نویسنده: علی نصیری (1)
میتوان نقاط اشتراک و افتراق قرآن و کتاب مقدّس را در سه محور اصلی بررسی کرد که عبارتند از:
1. منشأ نزول؛ 2. ماهیت نزول؛ 3. ماهیت متن.
1. ماهیت این الهام چیست؟ آیا به مثابه بارقههایی است که گاه در دل مؤمنان زده شده و برای برونرفت از بحرانها کارگشایی دارد؟ یا مرتبهای آشکارتر از آن است؟! به عبارت روشنتر، آیا دریافت کنندگان الهام الاهی در جایگاه نویسندگان کتاب مقدس، خود از منشأ این الهام اطلاع داشتهاند یا نه؟ اگر اطلاع داشتهاند، چنین الهامی چه تفاوتی با وحی دارد و چرا آنان ادعای پیامبری نکردند؟! آیا برقراری اتصال خداوند با فردی که از انسانها و ابلاغ پیام و آن گاه نگارش یک کتاب آسمانی، مقومات اصلی پیامبری را تشکیل نمیدهد؟!
2. اگر تألیف بخشهای کتاب مقدس با الهام الاهی انجام گرفته باشد، چرا گاه درباره برخی از آموزههای آن میان متالهان مسیحی اختلاف وجود دارد؟ و به طور مثال، چرا به استناد برخی از اناجیل، نظریه تثلیث تثبیت و به استناد برخی دیگر این نظریه نفی شده است و چرا گاه میان آموزههای کتاب مقدس با آموزههای علمی یا براهین عقلی تناقض وجود دارد؟! و چرا متکلمان مسیحی با دستی لرزان از تأثیر حالات دریافت کنندگان این الهام، محدودیتهای ذهنی، وضعیت و مقتضیات زبانی و محیطی آنان سخن به میان آوردهاند؟! با چنین فرضهایی دیگر چگونه میتوان حتی مضامین کتاب مقدس را از آنِ خداوند دانست؟!
3. ملاک و معیار اعتبار و حجیت چنین الهامی که مبنای تلقی آسمانی دانستن کتاب مقدس است، چیست؟ به عبارت روشنتر، اعتبار الهام از چه راهی قابل اثبات است. اگر از راه کتاب مقدس باشد که دور لازم میآید؛ زیرا فرض آن است که خود کتاب مقدس از رهگذر الهام به ما رسیده است؛ بنابراین خود نمیتواند اعتبار دهنده به الهام باشد، و اگر از راه عقل باشد، عقل چگونه میتواند از اعتبار امری که ماهیت آن ناشناخته است، دفاع کند؟!
4. بنا به ادعای متکلمان مسیحی، بسیاری از دریافت کنندگان الهام روحالقدس ناشناخته بوده و نام و اثری از آنان در تاریخ برجای نمانده است. در این صورت، ما بر اساس چه مبنا و معیاری میتوانیم صحت و درستی ادعای آنان مبنی بر دریافت و الهام الاهی را اثبات کنیم. آیا صرف آن که در سده پانزدهم بزرگان کلیسا بر درستی شماری از متون بر جای مانده از گذشته، صحه گذاشتهاند، به رغم پذیرش واقعیت مجهول بودن هویت گردآورندگان عموم بخشهای کتاب مقدس حتی برای این شورا، آیا میتوان این تصدیق و تأیید را پذیرفت؟!
5. با فرض شناخته بودن هویت و نام اشخاص مدعی دریافت الهام الاهی، از کجا و بر اساس چه موازینی میتوان آنان را در ادعای دریافت الهام صادق دانست و با قاطعیت از آسمانی بودن محتوای کتاب مقدس دفاع کرد؟!
6. حتی اگر نام و هویت دریافت کنندگان الهام الاهی و صداقت آنان در ادعای دریافت الهام را بپذیریم، از کجا میتوان با قاطعیت اذعان داشت که در الهام همه یا بخشی از متون، پیامهای شیطانی و غیرالاهی تعبیه نشده است؟!
آیا مسیحیان به سان عارفان مسلمان، خود اذعان ندارند که گاه در الهامات و مکاشفات، وسوسهها، خاطرهها و توهمات کاذب نیز راه یافته و تشخیص آنها بسیار دشوار است؟! آیا درباره الهام به سان وحی آسمانی به پیامبران، حفظ و مراقب خداوند و فرشتگان از هرگونه دخالت شیطان، تضمین داده شده است؟! مگر نه این است که شورای ترنت در نشست خود در سال؟ شماری از بخشهای متداول کتاب مقدس و نیز اناجیل و رسالههای مقدس را ابطال نکرد؟! معیار آنان در ابطال این کتابها چه بوده است؟!
7. حال اگر از همه اشکالات گذشته درگذریم و بپذیریم که خداوند با الهام به دور از هر شائبهای، تمام متون کتاب مقدس را به گردآورندگان شناخته شده یا گمنام آنها طی 1500 سال ابلاغ کرده است، جای این پرسش اساسی است که اگر خداوند بنا بر ادعای مسیحیان از رهگذر روح فعال خود (روحالقدس) تا این اندازه و تا این سالها با بشر همراه شده و کوشیدهاند تا این متون را به مخاطبان آنها الهام کند، تا انسانها از هدایت الاهی محروم نشوند؛
اولاً: چرا به جای انتخاب این روش، کتاب مقدس وحی شده به پیامبران پیشین را که دست کم مسیحیان درباره موسی و سایر پیامبران پیش از عیسی میپذیرند، به صورت لفظ و متن حفظ نکرد، تا این همه اختلاف و تشکیک ایجاد نشده و پس از قرنها اختلاف، شورای ترنت مجبور نباشد بر سر چند کتاب اجماع کند و بقیه کتابها از اعتبار ساقط سازد؟!
ثانیاً: با فرض پیش گفته، چرا خداوند فقط برای شماری خاص از افراد، آن هم از دوران موسی (علیه السلام) تا سدههای اولیه تاریخ مسیحیت طی 1500 سال شیوه الهام خود را ادامه داد و چرا این الهام همچنان استمرار نیافت؟! اگر قرار باشد چنین الهامی لزوماً از جنس وحی نباشد، چرا پسینیان از موهبت آن محروم شدهاند؟ آیا میان عالمان و اسقفها و پاپهای مسیحی تاکنون هیچ کس پیدا نشده که در پاکی و شایستگی به یکی از گذشتگان مانند شود تا بخشهای دیگر از کتاب مقدس یا اصلاحیههایی از کتابهای مقدس پیشین به او الهام شود؟
آیا اکنون که میان سه فرقه کاتولیک، پروتستان، و ارتودکس درباره شماری از مفاهیم و آموزههای مسیحیت اختلاف است، و حتی در شمار کتابهای عهد عتیق اختلاف است، چرا که خدای فعال و دلسوز که طی 1500 سال از الهام نیاسود، از رهگذر روح القدس که به ادعای مسیحیان همچنان مستمر و فعال است، با الهام خود به حل این مشکلات و گرهها نمیپردازد؟!
در برابر، به اذعان مسیحیان، کتاب مقدس طی زمانی بس طولانی یعنی 1500 سال بر شماری بس فراوان از اشخاص که نام و هویت آنان مجهول است، با زبانهای گوناگون الهام شده. این امر خود از متنی غیرمنسجم و چند پارچه حکایت میکند. از سویی دیگر، عدم انتساب لفظ کتاب مقدس به خداوند، چنان که متکلمان مسیحی خود اذعان کردهاند،عملاً راه را برای انکار صفت عصمت لفظی کتاب مقدس و در نتیجه پذیرش احتمال کاستی و فزونی در آن هموار میسازد؛ چنان که پیشتر به نمونههایی از آن اشاره شد. بر فرض آن که بر عدم تحریف متن کتاب مقدس پافشاری شود، به سبب آن که متن کتاب مقدس محصول ذهن انسانی است (هر چند از الهام بهره دارد) هیچگاه به سان متنی که منعکس کننده لفظ و عین کلام خداوند است، با قاطعیت و اطمینان نمیتوان برای استخراج گزارههای دینی به الفاظ و عبارتهای آن استناد کرد؛ از این جهت میان قرآن و کتاب مقدس تفاوت فاحشی برقرار است.
فصلنامه قبسات، دوره 12، شماره 43، بهار 1386، صفحه 59-86
1. منشأ نزول؛ 2. ماهیت نزول؛ 3. ماهیت متن.
1. منشأ نزول
ظاهراً میان مسلمانان و مسیحیان از این جهت که هر یک منشأ صدور کتاب آسمانی خود را خداوند میدانند، اختلافی وجود ندارد. بر این اساس، پیروان هر دو دین، کتاب خود را آسمانی میدانند و برای آن قداست خاصی قائلند با این تفاوت که مسلمانان قرآن را عین کلام الاهی میدانند؛ اما مسیحیان عموماً کتاب مقدس را نه لفظ کلام الاهی، بلکه حامل مضامین و محتوای پیامهای الاهی میشمرند. هر چند چنان که گذشت، شماری بس اندک از مسیحیان درباره کتاب مقدس همان عقیدهای را ابراز کردهاند که مسلمانان درباره قرآن معتقدند. این اندیشه چنان که اکثر متکلمان مسیحی گفتهاند، با حقایق تاریخی و مشکلات موجود در متن کتاب مقدس ناسازگار است.2. ماهیت نزول
مسلمانان از آن جا که معتقدند تمام حروف، کلمات، جملات و آیات قرآن با شکل کنونی و چینش فعلی و با زبان عربی بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وحی شده، برای سرتاسر قرآن ماهیتی آسمانی و قداستی خاص قائلند. و معتقدند که از تمام حروف، کلمات، جملات قرآن و نوع چینش آنها، بر اساس موازین و قواعد تفسیر میتوان پیامها و آموزههای الاهی را استخراج کرد؛ بنابراین، نزول قرآن را مبتنی بر وحی آسمانی میدانند، و وحی شیوهای است مخصوص که خداوند از رهگذر آن کلام خود را منحصراً به پیامبران میرساند؛ اما مسیحیان (به استثنای شماری اندک) بر این اعتقادند که هیچ یک از بخشهای کتاب مقدس سخن مستقیم خداوند یا گفتار مستقیم پیامبران نیست. حتی بخشهای اصلیتر یعنی تورات یا اناجیل چهارگانه به ترتیب به وسیله موسی یا عیسی (علیه السلام) تدوین نشده است. مسلمانان از آن جا که معتقدند تمام حروف، کلمات، جملات و آیات قرآن با شکل کنونی و چینش فعلی و با زبان عربی بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وحی شده، برای سرتاسر قرآن ماهیتی آسمانی و قداستی خاص قائلند. افزون بر این، حتی بر این باورند که این کتابها زمان حیات پیامبران و با اشراف آنان فراهم نیامده است؛ چه، بر این باورند که متن کتاب مقدس شامل عهد عتیق و عهد جدید طی 1500 سال به وسیله نویسندگان بشری آن هم تحت تأثیر زبان، وضعیت و مقتضیات و محدودیتهای روزگار خود، با الهام الاهی این متون را فراهم آوردهاند؛ بدین جهت میپذیرند که متن اولیه کتاب مقدس به زبانهای گوناگون فراهم آمده است؛ بنابراین، پدیده گسست کامل میان مقدس با خداوند و حتی پیامبران در جایگاه آورنده اولیه این کتابها، به صورت قاعدهای مسلّم میان مسیحیان و البته یهودیان پذیرفته شده است. یگانه چیزی که از نظر آنان حلقه اتصال میان این متون و خداوند را برقرار کرده، پدیده الهام است که پیوسته تأکید میکنند روحالقدس (که نظر آنان روح فعال و منتشر خداوند میان مردم است) محتوای متون مقدس را به نویسندگان کتابهای مقدس و بخشهای آن الهام کرده؛ بنابراین، از این جهت که تمام متون کتاب مقدس،الهام خداوند به نویسندگان بشری است میتوان آنها را کتابهای آسمانی و حاوی پیامهای الاهی برشمرد؛ بنابراین، از نظر مسیحیان، کتاب مقدس، بر الهام متکی است.بیشتر بخوانید: علل اختلاف بین ادیان و فرقه های اسلامی چیست؟
نقد الهام به صورت منشا حجیت کتاب مقدس
کنار گروهی بس اندک که مبنای حجیت کتاب مقدس را املای خداوند میدانند، اکثریت و عموم متالهان مسیحی مبنای اعتبار کتاب مقدس را انتساب آن به الهام الاهی میشمرند؛ از این جهت جا دارد که برای روشن ساختن میزان ارزش و کارکرد الهام و شبهاتی که در این زمینه مطرح میشود، پرسشهایی را مطرح کنیم:1. ماهیت این الهام چیست؟ آیا به مثابه بارقههایی است که گاه در دل مؤمنان زده شده و برای برونرفت از بحرانها کارگشایی دارد؟ یا مرتبهای آشکارتر از آن است؟! به عبارت روشنتر، آیا دریافت کنندگان الهام الاهی در جایگاه نویسندگان کتاب مقدس، خود از منشأ این الهام اطلاع داشتهاند یا نه؟ اگر اطلاع داشتهاند، چنین الهامی چه تفاوتی با وحی دارد و چرا آنان ادعای پیامبری نکردند؟! آیا برقراری اتصال خداوند با فردی که از انسانها و ابلاغ پیام و آن گاه نگارش یک کتاب آسمانی، مقومات اصلی پیامبری را تشکیل نمیدهد؟!
2. اگر تألیف بخشهای کتاب مقدس با الهام الاهی انجام گرفته باشد، چرا گاه درباره برخی از آموزههای آن میان متالهان مسیحی اختلاف وجود دارد؟ و به طور مثال، چرا به استناد برخی از اناجیل، نظریه تثلیث تثبیت و به استناد برخی دیگر این نظریه نفی شده است و چرا گاه میان آموزههای کتاب مقدس با آموزههای علمی یا براهین عقلی تناقض وجود دارد؟! و چرا متکلمان مسیحی با دستی لرزان از تأثیر حالات دریافت کنندگان این الهام، محدودیتهای ذهنی، وضعیت و مقتضیات زبانی و محیطی آنان سخن به میان آوردهاند؟! با چنین فرضهایی دیگر چگونه میتوان حتی مضامین کتاب مقدس را از آنِ خداوند دانست؟!
3. ملاک و معیار اعتبار و حجیت چنین الهامی که مبنای تلقی آسمانی دانستن کتاب مقدس است، چیست؟ به عبارت روشنتر، اعتبار الهام از چه راهی قابل اثبات است. اگر از راه کتاب مقدس باشد که دور لازم میآید؛ زیرا فرض آن است که خود کتاب مقدس از رهگذر الهام به ما رسیده است؛ بنابراین خود نمیتواند اعتبار دهنده به الهام باشد، و اگر از راه عقل باشد، عقل چگونه میتواند از اعتبار امری که ماهیت آن ناشناخته است، دفاع کند؟!
4. بنا به ادعای متکلمان مسیحی، بسیاری از دریافت کنندگان الهام روحالقدس ناشناخته بوده و نام و اثری از آنان در تاریخ برجای نمانده است. در این صورت، ما بر اساس چه مبنا و معیاری میتوانیم صحت و درستی ادعای آنان مبنی بر دریافت و الهام الاهی را اثبات کنیم. آیا صرف آن که در سده پانزدهم بزرگان کلیسا بر درستی شماری از متون بر جای مانده از گذشته، صحه گذاشتهاند، به رغم پذیرش واقعیت مجهول بودن هویت گردآورندگان عموم بخشهای کتاب مقدس حتی برای این شورا، آیا میتوان این تصدیق و تأیید را پذیرفت؟!
5. با فرض شناخته بودن هویت و نام اشخاص مدعی دریافت الهام الاهی، از کجا و بر اساس چه موازینی میتوان آنان را در ادعای دریافت الهام صادق دانست و با قاطعیت از آسمانی بودن محتوای کتاب مقدس دفاع کرد؟!
6. حتی اگر نام و هویت دریافت کنندگان الهام الاهی و صداقت آنان در ادعای دریافت الهام را بپذیریم، از کجا میتوان با قاطعیت اذعان داشت که در الهام همه یا بخشی از متون، پیامهای شیطانی و غیرالاهی تعبیه نشده است؟!
آیا مسیحیان به سان عارفان مسلمان، خود اذعان ندارند که گاه در الهامات و مکاشفات، وسوسهها، خاطرهها و توهمات کاذب نیز راه یافته و تشخیص آنها بسیار دشوار است؟! آیا درباره الهام به سان وحی آسمانی به پیامبران، حفظ و مراقب خداوند و فرشتگان از هرگونه دخالت شیطان، تضمین داده شده است؟! مگر نه این است که شورای ترنت در نشست خود در سال؟ شماری از بخشهای متداول کتاب مقدس و نیز اناجیل و رسالههای مقدس را ابطال نکرد؟! معیار آنان در ابطال این کتابها چه بوده است؟!
7. حال اگر از همه اشکالات گذشته درگذریم و بپذیریم که خداوند با الهام به دور از هر شائبهای، تمام متون کتاب مقدس را به گردآورندگان شناخته شده یا گمنام آنها طی 1500 سال ابلاغ کرده است، جای این پرسش اساسی است که اگر خداوند بنا بر ادعای مسیحیان از رهگذر روح فعال خود (روحالقدس) تا این اندازه و تا این سالها با بشر همراه شده و کوشیدهاند تا این متون را به مخاطبان آنها الهام کند، تا انسانها از هدایت الاهی محروم نشوند؛
اولاً: چرا به جای انتخاب این روش، کتاب مقدس وحی شده به پیامبران پیشین را که دست کم مسیحیان درباره موسی و سایر پیامبران پیش از عیسی میپذیرند، به صورت لفظ و متن حفظ نکرد، تا این همه اختلاف و تشکیک ایجاد نشده و پس از قرنها اختلاف، شورای ترنت مجبور نباشد بر سر چند کتاب اجماع کند و بقیه کتابها از اعتبار ساقط سازد؟!
ثانیاً: با فرض پیش گفته، چرا خداوند فقط برای شماری خاص از افراد، آن هم از دوران موسی (علیه السلام) تا سدههای اولیه تاریخ مسیحیت طی 1500 سال شیوه الهام خود را ادامه داد و چرا این الهام همچنان استمرار نیافت؟! اگر قرار باشد چنین الهامی لزوماً از جنس وحی نباشد، چرا پسینیان از موهبت آن محروم شدهاند؟ آیا میان عالمان و اسقفها و پاپهای مسیحی تاکنون هیچ کس پیدا نشده که در پاکی و شایستگی به یکی از گذشتگان مانند شود تا بخشهای دیگر از کتاب مقدس یا اصلاحیههایی از کتابهای مقدس پیشین به او الهام شود؟
آیا اکنون که میان سه فرقه کاتولیک، پروتستان، و ارتودکس درباره شماری از مفاهیم و آموزههای مسیحیت اختلاف است، و حتی در شمار کتابهای عهد عتیق اختلاف است، چرا که خدای فعال و دلسوز که طی 1500 سال از الهام نیاسود، از رهگذر روح القدس که به ادعای مسیحیان همچنان مستمر و فعال است، با الهام خود به حل این مشکلات و گرهها نمیپردازد؟!
3. ماهیت متن
چنان که از مباحث پیش گفته دانسته شد، قرآن با داشتن حدود شش هزار آیه طی 23 سال مشخص و محدود و فقط بر یک شخص یعنی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با یک زبان و لفظ، یعنی زبان عربی فرود آمد و در متن آیات آن بر حفظ و ماندگاری آن از سوی خداوند تضمین داده شد؛ چنان که عصمت و نزاهت آن از هرگونه دخل و تصرف مورد اجماع همه مسلمانان است. تمام این ویژگیها نشان دهنده اتقان، اصالت، یکپارچگی و سامانمندی قرآن در جایگاه متن مقدس مسلمانان است.در برابر، به اذعان مسیحیان، کتاب مقدس طی زمانی بس طولانی یعنی 1500 سال بر شماری بس فراوان از اشخاص که نام و هویت آنان مجهول است، با زبانهای گوناگون الهام شده. این امر خود از متنی غیرمنسجم و چند پارچه حکایت میکند. از سویی دیگر، عدم انتساب لفظ کتاب مقدس به خداوند، چنان که متکلمان مسیحی خود اذعان کردهاند،عملاً راه را برای انکار صفت عصمت لفظی کتاب مقدس و در نتیجه پذیرش احتمال کاستی و فزونی در آن هموار میسازد؛ چنان که پیشتر به نمونههایی از آن اشاره شد. بر فرض آن که بر عدم تحریف متن کتاب مقدس پافشاری شود، به سبب آن که متن کتاب مقدس محصول ذهن انسانی است (هر چند از الهام بهره دارد) هیچگاه به سان متنی که منعکس کننده لفظ و عین کلام خداوند است، با قاطعیت و اطمینان نمیتوان برای استخراج گزارههای دینی به الفاظ و عبارتهای آن استناد کرد؛ از این جهت میان قرآن و کتاب مقدس تفاوت فاحشی برقرار است.
پینوشت:
1. استادیار گروه معارف اسلامی دانشگاه علم و صنعت ایران.
منبع مقاله :فصلنامه قبسات، دوره 12، شماره 43، بهار 1386، صفحه 59-86