نویسنده: علی جعفری
1. «خانهی محله» به یکی از کانونهای متأخر ارتباطات عمومی و فعالیت اجتماعی شهروندان محلههای شهری تبدیل شده است. (1) خانهی محله از طرف دیگر مرکز ارائهی انواع خدمات فرهنگی اجتماعی مدیریت شهری به شهروندان است. طی دههی اخیر، اغلب شهرداریهای کلان شهرهای کشور به پیشتازی شهرداری تهران، به سوی تأسیس و راهاندازی خانههای محله حرکت کردهاند. در تهران به دلیل برگزارشدن چند دوره از انتخابات شورایاری و برجسته شدن بیش از پیش نیروهای محلی در ادارهی آن و نیز لزوم استقرار شورایاری در مکانی مشخص، سرعت راهاندازی خانههای محله و نیز تعداد آنها به نسبت کلان شهرهای دیگر بیشتر است. از این رو، نحوهی تأسیس و ساماندهی خانههای محله و فرهنگ در تهران از نوعی کارکرد الگویی برای دیگر شهرها نیز برخوردار است. بررسیها نشان میدهد که به رغم توسعهی روزافزون خانههای محله، تأملات جدیی در محتوا و نحوهی ارائهی خدمات فرهنگی اجتماعی آن وجود نداشته است؛ چه اینکه تلاش اغلب خانههای محله این است که تکرار یا ادامهی محدود فرهنگسراها بوده و نهایتاً به نوعی فرهنگسرای محلی تبدیل شوند. این جهتگیری کلی تقلیدی منجر شده که در خصوص وجوه ممیزه و مزیت نسبی خانههای محله تأملات جدی صورت نپذیرفته باشد. 2. بررسی اجمالی بستههای فرهنگی خدماتی خانههای محله نشان میدهد که برای سیاستگذاری و برنامهریزی در خصوص آنها از قالبهای «فرهنگ سرایی»، «برنامههای تابستانی پایگاههای بسیج» یا برخی «مؤسسههای خدمات فنی حرفهای» و نیز «آموزشگاههای علمی کاربردی» الهام گرفته شده است. در حال حاضر، ارائهی انواع مرسومی از کلاسهای آموزشی، هنری، قرآنی، مهارتهای رایانهای، حروف چینی، مشاورههای کلینیکی و مواردی از این دست، برنامههای اصلی خانههای محله را شامل میشود. بررسیها نشان میدهد که به رغم توسعهی روزافزون خانههای محله، تأملات جدیی در محتوا و نحوهی ارائهی خدمات فرهنگی اجتماعی آن وجود نداشته است؛ چه اینکه تلاش اغلب خانههای محله این است که تکرار یا ادامهی محدود فرهنگسراها بوده و نهایتاً به نوعی فرهنگسرای محلی تبدیل شوند. این جهتگیری کلی تقلیدی منجر شده که در خصوص وجوه ممیزه و مزیت نسبی خانههای محله تأملات جدی صورت نپذیرفته باشد.
3. شاید در ساماندهی خدمات فرهنگی یک خانهی محله اهمیت دو متغیر بیش از بقیه باشد: الف. توجه به جمعیتهای عمدهای که همزمان با ساعتهای اصلی فعالیت خانهی محله، در محله حضور دارند؛ ب. اولویت دهی به جمعیتهایی از مخاطبان محلی که از دایرهی ارتباط با مراکز دیگری مثل مدارس (دانشآموزان). دانشگاهها (دانشجویان)، ادارهها (کارمندان)، مغازهها (اصناف) و... بیرون ماندهاند. بررسی جمعیتهای محلی براساس این دو متغیر مهم نشان میدهد که آن دسته از افراد محلی که مخاطبین عمدهی خانههای محله محسوب میشوند عبارتند از: اولاً؛ خانمهای خانهدار و ثانیاً؛ بازنشستهها و سامندان. جالب است که این ترکیبهای جمعیتی به صورت معمول با هیچ نهاد، ارگان، سازمان، مؤسسه یا مرکز فرهنگی اقتصادی خدماتی دیگر مرتبط نیستند. با این وجود در سنت طولانی «خانه محلهداری»، قالب برنامهها و بستههای فرهنگی اجتماعی عمدتاً مخاطبان جوان و نوجوان را نشانه رفته و در مقابل، ارائهی خدمات، مطابق نیاز و میل بانوان خانهدار و خصوصاً سالمندان محلی کمتر مدنظر بوده است.
4. طرح پیشرو ضمن تأکید به اولویت تعامل خانههای محله شهرداریها با این دو قشر، تلاش دارد ایدهای را برای سازماندهی یک «خانهی محله تیپ» ارائه کند. دسته بندی نیازمندیهای عمومی خانهداران و سالمندان اولین اقدام در طراحی یک خانهی تیپیک محلی است. در نیازمندیهای سالمندان محله، دو مورد پررنگتر از بقیه به نظر میرسد: الف. تقویت نشاط روحی، شادکامی و فرار از تنهایی از طریق برقراری ارتباطات گروهی و هم صحبتی با دیگران؛ ب. تقویت نشاط جسمی و ارتقای تندرستی از طریق بهرهگیری از خدمات پیراپزشکی و امکانات ورزشی متناسب پیرسالی.
اما در خصوص بانوان خانهدار، به نظر میرسد که مورد ذیل واجد اهمیت بیشتری باشد: الف. تقویت نشاط روحی، تخلیهی روانی و فرار از تنهایی از طریق برقراری ارتباطات گروهی و همکلام شدن با بانوان دیگر: ب. بدست دادن فرصتهای روزانهی محدودی که به بانوی خانهدار اجازه میدهد ضمن فاصلهگیری موقت از دغدغهی رسیدگی به کودک، بتواند برخی امور شخصی یا کارهای عقب افتادهی دیگر را با فراغ بال بیشتری سامان دهد.
5. با توجه به نیازشناسی مفروض، اجازه دهید که اولویتهای برنامهریزانهی یک «خنهی محلهی تیپ» را از نظر بگذرانیم: تصور کنید خانهی محلهای را که بخشی از ظرفیت آن به ادارهی مهدکودکی اختصاص یافته که کودکان بانوان خانهدار محلی را حداکثر به مدت دو ساعت پذیرش میکند تا مادرانشان ظرف این مدت محدود با آسودگی خیال بیشتری به کارهای خانه و خانواده برسند تا بعد از این مدت با آغوش بازتر روی گشادهتری ادامهی روز را با فرزند خود بگذرانند.
بخش دیگری از خانهی محله، شامل آشپزخانهی نسبتاً بزرگی است که خانمهای خانهدار محل میتوانند مراحل مربوط به پخت و پز روزانه را با چاشنی همنشینی و همصحبتی با یکدیگر در آن انجام دهند. همچنین، بخش دیگر خانهی محله به استخر یا سالنهای کوچک ورزشی اختصاص دارد که از امکانات توان بخشی و پیراپزشکی مخصوص سالمندان برخوردار است. پیرسالان محلی ضمن حضور در برنامههای ورزشی پزشکی و ارتباط مستدام با پیراپزشکان و مربیان مربوط، در مواجههی روزانه با یکدیگر و سلام و احوالپرسیهای غیرمنقطع دوستانه، نشاط روحی خود را نیز تقویت میکنند.
جعفری، علی؛ (1396)، فرهنگ ایدهپردازی و ایدهپردازی فرهنگی، اصفهان: نشر آرما، چاپ دوم.
بیشتر بخوانید: مزایا و معایب کار کردن خانم ها
3. شاید در ساماندهی خدمات فرهنگی یک خانهی محله اهمیت دو متغیر بیش از بقیه باشد: الف. توجه به جمعیتهای عمدهای که همزمان با ساعتهای اصلی فعالیت خانهی محله، در محله حضور دارند؛ ب. اولویت دهی به جمعیتهایی از مخاطبان محلی که از دایرهی ارتباط با مراکز دیگری مثل مدارس (دانشآموزان). دانشگاهها (دانشجویان)، ادارهها (کارمندان)، مغازهها (اصناف) و... بیرون ماندهاند. بررسی جمعیتهای محلی براساس این دو متغیر مهم نشان میدهد که آن دسته از افراد محلی که مخاطبین عمدهی خانههای محله محسوب میشوند عبارتند از: اولاً؛ خانمهای خانهدار و ثانیاً؛ بازنشستهها و سامندان. جالب است که این ترکیبهای جمعیتی به صورت معمول با هیچ نهاد، ارگان، سازمان، مؤسسه یا مرکز فرهنگی اقتصادی خدماتی دیگر مرتبط نیستند. با این وجود در سنت طولانی «خانه محلهداری»، قالب برنامهها و بستههای فرهنگی اجتماعی عمدتاً مخاطبان جوان و نوجوان را نشانه رفته و در مقابل، ارائهی خدمات، مطابق نیاز و میل بانوان خانهدار و خصوصاً سالمندان محلی کمتر مدنظر بوده است.
4. طرح پیشرو ضمن تأکید به اولویت تعامل خانههای محله شهرداریها با این دو قشر، تلاش دارد ایدهای را برای سازماندهی یک «خانهی محله تیپ» ارائه کند. دسته بندی نیازمندیهای عمومی خانهداران و سالمندان اولین اقدام در طراحی یک خانهی تیپیک محلی است. در نیازمندیهای سالمندان محله، دو مورد پررنگتر از بقیه به نظر میرسد: الف. تقویت نشاط روحی، شادکامی و فرار از تنهایی از طریق برقراری ارتباطات گروهی و هم صحبتی با دیگران؛ ب. تقویت نشاط جسمی و ارتقای تندرستی از طریق بهرهگیری از خدمات پیراپزشکی و امکانات ورزشی متناسب پیرسالی.
اما در خصوص بانوان خانهدار، به نظر میرسد که مورد ذیل واجد اهمیت بیشتری باشد: الف. تقویت نشاط روحی، تخلیهی روانی و فرار از تنهایی از طریق برقراری ارتباطات گروهی و همکلام شدن با بانوان دیگر: ب. بدست دادن فرصتهای روزانهی محدودی که به بانوی خانهدار اجازه میدهد ضمن فاصلهگیری موقت از دغدغهی رسیدگی به کودک، بتواند برخی امور شخصی یا کارهای عقب افتادهی دیگر را با فراغ بال بیشتری سامان دهد.
بیشتر بخوانید: نگرشى بر خانواده و اشتغال زن
5. با توجه به نیازشناسی مفروض، اجازه دهید که اولویتهای برنامهریزانهی یک «خنهی محلهی تیپ» را از نظر بگذرانیم: تصور کنید خانهی محلهای را که بخشی از ظرفیت آن به ادارهی مهدکودکی اختصاص یافته که کودکان بانوان خانهدار محلی را حداکثر به مدت دو ساعت پذیرش میکند تا مادرانشان ظرف این مدت محدود با آسودگی خیال بیشتری به کارهای خانه و خانواده برسند تا بعد از این مدت با آغوش بازتر روی گشادهتری ادامهی روز را با فرزند خود بگذرانند.
بخش دیگری از خانهی محله، شامل آشپزخانهی نسبتاً بزرگی است که خانمهای خانهدار محل میتوانند مراحل مربوط به پخت و پز روزانه را با چاشنی همنشینی و همصحبتی با یکدیگر در آن انجام دهند. همچنین، بخش دیگر خانهی محله به استخر یا سالنهای کوچک ورزشی اختصاص دارد که از امکانات توان بخشی و پیراپزشکی مخصوص سالمندان برخوردار است. پیرسالان محلی ضمن حضور در برنامههای ورزشی پزشکی و ارتباط مستدام با پیراپزشکان و مربیان مربوط، در مواجههی روزانه با یکدیگر و سلام و احوالپرسیهای غیرمنقطع دوستانه، نشاط روحی خود را نیز تقویت میکنند.
پینوشتها:
1. خمیرمایهی اصلی این ایده برای اولین بار در دورهی دکتری فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق (علیه السلام) بر سر درس نظریههای سیاستگذاری فرهنگی دکتر کیومرث اشتریان، دانشیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، شکل گرفت. دکتر اشتریان طی تحلیل انتقادی که در کتاب سیاستگذاری فرهنگی ایشان نیز مندرج است، توضیح دادند که تلقی تخصصی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران از بسیاری از امکانات فرهنگسرایی پایتخت مثل فرهنگسرای بانو، فرهنگسرای هنر، فرهنگسرای پایداری و ... عملاً از شکلگیری کارکرد اصیل فرهنگسراها در تمرکز و توجه به نیازهای واقعی اهالی محله ممانعت میکند و آنها به انواعی از چرخههای فرهنگی کم کارکرد دچار میکند که در نهایت آوردهی مهمی برای فرهنگ و جمعیتهای شهری و محلی تهران نخواهد داشت.
منبع مقاله :جعفری، علی؛ (1396)، فرهنگ ایدهپردازی و ایدهپردازی فرهنگی، اصفهان: نشر آرما، چاپ دوم.