مقدمه
اسلام آخرین شریعت الهی است که تمام قواعد و ضوابط مربوط به زندگی فردی و اجتماعی انسانها را با خود دارد. از شئون انسانی چیزی را نمیتوان یافت که اسلام آن را نادیده گرفته و فروگذاری کرده باشد. از مسائل جزئی خانوادگی و اخلاقیِ فردی و اجتماعی گرفته تا امور مربوط به سیاست، رهبری، اقتصاد و دیگر مسائل کلان جامعه، همه و همه در این آیین مقدس مورد توجه قرار گرفته است. یکی از مهمترین ابعاد زندگی اجتماعی انسان نوع رابطهی متقابل افراد جامعه و گروه زمامداران با یکدیگر است. در فرهنگ اسلامی به «حکومت» از یک سو به عنوان امانتی نگریسته میشود که از سوی خدا و مردم به افرادی سپرده شده است و آنها مأمور حفظ و صیانت از این امانت میباشند و در این مورد از ایشان سوال میشود. در این فرهنگ تفویض اختیار و مسئولیتخواهی، از سنتهای الهی به شمار میآید؛ خداوند متعال از پیامبران خود میپرسد که چگونه رسالت خود را انجام دادهاند؛ «وَلَنَسئَلَنّ المُرسَلین» (اعراف، 7).از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در این باره نقل شده که فرمود: «فرستادگان الهی را نگاه میدارند و از آنان میپرسند که آیا رسالت خود را نسبت به امتهایشان انجام دادهاند» (عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، 1415 ق، ج 2، ص 4). علاوه بر پاسخگویی حاکمان الهی در برابر خداوند، مسؤولیت زمامداران در برابر مردم نیز قاعدهای اسلامی و شرعی است؛ چرا که پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) همه را در برابر یکدیگر و صاحبان قدرت را در مقابل مردم مسؤول دانسته است.(2)
از دیگر سو، اسلام مردم را نیز در مقابل حاکمان خویش، وظیفه مند میداند. قرآن کریم تأکید میکند که در مورد چگونگی رفتار آنها با زمامداران سؤال خواهد شد (فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ) (اعراف، 7).
نتیجه این که در اسلام اصل پاسخگویی زمامداران و مردم در برابر یکدیگر و در برابر خداوند به عنوان یکی از سنتهای الهی و از اصول مدیریت اسلامی مورد تأکید و توجه قرار گرفته است. لازمهی این اصل، وجود ابزاری است که زمینه اجرای آن را فراهم کند. کارآمدترین ابزاری که میتوان از آن یاد کرد «نظارت و کسب خبر» است. نظارت و کسب خبر به عنوان تضمین کننده سلامت نظام، دارای انواع گوناگون و شیوههای مختلفی است که پرداختن به آن مجالی وسیع میطلبد (محسن ملک افضلی، 1382 و جمعی از نویسندگان، 1384، صص 289 تا 264). در این مقاله برآنیم به موضوع «نظارت و کسب خبر در سیرهی حکومتی پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)» بپردازیم. برای این منظور پس از تعریف نظارت، شیوههای اعمال نظارت و کسب خبر در حکومت نبوی؛ یعنی نظارت و کسب خبر متقابل دولت و مردم بر یکدیگر را طرح میکنیم. در نظام مدیریت اسلامی، مسأله نظارت بر ارکان حکومتی، به دستگاههای اجرایی، مدیران و بخشهای سازمانها، که برای این منظور در ساختار اداری تعبیه شدهاند، منحصر نمیشود بلکه از این دایره محدود فراتر رفته و به گروه مردم نیز تسری یافته است علاوه بر این، «در این نوع نظارت، همه اعضا و کارکنان سازمان بر عملکرد یکدیگر نظارت میکنند و در صورت مشاهده هرگونه کوتاهی و کم کاری، انحراف از اهداف سازمان و برنامههای آن، یا تخطی از وظایف محوله، به یکدیگر تذکر میدهند» با این توضیح که از مهمترین تقسیم بندیهای مرسوم نظارت، تقسیم آن به «نظارت و کسب خبر بیرونی» و «نظارت و کسب خبر درونی» یا خود کنترلی است؛ آنچه در این مقاله میآید، «نظارت و کسب خبر بیرونی» است؛ نظارتی که از خارج بر شخص یا عمل مورد نظر اعمال میشود و به نوعی کسب خبر از طرف دیگران و بیرونی است. در این مقاله به اختصار از نظارت و کسب خبر به نظارت تعبیر میکنیم.
مفهوم، مراحل و جایگاه نظارت و کسب خبر در مدیریت
الف) مفهوم نظارت و مراحل آن
دانشمندان علوم مختلف، بر حسب زمینهی مطالعاتی خود، تعریفهای گوناگونی از نظارت ارائه کردهاند؛ تعریفی که تا حدودی جامع و هم سو با اهداف این تحقیق است، به قرار ذیل است:«نظارت، به مجموعه عملیاتی گفته میشود که طی آن میزان تطابق عملکرد اشخاص با قوانین و مقررات سنجیده شود تا از این طریق نسبت به مطابقت نتایج عملکرد با هدفهای مطلوب اطمینان به دست آید.»
مطابق تعریف فوق و دیگر تعریفهایی که از نظارت به عمل آمده است، میتوان مراحل آن را به شرح زیر بیان کرد:
مرحله نخست: تعیین و ابلاغ قوانین، مقررات، استانداردها و معیارهای لازم، با توجه به هدفهای از پیش تعیین شده.
مرحله دوم: جمعآوری اطلاعات، دربارهی عملیات مورد نظر.
مرحله سوم: مقایسه و تطبیق اطلاعات به دست آمده، با مقررات و استانداردهای تعیین شده. پس از این مراحل، نوبت به اقدامات لازم در جهت تقویت نقاط قوت و برطرف نمودن نقاط ضعف خواهد رسید.
این فرآیند در نظام مدیریتی اسلام به ویژه در نظام حکومتی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) کاملاً مشهود است؛ چنانکه به جرأت میتوان گفت نظام مدیریتی اسلام در این زمینه پیش رو و تکامل یافتهتر است. پیش از آن که این ادعا را به بحث بگذاریم، لازم است به جایگاه نظارت در مدیریت بپردازیم:
ب) جایگاه نظارت در مدیریت
هنری فایول (Henri Fayl) از دانشمندان مدیریت کلاسیک (1841-1925م) عناصر اصلی علم یا فن مدیریت را در پنج مرحله خلاصه کرده است؛ تنظیم برنامه، سازماندهی، فرماندهی، هماهنگی و نظارت (کنترل). وی معتقد است اصل منطقی که چهار مرحله دیگر را کامل میکند، اصل کنترل و نظارت است که منظور از آن، بازدید و رسیدگی به اجرای دستورهای داده شده به اعظای سازمانی است تا از این راه شیوه صحیح اجرای آن دریافت گردد (پرهیزگار، 1373، صص 35-47). پیش از آن که به بحث درباره ابزارهای نظارتی، در عهد حکومت نبوی بپردازیم، طرح این نکته خالی از فایده نیست که اصولاً هدف اصلی، در دستگاهها و سازمانهای دولت اسلامی با هدف دستگاهها و سازمانها در دولتهای غیر اسلامی تفاوت اساسی دارد. توضیح آنکه «سازمان اسلامی، سیستمی است برای دستیابی فرد و اجتماع به پیشرفت معنوی و اخلاقی، از راه تولید کالا و خدمات، به منظور نیل به رشد و عبادت خداوند... اسلام رشد معوی افراد را جهت اقدام به اعمال و نیات نیک تأکید و سفارت میکند و در حقیقت به ارزش معنوی کار بیش از بازدهی مادی آن تأکید میکند» (جمعی از نویسندگان، 1372، ص 236). در حالی که در حکومتها و سازمانهای غیر اسلامی هدف اساسی تأمین منافع مادی و دنیوی افراد است و افق دید مردم و حاکمان بیش از زندگی دنیوی آنها نیست. در حکومت اسلامی شخص، چه حاکم باشد، چه عضو جامعه، باید وظایفه خود را چه وظایف فردی و چه وظایف اجتماعی، در جهت اطاعت از خدا و رسول و اولی الامر، ایفا نماید. (3)این موضوع نشان میدهد که همه افراد در نظام اسلامی، در ادای وظایف خویش، باید تابع کتاب و سنت رسول خدا و اهل بیت او باشند. همچنین مطابق روایات زیادی، عمل افراد نشانه ایمان آنها به خدا است و در واقع بدون عمل یا عمل بدون ایمان هیچ ارزشی نخواهد داشت. پیامبر خدا در این زمینه میفرماید:
«اَلایمانُ وَ العمل أخَوان شریکان فی قَرَنٍ، لایَقبَلُ الله احدَهما اِلا بِصاحِبِه؛ ایمان و عمل، دو برادر و شریک و مقارن با یکدیگرند، خداوند هیچ یک را بدون دیگری نمیپذیرد» (متقی هندی، 1401، ص 59). مطابق این روایات، عمل انسان به مثابه آینهای است که ایمان او را مینمایاند. پس این امر، نقطه آغازی است برای ایجاد یک تشکل نظارتی، مطابق اصول و موازین اسلامی؛ به این معنا که در اسلام اعمال اشخاص با معیار کتاب خدا و سنت رسول خدا و موازین ایمان سنجیده میشود و همه قوانین و مقررات وضع شده نیز باید منطبق با این موازین باشد (نساء، 59). به دیگر سخن، مبنای نظارت و کسب خبر بر حاکمان و مردم در حکومت اسلامی احکام و موازین اسلامی است؛ بر این اساس عملکردها با میزان اسلام سنجیده میشود و اعمالی که منطبق با این موازین باشد، مهر صحت بر آن زده میشود و آنچه مغایر باشد مهر بطلان میخورد.
نظارت مردم بر دولت، در حکومت نبوی و ضمانت اجرایی آن
از اصول نظارتی در نظام سیاسی و اداری اسلام، نظارت همگانی است که به طور مستقیم به وسیله مردم اعمال میشود و عامل بازدارنده نیرومندی در برابر لغزش مسوولان محسوب میشود (معرفت، 1387، ص 109). تمام آحاد مردم این نظارت را بر عهده دارند؛ چرا که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید:«مَن أصبَحَ ولااَهتَمّ بِأمُور المسلمین فَلَیسَ بَمُسلمٍ (فَلَیسَ مِنهُم)» (کلینی، 1407، ج 2، صص 163). «هر کس صبح کند (روزانه) و به امور مربوط به مسلمانان اهتمام نورزد مسلمان نیست».
از اضافه شدن کلمه «امور» به «المسلمین» استفاده میشود که همه شئون و امور فردی و اجتماعی مسلمانان مورد نظر است؛ به این بیان که از این حدیث استفاده میشود هر مسلمانی باید نسبت به همه مسائل مربوط به جامعه اسلامی و مسلمانان و آنچه پیرامون وی میگذرد بیتفاوت نباشد و نسبت به آنها اهتمام بورزد. بیتردید، نمیتوان امور مسلمانان را، صرفاً به معنای امور خصوصی و فردی مسلمانان دانست و مفهوم این حدیث شریف را در گستره همین امور تفسیر کرد، بلکه امور مسلمانان دامنه وسیعی دارد و شامل همه شئون فردی و اجتماعی میشود؛ از جمله مهمترین این امور، مسائل سیاسی و حکومتیِ کشور اسلامی است؛ که در رأس آن فرمانروایان و عاملان حکمتی قرار دارند. در عمل به این حدیث، اهتمام به این امور اقتضا دارد که همواره (روزانه) مسلمانان بر این افراد نظارت داشته باشند تا از انحرافات احتمالی آنها پیشگیری نمایند یا انحرافات تحقق یافته را اصلاح کنند.
الف) شیوههای نظارت و کسب خبر همگانی
آموزههای دینی و اسلامی، شیوههایی را برای نظارت و کسب خبر بر زمام داران، پیش روی مردم نهاده است و بر آن تأکید ورزیده و بعضی از آنها جنبه عبادی و واجب شرعی نیز بخشیده است. در ادامه به شیوههایی از این باب، که در زمان حکومت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و سیره حکومتی آن حضرت مرسوم بوده، میپردازیم:1. امر به معروف و نهی از منکر
«امر به معروف و نهی از منکر، از مهمترین فرایض شرعی است که عقل نیز بر وجوب آن حکم میکند و کتاب و سنت همواره مردم را بر انجام آن فراخواندهاند و بقای دین و تداوم رسالت الهی و حفظ نظام و کیان مسلمانان بر انجام آن مبتنی است» (منتظری، 1367، ج 3، ص 338. عمید زنجانی، 1383، ج 2، ص 130).در این بحث، صرف نظر از ادله وجوبِ امر به معروف و نهی از منکر، مراتب، درجات، شرایط و لوازم آن، به بیان امر به معروف و نهی از منکر نسبت به دولت مردان و عاملان حکومتی، توسط مردم، به عنوان یک اهرم نظارتی، از نگاه پیامبر اعظم (علیه السلام) میپردازیم.
صدوق (ره) به سند خویش از مسعدة بن صدقه از امام صادق (علیه السلام) روایتی را نقل کرده است که مطابق فقرهای از این روایت، امیرالمؤمنین (علیه السلام) را پیامبر خدا نقل میکند که فرمود:
«معصیت آنگاه که توسط بندهای در نهان انجام گیرد، زیان آن تنها به انجام دهنده میرسد، اما اگر آشکارا انجام داد و کسی به وی اعتراض نکرد، به همه مردم زیان میرساند» (حر عاملی، 1409، ج 11، ص 407).
مطابق این روایت، معصیت دارای اثر و زیان فردی و اجتماعی است؛ زیان فردی آن زمانی است که شخص در نهان، دست به گناه آلاید و زیان عمومی آنگاه حاصل میشود که شخص در حضور و منظر مردم مرتکب گناه شود و کسی به اقدام او اعتراض نکند؛ اعتراضی که ناشی از وظیفهمندی دینی و اسلامی است؛ یعنی نهی از منکر.
آنچه از روایت، در مورد بحث، قابل استفاده است، این است که نوع اعمالی که حاکمان انجام میدهند، از نگاه مردم مخفی نیست و اگر هم، عملی مخفی باشد، به یقین اثر آن در جامعه پدیدار خواهد شد و همگان از آن آگاه میشوند. اینجاست که اگر انحرافی را مشاهده کردند موظفاند وظیفه دینی خود را انجام دهند و آنها را امر به معروف و نهی از منکر کنند.
در مسند احمد، به سند وی از عدی روایت شده که گفت: از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که میفرمود: «همانا خداوند توده مردم را به عمل مسؤولان عذاب نمیکند، مگر آن که آنان در پیش روی خود، منکر را ببینند و قدرت بر نهی از منکر را داشته باشند و از آن نهی نکنند، که در این صورت خداوند همه «مردم» و به خصوص «حاکمان» را عذاب میکند» (أحمد بن محمد بن حنبل، 1421 هـ، ج 4، ص 192).
مشاهده میشود که در این روایت، ترک نهی از منکر از سوی مردم، نسبت به مسؤولان، موجب عذاب و مؤاخذه مردم از سوی خداوند شمرده شده است. نکته دیگری که از این روایت و روایات مشابه به دست میآید آن است که در نظام مدیریت اسلامی، مسأله نظارت بر ارکان حکومتی، به دستگاههای اجرایی، مدیران و بخشهای سازمانها، که برای این منظور در ساختار اداری تعبیه شدهاند، منحصر نمیشود بلکه از این دایره محدود فراتر رفته و به گروه مردم نیز تسری یافته است علاوه بر این، «در این نوع نظارت، همه اعضا و کارکنان سازمان بر عملکرد یکدیگر نظارت میکنند و در صورت مشاهده هرگونه کوتاهی و کم کاری، انحراف از اهداف سازمان و برنامههای آن، یا تخطی از وظایف محوله، به یکدیگر تذکر میدهند» (جمعی از نویسندگان، مدیریت در اسلام، 1383، ص 292). حسن بصری میگوید: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بهترین شهیدان امت من، کسی است که در مقابل حکم ستمگری بپا خیزد و او را امر به معروف و نهی از منکر کند و در این راه کشته شود، چنین شهیدی در بهشت، مرتبه و مقامی مابین مقام حمزه و جعفر خواهد داشت» (ضیاء الدین، 2010 م، ص 69). این همه، مصداق عملی آیه شریفه 71 از سوره توبه است که میفرماید:
(وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ)؛ «مردان و زنان مؤمن دوستان و یاوران یکدیگرند، امر به معروف میکنند و نهی از منکر».
و این مهم زمانی عملی میشود که میان مردم و حاکمان، رابطه صمیمی و دوستانه و فضای برادرانه حاکم باشد؛ همچنانکه پیامبر مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای ایجاد فضای محبت آمیز، در آغازین اقدامات خود در مدینه، میان مسلمانان پیمان برادری بست و عقد اخوت خواند و همه را به برادری با هم فراخواند؛ چرا که در غیر این صورت مردم احساس امنیت نکرده و در نتیجه نسبت به وظیفه خود بیتفاوت میشوند و رفته رفته کار به جایی خواهد رسید که این واجب الهی فراموش شده، مردم باور خواهند کرد که اصولاً چنین وظیفهای در مقابل انحراف حاکمان خویش نخواهند داشت، که البته این امر مغایر آموزههای اسلام و سیره معصومین (علیهم السلام) است.
2. نصیحت پیشوایان
مراد از «نصیحت» در بحثِ «النصیحة لائمة المسلمین» یا «نصح الائمة»، که نویسندگان متعددی در لزوم مشارکت مردم در سرنوشت خویش و نظارت بر زمامداران ذکر کردهاند، «خیرخواهی» در حق امامان و پیشوایان است؛ یعنی مردم باید از سر خیرخواهی، بر امور جامعه اطراف خود و شیوه حکومت حاکمان خویش نظر داشته باشند و در این مقام، از هیچ گونه معاضدت، هم یاری، هم کاری، هم فکری و نهایتاً اطاعت از آنان در مسیر حق کوتاهی و دریغ نکنند.پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در این زمینه میفرمایند:
«الدین نصیحةٌ، قیل: لِمَن، یا رسول الله؟ قال: لِله و لِرَسُولِه و لأئمة الدین وَ لِجماعَة المسلمین؛ همه دین نصیحت است. پرسیده شد: برای چه کسی ای پیامبر خدا؟ فرمود: برای خدا و رسولش و امامان دین و جماعت مسلمانان» (حر عاملی، 1409، ج 16، باب 35، ح 7).
خدا و رسولش و امامان دین و جماعت مسلمانان» (حر عاملی، 1409، ج 16، باب 35، ح 7).
همچنین در حدیث دیگری، خیرخواهی در حق خدا و رسول و پیشوایان و مردم، از منظر آن حضرت به اندازهای بااهمیت است که ایشان این امر را به منزله تمام دین تلقی کردهاند. گو این که اگر در کسی این خصلت وجود داشته باشد همه دین را دارد و اگر خیرخواه و همراه خدا و رسول و پیشوایان نباشد، بویی از دین نبرده است. بیشک لازمه خیرخواهی در این گونه موارد، ملاحظه امور پیرامون خود است، تا آنگاه که اگر لغزشی از پیشوایان سرزد، از سر دوستی و محبت به آنها تذکر داده شود تا از اشتباه خویش دست بردارند.
«ثلاثٌ لا یَغلٌ علیهن قلبُ امری مسلمٍ؛ اخلاص العمل لله، و النصیحة لائمة المسلمین و اللزومِ لِجَماعَتِهم...؛ سه چیز است که وجدان پاک مسلمان از آن فروگذار نمیکند، اخلاص در همه اعمال برای خدا، خیرخواهی در حق پیشوایان مسلمان و همراهی با جماعت آنان...» (کلینی، 1407، ج 1، ص 403، ح1).
ب) ضمانتهای اجرایی نظارت مردم بر دولت در اسلام
یک نظام و تشکل نظارتی، زمانی مطلوب و کارآمد و تکامل یافته است که از ضمانت اجرایی کافی و مؤثر برخوردار باشد. تا اینجا دانستیم که در دولت اسلامی، مردم از شأن نظارتی برخوردار هستند و میتوانند به شیوهای گوناگون این حق دینی خود را به اجرا درآورند. حال باید بنگریم که در پی نظارت مردم، چه تضمینی وجود دارد که این فرآیند را تکمیل کند. وقتی مردم انحرافی را در دستگاه حکومتی دیدند، چه تدبیری برای مبارزه با این انحرافات اندیشیده شده است؟ در ادامه، با استناد به سیره پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) انواع این ضمانت را مورد توجه قرار میدهیم:1. دادخواهی
نخستین و منطقیترین راهی که افراد در مواجهه با ستمها و کارشکنیها و نقض قوانین، توسط کارگزاران حکومتی اتخاذ میکنند، دادخواهی نزد مراجع ذیصلاح است. از دیرباز یکی از دغدغههای زمامداران مسلمان، چگونگی رسیدگی به جرائم و تخلفات و خیانتهای والیان و کارگزاران حکومت بوده است. از این رو، از زمان تأسیس حکومت اسلامی به وسیله پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه تاکنون، تدابیری در این باره اندیشیده شده است. همچنان که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) «قضا مظالم»(4) را بنیان نماد و امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز در دوران حکومت خویش با تشکیل «دکة القضا» این شیوه قضاوت را با عنوان «قضا المظالم» در دیوان مظالم رسمیت بخشید و خلفای پس از آن حضرت نیز از این رسم تبعیت کردند و تازمان معتصم، خلیفه عباسی شخصاً این کار را بر عهده داشتند. این تدبیر بدین خاطر به اجرا درآمد تا اگر از ناحیه دست نشاندگان حکومت و مأموران حکومتی، ستمی بر مردم وارد شد، آنان به طور مستقیم با بالاترین مقام حکومتی دسترسی داشته باشند و بتوانند نزد وی دادخواهی کنند. از دیگر سو این شیوه دادخواهی سبب میشود مأموران دولتی همواره از تعدی و ستم بر مردم بپرهیزند؛ چرا که در غیر این صورت با شکایت بیواسطه مردم نزد فرمان روا مواجه خواهند شد (شمی الدین، 1411، ص 559). در عصر و زمان ما، به گونهای که میتوان دیوان عالی کشور و دیوان عدالت اداری و هیأت رسیدگی به تخلفات کارمندان دولت را از این قبیل برشمرد.2. سرپیچی از اجرای دستورهای خلاف حق
اسلام، اطاعت کورکورانه و بیچون و چرای فرمانروایان را ناپسند میداند و به انسانها سفارش میکند که با دقت کافی و بصیرت، اوامر زمامداران خویش را زیر نظر داشته باشند و اگر با حق مطابق بود، اطاعت کنند وگرنه فرمان برداری جایز، نخواهد بود. قرآن کریم در این زمینه میفرماید:«امر فرمانروایان اسرافگر را پیروی نکنید، آنان که در زمین فساد میکنند و به اصلاح نمیپردازند» (شعرا: 152 و 151). «و گویند: بار خدایا! ما امر بزرگان و پیشوایان خود را را اطاعت کردیم که ما را به راه ضلالت و گمراهی کشیدند» (احزاب: 67).
همچنین اخبار و روایات زیادی در این زمینه وارد شده است که نمونههایی از روایات پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را نقل میکنیم: «اِنَّما الطاعَةُ فی المعروفِ فَمَن أمَرَکم بمَعصیة فلا تطیعُوه؛ «همانا فرمان برداری ستمگریهایی شده اند...» «اطاعت در کارهای نیک جایز است. پس هر کس شما را به کار ناشایست فرمان داد، از او اطاعت نکنید.» در روایت دیگری از علی (علیه السلام) روایت شده که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمود:
«یا علی، أربَعَة من قواصِمِ الظَّهر؛ اِمامُ یُصعیِ اللهَ و یُطاعُ أمُرهُ...؛» یا علی، چهار چیز است که پشت را میشکند؛ امامی که معصیت خدا میکند و مردم از روی اطاعت میکنند...» (ابن بابویه، 1362، ج 1، ص 206).
چنانچه گزاره «لاطاعة لمخلوق فی معصیة الخالق؛» (حر عاملی، 1409، ج 11، ص 422، ابواب امر به معروف و نهی از منکر، باب 11، ح 7). «اطاعتی از مخلوق، در معصیت خالق نیست.»، نیز مؤید همین مفهوم است. مطابق این حدیث، مردم باید بنگرند که آیا آنچه بدان مأمور شدهاند در بردارنده معصیت خداوند است یا خیر و اگر آن را به گونهای یافتند که در آن معصیت خدا است، باید از اجرای آن سربازنند. فرقی نمیکند که این امر از ناحیه امام و رهبر صادر شده باشد یا از سوی مأموران و فرماندهان منصوب وی.
روایتی نیز از علی (علیه السلام) در دعائم الاسلام آمده است که فرمود:
«پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سپاهیانی را به فرماندهی یکی از انصار، برای سریهای اعزام کرد و به آنان فرمان داد که از وی اطاعت کنند، روزی فرمانده بر سپاهیان غضب نموده، گفت: آیا پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به شما فرمان نداد که از من اطاعت کنید؟ گفتند: آری. گفت: پس برایم هیزم بیاورید.
آنان هیزم آوردند. گفت: هیزمها را آتش بزنید. آنان چنین کردند. آنگاه گفت: در آتش داخل شوید: برخی تصمیم گرفتند که در آن وارد شوند و برخی دیگر، دیگران را از آن بازداشتند و گفتند ما از آتش به نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گریختهایم و این چنین با هم گفتگو میکردند تا آتش خاموش شد و غضب فرمانده فرونشست. این ماجرا به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید. آن حضرت فرمود: اگر در آتش وارد میشدند تا روز قیامت از آن بیرون نمیآمدند، اطاعت فقط در کارهای پسندیده و معروف است» (ابن حیون، 1385ق، ج 1، ص 350).
بر همین مبنا است که اصطلاح رایج میان مردم؛ «المامور معذور» مردود میشود و اگر مأمور به امر آمر جرمی یا خلاف شرعی مرتکب شود، ذمه او از مسوولیت بری نمیشود (قانون مجازات اسلامی، ماده 57-56). در فرهنگ مدیریتی و سیاسی اسلام، مردم و دولت مردان، از حقوق و تکالیف متقابل برخوردارند. همان گونه که مردم حق دارند بر حاکمان خویش نظارت کنند، حاکمان نیز از این بابت که متولی تأمین امنیت و سلامت جامعه هستند، نظارت بر آحاد مردم و جامعه را بر عهده دارند. به هر حال، شرط قوام و دوام هر دولتی، اطاعت از فرامین سران است که بیشتر به شکل قانون به مردم ابلاغ میشود. در جامعه اسلامی و مذهبی، شرط لازم برای اجرایی شدن قوانین، انطباق آنها با موازین اسلام یا به تعبیر روایات یاد شده، منطبق بودن آنها با معروف است، جز آن که مطابق روایت دوم، صالح بودن پیشوایان نیز از شرایط اطاعت از دستورات و قوانین ابلاغی از سوی ایشان است. پس اگر حاکم، ستمگر و گناهکار بود، نباید از دستوراتش پیروی کرد. این امر در حقیقت ضمانت اجرایی پیشگیری زمامداران از انحراف و کج روی است و این ضمانت اجرا آنگاه به عمل میآید که مردم تمام اقوال و کردار آنها را زیر نظر داشته باشند.
3. انتقاد یا تذکر به زمامداران
انتقاد، از حقوقی است که نظام سیاسی اسلام برای مردم به رسمیت میشناسد و آن را زمینهای برای دستیابی به سایر حقوق تلقی میکند. احیای این حق میتواند از خطرناکترین آفت حکومتها - که استبداد و استکبار است جلوگیری کند. انتقاد سازنده، به عنوان ابزاری مفید و کارآمد برای انسانهای حق گو و حق طلب و آزاد به شمار میآید. آن گاه که دیدند سران حکومت درروند اجرای امور کشور دچار اشتباه و خطا شدهاند یا آن که در عمل با سرنوشت مردم بازی میکنند و آینده کشور را به مخاطره میاندازند، زبان به انتقاد میگشایند و آنان را متوجه ضعف و اشتباه خودشان میکنند.در سیره حکومتی و مدیریتی نبوی و علوی، این حق به رسمیت شناخته شده و حکایتهایی در این زمینه نقل گردیده است که نمونهای از آن را میآوریم:
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روزی مشغول تقسیم غنیمتهای جنگی بود و سیاست دل جویی و تألیف قلوب اقتضا میکرد که به افراد با نفوذِ تازه مسلمان، که برای خود شخصیتی قائل بودند، توجه بیشتری شود. از این رو، به هنگام پرداختن سهم هر یک از مسلمانان قدری به طرف راست خود توجه کرد، گویی با کسی حرف میزد و بعد سهم فرد مورد نظر را تحویل داد، که به اعتقاد حاضران، مخاطب آن حضرت جبرئیل بوده است. به نظر برخی مقدس نمایان شیوه تقسیم غنیمتها برخلاف عدالت بود! از این رو، یکی از آنان تصمیم گرفت که از پیامبر در حضور اصحاب به شدت انتقاد کند! او «ذوالخویصره» از قبیله بنیتمیم بود؛ قامتی بلند و چهرهای سیاه و چشمانی فرو رفته داشت؛ ابروانش به هم پیوسته، سرش تراشیده و آثار سجده بر پیشانیاش جلوهگر بود. وی، هنگامی که پیامبر مشغول تقسیم بود، پیش آمد و بیآن که به ایشان سلام کند، به جمع حاضر سلام کرد و سپس پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) را با نام و به صورتی اهانت آمیز خطاب کرد و گفت:
«یا محمد، والله ما تَعِدل!؛ ای محمد، به خدا سوگند عدالت نورزیدی!»
پیامبر در حالی که به خاطر انتقاد توهین آمیز چهرههای مقدس نما، ناراحت شده بودند، به آرامی به وی فرمودند: «وَیحَک! فَمَنَ یَعدِل اِذا لَم اُعدِل؛ وای بر تو! چه کسی عدالت میورزد! اگر من عدالت نداشته باشم.»
حاضران که از این پیشامد به سختی دلگیر و ناراحت شده بودند، اجازه کشتن او را خواستند. پیامبر رحمت فرمود:
«نه، نمیخواهم مشرکان بشنوند که اصحاب خود را کشته ام. او تنها نیست، هوادارانی نیز دارد که ظاهری بسیار آراسته دارند، که اگر شماها نماز و روزههایشان را ببینید، نماز و روزه خود را ناچیز میشمارید. آنان چنان در دین فرو رفتهاند که هم چون تیری هستند در کمان، که به زودی به طور کامل از دین خارج میشوند! آنها کمترین پیوستگی با اسلام ندارند! شما متعرض آنان نشوید، خداوند آنان را پس از من به دست محبوبترین خلق خواهد کشت».
و چنانکه پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر داده بود، ذوالخویصره و همراهانش در جنگ نهروان به دست امام علی (علیه السلام) به هلاکت رسیدند.(5)
البته این گونه انتقادهای ناروا، اخصاص به صدر اسلام و رسول گرامی نداشت و سایر رهبران الهی، به ویژه امام علی (علیه السلام) نیز با چنین برخوردهایی مواجهه بوده اند. آنچه مهم است این است که باور داشته باشیم در سیره حکومتی و مدیریتی پیامبر اسلام و ائمه اطهار (علیهم السلام) پذیرفته شده است که چنین حقی برای مردم وجود دارد که بتوانند بی هیچ پیرایه و مانعی، به پیشوای خود انتقاد کنند و آنچه را که فکر میکنند اشتباه است، تذکر دهند.
4. قیام و مبارزه علیه حکومت ظلم
مطابق روایات امر به معروف و نهی از منکر و فتاوای فقها، (امام خمینی، بیتا، ج 1، کتاب امر به معروف) آخرین مرحله از مراتب امر به معروف و نهی از منکر «اقدام عملی» است. اقدام اشخاص در مقابل یکدیگر یا اقدام اشخاص در برابر دولت جور، هر یک دارای احکام و مسائل مربوط به خود است که در کتب فقهی به آن پرداختهاند.به مناسبت موضوع مقاله، حدیثی در این خصوص میآوریم؛ نقل شده است که حضرت سید الشهدا (علیه السلام) قبل از شهادتش، به یاران خویش فرمود:
«ای مردم، همانا پیامبر خدا فرمود: هر کس ببیند سلطان ستمگری حرامهای خدا را حلال میشمرد، عهد و پیمان خدا را میشکند، مخالف سنت رسول خدا رفتار میکند و بر بندگان خدا، با گناه و ستمگری حکومت میراند، پس با کردار و گفتار، علیه وی شورش نکند، بر خداوند رواست که او را به جایگاه همان سلطان جائر بکشاند» (ابن اثیر، 1417، ج 4، ص 48). سراسر تاریخ اسلام، مملو از سرگذشت مصلحانی است که با ستمگران و حاکمان ظالم به مبارزه برخاستند و باید گفت همین سخن گهربار پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که زمینه ساز قیام خونین امام حسین (علیه السلام) شد.
شیعه و اهل سنت در این مورد اختلاف مبنایی دارند. بسیاری از فقهای اهل سنت به طور مطلق اطاعت از حاکم را، گرچه فاجر و ستمگر باشد، واجب میدانند و خروج علیه حاکمان را جایز نمیشمرند.
نظارت دولت بر مردم در حکومت نبوی
در فرهنگ مدیریتی و سیاسی اسلام، مردم و دولت مردان، از حقوق و تکالیف متقابل برخوردارند. همان گونه که مردم حق دارند بر حاکمان خویش نظارت کنند، حاکمان نیز از این بابت که متولی تأمین امنیت و سلامت جامعه هستند، نظارت بر آحاد مردم و جامعه را بر عهده دارند.الف) امر به معروف و نهی از منکر و پرداختن به امور حسبیه:(6)
امر به معروف و نهی از منکر، به عنوان کارآمدترین ابزار نظارت متقابل دولت و مردم، دارای جایگاه ویژهای در میان فرایض دینی است. در سخنان امیرمؤمنان علی (علیه السلام) واداشتن به خیر و نیکی و بازداشتن از شر و بدی، بهتر و برتر از جهاد در راه خدا شمرده شده است. «برتری این دو فریضه بر جهاد، در سخن امام علی (علیه السلام) به سبب آثار و نتایج آن است؛ نه برای پاداش اخروی و اجری که جهاد کننده و آمرین به معروف و نهی کنندگان از منکر دارند» (نوری همدانی، 1377، ص 56).بیتردید از آثار و نتایج گران بهای این دو فریضه الهی، اولاً برپایی جامعهای نمونه و مبتنی بر قانون. ثانیاً تضمین اجرای صحیح قوانین و عدم انحراف از آن از سوی مجریان و عموم مردم خواهد بود و ثانیاً میتوان به این نتیجه دست یافت که امر به معروف و نهی از منکر، از جمله فرایض اجتماعی بوده و یکی از مبانی اندیشه سیاسی و ارکان سیاسی مسلمانان به شمار میآید.
برخی از فقها نیز با توجه به اطلاق آیات قرآنی در مورد امر به معروف و نهی از منکر، انجام بعضی از مراتب امر به معروف و نهی از منکر را، جزئی از وظایف حکومت دانسته و ایجاد دوایر امر به معروف و نهی از منکر و حسبه را بخشی از وظایف قوّه مجریه برشمرده اند. وظیفه این اداره که پیشینه آن به عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میرسد در اعصار خلافت اسلامی - به طور اجمال - امر به معروف و نهی از منکر در مراتب مختلف بود و چه بسا شخص امام تصدی اکثر وظایف آن را بر عهده میگرفت (همان).
در ادامه به برخی از موارد، که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حسبه را خودش به عهده گرفت یا به عهده فرد دیگری گذاشت، اشاره میکنیم:
1. روزی پیامبر خدا با محتکرین برخورد کرد و فرمود: «آنچه را احتکار کردهاند در وسط بازارها و در محلی که مورد دید همه باشد، به مردم عرضه کنند» (حر عاملی، 1409، ج 12، ص 317، ابواب تجارت، باب 30، ح1).
2. پیامبر خدا در بازار مدینه گندمی را دید، به فروشنده آن فرمود: «گندمت را پاک و تمیز میبینم و سپس قیمت آن را پرسید؛ به قلب آن حضرت الهام شد که دستش را در گندم فرو برد (و آن را امتحان کند) و چون دست در میان گندم فرو بردند، از میان آن، نوع بدی از گندم بیرون آورد و به فروشنده فرمودند: تو خائن و متقلب بر مسلمانانی» (حر عاملی، 1409، همان، ج 12، صص 209 و 210، ابواب ما یکتسب به، باب 86، ح 8).
3. بعد از فتح مکه، پیغمبر سعید بن سعید العاص را به نظارت در امور بازار و کسب و کار بازاریهای مکه گذاشت.
از این روایات و دهها نمونه دیگر، این نتیجه به دست میآید که امور عمومی کوچه و بازار مردم، در نظر پیامبر مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به اندازهای اهمیت داشته که آن وجود مبارک خود به اقامه ارشاد و راهنمایی مردم و بازداشتن آنها از کجی و انحراف میپرداختند و اگر خود امکان مواجهه مستقیم با مردم بلادی را نداشتند، افراد مورد وثوق خود را برای این امر به آنجا میفرستادند.
نکته مدیریتی که در این سیره عملی پیامبر در امر حکومت به دست میآید، این است که نظارت بر امور و شئون اجتماع در درجه اول بر عهده شخص حاکم است و او باید قبل از هر کس به این امر مبادرت ورزد و دیگر ناظران نیز باید با شخص حاکم ارتباط مستقیم داشته باشند.
ب) به کارگیری مأموران و بازرسان مخفی
اصل اولیه و داوری مستقل عقل، اقتضا میکند که زیر نظر گرفتن پنهانی دیگران و کاوش و جست و جو کردن درباره آنان و نیز افشاگری و انتشار عیبها و اسرارشان، جایز نباشد. با این حال با اندیشه و دقت در آیات و روایاتی که تجسس در امور دیگران را نهی میکند، این موضوع روشن میشود که «قلمرو و محدوده این تحریم تنها اسرار، عیبها و لغرشهای شخصی و خانوادگی است که با مصالح عمومی هیچ گونه ارتباطی ندارد». اما آنچه مربوط به امور عمومی جامعه اسلامی است و مصلحت همه مردم و حکومت اسلامی به آن بستگی دارد، باید بر اساس قوانین و مقررات اسلام مورد بازرسی و مراقبت قرار گیرد. در نظام اسلام، سابقه این نوع نظارت به دوران حکومت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میرسد.سیره پیامبر خدا این گونه بود که به ویژه در مورد کارگزاران خود، بازرسان و ناظرانی مشخص میکردند، «آنها موظف بودند به طور مرتب در مورد عملکرد کارگزاران به آن حضرت گزارش دهند، تا ایشان بر اساس این گزارشها و اطلاعات موجود، از اعمال و رفتار کارکنان خود آگاهی یابند و عملکرد آنان را کنترل نمایند» (گروه نویسندگان، 1384، ص 298).
دو روایت در این زمینه:
1. ریّان بن الصلت از امام رضا (علیه السلام) نقل میکند که امام فرمود:
«کان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) اذا وجّه جیشاً فَاَمهُم امیرٌ بَعَثَ مَعَه مِن ثِقِاتِهِ مَن یَتَجَسَس له خَبَره؛ پیامبر خدا هرگاه سپاهی را برای مأموریت اعزام میکرد، پس از تعیین فرمانده، برخی از افراد مورد اعتماد و وثوق خود را بر او میگماشت تا رفتار آن فرمانده را زیر نظر گرفته، برای پیامبر گزارش کنند» (مجلسی، 1403، ج 100، ص 61). این روایت، بیان کننده شرط مهم در ناظران؛ یعنی موثق و مورد اعتماد بودن، نیز میباشد.
2. شیخ صدوق (ره) به اسناد خود از عِمران بن حُصین نقل کرده است که: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سپاهی را به جایی اعزام کرد و علی (علیه السلام) را فرمانده آن سپاه قرار داد، پس از انجام مأموریت و بازگشت سپاه، پیامبر کارها را پیگیری کرد و از آنان درباره آنچه گذشته بود و نیز درباره فرماندهشان و عملکرد او پرسید. پاسخ دادند: بسیار خوب بود، جز آن که او در نماز جماعت، پس از حمد، تنها سوره «توحید» را میخواند. پیامبر فرمود: سبب این کار را از او خواهم پرسید. پیامبر بلافاصله از علی (علیه السلام) توضیح خواست. او در پاسخ گفت: «به سبب این که این سوره را دوست میدارم». پیامبر فرمود: «تو این سوره را دوست نداشتهای تا آن که خدای تعالی تو را دوست داشته است» (ابن بابویه، 1398 ق، 1398 ق، ص 94).
نتیجهگیری
بررسی و بازخوانی سیره و آموزههای نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) در زمینه نظارت و کسب خبر مؤید این مهم است که در نظام مدیریتی آن حضرت، نظارت به عنوان یکی از عناصر اصلی اداره امور جامعه به شمار آمده و آنچه در آن عصر به عمل آمده، منطبق با شیوههای مدیریتی نوین است؛ به ویژه نظارت همگانی و متقابل مردم و دولت، از اهمیت بسزایی برخوردار است و این امر در حقیقت ناشی از میزان درجه و اعتبار جایگاه مردم در نظام سیاسی اسلام میباشد. سیره ایشان در نظامهای مبتنی بر دین به ویژه در حاکمیت جمهوری اسلامی که بنابر اصل چهارم قانون اساسی «کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزائی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامی باشد»، راه گشا است. چنانچه یافتههای مربوط به سیره ایشان در زمینه کسب خبر و نظارت میتواند اطلاعاتی راهبری برای تدوین اسناد بالادستی نهادهای امنیتی و نظارتی باشد.پینوشتها:
1. دانشیار دانشگاه بین المللی المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم).
2. «کلکم راعٍ و کُلکم مسؤول عن رَعیّته» (نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، 1408 ق، ج 14، باب 63. ص 249، ح 16612).
3. (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ)، نساء: 59.
4. ماوردی در کتاب احکام سلطانیه، پس از باب قضا، بابی را به نام «ولایت مظالم» گشوده است (ماوردی، 1422، صص 77-84). چنانچه ابویعلای فرا نیز در کتاب خود احکام السلطانیه همین باب را آورده است (الفراء، 1406، صص 73-79). ماوردی در احکام السلطانیه نمونههایی از قضاوتهای مظالم توسط شخص پیامبر خدا ذکر کرده است.
5. ر.ک. به: محمد محمدی ری شهری، رهبری در اسلام، قم: انشارات دارالحدیث، اول، 1376، صص 409 تا 408. نویسنده، این داستان را از منابع مختلف شیعه و سنی که به شکلهای گوناگون بیان کردهاند، نقل به مضمون کرده است.
6. «حسبه اسم مصدر و از ریشه «حسب» در لغت به معنای شمارش کردن است (ابن منظور، 1414، صص 164-166). معانی دیگری نیز برای حسبه ذکر شده است (همان). مفهوم اصطلاحی حسبه به نقل از ماوردی و ابویعلی عبارت است از: «الحسبهی هو الأمر بالمعروف اذا ظهر ترکه، و النهی عن المنکر اذا ظهر فعله؛ حسبه عبارت است از فرمان به نیکی، هنگامی که ترک آن آشکار شود و بازداشتن از بدی، آنگاه که آشکار شود»، ماوردی، پیشین، ص 240؛ ابویعلی، الاحکام السلطانیة، ص 284؛ هر دو کتاب به تفصیل در مورد نهاد حسبه، شرایط و چگونگی اجرای آن مطالبی بیان کردهاند.
* قرآن کریم
* خمینی، سید روح الله موسوی، تحریرالوسیلة، 2 جلد، مؤسسه مطبوعات دارالعلم، قم- ایران.
* ابن اثیر، (1417)، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار الکتاب العربی، الاولی، ج 4، ص 48.
* ابن بابویه، محمدبن علی، (1398 ق)، التوحید (للصدوق)- قم، چاپ: اول.
* ابن بابویه، محمد بن علی، (1362 ش)، الخصال- قم، چاپ: اول.
* ابن حیون، نعمان بن محمد مغربی، (1385ق)، دعائم الاسلام- قم، چاپ: دوم، ج 1، ص 350.
* ابن منظور، محمد بن مکرم، (1414 ه)، لسان العرب- بیروت، چاپ: سوم.
* أحمد بن محمد بن حنبل، (1421 هـ)، مسند احمد، مؤسسه الرساله، الأولی.
* افراء، ابوعلی محمد بن الحسین، (1406)، احکام السلطانیه، به اهتمام محمد حامد الفقی، مرکز النشر.
* پرهیزکار، کمال، (1373)، تئوریهای مدیریت، تهران: اول، صص 47-35.
* جمعی از نویسندگان، (1384)، مدیریت در اسلام، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، صص 289 تا 264.
* جمعی از نویسندگان، (1372) نگرشی بر مدیریت در اسلام (مجموعه مقالات)، مرکز آموزش مدیریت دولتی، ص 236.
* حر عاملی، محمد بن حسن، (1409 ق)، وسائل الشیعه- قم، چاپ: اول.
* شمس الدین، محمد مهدی؛ (1411ق)، نظام الحکم و الادارة فی الاسلام، بیروت: المؤسسه الدولیه، الثالثه.
* ضیاءالدین، محمد بن محمد بن أحمد، (2010 م)، معالم القربة فی طلب الحسبة، دار الفنون «کمبردج».
* عروسی حویزی عبد علی بن جمعه، (1415 ق)، تفسیر نورالثقلین، انتشارات اسماعیلیان.
* عمیدزنجانی، عباسعلی، (1383)، فقه سیاسی، تهران: امیرکبیر.
* قانون مجازات اسلامی.
* القرشی، باقر شریف، (1382)، نظام حکومتی و اداری اسلام، قم: اسلامیه.
* کلینی، محمد بن یعقوب، (1407 ق)، الکافی (ط- الإسلامیة)- تهران، چاپ: چهارم.
* ماوردی، علی بن محمد، (1422)، بیروت: دارالفکر.
* المتقی الهندی، (1401هـ)، کنزالعمال فی سنن الأقوال و الأفعال، مؤسسه الرسالة، الطبعة الخامسة.
* مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، (1403ق)، بحارالأنوار (ط- بیروت)- بیروت، چاپ: دوم.
* محمدی ری شهری، محمد (1376)، رهبری در اسلام، انتشارات دارالحدیث.
* معرفت، محمد هادی، (1387)، ولایت فقیه، قم: تمهید.
* ملک افضلی، محسن، (1382)، نظارت و نهادهای نظارتی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
* نوری همدانی، حسین، (1377)، امر به معروف و نهی از منکر، مترجم: محمد محمدی اشتهاردی، قم: دفتر تبلغیات، هفتم.
* نوری، حسین بن محمد تقی، (1408 ق)، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل - قم، چاپ: اول.
منبع مقاله :
گروهی از نویسندگان؛ (1395)، اطلاعات و سیره معصومین (ع)، تهران: مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه اطلاعات و امنیت ملی، چاپ اول.