نویسنده: حسین رنجبر (1)
مقدمه
«امروز در بازی قدرت، مهارت اصلی سیاستمدار و دیوانسالار در این است که بداند چگونه و چه موقع از اطلاعات استفاده کند. در بحرانهای سیاسی آینده که دموکراسیهای دارای تکنولوژی پیشرفته با آن مواجه میشوند، همه طرفهای درگیر از سیاستمداران و دیوانسالاران گرفته تا ارتش و مأموران...؛ از تکنیکهای اطلاعاتی برای بازی و مانورهای قدرتی استفاده خواهند کرد» (تافلر، 1372: 407 ص: 15). در جهان امروز نیاز به اطلاعات به هنگام، موثق و ساختار اطلاعاتی قدرتمند، واقعیتی انکارناپذیر برای دولتهای مدرن محسوب میشود و آینده هر ملتی وابسته به اتخاذ راهبردهای دقیق و صحیح اقتصادی، سیاسی، امنیتی و دفاعی است. این در حالی است که هیچ کدام از این راهبردها بدون بهرهبرداری از اطلاعات دقیق و جامعِ مبتنی بر تعاریفی درست از عقلانیت ممکن نیست؛ اما بهرهبرداری از اطلاعات مبتنی بر عقلانیت بدون شناخت از خود اطلاعات و عقلانیت و ماهیت دقیق آنها و تعریف درست از آن دو ممکن نیست. امروزه آن قدر درباره اطلاعات، عقل و عقلانیت تعریف ارایه شده و ویژگیهای آن برشمرده شده که حتی خود متفکران هم برخی دچار سردرگمی از شناخت ماهیت اطلاعات و عقلانیت شدهاند. اما در کل میتوان گفت در علوم اطلاعاتی دو تعریف سنتی و مدرن از اطلاعات و در علوم اجتماعی سه تمایز بین عقلانیت وجود دارد که پذیرش هر یک از این دو رویکرد از راه مراجع امنیتی کشورها، باعث تغییر در ماهیت سازمانهای اطلاعاتی آن کشور میشود. با عنایت به این مهم و نیز به دلیل تغییر شکلی و ماهوی تهدیدات نظام بینالملل و به ویژه نظام جمهوری اسلامی که از هرسو آماج تهدیدات دشمنان و ابرقدرتهای جهان هستند و نیز تهدیدهای داخلی خود کشورها و نیز جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر نظریهی آشوب، ضرورت وجود اطلاعات و سازمانهای اطلاعاتی قوی مبتنی بر تعاریف نوینی از اطلاعات و عقلانیت از ضروریترین و مهمترین مأموریتها است.هدف اصلی این پژوهش فهم اهمیت اطلاعات از نظر عقل در حیات اجتماعی است.
اهداف فرعی آن عبارتند از:
1. فهم چرایی و ضرورت اطلاعات و سازمانهای اطلاعاتی در جامعهی ایران؛
2. شناخت الزامات و بایستههای عقلانی سازمانهای اطلاعاتی ایران؛
3. ریشهیابی مفهوم عقل و عقلانیت در علوم دینی و انسانی و برقراری ارتباط بین این مفهوم با سازمانهای اطلاعاتی؛
4. سیری در روند توسعهی عقلانیت سازمان اطلاعاتی ایالات متحده امریکا و ضرورت توجه سازمانهای اطلاعاتی ایران به این توسعه؛
با توجه به موارد بالا، پرسش اصلی این پژوهش عبارت است از: اهمیت اطلاعات از نظر عقل در حیات اجتماعی کدام است؟
پرسشهای فرعی که تلاش میشود به آن پاسخ داده شود عبارتند از:
1. ضرورت اطلاعات و سازمانهای اطلاعاتی در جامعهی ایران کدام است؟
2. الزامات و بایستههای عقلانی سازمانهای اطلاعاتی ایران چیست؟
3. ریشههای مفهوم عقل و عقلانیت در علوم دینی و انسانی چیست و چه ارتباطی بین این مفهوم با سازمانهای اطلاعاتی میتواند باشد؟
4. روند توسعهی عقلانیت سازمان اطلاعاتی ایالات متحده امریکا چگونه بوده و چرا سازمانهای اطلاعاتی ایران باید به توسعهی عقلانی توجه کنند؟
روش تحقیق مقالهی کنونی روش اسنادی و کتابخانهای بوده و روش تحلیل نیز مبتنی بر روش تحلیل ثانویه یا فراتحلیل است.
الف. عقل و عقلانیت
عقل در لغت
عقل در لغت به معنای امساک، پیوند دادن و نگه داشتن است و به همین دلیل عقال شتر را عقال گویند. عقل به قوایی گفته میشود که آماده پذیرش علم و دانش است و گاهی نیز به دانشی نیز که به وسیله همین قوه به دست آمده است گویند (راغب اصفهانی، 1412 ق، ذیل ماده ع ق ل). در قرآن کریم مشتقات عقل در چندین مورد استفاده شده است که شاید بتوان گفت همان فهم درست و دقیق و دریافت صحیح از حقایق عالم است. در قاموس چنین آمده است: عقل الشیء؛ فهمه (فیروز آبادی، قاموس الحیط، ج 4، واژه عقل). این نوع فهم از حاق فطرت انسانی ناشی میشود و گرایشهای نفسانی در این فهم دخالت ندارد (علامه طباطبایی، 1374، المیزان، ج 2، ص: 255). علامه طباطبایی قوه نامیدن عقل را تسامحی دانسته و عقل را همان نفس مدرکه انسان میشمارد (علامه طباطبایی، 1374، ج 1، ص: 44).جایگاه عقل در مبانی دین اسلام
حقیقت عقل موجودی ملکوتی و عرشی است که از نظر درجات وجود هم سنخ با بالاترین مراتب وجود یعنی عرش رب العالمین است. حضرت جعفر صادق (علیه السلام) میفرمایند: «إن الله عزوجل خلق العقل و هو اول خلق من الروحانیین عن یمین العرش من نوره» (کلینی، 1363 ش، کتاب عقل و جهل، ح 14). در روایتی از حضرت علی (علیه السلام) نقل شده است که اولین صادر و مخلوق خداوند عقل است (علامه مجلسی، 1363 ش، ج 1، باب 2). با این توصیف به نظر میرسد عقل نزدیکترین موجود خداوند است و از هرگونه عامل دور کننده از حق مبراست. عقل حقیقت نورانی است که هم ظاهر است و هم مظهر و روشن کننده تاریکها به همین دلیل است که با آن حق از باطل تمییز داده میشود. چنین مینماید که عقل امری تشکیکی است که به میزان بهرهمندی بیشتر در مراتب بالاتری قرار میگیرد و یکی از ملاکهای ارزیابی انسان است. چنان که مولا علی (علیه السلام) میفرمایند: «عاقلترین انسان نزدیکترین آنها به خداوند عالم است» (آمدی، غررالحکم، 1366، ج 2، ص: 443). در روایتی دیگر، امام محمد باقر (علیه السلام) میفرمایند: خداوند به عقل فرمود: «و عزتی و جلالی ما خلقت أحب إلی منک» (همان، ح 1). حضرت در این بیان نورانی شدت تقرب و بالایی مرتبه وجود عقل در مقایسه با کلی هستی اشاره میفرمایند (مرتضی زاهدی، 1385 ش، ص 282) و این مرتبه چنان بالاست که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در ضمن روایتی میفرمایند: مقدمه لازم برای رسالت رسول و معیار دقیق برای انتخاب آنان از طرف حق تعالی به بندگانش کامل شدن عقل ایشان است (همان، ص: 284). قرآن کریم برای ترسیم مفهوم دقیق «عقل» از تعبیر لطیف و معنادار «لب» استفاده میکند و با این روش هم عقل را تعریف میکند و هم مفهوم کمال عقل را بیان مینماید. استاد