خلیج فارس، میراث طبیعی ایرانیان
نويسنده: حمید عابدی
هنگامی کخه سخن ازمیراث طبیعی و مؤلفه های آن به میان می آید، ناخودآگاه، ذهن انسان به سوی مفاهیمی چون، زبان، ادبیات، موسیقی، صنایع دستی، بازی های محلّی، آداب و رسوم و آیین ها و ... کشیده می شود. امّا تا به حال، هیچ فکر کرده اید که گاهی حتی یک نام، به تنهایی می تواند میراث مردم یک سرزمین به شمار آید. بعضی از اسامی، آن قدر کهن، ریشه دار و جاافتاده اند که نمی توان به آسانی از کنار آنها عبور نمود و آنها را جزو میراث معنوی مردمان یک سرزمین، به حساب نیاورد. نام «خلیج فارس» نیز یکی از همین نمونه هاست که ریشه در تمدن ایرانی دارد و قرن های متمادی است که بر این گستره ی آبی سایه افکنده و هزاران سال است که جهانیان، این خلیج را با نام خلیج فارس می شناسند.
قدیمی ترین نام این خلیج به موجب یکی از کتیبه های آشوری، «نارمرتو (narmarratu) » به معنای «رود تلخ» است که آشوریان پیش از تسلّط ایرانیان آریایی نژاد بر فلات ایران، این نام را بدان داده بودند.
در سنگ نبشته ی داریوش بزرگ هخامنشی، به دست آمده در تلّ المسحوته یا المسخونة مصر نیز در عبارت «درایه تیه هچا پارسا آیی تی (aity tya hacca parsa draya) » یعنی «دریایی که از پاریس می رود (یا سر می گیرد)»، نام «دریای پارس» آمده است. پژوهشگران جغرافیای تاریخی، دریای پاریس را شامل همه ی آب های حدّ فاصل مصب رود سند و اروند رود می دانند که خلیج فارس و دریای عمان را در بر می گیرد.
فلاویوس آریانوس (flavius arrianus) ، تاریخ نگار یونانی که در سده ی دوم قبل ازمیلاد می زیسته، در کتاب «آنابازیس یا تاریخ سفرهای جنگی اسکندر»، نام «پرسیکون کاایتاس (persikon kaitas) » را که ترجمه ی دقیق و درست خلیج فارس است، بر این دریا نهاده است.
بنابراین، با توجه به آثار تاریخی به جا مانده از سده های قبل از میلاد مسیح (بعد از حکومت عیلاد و تشکیل حکومت مادها و هخامنشیان تا دوره ی اسلامی و عصر حاضر)، این خلیج، همیشه و در تمام نقشه ها و نوشته های موّرخان (نظیر: طبری، مسعودی و ابن قتیبه) با اسامی: خلیج فارس، دریای پاریس، خلیج المعجم و البحر الفارسی نامیده شده است. جغرافیانویسان مسلمان و عرب (نظیر: ابن فقیه، ابن حوقل، اصطخری، مقدسی، حموی و بکری) نیز- که آثارشان را در میانه ی قرن های سوم تا نهم هجری پدید آورده اند- این خلیج را به همین گونه نامیده اند بدین ترتیب، و هیچ گونه شک و شبه ای در نام این خلیج کهن و میراث جاویدان سرزمین ایران وجود ندارد.
بفرمود تا بر نشیند سپاه
پی رزم هاماوران، کینه خواه
سوی ژرف دریا بیامد جنگ
که بر خشک بر بود ره با درنگ
به کشتی و زروق سپاهی گران
رسیدند نزدیک هاماوران.
در آغاز سده ی هشتم قبل از میلاد، مادها بودند که بر این دریا حکمرانی می کردند و بعد از آنها هخامنشیان، با انگیزه ی کشورگشایی بیشتر و نگه داری مستعمرات دریایی و برقرار نگاه داشتن ارتباط دولت مرکزی با ممالک آن سوی آب ها، متوجه اهمیت نیروی دریای گردیدند. در این دوران بود که نیروی دریایی ایرانیان به اوج قدرت خود رسید و تمام کرانه ها و جزایر دریای پارس، زیر نفوذ کشتی ها ناخدایان ایرانی قرار گرفت.
