باشد که معلمان تربيت بدني ، مديران مدرسه ها و برنامه ريزان آموزشي، به نيازهاي بدني دانش آموزان توجه بيشتري مبذول دارند و برنامه هاي منظمي در ساعات درس تربيت بدني يا در ساعات فوق برنامه، حداقل پنج روز در هفته، براي انجام فعاليت هاي ورزشي دانش آموزان طراحي کنند و به اجرا در آورند.
پي نوشت :
1. Bronson, 1980
2. Tarahomara
3.Conover, 1980
4. Beronel, 1984
5. Seltezer, 1970
/س