دانشگاه از ديدگاه مقام معظم رهبري (5)

حضور در دانشگاه ها خيلي مهم است؛ چون ما روحانيون در پي اين هستيم که مخاطبي پيدا کنيم و آنچه را که از رسالت الهي بردوش ما است، به آن مخاطب برسانيم. اگر اين نباشد که روحانيت معنايي ندارد؛ بالاخره اين فکر «العلماء ورثة الانبياء»، يک فکر رايج و قطعي در همه ي مفاهيم ديني است. تحريض به علم، بخش عمده اش براي اين است که انسان، آن علم را به مخاطبيني برساند که به آن احتياج دارند. بديهي است که در معارف اسلامي، آن جايي که روي علم تکيه شده است، مراد، علم توحيد و
شنبه، 16 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دانشگاه از ديدگاه مقام معظم رهبري (5)
دانشگاه از ديدگاه مقام معظم رهبري(قسمت پنجم)
دانشگاه از ديدگاه مقام معظم رهبري (5)


حضور در دانشگاه ها خيلي مهم است؛ چون ما روحانيون در پي اين هستيم که مخاطبي پيدا کنيم و آنچه را که از رسالت الهي بردوش ما است، به آن مخاطب برسانيم. اگر اين نباشد که روحانيت معنايي ندارد؛ بالاخره اين فکر «العلماء ورثة الانبياء»، يک فکر رايج و قطعي در همه ي مفاهيم ديني است. تحريض به علم، بخش عمده اش براي اين است که انسان، آن علم را به مخاطبيني برساند که به آن احتياج دارند. بديهي است که در معارف اسلامي، آن جايي که روي علم تکيه شده است، مراد، علم توحيد و معرفت ديني است که تبليغ آن و عمل ب آن، اين همه اهميت، و کسب آن، اين همه شرافت دارد.
پس اصل قضيه اين است که اين رسالت و اين پيامبري را در اين سطح نازلي که ما برعهده دارمي تحقق ببخشيم؛ به اين که به مخاطبين خودمان برسانيم. خوب، امت ها مختلفند، مخاطبين و شنوندگان پيام و رسالت پيغمبران مختلف اند؛ بهترينشان کساني هستند که جوان باشند که اين تبليغ شما براي مدت سي سال، چهل سال، پنجاه سال در زندگي او اثر بکند؛ اين طوري است ديگر بالاخره امر دائر است بين اين که به کسي ياد بدهيم که پنجاه سال مي خواهد از آن استفاده کند، يا کسي که مدت کوتاهي مي خواهد استفاده کند. پس جوان بودن، يک امتياز است براي طول مدت استفاده.
دوم اين که همين جوان بودن، اميتاز است براي خوب فراگيري و شکل گيري ذهن، به آنچه که ما به او مي دهيم. فرق مي کند که کسي ذهن شکل گرفته اي داشته باشد، يا اين که ذهن آماده ي شکل گيري داشته باشد. جوان، امين امتياز دوم را هم دارد.
امتياز سوم اين است که جوان، حق پذير است و آنچه به او گفته بشود -در وهله ي اول براي همه ي جوان ها بايد اين طور فرض کرد- گوش مي کند، براي يادگرفتن و عمل کردن؛ مگر در موارد استثنايي که عواملي وجود دارد که بناي بر گوش نکردن و عمل نکردن دارد، و الا به طور طبيعي، جوان اين گونه است و آمادگي پذيرش و عمل کردن هم دارد.
مخاطب شما غير از اين سه امتيازي که مربوط به جواني است، امتياز ديگري هم دارد، و آن اين که با سواد و اهل معرفت است؛ او ترجيح دارد بر کسي که انسان براي فهماندن به اومشکل دارد و مطلب را درست درک نمي کند، جوان با سواد، اين هم امتياز چهارم.
امتياز پنجم اين است که آينده ي کشور در درست اوست. يعني شما چنانچه بخواهيد مخاطبين را در کل کشور، مرتب و تقسيم و از هم جدا و افراز کنيد، شايد بشود گفت بهترين و اشرف مخاطبين، اين مخاطبيني هستند که شما با آنان در دانشگاه ها مواجه اي؛ جوان، با سواد، اهل معرفتف آ?ينده دار و مؤثر در آينده ي کشور. ببينيد چقدر مهم است!(1)

خصوصيات روحانيوني که در دانشگاه ها فعاليت دارند

دانشگاه هاي ما به حضور شما آقايان علما و حضور روحانيوم احتياج دارند؛ و روحاني يي که بايد در اين دانشگاه ها برود، بايد حتما خصوصياتي در خود به وجود بياورد. بحمدالله شما حالا اين خصوصيات را بعضي کمتر، بعضي بيشتر داريد.
يک خصوصيت، خصوصيت علم و معرفت است. بايد با دست پر رفت؛ به قدري که او احتياج دارد. و تا انسان تواني در حد بالا نداشته باشد، نمي تواند کسي را از سطوح نازل به يک حدي بالا بکشد؛ «آن دوصد من استخوان بايد کهخ صد من بار بردارد» مثل قديمي عاميانه، حرکت کاملا درستي است. شما هر کس را بالا بکشيد، تا سينه ي خودتان مي توانيد بالا بکشيد؛ اين است ديگر.
پس بايستي انسان، سطح موجودي و تمکن فکري و علمي را در خود بالا بگيرد، تا بتواند اين را بالا بکشد. طرف را نبايستي کوچک ديد، سؤال او را بي ارزش، و نياز او را حقيرف و خودش را کم مؤونه تصور کرد، هر کسي اين طور با مخاطبش برخورد کند، شکست خواهد خورد و در ارتباط گيري و اثر گذاري، موفقيتي به دست نخواهد آورد. حق مخاطب را بايستي به او بدهيد؛ او را مستحق و مستوجب التقات و توجه و اهتمام بدانيد و به آن نسبت عمل کنيد.
بنابراين شرط اول، اين است که از لحاظ معرفت، آدم با دست پر به ميان اين مجموعن برود؛ الحمدلله اين حاصل است، آقايان همه از فضلا هستند.
دوم اين که او روحانيت شما را باور کند روحانيت شما را باور کند روحانيت هم به لباس نيست. اي بسا صاحب لباسي که روحاني حقيقي نيست، و اي بسا غير صاحب لباسي که حقيقتا روحاني است! بايد روحاني باشد اهل معنا، اهل روح، با روح و با معنويت سر و کار داشته باشد.
بايد سخن او باطني داشته باشد؛ از باطني بربيايد. اگر سطحي و ظاهري وزباني و صوري بود، اثر نخواهد گذاشت. واقعا «اذا خرج من اللسان، لم تجاوز الاذان». اين گونه است ديگر. بايد از قلب برآيد؛ آن هم متوقف است بر ايمان و توجه و معنويت و روحانيت. و اين را مي شود به وجود آورد و تقويت کرد. هر وقتي که کار در اين زمينه ها سخت و سنگين مي شود، بايد به ذخيره ي فياض تمام نشدني ذکر الله پنهاه برد- به نماز، به نافله، به توجه به خدا، به تضرع -اين ها انسان را فيضان مي بخشد.
اگر بخواهيم اين باران طهوري که از سخن شما تراوش مي کند و نازل ميشود، حقيقتا مطهر باشد و ادناس و ارجاس را از دل ها و ذهن ها بزدايد، بايد آن را تصفيه کنيم. همان طور که من مکرر از قول مولوي اين مطلب را نقل کرده ام؛ مي گويد: «اين آب هاي عالم همه ي پليدي هاي عالم را از بين مي برد، همه ي کثافت ها و دنس ها و نجاست ها با آب تطهير مي شود؛ اما خود آب، متغير و کثيف مي شود. بعد اين آب، براي اين که دوباره طهارت خودش را به دست بياورد، عروج مي کند؛ به شکل بخار بالا مي رود و دوباره به شکل باران - ماء طهورا- برمي گردد!
معراجي لازم است، يک عروجي لازم است، براي اين که انسان بتواند آن طهارت را بازيافت کند و مطهر بشود و وارد فضاي ذهن و دل و فکر مخاطب بشود، تا بتواند او را تطهير بکند؛ و الا آب آلوده، مطهر هم نيست.
بنابراين، پناه بردن به ذکر الله و توجه به خدا و عرض نياز و هدايت خواستن و تضرع کردن، اين را تأمين و تضمين مي کند. از اين جهت، انسان هيچ مشکلي ندارد، و هميشه اين ذخيره ي فياض لطف و رحمت الهي، دم دست انسان است. اين دو خصوصيت.
و البته خصوصيت سوم هم اخلاق و به اصطلاح آن عقل معاشرت است، که «ولوکنت فظا غليظ القلب لا نفضوا من حولک».(2) بايستي با مهرباني برخورد کرد؛ منتها مهرباني بدون ضعف - لين في قوة، در بعضي از تعبيرات هست- و نرمش قدرتمندانه. نه اين که انسان آن قدر لين باشد که هرچه گفتند - حرف غلط و نادرست و ناجورو اين ها را- قبول کند و بپذيرد، براي اين که مي خواهد روي خوش نشان بدهد و طرف خوشش بيايد!
نه، اين که «لين» نيست؛ اين، ضعف است. يعني آن برندگي را با نرمش همراه بکند؛ مثل تأثيري که قطرات آب بر روي سنگ مي گذارد که با همان لين طبيعي خودش، آن قدر روي اين سنگمي چکد، که اين سنگ را تحت تأثير قرار مي دهد و گود مي کند. -لين به اين معنا- با آن ها با نرمش، با محبت و با مدارا عمل شود.
اين دانشجوها مثل فرزندان شما هستند؛ بايد برخورد با اين جماعت دانشجو، مثل برخورد با فرزند باشد. انسان گاهي از فرزند خودش خطايي هم مي بيند، حتي گاهي ممکن است عصباني بشود؛ اما اين عصبانيت، او را به يک برخورد خشن وادار نمي کند. بايد اين گونه باشد -مثل فرزندان خودتان- البته انسان براي فرزندان، مراتبي دارد؛ از يک فرزند خيلي راضي استف از يک فرزندخيلي به آن حد راضي نيست.
آنچه شما در محيط هاي دانشجويي مشاهده مي کنيد، آنچه خوب و درخشان و دلنشين براي شما است، همان طبيعت کار است؛ چون طبيعت جوان در محيط اسلامي، طبيعت خوب است. الان هم در اين جماعت دانشجويي -که قريب يک ميليون دانشجو در سراسر کشور داريم- بايد بدانيم که اکثرقاطع اين ها، همان جوان هاي مؤمن خودمان هستند؛ بچه هاي مؤمن، دل هاي پاک، صاف و حق پذير، بچه هاي خوب.
البته در بين آن ها در گوشه و کنار، مواردي هم پيدا مي شود که بچه هايي هستند که يک خرده رضايت والدين را جلب نمي کنند؛ آن ها را هم بايد از سر تدبير، برخورد کرد؛ و بدانيد که دشمن نسبت به دانشگاه، خيلي فعال است؛ بسيار فعال است. همين خصوصياتي که راجع به جوان و اهميت مخاطبين به شما عرض کردم، در تحليل هاي قطعي دشمن وجود دارد.(3)
تلاش براي حذف روحانيت از محيط سياسي و دانشجويي، کار ساده و فقط صنفي نيست
ين معنا در دانشگاه هم صدق مي کند؛ گاهي هم متأسفانه اين کار به وسيله ي خودي ها انجام مي گيرد. وقتي که ما مي بينيم مثلا سلسله کار بر مبناي حذف شخصيت و رزش روحانيت در محيط سياسي و يا در محيط دانشگهي شروع مي شود، اين کار، يک کار ساده و يک کار فقط صنفي نيست. اين که مثلا ما بياييم بساط حوزه ي علميه را که بر مبناي تحقيق و دقت نظر و بر اساس مبنا سازي و نوآوري و تجديد نظر و ابتکار است -که اين روش است؛ سبک و شيوه ي آموزش و تعليم و تعلم در حوزه هاي علميه، از اول بر مبناي تحقيق بوده- يک چيز تقليدي وانمود بکنيم وامثال مطهري و بهشتي و اين شاگردان حوزه را استثناهاي حوزه تلقي کنيم، يک اشتباه است.
طبيعتا کسي که حوزه را درست نمي شناسد، کسي که نمي داند حوزه چيست، چنين اشتباهي را مرتکب مي شود. البته به احتمال فراوان، بلکه شايد به طور يقين، آدم مي داند که اين ها از روي بي غرضي هم گفته مي شود؛ يعني نظر سوئي وجود ندارد؛ اما حرف خلاف واقع و فساد آور است. اين موجب مي شود که ارزش علمي و معنوي روحانيت -که پرچمدار و نماينده ي دين است- در چشم محيط دانشگاهي و دانشجويي از بين برود؛ کما اين که شبيه اين کار، منتها با شيوه هاي ناشيانه تري، قبل از انقلاب انجام مي شد و بي تأثير هم نبود. واقعا قبل از انقلاب، جماعت دانشگاهي، آخوند جماعت را آدم هاي پرگوي نادان پر توقع هيچ چيز ندان مي دانستند! من با عده ي از آن ها مواجه بودم.مثلا در يک جلسه، با يک طلبه که مي نشستند و دو کلمه حرف حساب مي شنيدند، مي گفتند عجب، واقعا در بين روحانيتف مثل شمايي وجود دارد؟! در حالي که آن طلبه، يک طلبه ي معمولي بود. آن ها روحانيت را نمي شناختند؛ يعني تلقي دستگاه هاي علمي و دانش کشور از روحانيتف غلط بود. حوزه ي علميه، اصلا مرکز علم و تحقيق بوده است. اگر علم براي علم، و علم بدون قصد مزد، مصداقي در کشور ما داشته باشد، از قديم در حوزه هاي علميه بوده است؛ ولي آن ها اين جا را يک محيط بي علم مي دانستند!(4)
هدف از تبليغات عليه روحانيت، ضربه زدن به دين بود
آن زهد و بي اعتنايي، به دنيا، آن پارسايي هايي که در محيط روحانيت و در محيط طلبگي و بيرون از طلبگي بود و امروز هم بحمدلله هنوز به طور غالبي وجود دارد، اين را در چشم اين جماعت دانشگاهي و متجدد، تبديل کرده بودند به اين که آخوند مفت خوراست! تعبير مفت خور، چيز روشني بود. وقتي در جايي مي گفتند مفت خورها، بدون هيچ اشاره و قيدي -مثل ضميري که مرجع خودش ار پيدا مي کند- به روحانيون بر مي گشت! اين تبليغاتي بود که انجام شده بود.
هدف از اين تبليغات چه بود؟ هدف از تبليغات، روحانيت نبود-روحانيت که خصوصيتي نداشت- هدف از اين تبليغات، دين بود. اگر ما بياييم حيثيت روحانيت و فقاهت و رتبه ي علمي فقاهت و تأثير آن را در حرکت کلي يک کشور منکر بشويم، يا زير سؤال ببريم، يا دچار خدشه بکنيم، در حقيقت به گرايش ديني طبقه ي کارآمد وعظيمي لطمه زده ايم؛ و اين همان کاري است که آن ها مي خواهند، و آبي است به آسياب دشمن ريختن؛ لذا بايد در محيط دانشگاه، به اين نکته خيلي توجه شود.(5)

پي نوشت :

1-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار نمايندگان محترم نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري دردانشگاه ها،1369/9/28.
2-زيرنويس= سوره ي آل عرمان: آيه 159.
3-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با نمايندگان محترم نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، 1376/7/16.
4-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي1370/9/20.
5-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي1370/9/20.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.