حمید پاداش
طرح مسئله
هر علمی ممکن است بنا به دلایل روششناسانه و شناختشناسانه دارای تنگناهایی باشد به نحوی که نظریههای آن نتواند از عهده آزمونهای تجربی در دنیای واقع برآید. از آنجا که علم اقتصاد، در وهله اول، علم مطالعه رفتار «انسان اقتصادی» (1) است، چالشهای پیش روی این علم مانند سایر علوم انسانی (در مقابل علوم طبیعی) به مراتب بیشتر است. انسان اقتصادی، انسانی درگیر با «دیگران» و پیوسته در وابستگی و تعامل متقابل با آنها قرار دارد؛ مطالعه رفتار اقتصادی چنین انسانی نمیتواند تنها براساس «اصل خواستههای مستقل» (2) تبیین گردد. اما هرجا که پای «دیگری» به میان میآید انسان اقتصادی با یک چالش اخلاقی روبهروست؛ بنابراین، رفتار اقتصادی با رفتار اخلاقی گره خورده و بدین ترتیب، علم اقتصاد و اخلاق نیز به یکدیگر نزدیک میشوند.همچنین، نگاه به اقتصاد به عنوان علمی اخلاقی، چه بسا بهتر و پرثمرتر از علمی است که به محدودیتهای اخلاقی تعهدی ندارد. تحلیل نظری این مسئله، از موضوعات نوینی است که ذهن بسیاری از اقتصاددانان را به خود مشغول داشته است؛ از این جملهاند: سن1377، بروم 1999، ارو1963، بایر1977، هایلبرونر1973 و میردال1929.
در این مقاله کاربرد نگاه اخلاقی به علم اقتصاد را در مقولات اقتصاد خرد نشان میدهیم. چهار موضوع مهم اقتصاد خردی برای این موضوع انتخاب شدهاند که عبارتند از: انگیزهها و رفتار اقتصادی، مطلوبیت، سود و قیمتگذاری. اما پیش از پرداختن به این مقولات لازم است روشن کنیم که منظور ما از اخلاق چیست تا مرز بین مفاهیم اخلاقی و مفاهیم اقتصادی مشخص گردد و در کاربرد این مفاهیم خطا نکنیم.
1. اخلاق و فلسفه اخلاقی
«فلسفه اخلاقی»، (3) بنا به تغییر اتکینسون، پژوهشی فلسفی در «علم اخلاق» (4) است. دانشمندان با «هستها» سروکار دارند و حکمای اخلاق با «ارزشها». برای فیلسوف اخلاق، پرسش این نیست که چه چیزی خوب است یا چه کاری درست است. این، پرسش اصلی «اخلاقگرایان» (5) است. پرسش پیشروی فیلسوف اخلاق آن است که «خوب» به چه معناست؟ چه چیزی سبب میشود که چیزی را خوب بدانیم؟ هنگامی که یک روانشناس یا دانشمند، میپرسد که کودکان در چه سنی احساس تعهد اخلاقی میکنند، فیلسوف بلافاصله میپرسد «تعهد اخلاقی» (6) چه معنایی دارد؟ (7)«اخلاق» (8) از دیدگاه اتکینسون، (9) دستگاهی از عقاید جاری در جامعه دربارهی منش و رفتار افراد آن است از این جهت که افراد آن جامعه، چه رفتار و منشی باید داشته باشند. آدام اسمیت، توماس مالتوس و آلفرد مارشال از جمله اقتصاددانان بزرگی هستند که در تاریخ اندیشههای اقتصادی سهم بزرگی دارند و هم اینان تحلیلهای اقتصادی را با قضاوتهای اخلاقی آمیخته میکنند و معتقدند این دو نوع برخورد در واقع مکمل هم هستند. تمام باورهایی که به شخصیت یا رفتار مربوط میشوند اخلاق نیستند. اخلاق غیر از قانون و سیاست و آداب و رسوم اجتماعی است. به عنوان مثال، ما نهادهای مشخصی برای وضع و اجرای قوانین داریم، لذا به راحتی میتوانیم قانون را از اخلاق جدا کنیم. قوای مقننه و قضاییه، از لحاظ «منطقی» نمیتوانند قاعده اخلاقی وضع کنند. ما مقررات آنها را قواعد اخلاقی به شمار نمیآوریم. البته، قانونگذاران میتوانند به قواعد اخلاقی موجود در جامعه، لباس قانون بپوشانند. همچنین، برخلاف سیاست، در اخلاق رأی اکثریت مطرح نیست. از نظر سیاسی، کاری درست است که اکثر مردم با آن موافق باشند. یا بتوان آنان را به موافقت واداشت. تفاوت اخلاق با آداب و رسوم اجتماعی نیز در این است که مبادی آداب و رسوم اجتماعی، اختیاری و قابل تغییرند اما در اخلاق این اقتضا وجود ندارد.
باور اخلاقی، نوع خاصی از اعتقاد دربارهی مردم و رفتار آنهاست. این باورها، از دید فیلسوفان اخلاق به شیوههای متفاوت تعبیر شده است: افلاطون از «فضیلت» (10) یا «عدالت» سخن میگوید. عدالت از نظر افلاطون، نوع خاصی از کمال اخلاقی نیست بلکه تمام آن است. ارسطو فهرستی از فضائل اخلاقی را لیست میکند؛ عدالت، میانهروی، شجاعت، هرزمندی و غیره. از دید ارسطو، فضیلت منش یا ملکه نفس (روان) است، استعدادی که در انتخاب و عمل به ظهور میرسد و از نظر اخلاقی موجب ستایش دیگران میگردد. رذیلت، منشی است که ستایش کسی را برنمیانگیزد. (11)
گالیندو و کوواس (2008) (12) معتقدند در سرتاسر تاریخ فلسفه «اخلاق» مفاهیم متعددی نزد فیلسوفان مختلف به خود گرفته است. از نظر برخی اخلاق با فضیلت ملازمت دارد؛ یعنی انجام یک عمل «خوب» در ساحت فردی. برخی دیگر از فیلسوفان آن را به «رفتار اجتماعی خوب» (13) نسبت میدهند. از نظرگاهی دیگر، اخلاق منبعث از مسائل و عوامل مذهبی است.
