کودکان را يار باشيم نه بار!
نويسنده:امين ميرموسوي
اکثر کودکان در جريان رشد و تحول مشکلات هيجاني و رفتاري خاصي پيدا مي کنند که معلول فشارهاي رشد و انطباق با انتظارات خانواده و اجتماع است. يکي از اهداف اصلي تربيت در اين سنين آن است که اوليا بتوانند به فرزندان خود کمک کنند رويدادهاي عادي رشد را پشت سر بگذارند و بر رشد فرزندان خود بيفزايند. اما هر چه استقلال يا خود مختاري کودکان در اين سنين بيشتر شود به همان اندازه تعارض ميان اميال و خواسته هاي کودک با نيازها و انتظارات تربيتي والدين افزايش مي يابد. نتيجه اين تعارض گاه انجام رفتارهاي مخل و منفي از سوي فرزندان است. اين گونه رفتارها در برخي مقاطع سني «بهنجار» تلقي مي شوند، معمولي و موقتي هستند مثل قشقرق هاي کودکانه. اما در برخي کودکان اين رفتارهاي مخل، شديد مي شوند و نياز به پيگيري و توجه بيشتري از سوي والدين دارند در اين مواقع، رفتار مخل، طيف وسيعي از رفتارها را دربر مي گيرد. از جمله قشقرق ها و گريه و زاري شديد و دائمي، نافرماني، رفتارهاي پرخاشگرانه نسبت به ديگران، دزدي، تخريب وسايل ديگران و ... بدون ترديد ويژگي بارز اين رفتارها و علايم به عنوان يک اختلال، تداوم و ثبات در آشکار ساختن آن است. يکي از اين مشکلات قابل توجه در اين مقطع سني «اختلال سلوک» مي باشد که عبارتست از الگوي تکراري و پايدار رفتاري که شامل نقض حقوق اساسي ديگران شود و نامناسب با هنجارهاي اجتماعي مرحله سني کودک باشد. اين اختلال مربوط به محيط خاصي نيست بلکه در مدرسه، خانه، جامعه و ميان همسالان مشاهده مي شود. نقطه آغاز آن سال هاي پيش دبستاني است و تعاملات پيچيده و مرتبط با اين محيط ها در پيشرفت يا بهبود علايم آن دخالت دارد. يکي از ويژگي هاي بارز «سلوک» پرخاشگري فيزيکي به شکل بي رحمي، صدمه زدن به ديگران، خسارت به اموال ديگران يا آتش افروزي است. اين قبيل کودکان اغلب آغاز کننده رفتار پرخاشگرانه بوده و با پرخاشگري به ديگران واکنش نشان مي دهند، رفتارهاي آزار دهنده و تهديد کننده دارند، زد و خوردهاي مکرر راه مي اندازند، وسيله اي برنده به کار مي برند که مي تواند آسيب جدي به ديگران وارد کند. کودکان مبتلا به اين ناراحتي از همدلي ضعيفي برخوردارند، اغلب تکانشور هستند و نياز زيادي براي برانگيخته شدن دارند و از لحاظ رشد اخلاقي ضعيف مي باشند. تقلب، سرقت يا دروغ گويي هاي مکرر از شايع ترين رفتارهايي است که از اين کودکان سر مي زند. چنين کودکاني از قواعد و مقررات مدرسه يا منزل به طور جدي تخلف مي کنند در اين موقعيت ها روابط بين فردي پر دردسري دارند، اغلب با همسالان خود به کتک کاري مي پردازند و مشکلات انضباطي بسياري در مدرسه ايجاد مي کنند. گاه اقدام به برداشتن وسايل ديگر همکلاسي هايشان مي کنند. صدمه رساندن به ديگر هم کلاسي ها و آزار آنها گاه به حدي است که به تدريج در بازي ها و مشارکت هاي گروهي شرکت داده نمي شوند و کم کم از سوي ديگر همسالان طرد مي شوند. در مجموع ميزان شيوع اين اختلال بين پسران به مراتب بيشتر از دختران است. گاهي تفاوت هاي جنسيتي در انواع خاصي از مشکلات سلوکي ديده مي شود به طوري که در بين پسران رفتارهاي سلوکي از نوع رويارويي است. در حالي که اين رفتارها بين دختران بيشتر از نوع غيررويارويي است و در قالب رفتارهايي همچون طرد کردن، بد نام کردن ديگري، از خود راندن، توطئه کردن و ... آشکار مي شود. معمولا لجبازي و نافرماني شايع ترين مقدمه اختلال سلوک از نوعي است که در دوره کودکي آغاز مي شود. به جز اينکه کودکان داراي نشانه هاي سلوک معمولا علايم مشکلات روان پزشکي ديگري هم دارند که شايع ترين آن بيش فعالي و کمبود توجه مي باشد که معمولا در پسران بيشتر است.
در صورتي که حداقل سه مورد از علايم فوق در يک سال گذشته و دست کم يکي از آنها در شش ماه گذشته در رفتار و عملکرد فرزندان مشاهده شده است مي بايست نسبت به درمان و پيشگيري آن اقدام نماييد.
منبع: ماهنامه دنياي سلامت
/خ
سبب شناسي
الگوي خانوادگي
در صورتي که حداقل سه مورد از علايم فوق در يک سال گذشته و دست کم يکي از آنها در شش ماه گذشته در رفتار و عملکرد فرزندان مشاهده شده است مي بايست نسبت به درمان و پيشگيري آن اقدام نماييد.
منبع: ماهنامه دنياي سلامت
/خ