دانشگاه از ديدگاه مقام معظم رهبري (6)

دانشجو را به کيش مي برند! به جاي کيش، سفر اصفهان يا مشهد را تدارک ببينيد؛ بگذاريد سفر او دستاورد معنوي داشته باشد. جوان هر جا برود، کيف حلال مي کند.جوان از خوشي هاي جواني لذت مي برد. در سنين ما، از غذايي که ما خيلي لذت نمي بريم، جوان مي خورد و لذت مي برد؛ از منظره اي که اصلا براي ما جاذبه اي ندارد، جوان کيف مي کند؛ اين خاصيت جواني است. چون پيرمردها اين دوره ار گذرانده اند، مي دانند آن جا چه خبر است؛ دوستاني که اطلاع ندارند، بدانند. مي خواهيد
شنبه، 16 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دانشگاه از ديدگاه مقام معظم رهبري (6)
دانشگاه از ديدگاه مقام معظم رهبري(قسمت ششم و پاياني)
دانشگاه از ديدگاه مقام معظم رهبري (6)


دانشجو را به کيش مي برند! به جاي کيش، سفر اصفهان يا مشهد را تدارک ببينيد؛ بگذاريد سفر او دستاورد معنوي داشته باشد. جوان هر جا برود، کيف حلال مي کند.جوان از خوشي هاي جواني لذت مي برد. در سنين ما، از غذايي که ما خيلي لذت نمي بريم، جوان مي خورد و لذت مي برد؛ از منظره اي که اصلا براي ما جاذبه اي ندارد، جوان کيف مي کند؛ اين خاصيت جواني است. چون پيرمردها اين دوره ار گذرانده اند، مي دانند آن جا چه خبر است؛ دوستاني که اطلاع ندارند، بدانند. مي خواهيد جوان را سفر ببريد؛ يک سفر روستايي هم که او را ببريد، برايش تنوع است و شادي دارد. آيا بايد حتما او را به کيش ببرند، چون در آن جا بعضي از ضوابط سست است -البته برخلاف حق سست است- و اين جوان بتواند ضابطه شکني کند؟! اسلامي شدن دانشگاه ها اين است؟! يا مثلا اردوي مختلط برگزار مي کنند! من خيلي تعجب کردم؛ اردوي مختلف دانشجويي؟! نفس اردوي مختلط، بد است.
آقاياني که الان دست اندکار اردوي مختلط اند، همان کساني هستند که سال هاي 63 و 64 در کلاس هاي دانشگاه ديورا کشيدند! بنده به دستور امام رفتم در نماز جمعه گفتم اين کار بد است. من نمي فهمم اين ها چطور اين گونه عوض مي شوند و صدها و هشتاد درجه جهت راهشان را تغيير مي دهند. امام به من گفتند اين چه کاري است؛ ما هم رفتيم در نماز جمعه ي تهران گفتيم اين کار، کار مناسبي نيست. ديوار کشيدن، خلاصه ي حرف انقلاب و حرف ما نيست. حالا همان آقايان نه در کلاس، بلکه در اردوي شبانه روزي چند روزي، دختر و پسر را همراه مي کنند! يعني چه؟! کار بسيار بي قاعده و غلطي است.
در مناطقي از دنيا، معاشرت دختر و پسر و زن و مرد با يکديگر، کاملا عادي است و هيچ گونه حساسيتي وجود ندارد؛ يعني همان طور کخه دو مرد و دو زن با يکديگر تماس دارند، دو تا زن و مرد هم با هم تماس دارند؛ اما در کشور ما و در محيط اسلامي، مطلقا اين طور نيست. در کشور اسلامي، هر قدر به اين جهت نزديک شده ايم، به خاطر رنگ پذيري از فرهنگ بيگانه بوده است. چون آن ها از لحاظ تکنولوژي قوي تر از ما بوده اند، اين را به ما داده اند؛ و الا اگر ما از لحاظ علم و تکنولوژي، اين فرهنگ را صاعد ورايج کرده اند؛ آن وقت ما در دانشگاه هاي خود، اين را ترويج کنيم؟!(1)

نبايد در دانشگاه ها موسيقي ترويج شود

الان در دانشگاه هاي کشور موسيقي ترويج مي شود؛ نبايد بشود. ترويج موسيقيف کاري است بر خلاف مذاق اسلام. درستاست که هر نوع موسيقي اي حرام نيست، اما معناي ترويج موسيقي اين نيست که با دقت بگردند موسيقي غيرحرام را پيدا کنند و آن را تعليم دهند و ترويج کنند.(2)

جهاد دنشگاهي فقط يک نهاد نيست، بلکه يک فرهنگ است

در مورد جهاد دانشگاهي من اعتقادم اين است که اين ترکيب -جهاد و دانشگاه، و تلفيق جهاد که يک امر رزشي معنوي است با علم و دانش و با دانشگاه- داراي پيام است؛ نشان مي دهد که مي توان علم جهادي و نيز جهاد علمي داشت؛ اين همان کاري است که شماها مشغول ايد. علم شما علم جهادي است؛ با جهاد و با اجتهاد همراه است؛ دريزوه گري و منتظر نشستن براي هديه شدن علم از اين سو و آن سو نيست؛ دنبال علم مي رويد تا آن را به دست بياوريد؛ اين علم جهادي و علم برخاسته ي از مجاهدت و اجتهاد و تلاش است. از طرفي شما مشغول جهاد هستيد. جهاد يعني مبارزه براي يک هدف والا و مقدس.
[جهاد] ميدان هايي دارد؛ يکي از ميدان هايش حضور در نبردهاي مسلحانه ي رايج جهاني است. ميدان سياست هم دارد؛ ميدان علم هم دارد؛ ميدان اخلاق هم دارد. ملاک در صدق جهاد اين است که اين حرکتي که انجام مي گيرد، جهت دار و مواجه با موانعي باشد که همت بر زدودن اين موانع گماشته ميشود؛ اين مي شود مبارزه. جهاد يعني يک چنين مبارزه اي، که وقتي داراي جهت و هدف الهي بود، آن وقت جنبه ي تقدس هم پيدا مي کند. شما مبارزه ي علمي مي کنيد؛ زيرا اين کار شما به وطر واضح دشمنان بسيار سختي دارد که نمي خواهند اين حرکت علمي و تحقيقي انجام بگيرد. لذا به نظر من جهاد دانشگاهي فقط يک نهاد نيست، بلکه يک فرهنگ است؛ يک سمتگيري و حرکت است. هرچه بتوانيم ما اين فرهنگ را ر جامعه گسترش دهيم و آن را پايدار و استوار کنيم، کشور را به سمت سربلندي و عزت و استقلال حقيقي بيشتر پيش برده ايم.(3)

اهميت کار فرهنگي در دانشگاه ها

ما فرهنگ را بستر اصلي زندگي انسان مي دانيم؛ نه فقط بستر اصلي درس خواندن و علم آموختن. فرهنگ هر کشور، بستر اصلي حرکت عمومي آن کشور است. حرکت سياسي و علمي اش هم در بستر فرهنگي است. فرهنگ، يعني خلقيات و ذاتيات يک جامعه و بومي يک ملت؛ تفکراتش، ايمانش، آرمان هايش؛ اين ها تشکيل دهنده ي مباني فرهنگ يک کشور است؛ اين هاست که يک ملت را يا شجاع و غيور و جسور و مستقل مي کند، يا سرافکنده و ذليل و فرودست و خاک نشين و فقير مي کند.
فرهنگ، عنصر خيلي مهمي است.ما نمي توانيم از فرهنگ و رشد فرهنگي وپرورش فرهنگي صرف نظر کنيم. فرهنگ هم مثل علم است؛ فرهنگ هم گياه خودرو نيست. همه ي آنچه شما از نشانه ها و مظاهر فرهنگي در جامعه ي خودتان و در ه رنقطه اي از دنيا مي بينيد، بدون ترديد اين بذر را دستي افشانده است. البته انسان بعضي از دست ها را مي بيند، اما بعضي از دست ها را نمي بيند؛ از داخل خانه، تا درون مدرسه، تا فضاي خيابان، تا راديو و تلويزيون، تا ماهواره، تا تبليغات جهاني؛ تا اينترنت، و از اين قبيل چيزها. فرهنگ، هدايت و پرورش دادن مي خواهد. بنابراين در دانشگاه ها کارفرهنگي بسيار مهم است.(4)

استاد ايده آل

استاد چون مي تواند محيط دانشجويي را تحت تأثير قرار دهد، بايدهايي دارد؛ اين بايد ها را حتما بايد رعايت کنيد؛ منتها در حد مقدور؛ لااقل به نبود مطلق اش راضي نشويد، يا به هيچ وجه به ضدش راضي نشويد. استاد بايد سرشار از عشق به اسلام و انقلاب و غرور ملي و ديني باشد؛ استاد ايده آل اين است. استاد واقعا بايد احساس غرورملي و غيرت ديني بکند و سرشار از روحيه ي خدمت باشد؛ يعني حقيقتا بخواهد کار کند و اين جوان ها را مثل بچه هاي خودش پرورش دهد. حالت بي تفاوتي، بي اعتنايي، از سر واکردن و کلاس را به هرچه گذراندن، مطلقا در يک استاد قابل قبول نيست. استاد بايد مدافع خلاقيت و نوآوري و ابتکار باشد...
استاد بايد از جريانات جهان آگاه باشد. استاد ما در محيط کلاس، به خاطر اثر گذاري اش بايد اين چيزها را بداند.
استاد بايد سياست زده نباشد؛ نه اين که سياست نفهمد. فقره ي قبلي که عرض کرديم، لازمه اش دانستن سياست است؛ اما سياست دانستن و سياسي بودن، غير از سياست زده بودن و سياسي کار بودن است. سياسي کاري بد است. بايد بفهمند چه کار دارند مي کنند؛ اما اين که مرتب همه ي کارهايشان بر محور يک انگيزه ي سياسي باشد، بسيار بد است؛ به خصوص وقتي که انگيزه هاي سياسي جنبه هاي جناحي و شخصي و حزبي پيدا مي کند، که اين ديگر بد اندر بد مي شود! استاد بايد براي دانشجو وقت بگذارد.(5)
استاد مي تواند دانشجوي خود را متدين بار بياورد، چنان که مي تواند منکر همه ي مقدسات هم بار بياورد!
من خلائي را در ارتباط استاد و دانشجو مشاهده مي کنم که اين خلاء بايد به وسيله ي شما پر شود. دانشجوي ما در محيط علمي ضمن اين که علم مي آموزد، مي تواند خيلي از درس هاي غير آن علم مورد نظر را هم از استاد بياموزد و فراگيرد؛ از جمله ي آن ها، غرور ملي، علاقمندي به ميهن، دلبستگي به آينده ي کشور و افتخار به تاريخ و گذشته ي کشور است. اين ها عواملي است که مي تواند در يک جوان دانشجو تأثيرات بسيار عميق و مثبتي بگذارد.
البته من در صدد انکار عوامل گوناگوني که ممکن است جواني را دلسرد يا مأيوس و دلخسته کند، نيستم، اين ها هم عواملي است در جاي خود محفوظ اما اين بخش هم ناديده گرفته نشود که استاد در کلاس درس مي تواند دانشجوي خود را متدين و معتقد به دين بار بياورد؛ چنان که مي تواند ملحد ومنکر همه ي مقدسات هم بار بياورد؛ ولو کلاس، کلاس علم و دين نباشد؛ کلاس فيزيک و طبيعي و تاريخ و هر درس ديگري باشد.
استاد، هم مي تواند دانشجو را يک انسان دلبسته و مباهات کننده ي به کشور بار بياورد؛ هم مي تواند يک انسان الاابالي، بي علاقه، نادلبسته ي به ميهن و به گذشته و آينده ي کشور بار بياورد.
اعتقاد من اين است که در زمينه ي تبليغ دين، مؤثرترين وسيله اي که مي تواند دانشجو را ديني و علاقمند به مباني ديني بار بياورد، همين نکته ها واشاره ها و کلمه هايي است که يک استاد مي تواند در کلاس با شاگردان خود در ميان بگذارد. اشاره اي از يک استاد، گاهي اوقات تأثيرات عميقي در دل مي گذارد؛ اما گاهي عکس آن ديده مي شود.(6)

با چنين استادي بايد برخورد خشن بشود

من خواهش مي کنم آقايان رؤساي دانشگاه ها به اين توجه داشته باشند و دستگاه هردو وزارتخانه هم توجه کند که چنين چيزي امکان ندارد که يک پسر دانشجوي ما به خاطر ظاهر مذهبي بودن مورد بي مهري قرار بگيرد، يا دختر دانشجوي ما به خاطر حجابش مورد بي مهري يا خداي نکرده مورد اهانت قرار بگيرد. البته اين ها گزارش هايي است که تا حالا به من ريده و قطعي ندشه و شايد يکي دو مرود چندي پيش در حد نزديک به يقين بود، بنده هم يک عکس العملي نشان دادم. اما اين طور نباشد که استادي را که نسبت به مسائل انقلابي خيلي اهميت نمي دهد و ما چندي براي او شفاعت کرديم و به دانشجويان گفتيم عيبي ندارد بگذاريد اين استادها بيايند درس بدهند و بروند، حالا اين استاد بيايد در کلاس يا در محيط امتحان طوري برخورد بکند که دانشجوي مسلمان و انقلابي احساس ناامني بکند. اين اصلا قابل قبول نيست .اين را آقايان توجه بفرمايند که اگر چنانچه يک استاد اين چنين پيدا کرديد بايد برورد خشن با او بشود. يعني مسئله ضديت با مباحث و مسائل انقلابي تا اين حد که موجب بشود يک استاد که شاگرد خودش را بايد مثل فرزند خودش دوست بدارد به خاطر چادر داشتن با او برخورد بکند، اينجا معلوم مي شود اين استاد نسبت به دين ومسائل اسالمي و مسائل انقلابي، خيلي دردل عناد دارد. لهذا اگر يک چنين معانديوجود دارد، چه لزومي دارد که شما از چنين استادي استفاده کنيد؟!(7)

پي نوشت :

1-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي1381/9/26.
2-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي1370/9/20.
3-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار هيأت علمي و کارشناسان جهاد دانشگاهي،1384/4/1.
4-بيانات رهبر معظم انقلاب درديدار وزير علوم و رؤساي دانشگاه ها،1383/10/17.
5-بيانات رهبر معظم انقلاب درديدار وزير علوم و رؤساي دانشگاه ها،1383/10/17.
6-بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي درديدار با اساتيد دانشگاه شهيد بهشتي، 1382/2/22.
7-بيانات رهبر معظم انقلاب درديدار مسؤولان وزارت فرهنگ و آموزش عالي، 1371/8/19.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.