جایگاه کلامی بزنطی و منزلت وی در نزد امام رضا (ع) و امام جواد (ع)

بحث درباره اصحاب امامان و به تبع آن درباره بزنطی، در دوره‌های اخیر، توجه تاریخ‌نگاران خصوصاً در عرصه تاریخ اندیشه را به خود جلب کرده است. با وجود این، جایگاه کلامی بزنطی و منزلت وی در نزد امام
يکشنبه، 29 بهمن 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
جایگاه کلامی بزنطی و منزلت وی در نزد امام رضا (ع) و امام جواد (ع)
جایگاه کلامی بزنطی و منزلت وی در نزد امام رضا (علیه السلام) و امام جواد (علیه السلام)

نویسندگان:
نعمت الله صفری فروشانی
محمدتقی ذاکری

چکیده

بحث درباره اصحاب امامان و به تبع آن درباره بزنطی، در دوره‌های اخیر، توجه تاریخ‌نگاران خصوصاً در عرصه تاریخ اندیشه را به خود جلب کرده است. با وجود این، جایگاه کلامی بزنطی و منزلت وی در نزد امام جواد (علیه‌السّلام) زوایای مختلفی دارد که قابل بررسی است. پژوهش‌های جدید در مورد بزنطی، عمدتاً او را به عنوان صحابی امام رضا (علیه‌السّلام) بررسی کرده‌اند و در مورد ارتباط او با امام جواد (علیه‌السّلام) مباحث چندانی صورت نگرفته است. گذشته از این که جایگاه کلامی او به صورت شایسته مطالعه نشده است. از این رو، این سؤال هم چنان مطرح است که جایگاه و نقش کلامی بزنطی به عنوان صحابی امام جواد (علیه‌السّلام) چگونه بوده است؟ به نظر می‌رسد هر چند فاصله جغرافیایی، ارتباط بزنطی با امام جواد (علیه‌السّلام) را محدود ساخته بود، وی هم چنان همان جایگاه و نقش مهم خود را که به عنوان محدث متکلم در زمان امام رضا (علیه‌السّلام) داشته، در زمان امام جواد (علیه‌السّلام) نیز حفظ کرده است. غرض از این تحقیق، روشن ساختن زوایای ارتباط بزنطی با امام جواد (علیه‌السّلام) است. توجه به روایات بر جای مانده از او در منابع و بستر صدور روایات و پرسش‌های وی در مسائل مختلف، علاوه بر این که اندیشه‌ها و مشغولیت‌های ذهنی او را در مباحث کلامی آشکار می‌سازد، اموری دیگر چون جایگاه علمی و تخصصی او در کلام، روش وی در مباحث کلامی و جایگاه و منزلتش نزد امام رضا (علیه‌السّلام) و امام جواد (علیه‌السّلام) را نمایان خواهد ساخت. دستآورد جدید پژوهش حاضر، این است که بزنطی در شمار صحابیان با منزلت امام جواد (علیه‌السّلام) بود.

مقدمه

ابوجعفر یا ابوعلی، (1) احمدبن محمدبن عمرو بن ابی نصر بزنطی در گذشته به سال 221 قمری است. (2) منابع رجالی، وی را از اصحاب سه امام بزرگوار، امام کاظم، امام رضا (علیه‌السّلام) و امام جواد (علیه‌السّلام) به شمار آورده‌اند. (3) در این بین ارتباط بزنطی با امام رضا (علیه‌السّلام) بیش از دو امام دیگر جلوه‌گر شده و اکثر روایات وی از آن امام است؛ در حالی که بزنطی در اوایل امامت امام رضا (علیه‌السّلام) (203-183 ق) در سنین جوانی به سر می‌برد. (4) از این رو، می‌توان برداشت کرد که وی در عهد امام کاظم (علیه‌السّلام) به دلیل کمی سن هنوز جایگاهی در بین اصحاب امامان نیافته و لذا نقش علمی پررنگی نیز ندارد. اما این جریان با توجه به این که بزنطی در عهد امام رضا (علیه‌السّلام) موقعیت بسیار والایی در بین اصحاب آن حضرت یافت، (5) در مورد زندگی علمی او در عهد امام جواد (علیه‌السّلام) صادق نخواهد بود. گفتنی است در منابع رجالی و فهرست‌نگاری متقدم شیعی، هر چند نجاشی (6) (م 450ق) و طوسی (م 460 ق) در رجال (7) به این نکته اشاره کرده‌اند، که بزنطی از اصحاب امام جواد (علیه‌السّلام) بوده، طوسی وی را از اصحاب نزدیک امام رضا (علیه‌السّلام) می‌داند. (8) هم چنین برقی (م 274 ق) وی را جزء اصحاب امام کاظم (علیه‌السّلام) و امام رضا (علیه‌السّلام) آورده است. (9) از طرفی نیز تعداد روایات وی از امام جواد (علیه‌السّلام) نسبت به مجموع روایات وی از ائمه (علیهم‌السّلام) بسیار اندک است. لذا پژوهش حاضر، درصدد است ضمن شناساندن بزنطی و جایگاه تخصصی وی در حوزه کلام، به بررسی جایگاه او در بین اصحاب امام رضا (علیه‌السّلام) بپردازد و بعد از آن ارزیابی کند که این جایگاه علمی در عصر امام جواد (علیه‌السّلام) به چه شکلی بوده و با کاسته شدن ارتباط وی با امام جواد (علیه‌السّلام)، نقش علمی وی در ارتباط با آن حضرت چگونه بوده است. لذا این تحقیق، درصدد است به این سؤالات پاسخ دهد:
1. بزنطی کیست؟
2. زندگی علمی وی چگونه بوده است؟
3. جایگاه وی در حوزه تخصصی کلام چیست؟
4. ارتباط وی با امام رضا (علیه‌السّلام) چگونه بوده است؟
5. ارتباط وی با امام جواد (علیه‌السّلام) به چه میزان و به چه شکلی بوده است؟

پیشینه تحقیق

تاکنون در مورد بزنطی، غیر از مباحثی که در منابع رجالی مطرح شده، تحقیق گسترده‌ای صورت نگرفته است. با این وصف، در میان پژوهش‌های موجود به زبان عربی و فارسی، می‌توان از مقاله مفصلی که با عنوان مدخل دایره‌المعارف بزرگ اسلامی (نوشته احمد پاکتچی) (10) نوشته شده، به عنوان بهترین تحقیق در مورد بزنطی یاد کرد. با وجود این، در مقاله مذکور، نسبت به جایگاه تخصصی بزنطی در کلام و نیز جایگاه او نزد امام جواد (علیه‌السّلام) مطلبی نیامده و جز آن تحقیقی که به بزنطی اختصاص یافته، می‌توان از مقاله مختصری نام برد که به عنوان مدخل دانشنامه جهان اسلام توسط محمود مهدوی دامغانی (11) نوشته شده است. البته در برخی از پژوهش‌های موجود، بحث از بزنطی به عنوان مبحثی فرعی و متناسب با بحث‌های دیگر مطالعه شده که از میان آن‌ها می‌توان مواردی را نام برد؛ از جمله «گرایش‌های فقه امامیه در سده دوم و سوم هجری قمری» نوشته احمد پاکتچی، (12) «نخستین مناسبات فکری تشیع» سید محمدهادی گرامی، (13) «مدرسه کلامی کوفه» اکبر اقوام کرباسی (14) و «مدرسه کلامی قم» سیدحسن طالقانی. (15)

زیست‌نامه بزنطی

بزنطی و خاندانش در منابع رجالی و حدیثی شیعی، به نام جد بزرگشان ابی نصر معروف هستند. ابی نصرزید نام داشت و در کوفه ساکن بود. وی دارای پیوند ولاء سکونی بود. (16) پسر وی عمرو نیز دارای همین پیوند ولاء ذکر شده است. طبق عبارت نجاشی (م 450ق)، عمرو ابتدا دارای پیوند ولاء سکونی بود سپس از موالی زید (یا یزید) بن فرات شرعبی (17) گردید. (18) به هر ترتیب از ابی نصر چند فرزند باقی ماند که جزء محدثان شیعه بودند. احمدبن محمد (شخصیت مورد تحقیق) به همراه عموزاده‌هایش که به آل مهران معروف گشتند، از نسل اویند. گفتنی است در زمان حیات بزنطی، از این خاندان محدثان مشهوری در کوفه در بین امامیه حضور داشتند که باید از موقعیت اجتماعی مناسبی نیز برخوردار بوده باشند؛ چنان که نجاشی با عبارت «هم اهل بیت» به آن اشاره کرده است. (19) در منابع رجالی تقریباً برای تمام فرزندان ابی نصر پیوند ولاء سکونی‌شان ذکر شده است. (20) اما در این میان، جالب توجه است که از بین تمام این افراد، تنها احمدبن محمد بن بزنطی معروف گردیده است. البته طوسی در رجال، از شخصی به نام قاسم بن حسن بزنطی از اصحاب امام جواد (علیه‌السّلام) و از نزدیکان ایوب بن نوح، وکیل امام هادی (علیه‌السّلام) و امام عسکری (علیه‌السّلام) (21) نام می‌برد (22) که معلوم نیست از همین خاندان باشد. به هر ترتیب سکون که چندین تن از این طایفه را در بین اصحاب امامان (از جمله اسماعیل بن ابی زیاد سکونی شعیری از اصحاب امام صادق (علیه‌السّلام) (23) در دوره مورد نظر می‌شناسیم، باید طایفه‌ای از شاخه‌های بزرگ قبیله کنده یمن (24) باشند که در کوفه ساکن بودند. اما این که از چه رو این خاندان چنین پیوند ولایی داشته‌اند، دانسته نیست. شاید عبارت «بزنطی» در این بین راه گشا باشد. به تصریح ابن ادریس حلی (م 598 ق)، بزنطی منسوب به نام جایی و نام نوعی پارچه نیز هست (25) و ظاهراً معرب «بیزانسی» باشد. (26) از همین رو، گفته شده: «نام یکی از مستعمرات یونانی بوده است که توسط قسطنطین کبیر در سده هفتم قبل از میلاد تجدید بنا شده و پایتخت امپراتور روم شرقی (دولت بیزانس) قرار گرفت و به همین مناسبت بعداً نام قسطنطنیه بر آن گذارده شد. از این رو، بعید نیست خود یا پدران بزنطی در جنگ‌های بین مسلمین و روم شرقی، اسیر و به دیار اسلامی منتقل شده باشند.» (27) با این حال، با توجه به این که تنها احمد بن محمد به بزنطی معروف گشته، احتمال این وجود دارد که لقب بزنطی به معنای نوعی پارچه دانسته شود و این لقب به نحوی بیان‌گر شغل و پیشه وی بوده باشد. قابل توجه این که وی بنابر روایتی، از امام رضا (علیه‌السّلام) چهار سال جوان‌تر بوده است. (28) بنابراین، طول عمر او بین 69 تا 73 سال بوده است. وی در دوره امامت امام کاظم (علیه‌السّلام) در کوفه به استماع حدیث از مشایخ روایی خود مشغول بوده است. اما این که از امام کاظم (علیه‌السّلام) روایتی نقل کرده باشد، محل مناقشه است. در منابع موجود یک روایت وجود دارد که بزنطی آن را از امام کاظم (علیه‌السّلام) نقل کرده است. (29) روایت مذکور این‌گونه آغاز می‌شود که بزنطی گوید: «از امام کاظم (علیه‌السّلام) سؤال شد ...». جالب توجه این که شبیه به همین روایت از بزنطی با همین الفاظ، از امام رضا (علیه‌السّلام) نقل شده است. (30) در آن روایت چنین است که همان روایت نخستین را بزنطی از امام رضا (علیه‌السّلام) شنیده و آن حضرت برای بزنطی حکایت فرموده که: «از ابوابراهیم (امام کاظم (علیه‌السّلام) سؤال شد ...». بنابراین، به نظر می‌رسد آن چه در منابع روایت بزنطی از امام کاظم (علیه‌السّلام) تلقی شده، در واقع همان روایتی باشد که وی از امام رضا (علیه‌السّلام) شنیده است. به هر ترتیب بزنطی با آغاز امامت امام رضا (علیه‌السّلام) با آن حضرت ارتباط برقرار می‌کند و در واقع فصل جدیدی از زندگی علمی وی آغاز می‌شود. او در زمان‌های مختلف و در شهرهای مختلفی به دیدار امام رضا (علیه‌السّلام) رفته. و همین مسأله در ارتقاء جایگاه علمی او بسیار مؤثر بوده است. بزنطی در تبیین معارف دینی از چارچوب و ادبیات روایات فراتر نمی‌رفت و به ادبیات روایی پای‌بند بود. با توجه به این امور، وی را می‌بایست جدای از محدثان صرف دانست که تنها به نقل روایات اکتفا می‌کردند؛ زیرا وی روحیه پرسش‌گری در زمینه‌های مختلف کلامی و اعتقادی داشته و نیز وی را نمی‌توان از نوع متکلمان نظریه‌پرداز دانست که خارج از متون دینی نیز به تحلیل و تبیین معارف می‌پرداختند می‌توان گفت او از نوع محدثان متکلم است؛ کشی (قرن چهارم) او را در شمار شش فقیه مهم از اصحاب امام کاظم (علیه‌السّلام) و امام رضا (علیه‌السّلام) نام برده و این شش تن طبقه سوم اصحاب اجماع (31) را تشکیل می‌دهند. (32) نیز به گفته ی طوسی (م 460 ق) به دلیل آن که او و چند تن دیگر فقط از افراد ثقه، نقل روایت می‌کنند، روایات مرسل آن‌ها در حکم روایت مُسند است. (33) ابن ندیم (438 ق) آثار او را چنین شمرده است: «کتاب ما رواه عن الرضا (علیه‌السّلام)؛ کتاب الجامِع؛ کتاب المسائل». (34) طوسی در الفهرست، دو کتاب نخست را نام برده ولی به جای کتاب المسائل کتاب دیگری به نام النوادر ذکر کرده است. (35) نجاشی (م 450ق) نیز علاوه بر کتاب الجامع، دو کتاب نوادر را از آثار او می‌داند. (36) در مورد کتاب‌های بزنطی این موضوع جالب است که برخی از این کتاب‌ها تا چند سده پس از درگذشت وی بین نویسندگان شیعه رواج داشته و به طور خاص می‌توان گفت: محقق حلی (م 676 ق) برخی از کتاب‌های وی را در اختیار داشته و از آن بهره می‌برده است. (37) هم چنین ابن ادریس حلی (م 598ق) قسمت‌های زیادی از کتاب الجامع (38) بزنطی و نیز یکی از کتاب‌های النوادر (39) وی را نقل و ضبط کرده است؛ هم چنان که حمیری (قرن سوم) در قرب الاسناد نیز قسمت زیادی از یکی از کتاب‌های وی را در کتاب خود ضبط نموده است. (40) جالب توجه این که مشخص نیست آن چه حمیری نقل کرده به کدام یک از کتاب‌های بزنطی مربوط می‌شود اما با توجه به سبک آن که عمدتاً سؤال و جواب است، می‌توان احتمال داد به کتاب المسائل وی مربوط باشد. بزنطی روایات بسیاری در منابع حدیثی دارد. مرحوم خویی (م 1413ق) مجموع روایات وی را بالغ بر 788 مورد می‌داند. (41) در حالی که منابع دیگر، مجموع روایاتی را که وی با نام‌های مختلف در اسناد آن‌ها قرار گرفته است حدود 1050 مورد می‌دانند. (42) عمده این روایات در مسائل فقهی است و در رتبه‌های بعد روایات کلامی، تاریخی و اخلاقی قرار دارند.
بزنطی از مشایخ بسیاری بهره برده که منابع از آن‌ها یاد کرده‌اند. (43) گفته شده وی از 115 تن از مشایخ روایی روایت شنیده است. (44) گفتنی است مشایخی که بزنطی از آن‌ها روایت شنیده، از تنوع بسیاری در گونه‌های روایات، افکار، آرا و مذهب برخوردارند. بر اساس مطالعه‌ای آماری که در مورد اسناد کتب اربعه حدیثی شیعه صورت گرفته، وی بیش‌ترین روایات را مستقیماً از امام رضا (علیه‌السّلام) نقل کرده است. (45) در رتبه‌های بعدی به ترتیب مشایخی چون: ابان بن عثمان احمر (از اصحاب امام صادق (علیه‌السّلام) و امام کاظم (علیه‌السّلام) و نویسنده کتاب‌هایی از جمله المبتدأ و المغازی)، (46) عبدالکریم بن عمرو الخثعمی (از اصحاب امام صادق (علیه‌السّلام) و امام کاظم (علیه‌السّلام) و واقفی مذهب که در عین حال با عبارت ثقة ثقة ثبت مورد توثیق نجاشی است)، (47) حماد بن عثمان الناب (از اصحاب ثقه و جلیل القدر (48) امام صادق (علیه‌السّلام)، امام کاظم (علیه‌السّلام) و امام رضا (علیه‌السّلام)، (49) جمیل بن دراج (از اصحاب صاحب تألیف امام صادق (علیه‌السّلام) و امام کاظم (علیه‌السّلام) که در ایام امامت امام رضا (علیه‌السّلام) از دنیا رفت، (50) و مثنی بن ولید الحناط (که از امام صادق (علیه‌السّلام) روایت می‌کرده و کتابی داشته است) (51) قرار دارند. علاوه بر مشایخ مذکور، بین مشایخ بزنطی افراد مهم دیگری نیز هستند که هر چند بر اساس تعداد روایات می‌توان گفت مصاحبت بزنطی با ایشان کم‌تر از مشایخ مذکور است به جهت جایگاهشان قابل ذکر هستند. این افراد و تعداد روایاتی که بزنطی از آن‌ها نقل کرده و در کتب اربعه حدیثی شیعه آمده (با احتساب موارد مشابه و تکراری) به این ترتیب است: علی بن ابی حمزه بطائنی (واقفی معروف) نوزده روایت، صفوان بن مهران جمال هیجده روایت، عبدالله بن سنان هفده روایت، عبدالله بن بکیر بن اعین پانزده روایت، ابوبصیر چهار روایت، حنان بن سدیر سه روایت، عبدالله بن مغیره بجلی سه روایت و هشام بن سالم دو روایت. (52) قابل ذکر این که طوسی (م 460ق) به روایتی استناد می‌کند که بزنطی آن را از شافعی (محمدبن ادریس بن عباسم 204ق) نقل کرده ا ست؛ (53) چنان که محقق بحرانی (م 1186ق) نیز روایتی دیگر را آورده که آن را بزنطی از شافعی نقل می‌کند. (54) از همین روی، گاه از احمدبن محمدبن ابی نصر السکری (تصحیف السکونی) در منابع رجالی اهل سنت بحث شده است. (55)
قابل ذکر این که محدثان بسیاری نیز از وی درایت شنیده‌اند که منابع آن‌ها را یادآور شده‌اند. (56) مهم‌ترین آن‌ها که طبق کتب اربعه حدیثی شیعه بیش‌ترین روایت را از بزنطی نقل کرده‌اند از این قرارند: سهل بن زیاد آدمی، احمدبن محمد بن عیسی اشعری، ابراهیم بن هاشم قمی، محمدبن حسین بن ابی الخطاب، احمدبن محمد بن خالد برقی، احمدبن هلال الکرخی العبرتایی. (57)

جایگاه تخصصی (کلام)

در مطالعات امروزی، از چند جریان بین اصحاب امامان سخن رانده می‌شود که روش‌های آن‌ها در اخذ و تبیین معارف دینی خصوصاً مباحث کلامی با یک دیگر متفاوت بوده و مطالعه در مورد این جریان‌ها، از مباحثی است که امروزه در بحث از اصحاب امامان و به ویژه در بحث از تاریخ اندیشه مورد توجه پژوهش‌گران قرار گرفته است. (58) نکته جالب توجه این که این جریان‌ها عمدتاً با نام افراد شاخصی شناخته می‌شوند که فکر و اندیشه‌ای را در مباحث مطرح می‌کرده و بقیه افراد بر اساس رویکردی که در مباحث اتخاذ می‌کردند، به نام افراد شاخص آن جریان شناخته می‌شوند. (59) هر یک از این جریان‌ها ویژگی‌هایی دارند که پرداختن به آن خارج از بحث این تحقیق است اما درباره بزنطی می‌توان گفت که ویژگی‌های وی در مباحث، خصوصاً مباحث کلامی از این قرار است:
وی در چندین زمینه اعتقادی و کلامی روایت دارد که بسیاری از آن‌ها به صورت پرسش و پاسخ از امام است. (60) این مسأله خود نشان از دغدغه‌های کلامی وی برای فهم و نشر معارف دارد.از طرفی نیز هر چند بزنطی در مقابله با واقفه (که اعتقاد به زنده بودن امام کاظم (علیه‌السّلام) داشتند و در امامت آن حضرت وقف کرده، امامت امام رضا (علیه‌السّلام) را نپذیرفتند (61) فعالیت می‌کرد، (62) اهل جدل و مناظره نبود. هم چنین گفتنی است بزنطی در تبیین معارف دینی از چارچوب و ادبیات روایات فراتر نمی‌رفت و به ادبیات روایی پای‌بند بود. با توجه به این امور، وی را می‌بایست جدای از محدثان صرف دانست که تنها به نقل روایات اکتفا می‌کردند؛ زیرا وی روحیه پرسش‌گری در زمینه‌های مختلف کلامی و اعتقادی داشته و نیز وی را نمی‌توان از نوع متکلمان نظریه‌پرداز دانست که خارج از متون دینی نیز به تحلیل و تبیین معارف می‌پرداختند می‌توان گفت او از نوع محدثان متکلم است؛ (63) یعنی محدثانی که در عین داشتن دغدغه‌های کلامی که از نوع سؤال‌های آن‌ها در زمینه‌های اعتقادی از امامان فهمیده می‌شود، به این ویژگی پای‌بند بودند که «در فرآیند تبیین‌گری، روی‌گردانی از چارچوب و ادبیات روایات را در تبیین معارف روا نمی‌دانستند و می‌کوشیدند در فرآیند تبیین‌گری، هم به متن و هم به نظام معارف اعتقادی پای‌بند باشند.» (64)

بیشتر بخوانید: حقیقت امامت در چشمه سار وجود امام جواد (ع)


در مجموع می‌توان گفت که در دسته بندی‌های جریان‌های کلامی اصحاب ائمه (علیهم‌السّلام) بزنطی را بایست به جریان موسوم به جریان هشام بن سالم متعلق دانست. (65) تعلق بزنطی به جریان هشام، گذشته از این که وی از مشایخ بزنطی است، (66) از گزارشی به دست می‌آید که علی بن ابراهیم (قرن سوم) از پدرش از بزنطی نقل می‌کند. (67) در این گزارش امام رضا (علیه‌السّلام) از بزنطی در مورد اختلاف وی و هم‌فکرانش با اصحاب هشام بن حکم سؤال می‌کند و توضیح بزنطی در آن زمینه، تعلق وی به جریان هشام بن مسالم را نمایان می‌سازد. (68) این جریان را می‌توان این گونه شناخت که در منابع، تفکراتی چند به هشام بن سالم اختصاص یافته است. به این صورت که وی در آن امور، اولین شخصی بوده که چنان اعتقادی را مطرح ساخته است. از اعتقادات او می‌توان قول به صورت داشتن برای خدا را نام برد. در این که مراد وی از قول به تشبیه یا صورت داشتن برای خداوند چه بوده، مباحثی بین پژوهش‌گران مطرح است. (69) اما باید توجه داشت که آیات و روایات مربوط به معراج پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم)، باعث می‌شده وی به صورت داشتن برای خدا قایل باشد؛ زیرا بر اساس آن‌ها پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) خداوند را رؤیت کرده‌اند. (70) از این رو هر کدام از اصحاب امامان (علیهم‌السّلام) که تفکراتی مانند هشام بن سالم داشته‌اند، جزء جریان وی از آن‌ها یاد می‌شود؛ زیرا این افراد با اختیار کردن اندیشه‌ای مانند آن چه هشام بن سالم بیان می‌داشته و نقل روایت از وی و روی‌گردانی از صاحبان اندیشه‌های دیگر و روایت نقل نکردن از آن ها، تعلق خاطر خود را به جریان او به ثبت رسانده‌اند. از همین روی، بزنطی را می‌توان جزء جریان هشام بن سالم دانست؛ زیرا اولاً طبق روایات موجود، او نیز به همراه هم‌فکرانش که قائل به صورت داشتن برای خداوند بودند، اساس سخن خود را در این مورد، روایاتی می‌دانستند که طبق آن پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) در معراج، خود خدا را در صورت جوانی مشاهده کرده است. (71) از موارد دیگری که تعلق بزنطی به جریان هشام را می‌رساند، این است که وی از هشام بن سالم روایت نقل می‌کند؛ (72) اما از جریان مقابل یعنی جریان هشام بن حکم روی‌گردان است. البته باید توجه داشت که بزنطی از این جهت که برخی تفکرات هشام بن سالم را پذیرفته بود و از جریان هشام بن حکم روی‌گردان بود، جزء جریان هشام بن سالم دانسته می‌شود، اما از این جهت که روش او در مباحث کلامی متن محوری است، تفاوت‌هایی بین او و هشام بن سالم در روش وجود دارد. به این صورت که هشام بن سالم گاه اندیشه‌هایی داشته که مستقل از آموزه‌های اهل بیت (علیهم‌السّلام) به آن‌ها می‌پرداخته (73) و اصطلاحاً نظریه‌پرداز بوده است؛ اما بزنطی به نصوص از امامان تکیه داشت. از همین روی، چنان که در بررسی روایات کلامی بزنطی به آن پرداخته شده، پس از آن که عقیده وی به صورت داشتن خداوند، توسط امام رضا (علیه‌السّلام) نقد و نهی شد، (74) از آن دست کشید؛ به این معنا که روایاتی از او نقل شده که طبق آن‌ها، خداوند با چشم‌ها دیده نمی‌شود و قلبها او را درک می‌کنند. (75) و یا این که رسول خدا (علیهم‌السّلام) در معراج نور عظمت الهی را مشاهده فرمود. (76)
در مورد روی‌گردانی بزنطی از جریان هشام بن حکم، گفتنی است وی در روایتی که از امام رضا (علیه‌السّلام) نقل کرده هشام بن حکم توسط آن حضرت نکوهش شده است. (77) هم‌چنین در روایتی که به کتاب الجامع بزنطی تعلق دارد، یونس بن عبدالرحمان که از افراد مهم جریان هشام بن حکم است، (78) توسط امام کاظم (علیه‌السّلام) شدیداً مذمت شده است. (79) علاوه بر این، بزنطی از هیچ یک از مشایخی چون علی بن منصور، (80) ابومالک حضرمی (81) و محمدبن خلیل سکاک (82) که به جریان هشام بن حکم تعلق داشتند، (83) روایتی نقل نکرده است. مجموع این امور، از روی‌گردانی بزنطی از جریان هشام بن حکم حکایت می‌کند. با این اوصاف، جایگاه علمی بزنطی به گونه‌ای بوده که برخی از شخصیت‌های مهم جریان‌های رقیب از جمله محمدبن عیسی بن عبید و ابراهیم بن هاشم که تعلق آن‌ها به جریان هشام بن حکم دانسته است و این دو در دفاع از هشام بن حکم و رد مخالفان آن‌ها بسیار کوشیده و در دفاع از وی کتاب نوشته و روایاتی نقل کرده‌اند، (84) جزء شاگردان روایی بزنطی محسوب می‌شوند. محمدبن عیسی گوید که در سال 210 قمری از بزنطی روایت شنیده، (85) هم چنان که در منابع حدیثی، روایت ابراهیم بن هاشم از بزنطی نقل شده است. (86)
جالب توجه این که بزنطی از هشام بن سالم و به نقل از امام صادق (علیه‌السّلام) روایتی در تأیید یونس بن ظبیان نقل می‌کند. (87) وی از بزرگان گروهی است که به جریان متهم به غلو معروف هستند. (88) او از جانب شخصیت‌هایی که به جریان‌های دیگر تعلق دارند، بسیار نکوهش شده است. در روایتی که محمدبن عیسی بن عبید از یونس بن عبدالرحمان نقل کرده، یونس بن ظبیان کراماتی برای خود قایل بوده که وقتی امام رضا (علیه‌السّلام) از آن اطلاع یافتند، یونس بن ظبیان را شدیداً لعن کردند. (89)

روایات کلامی

بزنطی به مباحث کلامی نیز پرداخته است. اواز محدث متکلمانی به شمار می‌آید که در مباحث کلامی روش نقل محور داشته‌اند، لذا می‌توان گفت نقل روایات توسط وی می‌تواند بیانگر تفکرات او در آن مورد باشد. به ویژه نقل بعضی روایات خاص در یک زمینه و روی‌گردانی از نقل روایات دیگر، به جهت‌گیری فکری او رهنمون می‌سازد. بر این اساس، در این قسمت سعی شده ضمن دسته بندی روایات بزنطی در عناوین خاص، به مباحث کلی بپردازیم که وی در آن امور از امام پرسش‌گری داشته سپس روایات مناسب با آن موضوع نیز بررسی می‌گردد. لذا از روایات پراکنده‌ای که وی در مباحث مختلف نقل کرده، صرف نظر شده است. با توجه به این مقدمه، می‌توان گفت بزنطی در چند موضوع کلامی روایات زیادی دارد که وی آن‌ها را از امام پرسیده است. این مباحث با عناوین ذیل بررسی می‌شود.

1. توحید

بر اساس روایات، یکی از مشغولیت‌های ذهنی بزنطی پرسش‌هایی در مورد خدا بود و به طور خاص می‌توان از کون و مکان نداشتن خدا و باطل بودن ادعای رؤیت خداوند و جسم و صورت نداشتن او سخن گفت. روایت کون و مکان نداشتن خدا، به پرسش شخص غیرمسلمانی از امام رضا (علیه‌السّلام) مربوط می‌شود مبنی بر این که خدا از چه زمانی موجود شده و چگونه این امر واقع گردیده و قوام او بر چه بوده است؟ به گفته بزنطی از امام رضا (علیه‌السّلام) فرمودند که خداوند خود مکان و چگونگی را به وجود آورده و بنابراین زمان و کیف از مخلوقات خدا هستند و خداوند مجرد از آن هاست و نیز قوام خداوند بر قدرت خودش بوده و نیرویی وی را به وجود نیاورده است. (90)
در مورد جسم و صورت نداشتن خداوند و باطل بودن دعوی امکان رؤیت او پی بردن به افکار بزنطی قدری مشکل می‌نماید؛ زیرا فهم افکار وی در این زمینه، به فهم آرای هشامین در مورد جسم و صورت نداشتن خداوند پیوند می‌خورد. البته روشن است این دو در مبحث مورد نظر، اختلاف نظرهایی داشته‌اند که پرداختن به آن خارج از محدوده این تحقیق است. (91) با وجود این، می‌توان مطالبی در مورد افکار بزنطی بیان داشت. در یکی از روایات مورد نظر در این مورد، امام رضا (علیه‌السّلام) از بزنطی در مورد اختلاف نظر وی و هم‌فکرانش با اصحاب هشام بن حکم در مورد توحید سؤال کردند. این پرسش امام، خود بیان‌گر مشغولیت ذهنی بزنطی به این مسائل است لذا سزاوار پردازش است.
در روایتی که هم خود بزنطی آن را نقل کرده (92) و هم ابراهیم بن هاشم از جریان هشام بن حکم، (93) بزنطی بر اساس حدیثی که عنوان می‌داشت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) در شب معراج، خدا را در صورت جوانی مشاهده کرده، به صورت داشتن برای خدا قائل است. قابل توجه این که این قول بزنطی از جانب امام رضا (علیه‌السّلام) تشبیه عنوان گردیده و وی از چنین اقوالی نهی شده است. اما روایات دیگری از بزنطی در این مورد در دست است که با سخن فوق تعارض دارد و شاید بتوان گفت که بزنطی پس از نقد قول وی توسط امام رضا (علیه‌السّلام) از آن دست کشیده است. او در روایتی، قول به جسم داشتن خداوند را که در روایت عنوان شده که هشام بن حکم به آن قائل است، نهی شده از جانب امام کاظم (علیه‌السّلام) می‌داند و باور داشتن به جسم و صورت را بزرگ‌ترین ناسزا در مورد خدا عنوان می‌دارد. (94) هم چنین در روایات دیگری از بزنطی، دیدن خداوند توسط چشم‌ها انکار شده اما عنوان گردیده که قلب‌ها با حقایق ایمان، وی را درک می‌نمایند. (95) نیز در مورد معراج، عنوان گردیده که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) در آن شب از نور عظمت الهی هر چه را خواستند مشاهده کردند. (96)

2. جبر و استطاعت

مسأله جبر و اختیار انسان در افعال، از مسائل پرچالشی بوده که در سده‌های نخستین، مباحث فراوانی را به خود اختصاص داده است. (97) این که این مباحث، چه پیشینه‌ای تا زمان حیات بزنطی داشته، مورد نظر نیست، بلکه اهمیت موضوع این است که در دوره مورد نظر، هم چنان این مباحث مطرح بوده و امامیه و اصحاب امامان هم به آن می‌پرداخته‌اند. هم چنین در اصطلاحات علمی آن دوره، از مبحثی با عنوان «استطاعت» یاد می‌شود که رابطه وثیقی با مسأله جبر و اختیار داشته و نتیجه‌ای که در مسأله استطاعت به دست می‌آمد، تأثیری مستقیم در جبر و اختیار داشته است. (98) جالب توجه این که متکلمان متقدم، در پی تعریف استطاعت نبوده‌اند و تعریفی از استطاعت در آثار متکلمان نخستین نداریم. اما متکلمان متأخر، بنا به تصورشان از استطاعت، تعاریفی آورده‌اند. (99) در مجموع می‌توان گفت: مراد از استطاعت، آن چیزی است که خدا در انسان قرار داده و انسان به سبب آن، افعال اختیاری خود را انجام می‌دهد. متفکران شیعه به مسأله استطاعت هم توجه داشتند. طبق گزارش اشعری (م 330 ق) در مقالات الاسلامیین، بزرگانی از شیعه مانند: زراره، هشام بن حکم، هشام بن سالم، مؤمن الطاق، عبید بن زراره، محمدبن حکیم، عبدالله بن بکیر و حمید بن رباح، دارای اندیشه‌ای در مورد استطاعت بوده‌اند. اشعری با توجه به اختلاف‌هایی که داشتند، آنها را به چهار گروه تقسیم کرده است. (100) هم‌چنین برخی از اندیشه‌وران شیعه مانند: زراره بن اعین، هشام بن حکم، محمدبن ابی عمیر، محمدبن خلیل معروف به سکاک (101) و عبدالله بن جعفر حمیری، کتابی در موضوع استطاعت داشته‌اند. (102) مسأله قابل توجه دیگر این که در ادبیات روایی شیعه در دوره مذکور، از اصطلاح «قدریه» در مقابل جبریه نام برده شده که به اختیار انسان در افعال خود قائل بوده‌اند. (103)
توجه به این مقدمه مختصر، اهمیت پرسش‌گری بزنطی از امام رضا (علیه‌السّلام) در امور مربوط به آن چه گذشت را روشن می‌سازد. اولین مطلب مورد پرسش بزنطی، از امام رضا (علیه‌السّلام) را در مورد قول به جبر و استطاعت می‌توان دانست که بنابر روایت مذکور، بعضی از اصحاب به جبر قائل بودند و برخی به استطاعت. روایت وی چنین عنوان کرده که با مشیت و خواست الهی، انسان اراده و مشیت دارد و با قوت از جانب خداست که انسان فرایض الهی را انجام می‌دهد و با نعمت‌های الهی بر معصیت خداوند قدرت می‌یابد و انسان شنوا و بیناست. از این روی، «هر چه از خوبی‌ها به انسان می‌رسد، از جانب خداست و هر چه از بدی‌ها به وی می‌رسد، از جانب خود وی است». (104) البته بر اساس روایات بزنطی، خداوند هرگز به فحشا امر نمی‌کند و خیر و شر از جانب خدا نیست و هر کس چنین گمان‌هایی داشته باشد، بر خدا دروغ بسته است. (105) در روایت دیگری از وی، باور قدریه که با استناد به آیه (اِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرواْ مَا بِآنفُسِهِم) (106) قول به مخترا بودن انسان در افعال خود را اختیار کرده بودند، توسط ادامه آیه نقد شده که تعطیل نبودن اراده خداوند در افعال انسان را عنوان می‌دارد: (وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ) و لذا قول قدریه درست نیست.
در مورد اندیشه بزنطی در بحث استطاعت، می‌توان به روایتی از وی استناد جست. از مباحث مطرح بین اصحاب امامان درباره استطاعت این بوده که آیا استطاعت قبل از فعل است (به این معنا که هر آن چه برای تحقق خارجی فعل لازم است، قبل از تحقق فعل برای فاعل محقق است) و یا مع‌الفعل (به این معنا که انسان قدرت انجام دادن فعل را دارد اما در انجام دادن افعال مستقل نیست). (107) شاید بتوان گفت بزنطی درباره این مسأله، سخن بینابینی داشته است. به این صورت که وی روایت کرده: «بنده در هیچ حالتی، اعم از نشسته و یا در حال حرکت، نیست مگر این که استطاعت از جانب خدا همراه وی است». (108) و در ادامه آمده: «و وقوع تکلیف از جانب خداوند بعد از استطاعت است و بنده بر هیچ فعلی مکلف نمی‌شود مگر این که مستطیع باشد». (109)

3. امامت

از مسائل مورد سؤال بزنطی در مورد مباحث امامت، مسأله رؤیا به معنای در خواب دیدن مانند خواب دیدن حضرت ابراهیم بر ذبح فرزندش است. از مجموع روایات وی در این زمینه چنین به دست می‌آید که ائمه (علیهم‌السّلام) محدّث هستند و آن‌ها هر چند ملک را نمی‌بینند و در خواب نیز مشاهده نمی‌کنند، صوت و صدای او را می‌شنوند. (110) البته در روایات بزنطی، از آن جهت که اسرار ائمه (علیهم‌السّلام) توسط شیعیان فاش شده بود، توضیح بیش‌تری در این مورد ذکر نشده است. (111) دیگر مسأله مورد سؤال وی در این باره به بحث «هدایت الهی» مربوط می‌شود. از نظر روایات بزنطی، مراد از این که خداوند می‌فرماید: «همانا هدایت بر ماست» (112) این است که خدا هر کس را خواست هدایت می‌کند و هر کس را بخواهد بی راه می‌گذارد. این هدایت الهی،پیوند مستقیمی با معرفت نسبت به امامان (علیهم‌السّلام) دارد و معرفت امامان به گونه‌ای نیست که هر کس خواست به آن راه یابد و از این رو که هدایت از جانب خداست، همه مردم نمی‌توانند از محبان اهل بیت (علیهم‌السّلام) باشند. (113) هم‌چنین بر اساس روایات بزنطی، میزان ثواب به میزان معرفت بستگی دارد. (114) نیز اهمیت معرفت امامان، به اندازه‌ای است که اگر کسی بمیرد بدون این که امام زنده‌ای داشته باشد که او را بشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است. کامل شدن ایمان بنده، به این است که بداند همه ائمه (علیهم‌السّلام) در حجت و طاعت و حرام و حلال برابر هستند و حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله و سلم) و امام علی (علیه‌السّلام) فضیلت‌هایی افزون دارند. (115)
بحث دیگر در موضوع امامت که بزنطی به آن مشغولیت ذهنی داشته، بحث جانشین امام و علامات شناخت اوست. توجه به این که جانشینی امام، از مسائل بسیار مهم تاریخ تشیع است، اهمیت این روایات را روشن‌تر می‌سازد. شیعه در طول تاریخ خود، بسیار با این چالش روبه رو شده است که پس از درگذشت هر امام، پیروان او در مورد جانشینش دچار اختلاف شدند و فرقه‌های متعددی در تاریخ تشیع به وجود آمد که اختلاف بر سر جانشین امام یکی از عوامل مهم آن بوده است. (116) جریان واقفه یکی از این موارد است که در دوره بزنطی رخ داد. آنان بر امامت امام کاظم (علیه‌السّلام) باقی ماندند و امامت امام رضا (علیه‌السّلام) را منکر شدند. (117) این‌گونه مسائل، بزنطی را واداشت تا از امام رضا (علیه‌السّلام) در این زمینه سؤال کند. بر اساس روایات وی، از علامات شناخت جانشین امام، مواردی است که دو مورد آن داشتن فضیلت و وصیت است. (118) هم‌چنین در روایات بزنطی، مسأله چگونگی وصیت امام به جانشین خود نیز مطرح گردیده و چنین عنوان شده که امام هرگز از جانب خود کسی را جانشین خود قرار نمی‌دهد، بلکه این امر تنها به فرمان خداست. (119)
بزنطی روایات دیگری نیز در ابواب مختلف مربوط به امامان دارد از جمله روایاتی در علم امام و میزان آن، (120) منابع علم آن‌ها، (121) و بیان برخی از فضایل ائمه (علیهم‌السّلام). (122) هم‌چنین وی روایاتی به صورت پراکنده در برخی مسائل کلامی هم‌چون رجعت، (123) سؤال از بهشت آدم، (124) و غیره دارد.

ارتباط با امام رضا (علیه‌السّلام)

اولین ارتباط بزنطی با امام رضا (علیه‌السّلام) از نامه‌ای آغاز شد که وی برای رفع تردیدهایش در مورد امامت امام رضا (علیه‌السّلام) به آن حضرت نوشت. هم چنین این نامه، سرآغازی شد برای ارتباط گسترده بزنطی با آن حضرت. داستان به این شکل است که معمولاً در منابع، از بزنطی به عنوان شخصی یاد می‌شود که ابتدا واقفی بود و پس از ارتباط با امام رضا (علیه‌السّلام) و دیدن کراماتی از آن حضرت، از وقف دست کشید. (125) تمام آن چه باعث شده که وی مدتی واقفی معرفی شود، به روایتی بازمی‌گردد که خود وی آن را نقل کرده است. (126) اما دقت در روایت مذکور، واقفی بودن بزنطی را افاده نمی‌کند. اولین منبعی که روایت مذکور را در آن می‌توان یافت، کتاب قرب الاسناد حمیری (قرن سوم) است که بخش زیادی از کتاب (به احتمال فراوان) الجامع بزنطی در آن نقل شده است. (127) در منبع مذکور و برخی منابع دیگر روایت مورد نظر چنین آغاز می‌شود که بزنطی گوید:
در مورد [امامت] امام رضا (علیه‌السّلام) شک داشتم لذا به امام رضا (علیه‌السّلام) نوشتم: من مردی از اهل کوفه‌ام. من و اهل بیتم به اطاعت از شما متدین به دین خداوند هستیم. بسیار دوست دارم که شما را ملاقات کرده، و از شما در مورد دینم و آن چه این قوم علیه من در مورد شما احتجاج می‌کنند سؤال کنم. آن‌ها گمان می‌کنند که پدرتان زنده است و بی شک از دنیا نرفته است. (128)
این قسمت از محتوای نامه، آشکارا بیانگر تردید او در مورد امامت امام رضا (علیه‌السّلام) است و روشن می‌کند که شک با انکار فاصله فراوانی دارد. از این رو، نمی‌توان وی را واقفی دانست. البته متن نامه در برخی منابع، به گونه‌ای دیگر آغاز می‌شود. برای مثال، قطب الدین راوندی (م 573 ق) در الخرائج آورده که بزنطی گوید: «من از واقفه بودم تا این که نامه‌ای به امام رضا (علیه‌السّلام) نوشتم». (129) اما بنابر منابع قدیم‌تر، این عبارت پذیرفتنی نیست. به هر ترتیب، لازم است به این موضوع توجه شود که تردید بزنطی در مورد امامت امام رضا (علیه‌السّلام) را می‌توان تأثیر یافته از روایاتی دانست که واقفه به آن‌ها استناد می‌جستند. برخی از آن‌ها در نامه بزنطی آمده است. جالب توجه این که در میان مشایخ بزنطی، تنی چند از واقفه وجود داشته‌اند. عبدالکریم بن عمرو خثعمی معروف به کرّام واقفی، از مهم‌ترین مشایخ بزنطی محسوب می‌شوند. در کتب اربعه حدیثی شیعه، وی پس از امام رضا (علیه‌السّلام) و ابان بن عثمان احمر، بیش‌ترین روایت را از عبدالکریم نقل کرده؛ (130) چنان که از علی بن ابی حمزه بطائنی نیز نوزده روایت نقل کرده است. (131) هم‌چنین دیگر مشایخ واقفی بزنطی عبارتند از: داوود بن الحصین الاسدی، حنان بن سدیر، درست بن ابی منصور، (132) حسن بن علی بن ابی حمزه و هاشم بن حیان. (133) به علاوه، چنان که طوسی هم به این مسأله اشاره می‌کند، آل مهران که بزنطی از آن‌هاست (در واقع عموزاده آن هاست) واقفی بودند. (134)
امام رضا (علیه‌السّلام) در پاسخ، تمام آن چه را بزنطی خواسته بود، بیان فرمودند. (135) بزنطی پس از دریافت نامه و زایل شدن تردیدهایش، به دفاع از امامت امام رضا (علیه‌السّلام) در کوفه پرداخت. اهتمام وی در این مسأله به قدری بوده که گاه پژوهش‌گران معاصر وی را مؤثرترین فرد در ترویج گرایش قطعی (یعنی کسانی که به درگذشت امام کاظم (علیه‌السّلام) و امامت امام رضا (علیه‌السّلام) پس از آن حضرت قطع داشتند (136) دانسته‌اند. (137) درستی این تعبیر از گزارش طوسی (م 460 ق) در کتاب الغیبه روشن می‌شود. طوسی در کتاب خود، از کتابی به نام فی نصرة الواقفه، نوشته شخصی واقفی به نام علی بقباقه، گزارش‌هایی را نقل کرده است. علی بقباقه گوید:
از صفوان بن یحیی وکیل امام رضا (علیه‌السّلام) و امام جواد (علیه‌السّلام) در کوفه (138) و ابن جندب وکیل امام کاظم (علیه‌السّلام) و امام رضا (علیه‌السّلام) (139) و جماعتی از مشایخ که با آن‌ها در مورد امامت امام رضا (علیه‌السّلام) مباحث جدی داشتم در مورد این که چگونه بر امامت این مرد (امام رضا (علیه‌السّلام)) قطع پیدا کردند، سؤال کردم و به آن‌ها گفتم: اگر بر شما چیزی آشکار شده، به من هم بگویید تا من هم بپذیرم. گفتند: «ما چیزی نمی‌دانیم و سخن خود امام رضا (علیه‌السّلام) را پذیرفتیم». همه آن‌ها مرا (برای دریافت برهان) به بزنطی حواله دادند ...» (140)
بزنطی پس از این نامه‌نگاری ارتباط خود را با امام رضا (علیه‌السّلام) گسترش داد و به مناسبت‌های مختلف و عموماً در مدینه به خدمت امام می‌رسید. طبق روایات، وی در مکانی به نام «صریا» یکی از قریه‌های مدینه که امام کاظم (علیه‌السّلام) آن را بنا نهاده بودند، (141) با امام رضا (علیه‌السّلام) دیدار داشته است. (142) نیز بزنطی در روایتی گوید: «شبی در مسجد دارمعاویه با امام رضا (علیه‌السّلام) دیدار داشتیم». (143) علاوه بر مدینه، بزنطی از ملاقات خود با امام رضا (علیه‌السّلام) در مکه (144) و نیز قادسیه (احتمالاً زمان هجرت به ایران در سال 200 ق) خبر می‌دهد. (145) در یکی از ملاقات‌هایی که با امام رضا (علیه‌السّلام) داشته، آن حضرت از بزنطی می‌خواهند شب را در خانه ایشان به سر برد و آن روز تا ساعت‌ها با امام رضا (علیه‌السّلام) سخن گفته است. (146) به هر حال حاصل این ارتباط‌ها کتابی شد که وی روایاتی را که از امام رضا (علیه‌السّلام) شنیده، در آن جمع‌آوری کرده. (147) که شاید روایات متعدد بزنطی از آن حضرت که در منابع موجود است، پاره‌هایی از کتاب یاد شده باشد.

ارتباط با امام جواد (علیه‌السّلام)

اولین ارتباط بزنطی با امام جواد (علیه‌السّلام) به دوران امامت امام رضا (علیه‌السّلام) و سنین کودکی امام جواد (علیه‌السّلام) بازمی‌گردد. این ارتباط‌ها احتمالاً در مدینه صورت گرفته؛ یعنی جایی که امام رضا (علیه‌السّلام) پیش از هجرت به ایران در آن جا زندگی می‌کردند. در روایتی آمده که زمانی بزنطی به ملاقات امام جواد (علیه‌السّلام) می‌رفت که آن حضرت در سنین طفولیت به سر می‌بردند و امام رضا (علیه‌السّلام) سعی در به سخن آوردن آن حضرت داشتند. (148) در روایت دیگری، بزنطی از حضور خود و چند تن از مشایخ نزد امام رضا (علیه‌السّلام) در سه سالگی امام جواد (علیه‌السّلام) خبر می‌دهد و گوید که از امام رضا (علیه‌السّلام) در مورد جانشین ایشان سؤال کردم و آن حضرت به امام جواد (علیه‌السّلام) رهنمون ساختند. در ادامه همین روایت، بزنطی از این مسأله خبر می‌دهد که «بعدها، در امامت امام جواد (علیه‌السّلام)، به آن حضرت درباره ملاقاتمان در کودکی با ایشان مطالبی را یادآور شدم». (149) جالب توجه این که بعد از هجرت امام رضا (علیه‌السّلام) به ایران، بزنطی باز هم در مدینه خدمت امام جواد (علیه‌السّلام) می‌رسیده است. وی از نامه‌ای خبر می‌دهد که در آن زمان امام رضا (علیه‌السّلام) به امام جواد (علیه‌السّلام) نوشته بودند. او از محتوای نامه خبر می‌دهد که ظاهراً امام جواد (علیه‌السّلام) در اختیار وی قرار داده بودند. (150)
ارتباط بزنطی با امام جواد (علیه‌السّلام) در دوره امامت آن حضرت (220-203 ق) نیز ادامه یافت. به جهت این که بزنطی در کوفه می‌زیست، گاه ارتباط وی با امام جواد (علیه‌السّلام) به صورت نامه‌نگاری با آن حضرت بود (151) و گاه نیز با واسطه از ایشان روایت نقل می‌کرد (152) اما خود وی نیز به ملاقات با آن حضرت می‌رفت. یکی از مهم‌ترین این ملاقات‌ها در حج سال 210 قمری بود. وی گفته که در این سال به همراه امام جواد (علیه‌السّلام) حج به جا آورده است. (153) او چند سؤال از امام جواد (علیه‌السّلام) درباره مسائلی از حج داشت که در برخی از آن‌ها تأکید شده که مربوط به حج همان سال است (154) اما در برخی دیگر به زمان آن اشاره نمی‌کند. (155) ارتباط بزنطی با امام جواد (علیه‌السّلام) از روایات دیگری که مستقیماً از آن حضرت نقل کرده، دانسته می‌شود. این روایات در ابواب مختلفی است. در یکی از این روایات، بزنطی از امام جواد (علیه‌السّلام) در مورد علت نام‌گذاری امام رضا (علیه‌السّلام) به رضا و این که عده‌ای گمان می‌کنند مأمون ایشان را به این نام گذاشته سؤال می‌کند که امام جواد (علیه‌السّلام) آن را انکار کرده، نام‌گذاری آن حضرت را از جانب خداوند می‌دانند. (156) هم چنین وی در ابواب فقهی از امام جواد (علیه‌السّلام) مستقیماً روایت نقل کرده است. (157)
اما آن چه در روایات بزنطی از امام جواد (علیه‌السّلام) توجه ویژه‌ای می‌طلبد، روایتی است که بزنطی آن را به صورت مضمر (و بدون اشاره به نام امامی که از وی سؤال کرده) نقل نموده است. روایت مذکور، سؤال از امام در مورد جانشین ایشان است و در آن بزنطی از امام می‌خواهد برای آن که شیعیان به مشکلاتی دچار نشوند که در آغاز امامت پدر ایشان به آن گرفتار شدند
جانشین خود را معرفی نمایند. از این رو این روایت می‌تواند گویای دغدغه‌های اعتقادی وی باشد که در این تحقیق دارای اهمیت است. روایت مذکور را نخستین بار می‌توان در کتاب قرب الاسناد حمیری (قرن سوم) یافت. (158) جالب توجه این که هر چند این روایت در منبع مذکور به صورت مضمر نقل شده، منابع متأخر که این روایت را از همان کتاب نقل کرده‌اند، آن را روایت بزنطی از امام رضا (علیه‌السّلام) تلقی نموده‌اند. (159) ظاهراً آنچه باعث شده این روایت، روایتی از امام رضا (علیه‌السّلام) دانسته شود، علاوه بر این که چند روایت قبلی در قرب‌الاسناد روایت بزنطی از امام رضا (علیه‌السّلام) است، عبارتی در روایت است که این گمان را به وجود می‌آورد. عبارت مورد نظر که عبارت ابتدایی روایت هم هست این است که بزنطی گوید: «در قادسیه خدمت امام رسیدم». روشن است که بزنطی با امام رضا (علیه‌السّلام) در قادسیه ملاقات داشته است. (160) با وجود این به نظر می‌رسد که روایت مذکور را نمی‌توان روایت بزنطی از امام رضا (علیه‌السّلام) دانست، بلکه آن روایتی از امام جواد (علیه‌السّلام) است. این مسأله به دلیل اموری است که در ادامه به آن پرداخته می‌شود:
1. در این روایت بزنطی گوید: به امام عرض کردم: «من این موضوع را از پدر شما در همین مکان (قادسیه) سؤال کردم و ایشان مرا به شما راهنمایی فرمود.» بزنطی با امام رضا (علیه‌السّلام) در قادسیه دیدار داشته، اما روایت وی از امام کاظم (علیه‌السّلام) بسیار محدود بوده است.
2. بزنطی گوید: «چند سال پیش هم از شما در مورد جانشینتان سؤال کردم و فرمودید: فرزندم خواهد بود. اما اکنون شما دو پسر دارید ... کدام یک جانشینتان خواهد بود؟» هر چند برخی منابع چند فرزند برای امام رضا (علیه‌السّلام) نام برده‌اند، (161) آن چه غالباً مورد قبول و تأکید واقع شده، این است که امام رضا (علیه‌السّلام) تنها یک پسر داشته‌اند. (162) هم چنان که از امام جواد (علیه‌السّلام) نقل شده که ایشان تنها فرزند پدرشان بوده‌اند. (163) از طرفی امام جواد (علیه‌السّلام) دو پسر داشته‌اند که منابع بر آن تأکید می‌کنند. (164)
3. این که وقتی امام به بزنطی می‌فرماید: «الان وقت آن نیست»، وی گرفتاری‌های شیعیان در مورد پدر ایشان را یادآور می‌شود و این مسأله با آن چه در آغاز امامت امام رضا (علیه‌السّلام) رخ داد و جمعی از محدثان شیعه واقفی شدند تناسب دارد.
در این مورد که این سؤال را بزنطی در قادسیه از امام پرسیده، می‌توان چنین احتمال داد که امام جواد (علیه السلام) زمانی که به بغداد فراخوانده شده‌اند (سال 220ق) (165) از قادسیه عبور کرده‌اند و بزنطی چنان که در هجرت امام رضا (علیه السلام) به ایران در قادسیه به استقبال آن حضرت رفت، (166) در این زمان نیز به استقبال امام جواد (علیه السلام) رفته باشد؛ خصوصاً با توجه به این که قادسیه در مسیر حجاج از بغداد قرار داشت. (167) در نهایت به نظر می‌رسد روایت مذکور روایت بزنطی از امام جواد (علیه السلام) است.

نتیجه

جایگاه ویژه‌ای که بزنطی بین اصحاب امام رضا (علیه السلام) داشت، در زمان امام جواد (علیه السلام) هم حفظ نمود و در موقعیت‌های مختلف خدمت امام می‌رسید و همان دغدغه‌های کلامی را در زمان امام جواد (علیه السلام) دارا بود. اما درباره این که روایات وی از امام جواد (علیه السلام) نسبت به امام رضا (علیه السلام) بسیار محدود است، می‌توان چنین احتمال داد که شاید برخی از روایاتی که در منابع موجود روایت بزنطی از امام رضا (علیه السلام) دانسته شد، در واقع روایت وی از امام جواد (علیه السلام) باشد به ویژه با توجه به این که روایات مضمر در بین روایات بزنطی کم نیست.

نمایش پی نوشت ها:
1. طوسی، فهرست، ص 50.
2. همان، ص 51؛ نجاشی، رجال، ص 75.
3. طوسی، رجال، ص 332، 351 و 373؛ نجاشی، پیشین، ص 75.
4. نک: طوسی، الغیبه، ص 62 (در این گزارش بزنطی در اوایل امامت امام رضا (علیه‌السّلام) صبی خطاب شده است).
5. موقعیت بزنطی در دوره امامت امام رضا (علیه‌السّلام) از کثرت روایات وی از آن حضرت و نیز کثرت شاگردان روایی وی و امور دیگری به دست می‌آید که در بحث از ارتباط بزنطی با امام رضا (علیه‌السّلام) به آن پرداخته شده است.
6. نجاشی، پیشین، ص 75.
7. طوسی، رجال، ص 332، 351 و 373.
8. طوسی، فهرست، ص 50.
9. برقی، طبقات، ص 54.
10. ج 12، ص 96.
11. نج 1، ص 1292.
12. نامه فرهنگستان علوم، ش 4 ص 28-11.
13. ص 92.
14. نقد و نظرش 65 ص 65-38.
15. همان، ص 90-66.
16. نجاشی، پیشین، ص 26 و 75.
17. منسوب إلی شرعب بن قیس بن معاویة بن جشم بن عبد شمس بن وائل. (ابن داوود، الرجال، ص 257).
18. همان، ص 290.
19. نجاشی، پیشین، ص 290.
20. نک: همان، ص 26، 56، 75، 99، 290 و 423.
21. همان، ص 102.
22. طوسی، رجال، ص 377.
23. همان، ص 160.
24. نک: ابن حزم، جمهره انساب العرب، ص 430-429.
25. السرائر، ج 3، ص 553.
26. آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج 24 ص 322.
27. کاظم مدیر شانه‌چی، چهل حدیث حضرت رضا (علیه‌السّلام)، ص 46.
28. راوندی، الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 365.
29. طوسی، تهذیب الاحکام، ج 7، ص 364.
30. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 21، ص 272.
31. برای مطالعه در مورد اصحاب اجماع نک: حسن انصاری، دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، ج 9، ص 105-104.
32. طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص 556.
33. طوسی، العده فی اصول الفقه، ج 1، ص 154.
34. فهرست، ص 276.
35. ص 50.
36. ص 75.
37. المعتبر، ج 1، ص 253.
38. السرائر، ج 3، ص 581-572.
39. همان، ج 3، ص 563-553.
40. قرب الاسناد، ص 348-347 و 372-349 و 389-374.
41. معجم رجال الحدیث، ج 2، ص236.
42. گروهی از محققان، موسوعه طبقات الفقهاء ج 3، ص 97.
43. خویی، پیشین، ص 237-236؛ موسوعه طبقات الفقهاء، ج 3، ص 96-95.
44. موسوعه طبقات الفقهاء، ج 3، ص 96.
45. مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (نور)، نرم‌افزار درایه النور، نسخه 2/1 قسمت «اسناد».
46. نجاشی، پیشین، ص 13.
47. همان، ص 245.
48. طوسی، فهرست، ص 156.
49. طوسی، رجال، ص 186، 334، 354.
50. نجاشی، پیشین، ص 127-126.
51. همان، ص 414.
52. همان.
53. طوسی، التبیان، ج 2، ص 128.
54. بحرانی، الحدائق الناضره، ج 21، ص 268.
55. ابن حجر، لسان المیزان، ج 1، ص 261 و 318.
56. نک: خویی، پیشین، ج 2، ص 238-237.
57. مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (نور)، نرم‌افزار درایه النور، نسخه 1/2 قسمت «اسناد».
58. نک: گرامی سیدمحمدهادی، نخستین مناسبات فکری تشیع، ص 113-63؛ اکبر اقوام کرباسی، مدرسه کلامی کوفه، نقد و نظر، ش 65، ص 65-38؛ طالقانی سیدحسن، مدرسه کلامی قم، نقد و نظر، ش 65، ص 90-66.
59. نک: گرامی، پیشین ص 64-63.
60. در ادامه همین تحقیق، روایات کلامی بزنطی بررسی شده است.
61. نوبختی، فرق الشیعه، ص 81. برای مطالعه در مورد واقفه نک: ریاض محمد حبیب الناصری، الواقفیه دراسة تحلیلیة.
62. طوسی، الغیبه، ص 62.
63. برای شناخت انواع نام برده نک: اقوام کرباسی، پیشین.
64. همان، ص 54.
65. برای تعلق وی به جریان هشام بن سالم نک: گرامی، پیشین، ص 92؛ اقوام کرباسی، پیشین، ص 50.
66. برای روایت بزنطی از هشام بن سالم نک: علی بن ابراهیم قمی، تفسیر، ج 2، ص 346؛ صفار، بصائر الدرجات، ج 1، ص 311؛ کلینی، پیشین، ج 8، ص 276.
67. علی بن ابراهیم قمی، پیشین، ج 1، ص 20.
68. برای مطالعه در این زمینه نک: گرامی، پیشین، ص 82-81.
69. نک: مهدی کریمی، شخصیت و اندیشه‌های کلامی هشام بن سالم جوالیقی، ص 92-80.
70. علی بن ابراهیم قمی، پیشین، ج 1، ص 20.
71. همان.
72. همان، ج 2، ص 346؛ کلینی، پیشین، ج 4، ص 69.
73. سیداحسان موسوی خلخالی، جریان شناسی کلامی امامیه در عصر امام صادق (علیه‌السّلام)، ص 113.
74. علی بن ابراهیم قمی، پیشین، ج 1، ص 20.
75. همان، ص 98.
76. همان.
77. حسن بن سلیمان حلی، مختصر البصائر، ص 295.
78. نک: گرامی، پیشین، ص 75 و 80.
79. ابن ادریس، السرائر، ج 3، ص 580.
80. نجاشی وی را از اصحاب هشام معرفی می‌کند. رجال، ص 250.
81. نجاشی وی را متکلمی معرفی می‌کند که امام صادق (علیه‌السّلام) را درک کرده است. (همان، ص 205).
82. نجاشی او را شاگرد هشام بن حکم معرفی می‌کند و برای او کتابی به نام الامامه نام می‌برد. (همان، ص 329-328).
83. برای مطالعه نک: اقوام کرباسی، پیشین، ص 52.
84. نک: گرامی، پیشین، ص 81-72.
85. نجاشی، پیشین، ص 75.
86. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر، ج 1، ص 20.
87. ابن ادریس، پیشین، ج 3، ص 578.
88. گرامی، پیشین، ص 95.
89. طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص 363.
90. کلینی، پیشین، ج 1، ص 88.
91. منبعی یافت نشد که به تفصیل به این اختلاف‌ها پرداخته باشد اما به صورت اجمال برای مطالعه در مورد این نزاع‌ها نک: سیداحسان موسوی خلخالی، جریان شناسی کلامی امامیه در عصر امام صادق (علیه‌السّلام)، ص 122-121، 127-126؛ جعفر رحیمی، «تبیین استطاعت از منظر متکلمان امامیه تا قرن چهارم»، پژوهش‌های کلامی اعتقادی، شماره 11، ص 87-84.
92. حمیری، پیشین، ص 357.
93. قمی، پیشین، ص 20.
94. کلینی، پیشین، ج 1، ص 105.
95. همان، ص 98.
96. همان.
97. برای مطالعه در این خصوص نک: محسن جهانگیری، دانشنامه جهان اسلام، ج 10، ص 4471.
98. برای مطالعه در این خصوص نک: جعفر رحیمی، «تبیین استطاعت از منظر متکلمان امامیه تا قرن چهارم»، پژوهش‌های کلامی اعتقادی، شماره 11، ص 81-78.
99. نک: تهانوی، موسوعه کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج 1، ص 155؛ شریف، التعریفات، ص 8.
100. ص 43-42.
101. طوسی، فهرست، ص 389.
102. نجاشی، پیشین، ص 175، 433، 327، 220.
103. نک: حمیری، قرب الاسناد، ص 359.
104. کلینی، پیشین، ج 1، ص 159.
105. احمدبن محمدبرقی، المحاسن، ج 1، ص 284.
106. در حقیقت خدا حال قومی را تغییر نمی‌دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند. (سوره رعد، آیه 11).
107. برای مطالعه در این زمینه نک: جعفر رحیمی، پیشین، ص 80-79.
108. «لَا یکونُ العَبدُ قَاعِداً وَ لَا مُتَحَرَکاً إِلَّا وَ الِاستِطَاعَة مَعَهُ مِنَ اللهِ عَزَّوَجَل».
109. «وَ إنَّمَا وَقَعَ التَکلیفُ مِنَ اللهِ بَعدَ الِاستِطاعَةِ وَ لَا یکونُ العَبدُ مُکلَّفا لِلفِعل إِلَّا مُستَطِیعا.» (ورام بن ابی فراس، تنبیه الخواطر و نزهه النواظر، ج 2، ص 268).
110. کلینی، پیشین، ج 1، ص 176.
111. حمیری، پیشین، ص 380؛ الکافی، ج 2، ص 224؛ مختصر البصائر، نص 296-293.
112. سوره لیل، آیه 12.
113. حمیری، پیشین، ص 356.
114. همان، ص 347.
115. همان، ص 351.
116. نک: نوبختی، پیشین، ص 112-67.
117. همان، ص 81. برای مطالعه در مورد واقفه نک: الواقفیه دراسة تحلیلیة.
118. ابن بابویه، الامامه و التبصره من الحیره، ص 137؛ کلینی، پیشین، ج 1، ص 284.
119. حمیری، پیشین، ص 352.
120. صفار، بصائرالدرجات، ج 1، ص 114.
121. همان، ص 124، 153، 154، 317.
122. کلینی، پیشین، ج 1 ص 145 و 208 ؛ طوسی، الامالی، ص 654.
123. حسن بن سلیمان، پیشین، ص 108؛ حرعاملی، الایقاظ من الهجعه بالبرهان علی الرجعه، ص 379.
124. کلینی، پیشین، ج 3، ص 247.
125. طوسی، الغیبه، ص 71؛ ابن شهر آشوب، المناقب، ج 4 ص 336؛ راوندی، الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 662؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 49، ص 48؛ حر عاملی، اثبات الهداة، ج 4، ص 354.
126. طوسی، پیشین، ص 71.
127. ص 372-347 و 389-374.
128. ص 352-348.
129. ج 2، ص 662.
130. مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (نور)، نرم‌افزار درایه النور، نسخه 1/2 قسمت «اسناد».
131. همان.
132. در خصوص واقفی بودن آن‌ها به ترتیب نک: طوسی، رجال، ص 336، 334 و 336.
133. نک: نجاشی، پیشین، ص 36 و 38.
134. الغیبه، ص 71.
135. حمیری، پیشین، ص 352-348.
136. نوبختی، پیشین، ص 79.
137. احمد پاکتچی، دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، ج 12، ص 96.
138. نجاشی، ص 197.
139. طوسی، الغیبه، ص 348.
140. طوسی، الغیبه، ص 62.
141. ابن شهر آشوب، پیشین، ج 4، ص 382.
142. حمیری، پیشین، ص 377.
143. همان ص 347. احتمالاً مسجد مذکور باید همان مسجدی باشد که گفته می‌شود رسول خدا سومین نماز عید را در آن اقامه کردند. البته از این مسجد در منابع با نام «دار عبدالله بن دره المزنی» یاد می‌شود که داخل در دار معاویه و دار کثیر بن الصلت بوده است. (نک: عبدالله بن عبدالملک مرجانی، بهجه النفوس و الاسرار فی تاریخ دار هجره النبی المختار، ج 1، ص 580-579).
144. طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص 584-583.
145. حمیری، پیشین، ص 376.
146. طوسی، پیشین، ص 588-587.
147. طوسی، فهرست، ص 50.
148. حمیری، پیشین، ص 378.
149. منسوب به مسعودی، اثبات الوصیه، ص 263.
150. صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 8.
151. کلینی، پیشین، ج 1 ص 545.
152. به واسطه (ابراهیم بن شیبه): طوسی، تهذیب الاحکام، ج 5 ص 426، به واسطه (رجل): کلینی، پیشین، ج 8، ص 205.
153. کلینی، پیشین، ج 4، ص 292.
154. همان.
155. همان، ج 4، ص 291 و 505؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج 5، ص 236.
156. صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 13.
157. طوسی، پیشین، ج 10، ص 170.
158. ص 376.
159. مجلسی، پیشین، ج 23، ص 67.
160. طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص 588.
161. فخرالدین رازی، الشجره المبارکه، ص 77؛ اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 284.
162. مفید، الارشاد، ج 2، ص 271؛ ابن شهر آشوب، پیشین، ج 4، ص 367.
163. طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج 2، ص 859.
164. مفید، پیشین، ج 2، ص 295.
165. همان، ابن شهر آشوب، پیشین، ج 4، ص 380.
166. طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص 588.
167. ابن رسته احمدبن محمد، الاعلاق النفیسه، ص 175-174.

نمایش منبع ها:
آقابزرگ تهرانی، (1403)، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 24، بیروت، دارالاضواء.
ابن ادریس حلی، (1410)، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ج 3، قم: جامعه مدرسین حوزه.
ابن حجر عسقلانی، (1390 ق)، لسان المیزان، ج 1، چاپ دوم، بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.
ابن حزم اندلسی، (1403)، جمهرة انساب العرب، چاپ اول، بیروت: دارالکتب العلمیه.
ابن داوود حلی، حسن بن علی، (1342)، الرجال، چاپ اول، تهران: دانشگاه تهران.
ابن رسته، احمدبن محمد، (1892)، الاعلاق النفیسة، چاپ اول، بیروت: دار صادر.
ابن شهرآشوب، (1379 ش)، مناقب آل ابی طالب، ج 4، چاپ اول، قم: علامه.
ابن ندیم البغدادی، (بی تا)، الفهرست، تجدد رضا، بی نا.
ابن بابویه قمی، (1404)، الامامه و التبصره من الحیره، چاپ اول، قم: مدرسه الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف).
اربلی، علی بن عیسی، (1381 ق)، کشف الغمه فی معرفه الائمه (علیهم‌السّلام)، ج 2، چاپ اول، سیدهاشم رسولی محلاتی، تبریز: بنی هاشمی.
اقوام کرباسی، اکبر، (1391)، «مدرسه کلامی کوفه»، فصلنامه علمی پژوهشی فلسفه و الاهیات (نقد و نظر)، ش 65، ص 65-38.
بحرانی، یوسف، (بی تا)، الحدائق الناضرة، ج 21، قم: جامعه مدرسین حوزه.
برقی، احمدبن محمد بن خالد، (1342ش)، الطبقات (رجال برقی)، مصطفوی حسن، چاپ اول، تهران: دانشگاه تهران.
برقی، احمدبن محمد بن خالد، (1371ق)، المحاسن، محدث جلال الدین، چاپ دوم، قم: دارالکتب الاسلامیه.
پاکتچی، احمد، (1383ش)، «بزنطی»، دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج 12، چاپ اول، تهران، مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی.
تهانوی، محمدعلی، (1996)، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج 1، چاپ اول، بیروت: مکتبة لبنان الناشرون.
جهانگیری، محسن، (1385ش)، دانشنامه جهان اسلام، ج 10، غلامعلی حداد عادل، تهران: بنیاد دائره‌المعارف اسلامی.
حر عاملی، محمدبن حسن، (1362 ش)، الایقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة، سید هاشم رسولی محلاتی، چاپ اول، تهران: نوید.
حر عاملی، محمدبن حسن، (1425ق)، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج 4، چاپ اول، بیروت: اعلمی.
حلی، حسن بن سلیمان، (1421ق)، مختصر البصائر، مشتاق مظفر، چاپ اول، قم: مؤسسه النشر الاسلامی.
حمیری، عبدالله بن جعفر، (1413ق)، قرب الاسناد، مؤسسه آل البیت (علیهم‌السّلام)، چاپ اول، قم: مؤسسه آل البیت (علیهم‌السّلام).
خویی، سیدابوالقاسم، (1413ق)، معجم رجال الحدیث، ج 2، چاپ پنجم، مرکز نشر الثقافة الاسلامیة.
رازی، فخرالدین، (1409)، الشجرة المبارکة فی انساب الطالبیة، سیدمهدی رجایی، چاپ اول، قم: سید الشهداء.
راوندی، قطب الدین، (1409ق)، الخرائج و الجرائح، ج 2، چاپ اول، قم: مؤسسه الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف).
رحیمی، جعفر، (1392 ش)، «تبیین استطاعت از منظر متکلمان امامیه تا قرن چهارم»، فصلنامه علمی پژوهشی پژوهش‌های اعتقادی کلامی، ش 11، ص 104-77.
شریف، میرسید، (1412)، التعریفات، چاپ چهارم، تهران: ناصرخسرو.
صدوق، محمد بن علی بن بابویه، (1378 ق)، عیون اخبار الرضا (علیه‌السّلام)، مهدی لاجوردی، ج 1 و 2، چاپ اول، تهران: نشر جهان.
صفار، محمدبن حسن، (1404ق)، بصائرالدرجات، محسن کوچه باغی، چاپ دوم، قم: کتابخانه مرعشی.
طالقانی، سیدحسن، (1391)، «مدرسه کلامی قم»، فصلنامه علمی پژوهشی فلسفه و الاهیات (نقد و نظر)، ش 65، ص 90-66.
طوسی محمد بن حسن، (1407ق)، تهذیب الاحکام، ج 5، حسن الموسوی خرسان، چاپ چهارم، تهران، دارالکتب الاسلامیة.
طوسی محمد بن حسن، (1409ق)، اختیار معرفة الرجال (رجال کشی)، حسن مصطفوی، چاپ اول، مشهد: دانشگاه مشهد.
طوسی، محمدبن حسن، (1411ق)، الغیبة، عبادالله تهرانی و علی احمد ناصح، چاپ اول، ق: جامعه مدرسین حوزه.
طوسی، محمدبن حسن، (1414ق)، الامالی، مؤسسه البعثة، چاپ اول، قم، دارالثقافة.
طوسی، محمدبن حسن، (1417ق)، العدة فی اصول الفقه، محمدرضا انصاری قمی، چاپ اول، قم.
طوسی، محمدبن حسن، (1420ق)، فهرست کتب الشیعة و اصولهم، عبدالعزیز طباطبایی، چاپ اول، قم: کتابخانه محقق طباطبایی.
طوسی، محمدبن حسن، (بی تا)، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 2، احمد قیصر عاملی، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
طوسی، محمدبن حسن، (1373 ش)، رجال، جواد قیومی، چاپ سوم، قم: جامعه مدرسین حوزه.
قمی، علی بن ابراهیم، (1404ق)، تفسیر القمی، طیب موسوی جزایری، چاپ سوم، قم: دارالکتب.
کریمی، مهدی، (1392)، شخصیت و اندیشه‌های کلامی هشام بن سالم جوالیقی، به راهنمایی محمدتقی سبحانی، پایان نامه کارشناسی ارشد، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب.
کلینی، محمدبن یعقوب، (1407ق)، الکافی، علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، چاپ چهارم، تهران: دارالکتب الاسلامیة.
گرامی، سید محمدهادی، (1391ش)، نخستین مناسبات فکری تشیع، چاپ اول، تهران: دانشگاه امام صادق (علیه‌السّلام).
گروهی از محققان، (1418)، موسوعة طبقات الفقهاء، ج 3، جعفر سبحانی، چاپ اول، قم: مؤسسه امام صادق (علیه‌السّلام).
مجلسی، محمدباقر، (1403ق)، بحارالانوار، ج 23 و 49، جمعی از محققان، چاپ دوم، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
مدیر شانه‌چی، کاظم، (1371ش)، چهل حدیث حضرت رضا (علیه‌السّلام)، چاپ دوم، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی.
مرجانی، عبدالله بن عبدالملک، (2004م)، بهجة النفوس و الاسرار فی تاریخ دار هجرة النبی المختار، ج 1، فضل محمد عبدالوهاب، چاپ اول، بیروت: دارالغرب الاسلامی.
مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (نور)، نرم‌افزار درایه النور، نسخه 1/2.
مفید، محمدبن محمد، (1413ق)، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، مؤسسه آل البیت (علیهم‌السّلام)، چاپ اول، قم: کنگره شیخ مفید.
منسوب به مسعودی، (1384ش)، اثبات الوصیه، چاپ سوم، قم: انصاریان.
موسوی خلخالی، سیداحسان، (1392)، جریان شناسی کلامی امامیه در عصر امام صادق (علیه‌السّلام)، به راهنمایی نعمت الله صفری فروشانی، پایان نامه کارشناسی ارشد، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب.
نجاشی، (1365ش)، رجال نجاشی، چاپ ششم، قم: جامعه مدرسین حوزه.
نوبختی، حسن بن موسی، (1404ق)، فرق الشیعه، چاپ دوم، بیروت: دارالاضواء.
ورام بن ابی فراس، (1410ق)، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، چاپ اول، قم: مکتبة فقیه.

منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ (1395)، مجموعه مقالات همایش سیره و زمانه امام جواد (علیه‌السلام) (جلد سوم)، قم: انتشارات مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط