ترجمه و شرح (فقتل من قتل و سبي من سبي و اقصي من اقصي)
ترجمه و شرح دعاي ندبه (22)
شرح- حضرت سجاد عليه السلام هنگام ورود به مدينه پس از مراجعت از شام فرمود: ايها الناس ان الله و له الحمد ابتلانا بمصائب جليلة و ثلمة في الاسلام عظيمة، قتل أبو عبدالله الحسين، و سبي نساؤه وصبيته، و دار وا برأسه في البلدان من فوق عال السنان و هذه الرزية التي لا مثلها رزية» (1) (اي مردم خداوند تبارک و تعالي که ستايش او را سزا است ما را به مصائب بزرگي بياموزد، و رخنه ي بزرگ در اسلام پديد آمد، ابو عبدالله الحسين و نزديکانش شهيد شدند،و زنان و فرزندانش اسير گشتند و سر او را بر نيزه در شهرها بگرداندند، و اين مصيبتي است که مانند آن مصيبتي نيست.
و شايسته است که در اينجا پاره اي از اشعار «تائيه» قصيده معروف از دعبل خزاعي را هم ذکر نمائيم (2)
أفاطم قومي يا ابنة الخير فاندبي
نجوم سماوات بارض فرات
قبور بکوفان و اخري بطيبة
و اخري بفخ نالها صلوات
و قبر بارض الجوز جان محلها
وقبر ببا خمري لدي القربات
و قبر ببغداد لنفس زکية
تضمنها الرحمن في الغرفات
و قبر بطوس يالها من مصيبة
الحت علي الأحشاء بالزفرات
علي بن موسي أرشد الله أمره
و صلي عليه أفضل الصلوات
قبور ببطن النهر من جنب کربلا
معرسهم فيها بشط فرات
الي الحشر حتي يبعث الله قائما
يفرج عنا الغم والکربات
فأما المهمات التي لست بالغا
مبالغها مني بکنه صفات
توفوا عطاشا بالفرات فليتني
توفيت فيهم قبل حين وفاتي
اي فاطمه اي دختر بهترين خلق خدا برخيز و نوحه سراي بر ستارگان رخشنده ي آسمانها به سرزمين فرات و قبوري در کوفه و ديگر در مدينه ي طيبه (که قبور چهار نفر از اولادهايت) است، و آن دگر که در فخ است- نام موضعي است در نزديکي مکه (3)- که در ود و تحيات من نثار آنان باد. و قبري ديگري در سرزمين جوزجان (4) و قبري هم در باخمري- در شش فرسخي کوفه- که از ذوي القربي هستند (5)، و قبري هم در بغداد است که مدفن نقي مطهر و پاک است (يعني امام موسي کاظم عليه السلام) که خداوند رحمان او را در غرقه هاي بهشتي جا داده است (6)
(سپس) علي بن موسي الرضا عليهماالسلام که خداوند کارش را رونق دهد و بهترين صلوات را بر او نثار فرمايد، ديگر حوادث مهمي که مرا توان ذکر آن نيست و از حقيقت آن آگاه نيستم تا قدرت بيان آن را داشته باشم، و قبرهائي است در کنار نهر فرات که در سرزمين کربلا واقع است که خوابگاه ابدي آنان است و در کنار شط فرات واقع است، و آل رسول تشنه کام در کنار نهر فرات جان دادند اي کاش منهم بودم ميان آنان و قبل از فرا رسيدن اجلم مي مردم.
خلاصه آن سفارشهائي که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم درباره عترت و اهل بيت کرده بود که آنان راهنما و همچون ستارگاني هستند در زمين براي هدايت مردم متأسانه بدان عمل نشد بلکه بر خلاف آن هم رفتار کردند چنان که حضرت سجاد عليه السلام در آن سخنراني خود که پس از اسيري و مراجعت از شام در بيرون مدينه براي آن مردم بيان نمود بدان اشاره کرد. و ما آن را سابقا آورديم.
نقل است که حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها در مسجد پيغمبر اين اشعار را سر قبر پيغمبر خطاب به پدر بزرگوارش سروده:
قد کان بعدک أنباء و هنبثة
لو کنت شاهد هالم يکثر الخطب
انا فقدناک فقد الأرض وابلها
و اختل قومک فاشهد هم و لا تغب (7)
(و جري القضاء لهم بما يرجي له حسن المثوبة) (و قضاي الهي بر آنان جاري شد به چيزي که حسن ثواب (و پاداش نيکو) از آن اميد مي رود)
شرح- بدان که هيچ يک از افراد انسان در اين عالم دنيا سالم از ابتلاء و گرفتاري نخواد بود کما قال الله تعالي: «لقد خلقنا الانسان في کبد»- بلد آيه ي 4- يعني «في تعب و مشقة» (محققا ما انسان را در رنج سختي آفريديم، و رنج و مشقت از هر سو در تمام شئون زندگي بر انسان احاطه دارد).
در تفسير مجمع البيان ذيل اين آيه ي مبارکه از ابن عباس و جماعتي نقل کرده که «انسان با مصائب دنيا و شدائد آخرت دست و پنجه نرم مي کند (و پيوسته در زد و خورد است). و گويد آدم هميشه در اقدام به هر کاري رنج مي برد تا از دار دنيا برود».
نابرده رنج گنج ميسر نمي شود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
پس بنابراين تفسير مفهوم آيه چنين ا ست که انسان را در تعب و مشقت آفريديم، و او پيوسته متحمل مشقت و سختي است تا از دار دنيا مفارقت نمايد.
ابتداي مشقت انسان از رحم مادر شروع مي شود هنگامي که روح در او دميده شود، و موقع ولادت، و ايام شيرخوارگي، و باز گرفتن از شير، و گرفتاريهاي ديگر زندگي که رفته رفته شديدتر مي شود تا هنگام سختي مردن و جان دادنش. و هر کس اندک تأملي به دوران زندگي خود نمايد به انواع مشقت و سختي که در دوره زندگي خود ديده به حقيقت اين گفتار را تصديق خواهد نمود.
در نهج البلاغه خطبه ي 224 فرمايد: «دنيا سرائي است که گرفتاري و اندوه آن را فرا گرفته، و به مکر و بي وفائي شهرت يافته، و همواره به يک حال نيست و اهل دنيا سالم نمي مانند، حالات مختلف و نوبت هاي دگرگون، خوشي در آن نکوهيده، و امنيت و آسايش از آن رخت بربسته، و اهل دنيا در آن هدف تيرهاي بلايند،و دنيا آنها را هدف تيرهاي خود قرار مي دهد، و آنها را به مرگ خود نابودشان مي کند».
البته اين رنج و محن و گرفتاري و سختي براي همه افراد نوع بشر کم و بيش هست، ولي به موجب اخبار و روايات براي اولياي خدا از پيغمبران و اوصياء و اولياء عليهم السلام سبب ارتفاع مقام و ارتقاء درجه آنان در قيامت است.
در مجلد دهم بحار ص 163 (8) از حضرت صادق عليه السلام روايت شده که فرمود: «خداوند اولياي خود را با مصائبي روبرو مي سازد تا بدان وسيله به آنها اجر و پاداش رساند بدون آنکه گناهي از آنان سر زده باشد که آن گرفتاري و مصيبت به موجب آن گناه باشد».
و در همان صفحه (9) روايت ديگري از امام محمد باقر عليه السلام نقل شده، که ما براي اثبات اين مطلب ترجمه قسمتي از آن را اينجا مي آوريم: «پاره اي مصائب و گرفتاري ها که از طرف ستمکاران و طغيانگران بر آنان (يعني شيعيان) وارد شده از قبيل شهادت و شکنجه و سختي هاي ديگر، و پيروزمندي ظاهري ستمکاران بر آنان نه به خاطر آن است که گناهي مرتکب شده باشند، و نه به خاطر معصيتي است که از آنان سر زده باشد، و يا مخالفت فرمان خدا را کرده باشند بلکه به عکس اين نوع مصائب و گرفتاري سبب درجات رفيعه ي آنان در بهشت و رسيدن به عزت و شرفي است که خدا براي آنان مقرر فرموده است».
در تأييد اين مطلب گفتگوي يزيد بن معاويه با حضرت سجاد عليه السلام و جواب آن بزرگوار به اوست که در تواريخ و مقاتل آمده (10) و نيز در مجلد چهارم تفسير برهان صفحه ي 128 که از تفسر قمي نقل مي کند: «چون علي بن الحسين عليهما السلام را با اسيران وارد شام کردند، و در مجلس يزيد آوردند، يزيد اين آيه را خواند: «ما أصاب من مصيبة فبما کسبت ايديکم»-شوري آيه ي 30- «آن مصيبتي که به شما مي رسد به خاطر اعمالي است که به دست خود انجام داده ايد» آن حضرت در جوابش فرمود اين آيه درباره ما نيست و شامل ما نمي شود. (11) بلکه درباره ي ما اين آيه ي شريفه است که مي فرمايد: «ما أصاب من مصيبة في الارض و لا في أنفسکم الا في کتاب منت قبل أن نبرأها ان ذلک علي الله يسير»- حديد آيه ي 32- هيچ مصيبتي نه در زمين (از آفات زميني و آسماني و قحطي و گراني و امثال آن) و نه در نفس هاي خود شما (از بيماري و مجروحي و مردن و ناراحتي هاي ديگر به شما نمي رسد مگر آنکه قبل از اين که آن را حتمي و عملي گردانيم در کتابي نوشته شده و اين امر براي خدا آسان است) و ما در مجلد اول کتاب آثار الأعمال اين مطلب را با دليل و برهان بيان کرديم که ابتلاي انبياء و اولياي خدا سبب رسيدن به درجات عاليه و فوز به مقامات رفيعه است. (12)
پي نوشت :
1. نفس المهموم قمي ص 254 نقل از ملهوف سيد بن طاووس.
2. دعبل بن علي خزاعي از شعراي بزرگ اسلام در قرن 2 و3 بوده، و به سال 246 در شوش درگذشت. و او از شيعيان و علاقمندان به خاندان نبوت و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام بوده است، و در اين باره اشعاري سروده، از جمله اشعار «تائيه» اوست که درباره ي اهل بيت گفته و چند بيتي از آن در متن آورده شده، و او چون در سال ولايتعهدي حضرت رضا عليه السلام در خراسان بوده، و اين اشعار را در حضور آن بزرگوار سروده. و در اين اشعار دو بيت که در خصوص قبر طوس سروده شده گويند از گفته هاي حضرت رضا عليه السلام است که به او فرمود: «ميخواهم من هم دو بيت بدان اضافه کنم، دعبل عرض کرد بفرمائيد، حضرت اين دو بيت را بدان اضافه کرد:
و قبر بطوس يالها من مصيبة
الحت علي الأحشاء بالزفرات
الي الحشر حتي يبعث الله قائما
يفرج عنا الغم و الکربات.
يعني و قبري است به طوس اي واي از مصيبت آن که آتش غم را در درون شعله ور مي سازد (و دلها را بدرد مي آورد) تا روز اجتماع و ازدحام، تا خدا قائم آل محمد را برانگيزد و غم و اندوه را از دلها زايل و برطرف بسازد. پس از سرودن دعبل اشعار را حضرت از جا برخاست و به او فرمود بنشين، طولي نکشيد بسته اي که محتوي مقداري سکه رضوي بود به وسيله خادمش براي او فرستاد، او قبول نکرد و برگرداند، گفت من نيامدم که اشعاري بخوانم و جايزه بگيرم، و آن را جز براي رضاي خدا نگفتم، و به جاي آن جامه اي از جامه هاي آن بزرگوار را براي تيمن و تبرک درخواست کرد حضرت هم پذيرفت و جامه را با همان کيسه به وسيله خادم فرستاد و پيغام داد که آن را نگهدار، و سکه را هم قبول کن که مورد نيازت قرار خواهد گرفت.»
3. فخ نام محلي بوده نزديک مکه معظمه (حدود شش کيلومتري آن) و گويند قبر عبدالله بن عمر هم در آنجا است، و عده ي از علويين به سال 169 قمري که به اتفاق حسين بن علي بن حسن مثلث از نوادگان امام حسن مجتبي عليه السلام و از برزگان برجستگان خاندان علوي بوده و هنگام تشرف به حج به دست گروهي از سپاهيان هادي عباسي به فرماندهي موسي بن عيسي عباسي پس از زد و خوردي که ميان آنان در آن سرزمين درگرفت شهيد شدند و بدنهايشان را در آن بيابان رها کرده و به دست درندگان سپردند. و سرهايشان را با عده اي اسير به پيش موسي الهادي خليفه عباسي فرستادند و به دستور خليفه اسيران را هم گردن زدند و شهيدشان کردند.
4. جوزجان ناحيه وسيعي است از نواحي بلخ و بين بلخ و مروه رود قرار گرفته. و فرزند زيد بن علي بن الحسين عليه السلام به نام يحيي که پس از شهادت پدرش- زيد- به سال 129 قمري از کوفه به مدائن و از آنجا به ري فرار کرد سپس به خراسان رفت و مدتي در بلاد خراسان (سرخس، بيهق، هرات، بلخ و و و) به آوارگي و سرگرداني گذراند و عاقبت به دست نصر بن سيار والي خراسان به سال 145 شهيد شد، و سرش را براي نصر فرستادند و بدن برهنه اش را به دروازه شهر جوزجان آويختند تا زمان ابومسلم خراساني که قيام کرد به دستور او بدن را بزير آوردند و پس از انجام تشريفات شرعي لازم در همانجا به خاک سپردند.
5. باخمري نام محلي بوده بين کوفه و واسط به سمت بصره که حدود 16 فرسخي کوفه (که حدود 76 کيلومتري است) واقع است و در آنجا ابراهيم بن عبدالله محض که از نوادگان امام مجتبي عليه السلام بوده و از طرف برادرش محمد نفس زکيه سرزمين بصره و اهواز را بدست داشت و حکمران آنجا بود. و به سال 145 قمري که بين او و يارانش با حدود شش هزار نفر از سپاهيان بني عباس به فرماندهي عيسي بن موسي عباسي برادرزاده منصور دوانيقي در سرزمين باخمري جنگ در گرفت و پس از جنگ شديدي بين طرفين سرانجام ابراهيم بن عبدالله شهيد شد و سرش را براي منصور خليفه ي عباسي فرستادند، و منصور هم سر را به زندان سياه چال کوفه نزد پدرش عبدالله محض که با عده اي از علويين و سادات حسني در آن زندان بودند فرستاد.
6. ترجمه آن دو بيت ديگر در پاورقي ص 182 گذشت و گويند که دعبل خزاعي آن دو بيت را پس از آنکه جريان امر از طرف حضرت رضا عليه السلام به او اعلام شد سروده است، و يا پس از شهادت حضرت آن را سروده و ضميمه کرده است.
7. 43 بحارالانوار جديد ص 196 نقل از روضه ي کافي از امام ششم عليه السلام. يعني اي پدر بعد از تو پيش آمدهاي ناگوار و شدائد و سختيها روي داد. که اگر تو زنده بودي اين چنين نبود، و ما از وجود تو محروميم به مثل محروم بودن زمين تشنه از باران تند سيراب کننده، و قوم تو هرج و مرج ايجاد کردند و اوضاع را به هم زدند و تو گواه و شاهد باش و ببين.
8. 44 جديد ص 276 روايت اول نقل از معاني الاخبار. و روايت دوم نقل از بصائر الدرجات.
9. 44 جديد ص 276 روايت اول نقل از معاني الاخبار و روايت دوم نقل از بصائر الدرجات.
10. کتاب نفس المهموم ص 237 نقل از تفسير قمي، و به همين مضمون از کتاب عقد الفريد ابن عبد ربه اندلسي و ارشاد مفيد هم نقل شده.
11. چون در آيه سوره شوري مصائب را مستند به گناه نموده پس آيه متوجه کساني است که گناه و معصيت از آنها سر زند شامل انبياء نمي شود، و اين عدم شمول از راه تخصص است نه تخصيص.
12. اين کتاب در دو مجلد به سال 1342 شمسي به طبع رسيده، و مرحوم مؤلف در نظر داشت که در تجديد چاپ آن مدارک آن روايات را هم کاملا نقل کند ولي متأسفانه عمرش وفا نکرد.
/س