اروپای شهروندان

شهر قرون وسطایی گرچه وضعیت شهرهای باستانی خود را کماکان حفظ کرده است، لیکن در عین حال شکل و شمایل کاملاً دیگرگونه‌ای به خود می‌پذیرد و وظایف واقعاً متفاوتی را بر دوش می‌گیرد. کارکردهای نظامی
شنبه، 16 دی 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
اروپای شهروندان
 اروپای شهروندان

نویسنده: ژاک لوگوف
برگردان: بهاءالدین بازرگانی گیلانی

 

شهر قرون وسطایی گرچه وضعیت شهرهای باستانی خود را کماکان حفظ کرده است، لیکن در عین حال شکل و شمایل کاملاً دیگرگونه‌ای به خود می‌پذیرد و وظایف واقعاً متفاوتی را بر دوش می‌گیرد. کارکردهای نظامی شهر در درجه دوم اهمیت قرار گرفته است چرا که جنگ‌های قرون وسطایی بیش از همه بر دوش شارمندان زمیندار و ملاکین قرار دارد. برعکس کارکرد اقتصادی شهرها در عهد باستان اهمیت کمتری دارد چرا که شهرها در آن دوران - به استثنای رُم و برخی شهرهای مشرق زمین - جمعیت کمتری داشتند و به عنوان مصرف کننده از نقش چندانی همانند قرون وسطی برخوردار نبودند. از زمانی که بازارها و نمایشگاه‌ها به داخل شهرها انتقال یافتند، شهرها توانستند به مراکز مبادلاتی ارتقاء موقعیت یابند. با وجودی که شهر در قرون وسطی اغلب دارای موقعیت و کارکرد چند محوری بوده است ولی بازار عادتاً مهمترین و شفاف‌ترین نقطه‌ی محوری شهر را تشکیل می‌داده است. و بالاخره به جای کارگاه‌های دوران باستان دائر در اراضی مزروعی، مغازه‌های صنعتگران و پیشه‌وران در شهرها ظاهر می‌گردند - و این البته پدیده جدیدی است - و به این طریق به شهر جایگاه ممتازی در امر تولید اعطا می‌کنند. نام خیابان نظیر خیابان دبّاغان و یا خیابان نسّاجان یادآور این‌گونه فعالیت‌های قرون وسطایی در شهرها بوده است. در عین حال شهر قرون وسطایی روحیات مدنی خود را حفظ می‌کند و بر آن اصرار می‌ورزد و این امر به حفظ اصالت و قدرتش کمک فراوانی می‌کند.
تضاد میان شهر و روستا که به ترتیب تقریباً همزمان با مدنیت و بربریت هستند در دنیای روم باستان بسیار جاافتاده و متعارف بود. این وضعیت در قرون وسطی تشدید هم شد چون درباره توده‌های دهقانی یعنی انسان‌هایی که در روستا سکونت دارند در سراسر عالم مسیحیت با تعابیری چون vilani- سفله، رذل و کم شعور یاد می‌شود. تا مدت‌های مدید وضعیت اجتماعی روستایی همان انسان غیر آزاد، ابتدا برده و سپس بنده است، در حالی که شهرنشین بر آزادبودنش تأکید می‌ورزد. در آن دوران ضرب‌المثل آلمانی نقل محافل بود که: «اصلاً هوای شهر رهایی‌بخش است».
مضافاً مسیحیت اندیشه‌های عهد باستان درباره شهر را که به آراء ارسطو و سیسرون بازمی‌گردد مورد پذیرش و تأکید قرار داد. از نظر آنان این دیوار نبود که حدود شهر را تعیین می‌کرد و به آن وجود و جوهر می‌بخشید که انسان‌ها یا همان ساکنان شهر. این‌گونه آرا در قرون وسطی توسعه خیلی بیشتری پیدا کرد، چرا که اندیشمندان بزرگ‌تر و متنفدتری چون آوگوستینوس و ایسیدور اهل سویل پشتیبان آن بودند. چنین اندیشه‌هایی را می‌توان به طور شگفت‌انگیزی در مجموعه‌ای از موعظه‌هایی نیز یافت که آلبرتوس کبیر (1) از فرقه دومینیکیان در اواسط قرن سیزدهم به زبان لاتینی و آلمانی در آوگسبورگ ایراد کرده است. این‌گونه موعظه‌ها نوعی مبانی الهی‌شناسی و معنویت برای شهر قائل می‌شوند، به نحوی که خیابان‌های تنگ و تاریک نشان از دوزخ دارند و میادین باز و آزاد تجلی‌گر فردوس‌اند. در قرن سیزدهم نگاه مبتنی بر مبانی شهرسازی بخشی از تفکرات شهری را تشکیل می‌داد.
در حالی که سازه‌های مستحکم خیابان‌های عهد باستان در قرون وسطی از میان رفته بودند و جاده‌های فرعی «گذرگاه‌های قابل عبور»ی بیش نبودند، از قرن دوازدهم به بعد مردم به فکر پاکیزگی در مسیرهای داخل شهری افتادند. خیابان‌ها بیشتر سنگ‌فرش شد، زباله‌ها جمع‌آوری و به سیستم فاضلاب‌ها سامان داده شد، بناهایی احداث شدند که نه تنها قدرت اغنیا و متنفذین را به رخ می‌کشیدند بلکه به زینت و زیبایی شهرها نیز می‌افزودند. شهر قرون وسطایی مهمترین عاملی بود که تصورات نوین مدرنی از زیبایی را القاء می‌کرد، آنچه که از نوع زوال‌یافته عهد باستان کاملاً متمایز بوده است. اُمبرتو اکو (2) پیدایش ایده‌آل‌های زیبایی‌شناختی عهد وسطایی را به نحو بارزی به تصویر کشیده است، آنچه که ابنیه و عمارات تجلی‌بخش آن هستند و با وجوهی از مدنیت مدرسه‌ای و روبناهای تئوریک تجهیز و ترمیم شده‌اند.
کلمه «با خُلق و خو» عنوان خیلی با معنی‌تری است که رابرت ساباتینو لوپز مورخ ایتالیایی - آمریکایی شهر اروپایی را به آن توصیف و تعریف کرده است. در اینجا هم نقش دیوار شهر از قلم نمی‌افتد و دیوار در قرون وسطی هم از جنبه سازه‌ای و هم از لحاظ پنداره‌های روانی و دماغی هرچه ضخیم‌تر و قطورتر می‌شود. عهد باستان برای قرون وسطائیان دیوارهایی به یادگار نهاده بود که غالباً از جمله در سده سوم در رُم به قصد مدافعه از شهر در برابر هجوم بربرها احداث شده بودند. البته بیشتر این دیواره‌های حفاظتی کم و بیش از بین رفته بودند. در قرون وسطی این دیوارها ترمیم شدند و یا اکثراً از نو احداث گردیدند نه صرفاً به منظورهای تأمینی بلکه بیشتر از این بابت که دیوار نماد شهر و مدنیت محسوب می‌شد. یک شهر درست و حسابی باید که با دیوار احاطه می‌شد. از زمانی که شهرها از شخصیت حقوقی بهره‌مند شدند و صاحب مهر و موم گردیدند بر روی آنها اغلب نقش دیوار حک شده بود. دیوار، نگاه‌ها را به سوی دروازه سوق می‌داد. دروازه‌ها محل عبور انسان، حیوان و کالا و عرصه عینی احتجاج داخل و خارج شهر بوده‌اند، آنچه که در قرون وسطای مسیحی نقش با اهمیتی را حائز بوده و در سرتاسر اروپا آثار عمیق خود را برجای نهاده‌اند. داخل حیطه‌ی مُرجحی بوده و بر خارج هم از وجوه قلمروی و هم از لحاظ اجتماعی و معنوی برتری داشته است. «داخلی شدن» یک سنت اروپایی است و به یک ارزش اروپایی مبدل گردیده است.

اسقفی شهرها

اولین نوع شهر که در قرون وسطی گسترش یافت اسقفی شهر بود. وجود یک اسقف می‌تواند نشان تمام عیاری از مدنیت و شارمندی باشد زیرا اسقف نه فقط در رأس محفل‌های مردمی نسبتاً بزرگ‌تری قرار گرفته، بلکه مسئول آداب و مناسک دینی که اساساً در کلیساها و در داخل شهرها برپا می‌گردد هم هست. شکل‌گیری جماعات شهری مرکب از عیسویان و مؤمنان، با آوردن اجساد درگذشتگان به داخل شهرها تحرک تماشایی و انقلابی ویژه‌ای به خود پذیرفت. از آنجا که جسد و نعش برخلاف گذشته دیگر موجبی برای ایجاد نفرت و انزجار نبود، لذا مسیحیت محل قبرستان‌ها را به مناطق مسکونی و شهرها بازگرداند. شهر وفات‌یافتگان از این به بعد در جوار شهر زندگان قرار گرفته بود.

شهرهای بزرگ

در فرازهای تعیین کننده‌ی قرن سیزدهم رونق و رواج مراتب شهری و مدنیت ایجاد تعداد زیادی شهرهای کوچک و متوسط و گسترش‌یافتگی تعداد کمی «شهرهای بزرگ» را با خود به همراه داشت. البته نمی‌توانیم از قالب‌های شهری در اروپای لاتینی نمونه‌ی مادرشهرها و یا شهرهای بزرگ در مشرق زمین بیزانسی و یا اسلامی را متصور باشیم. یک شهر مهم در باختر زمین حداکثر بین ده تا بیست هزار نفر جمعیت داشت. پالرمو و بارسلون با 50 هزار و لندن، گنت، جنوا و کوردوبای واقع در قلمرو اسلامی با قریب 60 هزار نفر جمعیت، شهرهای غیرمعمولی محسوب می‌شدند. بولونی 70 هزار و میلان 75 هزار جمعیت داشتند و فقط فلورانس و ونیز جمعیت‌شان به مرز یکصد هزار نفر رسیده و یا شاید از این حد هم فراتر رفته بود. بزرگ‌ترین شهر بی‌تردید پاریس بود که جمعیت آن در سال 1300 گویا باید حداقل به مرز 200 هزار نفر هم رسیده باشد.

ادبیات شهری

این‌گونه نشو و نما و وجهه‌مندی شهری و مدنی ابزار لازم برای خلق ادبیات مربوط به شهر را فراهم آورد که آن هم - تا آنجا که امکان تنوع بخشی و انتشار دست‌نبشته‌ها وجود داشت - قرین توفیق بزرگی شده بود: مدح و ثنای شهر و وقایع‌نگاری شهر. در قرون وسطی زمانه‌ای که کوه و ساحل مورد تحسین نیستند و نسبت بدان‌ها اصلاً حس شگفتی وجود ندارد و مناظر طبیعی هیچ‌گونه معنای خاصی را در ضمیر انسان زنده نمی‌کنند، شهرها تنها اماکنی هستند که در جغرافیای اروپائیان با تحسین مواجه می‌شوند و حس شگفتی آنان را تحریک می‌کنند. جمعیت زیاد شهرها تحسین‌برانگیز است، فعالیت‌های اقتصادی مهم شهرها، زیبایی ابنیه، تنوع پیشه و صنعت، گسترش فرهنگ، شمار کلیساها و حشمت و جلال آنها، قلمرو حاصلخیز - که شهر مرکز مسلطی در میان یک قلمرو روستایی است - همه و همه مورد ستایش قرار می‌گیرند و نیز البته گذشته اغلب افسانه‌ای شهرها و اسطوره‌های بنیانگذاری آنها و دلیر مردانی که شهرها را در عهد باستان بنا نهادند و در قرون وسطی احیاء و بازسازی کردند نیز مورد توجه است. شهر یکی از ابزارهایی بود که با موضوع‌بخشی به تاریخ راه پیدایش تاریخ‌نگاری اروپایی را هموار نمود. شهر در کنار دیر و صومعه موضوعات اساسی تاریخ‌نویسیِ هنوز تازه‌کار و ناآزموده را تشکیل می‌داد. قابل توجه‌ترین و بی‌نظیر‌ترینِ این‌گونه آثار که پیرامون آوازه شهرها به رشته تحریر درآمد، رساله لاتینی De magnalibus urbis Mediolani، «پیرامون اُمهات شهر میلان» است که بنوزین دلا ریوا (3) تعلیم‌شناس میلانی آن را به سال 1288 نوشته است.

پایتخت‌ها

جدای از طبقه‌بندی شهرها براساس میزان جمعیت، سلسله مراتب سیاسی خاصی هم برای آنها تعریف شده بود. از این منظر دو نوع شهر از یکدیگر متمایز می‌شدند. یکی پایتخت که به عنوان محل استقرار قوای سیاسی مافوق انتخاب می‌شد - موقعیتی که در قرون وسطی شهرهای خیلی اندکی به آن دست می‌یافتند. مضافاً باید گفت که در قرون وسطی تحت عنوان پایتخت معنایی غیر از آنچه که در عصر حاضر از آن درک می‌کنیم استنباط می‌شد. نمونه لندن را در نظر بگیریم. از عنوان اثر ارزنده جی. ای. ویلیامز «Medieval London from commune to capital (1963)» سیر انتقال از موقعیت محله‌گی به پایتختی فهمیده می‌شود. مردمان قرون وسطی فقط محله وست مینیستر (4) را پایتخت می‌شناختند. رُم نمونه دیگری از این دست و حتی شگفت‌انگیزتر از آن بود. گرچه رومیان اغلب پاپ را از شهر رم به بیرون می‌راندند، اما این شهر مقر ثابت دستگاه پاپی محسوب می‌شد. در حقیقت واتیکان واقع در شهر رم و محصور در دیوار لئویی که پاپ لئوی چهارم در قرن نهم آن را احداث کرده بود مقر دستگاه پاپی بود. caput mundi به معنی پایتخت است و در قرون وسطی حسب روال متداولِ دیوانِ امپراتوری، به رُم اطلاق می‌شد و این شهر که محل تاجگذاری امپراتور بود پایتخت امپراتوری و حتی پایتخت عالم مسیحی باقی و برقرار مانده بود. پاریس در این میان حائز والاترین وجهه و اعتبار بود. این شهر توفیق خود را فقط مدیون مساعی بردبارانه سلسله کاپسین‌ها از سال 987 به بعد نبود بلکه پیش از هر چیز مدیون حضور و وجهه‌ی صومعه سلطنتی سن - دنی که آرامگاه سلاطین فرانسه در آنجا قرار داشت هم بود. آن‌گونه که تاریخ سن - دنی نیز گویای آن است عنوان «پایتخت» هم برای سن - دنی و هم برای پاریس به کار برده شده است، آنچه که اولین ابزار و شکل‌پذیری حس ناسیونالیسم فرانسوی نیز محسوب می‌شود. در واقع پایتخت به دو تائی پاریس و سن - دنی اطلاق شده است. مجموعاً باید گفت که با وجود چند استثناء در اروپای قرون وسطی اساساً پایتخت وجود خارجی نداشت و دنیای مسیحیت در کلیت خود فاقد پایتخت در وجه و قالب واقعی‌اش حتی با وجود شهر رُم بوده است.

دولت شهرها

از نشانه‌های یک شهر پیشرفته‌ی نوع دوم آن بود که توانسته باشد در قالب یک حکومت مستقل و متکی به خود توسعه یابد، آن‌چنان که عمدتاً در ایتالیا شاهد رشد و تکوین چنین شهرهایی هستیم. ایو رنوار (5) پیرامون روند توسعه و تکامل شهرهای ایتالیا در سده‌های 10 تا 14 سه مرحله را تبیین کرده است. در مرحله اول محله‌های اشرافی‌نشین که کنت‌ها و اسقف‌ها قدرت موجود را میان خود تقسیم کرده بودند، ایجاد شدند. با توجه به این که اشراف صاحب نفوذ و قدرت هر یک به جناح‌های مختلفی وابسته بودند - مهمترین تضاد و دشمنی در این بین میان دو طبقه موسوم به گولف‌ها و گی‌بلین‌ها (6) در جریان بود - لذا استفاده از یک پست امور خارجی موسوم به پودستا (7) که اختیارات محدودی در اختیار داشت الزامی گردید. بالاخره در مرحله سوم دولت‌های ثابت و پایدار متشکل از نخبگان صنوف و مشاغل صنعتی و بازرگانی ایجاد گردیدند: حکومت اغنیا و فرادستان popolo grasso که با مقاومت فزاینده طبقات فرودست popolo minuto مواجه گردید. در همه جا و مخصوصاً در جنوا، میلان، فلورانس، ونیز و حتی در رُم طبقات صاحب قدرت و متنفذین دائماً به خصومت میان خوانین و خاندان‌های بزرگ دامن می‌زدند. سیاست خوانین که توسط شوراهای شهری تابع آنها حمایت می‌شد باعث گسترش قلمرو تحت حاکمیت آنها در تمام مناطق شهری گردید و حاصل نهایی چنین تحولاتی سربرآوردن دولت شهرها بود. زیباترین نمونه این‌گونه فعل و انفعالات را می‌توان در ونیز، میلان و فلورانس مشاهده کرد. اما چنانچه به موقعیت شهر در اروپای قرون وسطی بنگریم باید بگوییم که ایتالیای شهری یک نمونه نادر و یک استثناء محسوب می‌شد. مثلاً اشراف ایتالیایی در شهرها زندگی می‌کردند، در صورتی که طبقات اشرافی سایر مناطق اروپا در قلاع حکومتی خود در روستاها بسر می‌بردند و تنها توانگرترین آنان محل سکونت دومی را نیز در شهرها در اختیار خود داشتند.

شهر و سیستم فئودالی

پدیده تشکیل و تکامل شهرها در قرون وسطی غالباً با سیستم‌های فئودالی در تضاد و تناقض بود و بسیاری، شهر قرون وسطایی را نطفه‌ی متلاشی کننده‌ای می‌دانستند که با سیستم فئودالیته بیگانه و به آن آسیب‌رسان بوده است. در عین حال رودنی هیلتون (8) - یکی از کسانی که در این زمینه نظرات متفاوتی دارد - در مورد فرانسه و انگلستان به وجه خیلی قانع کننده‌ای نشان داده است که شهر قرون وسطایی نه تنها به ساختارهای کلی فئودالی التفات خیلی کاملی داشته بلکه اساساً خود جزئی از آن بوده است. باید در عمل به این نکته دقیقاً توجه کنیم که قرون وسطی برای اروپا چه میراثی از خود باقی گذاشته است، هر چند به این نکته هم واقف هستیم که انقلاب فرانسه بسیاری از ساختارهای فئودالی را به شدت درهم کوبیده و از بین برده است. میراث قرون وسطایی مشتمل است بر یک اقتصاد و یک جامعه که بر مناسبات میان شهر و روستا متکی است، آن‌گونه که مکمل هم بودن شهر و روستا و بهره‌وری اقتصاددی شهر از روستا از وزن خیلی بیشتری نسبت به تعارضات فرهنگی این دو برخوردار است. شهر به شکرانه‌ی مهاجرت روستائیان به آن توسعه یافته و روستائیان کم و بیش بومی، ساکنان شهر را تشکیل داده‌اند. توسعه و رونق فعالیت‌های صنعتگری و اقتصادی در شهرها از محل مازاد تولیدات کشاورزی ارتزاق کرده است. حاکمیت‌های شهری و دولت شهرها از یک وضعیت کاملاً زمینداری به نوعی دولت‌سالاری جدید که پیوند خود با ساختارهای فئودالی را نیز کماکان حفظ کرده، تغییر ماهیت داده است.

شخصیت شهر اروپایی

یکی از ویژگی‌های شهر قرون وسطایی که در اروپای مدرن هم هنوز شاهد برخی جلوه‌های آن هستیم، شکل‌پذیری نوعی جامعه و دولت است که خود را با ساختارهای فئودالی تطبیق داده و در عین حال تمایز قابل توجهی نیز با آن دارد و دگرگونی‌های خاصی را از سر می‌گذراند. قرن یازدهم نقطه آغازین این گونه دگرگونی‌ها است، آن چه که موجبات خاتمه و یا حداقل محدود شدن قابل توجه سیطره اسقف‌ها بر شهرها را فراهم آورد، قشری که کم و بیش به امور دنیوی روی کرده بودند. این دگرگونی‌ها باعث مهار نفوذ و قدرت دوک‌ها که به نوعی نمایندگی شخص امپراتور را در شهرها برعهده داشتند نیز گردید. این نکته هم قابل ذکر است که اسقف‌ها اغلب سمت رسمی دوک‌ها را رأساً برعهده گرفته بودند و به امور حکومت‌داری روی نهاده بودند. شورش‌های شهری اکثراً جریان مسالمت‌آمیزی داشتند و فقط در چند مورد به درگیری‌های خشونت‌آمیز منجر گردیدند. به عنوان نمونه می‌توان به شورش سال 1116 در لائون (9) اشاره کرد که در جریان آن اسقف شهر که وظایف و آمریت دوک‌نشین را برعهده گرفته بود از سوی مردم خشمگین به قتل رسید. مقامات شهری امتیازاتی از جمله حق داشتن آداب و رسوم اختصاصی مردم و یا دیگر انواع آزادی عمل را در اختیار قاطبه مردم قرار می‌دادند. آن چه که در عوض شهرها غالباً مطالبه می‌کردند و البته همیشه آن را به دست نمی‌آوردند، نوعی خودمختاری بود که بتواند شهر را به اصطلاح به کمون (نوعی انجمن خودمختار محلی) تبدیل نماید. تاریخ نگاری سنتی نهضت‌های کمونی در سراسر دنیا را در قالب نوعی اسطوره مورد توجه قرار داده است، در حالی که استقلال تقریباً کامل شهرها به جز در ایتالیا در موارد خیلی نادر حاصل آمده است. برعکس قوانین لوری (10) که عبارت از حقوق عرفی و رسوماتی بود که در 1155 به مردم اعطا شده بود، الگوی عمل شهرهای بسیاری در قلمرو پادشاهی فرانسه قرار گرفت. در سال 1147 دوک تولوز سلسله «آزادی»هایی را برای مردم این شهر در نظر گرفت و در سال 1198 برای مردم نیم (11) آئین‌نامه انتخاب کنسول تدوین و جاری نمود و اسقف اعظم آرل (12) در سال‌های 1142 و 1155 یک کنسولگری و یک قانون شورایی برای شهر تعیین و تدوین کرد. هنری اول در انگلستان میان سال‌های 1100 و 1135 حقوق عرفی و رسوماتی خاص به «نیوکاسل - اپان - تاین» (13) اعطا کرد، در سال 1155 هنری دوم برای لندن امتیاز شاهی ویژه‌ای در نظر گرفت و برای دوبلین در سال‌های 1171-1172 منشوری تنظیم کرد. اتحادیه لومبارد (14) در ایتالیا امپراتور فریدریک بارباروسا را در مذاکرات سال 1183 کنستانس به داددن آزادی عمل به شهرها وادار کرد. و پادشاه آراگون در سال 1232 ساکنان شهر بارسلون را از پرداخت کلیه‌ی مالیات بر کالا معاف کرد.
این قبیل خود اداره کردن شهرها دو نوع تأثیرات عمیق و پایدار بر شهرهای اروپایی از خود برجای نهاد. اولین اثر آن استفاده از قضاتی بود که گرچه اغلب حقوقدانان بزرگی نبودند - حقوق را بعدها در دانشگاه‌ها آموختند -، اما در عین حال در مدارس شهری آموزش‌های نظری و عملی لازم در حد حل مشکلات روزمره شهروندان دیده بودند. مسلماً چنین تحولاتی به روند ایجاد یک اروپای پر پیچ و تاب و بوروکرات مدد رساند، اما در همان حال باعث شد که دگرگونی‌های عظیم حقوقی و قضایی قرون 12 و 13 به زندگی روزمره و عادی مردم وارد شود. این دگرگونی‌ها ترکیبی بودند از اولاً: قوانین رومی که نوآوری‌هایی در آن صورت گرفته بود؛ ثانیاً: قوانین شرعی و دینی که به صورت مدون درآمده بودند (و عمده موضوعات مربوط به ربا و ازدواج را دربر می‌گرفتند) و ثالثاً: حقوق عرفی و رسوماتی دهان بدهان منتقل شده عصر فئودالی که به شکل مکتوب و مدون تنظیم شده بودند.
دومین اثر خودمختاری شهرها در زمینه مالیات بود. مالیات و عوارضی که زنان و مردان در قرون وسطی می‌پرداختند دارای ماهیت متفاوتی بود. مالیات‌هایی وجود داشت که فقط از دهقانان و زمینداران اخذ می‌شد. بعدها - نه البته هنوز در قرن سیزدهم - سلاطین برای ایجاد تحول و تشکیل حکومت‌های مدرن مالیات‌های خاصی وضع کردند. مالیات‌های شاهی که امروزه به آن مالیات دولتی می‌گوئیم اعتراضات خشمگینانه‌ای را بلافاصله بین مردم دامن زد، کما اینکه امروزه نیز چنین است. اما مالیات نوع سومی هم در اکثر ممالک به جریان افتاد: مالیات بسیار متنوع که اغلب به آن taille (15) گفته می‌شد و آن مالیاتی بود که در شهرها وضع شده بود و از مردم اخذ می‌گردید. اروپای مالیات‌ها در وهله‌ی اول در شهرها شکل گرفته و تکوین یافته بود. وجوهی که از راه اخذ مالیات جمع‌آوری می‌شد برای تأمین مالی امور عام المنفعه صرف می‌شد و در قرن سیزدهم براساس آموزه‌های مدرسه‌ای آن را شکلی از مساعی مجدانه در مسیر ایجاد رفاه عمومی تعییر می‌کردند. دیری نگذشت که متأسفانه این بنای قشنگ مالیاتی به شکل یک امپراتوری نابرابری و بی‌عدالتی عرض اندام کرد.
آن‌گونه برابری که با ادای سوگند میان شهروندان ایجاد شده بود - حتی بین محله‌ها هم بعضاً سوگند برقراری مساوات یاد می‌شد - دیر زمانی نپائید و دولتی بس مستعجل بود. به سرعت نابرابری‌های کوچک و بزرگی در میان جوامع شهری کم و بیش خودمختار ظاهر گردید و به این ترتیب بود که طبقات برجسته و ممتازه که امروزه به آن نخبگان شهری می‌گوییم پدید آمدند. این نخبگان خود را با ثروت و مکنت هرچه بیشتری به جوامع موجود معرفی می‌کردند، مثلاً با به رخ کشیدن دارائی‌هائی که به شکل اموال و متاع منقول و غیرمنقول و وجوه نقد در اختیار داشتند و یا به رسم کلیسائیان آن را به صورت فلزات گرانبها سرمایه‌گذاری می‌کردند. سلسله مراتب شهری و مقامات مسئول ملاحظه حال خانواده‌های اصیل و اشرافی را داشتند. خانواده‌های شهرنشین که نسبتاً بی‌چیزتر بودند ولی به شجره‌های نام و نشان‌دار منسوب بودند توانستند خود را به مدارج و طبقات بالا ارتقاء دهند و بدین ترتیب تبارهای خانوادگی شهری مستقل از خاندان‌های اشرافی شکل گرفتند. بالاخره حرفه‌هایی هم وجود داشتند که گرچه درآمد درخوری نداشتند ولی منشاء شهرت و اعتبار بودند و لذا منزلت شغلی نیز خود عاملی برای کسب شخصیت اجتماعی در جوامع شهری محسوب می‌شد. در این ارتباط عزت و احترام بیشتر از آنِ اشخاصی بود که به علوم قضایی و حقوقی احاطه داشتند و توان و بازدهی منصب خود را در خدمت به شهر و منافع شهروندان به کار می‌گرفتند.
در دنیایی که صنایع دستی، مراودات تجاری و خدمات حقوقی زندگی حرفه‌ای اشخاص و آحاد مردم را رقم می‌زد، سیستم ارزشی دوران کهن هم بر همین مبنا شکل گرفت و تکامل یافت. از شمار حرفه‌های غیرمجاز که طبیعتاً مورد محکومیت کلیسا هم بود کاسته شد. به این ترتیب مثلاً از حرفه‌هایی که از دوران باستان مایه‌ی ننگ و نکبت بود، مثل مهمانخانه‌داری اعاده‌ی حیثیت شد. نهایتاً با استثنای دو حرفه‌ی رباخواری و روسپیگری که مطلقاً مورد لعن و نفرت بودند، بقیه مجاز و مقبول واقع شدند و عمومیت یافتند. از رباخواری سریعاً درحد عملیات خاص و دارای اهمیت درجه دوم رفع اتهام شد، عملیاتی که عمدتاً مختص یهودیان و در حد قرضه‌های مصرفی محدود می‌شد. حتی روسپیگری هم به نحوی تحمل شد، گرچه از آن تشویق و حمایت به عمل نمی‌آمد.

طبقه‌بندی مشاغل شهری

نابرابری بین جوامع شهری پیش از هر چیز حاصل کار صاحبان حرفه‌ها و مشاغلی بود که به طور فزاینده‌ای مبادی و مبانی قدرت شهری را در اختیار خود گرفته بودند. در ایتالیا که تشکیلات صنوف و مشاغل در آن از کارآزموده‌ترین‌ها بود، شکاف میان حرفه‌های بالادستی Arti maggiori و پایین‌دستی Arti minori (کلمه ars به زبان لاتین به معنی حرفه، تجارت و صناعت است) نیز از همه جای دیگر بیشتر بود. فلورانس چنان سیستم کاملی در طبقه‌بندی مشاغل ایجاد کرده بود که نه تنها یازده شغل بالادستی به عنوان اتحادیه‌ی تجار ثروتمند از اتحادیه‌ای متشکل از تعداد بیشتری مشاغل پایین‌دستی متمایز می‌شدند، بلکه قدرت اصلی در اختیار پنج حرفه‌ی اول از میان یازده شغل بالادستی Arti maggiori قرار داشت. این پنج حرفه منحصراً شامل شرکت‌ها و تجارت‌خانه‌هایی بودند که دست‌اندرکار تجارت خارجی بودند: Arte di Calimala اتحادیه بازرگانانی که صادرات و واردات کلان پشم را در دست داشتند، Arte di Por Santa Maria که در کار تجارت ابریشم بودند، «حرفه Arte» دیگری هم بود که طبیبان، دواخانه‌داران و بقالان و خلاصه همه آنهایی که متاع مختلفی تحت نام عمومی «ادویه جات» عرضه می‌کردند در آن گرد آمده بودند. کالاهایی که توسط صنف مذکور عرضه می‌شد به موجب یک کتاب راهنمای مربوط به آن دوران، مشتمل بر 288 قلم کالا می‌شد. برای نامیدن اقشاری که در مقام رهبری جامعه بودند و نیز نخبگان شهری اغلب از واژه‌ی مناقشه‌برانگیز «اعیان‌زاده» (17) استفاده می‌شد. قدر مسلم این است که غنی‌ترین و مقتدرترین افراد در میان اقشار برجسته بر شهرهای قرون وسطایی حاکمیت داشتند و شکی نیست که این افراد از میان تجار و بازرگانان برخاسته بودند. البته نباید این نکته را هم از یاد ببریم که ثروت و توانگری شهرهای قرون وسطایی نه از راه تجارت، که بیشتر با صناعت و پیشه‌وری حاصل آمده است. نمونه خاص این پدیده در فلاندر به منصه‌ی ظهور رسیده است، منطقه‌ای در اروپا که شهرهای آن همانند شمال و مرکز ایتالیا در حد اعلای رونق و پیشرفت به سر برده‌اند. شارل ورلیندن (18) مورخ بلژیکی در پاسخ به سؤال «تاجر یا نسّاج؟» جان کلام را گفته است: «صنعت موجبات واقعی تغییرات جمعیت‌شناختی را فراهم آورد، پس آن‌گاه پیدایش و توسعه شهرهای فلاندر به دنبال آمد. مراودات تجاری در این شهرها حاصل کار صنعت بود و عکس این جریان مصداق نداشت.»

صنعت:

و آن عبارت بود از تولید البسه. این ریسندگی و بافندگی بود که اروپای بازرگانی را پدید آورد. پیش از آن که درباره‌ی تاجر و بازرگان به بحث و بررسی بنشینیم باید جایگاه شهر قرون وسطایی را که مهم‌ترین عامل حرکت و پویایی اروپا به شمار می‌رود بهتر مورد شناسایی قرار دهیم.

اورشلیم یا بابِل؟

نمادها در قرون وسطی همواره نقش بارزی ایفا کرده‌اند و بر این مبنا مبارزه له و یا علیه شهر در سده‌ی دوازدهم در دنیای فکری انجیلی نقش بسته است. دو توضیح متمایز این معنا را به صورت تمثیلی تبیین می‌نماید. در همان زمانی که دنیای دانشگاهی فارغ‌التحصیلان و دانشجویان - به آن نیز خواهیم پرداخت -، در پاریس از جذبه‌ی هرچه بیشتری برخوردار می‌شد، برنار کلرووئی استاد بزرگ فرهنگ رهبانی و پیرو معتقد و پابرجای تنهایی و تجرد در کوه سن - ژنویو (19) به شاگردانش چنین اندرز می‌داد: «از دل شهر بابل بگریزید، بگریزید و روح و روان خویش نجات بخشید، همگی به تعجیل به صومعه‌گاه‌ها پناه برید.» برعکس چند دهه بعد فیلیپ دو هاروَن (20) رئیس صومعه به شاگرد جوانش چنین می‌نویسد: «با انگیزه عشق به علم، اینک در پاریس به سر می‌بری و بالاخره به توفیق کسب علم در آن جا و نزد بسیاری از مشتاقان شهر اورشلیم نائل شده‌ای.» در قرن سیزدهم اورشلیم شهر بابلِ را کنار زده و از آن پیشی گرفته بود و این در حالی بود که در اواخر قرون وسطی شهری شدن جوامع از ارزش و اقبال هرچه فزاینده‌تری برخوردار می‌شد.

شهر و دموکراسی؟

یکی از بازرترین و آشکارترین مشکلات و فشارها در جوامع قرون وسطایی، نابرابری‌های اجتماعی بود. از یک‌سو این طبقات «پائین‌دستی» و اقشار ضعیف جوامع بودند که در مقابل‌شان تجار و بازرگانان popolo grasso و اتحادیه حرفه‌های بالادستی Arti maggiori قرار داشتند. این اغنیا بودند که بر مسند شوراها تکیه زده بودند و بر شهرها از طریق «کنسول‌»ها همانند آنچه که در جنوب اروپا متداول بود و یا توسط «داوران» در شمال اروپا، حکمروایی می‌کردند. بنابراین شهرهای قرون وسطایی نه تنها مرکز فعالیت‌های اقتصادی بودند، مرکزیتی که با کار و کسب و صناعت، ایجاد بازارها و صرافی‌ها - که بعدها به بانک تبدیل شدند - موجبات رونق و رواج مراودات اقتصادی را در اروپا فراهم می‌آوردند، بلکه از جنبه‌های اجتماعی نیز موجبی شدند که به رغم افزایش تعداد فقرا و اقشار مستمند که تعداد آنان هرچه انبوه‌تر می‌شد، اولین قدم‌ها به سوی ایجاد یک مدل دموکراتیک برداشته شود. روبرتو لوپز (21) شهر اروپایی قرون وسطی را با نوع بیزانسی، با شهر سنتی و ایستای عهد باستان و با دیگر انواع شهرها به مقایسه می‌نشیند: با شهر اسلامی که در مقایسه با «امت» یا جامعه‌ی بزرگ مؤمنان که بسیار فراتر از مرزهای شهری تعریف می‌شود، هرگز نتوانسته به یکپارچگی لازم دست پیدا کند و یا با شهر چینی که فاقد هرگونه مرکزیت، شخصیت و یا استقلال عمل می‌باشد. لوپز نهایتاً چنین نتیجه‌گیری می‌کند که توسعه و تکامل شهر اروپایی نسبت به شهرهای نواحی دیگر از فرآیندی مجموعاً فشرده‌تر، متنوع‌تر، انقلابی‌تر و حتی اگر بتوان آن را دموکراتیک‌تر نامید، برخوردار بوده است.
شهر اروپایی نمادی از فرآیند پیشرفت و ترقی تاریخی در سراسر قاره اروپا به شمار می‌آمد. علاوه بر هسته‌های کوچک شهری - نوعی شهرک که نه به نیروی قلاع زمینداران متکی بود و نه به بازار، نظیر قلعه آبادی‌های موسوم به گورود (22) در لهستان و کشورهای اسلاوی -، شهرها نیز در سراسر اروپای مسیحی گسترش یافتند و هسته‌های مذکور عامل تحرک آنها شدند و وجوه مشخصه‌ی شهرها را تشکیل دادند. چنین فرآیندی هم در ممالک سلتی و هم در کشورهای ژرمنی، اسکاندیناوی، مجاری و اسلاوی نیز وجود داشت و اعتبار چنین قلمروهایی که به تدریج در داخل قلمرو اروپا جذب و ادغام می‌شدند به نفوذ و اقتدار شهرهای مربوط به خود بستگی روزافزونی پیدا می‌کرد. روند شهرگرایی به سمت شرق و شمال اروپا چندان قوی نبود و در این صفحات کمتر شهرهای بزرگ و مقتدر وجود داشت، در عین حال باید گفت که مدنیت و شهرگرایی به عنوان عامل اقتدار و رشد اقتصادی در سرتاسر قاره اروپا جریانی متداوم پیدا کرده بود. فقط مناطقی چون ایسلند و فریزلند (23) از این‌گونه شکوفائی‌های شهری بی‌بهره مانده بودند.

تعریف شهر و شهرنشین در اروپای قرون وسطی

در تعریف شهر اروپایی و اروپایی شهرنشین در قرون وسطی می‌خواهم از دو مورخ فرانسوی به نام‌های ژاک روسو (24) و موریس لُمبار (25) نام ببریم. از دیدگاه روسو، «شهر قرون وسطایی در وهله اول جامعه‌ی در حال رشد متمرکز در ناحیه کوچکی است که خود در میان منطقه‌ای با تراکم جمعیتی اندک واقع شده است. شهر اساساً محل تولید و مبادله و مکانی است که در آن تجارت و صناعت تحت ساز و کار اقتصاد پول درهم می‌آمیزد. شهر همچنین مرکز یک سیستم ارزشی مختص به خود محسوب می‌شود که کار مجدّانه و خلاقه، شوق به تجارت و کسب درآمد، تجمل‌طلبی و زیبایی‌خواهی در آن به منصفه‌ی ظهور می‌رسد. مضافاً شهر در قالب محلی که دارای سیستم متشکلی است و توسط دیواری احاطه شده تعریف می‌شود که از دروازه‌هایی می‌توان به آن داخل شد، در خیابان‌ها و میادین آن رفت و آمد کرد و با برج‌هایی هم تسلیح و مجهز شده است. شهر در عین حال یک اُرگانیسم اجتماعی و سیاسی براساس نظام همسایگی است که در آن غنی‌ترین‌ها هیچ‌گونه سیستم پایگانی و سلسله مراتبی تشکیل نمی‌دهند، بلکه گروهی از هم‌شأن‌ها و برابرها - نشسته کنار هم - بر توده‌های یکپارچه، هم‌دل و هم‌بسته حکومت می‌کنند. در مقابل موعدهای زمانی مرسوم در چارچوب و ریتم منظم نواخته شدن ناقوس کلیساها، جوامع غیر روحانی شهری نیز به اختصاص وعده‌ی زمانی مشترکی به خود مبادرت می‌ورزد که آوای ناقوس غیر رهبانی آن به طور نامنظم و منطبق بر قضای روزگار مردم را به شورش، دفاع از شهر و کمک‌رسانی فرامی‌خواند». این نکته را اضافه کنم که من خیلی مایلم کمتر از شهرسازی، بلکه بیشتر از زیبایی‌شناختی شهری عهد وسطایی و از احداث شهر در قالب یک اثر هنری صحبت به میان آورم.
از نقطه نظر جوامع برابر و مساواتی چنین تصویری از شهر قرون وسطایی البته از غنای آرمانی زیادی برخوردار است. مشاهده کرده‌ایم که چگونه طبقات شهری فرادست و مسلط تشکل می‌یابند، طبقه‌ای که اصول بی‌عدالتی بویژه در سیستم مالیاتی را تنظیم و برقرار می‌سازند و توده‌های مستمند رو به تزاید را له و نابود می‌کنند. در اینجا است که یک اروپای توأم با فقر وفاقه شهری رخ می‌نماید. اما این هم واقعیت دارد که مدل‌های شهری در وجه آرمانی خود، نوع برابر آن است که ایجاد نظم اجتماعی افقی را هدف خود قرار داده و همانند جوامع فئودالی روستایی صرفاً بدنبال وجه عمودی آن نبوده است. در دنیای زمینداران و مالکان، اسطوره میزگرد برابرنشینان سلحشور، فقط یک رؤیا است آنان که - با استثنا کردن رهبرشان، شاه آرتو - با محو هرگونه سیستم پایگانی دور میزگرد می‌نشینند: برابری‌طلبی نوع اشرافی. برعکس برابری نوع شهرمندی مبتنی بر اصولی است که گرچه در عالم واقعی مورد تخطی هم قرار می‌گیرد، اما در عین حال مبانی نظری مساواتی‌طلبی‌ای را معرفی می‌نماید که با تنها نمونه‌ی مساواتی قرون وسطی آن مشابه است: جوامع راهبان صومعه‌نشین که در آن هر راهب در مباحث مشخص، دارای رأی مساوی است و نظر مثبت یا منفی خود را با ارائه یک لوبیای سفید و یا سیاه ابراز می‌دارد.
برای نشان دادن تصویر یک فرد شهری مجدداً به نظرات ژاک روسو بازمی‌گردم. شهری مهم‌ترین نوع «انسان قرون وسطایی» محسوب می‌شود. روسو این سؤال را مطرح می‌کند که «چه وجوه مشترکی» میان «گدا و شهرمند، کشیش و فاحشه که همه به هر حال شهری هستند وجود دارد؟ وجوه اشتراک یک فلورانسی و یک مون بریسونی (26) در چیست؟ و چه اشتراکاتی میان یک شهری متقدم مربوط به اولین مراحل رشد مدنی با نسل بعدی قرن پانزدهمی او وجود دارد؟ هر تفاوتی هم که میان جایگاه، موقعیت و یا روحیات آنها وجود داشته باشد، اما همه، چه کشیش یا فاحشه، گدا و یا شهرمند اجباراً با هم برخورد و تلاقی دارند. هیچ کس نمی‌تواند از دیگری غافل شود و همه به یک دنیای کوچک و مملو از جمعیتی تعلق دارند که در آن آداب معاشرتی که برای انسان روستایی بیگانه است جاری می‌باشد، شیوه خاص زندگانی همراه با استفاده‌ی روزمره از دنار (سکه پول) و رویکردی اجتناب‌ناپذیر به سوی دنیایی مادی.»
موریس لمبار نیز انسان شهری قرون وسطایی را که در کار تجارت و صناعت دست دارد این‌گونه می‌بیند: «انسانی شبکه‌ای که مراکز مختلفی را به یکدیگر پیوند می‌دهد و آن که رو به سوی بیرون دارد، انسانی تحت تأثیر و نفوذپذیر و کسی که با طی مسیرهای جاده‌ای از شهری دیگر به شهر خویش می‌رسد، انسانی که به یمن وجود این‌گونه مفرها و گشایش‌ها و تحت تأثیر دائمی ادراکات نوین به قابلیت‌های روانی دست می‌یابد و یا حداقل آن را متکامل‌تر می‌کند، غنا می‌بخشد و خویشتن را در مسیر مواجهه و تقابل به غایت آگاه و هشیار احساس می‌کند».
انسان شهری از آن نوع فرهنگ جمعی بهره‌مند می‌گردد که در تمام مناطق شهری نقش و ویژگی آموزندگی و تعلیمی دارد: مدرسه، مرکز بازار، مهمان‌خانه، نمایش خانه و تئاتر - تئاتر ابتدا در صومعه‌ها و کلیساها مجدداً به اجرا درآمد و از قرن سیزدهم در میادین عمومی اجرا گردید، آن‌گونه که در سال 1288 در آراس نمایش آلاچیق Jeu de la feuille`e اثر آدام دولا آل (27) به شکل موعظه اجرا گردید.
شهر به سهم خود موجبات رهایی زوجه‌ها و مجردها را نیز فراهم می‌آورد. ساختار خانواده عمدتاً با نوع جدیدی از جهیزیه که بین اقشار شهری شامل کالای منقول و پول است تعیین می‌گردد. شهر قرون وسطایی اساساً یک شخصیت است و شخصیت شهر نیز متأثر از تعداد اشخاصی است که از آنها بوجود آمده است. اروپای مدنی تا امروزه نیز پاره‌ای از مبانی و بنیادهای خود را حفظ کرده است.

پی‌نوشت‌ها:

1. Albertus Magnus
2. Umberto Eco داستان‌نویس، روزنامه‌نگار و فیلسوف مشهور ایتالیایی متولد 5 ژانویه 1932. رمان «نام گُل رُز» او بیشترین شهرت جهانی را یافته است، به زبان‌های متعدد ترجمه شده و از روی آن فیلم هم ساخته‌اند - مترجم.
3. Bonvesin de la Riva
4. City of Westminister
5. Yves Renouard
6. Guelf یا Guelph در ایتالیای قرون وسطی طرفداران حزبی بودند که طرفدار حکومت پاپ‌ها بودند و با حزب Ghibelline که خواهان سلطه امپراتوران آلمان بر ایتالیا بودند دشمنی می‌ورزیدند. دشمنی آشتی‌ناپذیر میان این دو حزب تا قرن هفدهم ادامه پیدا کرد و یکبار در اوایل قرن سیزدهم منجر به جنگ میان «اوتوی چهارم» و «فردریک دوم» هم گردید - مترجم.
7. به ایتالیایی Podesta` که در قرون وسطی مباشر امپراتور در ایتالیای علیا محسوب می‌شد و بعدها نام شهردار و رئیس محله به خود پذیرفت - مترجم.
8. Rodney Hilton
9. Laon شهری در شمال فرانسه و دارای کلیسای جامع مشهوری است که در قرن 12 م. احداث گردیده است - مترجم.
10. Lorris کمونی واقع در دپارتمان لواره در مرکز فرانسه و 130 کیلومتری جنوب پاریس که پیمان صلح سال 1242 آن معروف است - مترجم.
11. Nimes شهری در جنوب فرانسه و مرکز دپارتمان گار که یک استادیوم مربوط به دوران رومیان و نیز مزون کاره (معبد متعلق به قرن اول یا دوم میلادی) در آن معروف است - مترجم.
12. Arles نام باستانی آن آرلاس یا آرلاته و شهری در جنوب شرقی فرانسه در ناحیه‌ی پرووانس بر دلتای رود رون است. از سال 933 تا 1246 پایتخت مملکت آرل، محل تشکیل چند شورای دینی و مرکز فرهنگ پرووانسی بود. از آثار رومی آن ویرانه‌های قصر قسطنطین، میدان و تأثر است - مترجم.
13. Newcastle-upon-Tyne نیوکاسل (بر روی رود) تاین، مرکز ولایت نورثامبرلند انگلستان بر ساحل شمالی رود تاین است. به علت دیرهای زیادی که داشت قبلاً مانکچیستر (مانک به انگلیسی یعنی راهب است) نامیده می‌شد. در 1080 قلعه (کاسل) نوئی در آن احداث گردید و اسمش تغییر یافت. از سال 1974 نیوکاسل - اپان - تاین جزو ولایت جدید یعنی تاین و ویر شد - مترجم.
14. منظور اتحادیه سال 1167 شهرهای لومباردی علیه امپراتور فردریک اول (یا فردریک بارباروسا = ریش قرمز) امپراتور مقدس روم می‌باشد. در اوایل قرن 12 م. شهرهای لومباردی عموماً به دو دسته‌ی رقیب تقسیم می‌شد؛ یکی شهرهای تحت رهبری پاویا که به امپراتور مایل بودند و دیگر شهرهای تحت رهبری میلان که به پاپ گرایش داشتند. در مجلس شوری (دیت) که در 1158 در دهکده‌ی رونکالیا در شمال ایتالیا انعقاد یافت، امپراتور فردریک اول مدعی فرمانروایی بر همه‌ی شهرهای لومباردی شد. بدین سبب همه‌ی این شهرها حتی شهرهای مایل به امپراتور، سر به شورش برداشتند و در 1167 اتحادیه‌ی واحدی تشکیل دادند که پاپ الکساندر سوم پشتیبان آن بود. اتحادیه، فردریک را در 1176 در لنیانو شکست داد و بر طبق پیمان کنستانس در سال 1183 همه‌ی شهرها آزادی یافتند. اتحادیه در 1226 بر ضد امپراتور فردریک دوم تجدید حیات کرد و در نبرد 1237 مغلوب شد. پس از مرگ سال 1250 فردریک اتحادیه منحل شد - دائرةالمعارف فارسی.
15. به مالیاتی گفته می‌شد که در فرانسه‌ی فئودالیته از سال 1439 تا زمان انقلاب کبیر (1789) بر درآمد و دارایی وضع شده بود و از طبقات عادی (غیر ممتاز) مردم اخذ می‌شد - مترجم.
17. Patriciate از کلمه Patrician و منظور عضو هر یک از خاندان‌های کهن رومی و اشراف دوران روم باستان است که در برابر آن عوام Plebeian قرار داشتند - مترجم.
18. Charles Verlinden
19. Montagne Sainte-Genevieve
20. Philippe de Harvengt
21. Roberto Lopez
22. gorod
23. Friesland یا فریسلند مناطق محل سکونت اقوام فریز و اکنون ایالتی در شمال هند با مرکزیت «لیواردن» می‌باشد. فریزلندی‌ها مردمی از نژاد ژرمن هستند، در قرن هشتم م. مغلوب فرانکها شدند و زبان خود را تاکنون حفظ کرده‌اند. این ناحیه در سال 1579 م جزء اتحاد اوترشت شد. فریزلند شرقی در آلمان واقع است و تاریخ جداگانه‌ای دارد - مترجم.
24. Jacques Rossiaud
25. Maurice Lombard
26. Montbrison
27. Adam de la Halle مشهور به «آدام لو بوسو» شاعر، ترانه‌سرا و موسیقیدان فرانسوی (1237-1288 م) که اولین بنیانگذار تأثر سکولار در تاریخ فرانسه محسوب می‌شود. او از ردیف شاعران موسوم به تروورها با زبان شعری اوئیل بود که در مقابل شاعران تروبادور فرانسه با زبان شعری اوک قرار می‌گرفتند. اشعار تروورها و از جمله آدام دو لا آل به «شانسون دو ژست» موسوم بود. از شواهد معلوم است که او در آراس فرانسه متولد شده و بعضاً او را آدام آراسی هم نامیده‌اند. دو اثر مشهور تاتری او به نام‌های Le Jeu de Robin et Marion و Le Jeu de la feuillee در ردیف اپراهای فکاهی قرار می‌گیرند - مترجم.

منبع مقاله :
لوگوف، ژاک؛ (1391)، اروپا، مولود قرون وسطی (بررسی تاریخی فرآیند تکوین و تکامل اروپا در قرون وسطی (سده‌های 4 تا 16 میلادی)، ترجمه‌ی بهاءالدین بازرگانی گیلانی، تهران: انتشارات کویر، چاپ دوم.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
چرا زبان عربی، زبان اسلام است؟ آیا اسلام برای اعراب آمده است؟
چرا زبان عربی، زبان اسلام است؟ آیا اسلام برای اعراب آمده است؟
هوس‌های نفتی ترامپ در سوریه
play_arrow
هوس‌های نفتی ترامپ در سوریه
قاب متفاوتی از دیدار صبح امروز اقشار مختلف بانوان با رهبر انقلاب
play_arrow
قاب متفاوتی از دیدار صبح امروز اقشار مختلف بانوان با رهبر انقلاب
حاشیه‌های دیدار هزاران نفر از زنان و دختران با رهبرانقلاب
play_arrow
حاشیه‌های دیدار هزاران نفر از زنان و دختران با رهبرانقلاب
آخرین وضعیت تامین سوخت نیروگاه‌ها
play_arrow
آخرین وضعیت تامین سوخت نیروگاه‌ها
سنگین ترین محموله تاریخ صنعت فضایی ایران پرتاب شد!
play_arrow
سنگین ترین محموله تاریخ صنعت فضایی ایران پرتاب شد!
وقتی کارشناس آمریکایی مناظره پخش زنده را ترک می‌کند!
play_arrow
وقتی کارشناس آمریکایی مناظره پخش زنده را ترک می‌کند!
بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اقشار مختلف بانوان
music_note
بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اقشار مختلف بانوان
بیان دیدگاه و نظرات | خانم مریم سهرابی، برگزیده جشنواره کشوری قصه‌گویی
music_note
بیان دیدگاه و نظرات | خانم مریم سهرابی، برگزیده جشنواره کشوری قصه‌گویی
بیان دیدگاه و نظرات | خانم فاطمه رایگانی، دکتری فلسفه دانشگاه بین‌المللی امام خمینی(ره)
music_note
بیان دیدگاه و نظرات | خانم فاطمه رایگانی، دکتری فلسفه دانشگاه بین‌المللی امام خمینی(ره)
بیان دیدگاه و نظرات | خانم سمیرا خطیب‌زاده، عضو هیئت علمی دانشگاه بین‌المللی سوره
music_note
بیان دیدگاه و نظرات | خانم سمیرا خطیب‌زاده، عضو هیئت علمی دانشگاه بین‌المللی سوره
بیان دیدگاه و نظرات | خانم فاطمه ترابی، معاون علمی مرکز مطالعات و تحقیقات زنان دانشگاه تهران
music_note
بیان دیدگاه و نظرات | خانم فاطمه ترابی، معاون علمی مرکز مطالعات و تحقیقات زنان دانشگاه تهران
بیان دیدگاه و نظرات | خانم عائده سرور، مادر دو شهید، از لبنان
music_note
بیان دیدگاه و نظرات | خانم عائده سرور، مادر دو شهید، از لبنان
این سوپرگل از گارناچو به اورتون برنده جایزه پوشکاش شد!
play_arrow
این سوپرگل از گارناچو به اورتون برنده جایزه پوشکاش شد!
ریشه کلمه «کلاهبردار» در زبان فارسی از کجا آمده است؟
play_arrow
ریشه کلمه «کلاهبردار» در زبان فارسی از کجا آمده است؟