با حمله ی اسکندر به ایران و سقوط هخامنشیان، سلسله ی مقدونی نژاد سلوکیان در ایران پا گرفت؛ اما به زودی اشکانیان توانستند با شکست سلوکیان بر ایران تسلّط یابند. کار بزرگ سلسله ی اشکانی، پاسداری از دریای پارس و بین النهرین در برابر یورش رومیان بود. دولت اشکانی، هزینه ی جنگ های پیاپی با رومیان را از محل درآمد بازرگانی دریای پارس تأمین می کرد. با روی کار آمدن ساسانیان، خلیج فارس و دریای مکران (عمان) به مرکز عمده ی فعالیت های بازرگانی تبدیل شد، به طوری که در زمان اردشیر بابکان (سردودمان سلسله ی ساسانی)، چندین بندر بر کرانه های دریای پارس بنا گردید که از مهم ترین آنها بندر «ابله»در نزدیکی بصره و بر دهانه ی خلیج فارس بود. این بندر که تا چند سده پس از ظهور اسلام از بنادر معروف و معتبر خلیج فارس بود، در یورش مغولان به ایران، ویران شد.
با به قدرت رسیدن سلسله ی صفویه، تحوّلات عظیمی در منطقه ی خلیج فارس روی داد. چون در این سال ها، پرتغالی ها که شروع به گسترش مستعمرات خود در هندوستان کرده بودند، وارد آب های خلیج فارس شده و به سوی هرمز حرکت کردند و در بین راه، مسقط را – که خراج گذار امیر هرمز - تصرف نموده، در برابر شهر هرمز لنگر انداختند و پس از شکست دادن سیف الدین، امیرهرمز، او را تابع و خراج گذارپرتغال کردند. امّا شاه عباس اول پس از این که به قدرت رسید، توانست توسط سردار شجاع خود، امام قلی خان، پرتغالی ها را شکست بدهد و از خلیج فارس بیرون کند و بدین ترتیب، جزایر: بحرین، هرمز، کیش و ... از زیر سلطه ی پرتغالی ها خارج شدند و از آن پس بود که بندر گمبرون را بندر عباس نامیدند.
در دوره ی افشاریه ،تمام کرانه ها شمالی و جنوبی خلیج فارس و دریای عمان در تصرف ایران بود. نادرشاه توانست با ساختن کشتی های500 تنی، نیروی دریایی قدرتمندی ایجاد کند و دریای پارس را زیر نفوذ خود بگیرد. پس از نادرشاه، کریم خان زند، کارهای نیمه تمام وی را دنبال کرد و به اتمام رسانید. او توانست با سپاه دریایی اش به سرکردگی میر مهنّا، عمان و بصره را هم تصرف کند و با دزدان دریایی بجنگد و دوباره امنیت را به آب های دریای پارس بازگرداند.
دوران قاجاریه، برگ ننگینی از تاریخ خلیج فارس را به خود اختصاص داده است؛ چرا که در این دوران، به دلیل بی کفایتی شاهان و هم زمان با آغاز نهضت مشروطیت، جنگ های داخلی و خارجی و مهم تر از همه، کشف ذخایر عظیم نفتی در سواحل خلیج فارس، زمینه ی مساعدی جهت نفوذ استعمارگران بیگانه فراهم گردید. با شروع جنگ جهانی اول و پس از تجزیه ی دولت عثمانی، انگلیس توانست رقبای دیگر را از میدان خارج ساخته، بر دریای پارس، نفوذ انحصاری یابد، گرچه تصرّفات آنها هیچ گاه رسماً از سوی دولت ایران به رسمیت شناخته نشد و دولت مرکزی همچنان والیان دریایی خود را تحت عنوان «دریابیگی» منصوب می نمود که در بوشهر، برازجان یا شیراز، مستقر بودند و بدون درگیری با انگلیسی ها، به امور ثبت احوال و اسناد و حلّ منازعات مردم در جزایر خلیج فارس (بحرین، قشم، خارک و ...)، مشغول بودند.
پس از جنگ جهانی اول، حکومت پهلوی توانست با تشکیل ناوگان اختصاصی در خلیج فارس و دریای عمان و ایجاد پاسگاه های دریای در نقاط گوناگون این آب ها و نیز باز پس گیری بنادر و جزایر خلیج فارس از انگلیسی ها، بار دیگر دست استعمار بیگانه گان را از جزایر و بنادر ایرانی کوتاه کند و امنیتی را که از ده ها سال پیش، از آب های نیلگون ایران رخت بر بسته بود، دوباره بازگرداند؛ امّا با شروع جنگ جهانی دوم، بار دیگر ناوهای انگلیسی به بنادر ایران حمله ور شدند و با غرق کردن ناوها و به شهادت رساندن افسران و ملوانان ایرانی (از جمله: دریادار بایندر)، بندرهای خرمشهر و خورموسی را به تصرف خود در آوردند. پس از اتمام جنگ و خروج نیروهای انگلیسی از منطقه ی خلیج فارس و دریای عمان، بار دیگر ایران توانست اداره ی دریای پارس را به عهده گیرد و جزایر تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی را که هشتاد سال پبیش به وسیله ی انگلیس اشغال شده بود، دوباره باز پس گیرد.
پس از انقلاب اسلامی و تشکیل دولت جمهوری اسلامی، ایران با خارج شدن از زیر سلطه ی امریکا، به قدرت اول منطقه ی خلیج فارس تبدیل گردید و طی هشت سال دفاع مقدّّس، بارشادت ها و ازجان گذشتگی های رزمندگان اسلام، از جمله در عملیات مروارید (ناوچه ی پیکان) تا اجازه نداد حقوق ایران در این دریا تضییع گردد و همچنان سیادت و سلطه ی خود را بر خلیج فارس، حفظ نمود.
منابع:
1.نقشه های جغرافیایی و اسناد تاریخی خلیج فارس ، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت خارجه با همکاری مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی، سحاب، تهران، 1368.
منابع مفید دیگر:
1. جغرافیای تاریخی دریای پارس، ایرج افشار (سیستانی)، 1376.
2. خلیج فارس در اسناد تاریخی بریتانیا، پیروز مجتهد زاده، تهران: مؤسسه ی اطلاعات، 1372.
3. ژنوپلتیک خلیج فارس و جزایر آن، تهران: دفتر مطالعات سیاسی وزارت امور خارجه، 1377.
4. خلیج فارس در طول تاریخ ، محمد جواد مشکور، تهران: شرق، 1359.
برگرفته از نشریه ی حدیث زندگی 26
/خ
مشخّصات جغرایایی خلیج فارس
وجه تسمیه ی خلیج فارس
قدیمی ترین نام این خلیج به موجب یکی از کتیبه های آشوری، «نارمرتو (narmarratu) » به معنای «رود تلخ» است که آشوریان پیش از تسلّط ایرانیان آریایی نژاد بر فلات ایران، این نام را بدان داده بودند.
در سنگ نبشته ی داریوش بزرگ هخامنشی، به دست آمده در تلّ المسحوته یا المسخونة مصر نیز در عبارت «درایه تیه هچا پارسا آیی تی (aity tya hacca parsa draya) » یعنی «دریایی که از پاریس می رود (یا سر می گیرد)»، نام «دریای پارس» آمده است. پژوهشگران جغرافیای تاریخی، دریای پاریس را شامل همه ی آب های حدّ فاصل مصب رود سند و اروند رود می دانند که خلیج فارس و دریای عمان را در بر می گیرد.
فلاویوس آریانوس (flavius arrianus) ، تاریخ نگار یونانی که در سده ی دوم قبل ازمیلاد می زیسته، در کتاب «آنابازیس یا تاریخ سفرهای جنگی اسکندر»، نام «پرسیکون کاایتاس (persikon kaitas) » را که ترجمه ی دقیق و درست خلیج فارس است، بر این دریا نهاده است.
بنابراین، با توجه به آثار تاریخی به جا مانده از سده های قبل از میلاد مسیح (بعد از حکومت عیلاد و تشکیل حکومت مادها و هخامنشیان تا دوره ی اسلامی و عصر حاضر)، این خلیج، همیشه و در تمام نقشه ها و نوشته های موّرخان (نظیر: طبری، مسعودی و ابن قتیبه) با اسامی: خلیج فارس، دریای پاریس، خلیج المعجم و البحر الفارسی نامیده شده است. جغرافیانویسان مسلمان و عرب (نظیر: ابن فقیه، ابن حوقل، اصطخری، مقدسی، حموی و بکری) نیز- که آثارشان را در میانه ی قرن های سوم تا نهم هجری پدید آورده اند- این خلیج را به همین گونه نامیده اند بدین ترتیب، و هیچ گونه شک و شبه ای در نام این خلیج کهن و میراث جاویدان سرزمین ایران وجود ندارد.
حاکمیت خلیج فارس در طول تاریخ
قبل از اسلام
بفرمود تا بر نشیند سپاه
پی رزم هاماوران، کینه خواه
سوی ژرف دریا بیامد جنگ
که بر خشک بر بود ره با درنگ
به کشتی و زروق سپاهی گران
رسیدند نزدیک هاماوران.
در آغاز سده ی هشتم قبل از میلاد، مادها بودند که بر این دریا حکمرانی می کردند و بعد از آنها هخامنشیان، با انگیزه ی کشورگشایی بیشتر و نگه داری مستعمرات دریایی و برقرار نگاه داشتن ارتباط دولت مرکزی با ممالک آن سوی آب ها، متوجه اهمیت نیروی دریای گردیدند. در این دوران بود که نیروی دریایی ایرانیان به اوج قدرت خود رسید و تمام کرانه ها و جزایر دریای پارس، زیر نفوذ کشتی ها ناخدایان ایرانی قرار گرفت.
با حمله ی اسکندر به ایران و سقوط هخامنشیان، سلسله ی مقدونی نژاد سلوکیان در ایران پا گرفت؛ اما به زودی اشکانیان توانستند با شکست سلوکیان بر ایران تسلّط یابند. کار بزرگ سلسله ی اشکانی، پاسداری از دریای پارس و بین النهرین در برابر یورش رومیان بود. دولت اشکانی، هزینه ی جنگ های پیاپی با رومیان را از محل درآمد بازرگانی دریای پارس تأمین می کرد. با روی کار آمدن ساسانیان، خلیج فارس و دریای مکران (عمان) به مرکز عمده ی فعالیت های بازرگانی تبدیل شد، به طوری که در زمان اردشیر بابکان (سردودمان سلسله ی ساسانی)، چندین بندر بر کرانه های دریای پارس بنا گردید که از مهم ترین آنها بندر «ابله»در نزدیکی بصره و بر دهانه ی خلیج فارس بود. این بندر که تا چند سده پس از ظهور اسلام از بنادر معروف و معتبر خلیج فارس بود، در یورش مغولان به ایران، ویران شد.
پس از اسلام
با به قدرت رسیدن سلسله ی صفویه، تحوّلات عظیمی در منطقه ی خلیج فارس روی داد. چون در این سال ها، پرتغالی ها که شروع به گسترش مستعمرات خود در هندوستان کرده بودند، وارد آب های خلیج فارس شده و به سوی هرمز حرکت کردند و در بین راه، مسقط را – که خراج گذار امیر هرمز - تصرف نموده، در برابر شهر هرمز لنگر انداختند و پس از شکست دادن سیف الدین، امیرهرمز، او را تابع و خراج گذارپرتغال کردند. امّا شاه عباس اول پس از این که به قدرت رسید، توانست توسط سردار شجاع خود، امام قلی خان، پرتغالی ها را شکست بدهد و از خلیج فارس بیرون کند و بدین ترتیب، جزایر: بحرین، هرمز، کیش و ... از زیر سلطه ی پرتغالی ها خارج شدند و از آن پس بود که بندر گمبرون را بندر عباس نامیدند.
