مشورت در سيره معصومين (عليهم السلام)

مشورت به معاني مختلف آمده است، از جمله ظاهر کردن چيزي، خارج کردن عسل از کندو، زينت دادن و نصيحت و (اظهار رأي و فکر).مشورت يعني بطور دو يا چند جانبه به رايزني پرداختن و از رأي و نظر يکديگر استفاده کردن. (1) راغب اصفهاني در مفردات، تشاور و مشورت را به استخراج رأي معنا کرده است. (2)
دوشنبه، 18 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مشورت در سيره معصومين (عليهم السلام)
مشورت در سيره معصومين (عليهم السلام)
مشورت در سيره معصومين (عليهم السلام)





مشورت به معاني مختلف آمده است، از جمله ظاهر کردن چيزي، خارج کردن عسل از کندو، زينت دادن و نصيحت و (اظهار رأي و فکر).مشورت يعني بطور دو يا چند جانبه به رايزني پرداختن و از رأي و نظر يکديگر استفاده کردن. (1) راغب اصفهاني در مفردات، تشاور و مشورت را به استخراج رأي معنا کرده است. (2)

مشورت و ارزش آن

يکي از سوره هاي قرآن مجيد «شورا» است امت اسلامي کارهاي خويش را با همفکري و رايزني مي دهند:
«و امرهم شوري بينهم» (3)
همچنين خداوند به پيامبرش دستور مي دهد که با مردم مشورت نمايد و مي فرمايد:
«و شاورهم في الامر» (4)
امام علي (ع) تبادل افکار را منشأ رشد فکري و ترقي انسان دانسته و فرموده است:
«من شاور الرجال شارکها في عقولها». (5)
کسي که با مردان به مشورت پردازد، در عقل آنان سهيم گشته است.»
اگر فرد يا جامعه اي به چنين کاري خو بگيرد، لغزشها و اشتباهاتش به حداقل مي رسد، و در مقابل، کار آيي، کار داني، رشد فکري و فرهنگي و شکوفايي علمي و اجتماعي اش، شتاب فزاينده مي گيرد، و شايد سر اينکه پيامبر (ص) مشورت را رحمت ناميده است، همين باشد . ابن عباس گويد:
وقتي آيه ي «وشاورهم في الامر» نازل شد رسول خدا (ص) فرمود:
«آگاه باشيد، خدا و رسولش از مشورت با مردم بي نيازند، لکن خداوند، مشورت را رحمت و مرحمت براي امت من، قرار داده است. پس هر کس مشورت کند، کمالي بر او افزوده مي شود، و اگر ترک کند از گمراهي مصون نيست. » (6)
حضرت امير (ع) ضمن ايراد خطبه اي در صفين فرمود:
«فلا تکفوا عن مقاله بحق، او مشوره بعدل» (7)
از گفتن حق و مشورت واقع بينانه و عادلانه خودداري نکنيد.

موضوع مشورت

هدف از مشورت، تنها کسب آگاهي و دور ماندن از خطا و اشتباه نيست، بويژه در مورد معصومين که عقل کل هستند و شايد نيازي به مشورت و استفاده از رأي و تجربه ي ديگران ندارند و در مواردي که اين کار را مي کردند در مسائل اجرايي و جزئي بوده است نه در مسائل اعتقادي و اصولي، چرا که آن مسائل با الهام از منبع وحي، صورت مي گرفت و نيازي به مشورت نداشت؛ تنها در مسائلي که مربوط به شيوه و عمل خود مردم بود با آنها مشورت مي کردند. معصومين عليهم السلام در مشورت با ديگران اهداف و اغراض ديگري نيز داشتند که مهمترين آنها عبارتند از:
شخصيت دادن به مردم آزمايش و سنجش هوش آنها، رشد فکري مردم، استفاده از تأييد آنها، آگاه نمودن آنها، استبدادي نبودن حکومت، جلوگيري از انتقاد بيجا در صورت شکست، آموزش اين نکته که نظر خواهي و مشورت با ديگران عيب نيست. (8)
معصومين عليهم السلام در پاره اي از کارهاي شخصي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي با ديگران به رايزني و مشورت مي پرداختند که به گوشه اي از آن اشاره مي کنيم، با تأکيد بر اينکه ايشان خود از مشورت با ديگران بي نيازند و تنها به خاطر اهداف ياد شده، جلسه ي مشورتي تشکيل مي دادند.

الف- امور شخصي و خانوادگي

معصومين (ع) در امور خصوصي و خانوادگي نيز مشورت و تبادل نظر مي کردند.
اميرمؤمنان عليه السلام وقتي براي خواستگاري حضرت زهرا سلام الله عليها به حضور پيامبر صلي الله عليه و آله رسيد و خواسته اش را بيان کرد، پيامبر (ص) فرمود:
«اي ابوالحسن! پيش از تو نيز کساني بدين منظور آمده اند، ولي خواسته ي آنها را که با زهرا (ع) در ميان نهاده ام چهره درهم کشيده و نپذيرفته است. تو نيز درنگ کن تا من (نظر او را جويا شوم و) باز گردم. »
آنگاه نزد فاطمه (ع) رفت و فرمود:
«دخترم! تو خويشاوندي، برتري و مسلماني علي (ع) را خوب مي شناسي، من هم از خدا خواسته ام که بهترين و محبوبترين فرد نزد خودش را همسر تو کند. اينک علي (ع) از تو خواستگاري کرده است، نظرت چيست؟ فاطمه (ع) سکوت کرد و مانند دفعات پيش چهره درهم نکشيد، رسول خدا (ص) چون بي ميلي در چهره او نديد برخاست و فرمود: الله اکبر! سکوت او نشانه ي پذيرفتن است. » (9)
معمربن خلاد، يکي از دوستان نزديک امام رضا عليه السلام، گويد:
«يکي از خادمان امام (ع) به نام سعد از دنيا، رفت امام رضا (ع) به من فرمود: شخص بافضيلت و امانتداري را به من معرفي کن که کارهاي سعد را انجام دهد. گفتم اي پسر پيامبر! من اين کار را انجام دهم؟ شما با کسي مثل من مشورت مي کنيد! امام با ناراحتي فرمود: بله، رسول خدا (ص) نيز با اصحاب خود مشورت مي کرد، آنگاه تصميم مي گرفت و انجام مي داد. » (10)

ب - امور اجتماعي

شرکت دادن مردم، در کارهايي که مربوط به خودشان است، از شيوه هاي موفق مديريت اجتماعي است، بگونه اي که جز از اين طريق، اداره ي اجتماع کار مشکلي است.
تجربه، نشان داده که مديريتهاي ديکتاتوري به شکست و اضمحلال مي انجامد و بر عکس، شرکت دادن مغزهاي متفکر، در اداره ي مملکت بر انسجام، صلابت پويايي و شوکت آن مي افزايد، رسول خدا صلي الله عليه و آله در اين باره مي فرمايد:
«من اراد امرا فشاور فيه و قضي، هدي لارشد الامور» (11)
کسي که قصد انجام کاري را دارد و درباره ي آن مشورت کند، به صحيح ترين کار راهنمايي شده است.
انتخاب مديران اصلح، در اين راستا انجام مي گيرد و مشورت در انتخاب آنان خود، مشورتي مضاعف است و مشارکت مردم در پاره اي از کارهاي خويش از برکات آن محسوب مي شود.
پيامبر اسلام آنچنان با مردم و امت خود مأنوس و نزديک بود که ديگران نيز در امور خود، آن حضرت را مورد مشورت قرار مي دادند.
مردي از روستا خدمت رسول خدا (ص) آمد و گفت: شتراني آورده ام و قصد فروش آنها را دارم، ولي قيمت بازار را نمي دانم و مي ترسم مرا فريب دهند، دوست دارم شما با من به بازار بيايي تا با نظارت و مشورت شما شترانم را بفروشم، پيامبر فرمود:
«شترانت را نزديک بياور و يکي يکي آنها را به من نشان بده تا قيمت آنها را به تو بگويم. آن مرد چنين کرد و شتران را پس از قيمت گذاري رسول خدا (ص) به بازار برد و به قيمت خوب فروخت و بسيار سپاسگزاري کرد. » (12)
حضرت امير (ع) هنگامي که قصد لشکرکشي به شام و جنگ با معاويه را داشت ضمن ايراد خطبه اي براي مهاجران و انصار از آنها نظرخواهي کرد. (13)
پيشوايان معصوم (ع) حتي با بردگان و زيردستان خود نيز مشورت مي کردند، و بدين وسيله به آنان بها و ارزش مي دادند. حسن بن جهم مي گويد:
«خدمت امام رضا (ع) بوديم، از پدر بزرگوارشان موسي بن جعفر(ع) ياد شد آن حضرت فرمود: پدرم عقلي داشت که عقل هيچ کس با آن برابر نبود، با اين حال گاهي اتفاق مي افتاد که در مواردي با غلام سياهي از غلامان خود مشورت مي کرد، و از او نظر مي خواست تا جايي که به وي نسبت به اين کار اعتراض شد و آن حضرت پاسخ داد: چه بسا خداوند فتح و گشايش را بر زبان وي جاري کند. » (14)

ج - امور سياسي

حضرات معصومين عليهم السلام در امورسياسي و حکومتي نيز با مردم مشورت مي نمودند زيرا اين مردمند که با جانفشاني و استقامت در برابر مشکلات، حکومت اسلامي را حفظ مي کنند و زماني که احساس کنند، رهبرانشان افکار و نظرات آنها را در موارد لازم مورد توجه قرار مي دهند، بر پايداري و ايثار آنان افزوده مي شود و بيشتر خود را موظف به دفاع از نظام مي دانند.
در فتح مکه، قبل از ورود سپاهيان اسلام به شهر، خبر آوردند که ابوسفيان دشمن سرسخت اسلام و پيامبر، تقاضاي ملاقات با رسول خدا (ص) را دارد. پيامبر، اصحاب و اطرافيان نزديک را جمع کرد و با آنها پيرامون اين ملاقات به مشورت و گفتگو پرداخت. (15)
حضرت امير (ع) هنگامي که شنيد طلحه و زبير به همراه عايشه به بصره رفته اند تا به بهانه ي خونخواهي عثمان عليه آن حضرت قيام کنند، ابن عباس، محمد بن ابي بکر، عمارياسر و سهل بن حنيف را خواست و آنان را در جريان امر قرار داد و گفت:
«اشيروا علي بما اسمع منکم القول فيه»
بگوييد بدانم نظر شما در اين مورد چيست؟
ابن عباس نظر داد؛ همان طور که طلحه و زبير، عايشه را با خود همراه کرده اند، آن حضرت نيز ام سلمه را با خود همراه نمايد، ولي آن حضرت اين نظر را نپذيرفت سپس اعلان بسيج عمومي داد تا فتنه ي آنان را دفع کند. (16)
حضرت موسي بن جعفر عليه السلام از طرف موسي بن مهدي عباسي تهديد به قتل شد، امام عليه السلام اهل بيت و شيعيان نزديک خود را خواست، و با آنان به مشورت پرداخت. آنان ضمن اعلام پشتيباني از امام، پيشنهاد کردند که آن حضرت، خود را از دسترس موسي دور نگه دارد. (17)

د- امور نظامي

در مسائل نظامي به دليل اينکه افراد، از جان خود مايه مي گذارند، مشارکت و همفکري آنان ضروري تر است، از اين جهت، يک رهبر دورانديش، بايد با رايزني و تبادل فکري، نظر نهايي نيروهاي خود را به دست آورد و با حصول اطمينان خاطر از درجه ي جانبازي و همکاري آنان، دست به اقدام بزند.
معصومين عليهم السلام چنين کاري را پيوسته مورد توجه داشتند؛ در جريان جنگ بدر، که اولين رويارويي مهم اسلام با کفر بود، رسول خدا (ص) ابتدا در بيرون بردن مردم بويژه انصار، از خود رغبتي نشان نمي داد. دليلش اين بود که انصار در پيمانهاي عقبه با پيامبر عهد کرده بودند که در مدينه از او چون جان و ناموس خويش دفاع کنند و اکنون که دامنه ي جنگ و دفاع به خارج از مدينه کشيده شده بود، پيامبر درصدد کسب نظر آنها برآمد از اين رو در يک جلسه ي مشورتي، وقتي از نظر نهايي آنها مبني بر رضايت و شرکت همه جانبه در جنگ، اطمينان پيدا کرد بسوي بدر حرکت کرد.
همچنين در جنگ احد، رسول خدا با اصحاب و فرماندهان لشکر به مشورت پرداخت که براي مقابله با دشمن در شهر بمانند و سنگر بگيرند يا در خارج از شهر موضع بگيرند و منتظر دشمن شوند. با اينکه نظر رسول خدا (ص) اين بود که در شهر بمانند ولي چون بيشتر اصحاب و لشکريان، جنگ در خارج شهر را ترجيح مي دادند پيامبر تسليم نظر اکثريت شد و به دامنه ي کوه احد رفتند و با دشمن مبارزه کردند. (18)
در نبرد احزاب نيز رسول خدا با اصحاب خود (در مورد پرداخت يک سوم خرماي مدينه به منظور ترک مخاصمه) به مشورت و تبادل نظر پرداخت. بعضي از جوانان غيور و شجاع با اين مصالحه مخالفت کردند و گفتند: اين مردم قبل از اسلام جرأت نمي کردند چنين تقاضاهايي از ما بکنند، حال که به ما شرف اسلام نائل شده ايم براي ما ننگ است که به آنها باج بدهيم. رسول خدا (ص) حرف آنها را پذيرفت و تصميم به جنگ گرفتند. (19)
همچنين رسول خدا (ص) در جنگهاي بني قريظه و بني نضير با ياران خود مشورت کرد. (20)
البته مشاوره پيامبر اکرم (ص) با رزمندگان در مسائل نظامي، به منظور جلب نظر و شرکت آنان در نبرد بوده است نه روشن شدن رأي حق.

ويژگيهاي مشاور

روشن است که هرکسي صلاحيت ندارد مورد مشورت قرار گيرد، بلکه با گزينشي که اسلام انجام داده، تنها افراد زيرک، کاردان و با تقوا لياقت مشاور بودن را دارند، و قطعا معصومين عليهم السلام با هر کسي به مشورت نمي نشستند و افراد لايق و شايسته را به شورا فرا مي خواندند. رسول خدا (ص) در مورد ويژگيهاي مشاور مي فرمايد:
«شاوروا المتقين الذين يؤثرون الاخره علي الدنيا و يؤثرون علي انفسهم في امورکم» (21)
با اهل تقوا مشورت کنيد، کساني که آخرت را بر دنيا برگزيدند و خدمت کردن به شما را بر کارهاي خود ترجيح مي دهند.
و نيز فرمود:
«استرشدوا العاقل و لاتعصوه فتندموا» (22)
از عاقل راهنمايي بخواهيد و با آن مخالفت نکنيد که پشيمان مي شويد.
رسول خدا صلي الله عليه و آله به حضرت امير (ع) سفارش مي کند که با افراد ترسو، بخيل و حريص به دنيا مشورت نکن. (23)
اميرمؤمنان (ع) نيز در عهدنامه ي مالک اشتر بر همين خصوصيات تأکيد مي کند. (24)
و در جاي ديگر فرمود:
«خير من شاورت ذوي النهي و العلم و اولوا التجارب و الحزم» (25)
بهترين کسي که شايسته است مورد مشورت تو قرار گيرد، صاحبان خرد و علم و افراد با تجربه و صاحب رأي هستند.
سفيان ثوري گويد:
«امام صادق (ع) را ملاقات کردم و به وي گفتم: اي فرزند پيامبر! مرا پندي آموز، فرمود: در کارهايت با کساني که از خدا ترس دارند مشورت نما. » (26)

رأي نهايت با کيست؟

پس از تشکيل شورا و تبادل افکار و نظريات، بطور طبيعي، معصوم عليه السلام در يک طرف قرار گرفته و معمولا نظرات مخالف نيز وجود خواهد داشت و هر طرف نيز بر صائب بودن نظر خويش استدلال خواهد کرد که بطور وضوح نظر معصوم از بقيه نظرات، برتر و مطابق با واقع و مصلحت است و بطور جزم، مخالفان را نيز مجذوب خود مي کند و تصميمي که در چنين شورايي گرفته مي شود، همه مزايا و اهداف مشورت را دارا بوده، فرجام نيکي را در پي خواهد داشت.
اين نتيجه، در صورتي به دست مي آيد که مشاوران، به مقام شامخ امام واقف بوده و عقل او را از همه برتر بدانند. چنان که اميرمؤمنان (ع) به ابن عباس که فردي دانشمند، امام شناس و فهميده بود فرمود:
«تو وظيفه داري که نظر خود را به من بگويي، به يقين من نسبت به نظريه ي تو دوگونه واکنش نشان مي دهم؛ يا آن را مي پسندم و به کار مي بندم که ديگر حرفي نيست يا اينکه آن را مي شنوم ولي به کار نمي بندم. تو در اين هنگام موظف هستي از من پيروي کني. » (27)
نکته ي جالب ديگري که قرآن درباره ي تصميم نهايي، مطرح مي کند اين است که پس از دستور مشورت به رهبر اسلام مي فرمايد:
«فاذا عزمت فتوکل علي الله» (28)
انگاه که رأي نهايي را اتخاذ کردي با توکل بر خدا اقدام کن.
(که خود شاخص مشورت اسلامي و مميز آن از ديگر شوراهاست.)
مؤمن تربيت يافته ي دامان وحي، تمام تلاش و کوشش خود را براي برنامه ريزي اصولي و شناخت راههاي بهتر به کار مي بندد، که تا اينجا با ديگران تفاوت ندارد، ولي هنگام عمل با اتکا به قدرت لايزال الهي و با صفاي روحي خاصي که در پرتو ايمان و توکل به او کسب کرده، کار را شروع مي کند که در اين صورت از گرد باد حوادث نهراسيده و کوه مشکلات را نيز از جلوي راه برخواهد داشت.

پي نوشت ها:

1. المنجد، ص 407.
2. مفردات راغب اصفهاني، واژه شور.
3. شوري، آيه ي 38.
4. آل عمران، آيه ي 159.
5. شرح غرر، ج 5، ص 340، چاپ دانشگاه تهران.
6. تفسيرالدرالمنثور،ج 2، ص 90، بيروت.
7. نهج البلاغه، فيض، خطبه 207، ص 687.
8. اقتباس از: شورا در قرآن و حديث، رضا استادي، ص 31.
9. بحارالانوار، ج 43، ص 93.
10. وسائل الشيعه، ج 8، ص 428، بيروت.
11. تفسير درالمنثور، ج 6، ص 10.
12. شرف النبي، خرگوشي، ص 575، باتصرف.
13. نهج السعاده، شيخ محمد باقر محمودي، ج 2، ص 92 بيروت.
14. وسائل الشيعه، ج 8، ص 428، بيروت.
15. شورا در قرآن و حديث، به نقل از صحيح مسلم، ج 5، ص 170.
16. الجمل شيخ مفيد، ص 128، تلخيص.
17. شورا در حديث و قران، ص 62، به نقل از نهج الدعوات ابن طاووس، ص 218.
18. ترجمه مغازي، ج 1، ص 152، با دخل و تصرف و فروغ ابديت، ج 2، ص 452.
19. تفسير ابن کثير، ج 1، ص 420 و ترجمه ي مغازي، ج 2، ص 358.
20. تفسير در المنثور، ج 2، ص 90.
21. تفسيرتستري، ص 28.
22. بحارالانوار، ج 75، ص 100، اسلاميه.
23. همان مدرک، ص 99.
24. نهج البلاغه، عبده، نامه 53.
25. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 62.
26. بحارالانوار، ج 75، ص 98.
27. عليک ان تسير علي فاذا خالفتک فاطعني (وسائل الشيعه، ج 8، ص 428).
28. آل عمران، آيه 159.

منبع: کتاب سيره معصومين (عليهم السلام)




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.