بعد از این دستهبندی اجمالی در مفاهیم، لازم است حلقههای پیوند بین اخلاق و تئوری اقتصادی را هم درک کنیم تا مقدمه ورود بحث به موضوعات خاص فراهم گردد. حلقههای پیوند اخلاق و اقتصاد را در رویکرد جدیدی با عنوان «اقتصاد اخلاقی» (14) میتوان یافت؛
2. اقتصاد اخلاقی
جورج استیگلر (1980)، (15) با تلقی کردن اقتصاددانان به مثابه واعظان (16) معتقد است اقتصاددانان به ندرت در تحلیلهای اقتصادی یا رفتار اقتصادی پرسشهای اخلاقی مطرح میکنند. اقتصاددانان این موضوع را پیچیده و در مقایسه با دقت نسبی و عینیت تئوری اقتصادی طفره روی میدانند. البته، پرسشهای اخلاقی گریزناپذیرند؛ اقتصاددان باید در ارزشگذاری سیاستها اهدافی داشته باشد که این اهداف مطمئناً محتوای اخلاقی دارند. استیگلر نشان میدهد که با طرح پرسشهای اخلاقی چه مسائلی در مورد تئوری اقتصادی ظهور میکند. وی، کنکاش در تاریخ علم اقتصاد را ابزار مهمی برای تبیین اخلاقی این علم میداند.از نظر هاسمن و مکفرسون (17) چند دلیل وجود دارد برای اینکه ضرورت گنجاندن وجوه اخلاقی در اقتصاد را دریابیم؛
بیشتر بخوانید: اقتصاد خرد چیست؟
1. اخلاقی بودن کنشگران اقتصادی بر رفتار آنها و در نتیجه بر پیامدهای اقتصادی اثر میگذارد.
2. سطوح رفاه اقتصادی متکی بر مفروضات اخلاقی است. بنابراین، اگر ما به توسعه تئوری اقتصاد رفاه علاقمندیم نیازمند تفحص در مقولات اخلاقی هستیم.
3. نتایج حاصله توسط اقتصاددانان باید با الزامات اخلاقی پیوند داشته باشد.
جیمز آلوی (1999)، (18) معتقد است اصول اخلاقی علم اقتصاد را میتوان در آرای بزرگان این علم یافت. آدام اسمیت، توماس مالتوس و آلفرد مارشال از جمله اقتصاددانان بزرگی هستند که در تاریخ اندیشههای اقتصادی سهم بزرگی دارند و هم اینان تحلیلهای اقتصادی را با قضاوتهای اخلاقی آمیخته میکنند و معتقدند این دو نوع برخورد در واقع مکمل هم هستند. به نظر آلوی، علم اقتصاد متعارف برخلاف ریشه تاریخی خود، با پرداختن به مقولات تکنیکی خود را از ملاحظات اخلاقی فارغ کرده است. چنین رویکردی فقط محصول قرن بیستم است و در تاریخ اندیشههای اقتصادی سابقه ندارد. در واقع، آدام اسمیت پیشگام توسعه دهنده علم اقتصاد به عنوان یک علم اخلاقی بود. تا پیش از آغازین سالهای قرن بیستم، شمار زیادی از اقتصاددانان پیشتاز، هم در تئوری و هم در عمل، این علم را یک علم اخلاقی تلقی مینمودند. آلوی نتیجه میگیرد که نگرش جاری به علم اقتصاد با تاریخ این رشته علمی بیگانه است.
طبق تحلیل روون و دیتریچ (2004) (19) در علم اقتصاد سنتی فرآیند تصمیمگیری برای افراد هیچ نقش اخلاقی در نظر گرفته نشده است. چون فرض میشود که افراد خود نفعی (20) را دنبال میکنند. به نظر این محققان، مفاهیم کلیدی در اقتصاد وجود دارند که نقش اخلاق در فرآیند تصمیمگیری را تعیین میکنند. این مفاهیم عبارتند از مطلوبیت، عقلانیت و فردگرایی روششناختی. روون و دیتریچ (2004) با استفاده از رویکردهای متفاوت آمارتیاسن، آمیتای ایتزیونی، (21) و جان بروم، (22) یک چارچوب عمومی برای ادغام اخلاق در اقتصاد ارائه میکند.
گالیندو و کوواس (2008) یادآور میشوند که از زمان سقراط، اندیشمندان و فلاسفه برخی از اصول اساسی که معیارهای بنیادی اخلاقی در رفتار اقتصادی را شکل میدهد مورد پرسش قرار ندادهاند. این اصول عبارتند از:
1. اخلاق با «ارزشها» سروکار دارد.
2. این ارزشها باید به طور وسیعی در جامعه برقرار باشند.
3. رفتار اقتصادی باید منافع فردی را تعقیب کند.
4. در همان حال، رفتار اقتصادی باید منافع مشترک (23) را تعقیب نماید.
این اصول، در واقع اصولی هستند که معیارهای بنیادی اخلاقی در رفتار اقتصادی را شکل میدهند. از بین این اصول، دو اصل پایانی مهمتر از دو اصل اول هستند. در واقع مسئله اصلی اخلاق در اینجا عبارت است از چگونگی انطباق نفع فردی و نفع عمومی.
مشاهده میکنیم که در تحقیقات مختلف اقتصادی، تلاش میشود خلاء اخلاقی موجود در علم اقتصاد به نحوی با رویکرد جدیدی برطرف شود. در حال حاضر، اصطلاح «اقتصاد اخلاقی» وارد عرصه زبان عمومی و تخصصی اقتصاددانان شده است. لذا، اکنون میتوان با انتخاب موضوعات موردی اقتصاد، یک تبیین اخلاقی از آنها ارائه نمود. ما موضوعات اقتصاد خردی را برای این امر برگزیدیم.
3. اصول اخلاقی در موضوعات منتخب اقتصاد خرد
1.3. انگیزه و رفتار اقتصادی
آمارتیا سن، (24) تلقی موجود از عقلانیت و تعاریف آن را که مبتنی بر سازگاری و نفع شخصی میباشد در توصیف رفتارهای انسانی، بسیار محدود و ناقص میداند و آنها را در توضیح و تبیین انگیزههای افراد در فعالیتهای اقتصادی ناتوان میداند. وی با زیر سئوال بردن مفهوم سازگاری و نوع برداشت از آن، یکسان دانستن رفتار عقلانی افراد را با سازگاری درونی گزینشهای آنان نادرست میخواند و آن را نوعی سادهانگاری میخواند.در رابطه با انگیزه رفتارهای اقتصادی و نفع شخصی، سن به شدت به یکسان انگاشتن نفع شخصی با رفتار عقلایی حمله میکند. به نظر وی هر چند ممکن است که دنبال کردن نفع شخصی رفتاری عقلانی باشد، اما نمیتوان تنها ملاک عقلایی بودن رفتار انسانها را هدف نفع شخصی قرار داد و هر عملی که هدفی جز حداکثر کردن نفع شخصی را دنبال میکند، غیرعقلانی دانست.
«دیدگاه معطوف به نفع شخصی از عقلانیت، متضمن طرد قاطع دیدگاهی است که انگیزه را مبتنی بر اخلاق میداند. حداکثر تلاش را انجام دادن برای دسترسی به آن چیزی که انسان طالب آن است، میتواند یکی از اجزای عقلانیت باشد. این میتواند شامل ترفیع آرمانهایی نیز باشد که ما برای آنها ارزش قائلیم و مایلیم که آنها را هدف خود قرار دهیم بدون آنکه نفع شخصی در کار باشد. هرگونه انحرافی را از حداکثر کردن نفع شخصی، مدرکی برای عدم عقلانیت به شمار آوردن، مستلزم طرد نقش اخلاق در تصمیمگیریهای واقعی است». (25)
سن در بیان دیدگاه خود در مورد اخلاق با استثناء کردن تعابیر گوناگونی از اخلاق که به خودپرستی اخلاقی مشهور است، حداکثر کردن نفع شخصی را به شدت زیر سئوال میبرد و آن را مغایر با بسیاری از رفتارهای واقعی انسانها میداند. سن به دنبال این نیست که نفع شخصی را غیرعقلانی نشان دهد بلکه هدف او از بیان این مطلب آن است که نشان دهد که اینکه عقلانیت همواره و در همه حال ایجاب میکند که انسان به دنبال نفع شخصی باشد، مفهوم نادرستی است. اینکه خودخواهی فراگیر را یک واقعیت به شمار آوریم، شاید اشتباهی بیش نباشد، اما این که خودخواهی را ملاک عقلانیت بدانیم، واقعاً شگفتانگیز است.
از سوی دیگر خطای بزرگتر زمانی است که علاوه بر یکسان انگاشتن عقلانیت با نفع شخصی، آن را با رفتار واقعی انسانها یکسان بدانیم (که این اصل از اصول اقتصاد کلاسیک به شمار میرود). وی با اشاره به مورد ژاپن، رفتارهای معطوف به ادای تکلیف، وفاداری حسن نیت و ... را که در ژاپن رایج است مغایر با نفع شخصی میداند، رفتارهایی که علیرغم عدم تطابق با نفع شخصی موفقیت بزرگ و عظیم ژاپن را فراهم آورده است. در حقیقت غیاب مفاهیمی چون دیگرخواهی و از خودگذشتگی در تغییر رفتار اقتصادی افراد و انگیزههای آنان در مکتب اقتصاد کلاسیک، مهمترین ایرادی است که سن به دیدگاه رایج نسبت به عقلانیت و انسان اقتصادی در این مکتب وارد میکند. وی برای تبیین این موضوع چنین استدلال میکند که بین خودپرستی محض و دیگرخواهی صرف، گروههای میانی، از قبیل طبقه، انجمن، سندیکا، حزب و ... کانون بسیاری از کنشهایی هستند که مستلزم رفتار متعهدانه نسبت به این گروهها میباشند. عضویت فرد در این گروهها ممکن است منجر به این شود که فرد برای مصالح گروه مجبور به زیر پا گذاشتن نفع شخصی خود شود. کنشهای مبتنی بر وفادار نسبت به گروه از جهاتی، مستلزم فدا کردن منافع کاملاً شخصی میباشد. همانگونه که ممکن است از جهاتی دیگر برآورده شدن بهتر منافع شخصی را تسهیل کند.
«تلفیق رفتار خودخواهانه و فداکارانه یکی از مشخصههای مهم وفاداری نسبت به گروه است و این تلفیق را میتوان در انواع گوناگون مشارکتهای گروهی، از روابط خویشاوندی و همسایگی گرفته تا اتحادیهها و گروههای فشار اقتصادی، مشاهده کرد». (26)
سن با انتقاد از کسانی که نفع شخصی و جایگاه مقدس آن در اقتصاد مدرن را به آدام اسمیت نسبت میدهند آنها را به درک ناصحیح و ناقص از اندیشههای اسمیت متهم میسازد. به نظر وی هرچند از نظر اسمیت، نفع شخصی انگیزه بسیاری از رفتارهای اقتصادی انسان است اما انگیزه تمامی این رفتارها نیست. در حقیت، اسمیت هرچند برای توضیح و تبیین چرایی و چگونگی تقسیم کار و داد و ستدهای معمولی در بازار از نفع شخصی و انگیزه خودپرستی نام میبرد اما این بدین معنی نیست که اسمیت در واقع خودپرستی و نفع شخصی را در معنای عام آن برای رسیدن به یک جامعه کافی میدانست. سن برای اثبات نظریات خود به آن دسته از نوشتههای اسمیت اشاره میکند که برای مقابله با قحطی و گرسنگی لزوم دخالت دولت را مطرح میکند.
«... اشاره اسمیت به اینکه بیکاری و دستمزدهای حقیقی پایین، علت گرسنگی است در حکم پیشنهاد اتخاذ تصمیمات مقتضی از سوی دولت، برای مقابله با این وضعیت است». (27)
«قسمتهایی از آثار اسمیت در مورد اقتصاد و جامعه، که به مشاهداتی پیرامون بینوایی، احساس همدردی و نقش ملاحظات اخلاقی در رفتار انسان مربوط میشود. آرام آرام و به همان میزان که در اقتصاد از مُد میافتادند، فراموش شدند». (28)
سن، اسمیت را یک معلم اخلاق میداند و درک ناصحیح از نظرات وی را عامل اصلی بسیاری از قضاوتها در مورد وی میداند. به نظر سن نه تنها در نظر نگرفتن اخلاق در توضیح پدیدههای اقتصادی باعث آسیب به هر دوی آنها شده است، بلکه در اندک مباحثی هم که اخلاق در اقتصاد مطرح بوده براساس نفع شخصی در مورد آن قضاوت شده است. وی برای این منظور اقتصاد رفاه را مثال میآورد.
