در دفاع از آزادي
آيتالله دکتر سيدمحمد حسين بهشتي نامي آشنا براي جامعه ما است. مجاهدتهاي ايشان در طي ساليان متمادي براي به ثمر نشستن انقلاب اسلامي و تحقق و نهادينه ساختن آزادي و تلاشهاي مداوم و بي وقفه در جهت تحکيم پايههاي نظام جمهوري اسلامي در ايران مشهود و معروف است. اما آنچه از ابعاد اين شخصيت برجسته ناشناخته مانده است، انديشههاي ژرف و تابناکي است که ايشان به شکلي نظامظ مند در زمينههاي گوناگون ارائه کرده و آن مجاهدت و تلاش را هدف، سامان و قوام بخشيده است. يکي از آن زمينهها و موضوعات گونهگوني که به طور مبسوط در آثار و گفتار بهشتي خود را نمايانده است، مفهوم آزادي است. به جرأت شايد بتوان گفت که بنياد و محور اساسي انديشه آيتالله بهشتي آزادي است. و شايد با اندک تأملي در آثار بهشتي بتوان او را فيلسوف آزادي ناميد. در واقع فکر او بر اين اعتقاد و بنيان راستين استوار شده است که: «انسان شدني است مستمر و پويشي خودآگاه، انتخاب گر و خودساز، و بر اساس آگاهيهايي که در فطرتش زمينه دارد و در پرتو تجربه و عمل بارور ميشود، و با قدرت گزينشي آزاد که به او داده شده، جهت اين پويش سازنده را آگاهانه و آزادانه برمي گزيند و در جهتي که خود انتخاب و اختيار کرده است، رشد ميکند، جلو ميرود و ساخته ميشود. ويژگي اساسي انسان همين خودسازي و محيط سازي آگاهانه و آزادانه اوست. ارزش او در همين است که ميتواند آزادانه به راه خير و فضيلت درآيد، يا آزادانه به راه زشتي و شر و پستي و ناپاکي فروغلطد. و اين است آزمون بزرگي که در آن شرکت دارد».
کتاب آزادي «هرج و مرج، زورمداري» مجموعه دو جلسه مناظره نمايندگان احزاب فعال در اوايل پيروزي انقلاب اسلامي است که در آن زمان از صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران پخش شده است. هر کدام از افراد حاضر در گفتوگو به يک حزب و جريان فکري و سياسي وابسته است و آن را نمايندگي ميکند. از جمله شهيد آيتالله دکتر سيد محمد حسيني بهشتي که به نمايندگي از حزب جمهوري اسلامي در اين گفتوگوها حضور يافته است و به تبيين و بسط مسئله آزادي از موضع و منظر خود و حزب جمهوري اسلامي پرداخته است. تعداد اين جلسات پنج جلسه بوده است که با همت دست اندرکاران نشر بقعه تنها دو جلسه آن در اين مجموعه منتشر شده است. گرچه فقدان سه جلسه ديگر در مجموعه احساس ميشود، اما همين دو جلسه نيز براي ارزيابي اجمالي پارهاي از خطوط فکري و سياسي گروههاي درگير در آغاز پيروزي انقلاب اسلامي و به ويژه پيگيري انديشه نقاد و ژرف دکتر بهشتي ميتواند راه گشا باشد. در اين نوشته صرفاً به نقد و معرفي فکر آيتالله بهشتي در باب مسئله آزادي، که در اثر مذکور درباره آن مناظره و گفتوگو صورت گرفته، پرداخته ميشود. بر اين اساس ابتدا اجمالي از مباحث مطرح شده توسط ايشان و آن گاه به برخي ملاحظات درباره اين اثر اشاره ميشود.
معرفي محتوا
اين آزادي، چنان که پس از اين نيز اشاره ميشود، يک آزادي نسبي است، اما شرط اعمال و تحقق اين آزادي چيست؟ پاسخ بهشتي به اين پرسش، ويژگي ديگر انسان را نشانه گرفته است. از مجموع مباحث آيتالله بهشتي ميتوان از دو شرط اعمال آزادي ياد کرد: نخست، آگاهي و دانايي. به اين معنا که خداوند به انسان اين آزادي را داده است که در پرتو دانايي و آگاهي و در پرتو اِعمال آزادي بتواند خودش را، محيط زندگيِ مورد تمايل و خواست خودش را، از قلمرو يک قانون بيرون بياورد و به قلمرو آن قانوني که دلخواه اوست ببرد. شرط دوم تحقق و اعمال آزادي، خلاقيت و ابتکار است. در اين مؤلفه، آدمي، آزادي و اراده و توان خويش را در تسخير طبيعت و بهره مندي از مواهب الاهي ميآزمايد. در واقع اين آزادي و توانايي در نهاد آدمي به وديعت نهاده شده است که «خودش را از حاکميت طبيعت و قوانين طبيعي آزاد کند. يکي از مسائل، آزادي انسان است در برابر حاکميت مطلق قوانين طبيعت» (ص 30)
بنابراين، بهشتي بر اين باور است که «از ديدگاه اسلام، انسان يک موجود ممتاز و برجسته است و بزرگ ترين ويژگي او همين است که آگاهِ آزاد است. آزادِ آگاه است. او انتخاب گري است که آزادانه و آگاهانه انتخاب ميکند». (ص 42)
در ادامه مباحث، بهشتي با نقد برداشت محدودگرايانه و بدبينانه نسبت به انسان و اينکه انسان گرفتار جبر اجتماعي و محيطي نيست، بر نشانه ديگر آزادي آدمي تأکيد و تصريح ميکند. بر اين اساس معتقد است علاوه بر اينکه انسان نبايد آزادي ديگران را از آنان سلب نمايد، خود نيز نبايد تن به ستم پذيري بدهد و آزادي خويش را از بين ببرد. به عبارت ديگر «ستم پذيري از ديدگاه اسلام همان اندازه گناه است که ستمگري.اي انسان، تو آزادي، به پا خيز! در برابر ستم طبقاتي، ستم گروهي، ستم شخصي، مقاومت کن! تو آزادي. اگر ستم پذير شدي خود را ملامت کن» (ص 46). در ادامه اين بحث، بر ضرورت اصلاح در محيطهاي فاسد اجتماعي انگشت ميگذارد. طبيعي است که اين اصلاح در راستاي رها ساختن انسان و تحقق و نهادينه سازي آزادي خدادادي و گريز از استبداد است. بنابراين، استبدادگريزي نيز يک اصل اساسي است.
در جلسه دوم مناظره، اهتمام آيتالله بهشتي تبيين اصول زيربنايي آزادي است. براي اين منظور وي از شش اصل ياد ميکند که به اختصار در زير اشاره ميشود:
1. انسان شدن، صيرورت، پويش و حرکتي است خودآگاه، محيط آگاه، خودساز، محيط ساز و انتخاب گر که بر اساس انتخاب آگاهانه و آزادانه اش، هم خود را ميسازد و هم در تغيير ساخت محيط طبيعي خود دخالت گستردهاي دارد و محيط اجتماعي خود را ميسازد. بهشتي در ساير مباحث و آثار خود اين اصل را در تعريف مفهوم آزادي نيز به کار گرفته است.
2. محيط اجتماعي، هم مخلوق و ساخته شده دست آدمي است و هم در ساخت انسان تأثير و نقش دارد. اما در اين ساختن، اصل، انسان و خودسازي دروني او است. بنابراين نقش اساسي و اصلي به خود انسان باز ميگردد و ساير نقشها مکمل اند.
3. بنابراين، انسان نه محکوم جبر طبيعي است و نه محکوم جبر اجتماعي و تاريخي، بلکه آدمي در برابر محدوديتهايي که طبيعت يا نظام اجتماعي و سياسي برايش به وجود ميآورد، قدرت مخالفت دارد. به باور دکتر بهشتي، اين مسئله ناشي از بزرگترين نشانه انسان، يعني آزادي و انتخاب کنندگي او است که به عنوان يک واقعيت اصيل و نه صرفاً يک حق ميتوان به آن توجه نمود.
4. در چهارمين اصل آزادي، بهشتي به مناسبات فرد و جامعه و اصالت هر کدام ميپردازد و بر اين باور است که اين دو داراي مناسبات تکاملي و متقابلي هستند که البته در آن نقش فرد به عنوان مبدأ برجسته است. در حقيقت، حرکتهاي اجتماعي را کساني به وجود آورده اند که توانسته اند با خودسازي، دانايي و آزادي خويش را افزايش دهند و از اين طريق در ايجاد حرکتهاي اجتماعي نقش آفريني نمايند. بر اين اساس، حرکتهاي اجتماعي هنگامي پا ميگيرند که بر مبناي خودسازي و آزادي و آگاهي صورت گيرد. اما با اين حال بهشتي بر اين باور است که نميتوان از نقش محيط و جامعه غفلت کرد. به باور ايشان، محيط اجتماعي، هم ميتواند نقش تسهيل کننده تغييرات دروني و هم نقش دشوار کننده آن را بر عهده داشته باشد. از اين رو در هدايت کلي يک جامعه به سوي رستگاري، نميتوان نسبت به اوضاع اجتماعي به کلي بي اعتنا بود و به سازندگي صرف درون اكتفا كرد. به ديگر سخن، خودسازي يک شرط لازم، اما ناکافي است و شعار اصيل اسلامي اين است که: «هر فردي خود را بسازد و در ساختن محيط نيز نقش خود را ايفا کند تا جامعه ساخته شود». (ص 79) اين سخن بهشتي و تأکيد بر درون و برون، البته ناظر به مسئله امر به معروف و نهي از منکر نيز ميباشد که به اين ترتيب نقش قابل توجهي در حرکتهاي عمومي و اجتماعي مييابد.
5. با توجه به اينکه بهشتي به صورت منطقي به جلو گام مينهد و به ويژه اينکه از نقش درون و برون در نکته چهارم سخن به ميان آورده است و مقام امر به معروف و نهي از منکر را در جايگاه والايي مينشاند، اکنون نوبت آن است که بگويد آزادي انسان به طور طبيعي در حيات اجتماعي و سياسي محدود ميشود. به ديگر سخن، آزادي مطلق نيست و چنان كه پيش از اين اشاره شد، آزادي نسبي است.
6. ريشه محدوديتهاي قانوني آزادي از منظر بهشتي دو مسئله است: «1) اينکه آزادي يک فرد تا آنجا اعمال شود که به آزادي ديگران ضربه نزند؛ 2) آزاديهايي که محيط را فاسد ميکند و زمينهها را براي رشد فساد در جامعه آماده ميکند». (ص 79 و 80) به باور بهشتي محدوديت نخست در اسلام و ليبراليسم مشترک است، اما محدوديت دوم مختص يک جامعه اسلامي است و ريشه در تعاليم و آموزههاي اسلامي دارد و سليقهاي هم نيست. از اين رو به انسانها اجازه داده نمي شود که مطابق ميل و هوا و هوس خود و هر جور دلشان بخواهد زيست کنند.
در ادامه اين بحث بهشتي پرسشهايي را ناظر به نظام مارکسيستي طرح ميکند که آيا در چنين نظامي مردم، گروهها و احزاب و اديان و مذاهب مختلف از آزادي برخوردار هستند يا خير. در اينجا است که مدافعان نظام و مکتب مارکسيسم از پاسخ دادن طفره ميروند و در برابر مطالب بهشتي که مستند به قانون اساسي برخي از اين نوع نظامها است حرفي براي گفتن ندارند.
آيتالله بهشتي در ادامه مباحث خود و با توجه به اصول زيربنايي که براي آزادي مطرح کرده به بحث از انواع و فضاهاي آزادي پرداخته است و ابعاد و قلمرو برخي از آنها را باز مينمايد. در ادامه مباحث، با ذکر اجمالي از اين بحث، معرفي مباحث دكتر بهشتي را به پايان ميبرم.
آزادي عقيده
آزادي بيان و تبليغ
گرچه مباحثي که بهشتي در اين بخش طرح كرده است، قابل استفاده است اما ميتوان به يک نکته هم اشاره کرد و آن اينکه تحقق سازوكارهاي ارائه شده در اين مباحث، که بيش از هر چيز بر محدوديتهاي آزادي بيان و تبليغ تأکيد دارد، به نظر غير عملي است. به ويژه اگر با نگاه امروزين به اين بحث نگاه شود نميتوان به آن جامه عمل پوشاند. زيرا هر روزه و هر لحظه شمار زيادي اطلاعات و داده از طرق مختلف منتشر ميشود و اساساً اين گفته که با هر متن فکري و انديشهاي که مخالف اسلام و يا مخالف نظام سياسي باشد، پاسخ آن نيز ضميمه باشد، گرچه در نوع خود بسيار مطلوب است، غير عملي است. نميتوان با انتشار هر مکتوبي، توضيحي را ضميمه کرد. شايد در گذشته و به تصور دکتر بهشتي ميتوانست اين کار صورت گيرد، اما امروزه امکان پذير نيست. البته امکانات و ابزار کساني که بخواهند به اين گونه مباحث فکري پاسخ دهند نيز بسيار محدود است و از اين طريق هم نميتوان به اين فکر جامه عمل پوشاند.
آزادي احزاب و جمعيتها. در زمينه آزادي احزاب و جمعيتهاي همفکر و هم هدف و داراي سازمان واحد، معتقد است ميتوانند با رعايت موازيني که در مورد آزادي بيان و تبليغ گفته شد، به تبليغ نظرات خود يا فعاليتهاي اجتماعي ديگر بپردازند. اين آزادي در زمينه بيان نقطه نظرهاي سياسي و اقتصادي و اجتماعي با رعايت کامل اصول و احکام اسلام هيچ گونه محدوديتي ندارد. همچنين «احزاب و جمعيتهايي که ملتزم به احکام و مقررات اسلام باشند ميتوانند به نسبت عادلانه از امکانات عمومي و مردمي، نظير راديو و تلويزيون، استفاده کنند. راديو و تلويزيون هم نبايد در انحصار يک گروه باشد». (ص 135) اجراي اين مرحله البته مبتني بر همکاري صميمانه همه گروهها است.
مجموعه مباحث فوق، مختصري بود از محتواي سخنان آيتالله دکتر بهشتي در مناظره باحزاب و گروهها در ماههاي آغازين 1360. البته ايشان در سه جلسه ديگر اين ميزگرد به بيان نقطه نظرات خويش پرداخته است، که جاي خالي آن مباحث در اين مجموعه همچنان احساس ميشود. نگارنده اميد ميبرد که اين مجموعه در آينده نزديک به طور کامل منتشر شود تا ضمن آگاهي و اطلاع از نقطه نظرات احزاب و گروههاي روزها و سالهاي آغازين انقلاب اسلامي، همگان از انديشه ژرف و عميق آيتالله دکتر بهشتي بهره ببرند و انديشههاي ژرف ايشان بتواند گرهي از مشکلات جامعه ما را حل نمايد.
پارهاي ملاحظات
دوم. به گونهاي مشابه مشارکتکنندگان در بحث و گفتوگو بر اين اعتقادند که به شيوههاي گوناگون و پس از پيروزي نيروهاي آزاديخواه، اين نيروها ممكن است به ضد خود تبديل شوند. به عبارتي آزادي خواهان قبل از انقلاب و ديروز، مستبدان بعد از انقلاب و امروز بشوند. استدلالهايي نيز در اين زمينه ارائه ميشود و پارهاي از اعضا، مهار و کنترل دروني و هواي نفس و نيروهاي شيطاني را چاره کار ميدانند که در آن صورت فرد آزادي خواهي که قدرت را به دست ميآورد، منش و روحيه آزادي خواهي خويش را حفظ ميکند و مانع آزادي ديگران نمي شود. البته در اين ميان کساني که نتوانسته اند درون خويش را از هوا و هوسهاي شر و شيطاني خالي نمايند، توان مقاومت در برابر اين نيروها را ندارند و به ضد خود مبدل ميشوند. اين گونه افراد، با توجه به سلطه و قدرت افزونشان، در شمار موانع آزادي خواهي در خواهند آمد.
ديدگاه آيتالله بهشتي در همين زمينه و البته با توجه به ساير منابعي که از او در دست است، نهادينه ساختن آزادي است. به اين معنا که نفي نظام استبدادي و ساقط کردن مستبدان از چرخه قدرت، يک بخش از رسيدن به آزادي و لازمه آن است، اما شرط کافي نيست. از اين رو بر اين باور است كه براي تحقق آزادي، ميبايست آزادي از درون جامعه و از پايين سربرآورد و به بالا نيز سرايت کند. به ديگر سخن، آزادي ميبايست در لايههاي زيرين جامعه و در ميان مردم و ذهن و ضمير و رفتار آنان ساخته و پرداخته و نهادينه شود. در نتيجه اين مسئله آن گاه که قدرت و مناصب عمومي و سياسي توسط اين افراد کسب ميشود، شاهد تحقق خودکامگي و ايجاد مانع در راه آزاديهاي مشروع و اساسي مردم نخواهيم بود. زيرا يکي از اساسي ترين شرايط تحقق آزادي، که ساخته و پرداخته شدن آن در ذهن و رفتار غالب افراد جامعه است، مهيا شده است و در صورت سوء استفاده از آن نيز همين نيروها به مقابله با آن ميپردازد.
سوم. برداشت نگارنده اين است که پارهاي از اعضاي حاضر در گفتوگو و عمدتاٌ طيف منسوب به چپ، بيش از ديگر اعضا، مشتاق گفتوگو درباره مصاديق و مباحث روز و جاري نظام جمهوري اسلامي بوده اند. و در مقابل دکتر بهشتي و تا حدودي پيمان، اصرار بر شفاف شدن بنيادهاي بحث آزادي دارند. اهميت اين نکته و اين تفاوت شايد در مرحله نخست چيزي به شمار نيايد، اما بر جامعه علمي پوشيده نيست که شفاف شدن مباحث فکري و فلسفي که زيربنا و بنياد هر بحثي به شمار ميرود، چه تأثيراتي را بر جاي خواهد نهاد. به عبارتي وقتي بنيادهاي فکري و فلسفي بحثي همانند آزادي روشن گردد، تفاوت و اختلاف ديدگاهها نيز به وضوح بازتاب مييابد. ميتوان گفت تصريحات و تأکيدات فراوان بهشتي بر روي انسان و نشانههاي نهفته در او، به سبب روشن ساختن بعد اساسي و مهم آدمي يعني انتخاب گري و آزادي او است. از اين رو اختلاف اساسي اين ديدگاه با کساني که قائل به انديشه مارکسيستي اند و انسان را در دام جبر اجتماعي و محيطي سرگردان ميپندارند و به چند عامل محدود، آن هم به غير از انسان، در تحرک اجتماعي و تاريخي باور دارند، کاملا متفاوت و متمايز است.
فرار از بحث در باب بنيادها از سوي پارهاي از حضار متعهد به انديشههاي موجود در برخي کشورها، که در دام انديشههاي مارکسيستي گرفتار بوده اند و امروزه ديگر بايد آن انديشهها را در موزههاي تاريخ فکر جست وجو نمود، را ميتوان از اين زاويه نگريست که ترس از آشکار شدن سستي اين بنيادها و مخالفت فکر آنها با آزادي خدادادي انسان مسلمان در تضاد کامل و اساسي قرار ميگيرد و در نتيجه اين مسئله براي همه روشن ميگردد. کسي که آدمي را عامل محرک تاريخ و تحولات اجتماعي نمي داند و براي اراده و فکر انسان، ارزش و قدري قائل نيست، چگونه ميتواند از آزادي آدمي سخن بگويد و از آزادي انسان دفاع نمايد؟
چهارم. در پارهاي از موارد مباحث مطرح شده ساير اعضاي حاضر در نشست (پيمان، فتاح پور و کيانوري) تبيين و توضيح و تکميل مباحثي است که بهشتي ايراد کرده است. آنان ضمن بحث و پذيرش نکات مشترک، به مطالب بهشتي نيز پرداخته و تبييني از آن ارائه داده اند که تقريباٌ همان مباحث دکتر بهشتي است و خواننده، تفاوت و تمايزي ميان مباحث آنان با بحث دکتر بهشتي نمييابد. اين موضوع به ويژه در مباحث فتاح پور و کيانوري خودش را بيشتر نشان ميدهد.
پنجم. نميتوان از اين مسئله غفلت نمود که بهشتي به اهميت و تأثير چنين جلسات و گفتوگوهايي باوري ژرف و عميق داشته است. زيرا اين گفتوگوها، جز در يک فضاي صادقانه و شفاف شکل نخواهد گرفت و از اين روي تأثيرات خاص خود را بر مخاطبان برجاي مينهد. منطق دکتر بهشتي، بر مبناي انصاف و عدالت و متانت در گفتوگو در عين صلابت و شفافيت در تبيين ديدگاهها و مواضع استوار است. در اين ميان طبيعي است گروههايي که حيات خود را در گرو غوغاسالاري و جنجال آفريني ميبيينند از حضور در اين گونه مناظرهها امتناع ميکنند و از راههاي ديگري سعي در تحميل ديدگاهها و سلايق خود در جامعه دارند. آنچه که با فکر آيتالله بهشتي از اساس متمايز و متفاوت است. استمرار و تداوم حيات و پيشرفت مشروط به تضارب آرا و افکار است: «در يک جامعه زنده، برخورد سالم و سازنده آراء و افکار، شرط زنده ماندن و پيشرفت کردن است».
جالب است که دكتر نورالدين کيانوري با توجه به فضاي به وجود آمده تصريح ميکند که: «حزب توده ايران جزو آن سازمانهاي سياسي است که در دوران چهل ساله موجوديت خود خيلي کم از چنين امکاني برخوردار بوده و شايد اصلاً از چنين امکاني برخوردار نبوده است». (ص18)
ششم. شايد اين پرسش مطرح شود که طرح و انتشار چنين مباحثي چه سودي دارد؟ بايد گفت تا کنون اين سخنان و انديشهها و به خصوص فكر آيتالله دكتر بهشتي، به گونه شايسته و برجستهاي امکان طرح و انتشار نيافته اند. ديگر اينکه يکي از مشکلاتي که امروزه با آن مواجه هستيم، فقدان انديشههاي منسجم و نظام مندي است که توانسته اند به گونه درخوري با مسائل و بحرانهاي زمانه خود برخورد کنند و به راستي راهبر و عالم زمانه خود باشند. سوم اينکه نشر اين انديشهها موجب آشنا ساختن نسل جديد و جوان جامعه ايران با افکار و انديشههاي ژرف و فراموش شده دکتر بهشتي است. افزون بر اينها بايد گفت اين قبيل مباحث پرتو افکني بر بخشهاي فراموش شدهاي از تاريخ نهضت مردم ايران است.
هفتم. در برخي از موارد جنبههاي سلبي مباحث ساير شرکت کنندگان بيش از بيان جنبههاي مثبت و ايجابي جلب توجه ميکند. براي مثال دکتر کيانوري در دومين نوبت سخن خود به تمامه به نفي آزادي مطلق پرداخته و انواع محدوديتهاي آزادي و جبر اجتماعي و طبيعت را به تفصيل ذکر ميکند. وي اشاره ميكند كه «آزادي مطلق براي يک انسان فقط در خيال و انديشه تا حدودي ميتواند وجود داشته باشد». (ص 32) در مقابل، دکتر بهشتي معتقد است: «انسان در برابر جبر طبيعت آزاد است. خيلي از چيزها را که طبيعت محدود کرده، انسان گسترده تر ميکند». و نيز «انسان محکوم جبر اجتماعي هم نيست. انسان در برابر حاکميت آن قوانيني که به نام قوانين اجتماعي و سنتهاي اجتماعي و مکانيزم اجتماع و ماترياليسم تاريخي و جبر تاريخي و جبر اجتماعي و جبر اقتصادي مطرح ميشود، از ديدگاه اسلام، انسان دقيقاً در برابر اين جبرها آزاد است». دکتر مهدي فتاح پور نيز در ادامه گفتههاي دكتر کيانوري، ضمن باور به جبر اجتماعي، به تفصيل به نقد آزادي در کشورهاي اروپايي ميپردازد. (ص 38 _ 41)
از اين گذشته در پارهاي از موارد به صراحت ديکتاتوري پرولتاريا پذيرفته شده و مورد تأييد قرار گرفته و در راستاي خدمت به مستضعفان و محرومان به شمار آمده است. سخن فتاح پور در اين زمينه خواندني است: «ديکتاتوري پرولتاريا يعني دموکراسي براي زحمت کشان و ديکتاتوري براي سرمايه دران و براي امپرياليستها» (ص 129) ديکتاتوري، ديکتاتوري است و دموکراسي، دموکراسي است و هر کدام اقتضائات خاص خود را دارد. آقاي فتاح پور نه تنها ديکتاتوري پرولتاريا را تأييد مينمايد، بلکه از آن دفاع نيز به عمل ميآورد و آن را يک مرحله از آزادي بشريت و يک مرحله از آزادي مردم تلقي ميکند. البته امروزه بهتر ميتوان درباره نظام سياسي منسوب به ديکتاتوري پرولتاريا به داوري پرداخت. نظامي که ديگر در موزهها بايد آن را جستوجو نمود.
هشتم. مطالعه مجموع مباحث دکتر بهشتي در اين ميزگرد و مناظره نشان گر آن است که حضور ايشان با مطالعه گستردهاي همراه بوده است و اطلاعات خوبي درباره مسئله مورد بحث دارد. به ويژه اينکه در بسياري از مباحث، كه نقدي است بر ديدگاههاي مطرح شده، به نکات دقيقي از اسناد و مکتوبات اشاره و ارجاع ميدهد که نشان از مطالعه ژرف و عميق وي از مجموعه مباحث انديشهاي دارد.
نهم. چنين مناظره و ميزگردي نشان ميدهد که با مسائل فکري ميبايست در يک فضاي آزاد و برابر گفتوگو صورت گيرد و چنان که بهشتي نيز معتقد است، اجبار و تحميل و زور اثربخش نيست. اين موضوع با توجه به اينکه اين روزها بحث ايجاد کرسيهاي نظريه پردازي و توليد دانش در مراکز علمي نيز در دستور کار است ميتواند ثمرات شيريني را نصيب نمايد و روند توليد علم در حوزه دانشهاي معنايي را هموار سازد. به هر حال توليد دانش در يک فضاي آزاد و امن و آرام صورت خواهد پذيرفت و فراهم آمدن چنين نشستهايي در حوزه مباحث فکري در شمار ضروريات توليد دانش است و به بارور شدن مجموعه دانشهاي ارزشي و فرهنگي و معنايي مدد ميرساند.
خاتمه
پينوشتها
سوگمندانه بايد گفت انديشههاي ژرف اين انديشمند برجسته مسلمان در طول اين سالها در محاق رفته است. نشر انديشه ايشان و تأکيد بر مباحث و آثار وي ميتواند پاسخ بخشهايي از مباحث مبتلابه کنوني جامعه ما را فراهم سازد. اگر نشر منقح آثار ايشان در اين سالها از سوي انتشارات بقعه انجام نمي گرفت روشن نبود که چگونه نسل جديد با انديشههاي اين عالم ژرف انديش جهان اسلام آشنا ميشد.
در توضيح بنياد نشر آثار و انديشههاي آيتالله شهيد دکتر بهشتي آمده است که دو سال تلاش پيگير از طرق گوناگون جهت به دست آوردن نوارهاي جلسات باقيمانده از آرشيو سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران ناکام مانده است. نوار دو جلسه منتشر شده نيز در همان سالها توسط يکي از علاقه مندان ضبط شده است و در اختيار بنياد جهت نشر قرار گرفته است. اميد اينکه با توجه به جايگاه اين اثر در منازعات فکري سالهاي آغازين انقلاب اسلامي، به زودي اين مجموعه به طور کامل به دست خوانندگان برسد.
مشخصات كتاب شناختي اثر مذكور به قرار ذيل است:
آزادي، هرج و مرج، زورمداري. مناظره آيتالله بهشتي، دکتر حبيب الله پيمان، دکتر نورالدين کيانوري، مهدي فتاح پور. تهيه و تنظيم: بنياد نشر آثار و انديشههاي آيتالله دکتر بهشتي، تهران: بفعه، 1381، ص 13 و 14.
/خ