مطهری کلمه لب را از اصطلاحات قرآنی دانسته و در توضیح آن میفرمایند: «لب» یعنی مغز (نه به معنی مخ، بلکه به معنی اعم که در مورد میوهها مثلاً میگوئیم مغز بادام، مغز گردو) این اصطلاح شاید از اصطلاحات مخصوص قرآن باشد... و اگر هم اصطلاح مخصوص قرآن نباشد، قرآن درباره عقل کلمه لب را زیاد به کار برده. در واقع کمال انسان به مرتبه عقل است. بنابر روایت مولا علی (علیه السلام) کمال انسان به عقل است یا انسان با عقل خود به کمال میرسد. شاید به همین دلیل است که بنا به روایات در عصر ظهور، حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دستی بر سر مردم میکشند و عقول آنها رشد میکند. این روایت نشان دهنده این است که یکی از ملاکها و ویژگیهای کمال جامعه عقول رشد یافته است. عقل و نقل بر میزان اهمیت توجه به عقل و رشد و کمال آن تأکید دارند. یکی از روایاتی که این امر را بسیار مورد توجه قرار داده است روایت امام موسی کاظم (علیه السلام) از جد بزرگوارشان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است که در بخشی از آن آمده: «عقل به عنوان سپاس و بندگی به سجده افتاد و در آن سجده هزار سال از خاک عبودیت و بندگی سر بلند نکرد و در همان حال، خداوند دوباره او را مورد خطاب قرار داد و گفت: سر از سجده بردار و از من بپرس، هرچه بخواهی پذیرفته میشود و عطا میشود. عقل سر از سده برداشت و گفت: «خدایا از تو میخواهم شفاعت مرا درباره هرکسی که با او همراه هستم بپذیری. از ناحیه خدای تعالی ندا آمد: من خودت را گواه میگیرم که شفاعت تو را درباره آنان پذیرفتم و قبول کردم» (مجلسی، 1363 ش، ج 1، باب 4). بنا به روایت حضرت علی (علیه السلام) این عقل در همه وجود دارد. پس رشد و معیت او ملاک برتری انسان است. آن چه باید به آن مورد توجه شود، ملاکهای پرورش و چگونگی رشد آن است (تنها، همایش بسوی راهبردهای قرآنی).مفهومشناسی عقل از منظر قرآن کریم
نخستین گام در شناخت جایگاه عقل در قرآن تبیین مفهوم عقل و معنای مورد نظر از آن در مباحث دینی و مفاهیم قرآنی است. در روایات اسلامی و فرهنگ قرآنی منظور از تفکر و تعقل تنها تفکر منطقی و تعقل فلسفی نیست. زیرا این مورد در بین همه انسانها مشترک است و هر انسانی چه موحد و چه کافر توانایی کنار هم گذاشتن معلومات و ترسیم سیمای کلی از واقعیت جهان و هستی هر چند به پندار نادرست خود را دارد. در حالی که قرآن کریم کفار را فاقد تعقل دانسته و معتقد است که آنها از عقل خود هیچ استفادهای نمیکنند، چنان که میفرماید: «وَمَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِی ینْعِقُ بِمَا لَا یسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُکْمٌ عُمْی فَهُمْ لَا یعْقِلُونَ. مثل (دعوت کننده) کافران مثل کسی است که (حیوانات را برای نجات از خطر) صدا میزند، ولی آنها جز سر و صدا چیزی نمیشنوند، آنها کر و گنگ و کورند از این رو چیزی نمیفهمند». استاد مطهری پس از ملاحظه آیات و روایات مربوط به عقل و تعقل و مقایسه آنها با یکدیگر پیرامون مفهوم عقل در فرهنگ اسلامی میفرمایند: عقل در روایات اسلامی آن نیرو و قوه تجزیه و تحلیل است و در غالب مواردی که میبینید اسلام جاهل را کوبیده، جاهل در مقابل عالم به معنای بیسواد نیست بلکه جاهل ضد عاقل است. عاقل کسی است که از خودش فهم و قدرت تجزیه و تحلیل دارد و جاهل کسی است که این قدرت را ندارد. ما خیلی افراد عالم را میبینیم که عالمند ولی جاهلند. عالماند به معنای این که فراگرفته از بیرون زیاد دارند، خیلی چیزها یاد گرفتهاند، اما ذهنشان یک انبار بیش نیست، خودشان اجتهاد ندارند، استنباط ندارند، تجزیه و تحلیل در مسائل ندارند، این طور اشخاص از نظر اسلام جاهلند یعنی عقلشان راکد است. قرآن کریم برای ترسیم مفهوم دقیق «عقل» از تعبیر لطیف و معنادار «لب» استفاده میکند و با این روش هم عقل را تعریف میکند و هم مفهوم کمال عقل را بیان مینماید. استاد مطهری کلمه لب را از اصطلاحات قرآنی دانسته و در توضیح آن میفرمایند: «لب» یعنی مغز (نه به معنی مخ، بلکه به معنی اعم که در مورد میوهها مثلاً میگوئیم مغز بادام، مغز گردو) این اصطلاح شاید از اصطلاحات مخصوص قرآن باشد... و اگر هم اصطلاح مخصوص قرآن نباشد، قرآن درباره عقل کلمه لب را زیاد به کار برده. گوئی انسان را تشبیه به یک گردو و یا بادام کرده که تمام یک گردو و یا بادام پوسته است و آن اساسش مغزش است که در درون آن قرار دارد. تمام هیکیل و اندام انسان را در نظر بگیرید، آن مغز انسان، عقل و فکر انسان است، اگر بادامی مغز نداشته باشد چه میگوییم؟ میگوییم پوچ است و پوک و هیچ و باید دورش انداخت و انسانی که عقل نداشته باشد جوهر و مغز انسانیت و آن ملاک و مقوم انسانیت را ندارد. انسانی پوک و پوچ است، یعنی یک صورت انسان است و معنی انسان در او نیست، به حسب این تعبیر معنی انسان همان عقل انسان است، عقلی که در این حد باشد، عقل بودن عقل به استقلالش است. «الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» از این بهتر از اساس دیگر نمیشود تعبیری پیدا کرد در مورد دعوت به این که انسان با عقلش بالاستقلال حاکم باشد، عقلش مستقل باشد، دارای قدرت نقد و انتقاد باشد و بتواند مسائل را تجزیه و تحلیل کند. آدمی که از این موهبت بیبهره است هیچ است.در عبارات بالا استاد افزون بر این که معنای عقل را از نظر قرآن بیان میکنند به اهمیت و ارزش آن در اسلام نیز اشاره میفرمایند. از مجموع سخنان استاد استنباط میشود که در منطق قرآن عقل عبارت است از نیرویی که با تجزیه و تحلیل مسائلی که در برابر او قرار دارد و سبک و سنگین کردن آنها انسان را برای اخذ تصمیمی مستقل و آزاد از هوی و هوس و فشارهای اجتماعی و تاریخی یاری میرساند. و هر چه عقل انسان کاملتر باشد مستقلتر و آزادانهتر میداند نقد و انتقاد کند و تصمیم بگیرید و از این رهگذر انسان قادر خواهد بود از پوسته جهان به مغز آن نفوذ کند و سیطره و حاکمیت خدا را در همه ذرات هستی مشاهده کند و با همه وجود حضور خدا را در تاریخ و جامعه ادراک کند (خامهگر، 1393).
عقلانیت
اگر عقلانیت را به کارگیری معقولات و بدیهیات بدانیم در این به کارگیری بدیهیات ممکن است برخی مسیر درستی را طی نکنند و گرفتار مغالطه شوند. گاهی هم این معلومات عقلی کاربستش در نظامات اجتماعی است اینجا هم میتواند عقلانیتها متفاوت باشد برای مثال نظام اجتماعی سوسیالیستها با نظام اجتماعی لیبرالیستها متفاوت است. زیرا نوع کاربست معلومات عقلی و معلومات بصری آنها در نظام اجتماعی و حیات اجتماعیشان متفاوت میشود (خسروپناه، 1393).عقل و عقلانیت از نظر مقام معظم رهبری
رهبر معظم انقلاب در بحث عقلانیت از مباحثی مثل عنصر عقل به عنوان ابزار و منبع یاد میکند، عقل منبعی است که برخی حقایق را درک میکند و این حقایق را برای حل مسائل بکار میبرد، استنتاجهای جدی میگوید. عقل ابزاری است که از منابع معرفتی دیگر مانند طبیعت و وحی استفاده میکند، وقتی خداوند سبحان وحی را برای اولیا ناظر میکند با عقل ابزاری وحی را نازل میکند و همچنین بحث به کارگیری عقل در حوزه نظامات احتماعی خیلی مهم است. بنابراین در قرآن کریم و روایات نیز یک مجموعه آموزههایی چون مسائل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بیان شده است که این مسایل به کمک عقل نظامسازی میشود و مقام معظم رهبری تأکید کرده که اگر این عقل را بکار نگیریم، نمیتوانیم نظامسازی کنیم و یکی از منابعی که عقل باید از نظامسازی استفاده کند، وحی و روایات ائمه است. فقه شیعه، عقل عملی را به عنوان حسن و قبح عقلی قبول دارد و معتقد است که عقل مستقل میفهمد و میداند که عدالت خوب و ظلم بد است برخی مصادیق عقل و ظلم را هم میفهمد اما پارهای از عقل و ظلم را به وسیله نقل باید فهمید و اینجاست که عقل از وحی و نقل کمک میگیرد و آنها را به کار میبرد. امروزه هم هستند افرادی که هم رویکرد اخباری دارند یا عقلگرا که این عقلگراها میگویند با روایات هزار و چهارصد سال پیش نمیتوان کشور اداره کرد اما عده دیگر میگویند که با این روایات کشور اداره میشود. اما در بین همه این گروهها و تفکرات مقام معظم رهبری از جمله کسانی بودند که به عقلانیت اسلامی معتقد بودند و این عقلانیت شامل عمل و کارکرد است چرا که این بحثها تنها یک مجموعه مباحث انتزاعی نبوده است، این عقلانیت باید کاربردی در جامعه پیدا بشود (خسروپناه، 1393).ارتباط رفتار با عقلانیت از نظر جامعهشناختی
از نظر روانشناسی، رفتارها سه دسته هستند: عادتی (شرطی شده)، عاطفی و عقلانی. بخش بزرگی از رفتارهای روزمره ما یا از نوع عاطفی و یا از نوع «عادتی - شرطی» هستند و تنها بخش اندکی از رفتارهایمان عقلانی هستند. برای مثال این که مادری برای سلامت و شادی فرزندش از همه علایق خود میکاهد و همه زندگیاش را وقف رسیدن به فرزندش میکند یک رفتار عاطفی است. این که ما هر شب برای شام، پلو میخوریم یا هنگام رفتن به سرِکار، کت و شلوار میپوشیم، رفتار عادتی - شرطی است. اما این که برای سفر به شهر دیگری تصمیم میگیریم و به جای اتوبوس یا هواپیما، با قطار برویم، یک تصمیم عقلانی است. یا وقتی که تصمیم میگیریم شغل انتخاب کنیم یا منزل مسکونی بخریم و نظایر اینها. پس بخش اندکی از رفتارهای ما عقلانی است. واژه «عقلانیت» برای کلمه rationality به کار میرود و رفتارهای عقلانی از رفتارهای «عقلایی» متمایز میشود. منظور از عقلایی بودن رفتارها نیز reasonability است. تفاوت این دو را بعداً توضیح میدهیم. گرچه گاهی در ترجمهها تفاوتی بین این دو قایل نمیشوند، و هر دو گاهی به جای هم به کار میبرند. اما اکنون بحث ما پیرامون عقلانیت (rationality) است.تمایز عقل و عقلانیت از منظر جامعهشناختی
معمولاً در ترجمهها بین عقل و عقلانیت تمییز قایل نمیشوند؛ مثلاً انواع عقل را معرفی میکنند و آن را به عقل فلسفی، عقل اجتماعی، عقل عملی، عقل نظری و نظایر اینها تقسیم میکنند. در حالی که ما انواع عقل نداریم. ما یک عقل داریم، اما عقلانیتها انواعی دارد. در واقع قوه عقل مثل قوه نطق است و یا درستتر بگویم خود قوه نطق است... [عقل] یک قوه است که به صورت موهبتی طبیعی در نهاد بشر نهاده شده است. اما عقلانیت بحث دیگری است. عقلانیت، به مجموعهای از ویژگیهای فکری آدمیان اطلاق میشود که شامل روش اندیشه، میزان مهارت اندیشه، نحوه به کارگیری اندیشه، درجه به کارگیری اندیشه، و نوع منابع و آبشخوریهای اندیشگی است. پس اگر عقل، قوه و استعداد اندیشه است، عقلانیت نحوه و میزان به کارگیری این قوه است. سرمایه انسانی مثال خوبی است که میتواند این تمایز را روشن کند. برای داشتن سرمایه انسانی، نیازمند داشتن نیروی کار هستیم. اما وقتی نیروی کار الزاماً سرمایه انسانی نداریم. وقتی نیروی کار تبدیل به سرمایه انسانی میشود که آموزش ببیند و مهارت کسب کند. عقلانیت، اندازه و روشی است که ما در عمل از این قوای اندیشگی - شامل مغز و عقل و بهره هوشی - استفاده میکنیم. و این نیز بستگی دارد به آموزشهای ما، تجارب ما، عادات ما، عقاید ما و به طور کلی محیطی که ما در آن بالیده و رشد کردهایم. در واقع عقلانیت روش و درجه به ظهور رساندن آن قوه عقل و در محدوده بهره هوشی است. پس یک قوه اولیهای هست که به نام عقل، یک کیفیتی و ظرفیتی هست به نام بهره هوشی، و یک میزان و چگونگی استفاده عملی از آن قوه و یا آن کیفیت هست که آن را عقلانیت مینامیم. عقلانیتی که انسانها در زندگی عملی به کار میگیرند، را میتوان سه دسته کرد: عقلانیت ابزاری، عقلانیت آیینی و عقلانیت معنوی. عقلانیت تجربی دارای این سه سطح است و تقریباً به همین ترتیب عمق مییابد. آن چه که در علوم اجتماعی رفتار عقلانی گفته میشود با فرض این است که افراد براساس عقلانیت ابزاری رفتار میکنند.بسیار چکیده، عقلانیت/ خردگرایی ابزاری عبارت است از سازگاری ابزار با هدف، اما تعریف دقیقتر آن چنین است: تطابق و اینهمانی ابزار یا روش با هدف یا ارزش از منظر ناظر بیرونی یا درونی. یعنی یا فرد به دنبال دستیابی به هدفی است یا در پی تحقق ارزشی است. اکنون اگر فرد ابزارهای و روشهایی که برای رسیدن به هدف یا تحقق ارزش مورد نظرش بر میگزیند، متناسب با آن هدف یا ارزش باشد، میگوییم عقلانی رفتار کرده است. معیار یا داور برای اینهمانی ابزار و هدف (بیرونی)، خرد دیگران یا خرد عمومی است (ناظر بیرونی). یعنی یک رفتار وقتی عقلانی است که اگر آن را در معرض نظارت دیگر انسانهای عاقل قرار دهیم، عقل آنان نیز بر تطابق وسیله و هدف گواهی دهد.
عقلانیت/ خردگرایی سطح دوم، «عقلانیت آیینی» است. این سطح عقلانیت، نوعی عقلانیت انباشته اجتماعی است که به تدریج - از طریق آموزش، القا، تجربه، اجبار و فرآیند شرطی شدن یا همان عادت - به فرد منتقل میشود. بسیار خلاصه «عقلانیت آیینی» یعنی تطابق ابزارها و روشهایی که فرد برای رسیدن اهدافش بر میگزیند با آیینها و ارزشهایی که از سوی جامعه پذیرفته شده است. زیرا اگر ابزارها و روشها و رفتارهای ما بخواهد در کل با آیینها و هنجارها و قوانین آمره جامعه ناسازگار باشد، هم برای فرد و هم برای جامعه هزینهافزا خواهد بود که در بلندمدت قابل دوام نیست. برای مثال رانندهای را در نظر بگیریم که در نیمه شب به چهار راه میرسد و پشت چراغ قرمز میایستد، وقتی نه پلیسی وجود دارد و نه خودروی دیگری در خیابان است، این رفتار، عملی است که مطابق عقلانیت آیینی انجام شده است. یعنی سطح دوم عقل راننده به او گوشزد میکند که احترام به مقررات اجتماعی در هر شرایطی، حتی اگر برای تو هزینه داشته باشد، در بلند مدت به سود خود تو نیز هست. مثلاً در این مورد خاص عقلانیت آیینی به راننده میگوید اگر تو رعایت قوانین رانندگی را نکنی و دیگران هم رعایت نکنند، وضعیتی فراخواهد رسید که همه پشت چهارراهها به هم گره میخوریم، همهمان دیرتر و پرهزینهتر به مقصد میرسیم. پس اگر من رعایت کنم دیگران نیز رعایت میکنند و همه زودتر به مقصد خواهیم رسید.
و سرانجام عقلانیت سطح سوم، «عقلانیت معنوی» است. و این به معنی تطابق ابزارها و روشهایی که افراد برمیگزینند با هویت انسانی آنان است. برخی رفتارها و فعالیتها، هرچه سودآور باشند، با هویت انسانها سازگار نیستند. پس ممکن است از آنها بپرهیزند. چنین رفتاری مطابق عقلانیت معنوی انجام شده است. فعالیتهای قاچاق گاهی بسیار سودآورند ولی افراد بسیاری - حتی وقتی قاچاق، خطری هم ندارد - حاضر به ورود به این گونه فعالیتها نیستند، زیرا که با هویت و شخصیت انسانی - و در واقع با ارزشهای درونی - آنها ناسازگار است. به راستی باید گفت چنین فعالیتی در عمل برای آنها «معنی» ندارد و در هندسه وجودی آنها قرار نمیگیرد. بنابراین ما بسیاری از تصمیمات خود را براساس معنیداری آنها یعنی تطابق و اینهمانی آنها با هویت و ارزشهای درونی خودمان اتخاذ میکنیم، هر چند ممکن است از منظر عقلانیت ابزاری یا عقلانیت آیینی، عقلانی محسوب نشود. معمولاً تصمیمات بزرگ و خطیر زندگی از این نوع هستند. برخی ازدواجها، مهاجرتها، کنار گذاشتن شغلها و برخی خودکشیها منطبق با این نوع عقلانیت انجام میشوند. در واقع جایی که جامعهشناسان میگویند تصمیماتی مانند خودکشی هم میتواند عقلانی باشد، اشاره به چنین سطحی از عقلانیت دارد. مثلاً به تازگی شنیدهاید که بیل گیتس، رئیس کمپانی مایکروسافت، که چندین سال است عنوان ثروتمندترین مرد جهان را با خود دارد، تصمیم گرفته است از ریاست این کمپانی بزرگ استعفا کرد و به فعالیتهای خیریه در مناطق محروم جهان بپردازد. چنین تصمیمی با هیچ یک از عقلانیتهای ابزاری و آیینی توجیهپذیر نیست. تنها عقلانیت معنوی است که به بیل گیتس یادآوری کرده است که ادامه مسیر گذشته زندگیاش بیمعنی است و اگر میخواهد شیوه زندگیاش با هویتش سازگار باشد، باید راه دیگری را برگزیند.
پس عقلانیت معنوی عمیقترین پرسش را پاسخ میدهد. همچنین پاسخ عقلانیت معنوی معمولاً به صورت آری یا نه است، یعنی راجع به کیفیت یا کمیت سخن نمیگوید. پاسخها صفر و یک هستند، یعنی در کل میگوید که انجام عملی معنی دارد یا ندارد. مثلاً تنها میگوید دنبال این کار برو یا نرو. در واقع پیش از اقدام و پس از دیگر سنجشها، عقلانیت معنوی به ما میگوید که اقدام کردن، معنیدار است یا نه. پس عقلانیت معنوی، معنیداری اقدام یا عدم اقدام را برای شخص تعیین میکند. پاسخها مثبت و منفی هستند. اما عقلانیت آیینی درجه رعایت آیینها را مشخص میکند، در واقع کیفیت عمل را تعیین میکند. پاسخ عقلانیت آیینی به صورت یک پیوستار است که شدت و «کیفیت» رعایت آیینها و هنجارها را مشخص میکند. در نهایت عقلانیت ابزاری روشن رسیدن به اهداف را مشخص میکند، در واقع «کمیت» اقدام را مشخص میکند. پاسخ این عقل هم به صورت طیف است. بنابراین خلاصه و ساده باید گفت عقلانیت ابزاری با «کمیت عمل»؛ عقلانیت آیینی با «کیفیت عمل» و عقلانیت معنوی با «ماهیت عمل» سروکار دارند.
ب. تعریف اطلاعات
«بول دورهام که یکی از مدیران تیم است در یک فیلم سینمایی در مورد بازی بیسبال سعی میکند به بازیکنان درماندهاش سادگی بازی را که قرار است آنها بازی کنند، توضیح دهد. میگوید: توپ را پرتاب میکنید؛ توپ را میزنید؛ توپ را میگیرید؛ همین. اطلاعات نیز ظاهر ساده و گول زنندهای دارد: سؤالی میپرسید؛ اطلاعات جمع میکنید؛ سؤال را پاسخ میدهید. در هر دو مورد، در هر قدم شیاطینی خوابیدهاند.» (لوونتال، 1387، ص: 58). واژه اطلاعات در زبان فارسی در بسیاری از حوزههای اطلاعرسانی، ارتباطات، خبرنگاری، روزنامهنگاری، تکنولوژی و... استفاده میشود. این موارد به حوزههای غیر امنیتی و عام اطلاعات میپردازند. در مطالعات امنیتی، دو نگرش درباره اطلاعات وجود دارد:نگرش سنتی به اطلاعات
شرمن کنت و آبرام شولسکی نویسندگانیاند که نشر آثارشان به ترتیب در سالهای 1949 و 1991 مهمترین آثار علمی در حوزه اطلاعات را به پژوهشگران معرفی کرد. نگرش سنتی اطلاعات را در فضایی نظامی و مربوط به امنیت ملی دولتها تعریف میکند و به عبارت دیگر، آن را دانشی درباره دشمن و حریف میداند. در حقیقت، این دیدگاه هسته اصلی اطلاعات را جنگ پنهان و خاموش ملتها میداند. در کل، در نگرش سنتی به مفهوم اطلاعات، واژه اطلاعات سه معنا دارد که عبارتاند از:1. اطلاعات به معنای نوع خاصی از اخبار (خبرهای مربوط به نیازمندیهای امنیتی دولت و محصولات اطلاعاتی):
ویژگی مهم این معنا، نیازمندیهای دولتها و پرورشیافته بودن اخبار عادی است.2. اطلاعات به معنای نوع خاصی از فعالیت:
در این برداشت از اطلاعات، بر ویژگیهای فعالیت اطلاعاتی تأکید میشود. از نظر شولسکی، مهمترین ویژگی این نوع فعالیت پنهانکاری آن است. پنهانکاری، مفهوم کلیدی اطلاعات است.3. اطلاعات به معنای سازمان اطلاعاتی: در این بخش، منظور از اطلاعات، مصداقهای ساختاری، نهادی و سازمانهایی است که با هدف کسب، پرورش و تولید اطلاعات تأسیس شدهاند و بخشی از نظام اداری دولتند (ر.ک میر محمدی و همکارش 1387، ص: 19-32).
نگرش مدرن به اطلاعات
دومین نگرش غالب درباره ماهیت «اطلاعات» فراورده تحولات نظام بینالملل و انقلاب در تکنولوژی ارتباطی و دیگر حوزههای دانش بشر است. این نگرش بیشتر به صورت پراکنده پس از جنگ جهانی دوم و به ویژه از سالهای آغازین دهه نود، در نوشتهها و دیدگاههای متخصصان امنیتی ظهور یافت. بسیاری از این نوشتهها نگاهی اصلاحی و انتقادی به رویکردهای سنتی و رایج «اطلاعات» دارند. نویسندگان و هواداران این نگرش با اشاره به تغییر ویژگیهای عوامل مؤثر در کارکرد و ماهیت «اطلاعات» مانند تهدیدات امنیتی جدید دولتها، پیدایی بازیگران امنیتی جدید مانند «سازمانهای غیر دولتی»، «بازیگران بدون حکومت»، سازمانهای تروریستی و شرکتهای چند ملیتی، همچنین پیشرفت فناوری، انقلاب در ارتباطات و شکلگیری افکار عمومی مخالف پنهانکاری بر این نظرند که اصلاح برداشتهای سنتی از «اطلاعات» برای متناسب کردن آن با ویژگیهای جدید محیط پیرامون دولتها - که مهمترین مشخصه آن جهانی شدن است - امری ضروری است. برکوویتز و آلن گودمن در مقدمه کتاب خود بر این نظرند که «انقلاب اطلاعرسانی در حال شکل دهی به همه ابعاد اقتصاد و سیاست دنیاست. پس چندان شگفتی ندارد که سازمانهای اطلاعاتی - که به نوعی با جمعآوری، تجزیه تحلیل و توزیع اطلاعات سروکار دارند - خود را در مرکز این انقلاب ببینند» (همان، ص: 37).در شکل گرفتن این نگرش جدید به اطلاعات، سه عامل از اهمیت خاصی برخوردارند:
عامل یکم:
تحولات در خصوص مسائلی است که «اطلاعات» باید آنها را پوشش بدهد. برخی از این موضوعات به مسائل سیاسی، نظامی یا اقتصادی مربوط است. اطلاعات نیز این مسائل را سنتی پوشش میداد. اما امروز باید با رویکردی جدید به آنها بنگرد. بسیاری از موضوعات کنونی اطلاعات در کل با موضوعاتی که پیشتر به آنها میپرداخت، متفاوت است. مواردی مانند محیط زیست جهان، جمیع دنیا، مواد مخدر و... از این مسائل هستند.عامل دوم:
شامل تحولات علمی در عرصههای مختلف به خصوص انقلاب خبری است. هیچ کدام از عرصههای اجتماعی یا اقتصادی همانند شتاب عرصه اطلاعاتی و خبری در حال تغییر نیستند و «اطلاعات» نیز بسیار متأثر از این دگرگونیهاست. انقلاب ارتباطات با شتابگیری روند انتقال اطلاعات و مکانهای فراوان جستجوی اخبار و اطلاعات در موضوعات گوناگون و ایجاد «فضای مجازی»، افزون بر فراهم کردن فرصتهایی برای سازمانهای اطلاعاتی برای انجام مأموریتهای خود، به شدت نحوه انجام فعالیتهای اطلاعاتی را دگرگون کرده است.عامل سوم:
شکلگیری نگرشهای جدید همه مردم و نخبگان سیاسی و اجرایی کشورها درباره «اطلاعات» و نقش و جایگاه آن در نظام سیاسی است. این تحولات اهمیت خاصی دارد؛ زیرا جامعه اطلاعاتی در خلأ کار نمیکند و برای بودجه خود به شدت به پشتیبانیهای سیاسی وابسته است. افکار عمومی نیز درباره این که کدام یک از عملیاتهای اطلاعاتی قابل قبول یا غیر قابل قبول است، حساس است.ضرورت اطلاعات برای جامعهی اطلاعاتی و حیات اجتماعی
بیشتر رویدادهایی که پس از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد در روابط بینالملل رخ داده است، مستقیم بر استراتژی امنیت ملی کشورها اثر گذاشته و به این ترتیب برنامهریزی اطلاعاتی آنها را نیز تغییر داده است. امروزه نظامهای حکومتی کشورها با کاهش قدرت دولتها همراه شدند و در دنیای پس از جنگ سرد، بازیگران غیر دولتی نیز اقتدار درخور توجه را به دست آوردهاند. بیشتر موضوعات مورد مناقشه در دنیای دو قطبی جنگ سرد، مسائل بین دولتی و از ماهیت نظامی - امنیتی برخوردار بودهاند. نظام بینالملل در سالهای پس از جنگ سرد، افزون بر چالشهای امنیتی، با مسائل اقتصادی و تجاری نیز مواجه شده است. در ضمن، نقش دولتها و ظهور بازیگران دیگری مانند افراد، سازمانهای غیردولتی، شرکتهای چند ملیتی و... نیز در تحولات بینالمللی مؤثر بوده است. در کنار افزایش ابعاد خدماترسانی اینترنت در حوزههای مختلف زندگی بشر و به ویژه در امور تجاری و بازرگانی، مهاجمان رایانهای و سارقان و جاسوسان اطلاعاتی حجم تهدیدات و آسیبهای برآمده از این فناوری را به شدت افزایش دادند. این تهدیدات امروزه علاوه بر این که روز به روز گسترش مییابند و پیچیدهتر میشوند، امنیت ملی کشورها و دولتها را مستقیم زیر تأثیر میگذارند (میرمحمدی و همکارش، 1387، ص: 36).جهانی شدن سیاست، امنیت و فناوری اطلاعات، نوعی اطلاعات جهانی را به وجود آورده است. این اطلاعات، بیشتر زیر تأثیر رسانههای نوین، سبب شده بیش از پیش وابستگی، تعامل و ارتباط درونی میان اجزای این نوع از اطلاعات شدید شود. پیشرفت فناوریهای ارتباطی و اطلاعاتگرایی، محرکهایی هستند که در قالب فرآیند جهانی شدن، تمدنی نوین را در عرصههای گوناگون زندگی اجتماعی شکل داده اند. پارادایم جدید، همچون حلقههای زنجیر، محرک اصلی فرآیند شبکهای شدن هستند که در نهایت، روند فعالیت اطلاعاتی را از رشد خطی به سوی رشد متحول و پویا سوق میدهند. پیآمدهای این تحولات بدون شک در شکلگیری تحولات سازمانهای اطلاعاتی نیز مؤثر و چشمگیر خواهد بود. جامعهی شبکهای، به گفته کاستلز، ساختارها و فعالیتهای اجتماعی اصلیای است که حول شبکههایی سازمان داده شدهاند که اطلاعات را به کمک روشها و ابزارهای الکترونیک پردازش میکنند (کاستلز، 1383، ص: 440). از این رو، مهمترین مؤلفه جامعه شبکهای، فضای جریانهاست که سبب میشود ارتباطات در درون شبکهها رونق گرفته و چرخه تعاملها برقرار شود. حوزههای بنیادی جامعه، اعم از اقتصاد، سیاست، اجتماع، هویت، تجارت و مانند آنها، متأثر از ویژگیهای شبکهای، موجب پردازش و مدیریت اطلاعات شده و دگرگونیهای اساسی را همراه میآورند. پارادایم نوین ارتباطات، فراسوی سلسله مراتب ارزشی حاکم بر جوامع سنتی پیشین، ارتباط ساکنان سیاره زمین را در گسترهای افقی فراهم آورده است. نیوت گینگریچ در توصیف دوران جدید ارتباطات مینویسد:
«هر روز جمع بیشتری از مردم امکان مییابند فراتر از ساختارها و سلسله مراتب جمعی، در پناه گوشههای امنی که انقلاب اطلاعاتی ایجاد کرده است، به فعالیت بپردازند. برخلاف انقلاب صنعتی که مردم را گروه گروه به داخل سازمانهای عظیم اجتماعی مانند شرکتهای عظیم، اتحادیههای بزرگ و دولت - ملتهای مدرن میراند، انقلاب ارتباطات و فضای شبکهای، در حال از هم پاشیدن این غولها و هدایت ما به سوی چیزی است که هویتهای متنزع نامیده میشود» (داوسن و فاستر، 1379). از این رو، جامعه شبکهای، فضای سنتی که افراد و گروهها بدون ارتباط با یکدیگر در آن به سر ببرند، نیست، بلکه تعاملهای مؤثر مجازی و واقعی، ضرورت حضور در جامعه شبکهای را شکل میدهد. بسیاری از این ارتباطات، بدون نظارت دولتها و در بازه زمانی اندکی انجام میشود، بدون این که امکان کنترل و محدودیت برای آن وجود داشته باشد. شبکهها، ساختارهایی باز هستند که میتوانند بیهیچ محدودیتی گسترش یابند و نقاط شاخص جدیدی را در درون خود پذیرا باشند. تا زمانی که این نقاط توانایی ارتباط در شبکه را داشته باشند، یعنی تا زمانی که از کدهای ارتباطی مشترک (برای مثال ارزشها یا اهداف کارکردی) استفاده کنند، میتوانند قدرت اثرگذاری خود را نیز اعمال کنند. بنابراین، فرآیند در حال تکوین جهانی شدن که مارتین آلبرو آن را فرآیند الحاق ساکنان سیاره زمین به جهانی اجتماعی واحد میداند هم به عنوان پیآمد ظهور پارادایم نوین ارتباطات و هم به عنوان عامل برانگیزاننده گسترش روزافزون آن، بیشترین بازتابهای امنیتی خود را در عرصه اقتصاد جهانی شدن برجای میگذارد. از سوی دیگر، شبکهها به ابزار هماهنگسازی برای به تقریب تمام فعالیتهای سیاسی - اجتماعی در جهان بدل شدهاند. در شکلگیری و هدایت اعتراضها، خشونتها، آشوبها، تظاهرات و ناآرامیها، متأثر از فضای جامعه شبکهای هستند. با چنین وضعیتی، پرسش اساسی این است که جامعه شبکهای، چه تأثیری بر فعالیت سازمانهای اطلاعاتی دارد؟ و سازمانهای اطلاعاتی، چگونه میتوانند در فضای شبکهای با تهدیدات مقابله کنند؟ فرض مقاله بر این است که جامعه شبکهای، مستقیم و غیرمستقیم، سازمانهای اطلاعاتی را زیر تأثیر قرار داده و سبب شده سطح محرمانگی اطلاعات کاهش یابد. از این رو، سازمانهای اطلاعاتی همانند گذشته قادر نیستند صاحب همه نوع اطلاعات باشند و اطلاعات را تحت حفاظت و مراقبت خود قرار دهند، بلکه امروزه، بخش عمدهای از اطلاعات، در اختیار همگان است که به سادگی قابلیت نشر و توزیع پیدا کرده است. از این رو، بایسته است این سازمانها با بازنگری اساسی در فعالیتها و شرح وظایف خود، فضای جدید را درک کرده و متناسب با آن به پیشبینی و مقابله با تهدیدات بپردازند (قاضیزاده، 1392، صص: 133-131).
رشد چنین وضعیت، برخی تهدیدات و آسیبها را نیز متوجه سازمانهای اطلاعاتی خودی میکند که موجب کاهش سطح اثرگذاری سازمان در برخورد با مسائل اطلاعاتی میشود. در نگاه آسیبشناسانه، عوامل زیر را میتوان به عنوان نقاط منفی تأثیر جامعه شبکهای بر سازمانهای اطلاعاتی خودی نگاه کرد:
1. تولید انبوه اطلاعات فریب، نادرست، مغشوش و نادرست از مجاری متعدد؛
2. طراحی عملیات روانی پیچیده و عدم شناخت آن از سوی سازمان خودی؛
3. ورود بازیگران جدید اطلاعاتی و محدود شدن حیطه اختیار سازمانهای اطلاعاتی؛
4. افشای اخبار و اطلاعات محرمانه و حساس؛
5. شناسایی مراکز امنیتی احساس و راهبردی؛
6. کشف منابع و روابط اطلاعاتی؛
7. پیدایش و والایش تهدیدات نوین و عدم اشراف سازمانهای اطلاعاتی در مدیریت این تهدیدات؛
8. کاهش حوزه نظارت و کنترل سرویسها در تهدیدات اطلاعاتی؛
9. افشای شیوهها و شگردهای اطلاعاتی؛
10. رشد جاسوس شبکهای از سوی بازیگران مختلف؛
11. دسترسی تروریستها به اطلاعات حیاتی؛
12. پرهزینه شدن اقدام اطلاعاتی برای سازمانهای اطلاعاتی؛
13. مبهم و پیچیدهتر شدن کشف و شناخت پدیدههای امنیتی؛
14. کاهش توان ضد اطلاعات خودی در برابر تهدیدات حریف.
جامعه شبکهای، با چنین ویژگیهایی، موجب شده برخی سرویسهای اطلاعاتی، در برخی حوزهها دچار ضعف و آسیب شوند. ضمن این که، برخی کنشگران فعال در این حوزه، عمر کوتاهی دارند و در چنین شرایطی، پیگیری اهداف درازمدت با دشواری همراه خواهد بود. نیروی محرک این تجدید ساختار، انقلاب تکنولوژی اطلاعات و بستر آن، منطق نظام سرمایهداری پیشرفته است. در همین نظام، نظام شوروی که کاستلز آن را در برابر نظام سرمایهداری، نظام دولتسالاری میخواند، به دلیل ناتوانی در تجدید ساختار، در لحظات آغازین به فروپاشی دچار شد، اما چین توانست به تعبیر کاستلز،... زیر رهبری دولت و پیوستن به شبکههای اقتصادی جهانی، با مسیر تحول جدید همراه شود. در چنین شرایطی حریف، پیش از سازمان خودی اقدام به عمل میکند. هر که سریعتر اقدام کند، قدرتمندتر است. به همین دلیل است که بسیاری از تقاضاهای اجتماعی از سوی رقبا، برنامهریزی شده، تشدید و مدیریت میشود. در عصر جامعه شبکهای، از سویی سازمانهای اطلاعاتی به بیشینه اطلاعات دسترسی دارند و میتوانند نیازهای خود را برآورده کنند. اما از سوی دیگر، اعتماد و اعتبار به اخبار منتشر شده، مورد تردید واقع شده و این سازمانها برای انرژی زیادی در فرآیند بررسی و ارزیابی اخبار، به منظور تعیین صحت و سقم آن صرف کنند. تولید اطلاعات دقیق، به هنگام و مفید، یکی از مهمترین وظایف سازمانهای اطلاعاتی است که باید منجر به تصمیمگیری عاقلانه و به هنگام از سوی سیاستمداران شود. امروزه، افزون بر ضرورت وجود آمادگی و تخصص مأمور اطلاعاتی، موضوع سازمانیافتگی و هوشمندی آن، هدفگذاری اطلاعاتی، اولویتبخشی به فعالیتهای جاسوسی، نگاه راهبردی، بررسی پیوسته و مستمر آنان و بروزرسانی مأموران، استفاده از الگوهای تحلیل رقابتی، مسئله پیشبینی اطلاعاتی و پرهیز از غافلگیری و دهها مورد دیگر، همه و همه، اهمیت فوقالعادهای یافتهاند. اگر سازمان اطلاعاتی نتواند خود را به ابزارهای نوین مانند اطلاعات رقابتی، بررسی استراتژیک و صیانت از اطلاعات حیاتی تجهیز کند، به طبع، دیگر بازیگران اطلاعاتی این فضا را به تسلط خود درخواهد آورد. مواجهه با تهدیدات نوین و پیچیده، مستلزم طراحیهای دقیق و آمادگیهای کامل است. جز این، دیگران به حوزه اطلاعات حیاتی چیره خواهند شد. طراحی سازمانهای اطلاعاتی مجازی از سوی سازمانهای حقیقی، میتواند بخشی از تهدیدات را پیشبینی و شیوههای مقابله با آن در شرایط مختلف را برنامهریزی نماید (قاضیزاده، 1392، ص: 161-157).
ج. عصر آشوب
عصر جدید را برخی از اندیشمندان، عصر آشوب در سیاست جهان نام نهادهاند (روزنا، 2006 و 2009) و این خود دلیل محکم دیگری از نیاز حیات اجتماعی به اطلاعات برای پیشگیری یا مقابله با آشوب است. «آشوب» البته در نظریات جدید، مدلولی متفاوت از واژگان آشنا با ذهن ما دارد؛ به این معنا که برخلاف تصور معمول، آشوب و آشوبناکی امروزه در هیئت یک نظریه، ضمن نقد نظریات خطی تبیین فرآیندهای سیاسی و اجتماعی، به سیستمهایی اشاره دارد که ضمن نشان دادن بینظمی، دارای نوعی نظم نهفته در درون خود هستند و بیانگر رفتارهای نامنظم، غیرخطی و پیشبینی ناپذیر و پیچیدهاند. ایرانیان از نظر مهارتهای تحلیلی پیشرفت کرده و مطالبهگرتر شده اند؛ به همین دلیل گروههای سیاسی به دلیل ناتوانی در پاسخگویی به این مطالبات با بحرانهای مرجعیت و اقتدار دست به گریبان شدهاند. این بحران به افزایش شمار خرده گروهها انجامیده است. افزایش شمار خرده گروهها موجب شده افراد بتوانند وفاداری خود را متوجه شمار بسیار فراوان گروههای جایگزین کنند. به بیان دیگر نظریه آشوب قایل به وجود یک الگوی نظم غایی در تمام این بینظمیهاست. از نظر نظریه آشوب امر سیاسی و ساخت و سازمانیافتگی سیاسی ناگزیر از منطقی همانند منطق تجویزی نظریات خطی همانند نوسازی و وابستگی پیروی نمیکنند، بلکه امروزه مجموعهای از متغیرها باعث میشوند عناصر عرصههای خصوصی، عمومی و سیاسی و نیز سطوح خرد و کلان، در خطوط ستیز و سازش همزمان به پیش بروند و فضایی آشوبناک را برسازند. از نظر نگرش کانونی نظریه آشوب، شگفتی، تغییرات ناگهانی و سریع، ابهامات و خارج شدن همه چیز از کنترل در جهان کنونی ویژگی هر سیستم پیچیده است و باید با چنین نگاهی به تحلیل و تدبیر تحولات زیست جهان کنونی پرداخت. از این منظر، نظریه پیچیدگی و مباحث مربوط به نظامهای پویا و غیر خطی و آشوبگونه، امکان جدیدی برای شناخت پدیدههای سیاسی و فهم آنها فراهم کرده است.هواداران نظریه آشوب بر این باورند که در میان الگوهای رفتار به ظاهر تصادفی، پدیدههای مختلف - از سیستمهای هواشناسی گرفته تا سازمانها و بازارهای بورس - و ساحت سیاست و اجتماع نوعی نظم وجود دارد (نیکوکار و قربانیزاده، 1384، ص: 14 به نقل از اکوانی). جیمزروزنا از واضعان نظریه آشوب در علوم سیاسی از چند مفهوم اساسی برای تشریح نظامی آشوبناک و دلایل این آشوب استفاده میکند. در میان مفاهیمی که او به کار میبرد، گسترش فناوریهای ارتباطات، تغییر در مهارتهای تحلیلی افراد، افزایش و تعدد گروهها و خردهگروهها، کاهش اقتدار رهبران گروههای سیاسی - اجتماعی و تعدد نقشهای افراد، برجستهتر از دیگر مفاهیم هستند. به باور "روزنا"، کنش و واکنش این متغیرها در تعامل با هم موجب شکلگیری نظمی در درون بینظمی در جهان کنونی میشود. در حقیقت روزنا با برشمردن این عوامل، پارامترهای مؤثر در شکلگیری سیستم سیاسی پیچیده و آشوبناک را طرح میکند؛ پارامترهایی که جمع شدن آنها بر روی هم، به ساختاری به آشوب - البته دارای نظم مختص به خود - منتهی میشود. یکی از مهمترین مفاهیم به کار رفته در نظریه آشوب، اثر پروانهای است که البته در نظریه روزنا به آن اشارهای نشده، ولی به خوبی میتواند نقش عوامل کوتاه مدت در بروز تحولات بزرگ و احتمالاً آشوبناک را تبیین کند. لورنز، دانشمند هواشناس که اثر پروانهای را طرح کرد میگفت: «ممکن است در اثر بال زدن یک پروانه در برزیل در پکن توفانی برپا شود».
اثر پروانهای را که سنگ بنای نظریه آشوب در ریاضی و فیزیک است، میتوان خلاصه این گونه بیان کرد که رخدادهای کوچک، میتوانند تأثیرات بسیار گستردهای داشته باشد. اثر پروانهای به این معناست که تغییر جزیی در شرایط اولیه میتواند به نتایج وسیع و پیشبینی نشده در ستادههای سیستم بینجامد. میتوان این گزاره را سنگ بنای تئوری آشوب دانست (جیستون، 1996، به نقل از همان). در نظریه آشوب یا بینظمی اعتقاد بر آن است که در تمامی پدیدهها، نقاطی وجود دارند که تغییری اندک در آنها سبب تغییرات عظیم خواهد شد و در این رابطه سیستمهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و سازمانی همچون سیستمهای جوی از اثر پروانهای برخوردارند و تحلیلگران باید با آگاهی از این نکته مهم به تحلیل و تنظیم مسائل مربوطه بپردازند (الوانی، 1378، ص: 43-42، به نقل از همان).