سن با انتقاد از اقتصاد مدرن، نحوه برخورد آن با اقتصاد رفاه را زیر سئوال میبرد. اینکه ملاحظات اخلاقی مربوط به اقتصاد رفاه (ملاحظاتی نظیر فقر و قحطی) نقشی در تحلیلهای اقتصادی ندارند بر این اساس است که کنش واقعی انسان را تنها بر نفع شخصی استوار میدانند و از ملاحظات اخلاقی یا از داوریهایی که بنیانشان بر اقتصاد رفاه است، تأثیر نمیپذیرند. سن به شدت از این نوع رویکرد به اقتصاد در حالت کلی و اقتصاد رفاه در حالت جزئی آن به شدت حمله میکند و علت انزوای اقتصاد رفاه را در مباحث اقتصادی، رویکرد اخلاقی آن میپندارد و پیشرفتهای شکل گرفته در اقتصاد رفاه را تا حد زیادی ناشی از رویکرد مهندسی علم اقتصاد میداند. وی با زیر سئوال بردن اصول اساسی رایج در علم اقتصاد سعی در نشان دادن خلاء ناشی از نبود اخلاق در اقتصاد دارد. وی با انتقاد از معیار حداکثر مطلوبیت (که در بسیاری از مباحث مربوط به رفتار عاملان اقتصادی وجود دارد) آن را معیاری بسیار ناقص و محدود از موفقیت ارزیابی میکند و نگرش اخلاقی به آن را ضروری میداند.
سن به شدت به نوع نگرش پوزیتویستهای منطقی نسبت به اقتصاد انتقاد میکند و نگاه به دور از اخلاق این اقتصاددانان را زیر سئوال میبرد و با استفاده از مصداقهایی در اقتصاد رایج به نقد آنها میپردازد. وی با اشاره به مباحث مربوط به بهینهی پارتو در این مورد میگوید:
«یک وضعیت میتواند بهینه پارتو باشد در حالی که در آن برخی انسانها در فقر کامل بسر میبرند و برخی دیگر غرق در تجملات میباشند و نتوان وضع فقرا را بهبود بخشید مگر آنکه به تحمیل اغنیا دست زده شود. بهینه پارتو میتواند واقعاً مولود اندیشهای جهنمی باشد». (29)
در حقیقت هدف سن، روشن ساختن مسائلی است که ممکن است در اثر نادیده انگاشتن نحوه توزیع رفاه در اقتصاد به ارمغان آورد. وی بر این نکته تأکید دارد که صرفاً حداکثر کردن رفاه کل جامعه نمیتواند درست باشد بلکه این حداکثر رفاه به شکلی مطلوب نیز توزیع شود. وی حتی نظریههای جدید اقتصاد رفاه مبتنی بر ضابطه انصاف را نیز ناقص میداند و مشکلات ناشی از آن را کمتر از مشکلات ناشی از بهینه پارتو نمیداند. اصل انصاف به این معنی است که هیچ فردی به مجموع کالاهای متعلق به دیگری حسد نورزد. سن با آوردن شواهد بسیاری نشان میدهد که عدم حسادت میتواند به نابرابریهای عظیمی در رفاه منجر شود. زیرا در این اصل مقیاسها بیشتر موقتی هستند تا جامع و فراگیر. لذا سن این رویکرد به رفاه را نیز رد میکند.
سن مشکل اصلی نظریه بهینه پارتو را در مفاهیم بنیادین آن و اصالت فایده (30) میداند. بهینگی پارتو متکی بر این استنباط است که اگر تغییری برای یک فرد سودمند باشد میبایست برای جامعه نیز تغییر خوبی باشد. در این رویکرد سودمندی و فایده یکی انگاشته میشوند. اما اگر تغییرهایی که سودمندی و فایده را یکی نمیدانند، بپذیریم، آنگاه بهینگی پارتو حتی مقام شرط لازم بودن را نیز برای بهینگی اجتماعی «همه جانبه از دست میدهد، چه رسد به اینکه شرط کافی آن به حساب آید». (31)
در حقیقت سن شأن عظیم بهینگی پارتو در اقتصاد رفاه را به میزان زیادی به اصالت فایده (که موقعیت تقریباً مقدسی در اقتصاد رفاه دارد) نسبت میدهد و با زیر سئوال بردن این اصل، اقتصاد رفاه بهینگی پارتو را با چالشی عظیم مواجه میکند. زیرا رفاهگرایی دیدگاهی است که در آن فقط فواید انفرادی دارای ارزش ذاتی برای محاسبه اخلاقی و ارزیابی وضعیت موجود هستند و در حقیقت فایده تنها منشاء ارزش به حساب میآید. سن نیز دقیقاً از این مفهوم انتقاد میکند و میگوید. فایده در بهترین حالت بازتابی است از رفاه یک شخص، ولی موفقیت یک شخص را نمیتوان براساس فایده (رفاه) وی سنجید. یک نفر ممکن است برای ارتقاء آرمانهایی خاص و وقوع رخدادهای ویژهای ارزش قائل شود، حتی اگر اهمیتی که او به این تحولات میدهد در پیشرفتی که در زندگی او ایجاد میکند بازتابی نداشته باشد. (32) سن حتی پا را از این نیز فراتر میگذارد و میگوید:
«میتوان نسبت به این امر که رفاه شخصی پیش از هر چیز در فایده متجلی میشود و نه در چیز دیگری، شک کرد». (33)
به نظر سن تمام اهمیت کنشی که فرد انجام میدهد در بهبود آن رفاهی که ممکن است به طور غیرمستقیم موجب شود قرار ندارد و مسائل دیگر اخلاقی نیز در کنش فرد مؤثر است. در حقیقت تمرکز به رویکرد مهندسی در اقتصاد منجر به رسیدن به دیدگاهی بسیار محدود از اخلاق در اقتصاد شده است و ضابطههای اخلاقی نیز که گاهی در اقتصاد وارد شدهاند، بدین علت با موفقیت روبهرو شده است که تخیل اخلاقی اقتصاددانان سنتی را ابداً به چالش نطلبیده است. سن ریشه اصلی مشکلات اقتصاد مدرن در مورد مسائل اخلاقی در اقتصاد را ناشی از اصل اصالت فایده میداند و دریافتهای مبتنی بر این اصل را مبهم توصیف میکند و آن را متهم به ارائه دیدگاهی ناکافی از رفاه انسان میکند و به خطا میکوشد ارزیابی هنجاری را تنها بر مبنای جنبه رفاه توجیه کند.