در دوره ی افشاریه ،تمام کرانه ها شمالی و جنوبی خلیج فارس و دریای عمان در تصرف ایران بود. نادرشاه توانست با ساختن کشتی های500 تنی، نیروی دریایی قدرتمندی ایجاد کند و دریای پارس را زیر نفوذ خود بگیرد. پس از نادرشاه، کریم خان زند، کارهای نیمه تمام وی را دنبال کرد و به اتمام رسانید. او توانست با سپاه دریایی اش به سرکردگی میر مهنّا، عمان و بصره را هم تصرف کند و با دزدان دریایی بجنگد و دوباره امنیت را به آب های دریای پارس بازگرداند.
دوران قاجاریه، برگ ننگینی از تاریخ خلیج فارس را به خود اختصاص داده است؛ چرا که در این دوران، به دلیل بی کفایتی شاهان و هم زمان با آغاز نهضت مشروطیت، جنگ های داخلی و خارجی و مهم تر از همه، کشف ذخایر عظیم نفتی در سواحل خلیج فارس، زمینه ی مساعدی جهت نفوذ استعمارگران بیگانه فراهم گردید. با شروع جنگ جهانی اول و پس از تجزیه ی دولت عثمانی، انگلیس توانست رقبای دیگر را از میدان خارج ساخته، بر دریای پارس، نفوذ انحصاری یابد، گرچه تصرّفات آنها هیچ گاه رسماً از سوی دولت ایران به رسمیت شناخته نشد و دولت مرکزی همچنان والیان دریایی خود را تحت عنوان «دریابیگی» منصوب می نمود که در بوشهر، برازجان یا شیراز، مستقر بودند و بدون درگیری با انگلیسی ها، به امور ثبت احوال و اسناد و حلّ منازعات مردم در جزایر خلیج فارس (بحرین، قشم، خارک و ...)، مشغول بودند.
پس از جنگ جهانی اول، حکومت پهلوی توانست با تشکیل ناوگان اختصاصی در خلیج فارس و دریای عمان و ایجاد پاسگاه های دریای در نقاط گوناگون این آب ها و نیز باز پس گیری بنادر و جزایر خلیج فارس از انگلیسی ها، بار دیگر دست استعمار بیگانه گان را از جزایر و بنادر ایرانی کوتاه کند و امنیتی را که از ده ها سال پیش، از آب های نیلگون ایران رخت بر بسته بود، دوباره بازگرداند؛ امّا با شروع جنگ جهانی دوم، بار دیگر ناوهای انگلیسی به بنادر ایران حمله ور شدند و با غرق کردن ناوها و به شهادت رساندن افسران و ملوانان ایرانی (از جمله: دریادار بایندر)، بندرهای خرمشهر و خورموسی را به تصرف خود در آوردند. پس از اتمام جنگ و خروج نیروهای انگلیسی از منطقه ی خلیج فارس و دریای عمان، بار دیگر ایران توانست اداره ی دریای پارس را به عهده گیرد و جزایر تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی را که هشتاد سال پبیش به وسیله ی انگلیس اشغال شده بود، دوباره باز پس گیرد.
پس از انقلاب اسلامی و تشکیل دولت جمهوری اسلامی، ایران با خارج شدن از زیر سلطه ی امریکا، به قدرت اول منطقه ی خلیج فارس تبدیل گردید و طی هشت سال دفاع مقدّّس، بارشادت ها و ازجان گذشتگی های رزمندگان اسلام، از جمله در عملیات مروارید (ناوچه ی پیکان) تا اجازه نداد حقوق ایران در این دریا تضییع گردد و همچنان سیادت و سلطه ی خود را بر خلیج فارس، حفظ نمود.
نتیجه
منابع:
1.نقشه های جغرافیایی و اسناد تاریخی خلیج فارس ، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت خارجه با همکاری مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی، سحاب، تهران، 1368.
منابع مفید دیگر:
1. جغرافیای تاریخی دریای پارس، ایرج افشار (سیستانی)، 1376.
2. خلیج فارس در اسناد تاریخی بریتانیا، پیروز مجتهد زاده، تهران: مؤسسه ی اطلاعات، 1372.
3. ژنوپلتیک خلیج فارس و جزایر آن، تهران: دفتر مطالعات سیاسی وزارت امور خارجه، 1377.
4. خلیج فارس در طول تاریخ ، محمد جواد مشکور، تهران: شرق، 1359.
برگرفته از نشریه ی حدیث زندگی 26
/خ