نمونه درخشانی که در رابطه با اثر پروانهای میتوان برشمرد، خودسوزی محمد بوعزیزی، جوان تونسی است. این جوان که به دلیل بیکاری، دست فروشی میکرد، پس از آن که یک مأمور شهرداری، سیلیای را به صورتش نواخت، اقدام به خودسوزی کرد. این سیلی و خودسوزی محمد بوعزیزی در نهایت سبب فروپاشی حکومت سه دیکتاتور شد که هر یک نزدیک به سه دهه بر ملت خود حکمرانی مطلق داشتهاند. خودسوزی این جوان 26 ساله تونسی در 17 دسامبر سال 2010 م مقابل ساختمان فرمانداری شهر کوچک «سیدی بوزید» در مرکز تونس، آغازگر شرارههای انقلابی شد که پس از تونس، کشورهای عربی سراسر خاورمیانه و شمال افریقا را نیز دربرگرفت. تبیین این پدیده با نظریه آشوب به خوبی امکانپذیر است. نظامهای غیرخطی در شرایط آشوب و بحران، نسبت به تغییرات کوچک و جزیی بسیار حساس بوده و کوچکترین نوسانها و اختلالها در آنها به دلیل تقویت در کل نظام شدید شده و میتواند سبب تغییرات بزرگ شود. این ویژگی به اثر پروانهای نامدار است.
با بهره آزادانه مفاهیم نظریه آشوب، خلاصه میتوان گفت ایرانیان از نظر مهارتهای تحلیلی پیشرفت کرده و مطالبهگرتر شده اند؛ به همین دلیل گروههای سیاسی به دلیل ناتوانی در پاسخگویی به این مطالبات با بحرانهای مرجعیت و اقتدار دست به گریبان شدهاند. این بحران به افزایش شمار خرده گروهها انجامیده است. افزایش شمار خرده گروهها موجب شده افراد بتوانند وفاداری خود را متوجه شمار بسیار فراوان گروههای جایگزین کنند. این بحران مرجعیت و اقتدار در همه گروههای سیاسی کشور به صورت دائم رخ مینماید؛ در نتیجه وجه مشخصه اصلی این سیاست آشوبزده؛ بلاتکلیفی و عدم اطمینان است. در این هنگام است که تحولی کوچک (اثر پروانهای) میتواند پیآمدی گسترده و پیشبینی ناپذیر داشته باشد؛ به همین دلیل سیاست ایران همواره پیچیده و آشوبی به نظر میرسد و به دلیل تداوم این پارامترها، فضای سیاست آشوبناک همواره ادامه خواهد داشت. الگوی نظری - مفهومی که در این پژوهش چهارچوب و مبنای کار است، به شکل زیر ترسیم شده است:
نقش فناوریهای اطلاعات:
تغییرات گسترده، ژرف و بزرگ در فناوری اطلاعات سبب شده فاصلههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نسبت به گذشته و به دیگران کوتاهتر شود و جا به جایی اندیشهها، فیلمها، تصاویر و اطلاعات بسیار سریعتر، آسانتر و ارزانتر از گذشته صورت گیرد و به این ترتیب وابستگی متقابل مردم دستخوش دگرگونی شگفتانگیز شود. از مجموع 20/3 میلیون خانوار ایرانی، حدود 4/3 میلیون خانوار (21/4 درصد) در محل سکونت خود به اینترنت دسترسی داشتهاند که از این شمار 4/1 میلیون خانوار (94 درصد) در نقاط شهری و 261 هزار خانوار در نقاط روستایی زندگی میکردهاند. اندازه این سهم برای خانوارهای شهری 27/3 درصد و برای خانوارهای روستایی 4/9 درصد بوده است. همچنین از کل خانوارهای کشور 96/1 درصد تلفن (ثابت یا همراه یا هر دو) و 35/2 درصد رایانه داشتهاند. این سهمها برای نقاط شهری 97/8 و 43/5 درصد و برای نقاط روستایی به ترتیب 91/5 و 12 درصد بوده است (مرکز آمار ایران، 1389).نتیجهگیری
درباره اهمیت اطلاعات از نظر عقل در حیات اجتماعی دیدگاههای گوناگونی از نظر جامعهشناسی، مردمشناسی و اقتصاد سیاسی و علوم سیاسی و دینی و اطلاعاتی را میتوان طرح کرد که در این مقاله بر ابعاد دینی و جامعهشناختی آن تأکید شده است:در دیدگاه نخست، یعنی در نگاه دینی، عقل حقیقت نورانی است که هم ظاهر است و هم مظهر و روشن کننده تاریکها به همین دلیل است که با آن حق از باطل تمییز داده میشود. چنین مینماید که عقل امری تشکیکی است که به میزان بهرهمندی بیشتر در مراتب بالاتری قرار میگیرد و یکی از ملاکهای ارزیابی انسان است.
در دیدگاه دوم، یعنی در دیدگاه جامعهشناختی، عقل یک قوه است که به صورت موهبتی طبیعی در نهاد بشر نهاده شده است. اما خردگرایی بحث دیگری است. عقلانیت، به مجموعهای از ویژگیهای فکری آدمیان گفته میشود که شامل روش اندیشه، میزان مهارت اندیشه، نحوه به کارگیری اندیشه، درجه به کارگیری اندیشه، و نوع منابع و آبشخورهای اندیشگی است.
خلاصه در مقالهی کنونی، از نظر جامعهشناسی سه دسته خردگرایی شناسایی شد که هماهنگ با هم رشد نمیکنند. اگر بخواهیم با برداشتی آزاد از تعریفهای موجود در عقلانیت از نظر اطلاعاتی و جامعه اطلاعاتی بنگریم در واقع عقلانیت ابزاری را در یک فرد یا در جامعهی اطلاعاتی خیلی راحتتر از دو عقلانیت دیگر میتوان ترویج داد. به زبان دقیقتر، هرچه به سطح زیرینتر عقلانیت میرویم، تغییر سختتر میشود. ضمن این که وجود هر سطح عقلانیت، مستلزم وجود و دوام سطوح زیرین عقلانیت است. یعنی موفقیت عقلانیت سطح یک (ابزاری)، مشروط به موفقیت عقلانیت سطح دو و سه است. و عقلانیت سطح دو (آیینی) مشروط به وجود و موفقیت عقلانیت سطح سه (معنوی) است. آنچه که در دستهبندی از عقلانیت از این نظر جامعهشناختی مشاهده میشودهمسویی و عدم تناقض با تعریف عقل و عقلانیت از نظر دینی و اسلامی است. بخشی از عقلانیت ابزاری در افراد و سازمانهای اطلاعاتی، فطری و طبیعی وجود داشته و نیاز به آموزش ندارد. شکلگیری عقلانیت آیینی نیازمند فرآیند عادت شرطی شدن است، یعنی نیازمند آموزش [نه نظام آموزش رسمی در قالب کلاسهای ضمن دوره و یا دورههای عرضی - تخصصی و جز آن، بلکه نظام آموزش عمومی که شامل تمامیت زندگی افسران و کارشناسان جامعهی اطلاعاتی بشود] است. نیروی اطلاعاتیای که با داشتن رانت اطلاعات و نظارت هیچ شخص ثالثی از آن رانت استفاده نکرده، دست به جرم و تخلف نزده و هیچ اختلاسی را مرتکب نمیکند، او به سطحی از تحلیل رسیده است. نیرو و یا سازمان اطلاعاتیای که با داشتن قدرتی به مراتب بالاتر از سایر نیروها و یا نهادهای جامعه از قدرت خود سوء استفاده نمیکند، به سطحی از تحلیل رسیده است که رسیدن به آن سطح، نیازمند آموزش و انباشت تجربه است. در یک کلام، تقویت ارزشها سبب تقویت عقلانیت آیینی میشود و در نهایت سرمایهی اجتماعی اصلیترین بستر تقویت عقلانیت آیینی است. این که جامعهی اطلاعاتی در پس پشت ذهنشان احساس کنند که رعایت برخی از آیینها به سود همه است. اما ریشههای عقلانیت معنوی به زیرساختهای فکری و حقوقی حیات اجتماعی و جامعهی اطلاعاتی، و به اعتقادات و ارزشهای اساسی که در عمل در زندگی اجتماعی در جریان است، برمیگردد. در واقع میتوانیم بگوییم به هر دو قوانین اساسی رسمی و غیر رسمی باز میگردد (رسمی شامل آنچه نوشته و تصویب شده است و غیر رسمی شامل آنچه نانوشته و نامصوب است اما در عمل محترم است و رعایت میشود). هرچه حقوق اساسی مردم و همینگونه نیروهای اطلاعاتی عامتر باشد، منافع بیشتری را و طیف انسانهای گستردهتری را دربر بگیرد، طیف فعالیتهای بیشتری را تضمین کند و نظام سیاسی و اطلاعاتی و امنیتی فراگیرتری را حمایت میکند، ضمن آن که موجب میشود هویت جمعی جدیتری ایجاد شود، حقوق فردی نیز بیشتر رعایت شود و آزادیهای فردی بیشتری موجود باشد، و در یک کلام فرصتهای متنوعتر و بیشتری را در اختیار اعضای جامعه به طور عام و جامعهی اطلاعاتی به طور خاص قرار میدهد. اینها کمک میکند تا محیط بازی و زندگی اجتماعی برای مردم و محیط کاری برای نیروهای اطلاعاتی معنیدار شود و هرچه محدودیتها بیشتر شود، حقوق فردی تضعیف شود، هویت جمعی بالغ نشود و نظایر اینها، باعث میشود تا معنیداری محیط بازی و محیط کاری کم شود. بنابراین سطح عقلانیت معنوی زمانی بالا خواهد بود که بازیگران جامعه احساس کنند که بازی عادلانه است؛ حقوقشان تأمین شده است، داور (در جامعه یعنی دولت و هیأت رئیسه در جامعهی اطلاعاتی) بیطرف است؛ قواعد بازی، عادلانه است؛ بازی، اخلاقی است؛ و آینده بازی پر از فرصتهای تازه برای آنها است. همه این موارد عقلانیت معنوی را تقویت میکند. نکته مهم این است که فراگیری حقوق اساسی یا عادلانگی قواعد بازی یا بیطرفی دولت و یا هیأت رئیسه کافی نیست که فقط به صورت صوری در قوانین گفته شده باشد، بلکه در عمل هم به آنها پایبندی وجود داشته باشد. وگرنه قوانین اساسی زیبا در بسیاری از کشورها وجود دارد. اما در عمل اجرا نمیشود. پس معیار، وجود این ویژگیها در عمل است، حتی اگر در قانون به صراحت گفته نشده باشد. باز این جا پای سرمایه اجتماعی به میان میآید. هرچه در جامعه سرمایه اجتماعی بالاتر باشد، عقلانیت معنوی هم بیشتر تقویت میشود. پس از این دیدگاه هم، سرمایه اجتماعی زمینهساز تقویت عقلانیت معنوی میشود (ر.ک. رنانی، ص: 139064-96).
• ارزشی که هر سازمان برای اهداف قایل است.
• هزینهای که سازمان برای رسیدن به اهداف باید متحمل شود.
• هنجارها و ارزشهایی که انتخاب اهداف و اولویتبندی آنها را زیر تأثیر قرار میدهد. ارزشها شامل تمامی مطلوبها هستند و هنجارها احکام ایجابی یا سلبی هستند که با کنشها شکل و جهت میدهند.
در خصوص اهمیت اطلاعات از منظر عقل و عقلانیت گفته شد: حیات اجتماعی برای بقای خود در جامعهی نوین نه تنها نیازمند اطلاعات بلکه نیازمند «تحول اطلاعاتی بر مبنای عقلانیت» است. البته تعاریف سنتی از اطلاعات، مأموریتها و کارکردهای آن به شدت کهنه و منسوخ شدهاند و شرایط نوین جهانی امروز نیازمند تعاریف جدیدی از اطلاعات و کارکردهای آن است. رویکرد کهن، نظریات محکمی درباره این موضوع که در دنیای متغیر امروز و محیط امنیتی جدید بینالمللی، چگونه باید از اطلاعات به روشی متفاوت بهرهبرداری کرد، ارایه نمیدهد. از آنجا که دکترین و تئوری جدیدی برای توضیح نقش اطلاعات در دنیای متغیر امروز وجود ندارد، جامعه اطلاعاتی نیز فاقد راهبرد مدون و جامع برای مقابله با چالشهای امنیتی جدید است (Barger,2004:3-4) به نقل از میرمحمدی، 1387).
به این ترتیب نکته اصلی در بحث اهمیت اطلاعات در جامعه، ژرفنگری درباره آینده اطلاعات است. دولتمردان و صاحبنظران باید درباره نقش اطلاعات در دنیایی که بسیار متفاوت از زمان تأسیس جامعه اطلاعاتی کنونی آن است، جدی تأمل کرد. "دبورا بارگر" در این باره میگوید: «ما پیش از سازماندهی مجدد جامعه اطلاعاتی، نیاز به پردازش مجدد مفهوم اطلاعات داریم». براساس این رویکرد، در قرن بیست و یکم تعریف و مفهوم امنیت ملی تغییر کرده است. شرایط جهانی با شرایط حاکم بر میانه قرن بیستم یکسره متفاوت است و به همین دلیل نیز اطلاعات کشورها نیازمند مفاهیم، اولویتها و راهبردی جدید است. این رویکرد با تأکید بر تغییرات ژئوپلیتیکی، اجتماعی و تکنولوژیکی میگوید که این تغییرات تأثیر فوقالعادهای بر مأموریتهای اطلاعاتی و تواناییهای آن دارد و تغییر آنها میتواند منجر به تغییر اطلاعات شود (ر.ک رنجبر، 1393).
پینوشتها:
1. کارشناس ارشد علوم اجتماعی از دانشگاه علامه طباطبایی.
منابع تحقیق :• اکوانی، سید حمدالله و دیگران، نظریهی آشوب؛ مدلی برای تحلیل پیچیدگیهای فضای سیاسی ایران، پژوهشنامه علوم سیاسی، سال هشتم، شماره دوم، بهار 1392، صص 183-225.
• آمدی، عبدالواحد، 1366، غررالحکم، چاپ اول، تهران، نشر دانشگاه تهران.
• تنها، نفیسه، بررسی مفهوم عقل از دیدگاه اسلام و پرورش آن، همایش بسوی راهبردهای قرآنی.
• خامهگر، محمد (1393)، جایگاه عقل در قرآن کریم از منظر شهید علامه مطهری (بخش اول)، روزنامه کیهان، به نقل از وب سایت راسخون.
• خسروپناه، عبدالحسین (1393)، تحلیل کلیدواژههای مورد تأکید رهبر انقلاب (2)، وب سایت فارس.
• راغب اصفهانی، حسین بن محمد، 1412 ق، مفردات راغب، چاپ اول، دمشق، نشر دارالعلم الدار الشامیة.
• رنانی، محسن و مؤیدفر، رزیتا (1390)، چرخههای افول اخلاق و اقتصاد (سرمایه اجتماعی و توسعه در ایران)، انتشارات طرح نو.
• رنجبر، حسین (1393)، یکپارچهسازی جامعهی اطلاعاتی، موانع و مشکلات، همایش یکپارچهسازی جامعه اطلاعاتی، دی ماه 1393 - طباطبایی، محمدحسین، 1374، المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، چاپ پنجم، قم، دفتر نشر اسلامی جامعه مدرسین.
• فیروزآبادی، مجدالدین، قاموس المحیط.
• قاضیزاده، علیرضا (1392)، تأثیر جامعه شبکهای بر فعالیت سازمانهای اطلاعاتی، در کتاب اطلاعات به مثابهی علم (درآمدی آیندهپژوهانه بر مطالعات اطلاعاتی)، به اهتمام مهدی میر محمدی، انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی.
• عبداله، خانی علی (1386)، تهدیدات امنیت ملی (شناخت و روش)، تهران: انتشارات مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر.
• کاستلز، امانوئل، عصر اطلاعات؛ قدرت و هویت، ترجمهی حسن چاوشیان، جلد دوم، انتشارات طرح نو، 1380.
• کلینی، محمد بن یعقوب، 1363، کافی، چاپ پنجم، تهران، نشر دار الکتب الاسلامیة.
• لوونتال، مارک ام (1387)، فرآیند اطلاعات «از اسرار تا سیاست»، ترجمهی علیرضا غفاری، نشر دانشکده امام باقر (علیه السلام).
• مجلسی، محمدباقر، 1363، بحارالانوار، چاپ دوم، تهران، نشر دارالکتب الاسلامیة.
• میرمحمدی، مهدی و محمدیلر، عبدالمحمود (1387)، سیاست و اطلاعات (مطالعه موردی ایالات متحده آمریکا)، انتشارات ابرار معاصر تهران.
• میرمحمدی، مهدی (1386)، «نومحافظهکاران و سیاستهای اطلاعاتی و امنیتی ایالات متحده آمریکا»، فصلنامه سیاست خارجی، سال بیست و یکم، شماره 1، بهار.
• مطهرنیا، مهدی، دهه چهارم پیروزی انقلاب اسلامی قدرت هوشیارانه در مقابل قدرت هوشمند، در کتاب جنگ نرم 2، دبیرخانه همایش عملیات روانی.
• صبوری، ضیاءالدین (1390)، قدرت نرم آمریکا در حوزه سیاست خارجی و امنیت (امنیت تحولات و پیامدها)، انتشارات دانشگاه امام صادق (علیه السلام).
• مرکز آمار ایران، 1389.
منبع مقاله :
گروهی از نویسندگان؛ (1395)، مجموعه مقالات اولین همایش ملی فقه اطلاعاتی جلد دوم (اطلاعات و قواعد فقهی؛ مباحث نظری)، مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه اطلاعات و امنیت ملی، چاپ اول.