2-3- مطلوبیت
در اقتصاد خرد معمولاً از مفهوم «مطلوبیت» به عنوان نقطه آغازین برای تحلیل رفتار مصرف کننده استفاده میشود. براساس فرض مهندسی حداکثرسازی مطلوبیت با توجه به محدودیت بودجهای فرد، میزان مصرف وی از کالاهای در دسترس تعیین میشود. در این فرآیند، مطلوبیت هر فرد تابعی است از میزان مصرف کالاها توسط «خود» وی و رفتار هر مصرف کننده تحت تأثیر رفتار دیگران قرار نمیگیرد. در نظریه تولید نیز وضع به همین منوال است؛ تولید کننده در پی حداکثرسازی سود و یا درآمد «خود» است. هر فردی در حصار فردیت خود اسیر میگردد و برای خود دژی محکم در مقابل «دیگری» میسازد. ما مفهوم «دست نامرئی» اسمیت را چنین فهمیدیم که اگر کسی در مقام فرد در پی منفعت خود باشد از طریق نیروی هماهنگ کننده خودکار یعنی نظم بازار، منافع عموم نیز حاصل میگردد.در دهههای اخیر، اقتصاددانان نئوکلاسیک تلاشهای بیمهابانهای را در مورد محدودیتهای مفهوم حداکثرسازی مطلوبیت عقلانی انجام دادهاند؛ آنها معتقدند رفتار فردی به طور معناداری تحت تأثیر ملاحظات اخلاقی قرار میگیرد. کنت ارو معتقد است که نمیتوان نقش ارزشهای اخلاقی را در بهینهیابی رفتار مصرف کننده نادیده گرفت و تحلیل اقتصاد خرد مستلزم تحلیل اخلاقی نیز هست. گری لین، معتقد است که افراد در رفتارهای خود بیش از آنکه ترجیحات مستقل را تعقیب بکنند، از ترجیحات وابسته تبعیت میکنند به نحوی که در تابع مطلوبیت آنها، مطلوبیت دیگران نیز نقش دارد. یکی از دلایلی که قیمت به عنوان وسیلهای برای جیرهبندی و مقایسه ارزشها به کار میرود این است که قیمت به صورت تئوریک، کالاها و خدمات بیشتری را به کسانی که بیشتر به جامعه خدمت رساندهاند تخصیص میدهد. مقاله آمیتای ایتزیونی (1986) (34) دربارهی مطلوبیت چندگانه تحت عنوان «موردی برای مفهوم مطلوبیت چندگانه» این ایده را بسط داد که میتوان با توجه به دو مقولهی لذت و اخلاق، دو نوع منحنی بیتفاوتی استخراج کرد. وی در پی یک اقتصاد اجتماعی و علم اقتصادی بود که صریحاً وجه اخلاقی را نمایش دهد. ایتزیونی بر آن است که افراد، دست کم، دو منبع غیرقابل تقلیل ارزش یا مطلوبیت را تعقیب میکنند که عبارتند از: لذت و اخلاق، از دید وی، اقتصاددانان از سه مفهوم متفاوت مطلوبیت استفاده میکنند؛ 1- مفهوم اولیه، که همانا لذت خود (35) است و از فلسفه فایدهگرایی و با مفروضات روانشناختی فایدهگرایان برگرفته میشود. ایتزیونی این نوع مطلوبیت را «مطلوبیت-P» (36) مینامد. 2- مفهوم دوم، که نسخه وسیعتر مورد استفاده توسط اقتصاددانان است، به عنوان «مطلوبیت وابسته» موسوم است؛ مطابق این مفهوم از مطلوبیت، هر کنشگری هم از مصرف خود و هم از مصرف دیگران مطلوبیت کسب میکند. کارهای صورت گرفته در این زمینه به مطالعات اقتصاددانانی همچون بولدینگ، (37) و لیپسی و استاینر (38) برمیگردد. ایتزیونی این نوع مفهوم مطلوبیت را «مطلوبیت-I» (39) نامگذاری میکند. 3- گاهی اقتصاددانان، از اصطلاح مطلوبیت به مثابه یک ویژگی صوری- ریاضی استفاده میکنند که مطابق آن، تمام تلاشهای خاص برای ارضای فرد را میتوان رتبهبندی کرد و برای این منظور لازم است از روش ریاضی سازی ترجیحات استفاده کنیم. ایتزیونی این مفهوم از مطلوبیت را «مطلوبیت- X (صوری)» (40) مینامد.
گری لین (2000)، (41) در مقاله خود دیدگاه ایتزیونی را در مورد مطلوبیت اخلاقی و مطلوبیت مبتنی بر لذت آزمون میکند؛ وی رویکرد اخلاقی در مقابل رویکرد غیراخلاقی (42) را در اقتصاد و جامعهشناسی به معرض آزمون گذاشته و قدرت هر یک از این رویکردها را در تبیین استثنائات تجربی موجود مورد مقایسه قرار میدهد. برای این منظور، وی مدل فرااقتصاد (43) را معرفی میکند و معتقد است که این مدل در بحث شکاف میان برنامههای پژوهشی اخلاقگرایانه و غیراخلاقگرایانه، مؤثر و مفید عمل میکند. مطابق مدل فرااقتصاد، افراد در رفتارهای خود تمایلات خودمحورانه و همدلانه را توأمان دارند. فرااقتصاد، سرشت انسان را نه تنها لذت جویانه و خودمحورانه، بلکه همدلانه و نوعدوستانه میبیند. رفتارهای انسان نشانگر آن است که آدمی چه بسا در قربانی کردن خود برای دیگری دریغ نورزد. رفتاری که از انسانها سر میزند محصول رابطهی متقابل آنها با یکدیگر در اجتماع است. نظریهی فرااقتصاد، در کنار منفعت شخصی، (44) «منفعت دیگری» (45) را مطرح میکند؛ در این نظریه، پیوند میان دیگرخواهی نوعدوستانه و همدلانه در یک بازخورد متقابل و منظم با خودخواهی لذتگرایانه و خودمحور تکامل مییابد. بدین ترتیب، مفهوم مطلوبیت در یک چارچوب اخلاقی دگرگون میشود.
3-3- سود
جان استیوارت میل در کتاب اصول اقتصاد سیاسی (46) خود فلسفه وجودی سود را اینگونه بیان میکند که افراد برای اینکه از مصرف حال خود صرفنظر کند باید انگیزه داشته باشند. چرا که برای ذخیره کردن نیاز دارند از مصرف حال حاضرشان کم کنند تا آن میزان را که ذخیره کردهاند در تجارت با دیگران استفاده کنند. بنابراین سود همان پاداش بابت صرفنظر کردن از مصرف حال است. در بخشی دیگر از همان کتاب میگوید بخشی از تولید اضافهتر از نیازهای ضروری تولیدکنندگان آن است که قسمتی از آن پاداش سرمایهدار است و به آن سود سرمایه میگویند.به نظر گریفیتز و لوکاس (1995) (47) سود یک مفهوم ساده نیست. آنها میپرسند که آیا این امکان وجود دارد که تمام افراد جامعه، در یک دوره مشخص، سود کسب کنند؟ این سئوال دو پاسخ دارد: بله و خیر؛ اگر یک گروه از افراد با مقدار ثابتی از پول، که به نسبتی بین آنها تقسیم شده، وجود داشته باشند. آنگاه اگر یک نفر بخواهد سودِ پولی (48) کسب کند نیاز است که مقدار مصرف کردن پول او از درآمدش کمتر باشد. در این صورت حداقل یک نفر در این جامعه خواهد بود که مصرف بیشتری از درآمد خود داشته باشد و ضرر کند. حال این گروه میتواند کل مردم دنیا باشند با میزان ثابت پول منتشره بین آنها. بنابراین، این امکان وجود ندارد که تمام افراد جامعه در یک دوره مشخص سود کسب کنند، اگر مقدار پول ثابت باشد.
حال اگر عرضه پول افزایش یابد و مقداری از آن به هر فرد برسد همه میتوانند سود پولی کسب کنند. اما این افزایش در عرضه پول یا افزایش در سود پولی وضع مردم را از لحاظ کالا و خدماتی که دریافت میکنند تغییر نمیدهد. مثل آن است که دو نفر در یک جزیره دور افتاده زندگی میکنند. اگر یک صندوق پر از پول، طلا یا نقره پیدا کنند اگرچه پول آنها افزایش یافته ولی منفعتی برای آنها ندارد. اگر افزایش عرضه پول متناسب با پول هر کس قبل از عرضه پول بین افراد تقسیم شود هیچ تأثیری در بهتر شدن وضع افراد ندارد و تنها ارزش پول کاهش مییابد. اما اگر این پول اضافی متناسب تقسیم نشود کسانی که آن را به دست میآورند ممکن است کار خود را رها کنند یا آن را کاهش دهند و تنها پول اضافی به دست آمده را برای رفع نیازهاشان خرج کنند. در این مورد چنین افرادی نه تنها سود پولی بردهاند بلکه کالا و خدمات بیشتری نیز نصیبشان شده است. اما جامعه در کل نه تنها سود نبرده بلکه متضرر نیز شده است. چرا که یک نیروی بالقوه را از دست داده است. اگر کاری را که آن فرد انجام میداده کسی نتواند انجام دهد جامعه از آن نوع کالا محروم میشود.
همچنین در یک جامعه که پول به عنوان وسیله مبادله استفاده میشود رسیدن پول بیشتر به دست عدهای از افراد تعادل تولید کالا و خدمات را به نفع آن گروه و کالا و خدمات مورد نیاز آنها تغییر میدهد. واضح است که چاپ پول تقلبی کار درستی نیست. چرا که فرد به اندازهای که از زحمات دیگران استفاده میبرد برای جامعه تولید منفعت نکرده است. به عبارتی او بیشتر از کالا و خدماتی که به جامعه عرضه کرده است کالا و خدمات از جامعه دریافت کرده است که عادلانه نیست. همچنین این عمل ممکن است با افزایش عرضه پول موجب تورم شود. بنابراین، مشاهده میکنیم که ملاحظات و پیامدهای اخلاقی توأم با انگیزه سودجویی و امکان کسب سود یک چالش تئوریکی در اقتصاد خرد ایجاد میکند.
بیشتر بخوانید: اصول اخلاقی در نام و نشان تجاری
3-4- قیمت گذاری
در مقوله قیمتگذاری، وظایف قیمت اهمیت دارد. این وظایف عبارتند از: 1- قیمت وسیلهای برای جیرهبندی منابع محدود، 2- قیمت به عنوان وسیلهای برای مقایسه ارزش کالاها و نیروهای انسانی، 3- قیمت به عنوان وسیله جیرهبندی براساس میزان شایستگی.یکی از وظایف قیمت این است که منابع محدود را جیرهبندی کنند. کسانی که توانایی خرید را دارند میتوانند کالا را به دست آورند و آنها که ندارند از آن محروم میشوند. این مکانیزم توزیع کالا براساس قیمت است. اگر همه توانایی پرداخت برای کالاها را داشته باشند و کالا برای همه وجود داشته باشد دیگر احتیاجی به جیرهبندی وجود ندارد. برای کالاها و خدماتی که به راحتی به دست میآید نیاز به پرداخت هزینه وجود ندارد به علت اینکه قیمتی ندارند. ما قیمت کالاها و خدمات را به خاطر زحمتی که برای ساخت آنها یا رساندن آنها به دست ما صرف میشود پرداخت میکنیم که معادل نیروی کار و زمان (به علاوه سودی) است که صرف تولید آن شده است. اگرچه استثناءهایی هم وجود دارد (مثلاً ممکن است لباس رضازاده (قهرمان المپیک) به قیمت گزافی به فروش رود در صورتی که در ساخت آن به مراتب هزینه کمتری صرف شده است).
یکی از دلایلی که قیمت به عنوان وسیلهای برای جیرهبندی و مقایسه ارزشها به کار میرود این است که قیمت به صورت تئوریک، کالاها و خدمات بیشتری را به کسانی که بیشتر به جامعه خدمت رساندهاند تخصیص میدهد. پول واسطه این کار است چرا که کسانی که فایده بیشتری به جامعه میرسانند پول بیشتری دریافت میکنند و با آن پول میتوانند از بین کالاها و خدماتی که دیگران تولید کردهاند بیشتر خرید کنند. اما متأسفانه تئوری همیشه در عمل درست از کار در نمیآید چرا که کالاهایی که امکان تولید انبوه آنها وجود دارد با کالاهایی که ثروتمندان متقاضی خرید آنها هستند پول بیشتری را عاید تولیدکنندگان آنها میکند. همچنین تمام کالاها و خدماتی که تقاضا دارند و سود ایجاد میکنند الزاماً برای جامعه مفید نیستند مثل دخانیات، غذاهای آماده، سرگرمیهای بدون تحرک و ....
این که وسیله جیرهبندی کالاها و خدمات بین مردم قیمتها باشند، پذیرفته شده است. مردم فکر میکنند که قیمتها به صورت معقول، خودکار و به دور از هر جهتگیری خاص به نسبت سایر روشها این عمل را انجام میدهند. اما آیا این قضاوت در مورد قیمتها صحیح است؟ این موضوع بستگی به این دارد که چطور به مکانیزم بازار آزاد نگاه کنیم؛ آیا در بازار آزادی وجود دارد یا توهم آزادی؟ به نظر ریچارد گارلیکوو (2008) (49) این موضوع مهم است چون همین موضوع است که به مردم احساس کنترل شدن یا استقلال یا انتخاب را در مورد کارهایی که انجام میدهند و چیزهایی که میخرند میدهد و این آزادی یا توهم آزادی است که انگیزه ایجاد میکند و همین موضوع باعث میشود که توجه از اینکه چه کسی شایستگی دریافت کالاها و خدمات را دارد منحرف شود و کسی به این موضوع که سیستم هم ممکن است اشتباه کند فکر نمیکند چرا که همه احساس میکنند آزاد هستند.
اما در سیاست این موضوع موجب تشکیل دو گروه شده است که یک دسته موافق توزیع مجدد کالاها و خدمات توسط بخش عمومی به وسیله مالیاتها و هزینههای دولت هستند و گروه دیگر این کار را دستکاری در مکانیزم خودکار بازار و ناعادلانه میدانند. در تئوری، قیمتها توسط تقابل عرضه و تقاضای مؤثر شکل میگیرند و در آنها نظر تمام افراد تلویحاً (با توجه به اثر آن بر عرضه و تقاضا) آمده است و نظر هیچ گروه خاصی در آن تأثیر ویژه ندارد. اگرچه این موضوع در مواردی یا در بسیاری موارد وجود دارد اما نییروهایی نیز وجود دارد که این روند را مختل میکند و کنترل قیمتها را در دست میگیرند به طوری که دیگر به طریق خودکار، معقول و آزادی که به نظر میرسند تعیین نمیشوند.
از دید گارلیکوو (2008) تمام آنچه که در بازار آزاد انجام میشود براساس تفکر مردم است که آنها بتوانند هرچه میخواهند بخرند و هر قیمتی که مایل هستند برای کاری که انجام میدهند تعیین کنند حتی اگر میخواهند قیمتی پایینتر از قیمت بازار مشخص کنند. برای مثال این اعتقاد وجود دارد که هرچه کالایی برای مردم ضروریتر است باید به قیمتی پایینتر عرضه شود تا بیشتر در اختیار مردم باشد. اما در سیستم اقتصادی کاملاً برعکس عمل میشود و آنچه که بیشتر مورد احتیاج مردم است قیمت بالاتری دارد هرچند که به همان میزان نیروی کار در آن به کار نرفته باشد و این تا حدودی همان گرانفروشی است که عموماً عمل شایستهای نیست.
همچنین میتوان با عرضه موارد ضروری مورد نیاز مردم بدون آنکه سودی روی آن کشیده شود به کل سیستم کمک کرد نیازی نیست که همه افراد در تولید خود سودزا باشند مهم این است که سیستم در کل سودزا باشد. مثلاً در یک کارخانه نیازی نیست که همه افراد در بخش فروش باشند یا کسانی که در خط تولید کار نمیکنند به این معنی نیست که در تولید نقشی ندارند.
از سوی دیگر، قیمت هر کالا با توجه به هزینههای ساخت آن و هزینههای توزیع آن و همچنین هزینههای زندگی افراد دخیل در این چرخه شکل میگیرد. هر چقدر افراد سطح زندگی بالاتری داشته باشند هزینه بیشتری را طلب میکنند. جدا از این هزینهها عموماً هزینههای تولید یک کالا بیشتر از هزینههای توزیع آن است اما در برخی کالاها این جریان معکوس است مثلاً در مورد اختراعات یا نرم افزارها و ... در چنین مواردی با توجه به پیشرفتهای ارتباطی به وجود آمده هزینههای انتقال بسیار پایین است و اما هزینه تولید با توجه به سطح زندگی تولیدکنندگان آنها و زمانی که صرف ابداع و اختراع آنها شده است تعیین میشود. بنابراین روشی که به کار میرود این است که هزینههای انتقال را به روشی بالا ببریم تا بتوان هزینههایی که در زمان تولید انجام شده را جبران کند. حق کپی رایت جهت این منظور ایجاد شده است اما به سه دلیل این وظیفه را به خوبی انجام نمیدهد: بازارهای سیاه دزدی ادبی را کاری سودزا کردهاند، جلوگیری از دزدی ادبی کار مشکلی است، و زمانی که موفق به رعایت کپی رایت میشویم انحصار ایجاد میکند که خود باعث به وجود آمدن قیمتهای بسیار بالا میشود.
گارلیکوو (2008) خاطر نشان میسازد که قیمتها سیگنالهای تولید نیز هستند. اگر قیمت کالایی افزایش یابد نشان دهنده نیاز جامعه به آن است و باید نیروی کار بیشتری به آن اختصاص یابد و اگر کاهش یابد نشانه وفور آن در جامعه است و منابع کمتری باید صرف آن شود. اما باید به خاطر داشته باشیم که تنها کالاهای که درخواست برای آنها وجود دارد کالاهایی نیستند که شایستگی تولید را دارند مثل تریاک. همینطور، اگر مواد اولیه برای تولید کالایی محدود باشد افزایش قیمت کمکی به تولید بیشتر نمیکند و تنها وسیله جیرهبندی است.
نتیجه
تاکنون نقش اخلاقیات در تئوری اقتصادی نادیده گرفته شده است. در این مقاله نشان دادیم که تئوری اقتصادی به اخلاق وابسته است و غالب موضوعات اقتصادی را باید برحسب امور اخلاقی تبیین نمود. اخلاقی بودن تئوری اقتصادی در موضوعات اقتصاد خردی کاملاً قابل مشاهده است؛ انگیزهها، رفتار، مطلوبیت، سود و قیمتگذاری موضوعاتی هستند که ملاحظات و مسائل اخلاقی دارند. نتایج تأمل در این موضوعات نشان میدهد که: 1. رویکرد معطوف به نفع شخصی از عقلانیت، متضمن طرد نگاهی است که انگیزه را مبتنی بر اخلاق میداند، 2. افراد، در فرآیند حداکثرسازی مطلوبیت، دست کم دو منبع ارزشمدار لذت و اخلاق را به صورت توأمان دنبال میکنند، 3. اگر مقدار پول ثابت باشد این امکان وجود ندارد که تمام افراد جامعه در یک دوره مشخص سود کسب کنند، 4. از لحاظ اخلاقی، این درک وجود دارد که تنها کالاهای مورد تقاضا کالاهایی نیستند که شایستگی تولید را دارند. قیمت افزایش یافته یک کالا به دلیل تقاضای وافر آن نمیتواند حاکی از ارزشمند بودن آن کالا برای جامعه باشد.بدین ترتیب با اندک تأملی در موضوعات منتخب اقتصاد خردی در مییابیم که چگونه تئوری اقتصادی و مقولات اخلاقی درهم تنیده هستند و این خود یک الزام تحلیلی را بر دوش اقتصاددانان میگذارد تا خلأهای موجود در این زمینه را پر بکنند.
نمایش پی نوشت ها:
1- Homo Economicus
2- Principle of Independent Wants
3- Maral Philosophy
4- Ethics
5- Maralists
6- Practical Ethics
7- آر. اف. اتکینسون، درآمدی به فلسفه اخلاق، ترجمه سهراب علوینیا، (تهران، مرکز ترجمه و نشر کتاب، 1370)، صص 15-10.
8- Morality
9- اتکینسون، پیشین، ص16.
10- Virtue
11- داروال و دیگران، نگاهی به فلسفه اخلاق در قرن بیستم، مترجم مصطفی ملکیان، (تهران، نشر سهروردی، 1381)، مقدمه مترجم.
12- Miguel Ángel Galindo & Joaquin Guzmán Cuevas, The Role of Ethics in Economics and Management: Galbraith-Drucker approaches, 2008
13- good social behavior
14- Ethical economics
15- Stigler, George J, Economics or Ethics? The Tanner Lectures on Human Values: Delivered at Harvard University April 24, 25, and 28, 1980
16- Preacher
17- Hausman, D.M. and McPherson, M.S, Taking ethics seriously, economics and contemporary moral philosophy, Journal of Economic Literature, Vo.31, 1993, pp.673
18- Alvey, James E, A Short History of Economics as a Moral Science, Journal of Markets and Morality, Vol.2, No.1, 1999, pp. 53-73
19- Rowen, Donna and Dietrich, Michael, Incorporating Ethics into Economics: Problems and Possibilities, the Association of Social Economics World Congress in Albertville, France in June 2004
20- Self-interest
21- Amitai Etzioni
22- John Broome
23- common interest
24- Amartia Sen
25- آمارتیا سن، اخلاق و اقتصاد، ترجمه حسن فشارکی، (تهران، نشر شیرازه، 1377)، ص17.
26- همان، ص22.
27- همان، ص30.
28- همان، ص31.
29- همان، ص36.
30- Utilitarianism
31- آمارتیا سن، پیشین، ص43.
32- همان، ص45.
33- همان، ص45.
34- Etzioni, Amitai, The Case for Multiple-Utility Conception, Economics and Philosophy, 2, 1986, 159-183
35- Pleasure of self
36- P-Utility (Pleasure)
37- Boulding, K. E., The Economy of Love and Fear: A Preface to Grants Economics (California: Wadsworth Publishing Company, 1973), p.191
38- Lipsey and Steiner, Economics, 4th ed., New York: Harper&Row, 1975)p.43
39- I-Utility (Interdependent)
40- X-Utility (Formal)
41- Lynne, Gary D, A Metaeconomics Look at the Case for a Multiple-Utility Conception, Nebraska Agricultural Research Division Journal Series # 13136, 2000
42- Moral v. amoral perspectives
43- Metaeconomics
44- Self-interest
45- Other-interest
46- Mill, John Stuart, Principles of Political Economy, (London, John Parker, West Strand, 1886), Ch. II, Section 2.
47- Griffiths, M.R and Lucas, J.R, Ethical Economics, Third Draft, Tuscany, Oxford and Somerset, 1995
48- Monetary Profit
49- Garlikov, Richard, Ethical and Philosophical Foundations of Economics, 2008, available online at: http://www.garlikov.com/EPFE/econtoc.htm
نمایش منبع ها:
اتکینسون، آر. اف. درآمدی به فلسفه اخلاق، ترجمه سهراب علوینیا، تهران، مرکز ترجمه و نشر کتاب، 1370.
دادگر، یدالله، حسین نمازی، ارتباط اقتصاد متعارف با اقتصاد ارتدکس و اقتصاد اخلاق مدار: موضوعات انتخابی در اقتصاد و اقتصاد اسلامی، شرکت سهامی انتشار، 1385.
داروال و دیگران، نگاهی به فلسفه اخلاق در قرن بیستم، مترجم: مصطفی ملکیان، تهران، نشر سهروردی، 1381.
سن، آمارتیا، اخلاق و اقتصاد، ترجمه حسن فشارکی، تهران، نشر شیرازه، 1377.
Alvey, James E, An Introduction to Economics as a Moral Science, Institue Working Paper, 15, December, 1999
Alvey, James E, A Short History of Economics as a Moral Science, Journal of Markets and Morality, Vol.2,No.1, 1999
Boulding, K. E., The Economy of Love and Fear: A Preface to Grants Economics. California: Wadsworth Publishing Company, 1973.
Broome, J, Ethics out of economics, Cambridge, England and New York, Cambridge University Press, 1999
Etzioni, Amitai, The Case for Multiple-Utility Conception, Economics and Philosophy, 2, 1986
Griffiths, M.R, and Lucas, J. R, Ethical Economics, Third Draft, Tuscany, Oxford and Somerset, 1995
Galindo, Miguel-Angel & Joaquin Guzman Cuevas, The Role of Ethics in Economics and Management: Galbraith-Drucker approaches, International Atlantic Economic Society, 14, 2008
Garlikov, Richard, Ethical and Philosophical Foundations of Economics, 2008, available online at:
http://www.garlikov.com/EPFE/econtoc.htm
Hausman, D.M. and McPherson, M.S, Taking ethics seriously, economics and contemporary moral philosophy, Journal of Economic Literature, Vol. 31, 1993
Lipsey R.G. and Steiner P.O., Economics, 4th ed., New York: Harper&Row, 1975
Lynne, Gary D, A Metaeconomics Look at the Case for a Multiple-Utility Conception, Nebraska Agricultural Research Division Journal Series # 13136, 2000
Miguel-Angel Galindo & Joaquin Guzman Cuevas, The Role of Ethics in Economics and Management: Galbraith-Drucker approaches, 2008
Mill, John Stuart, Principles of Political Economy, London, John Parker, West Strand, 1886
Rothschild, K. W, Ethics and Economic Theory, Edward Elgar, Aldershot, 1993
Rowen, Donna and Dietrich, Michael, Incorporating Ethics into Economics: Problems and Possibilities, the Association of Social Economics World Congress in Albertville, France in June 2004
Stigler, George J, Economics or Ethics? The Tanner Lectures on Human Values: Delivered at Harvard University April 24, 25, and 28, 1980
Williams Alan, How economics could extend the scope of ethical discourse, Journal of Medical Ethics, 2001
فرامرز قراملکی، احد، (1389) اخلاق کاربردی در ایران و اسلام، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول