فرآيند حل خلاق مسأله با تکنيک هاي خلاقيت

خلاقيت را مي توان روشي براي حل مسايل دانست. به اين معني که در واقع فرد خلاق به کمک مهارت خلاقيت خود دائما در حال راه حل يابي براي مشکل و نياز خاصي بسر مي برد. البته اين بدان معنا نيست که خلاقيت را تنها در حل خلاقانه مسئله بدانيم يا آن را به اين صورت تعريف کنيم چون بعضي اوقات فرد خلاق بدون در نظر داشتن نياز يا مشکل خاصي، چيزي را کشف مي کند و سپس به جستجوي موارد مصرف آن مي پردازد. مانند کشف اشعه ي (X) که به دليل نشناختن دقيق آن و
جمعه، 15 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فرآيند حل خلاق مسأله با تکنيک هاي خلاقيت
فرآيند حل خلاق مسأله با تکنيک هاي خلاقيت
فرآيند حل خلاق مسأله با تکنيک هاي خلاقيت





فرآيند حل خلاق مسأله با تکنيک هاي خلاقيت (1)

خلاقيت را مي توان روشي براي حل مسايل دانست. به اين معني که در واقع فرد خلاق به کمک مهارت خلاقيت خود دائما در حال راه حل يابي براي مشکل و نياز خاصي بسر مي برد. البته اين بدان معنا نيست که خلاقيت را تنها در حل خلاقانه مسئله بدانيم يا آن را به اين صورت تعريف کنيم چون بعضي اوقات فرد خلاق بدون در نظر داشتن نياز يا مشکل خاصي، چيزي را کشف مي کند و سپس به جستجوي موارد مصرف آن مي پردازد. مانند کشف اشعه ي (X) که به دليل نشناختن دقيق آن و موارد مصرف اشعه، اسم آن را X (مجهول) گذاشتند.
اما از آنجايي که رويکرد روش حل خلاق مسئله مورد توجه اکثر صاحبنظران خلاقيت قرار گرفته و از اهميت خاصي برخوردار گرديده است، بسياري از تکنيک هاي خلاقيت جهت تقويت و کمک به مراحل مختلف فرآيند حل خلاق مسئله طراحي شده اند. لذا لازم است قبل از معرفي تکنيک ها، حداقل بطور اجمالي به يکي از مدلهاي آن اشاره گردد. البته شايان ذکر است مدلهاي مختلفي در مورد حل مسئله معرفي شده است اما اکثر آنها مدلهاي منطقي هستند نه مدلهاي خلاق.
همانطور که شکل شماره (2) نشان مي دهد فرآيند حل مسئله شامل 8 مرحله کلي است:
تجزيه و تحليل محيطي - تشخيص مشکل - شناسايي مشکل - فرضيه سازي- ايجاد شقوق مختلف. (2) - ارزيابي و انتخاب - اجرا - کنترل.

تجزيه و تحليل محيطي

اگر شما دائما در جستجوي نيازها، مشکلات و فرصتها نباشيد، چطور مي توانيد آنها را بيابيد؟ يا چطور مي توانيد مشکلات را حل کنيد و از فرصتها استفاده کنيد در صورتي که آنها را قبلا کشف نکرده باشيد؟ اغلب استراتژيستها معتقدند در دنياي رقابتي چنين فشرده، پويا، نامطمئن و پيچيده، سازمانها نه تنها بايد مشکلات و فرصتهاي فعلي را شناسايي نمايند؛ بلکه بايد خود را براي مشکلات، نيازها و فرصتهاي آتي آماده سازند. بنابراين امروزه جستجوي محيطي براي کشف مشکلات و فرصتها قبل از بروز آنها از عوامل کليدي و حياتي موفقيت براي افراد و سازمانهاست.
در اين مرحله، فرد يا سازمان اقدام به جمع آوري اطلاعات از محيط بيروني مي کند (در مورد سازمانها اطلاعات محيط بيروني و دروني هر دو لازم است) يعني اطلاعاتي در مورد مشتريان رقبا، بازار، صنعت،اقتصاد، سياست و .... جمع آوري مي گردد. البته لازم به ذکر است که در سازمانهاي خلاق و کارآفرين جستجوي محيطي و حساسيت نسبت به آن وظيفه ي روزانه ي همه ي کارکنان در همه ي سطوح سازمان است. نتيجتا اين جستجو و تجزيه و تحليل اطلاعات بدست آمده از آن، فرد يا سازمان را به کشف مشکل يا فرصت جديدي هدايت مي کند.

تشخيص مشکل

قبل از حل هر مشکل يا بهره برداري از هر فرصتي، لازم است ابتدا آن مشکل يا فرصت تشخيص داده شود به عبارت ديگر بعد از جمع آوري اطلاعات محيطي و تجزيه و تحليل آنها؛ مي توان مشکل يا فرصتي را کشف کرد. البته تنها اطلاعات کسب شده براي کشف مشکل کافي نيست بلکه اغلب افراد خلاق از يک مهارت مبهم يا يک نوع بصيرت براي کشف مشکل يا فرصت بهره مي برند. در واقع آن مهارت باعث مي شود در مجموعه ي اطلاعات اخذ شده، دست روي مسئله اي خاص گذاشته و آن را به عنوان مشکل يا فرصتي جديد تشخيص دهند. در بسياري اوقات ديده شده است در شرايط يکسان افراد خلاق مشکل يا فرصتي را کشف کرده اند که براي ديگران امري طبيعي يا بديهي بوده است. به عنوان مثال تنها يکي از کارکنان شرکت فورقون سازي که چرخ فورقونهايش بجاي گرد بودن بيضي شده بود تشخيص داد که چنين فرقوني (با چرخهاي بيضي) مي تواند براي سطوح موج دار مورد استفاده قرار گيرد. در حالي که همه ي کارکنان آن شرکت در جريان مشکل چرخها بودند.
از طرف ديگر اغلب افراد و سازمانها براي تشخيص مشکل، شرايط و عملکرد فعلي را با اهداف و تجربيات قبلي يا با عملکرد سال گذشته مقايسه مي کنند و چنانچه اختلافي را مشاهده کردند، آنرا مشکل مي نامند. در حالي که روش ديگر و کامل تر آن است که شرايط فعلي را به صورت کامل توصيف کنيم تا بينشهايي در مورد مشکلات و فرصتها برايمان حاصل شود. با وجود اينکه اين روش بسيار واضح و ساده است ولي اغلب افراد آنرا انجام نمي دهند.
اما براي تشخيص مشکل راههاي ساده ي ديگري نيز وجود دارد مثل گوش دادن به غرولندها يا شکايتها و پيشنهادهاي همکاران، مشتريان، رقبا، عرضه کنندگان و ... همچنين مي توان آنها را از طريق تکنيک يورش فکري معکوس ص (64) نيز به دست آورد.

شناسايي مشکل

در اين مرحله فرد يا سازمان سعي مي کند مطمئن شود مشکل شناخته شده، مشکل واقعي باشد نه عوارض يا نشانه ي مشکلهاي ديگر. در اين مرحله به کمک تفکر منطقي توأم با درک شهودي، اهداف حل مسئله و معيارهاي سنجش آن مشخص مي شود. خصوصيت بارز اين مرحله بيشتر تفکر منطقي است تا درک شهودي - به عنوان مثال مدير عامل سازماني متوجه مي شود، ارتباطات سازمان به دليل مشکلات تايپ نامه ها به تأخير مي افتد لذا تصميم مي گيرد تعدادي تايپيست استخدام کند اما بعد از مدتي متوجه مي شود مشکل اصلي کمبود تايپيست نبوده است بلکه علت اصلي ضعف ادبيات و نامه نگاري مديران بوده که موجب تکرار تايپ و يا رفع اشکالات و غلط گيري بيش از حد شده بود. لذا با برگزاري دوره ي آموزش نامه نگاري براي مديران، مشکل حل گرديد.
در اين مرحله سئوالاتي از تيپ سئوالات زير مي تواند مفيد واقع شود:
چه وقت؟ - چه وقتها بيشتر اين اتفاق مي افتد؟
چطور؟ - چطور اين اتفاق افتاد؟
چرا؟ - چرا چنين اتفاقي مي افتد؟
چه کسي؟ - چه کسي باعث اين اتفاق شد؟
کجا؟ - کجا اين اتفاق افتاد؟
چقدر؟ - چقدر اين اتفاق مي افتد؟
چه چيز؟ - چه چيز باعث اين اتفاق شد؟
مثال زير به خوبي نشان مي دهد که استفاده از سئوالات فوق تا چه اندازه مي تواند در شناسايي اصل و ريشه ي مشکل مفيد واقع شود. به عبارت ديگر در مثال زير «سئوال کجا کليد از دستت افتاد؟» راهگشاي شناسايي مشکل و راه حل آن گرديده است.
مثال: با توجه به تصوير صفحه ي بعد در نظر بگيريد که شبي، هنگام مراجعه به منزل متوجه مي شويد که همسايه شما جلوي درب منزلش و زير نور چراغ برق در جستجوي چيزي روي زمين است. از او سئوال مي کنيد، چيزي گم کرده ايد؟ مي گويد: بله کليدم از دستم افتاده. سپس شما به منظور کمک به او مشغول جستجو مي شويد. پس از مدتي گشتن از او سئوال مي کنيد: دقيقا کجا کليد از دستت افتاد؟ و او مي گويد: روي پاشنه ي درب. سپس شما با يک نگاه کليد را پيدا مي کنيد! چرا؟ چون آن فرد به خاطر روشنايي کوچه ناخودآگاه فقط قسمت روشن بيرون درب را مي گشته و توجهي به داخل منزل (پشت پاشنه ي درب) نداشته است. به عبارت ديگر درست مشکل را تعريف و شناسايي نکرده بود، زيرا انسان تمايل دارد از قابليتهاي ذهني اش که دم دست دارد استفاده کند.
مي توان گفت در اين مرحله بطور خلاصه دو اصل مهم مورد توجه، دقت و بررسي قرار مي گيرد.
1- شناسايي ريشه و اصل مشکل.
2- معيارهاي ارزيابي راه کارها.
خيلي اوقات خود انسان به دلايل زيادي مثل قالبهاي ذهني و پيش فرضهاي غلط و ... باعث مي شود اصل و ريشه ي مشکل مشخص و تعريف نگردد. همچنين ممکن است انسان بوسيله شخص يا موضوع ديگري گمراه شود؛ همانطور که در مثال فوق شما ابتدا بوسيله همسايه تان گمراه شده بوديد و مدتي بهمراه او در قسمت نوراني کوچه به دنبال کليد مي گشتيد.
يک چنين اشتباهي را انسان در رابطه با گذر عمر نيز مي کند. چون عمر لحظه به لحظه سپري مي شود، انسان متوجه گذر آن نمي شود؛ همچنانکه انسان عکس خود را روي نهر جاري ثابت مي بيند. و چه زيبا مولانا جلال الدين اين خطاي ذهني را با شعر بيان کرده است.

فرضيه سازي

فرضيه سازي در مورد آينده و عوامل مرتبط با مشکل، يکي از واجبات حل خلاق مسئله است، همچنين درستي يا نادرستي فرضيات نيز يکي از مهمترين عوامل موفقيت يا شکست طرحها، افراد و سازمانها محسوب مي شود. به عنوان مثال اينکه نظر مديرمان را در برخورد با پيشنهادهايمان چطور فرض مي کنيم يا اينکه نويسنده ي کتابي در مورد استقبال مردم از آن کتاب چه فرضي دارد؛ مي تواند يکي از مهمترين عوامل موفقيت يا شکست فرد گردد. در اين مرحله تجزيه و تحليل مفروضات موجود، شناسايي مفروضات پنهان و تغيير، اصلاح و ايجاد مفروضات جديد صورت مي گيرد که نقش اساسي و مهمي در فرآيند حل مسئله ايفا مي کند.

ايجاد شقوق مختلف

بعد از تشخيص و شناسايي مشکل لازم است راهکارهايي براي آن در نظر گرفت. در اين مرحله فرد يا سازمان از طريق تفکر منطقي سعي مي کند راهکارهاي شناخته شده (معمول و متعارف) را فهرست نمايد. سپس براي ايجاد ايده هاي جديد از درک شهودي و خلاق خود کمک مي گيرد.
در واقع 70% هدف تکنيک هاي خلاقيت کمک به توليد ايده هاي جديد است. ايده هايي که از طريق تفکر منطقي يا عمودي - که اغلب ما در نظام آموزشي آموخته ايم - حاصل نمي شود. در اين مرحله فرد بايستي به اندازه ي کافي، راه حلهاي مختلف ايجاد نمايد تا مطمئن شود در مرحله ي بعد يعني ارزيابي و انتخاب بهترين راهکار دچار کمبود ايده نخواهد شد. همچنين در اين مرحله نبايستي نگران عملي بودن ايده ها يا راهکارها بود بلکه بيشتر بايد سعي کرد تا از نظر تعداد، ايده هاي بيشتري توليد شود.

ارزيابي و انتخاب بهترين راهکار

در اين مرحله راهکارهاي پيشنهادي بوسيله معيارهاي ارزيابي که در مرحله ي شناسايي مشکل، تدوين شده بود مورد سنجش قرار مي گيرد تا بهترين ايده انتخاب شود. برعکس مرحله ي قبل، در اين مرحله بيشتر با تفکر منطقي به مسايلي از قبيل عملي بودن، اثر بخشي، اقتصادي بودن، کارآيي، دسترسي به منابع، امکانات، نتايج، تکنولوژي و دانش فني مورد نياز و .... پرداخته مي شود. تا نهايتا بهترين ايده انتخاب گردد.

اجرا

تا زماني که تصوير مشخص و دقيقي از آنچه مي خواهيد انجام دهيد نداشته باشيد و براي آن برنامه ي اجرايي در نظر نگرفته باشيد، نمي توانيد اقدام مؤثري براي رفع موانع آن انجام دهيد. براي اجراي بهتر و سريع تر ايده ها شما به هيجان، علاقه و حمايت ديگران احتياج داريد. يکي از راههاي پيشنهادي جهت ايجاد انگيزه و اراده ي لازم براي مبارزه با مشکلات اجرايي کار، تعيين زمان ضرب العجل براي انجام کارها است.

کنترل

مقايسه نتايج و دست آوردها، آخرين مرحله فرآيند حل خلاق مسئله است که فرد يا سازمان از منظري بالا و مشرف به تمامي مراحل فرآيند به آن مي نگرد و کليه عمليات انجام شده را مورد ارزيابي و سنجش قرار مي دهد و همانطور که شکل شماره (2) نشان مي دهد نتايج آنرا مستقيما جزء اطلاعات محيطي و براي تغذيه به مرحله ي اول فرآيند جديد در نظر مي آورد. همچنين در اين مرحله تشخيص نواقص و اشتباهات احتمالي و توانايي تحمل آن و پندگيري از آنها يا تغيير طرز فکر قبلي بدون مقاومت، خجالت و يا برآشفتگي، از اهميت ويژه اي برخوردار است.
وقتي متوجه شديم که چقدر راحت خود را قانع مي کنيم که مشکل را شناخته ايم بسيار شگفت زده مي شويم!

پي نوشت ها:

1. (Creative Problem Solving (CPS.
2. Altenatives.

منبع: 1) صمد آقايي، جليل: تکنيک هاي خلاقيت فردي و گروهي (تئوري، مثال و تمرين)، مرکز آموزش مديريت دولتي، 1380، صفحات 6 - 14.




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط