ترجمهی: نداگرکانی
هر وقت [در کار فرهنگنویسی] سردرگم و مستأصل میشدم، به شوخی و جدّی به دوستانم میگفتم: «هیچ وقت سراغ فرهنگنویسی نروید!»
امیل لیتره (2)
مقدمه
تدوین فرهنگ کاری طولانی و طاقتفرساست که مستلزم تندرستی و توانمندی بسیار است. همچنین صبر و شکیبایی فراوانی میطلبد. معمولاً فرهنگنویس باید خود را آماده کند تا سالیان سال برای دیدن نتایج عینی کارش به انتظار بنشیند. از همه مهمتر، فرهنگنویسی کاری گروهی است و در آن افراد باید بیادعا و اهل همکاری و مدارا باشند. این کار همچنین بسیار هزینه بر است. از اینرو، برای به حداقل رساندن زمان، و در نتیجه کاهش هزینهها، لازم است که هر طرح فرهنگنویسی به دقت تهیه، هدایت و نظارت شود.از این رو، این فصل بیشتر به مرحلهی برنامهریزیِ کار میپردازد و نه به فرایند عملی اجرا (ی برنامهها)؛ زیرا پس از سپری شدن مرحلهی مقدماتی کار، طرحهای فرهنگنویسی دیگر فرق چندانی با سایر طرحهای تحقیقاتی نخواهند داشت.
1. اساس طرح
بدیهی است که روشهای متعدد و مختلفی برای اجرای یک طرح فرهنگنویسی وجود دارد؛ در واقع به غیر از چند استثنا، هیچ دو فرهنگی از نظرِ هدف، شکل، گستره (3)، فشردگی (4)، و غیره با هم یکسان نیستند. شرحی که در ادامه در مورد نحوهی اجرای یک طرح فرهنگنویسی خواهد آمد، تنها یکی از چندین روش ممکن است. فرض میکنیم که پایه و اساس طرح کمابیش به صورت زیر باشد:1. این فرهنگ جزوِ یکی از انواع (5) اصلی فرهنگهاست که در جایی دیگر توصیف شدهاند.
2. هدف از تدوین آن، تهیهی فرهنگی کاملاً جدید است (برخی نکات دربارهی ویرایش یا تلخیص فرهنگهای موجود جداگانه مطرح خواهد شد).
3. مجری طرح یک سازمان، و به طورِ خاص یک سازمان انتشاراتی است. این موضوع ایجاب میکند که شرح کاملی از جزئیات مراحل مختلف کار به دست دهیم. اما این شرح، در بخشهایی خاص، با کار فرهنگنویسی نیز ارتباط مییابد، که خود کاری است با اصولی خاص و جداگانه. در این بخشها، مسئولیت کار متوجهی شخص فرهنگنویس است، و سازمانی که از ابتدای کار مسئول مالی طرح بوده، دخالتی در هدایت مستمر این بخشها نخواهد داشت.
4. منظور ما از «شرح کاملی از جزئیات» اشاره به نکاتی است که در تدوین فرهنگهای کوچک و ساده به کار نمیآیند. در مورد این فرهنگها نیز باید از ابتدا مخاطبان را مشخص کرد.
5. از سوی دیگر، نیازی نیست که توصیف کاملی از تجهیزات به دست دهیم. کانون توجه ما فرآیند اصلی کار است. برای اینکه مطالبمان بیش از حد پیچیده نشود، فرض میکنیم که کار عمدتاً مطابق روشهایی کمابیش سنتی انجام خواهد شد (برای آشنایی با شرحی جامع از یک طرح فرهنگنویسی به کمک رایانه، نک. کریشنامورتی 1987). فنآوری رایانه، برنامهریزی کلی برای ابداع شیوههای نوین کار و روشهای جدید رواج آنها را، ممکن ساخته است.
1-1 تعیین نیازهای کاربران
طبیعتاً، گام اولی تعیینِ کاربران (6) و نیازهای احتمالی آنهاست. قرار است از این فرهنگ در چه موقعیتهایی استفاده شود: هنگام سفر؟ در زمان تحصیل؟ (در این صورت، در چه مقطعی؟)، ضمنِ کار؟ (در این صورت برای چه سطحی از دورههای آموزشی شغلی؟)، و یا در خانه؟با توجه به حوزهی کاربرد این فرهنگ، چه نوع واژهها و چه اطلاعات فرهنگ نگاشتی باید در آن بیاید؟ ترتیب ارائهی این اطلاعات چگونه باید باشد تا نیازهای کاربران برآورده شود؟ همچنین، در مورد هر یک از این انواع اطلاعات، تا چه حد باید وارد جزئیات شویم؟
سؤالات بعدی ارتباط مستقیمی با توانایی زبان کاربران دارد: تاکنون کدام مهارتهای زبانی را کسب کردهاند؟ با توجه به اینکه راههای مختلفی برای ارائهی اطلاعات در فرهنگ وجود دارد، تواناییهای کاربران برای دستیابی به این اطلاعات و بهره بردن از آنها در چه حد است؟
و نیز، سؤالات دیگری که باید بدانها پاسخ داد:
1. حجم (7) مناسب (یعنی تعداد مدخلها و صفحات) برای این فرهنگ چقدر است؟
2. شکل (8) مورد پسند کاربران فرهنگ چیست؟ (قطع صفحات، نوع صفحهآرایی و حروفچینی و صحافی، و مانند آن).
3. کاربران چقدر حاضرند برای خرید فرهنگ پول بدهند؟
4. تا کی حاضرند برای این فرهنگ جدید (یک فرهنگ کارآمد درجه یک) صبر کنند، پیش از آنکه کاسهی صبرشان لبریز شود و سراغ خرید فرهنگی درجه دو، اما چاپ شده، بروند؟
پژوهش دربارهی مخاطبان فرهنگ پیش نیاز ارائهی پاسخهای دقیق به سؤالات فوق است. اما اگر این پژوهش نیاز به هزینه و کار فراوانی داشته باشد، به ناچار باید به دیدگاههای نظری اطمینان کنیم، دیدگاههایی که مشخص میکنند برای فعالیتهای مختلف زبانی (9)، به چه نوع فرهنگهایی نیاز است (مبحث انواع مقولات اطلاعاتی را ببینید).
نتایج حاصل از این تحقیق، پس از مقابله و مقایسهی دقیق با هم، مبنای «توصیف مقدماتی محصول» خواهد بود.
2-1 برنامهریزی مقدماتی
1-2-1 عامل زمان
معمولاً به سختی میتوان زمان لازم برای تدوین یک فرهنگ را محاسبه کرد، زیرا اولاً، کار بسیار گسترده است و مهلتی بسیار طولانی میطلبد. ثانیاً، کار دشوار است. ثالثاً، اشخاص بسیاری با قابلیتها و تحصیلات مختلف، درگیر آناند. به این دلایل، به احتمال بسیار زیاد، در طیِ کار حوادثی رخ خواهد داد که برنامهی زمانی را تحت تأثیر قرار میدهد.نخستین گام، برای اینکه برنامهی زمانی را به زمان واقعی نزدیک کنیم این است که طرح را به مراحل اصلیاش تقسیم کنیم. یکی از تقسیمبندیهای ممکن (تا حدودی مطابق با مک گرگور، 1985) به شرح زیر است:
الف) برنامهریزی:
1. تعیین نیازهای کاربران
2. برنامهریزی مقدماتی طرح (بند 1. 2)
3. تحلیل مقدماتی
4. اصلاح برنامهی طرح
5. فراهم آوردن یک بخش نمونه
6. تدوین برنامهی نهایی
ب) اجرا:
1. جمعآوری و گزینش مواد اولیه
2. تهیهی یک متن پیشنویس (10)
3. ویرایش متن
4. تولید (که شامل نمونهخوانی هم میشود)
معمولاً زمان را بین این دو مرحلهی اصلی طوری تقسیم میکنند که 5% به مرحلهی برنامهریزی و 95% به مرحلهی اجرا اختصاص یابد.
برخی از صاحبنظران (مانند Landau, 1984: 231 ff.) از اصطلاح «مؤلف - هفته (11)» به عنوان واحد اندازهگیری زمان استفاده میکنند. معنای این اصطلاح این است که بنابر تجربهای قبلی (خواه تجربهی خود شخص، خواه دیگران) تخمین میزنند که حدوداً در طولِ یک هفته، یک مؤلف معمولی، چه مقدار متن میتواند تولید کند (یا ویرایش و نمونهخوانی کند). سپس، با در نظر گرفتن برنامهی زمانی طرح، میتوان محاسبه کرد برای تدوین کلِ فرهنگ به چند مؤلف - هفتهی کاری نیاز خواهد بود.
همچنین، زمان مورد نیاز همکاران غیرِحضوری را نیز باید به حساب آورد. محاسبهی زمان اخیر به مراتب دشوارتر است. دلیل عمدهی آن این است که نظارت بر سرعت کار آنان [همکاران غیرِحضوری] بسیار مشکل است و در مراحل اولیهی کار به دشواری میتوان میزان بازدهی آنان را پیشبینی کرد. به طور خاص، در مورد پژوهشگران غیرِحضوری، برای اطمینان بیشتر باید مقداری زمان اضافه - علاوه بر زمان لازم برای انجام کار و موعد تحویل گرفتن کارها - منظور کنیم.
پس از آن، با استفاده از نتایج همهی این محاسبات، یک «برنامهی زمانبندی شدهی اولیه» تهیه میکنیم. به کمک این برنامه، میتوان هفتههای کاری را که انتظار میرود صرف کار شود تخمین زد و علاوه بر آن، برآوردی از جایگاه کار انجام شده در جدول زمانی و مقدار آن به دست آورد.
2-2-1 مسائل مالی
حال به هزینههای کار میپردازیم. در مورد هر کتاب، میتوان تمایزی میان هزینههای تدوین متن، و هزینههای مرحلهی تولید (شامل حروف چینی، نمونهخوانی، غلطگیری، صفحهآرایی، چاپ، کاغذ و صحافی) قائل شد.به لحاظ این هزینهها، فرهنگ با رمان و یا هر کتاب معمولی دیگر کاملاً فرق دارد، زیرا هزینههای مربوط به تدوین متن یک فرهنگ، به تنهایی، چندین برابرِ کلِ هزینههای کتابهای معمولی است. این امر یکی از چند دلیلی است که موجب میشود تا ما بر اهمیت نظارت بر زمانی که صرف تألیف میشود تأکید کنیم.
اکنون میتوان هزینههای تألیف را بر مبنای برنامهی زمانی اولیه محاسبه کرد، و نتایج این محاسبات، در آینده، بخشی از «برآورد اولیهی کلِّ هزینههای فرهنگ» را شکل میدهد.
3-2-2 جذب و سازماندهی نیروها
کار فرهنگنویسی را میتوان به شیوههای مختلف سازماندهی کرد. بسیاری از ناشران در درون سازمان خود یک گروه دائمی، مختص فرهنگنویسی، تشکیل میدهند. این کار نیازمند هزینهی فراوانی است، اما چندین و چند مزیّت دارد: اولاً، استمرار و انسجام کار را در بلند مدت تضمین میکند. ثانیاً، موجب میشود تا پژوهشگران هر روز همدیگر را ببینند و همواره بتوانند مشکلاتشان را با همفکریِ حل کنند. ممکن است در یک سازمان انتشاراتی، یک بخش خاص برای یک طرح معیّن به وجود آید و پس از اتمام کار، تعطیل شود. در چنین موردی، دیگر در بلند مدت، امکان ادامهی کار، از دست میرود، اما کماکان امکان ارتباط روزانهی افراد با هم و حلِّ مشکلاتشان باقی است.یک گروه دائمی فرهنگنویسی میتواند به روشهای مختلفی عمل کند. میتواند یک یا نهایتاً دو - سه طرح را به طورِ همزمان در دست داشته باشد که برای آن تمامی گروه تدوین مشغول به کار باشند، بدون آنکه افرادی از خارج از سازمان یا انتشارات با آنان همکاری خاصی داشته باشند. در چنین نظامی، روند انتشار نسبتاً کند میشود، اما از سوی دیگر، هزینههای مالیِ مراحل برنامهریزی، هدایت، و نظارت کار نسبتاً کمتر خواهد شد.
در صورت اجرای همزمان چندین طرح، میتوان کار را بدین صورت نیز سازماندهی کرد: مسئولیت نظارت بر هر طرح به عهدهی یکی از اعضای گروه تدوین باشد، که در عین حال تعدادی از «پژوهشگران غیرِحضوری» نیز با او همکاری میکنند. در چنین نظامی احتمالاً پیشرفت کار سریعتر صورت میگیرد، و اگر بتوان کیفیت کارِ را در سطح مطلوبی نگه داشت، با توجه به رقابتی که بین طرحها به وجود خواهد آمد، این روش بسیار سودمند خواهد بود. اما از طرفی، در این روش نیاز بیشتری به برنامهریزی، هدایت و نظارت بر کار خواهیم داشت.
مقصود ما از «پَژوهشگران غیرِحضوری» کسانی هستند که صرفاً در بخش تألیف فرهنگ (یا پیریزی آن) با گروه همکاری میکنند. اکثرِ این افراد از دو گروه متخصصان یک علم و یا متخصصان حوزههای زبانی معینی هستند که برای مقاصدی خاص به کار گرفته میشوند. گروه اول متخصصان علوم مختلفاند (مانند صنایع مختلف، پزشکی، موسیقی و غیره)؛ و گروه دوم زبانشناسانی هستند که احتمالاً در شاخههای گوناگونی تخصص دارند (مانند تلفظ، یک گونهی زبانی، ریشهشناسی و مانند آن).
در اینجا لازم است که به دستهای دیگر از زبانشناسان اشاره کنیم: هنگامِ تدوین فرهنگهای دوزبانه، مؤلفان باید همواره با فردی زبانشناس که زبان خارجی فرهنگ، زبان مادریِ اوست مشورت کنند. این شخص باید درک نسبتاً خوبی نیز از زبان انگلیسی (یا زبان بومی آن منطقه) داشته باشد. در تدوین یک فرهنگ منفعل (12) (فرهنگی که برای درک متن تهیه شده ا ست) از این شخص عمدتاً برای مقاصد زیر استفاده میشود: گزینش سرمدخلها، معادلها و اصطلاحات، و بررسی اطلاعات مربوط به تلفظ و صرف و غیره. در تدوین یک فرهنگ فعال (13) (فرهنگی که برای تولید متن تهیه شده است) این همکاری بیشتر در زمینهی یافتن مترادفها، تفکیک معانی (14) و جز آن خواهد بود. در هر دو نوع فرهنگ، هرگاه بخواهیم در مورد گونهی کاربردی یک واژه یا اصطلاح (به خصوص دربارهی ویژگی سبکی آن) داوری کنیم وجود چنین شخصی بسیار ارزشمند خواهد بود.
در یک گروه دائمی فرهنگنویسی، تعدادی از پژوهشگران غیرحضوری باید به کار فیشبرداری (15) از واژهها و اصطلاحات، عمدتاً از روزنامهها و مجلات، گماشته شوند. همچنین، بهتر است هر یک از اعضای گروه تدوین، مسئول انتخاب مدخلهای یک حوزهی مشخص شوند. اگر ما صرفاً بر منابع درجهی دوم تکیه کنیم لغات و اصطلاحات جدید از دست میرود، اما به این طریق، قطعاً چنین احتمالی از بین خواهد رفت.
ظاهراً این روش (یعنی پیش بردن طرحهای فرهنگنویسی با تنها چند مؤلف ثابت حضوری و تعداد فراوانی پژوهشگر غیرحضوری) روز به روز مرسوم تر میشود. به عنوان مثال، انتشارات نورشتد (16) در سوئد بیش از پیش از این روش استفاده میکند. همین طور، انتشارات کالینز (17) در سال 1985 حدوداً هشت مؤلف ثابت و بین نود تا صد پژوهشگر غیرحضوری داشت. البته، این انتشارات در طرحهای بزرگ فرهنگنویسی، نسبت کمّی معیّنی را بین مؤلفان ثابت و پژوهشگران غیر حضوری رعایت میکرد (Kipfer, 1985: 238).
اما ببینیم که دستاندرکاران این کار گروهی (که یک طرح فرهنگنویسی است) چه ویژگیهایی باید داشته باشند؟ بیشتر در مقدمه، به برخی از این خصوصیات اشاره کردیم، که البته بیشتر ویژگیهای کلی اجتماعی بودند. خصوصیاتی که اکنون میخواهیم به آنها اشاره کنیم بیشتر به کار فرهنگنویسی مربوط است.
بدون شک، داشتن شناختی بسیار خوب از زبان مادری (شمِّ زبانی قابلِ اطمینان) و احساس کلی مثبت نسبت به زبان از ضروریات کار است. ولی تسلط فرهنگنویس نباید تسلطی منفعل باشد (مثلاً تنها در مطالعهی متون باشد)، بلکه به طور خاص، در تدوین فرهنگهای یک زبانه، شخص باید بتواند مطلب را به گونهای شفاف، موجز و صحیح منتقل کند. بدیهی است که در فرهنگ دوزبانه، داشتن شناخت کافی از زبان خارجی مورد نظر نیز بسیار ضروری است.
با این وصف، صرفاً داشتن قابلیتهای زبانی کافی نیست. برای تدوین چنین فرهنگهایی، فرهنگنویس باید ذهنی تحلیلگر داشته باشد و بتواند به گونهای خاص و روشمند عمل کند. به طورِ کلی، فرهنگنویس باید شخصی با معلومات، کنجکاو و علاقهمند به اغلب مباحث باشد. منظورمان این نیست که باید از همان اولّ دانش این کار را داشته باشد بلکه باید بتواند ضمنِ کار آن را کسب کند؛ به عبارتی هر چه در کار پیشتر رود، کارش بهتر شود.
تا همین اواخر، آموزش سازمان یافتهی فرهنگنویسان آینده، فقط در برخی کشورها و آن هم به طورِ مقطعی صورت میگرفت. ناشران فرهنگها، اغلب، چارهای نداشتند جز اینکه متکی به آموزش درون سازمانی باشند، که در آن، همکاران باتجربه به مبتدیان آموزش میدهند. اما، در حال حاضر (1991)، این آموزش طیِ یک دورهی کارشناسی ارشد سهترمه صورت میپذیرد، که در پایان آن، شخص مدرک فرهنگنویسی دریافت میکند. ترم اول اختصاص به دروس پایه دربارهی اصول وکار فرهنگنویسی دارد؛ در طولِ ترم دوم، دانشجو به یک طرح فرهنگنویسی خواهد پرداخت. در ترم سوم به حوزههای تخصصی مختلفی همچون فرهنگنویسی دوزبانه و فرهنگهای نوآموز میپردازند. در پایان ترم سوم، دانشجو، پایاننامهای بیست هزار لغتی دربارهی یک طرح تحقیقاتی فرهنگنویسی مینویسد و مدرک کارشناسی ارشد خود را دریافت میکند.
در نهایت، تصمیمات گرفته شدهی ما دربارهی جذب و سازماندهی نیروها در قالبِ «برنامهی مقدماتی جذب و سازماندهی نیرو» تدوین میشود.
3-1 تحلیل مقدماتی
در تحلیل مقدماتی، شرح دقیقتری از نسخهی نهایی فرهنگ داده میشود و دستوراتی برای نحوهی هدایت کار ارائه میشود.1-3-1 جمعآوری و گزینش مواد اولیه
اکنون در وهلهی اول، باید معیاری برای جمعآوری مواد اولیه و گزینش سرمدخلها، معناها، ترکیبها (18)، و اصطلاحات تعیین کنیم. همچنین باید مشخص کنیم که هر یک از حروف الفبا چه درصدی از حجم کلِ فرهنگ را تشکیل خواهند داد؛ در این صورت به راحتی میتوان در حین انجام کار، حجم نهایی فرهنگ را زیر نظر داشت. در هر زبانی، تقریباً تعداد مدخلهای مربوط به هر یک از حروف الفبا ثابت است. اگر این مقدار قبلاً محاسبه نشده باشد، توصیه میکنیم که به کمک چند فرهنگ معتبر چنین کاری صورت گیرد.مورد دیگری که باید دربارهی آن تصمیم بگیریم، و نتیجهی آن اهمیت فراوانی دارد، مقولات اطلاعاتی (19) است. زیرا این مقولات در تک تک مدخلهای فرهنگ تأثیر خواهند داشت و در نتیجه، با توجه به تعداد سرمدخلها، تعاریف و غیره، در حجم کلِ فرهنگ تأثیری سرنوشتساز خواهند گذاشت. حجم کلی در یک فرهنگ محدود است. وقتی دربارهی آنچه در بالا ذکر شد تصمیم میگیریم باید مشخص کنیم که در هر مقولهی اطلاعاتی، تا چه حد باید به جزئیات بپردازیم.
2-3-1 شکل ظاهری
قواعد کلی در خردساختار (20) و کلان ساختار (21) فرهنگ باید مشخص شوند. برای اینکه تشخیص اجزای این دو ساختار برای کاربر آسانتر باشد. لازم است تا در انتخاب حروفچینی و صفحهآرایی مناسب دقت بیشتری به خرج دهیم. از این رو، توصیه میکنیم که در این مرحله نیز، دو صفحهی رو به روی هم در فرهنگ نهایی را به عنوان یک بخش نمونه انتخاب کنیم و آن را به یک یا چندین روش حروفچینی کنیم.3-3-1 شیوهنامه
اکنون وقت آن رسیده است که ببینیم چگونه باید جزئیات کار را از نظرِ فرهنگنویسی و نه اداری اجرا کنیم. آنچه اجتنابناپذیر مینماید تدوین شیوهنامهای داخلی، مخصوصِ طرح مورد نظر است. هیچ دو فرهنگی عیناً مانند هم نیستند و هر طرح قطعاً به شیوهنامهای مختص خود نیاز دارد.معمولاً شیوهنامه شامل مباحث زیر است:
1. منابع و گردآوری مواد اولیه: این بخش شامل دستورالعملهایی است برای انتخاب منابع معیار در حوزهی املا، تلفظ، صرف و غیره، و همچنین منابعی که (نه به عنوان معیار) در مواردی خاص میتوان به آنها مراجعه کرد.
2. مبانی گزینش: این بخش صرفاً به سرمدخلها نمیپردازد، بلکه شامل معانی، ترکیبها، و اصطلاحات نیز میشود.
3. شیوهی پردازش مقولات اطلاعاتی: آنچه در این بخش بدان پرداخته میشود این است که در هر مقوله، شیوهی پردازش اطلاعات به چه صورت خواهد بود (در این مرحله به انواع کلمهی توجهی نمیکنیم) و نیز اینکه این اطلاعات باید به چه صورتی در فرهنگ بیایند.
4. شیوهی پردازش هر یک از اجزاء کلام: در فرهنگنویسی، در محدودهی یک مقولهی اطلاعاتیِ خاص، برای هر یک از اجزاء کلام، از روشهای متفاوتی استفاده میشود. این تفاوت ممکن است شامل مقولات صوری (22) و همچنین مقولات ترکیبی (23) و معنایی (24) باشد.
5. ساختار بنیادی فرهنگ: در این بخش به طور خاص این پرسش مطرح است که مدخلهای یک فرهنگ از چه اجزایی تشکیل میشوند؟ به عبارت دیگر، پرسش این است که در مورد چند معنایی (25) بودن در تقابل با همآوایی - همنویسهای (26) بودن، و همچنین در مورد واحدهای واژگانی چند کلمهای (27) چه روشی باید اتخاذ کرد.
6. خردساختار: این بخش حاوی قواعد تفکیک معناها از یکدیگر و ترتیب مقولات مختلف در چارچوب یک تعریف است. قراردادهای حروفچینی (مانند نوع قلمها، نمادها، و غیره) نیز دراینجا مشخص میشود و ترجیحاً چند نمونه از مدخلها ارائه میگردند.
7. کلان ساختار: در این بخش مبنای ترتیب الفبایی مدخلها و چیدن آنها در محل خود تعیین میشود.
8. فهرست اختصارات: توصیه میشودکه از همان مرحلهی ابتدایی، فهرستی از اختصارات فرهنگنگاشتی و سایر اختصارات فرازبانی (28) (بر اساس فرهنگهای دیگر) تهیه شود تا از همان آغاز، اختصارات به کار رفته، یک دست باشد.
حاصل این اصول مدرن، «شرح کامل جزئیات فرهنگ مورد نظر» است. حال زمان آن است که این فذرآوردهی ذهنی را متحقّق کنیم.
4-1 اصلاح برنامهی طرح
این احتمال بسیار زیاد است که ضمنِ کار بر روی تحلیل مقدماتی، نظرات و مشکلات جدیدی پدید آیند. حتی ممکن است در مواردی مجبور شویم شکل و هدف فرهنگ را نیز تغییر دهیم. به همین دلیل، این نکته بسیار اهمیت دارد که ببینیم آیا هنوز هم میتوانیم برای تدوین فرهنگ (به شکلی که اکنون مورد نظر ماست)، از همان برنامهی اولیهای که قبلاً بر اساس آن، حجم فرهنگ، زمان لازم و منابع مالی و انسانی را پیشبینی کرده بودیم استفاده کنیم یا نه.نتیجهای که از این بررسی به دست میآید همان «برنامهی اصلاح شدهی طرح» خواهد بود. حال نوبت آن رسیده است که نظریات مطرح شده دربارهی شکل فرهنگ و روش تدوین آن را بیازماییم.
5-1 فراهم کردن یک بخش نمونه
این مرحله در همهی طرحهای فرهنگنویسی از اهمیت بسزایی برخوردار است و جنبهی حیاتی دارد، زیرا در طرحهای بزرگ همیشه این خطر وجود دارد که مقادیر کلانی پول به هدر برود. روال کار این است که برای رفع این مشکل، طرح را در مقیاسی کوچکتر شبیهسازی کنیم؛ به این صورت که قسمتی از فرهنگ را تحت شرایط واقعی تدوین کنیم.یک یا دو بخش از حروف الفبا را انتخاب میکنیم. این بخشها را باید بتوان از نظرِ نوع کلمات، فشردگی، میزان پیچیدگی، و غیره نمایندهی کلِ فرهنگ دانست، که در نتیجه باید اصطلاحات تخصصی را نیز در بر بگیرد. در این نمونه نه تنها کلمات کوتاه، بلکه کلمات طولانیتر و پیچیدهتر نیز باید بیایند. حجم این نمونه بایستی حدوداً سه تا پنج درصد حجم کلِ فرهنگ باشد.
یکی از اهداف مهم تهیهی این نمونه، محک زدن روشی است که در حال حاضر برای تدوین فرهنگ در نظر گرفته شده است.
هدف مهم دیگر این است که ببینیم آیا تخمین ما از حجم فرهنگ صحیح بوده است یا نه. بنابراین بهتر است که پیش از شروعِ کار تهیهی نمونه، نوعی حروف چینی را موقتاً انتخاب کنیم تا بتوانیم تعداد حروف در هر سطر و تعداد سطرها در هر صفحه، را مشخص کنیم.
هدف سوم ما، محک زدن تخمینهای زمانی است تا ببینیم در یک «مؤلف - هفته» چه مقدار از متن فرهنگ را میتوان تهیه کرد؟ لازم است که زمان صرف شده را به دقت ثبت کنیم تا در پایان این مرحله بتوانیم به ارزیابی نسبتاً دقیقی از زمان و هزینههای لازم برای محصول نهایی دست بیابیم.
هدف چهارم ما از تهیهی این نمونه این است که برآوردی از کیفیت کار به دست آوریم. از این رو، در این مرحله، معمولاً مدخلهای تدوین شده را به دقت بررسی میکنند. در این مرحله، میتوانیم کلِ گروه را درگیر این کار کنیم تا تمام مدخلها از نظرِ همهی مولفان بگذرد.
هدف بعدی ما این است که ببینیم آیا سازمانی که مجری طرح بوده، کارآیی لازم را داشته است یا نه؟
در این میان، نکتهی مهم این است که تمامی تصمیمات اتخاذ شده را به دقت مکتوب کنیم تا همهی کسانی که در کار فرهنگ دخیلاند از این تصمیمات کاملاً آگاه شوند.
مطلوب این است که تهیهی این نمونه منجر به «شیوهنامهی نهایی» گردد و همچنین «مبنای اصلاح نهایی برنامهی طرح» شود.
6-1 تدوین برنامهی نهایی
پس از مرحلهی تهیهی نمونه، انتظار میرود که آن قدر از امکانات بالقوه و نقائص آن آگاه شده باشیم که بتوانیم آخرین جرح و تعدیلها را در برنامهی اصلاح شدهی طرح اعمال کنیم. باید پاسخ سؤالات زیر را از دلِ تمام اطلاعات کمّی که از نمونه به دست آوردهایم، استنتاج کنیم:- آیا حجم فرهنگ، همان قدر که برنامهریزی کردهایم خواهد شد؟
- میزان فشردگی فرهنگ مناسب خواهد بود؟
- آیا کار در طیِ زمان پیشبینی شده به پایان میرسد؟
- آیا گروه کاری و سازمان مربوط از عهدهی انجام این کار بر میآیند؟
- آیا هزینههای پیشبینی شده برای اجرای طرح کافی است؟
همچنین برای سؤالات زیر نیز باید جوابی پیدا کنیم:
- آیا مطالب فرهنگ، کیفیت لازم را دارد؟
- آیا این نظام فرهنگنویسی، عملکرد مطلوبی دارد؟
- آیا کیفیت محصول نهایی ما به گونهای هست که نیازهای کاربران را برآورده سازد؟
اگر در پاسخ سؤالات فوق کوچکترین شکلی دارید و مطمئن نیستید که بتوانید صادقانه و واقعگرایانه به این سؤالات پاسخ دهید، یا به عبارتی دیگر، از خود انتقاد کنید، باید با متخصصان خارج از گروه مشورت کنید.
اگر پاسخِ حتی یکی از این سؤالات هم منفی باشد، باید به عقب برگشت و در برخی تصمیمات تجدیدنظر کرد.
سپس، باید نتیجهی تمامی بررسیها را در قالبِ «برنامهی نهایی طرح» و «نسخهی نهایی شیوهنامه» مکتوب نمود. در نهایت، میتوان با فرض اینکه طرح تقریباً کامل شده، کار اصلی را با تمام قوا شروع کرد.
2. اجرای طرح
در صورت استفاده از روشهای سنتی، مرحلهی اجرا احتمالاً شامل مراحل زیر خواهد بود (فرض کردهایم کارهایی را که جلویشان ستاره گذاشتهایم، برعهدهی گروه تدوین خواهد بود):1. گردآوری مواد کار *
2. انتخاب مدخلها *
3. تهیهی یک متن پیشنویس *
4. ویرایش این متن *
5. حروف چینی *
6. نمونهخوانی *
7. غلطگیری *
8. نمونهخوانی مجدد *
9. غلطگیری و صفحهآرایی *
10. بررسی نمونهی چاپخانه *
11. غلطگیری و صفحهآرایی نمونهی چاپخانه
12. (در صورت لزوم، بررسی مجدد نمونهی چاپخانه)*
13. (در صورت لزوم، غلطگیری نمونهی فوق)
14. ارسال برای چاپ *
15. چاپ و صحافی
اکنون در اینجا، به مراحلِ ویرایشیِ کار میپردازیم.
1-2 هدایت و نظارت
اگر مقدماتی که قبلاً گفتیم به دقت فراهم شده باشند، معمولاً بعید است که در مرحلهی اجرا مشکلات فرهنگ نگاشتی غیرمنتظرهای پیش بیاید. اما پیشبینی در صورتی تحقق مییابد که یک نکتهی مهم را رعایت کرده باشیم و آن اینکه هدایت کار و نظارت بر آن به طرزی دقیق و هدفمند انجام شده باشد.حجم و فشردگی فرهنگ را باید به طورِ پیوسته زیر نظر داشت تا با آنچه که در برنامهی طرح در نظر گرفتهایم مطابقت داشته باشد. همچنین، زمان صرف شده را نیز باید با زمان پیشبینی شده در طرح سنجید، تا مبادا به لحاظ زمانی و در نتیجه، از نظر مالی اشکالاتی در طرح پدید آید. نکتهی آخر اینکه، باید کیفیت کار را نیز مرتباً بررسی کرد. حداقل یکی از مؤلفان باید تمامی تعاریف را بخوانند و ویرایش کند. غالباً، زمان کافی برای اینکه همهی مؤلفان تمامی تعاریف را بخوانند وجود ندارد. اغلب، فقط سر ویراستار (یعنی کسی که تصمیمگیری نهایی با اوست، اما خود به تعریفنگاری نمیپردازد) تمامی تعاریف را میخواند.
2-2 تقسیم کار مطابق مقوله (اطلاعاتی)
ضرورتی ندارد که همهی مؤلفان به کار گردآوری، گزینش، و پردازش مطالب مقولات اطلاعاتی (یعنی تألیف همهی فرهنگ) بپردازند. به طورِ خاص، وقتی در کار از رایانه کمک میگیریم، اگر مسئولیت هر بخش به عهدهی یک نفر باشد، کار به مراتب بهتر پیش میرود؛ یعنی در این حالت، مثلاً یک نفر تمامی علائم آوانگاری را بررسی میکند، یک نفر همهی صورتهای تصریفی (29) را، و یک نفر کلِ ریشهشناسیها را، و همین طور الی آخر. چنین روشی معمولاً موجب دستیابی به کیفیت بالاتر، یک دستی بیشتر، و احتمالاً صرفهجویی در وقت میشود.حتی در مراحل گردآوری و گزینش اطلاعات نیز میتوان از این روش بهره جست؛ مثلاً ممکن است یک نفر (احتمالاً با مشورت با متخصصانی خارج از گروه) مسئولیت گردآوری و گزینش اطلاعات را در یک حوزهی تخصصی به عهده بگیرد. یا مثلاً ممکن است یک مؤلف صرفاً به اصطلاحات بپردازد. در مورد ارجاعات، یک نفر باید (تمامی مدخلهای اصلی و ارجاعی (30) را بررسی کند.
.3-2 نمونهخوانی
امروزه، با رواج نشر رایانهای، تفاوت میان ویرایش محتوایی یا فنی متن با نمونهخوانی ساده به مقدار چشمگیری کاهش یافته است. اما، از آنجا که هنوز نمونههای چاپی را به روشهای سنتی نیز آماده میکنند، میتوان نمونهخوانی را مرحلهای جداگانه نیز محسوب کرد.شکی نیست که نمونهخوانی متن فرهنگ، کار بسیار مشقت باری است. نمونهخوان باید مراقب باشد که کلمهای از متن مربوطه جا نیفتاده باشد و همچنین، همهی مطالب در جای خود و بدون غلط املایی درج شده باشند. علاوه بر آن، باید از موارد زیر نیز اطلاع کافی داشته باشد: قلمهای چاپ و کاربرد آنها، و نیز سایر قراردادهای مربوط به فرهنگنویسی مانند علائم آوانگاری، نشانها (31)، نمادهای فرهنگنویسی (32)، و غیره.
تصحیح نمونه به روشهای سنتی بسیار هزینهبر است. به همین دلیل، لازم است تا پیش از حروفچینی، متن را به دقت ویرایش کنیم تا در مرحلهی نمونهخوانی فقط به اصلاح غلطهای املایی بپردازیم. بدیهی است که غلطهای فاحش را باید اصلاح کرد و فقط ویرایش صوری (33) کافی نیست. در بیشتر موارد، اصلاحات اخیر بیش از آنچه ارزش دارد، خرج بر میدارد.
متن، پس از یکی دوبار نمونهخوانی، معمولاً به صورت نمونههای صفحهبندی شده، آماده میشود. در این مرحله، فقط میشود اصلاحات بسیار ضروری را اعمال کرد، مثلِ درست کردن غلطهای املایی، کلمات و سطرهای جا افتاده، قلمهای نامناسب ومانند آن. چندان مهم نیست که در نمونهی نهایی، علائم سجاوندیِ جاافتاده یا نادرست به کار رفته باشند. زیرا اصلاح این موارد، ممکن است منجر به اشتباهات دیگری شود که چه بسا بدتر از خود این موارد باشند در اینجا، نکتهی حائز اهمیت این است که بدانیم چه وقت باید دست از اصلاح متن بکشیم و چشممان را بر روی اندکی خطا و اشتباه ببندیم؛ خطاهایی که احتمالاً صوری خواهند بود نه فرهنگنگاشتی.
4-2 حفظ فرهنگها
نیروی کار و هزینهی فراوانی که صرف تدوین یک فرهنگ میشود، سرمایهی بینظیری است که در آینده نیز باید به بهترین وجه از آن استفاده کرد. این سخن بدین معنی است که فرهنگ را باید همواره روزآمد کرد تا بتوان در دورههای زمانی منظم، ویرایشهای جدیدی از آن را عرضه نمود. فاصلهی مناسب بینِ انتشار هر ویراست یک فرهنگ بزرگ، بینِ 5 تا 10 سال است.تا 20 سال پیش، این کار فقط به زبان آسان بود، یعنی در عمل، آرزویی دستنیافتنی مینمود. اما امروزه، با رواج فناوری رایانه در عرصهی فرهنگنویسی، روشهای جدیدی برای دستیابی به این مقصود ابداع شده است.
گام نخست این است که پس از ارسال فرهنگ برای چاپ، برگهدان یا پروندهای رایانهای برای ضبط موارد اصلاحی تهیه کنیم؛ زیرا به احتمال فراوان، پیش از آنکه فرهنگ منتشر شود، خود متوجه برخی اشتباهات موجود خواهیم شد. پس از انتشار فرهنگ نیز سیل انتقادات به سویِ ما جاری خواهد شد. در پایان این انتقادات، اغلب فهرستی ملالآور (گاه کوتاه و گاه بلند) از خطاهای کوچکی آورده میشود که منتقد متوجه آنها شده و اکنون برای آنکه بتواند همهی آنها را در نوشتهاش بگنجاند، از قلم ریزتری برای درج آنها استفاده کرده است. از سویی، معمولاً خوانندگان نیز مستقیماً، از طریقِ مکاتبه، چنین اشتباهاتی را به مؤلفان گوشزد میکنند. در هر حال، این نظرات بسیار ارزشمندند و باید آنها را بپذیریم و در پروندهای حفظشان کنیم تا در ویراست بعدی از آنها استفاده کنیم. البته اگر متوجه خطاهایی فاحش در فرهنگ شویم نباید تا زمان ویرایش بعدی صبر کنیم و باید در اولین فرصت، یعنی چاپ بعدی، آنها را اصلاح کنیم.
در گام بعدی، پژوهشگران غیرحضوری و مؤلفان حضوری باید، حتی پس از اتمام طرح، همچنان به کار فیشبرداری ادامه دهند. در این میان، آنچه ناگزیر مینماید، تهیهی برگهدان یا پروندهای رایانهای برای نگهداری این فیشهاست. البته، هنگام شروع کار برای ویرایش جدید فرهنگ، باید منابع فرعیِ جدید را نیز بررسی کنیم و تا حد نیاز از آنها فیشبرداری کنیم.
5-2 محصولات جدید
راه دیگر استفاده از این سرمایهی (گردآمده در) فرهنگ این است که از آن به عنوان مادهی خام فرهنگی تازه بهره بگیریم. در این زمینه، فناوری رایانه نیز راههای مختلفی را پیش رویِ ما گذاشته است که در جایی دیگر بدان خواهیم پرداخت.در هر حال، حتی با استفاده از روشهای سنتی نیز میتوانیم با یک تیر چند نشان بزنیم. مثلاً میتوانیم به موازات کار رویِ یک فرهنگ بزرگ، نسخهای کوچکتر از آن را نیز آماده کنیم. البته، برخی از مراحل کار که مشابه مراحل کار اصلی است، با تأخیر نسبتاً کم آغاز میشود، به این صورت که پس از نهایی شدن بخشهای مختلف فرهنگ بزرگ، به یک مؤلف یا پژوهشگر غیرِحضوری مأموریت میدهیم که متن را تا حد مطلوب کوتاهتر و موجزتر کند. اگر این کار مطابق قواعد دقیق و مشخص پیش برود و ویراستاران مسئول، متن را به دقت بررسی کنند، میتوانیم کار نمونهخوانی را به همکاران غیرِحضوری محول کنیم و نسخهی کوچکترِ فرهنگ را اندکی پس از نسخهی بزرگتر روانهی بازار کنیم.
پینوشتها:
1. Bo Svensén, "Dictionary Projects", in Practical Lexicography in: Lexicograpy (Critical Concepts) Vol.1. Routledge. London and New York. 2003. 97-109.
2. Émile Littré
3. scope
4. compactness
5. types
6. target group
7. size
8. format
9. linguistic activities
10. draft text
11. editor - week
12. passive dictionary
13. active dictionary
14. discriminating meanings
15. to take excerpt
16. Norstedts
17. Collins
18. constructions
19. information categories
20. microstructure
21. macrostructure
22. form categories
23. combinational categories
24. semantic categories
25. polysemy
26. homonymy
27. multi -word lexical unit
28. metalinguistic
29. inflexions
30. representative entries and the shortened entries
31. section marks
32. lexicographical symbols
33. cosmetic revision
KIPFER, B. A, (1984), Workbook on Lexicography (Exeter Linguistic Studies 8). Exeter: University of Exeter Press.
KRISHNAMURTHY, R, (1987), "The process of compilation", in looking Up, J. M. Sinclair (ed.). London: Collins ELT, 62-85.
LANDAU, S. I, (1984), Dictionaries: The Art and Craft of Lexicography (Scribner, New York).
McGREGOR, C. (1985), "From first idea to finished artefact: The general editor as chief engineer", in Dictionaries, Lexicography and Language Leaming, R. Ilson (ed). Oxford: Pergamon, 123-32.
منبع مقاله :
ترجمهی: عاطفهی ابهری...[ و دیگران]، (1395)، فرهنگنویسی: مباحث نظری و کاربردی، تهران: کتاب بهار، چاپ اول.