بر اساس بررسی‌ها و کاوشهای انجام گرفته در سواحل شمالی و جنوبی تنگه‌ی هرمز

پیشنهادی برای جایگاه بندر پارتی اُمانا

در عصر امپراطوری پارتیان، کرانه‌های خلیج فارس میان چند ایالت یا استان ایرانی تقسیم‌بندی شده بود. کرانه‌های جنوبی آن بخشی از شبه جزیره عربستان را شامل می‌شد. کرانه‌های غربی در ایالت یا استان مسن یا میسان قرار گرفته
سه‌شنبه، 22 اسفند 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
پیشنهادی برای جایگاه بندر پارتی اُمانا
 پیشنهادی برای جایگاه بندر پارتی اُمانا

نویسندگان:
دکتر حکمت اله ملاصالحی (1)
دکتر علیرضا خسروزاده (2)
دکتر محمد اسماعیل اسمعیلی جلودار (3)

چکیده

در عصر امپراطوری پارتیان، کرانه‌های خلیج فارس میان چند ایالت یا استان ایرانی تقسیم‌بندی شده بود. کرانه‌های جنوبی آن بخشی از شبه جزیره عربستان را شامل می‌شد. کرانه‌های غربی در ایالت یا استان مسن یا میسان قرار گرفته بود. کرانه‌های شمالی خلیج‌فارس نیز به سه ایالت یا استان کارمانیا (کرمان)، پارس (فارس) و خوزستان تعلق داشت. در این کرانه‌ها یا مناطق ساحلی خلیج‌فارس بنادر در خور توجه و مهمی نیز در این دوره وجود داشت. از جمله مهمترینشان بنادر پارتی که پُلینی و پریپلوس به آن شاره کرده‌اند؛ اُماناست که به احتمال در کرانه‌های تنگه‌ی هرمز قرار داشته است. در بررسیهای انجام شده در کرانه‌های شمالی و جنوبی تنگه‌ی هرمز شماری محوطه باستانی که مرتبط با بنادر تجاری و متعلق به عصر پارتیان نیز شناسایی و ثبت و گزارش شده که بندر باستانی اُمانا می‌توانسته از جمله آنها بوده باشد. نام این محوطه‌ها چنینند: کهور لنگر چینی (نخل ابراهیمی) در سواحل میناب، اددور در سواحل شارجه‌ی امارات و سوهار در سواحل کشور عمان. در نوشتار حاضر سعی شده با استناد به منابع نوشتاری کلاسیک و نیز شواهد باستان‌شناختی، جای نام بندر باستانی اُمانا که در منابع مکتوب و مستندات تاریخی از آن به عنوان یکی از بنادر اصلی و شاخص خلیج‌فارس در عصر امپراطوری پارتیان یاد شده، مشخص شود. روش‌شناسی پژوهش پیش‌رو، هم متکی بر منابع نوشتاری است و هم مبتنی بر پژوهشهای میدانی و یافته‌های باستان‌شناختی که باستان‌شناسان خارجی در مناطق سواحل جنوبی خلیج‌فارس و باستان‌شناسان ایرانی در کرانه‌های شمالی انجام داده‌اند. شایان ذکر است که در میان سه تن از نگارندگان نوشتار حاضر، دو تن (خسروزاده و اسمعیلی جلودار) خود کاوشگران این محوطه‌ها در سواحل شمالی خلیج‌فارس در مناطق مشرف به تنگه‌ی هرمز بوده‌اند.
 

مقدمه

بر صحنه آمدن و از صحنه بدر شدن قدرتها و نظامهای سیاسی و فراز و فرود دولتها و قدرتهای جهانی بر قبض و بسط و درجه و دامنه‌ی اهمیت راهبردی جغرافیای طبیعی اعم از برّی و بحری و نیز بر تقدیر تاریخی مردمان به طور مقدر و اجتناب‌ناپذیر همواره تأثیر داشته است و آبراهه‌ی خلیج‌فارس از این قاعده مستثنی نیست. هم مستندات تاریخی و منابع مکتوب و هم مدارک و شواهد باستان‌شناختی و کاوشها و مطالعات میدانی باستان‌شناسان موید قبض و بسط‌های گسترده‌یی است که آبراهه‌ی خلیج‌فارس و کرانه‌های آن در هزاره‌های اخیر از سر گذرانده است. در بررسی‌های که طی سالهای اخیر در سواحل جنوبی خلیج‌فارس انجام شده، شمار زیادی محوطه‌ی مربوط به عصر امپراطوری پارتیان شناسایی و ثبت شده است. در میان محوطه‌های شناسایی شده در کشورهای عمان و امارات، سه محوطه حائز اهمیت بسیار بوده و از شواهد مکشوف و مطالعات انجام شده چنین استنباط می‌شود که هر کدام بنادر تجاری بزرگ در زمان خود بوده‌اند. دو هزار کیلومتر طول جغرافیای ساحلی شمالی خلیج‌فارس که دامن جغرافیای ایران زمین را به سوی دریاهای آزاد می‌گشاید، اهمیت راهبردی آن را برای کشور صد چندان کرده است؛ آبراهه و خلیجی که هم منابع و مستندات تاریخی و هم شواهد و مدارک باستان‌شناختی بر نام ایرانی آن هم حضور تاریخی ایرانیان بر جغرافیا و مناطق ساحلی آن در طول تاریخ مهر تأیید و انگشت تأکید می‌نهند. نوشتار حاضر انگشت اشارت و تأکیدش بر همین حضور تاریخی ایرانیان نشانه رفته است؛ البته با اتکاء به منابع و مستندات تاریخی و ابتناء به مدارک و شواهد باستان‌شناختی.
از منابع مکتوب و مستندات تاریخی و شواهد باستان‌شناختی چنین استناد می‌شود که بنادر مهم و شاخص عصر پارتی خلیج‌فارس هم در مقیاس داد و ستد و تجارت منطقه‌یی و هم در مقیاس فرامنطقه‌یی فعالیت می‌کرده‌اند. این بنادر در کرانه‌های جنوبی خلیج‌فارس بنیاد پذیرفته بودند. از جمله مهمترین‌شان که در منابع نوشتاری کلاسیک به آن اشاره شده، بندر اُمانا بوده است. در رابطه با مکان فعلی یا موقعیت مکانی در میان پژوهشگران این بنادر اتفاق نظر وجود ندذارد و اختلاف آراء همچنان به قوت خود باقی است. آنچه از نوشته‌ها و روایات به جای مانده از پریپلوس و پلینی استنباط می‌شود این است که به طور کلی می‌توان نظرات ارائه شده درباره‌ی این بنادر (امانا) را به چهار گروه تقسیم‌بندی کرد: نظر گروهی بر این است که اُمانا در کرانه‌های ایران قرار داشته است؛ در مکران، در گدروزیای باستان، در سواحل کرمان یا کارمانیای باستان به زبان هلتی. نظر دیگر این است که در سواحل بتینه در شبه‌جزیره‌ی عمان قرار داشته است. نظر دیگر بر کرانه‌های جنوبی خلیج‌فارس بین رأس مسندم و شبه‌جزیره‌ی قطر انگشت تأکید می‌نهند.

اُمانا در نوشته‌های پریپلوس و پلینی

یکی از منابع کلاسیک که به امانا به عنوان یک بندرگاه پارتی اشاره کرده، کتاب پرپیلوس (4) است. این کتاب احتمالاً بین سالهای 40 تا 70 میلادری توسط مورخی ناشناس نوشته شده است. در این کتاب به بنادر و راههای تجاری دریایی بین اسکندریه در مصر تا بنادر جنوبی و غربی هند اشاره شده است. از مهمترین بنادر و شهرهایی که در پرپیلوس به آنها اشاره شده است می‌توان به بندر موسچا (5)، امانا (6) و آپولوگوس اشاره کرد (Potts, 2009:41).
در کتاب پریپلوس در ارتباط با بنادر اُمانا و آپولوگوس آمده است:
آن سوی این تنگه دریای خیلی بزرگ و پهن خلیج فارس قرار گرفته است. در انتهای این خلیج، شهر بندری به نام آپولوگوس واقع شده که در نزدیکی خاراکس اسپاسینو و رودخانه‌ی فرات قرار گرفته است. با کشتیرانی از دهانه‌ی خلیج فارس، پس از شش روز، شهر تجاری دیگر پارسی به نام اُمانا قرار دارد. از باریاگازا (7) به هردوی این شهرهای بندری کشتی‌های بزرگی به طور مرتب فرستاده می‌شود، که با مس و چوب صندل و الوار ساج و کنده‌های درخت ساج و آبنوس پر شده‌اند. کندر نیز از کانا به اُمانا فرستاده می‌شود. از اُمانا تا عربستان قایق‌های کوچکی ساخته می‌شود که به نام مدارات (8) معروف هستند. از هر دوی این بنادر به باریاگازا و عربستان شمار زیادی مروارید، نمونه‌های نامرغوب کالاهای هندی؛ مثل فلفل، لباس، شراب، مقدار فراوانی خرما، طلا و برده صادر می‌شود (Casson, 1989: 73, 180).
پلینی نیز اطلاعات دقیق و فراوانی از مردم، قبایل و مکانهای جنوب شرق عربستان ارائه داده است. چند جزیره و شهر مهمی که پلینی به انها اشاره کرده است، عبارتند از: جزیره‌ی آسکیلیاو رینیا، بندر کوبوییا اورسا (9) و بنادر اُمانا و باتراساواو (10) (Pliny,NH 6. 32. 149-152).
 پیشنهادی برای جایگاه بندر پارتی اُمانا

سواحل جنوب خلیج فارس

در بررسی‌های که طی سالهای اخیر در سواحل جنوبی خلیج‌فارس انجام شده، شمار زیادی محوطه‌ی مربوط به عصر امپراطوری پارتیان شناسایی و ثبت شده است. در میان محوطه‌های شناسایی شده در کشورهای عمان و امارات، سه محوطه حائز اهمیت بسیار بوده و از شواهد مکشوف و مطالعات انجام شده چنین استنباط می‌شود که هر کدام بنادر تجاری بزرگ در زمان خود بوده‌اند.
یکی از این سه محوطه در چهار کیلومتری جنوب سوهار در منطقه‌یی بین قَیل شیبول و سوَیهیرِه در کشور عمان قرار گرفته که به نام تپه (SH 11) معروف است. این تپه به قطر 160 متر و ارتفاع 3/5 متر مربوط به دوره‌ی پارت و ساسانی است. این تپه طی بررسی‌های دانشگاه ‌هاروارد در سال 1973. م شناسایی و ثبت شد. هیئت فرانسوی نیز در سال 1980.م این محوطه را بررسی و سفال و مواد فرهنگی بیشتری از سطح محوطه جمع‌آوری کرد. این هیئت مطالعه‌ی سفالهای مکشوف را در برنامه‌ی کاری خود داشت، اما به دلیل نداشتن تخصص کافی در این زمینه از مطالعه‌ی آنها منصرف شد. مطالعه‌ی ‌هامفریز اشاره کرده که سفالهای این محوطه مشابه به سفالهای محوطه‌ی دیگری در وادی بَهلا هستند (Humpheries, 1974: 49-51).
او همچنین بر اساس مطالعه‌ی سفالهای به دست آمده از این محوطه، یاداور می‌شود که ارتباطات و مناسبات مهم و جدی میان ساکنان و مردمان این محوطه و محوطه‌های واقع در پاکستان و ایران، به ویژه محوطه‌های واقع در میناب و جیرفت، تپه یحیی، دهانه غلامان و قلعه نو وجود داشته است. هامفریز با توجه به مواد فرهنگی بدست آمده از این تپه اشاره کرده که احتمالاً این تپه همان بندر اُمانای باستان است که در منابع کلاسیک به آن اشاره شده است (Ibid: 53-54).
 پیشنهادی برای جایگاه بندر پارتی اُمانا
شکل1: موقعیت محوطه‌های مهم پارتی در تنگه‌ی هرمز
تپه‌ی «SH 11» در اواخر دوره‌ی اهن ایجاد شده و در قرن سوم میلادی با تغییرات سیاسی و اقتصادی در خور توجهی که به وجود آمد، متروک شد. در واقع تمامی سفالها و اشیای سنگی به دست آمده از سطح محوطه مربوط به عصر آهن می‌باشد. هیچ قطعه سفال و دیگر مواد فرهنگی که مرتبط و منتسب و متعلق به قرن دوم و نیمه‌ی قرن اول پیش از میلاد باشد از این محوطه به دست نیامد (Kervran, 2004: 292).
بنابراین، بر اساس متون کلاسک رومی و یونانی (پریپلوس و پلینی) که مربوط به قرن اول میلادی هستند‌ هامفریز بر این باور است که این محوطه احتمالاً اُمانای باستان است. هر چند در متون کلاسیک اشاره‌یی به جای دقیق این بندر نشده است.
همانطور که می‌دانیم از مِزون (11) به عنوان بیست و هفتمین استان امپراطوری ساسانی در کتیبه‌ی نقش رستم، نامبرده شده است. منابع سریانی اشاره کرده‌اند که مِزون یک مکان اسقف‌نشین در قرون پنجم تا هفتم میلادی بوده است. در حدود سال 225.م یک مکان اسقف‌نشین در قَطَریه (12) وجود داشته است. هیئت‌های نسطوری احتمالاً هم از طریق زمینی و هم از طریق دریا بین شمال (مسن و نواحی شمال خلیج فارس) تا جنوب (جنوب و جنوب شرق عربستان) تا اُمانا تجارت می‌کرده‌اند. در سال 676.م جرج اول کاتولیک، یک شورای مسیح در دارین در جزیره‌ی تاروت تشکیل داد. این شورا از اسقفهای دارین، مِزون، حَجر و حتا تشکیل
شده بود. نویسندگان مسلمان نیز از سوهار با نام مزون ساد کرده‌اند (13) سوهار بندری مشهور و بزرگ، مربوط به دوره‌ی ساسانی و اسلامی در دویست کیلومتری شمال مسقط و دویست کیلومتری جنوب دبی قرار گرفته است (شکل 1). حداقل سه پروژه‌ی کاوش و دو فصل بررسی در سوهار انجام شده است (Costa& Wilkinson, 1987: 9, Kervran, 2004: 266-270). کِروِان بر اساس کاوشهایی که بین سالهای 1980 تا 1983.م در این محوطه انجام داد و مواد فرهنگی که از این محوطه به دست آورد معتقد است که سوهار باید همان بندر اُمانای باستان یا بندر پارسی پرپیلوس باشد نه تپه‌ی «SH 11» (Kervran, 2004:293,341).
بیشتر پژوهشگرانی که معتقدند اُمانا در سواحل بتینه قرار داشته است، آنها کِروِران و سوهار را شبیه‌ترین محوطه به اُمانا دانسته‌اند. از جمله‌ی این پژوهشگران می‌توان به اسپرینگر، مایلز، توماچک، وُلِرز، مارکوارت و ماریک اشاره کرد. (14) با این همه اگر بخواهیم به نوشته‌های پرپیلوس استناد کنیم که روایت می‌کند پس از شش روز کشتیرانی از دهانه‌ی خلیج‌فارس به بندر اُمانا می‌رسیم ویلکینسون بر این نظر است که در شماری از منابع جغرافیایی کلاسیک عربی خلیج‌فارس را از دهانه‌ی دریای عمان به حساب آورده‌اند نه تنگه‌ی هرمز (Wilkinson,1964: 348).
هرینک معتقد است آن گونه که پلینی بیان کرده، اُمانا شهری است در کارمانیا که می‌تواند موقعیت این بندر را در سواحل ایرانی خلیج فارس قوت بخشد (Haerinck, 1998b:277). همچنین پرپیلوس باز اشاره کرده است که اُمانا یکی از بنادر تجاری پارس است «بعد از کشوری که اُمانا متعلق به آن است کشوری دیگر به نام پارسیدای وجود دارد که بخشی از پادشاهی دیگر است» (Salles, 1995: 130-132). در نتیجه طوماری هم از اظهارنظرها و هم از تفسیرهای متفاوت بر روی ما گشوده می‌شود. البته پرپیلوس نمی‌گوید که این محوطه در پارس قرار گرفته اما اشاره کرده که این محوطه تحت کنترل و متعلق به پارس بوده است (همانگونه که پیش از این دوره‌ی هخامنشی متعلق به پارس بوده است) (Potts, 2005: 9). تفسیر دیگری نیز می‌توان در ارتباط با متن پلینی داشت و آن اینکه کارمانیا تنها محدود به منطقه‌ی جنوب شرق ایران نمی‌شده است، سواحل عربی خلیج فارس را نیز در بر می‌گرفته است. حتی اگر این نظریه را نیز بپذیریم، هنوز سؤالات دیگری وجود دارد که آیا پارسیها واقعاً سواحل عربی خلیج‌فارس را به خاطر مسائل سیاسی در طول قرن اول میلادی کنترل می‌کرده‌اند یا اینکه این کنترل به خاطر مسائل تجاری و بازرگانی بوده است؟ به عبارت دیگر، نباید فراموش کنیم که خاراسنیها علاقه زیادی به این منطقه داشته‌اند. وجود سکه‌های محلی ضرب شده در جنوب شرق عربستان (اِددور ملیحا) نشان می‌دهد که این محوطه‌ها یک پادشاهی محلی با موجودیت سیاسی مستقل داشته‌اند (Haerinck, 1998 b: 278). بر اساس چندین فصل کاوش که اِددور انجام شده و مواد فرهنگی فراوانی که از این محوطه به دست آمده، می‌توان نتیجه گرفت که تجارت گسترده‌یی میان این محوطه و دیگر نقاط وجود داشته است. هرینک اُمانای باستان را اِددور می‌داند (Ibid).
اِددور (امارت ام‌القوین، امارات متحده عربی) یکی از بزرگترین و به احتمال زیاد تنها محوطه‌ی ساحلی بین قطر و تنگه‌ی هرمز در اواخر دهه‌های قرن اول پیش از میلاد و قرن اول میلادی بوده است (Steven& Haerinck, 1996: 72-74). این محوطه در جنوب شرق سواحل عربی خلیج‌فارس و تقریباً 120 کیلومتری تنگه‌ی هرمز واقع شده است (شکل 1). اگرچه دوره‌های استقراری مختلفی در این محوطه وجود دارد، اما دوره‌ی استقراری اصلی در این محوطه مربوط به آغاز میلادی است. در این دوره محدوده‌ی استقراری تقریباً 2×3 کیلومتر است (Haerinck, 1998B: 274).
کاوشهای باستان‌شناسی در اِددوار در امارت ام‌القوین توسط گروههای بلژیکی، انگلیسی، فرانسوی و دانمارکی بیت سالهای 1986. م و 1995 .م انجام شد. (15) که طی این کاوشها، غیر از تولیدات و مواد محّلی، شمار فراوانی موا فرهنگی با منشأ خارجی نیز یافت شد، مانند: شیشه‌های رومی/ مدیترانه‌یی، برنزها و ظروف فلزی حکاکی شده، سفالهای پارتی مربوط به جنوب بین‌النهرین، ظروف منقوش جنوب شرق ایران، سفال هندی و پاکستانی، یونانی و رومی و ظروف سنگی جنوب شبه‌جزیره‌ی عربستان (16) و سکه‌های فراوان از دوره‌ی پارت (شکل 3) و ساسانی و دیگر نقاط. (17)
 پیشنهادی برای جایگاه بندر پارتی اُمانا
شکل 2: قلعه کاوش شده مربوط به دوره‌ی پارتی در اددوار
از مهمترین بناهای کاوش شده در این محوطه می‌توان به قلعه‌ی واقع در ناحیه‌ی C که اطلاعات مربوط به آن ‌اندک است (Potts, 1990: 275-276) و قلعه‌ی ناحیه‌ی F (ecomte, 1993: 195-217) اشاره کرد (شکل 2). موتون قلعه‌ی واقع در ناحیه‌ی C را به قرن دوم یا اوایل قرن سوم میلادی تاریخگذاری کرده است، هر چند کِنِت این قلعه را مربوط به دوره‌ی متأخرتر می‌داند (Kennet, 2005: 113). قلعه‌ی واقع در ناحیه‌ی F نیز به قرن سوم و چهارم میلادی تاریخگذاری شده است (Lecomte, 1993: 195-217).
همانگونه که یادآور شدیم با استناد به روایت پلینی (قرن اول میلادی) اُمانا در ساحل خلیج‌فارس پس از تنگه‌ی هرمز قرار داشته است. اما نویسنده‌ی کتاب The Periplus of the Erythraean sea مکان این شهر (که او آن را مرکز تجاری پارس می‌نامد) را در کنار سواحل ایرانی خلیج فارس می‌داند. تنها بطلمیوس، در قرن دوم میلادی، مکان این بندر را در سواحل عربستان شرقی دور از تنگه‌ی هرمز ذکر کرده است. با استناد به روایت پلینی و دیگر نویسندگان دوران باستان که امانا را در سواحل خلیج فارس پس از تنگه‌ی هرمز ذکر کرده‌اند، پاتس نیز همانند هرینک بر این نظر است که اُمانا با اِددور که مهمترین محوطه‌ی استقراری در سواحل عربی خلیج‌فارس و نزدیک تنگه‌ی هرمز است، مطابقت دارد (Potts, 1988: 155).
 پیشنهادی برای جایگاه بندر پارتی اُمانا
شکل 3: نمونه‌ی سکه‌ی پارتی بدست آمده از اِددور (برگرفته از:Haerinck, 1998b: 228 )

سواحل شمالی خلیج‌فارس

بر اساس گفته‌های پلینی و پریپلوس احتمال دارد مکان فعلی اُمانا در سواحل شمالی خلیج‌فارس باشد. اُمانا می‌توانسته در سواحل میناب، بندرعباس، بندر لنگه و یا جزیره‌ی قشم ایجاد شده باشد. در سواحل میناب ویلیامسون ده محوطه مربوط به دوره‌ی ساسانی بر اساس یافته‌های سطحی، شناسایی و ثبت کرد (Pricket, 1968: 1270-1272). علاوه بر آن، سفالهای سطحی مربوط به دوره‌ی ساسانی از چند محوطه‌ی کوچکتر ساحلی در جاسک و غرب بوشهر شناسایی شده‌اند (Kennet, 2005: 160, Priestman& Kennet, 2002: 260). طی این بررسی هیچ محوطه‌ی ساحلی پارت که بتوان آن را با اُمانا یکی دانست شناسایی نشد.
طی بررسی‌هایی که در فصل زمستان 1384 در شهرستان میناب انجام شد، شماری محوطه‌ی پارت و ساسانی شناسایی شد. یکی از مهمترین محوطه‌های شناسایی شده‌ی در این بررسی مربوط به دوره‌ی پارتی، کَهور لَنگرچینی است. این محوطه به نامهای نخل ابراهیمی و مُغ‌بِریمی نیز معروف است. این محوطه بزرگترین محوطه‌ی پارتی است که تاکنون در کرانه‌های شمالی خلیج‌فارس شناسایی شده است (خسروزاده و دیگران، 1385: 55-70). محوطه‌ی کهور لنگرچینی، به ابعاد تقریبی 600× 800 متر، در فاصله‌ی دو کیلومتری جنوب غرب روستای نخل ابراهیمی واقع شده است. مشخصه‌ی اصلی سطحی این محوطه، پراکندگی چشمگیر انواع صدفها و گوش‌ماهیهای دریایی است. همچنین فراوانی تکه سفال و سرباره‌های حاصل از ذوب کانسنگ مس و سرب بر سطح محوطه کاملاً قابل توجه است. این محوطه در بخشی از دشت میناب قرار گرفته که بیشتر به شکل ماسه‌زار است و برای کشاورزی مناسب نیست و امروزه هیچ زمین کشاورزی تا فاصله‌ی دست کم دو کیلومتری آن دیده نمی‌شود. محوطه تقریباً هموار و همسطح زمین‌های پیرامون است. در قسمت‌هایی از آن، پشته‌های کم ارتفاع ماسه‌یی نیز مشاهده می‌شود (همان: 56). از سال 1386 تا 1389 این محوطه را سیامک سرلک طی سه فصل کاوش و جراحی کرد. کاوش‌های این محوطه در دو محدوده‌ی گورستانی و دژ متمرکز شد. مهمترین بخش‌های کاوش شده در این محوطه، دژی خشتی در بخش غربی محوطه (شکل 4) و گورستان بخش شرقی محوطه بود. بر اساس کاوشهای انجام شده، دژ نخل ابراهیمی پلانی چهارگوش به ابعاد 160 متر (در راستای شرق به غرب) و 140 متر (در راستای شمال به جنوب) داشته است. بخشهایی از این بنا در سالهای اخیر بر اثر خاکبرداری توسط بیل مکانیکی تخریب شده ولی بیشتر قسمت‌های آن سالم باقی مانده است. پهنای حصار دژ بین 170 تا 220 سانتیمتر و پهنای دیوار ساخت و سازهای درون دژ بین 140 تا 170 سانتیمتر است. نکته‌ی عجیب در ساخت حصار و دیوارهای بخش داخلی دژ، استفاده از خشتها در ابعاد و اندازه‌های گوناگون است. این خشت‌ها در هیچ کدام از دیوارها یک اندازه نیست (سرلک، 1392: 33). شمار زیادی گورخمره نیز کاوش شد که مواد فرهنگی فراوانی از جمله شمار زیادی سفال از این گورخمره‌ها به دست آمد. (همانجا).
 پیشنهادی برای جایگاه بندر پارتی اُمانا
شکل4: قلعه‌ی کاوش شده مربوط به دوره‌ی پارتی در کهور لنگرچینی (برگرفته از سرلک، 1392)
مهمترین مواد فرهنگی بدست ماده از سطح محوطه‌ی کهور لنگرچینی تکه‌های سفال است. بغیر از سفال، همانطور که گفته شد، شمار فراوانی سرباره‌ی فلز، تکه‌های کانسنگ مس و فلزی دیگر (احتمالاً سرب) و تکه‌هایی از فلز مس نیز بر سطح محوطه دیده می‌شود. سفالهای گردآوری شده از سطح محوطه از نظر ساخت و ویژگی‌های فنی به گونه‌های ساده، با پوشش قهوه‌یی و قرمز، لعاب‌دار، آشپزخانه‌یی، خاکستری ظریف و خشن و منقوش تقسیم‌بندی می‌شوند. با توجه به تنوع گونه‌های سفالی این محوطه، به نظر می‌رسد که مناسبات و پیوندهایی میان این نطقه و سایر مناطق همجوار برقرار بوده است؛ برای مثال، سفال گونه‌ی لعاب‌دار قطعاً از خوزستان یا جنوب بین‌النهرین وارد می‌شده و گونه‌ی منقوش نیز شباهت‌های بسیار زیادی با گونه‌ی منقوش یک و دورنگ جنوب شرق ایران (کرمان) دارد. شباهتهایی نیز بین سفالهای به دست آمده از این محوطه با محوطه‌های دوره‌ی سلوکی و پارت حوزه‌ی جنوبی دریای عمان و خلیج فارس دیده می‌شود و به نظر می‌رسد پیوندهایی بین کهور لنگرچینی و محوطه‌هایی همچون اِددور و مِلیحا در امارات، قلات در بحرین، سوهار در عمان، تاج در عربستان و فیلکه در کویت وجود داشته که نشان دهنده‌ی ارتباطات تجاری و اقتصادی بین این مناطق است.
هر چند کهور لنگرچینی بزرگترین محوطه‌ی عصر پارتی است که تاکنون در سواحل شمالی خلیج‌فارس شناسایی شده با این همه این محوطه نمی‌تواند اُمانای اشاره شده در منابع کلاسیک باشد. طی بررسی‌ها و چند فصل کاوشی که در این محوطه انجام شد؛ مواد فرهنگی غنی با منشأ برون منطقه‌یی از جمله سکه، سفال، ظروف فلزی، شیشه، مهره، مهر و ... که نشان‌دهنده‌ی ارتباط این محوطه با بنادر جنوب، شرق و جنوب شرق آسیا، شرق آفریقا و سواحل مدیترانه به شکل فرامنطقه‌یی، باشد به دست نیامده است. در حالی که در منابع کلاسیک به صراحت ذکر شده که امانا درگیر تجارت منطقه‌یی و فرامنطقه‌یی در خلیج‌فارس بوده است.
از دیگر مناطقی که بر اساس گفته‌های پلینی و پریپلوس بندر پارسی آمانا می‌تواند قرار داشته باشد، جزیره‌ی قشم است. طی دو فصل بررسی که در جزیره‌ی قشم انجام شد، هر چند محوطه‌های زیادی مربوط به دوره‌های مختلف شناسایی شد ولی بندر پارتی که بتوان آن را با اُمانا مطابقت داد، شناسایی نشد. بزرگترین محوطه‌ی شناسایی شده‌ی مربوط به دوره‌ی پارت در این جزیره بنام دُفاری، نه در کنار ساحل بلکه در حدود پنج کیلومتری از ساحل قرار گرفته که از سطح این محوطه نیز مواد فرهنگی که نشان دهنده‌ی ارتباط تجاری این محوطه با دیگر نقاط به شکل فرامنطقه‌یی باشد به دست نیامد.
در بررسی سواحل بندرعباس و بندر لنگه نیز محوطه‌ی بزرگ بندرگاهی مربوط به دوره‌ی پارت گزارش نشده است (آبیان، 1385، 2 جلد و توفیقیان، 1384: فصل اول).

نتیجه‌گیری

بر اساس مدارک ارائه شده توسط پریپلوس و پلینی، دو تفسیر را می‌توان برای موقعیت جغرافیایی اُمانا ارائه داد: اُمانا در سواحل جنوبی خلیج‌فارس قرار داشته، اما تحت کنترل ایران بوده، یا اُمانا اصلاً در سواحل ایرانی خلیج‌فارس قرار داشته است.
با توجه به موقعیت ساحلی و مواد فرهنگی به دست آمده از محوطه‌های ساحلی و پس‌کرانه‌یی مطالعه شده در این پژوهش می‌توان آنها را در دو گروه تقسیم‌بندی کرد: گروه نخست محوطه‌های بزرگ ساحلی با مواد فرهنگی خارجی غنی که احتمالاً درگیر بازرگانی مستقیم بوده و با دیگر بنادر ساحلی خلیج فارس و اقیانوس هند در ارتباط بوده‌اند و اساساً به منظورهای تجاری و بازرگانی به وجود آمده‌اند؛ از جمله‌ی این محوطه‌ها می‌توان به سوهار، اِددوار در سواحل جنوبی خلیج‌فارس اشاره کرد. گروه دوم، شماری از محوطه‌های ساحلی خلیج فارس را شامل می‌شوند که اساساً برای اهداف تجاری ایجاد نشده بودند بلکه برای پاسخگویی به نیازهای دیگر مانند صیادی و صنعتی تأسیس شده و بنیاد پذیرفته بودند. این بنادر اساساً دارای روابط تجاری منطقه‌یی فقط با بنادر ساحلی خلیج فارس بودند که در میان آنها می‌توان به کهور لنگرچینی در سواحل میناب اشاره کرد.
از روایات پریپلوس و پلینی چنین استنباط می‌شود که اُمانا درگیر فعّالیت‌های بازرگانی و دادوستدهای فرامنطقه‌یی بوده که با اقیانوس هند، روم و دیگر بنادر خلیج‌فارس از جمله آپولوگوس در ارتباط بوده است. از میان محوطه‌های یاد شده در بالا، اِددور بندرگاهی بسیار بزرگ بوده و می‌توانسته اِمانای باستان باشد. وجود شمار فراوانی مواد فرهنگی برون‌منطقه‌یی مکشوف در اددور به روشنی نشان می‌دهد که این محوطه درگیر یک تجارت بین‌المللی بوده که کالاها از مناطق و بنادر مختلف و از راهها با وسایل متفاوت به این بندر می‌رسیده است.
سالز بر این نظر است که در دوره‌ی پریپلوس کالاهای رومی در خلیج‌فارس، در محوطه‌هایی مثل ملیحا و اددور (امانای باستان)، مستقیماً از دنیای رومی به این مناطق نمی‌رسیده بلکه به جای آن از طریق خلیج‌فارس و بندر باروچ (18) (براچ یا باریگازای باستان) در هند به خلیج فارس صادر می‌شده است (Salles, 1993: 514-518).
اما مسئله‌یی که قویاً این نظر را رد می‌کند این است که پریپلوس هیچ‌گاه اشاره‌یی به خلیج‌فارس نکرده است. به همین دلیل، سالز بر این باور است که شیشه‌های رومی از طریق هند به خلیج‌فارس صادر می‌شده است (Salles, 1995:140). سالز چنین استدلال می‌کند که پریپلوس اشاره‌یی به خلیج‌فارس نکرده، به این دلیل رومی‌ها هیچ‌گاه وارد خلیج‌فارس نشده‌اند. در واقع پریپلوس اشاره کرده که کشتی‌ها از باریاگازا (در خلیج کمبای) مس و انواع چوب را به دو بندر مهم پارسی، یکی اُمانا (احتمالاً اِددور) و دیگری احتمالاً آپولوگوس (در رأس خلیج‌فارس احتمالاً اُبله بندر مهم بصره در قرون میانی اسلامی) صادر می‌کرده‌اند. در فهرست کالاهای رومی پریپلوس که به باریاگازا و بارباریکون در دلتای سند صادر می‌شد، شیشه و ظروف شیشه‌یی نیز دیده می‌شود. بنابراین، سالز نتیجه گرفته که ظروف شیشه‌یی رومی از طریق بنادر هندی با کشتی‌های پارسی و هندی به بنادر ایرانی صادر می‌شد.
پاتس بر این باور است در حالی که رفت و آمد در جنوب دریای سرخ و اقیانوس هند برای دستیابی به کالاهای هندی و شرق دور توسط رومیها انجام می‌شد، کاروان‌های تجاری از طریق زمین، کالاها را از پالمیر در سوریه به شهرهای بلاشگرد، سلوکیه و اسپاسینوس خاراکس در عراق، منتقل و از طریق خاراسن و از راه دریا آنها را به امانا و هند می‌رساندند (Potts, 2004: 55).
شواهد زیادی مبنی بر ارتباطات تجاری میان شرق آفریقا و سواحل خلیج‌فارس در دوره‌های پارت و ساسانی وجود داشته است (خسروزاده، 1392: 71-95). از جمله اقلام صادراتی به دو بندر مهم دوره‌ی دپارت، اُمانا و آپولوگوس که پریپلوس به آن اشاره کرده، برده است. تاجران رومی برده‌ها را از سواحل سومالی و بندرت از مالائو (بِربِرا) و به تعداد فراوان و کیفیت بهتر از اوپونی (19) (هافون، جنوب گاردافو) (20) به دیگر نقاط می‌فرستادند. اما بیشتر این برده‌ها به مصر فرستاده می‌شدند. برده‌های صادر شده به هند و عربستان از طریف اُمانا و آپولوگوس، نمی‌توانست توسط تاجران رومی صورت گرفته باشد، بلکه به احتمال زیاد از طریق وبوساطت تاجران این دو بندر از آفریقا وارد می‌شده‌اند. بنابراین، به نظر می‌رسد در زمان پریپلوس ملوانان اُمانی از بادهای موسمی شمال شرق برای عبور از دریای عمان و رسیدن به سواحل شرقی آفریقا برای به دست آوردن برده از اوپونی یا بازارهای جنوبیتر، استفاده می‌کرده‌اند. علاوه بر برده، کالاهای دیگری مثل عاج فیل و شاخ کرگدن نیز از این منطقه به اُمانا و دیگر بنادر خلیج‌فارس صادر می‌شد (Groom, 1995: 189).
کازون، اُمانا و آپولوگوس را به عنوان بنادری تجاری که تجارت محدود داشتند و تجارت در آنها توسط یک حاکم قانونی کنترل می‌شده تفسیر کرده است (Gason, 1989: 276). پادشاهی که در زمان پریپلوس در خاراسن حکومت می‌کرده، احتمالاً آتامبلوس سوم بوده است. اگر چه سالی که او فوت کرده نامشخص است، اما سکه‌هایش زمان سلطنت او را بین 38-39 تا 44-45 میلادی نشان می‌دهند (Groom, 1995: 187).
به دیگر سخن، در اشارات پریپلوس آمده که تمامی سرزمین عمان تحت کنترل یا متعلق به پارس بوده که می‌باید به عنوان امپراطوری پارت تعبیر شود. همچنین نویسنده‌ی آن گفته که آپولوگوس که در نزدیکی اسپاسینوس خاراکس و در کنار دجله قرار گرفته دیگر بندر پارتی است (Casson, 1989: 71, 84,174). ما می‌دانیم که خاراسنیها نسبتاً مستقل و پادشاهی خودمختار خود را داشتند که نه تنها خراج‌گذار پارتیها بودند، از نظر سیاسی نیز تحت کنترل پارتیها بودند. هرینک و سالز با توجه این شواهد بر این نظرند که جنوب شرق عربستان خراجگزار خاراسنیها سودند و خاراسنیها نیز خود خراجگزار پارتها بودند (Salles, 1993: 508-509,Hearinck, 1998a: 32).
با این اوصاف می‌توان پذیرفت که گفته‌ی نویسنده‌ی نامشخص پرپیلوس در مورد جنوب شرق عربستان که آن را جزئی از پارتیها می‌داند، درست باشد. روشن است که ارتباط بین شرق و جنوب شرق عربستان با ایران نیز در این دوره زیاد بوده که سفالها و دیگر مواد فرهنگی به دست آمده از محوطه‌های پارتی این ناحیه این مسئله را ثابت می‌کند؛ هر چند سکه‌های پارتی اندکی از این منطقه به دست آمده است. نباید فراموش کنیم که شبه‌جزیره‌ی عمان که له نام مَکا (21) نامیده می‌شده، به همراه جنوب شرق عربستان در کتیبه‌های هخامنشی به عنوان یک استان شناخته می‌شده‌اند. در دوره‌ی پارت و ساسانی نیز این منطقه تحت کنترل آنها بوده هر چند در دوره‌ی امپراطوری پارتیان در مقطعی از طریق خاراسن کنترل انجام می‌شد. در واقع بقایای باستان‎‌شناختی بر جای مانده از ارتباط میان جنوب شرق عربستان و خاراسن حکایت می‌کند؛ هر چند نشانه‌های روشنی از کنترل سیاسی دیده نمی‌شود.
با استناد به سکه‌یی که از مهرداد به دست آمده، در سال 142.م عمان تحت کنترل پارتیان در آمده است (شکل 5). روی این سکه کتیبه‌یی است که از مهرداد با عنوان پادشاه عمان یاد شده است. همانطور که ایزودور خاراکسی پیش از این اشاره کرده، عمان برای ساکنین میسن شناخته شده بود، در حالی که پرپیلوس نیز تأیید کرده که بندر اُمانا ارتباطات بسیار نزدیکی با بندر میسنی آپولوگوس داشته است (Potts, 1996: 279).
** توضیح تصویر:
شکل 5: نمونه سکه‌ی مربوط به مهرداد که خود را با عنوان پادشاه عمان توصیف کرده (برگرفته از Potts, 1996: fig. 12)
نتیجه سخن آنکه بر اساس مطالعات انجام شده روی سکه‌ها، سفالها و دیگر مواد فرهنگی به دست آمده از محوطه‌های جنوب خلیج‌فارس می‌توان گفت که در عصر امپراطوری پارتیان این منطقه تحت کنترل آنها یا یکی از فرمانروایان تحت کنترل پارتها (کارمانیا و خاراسن) بوده است. با استناد به سکه‌های محلی به دست آمده از اِددور و ملیحا احتمالاً در مقطعی نیز بخش جنوب شرقی شبه جزیره‌ی عربستان دارای استقلال محدود داخلی بوده است. بر خلاف نظر برخی از باستان‌شناسان خارجی این ناحیه هیچ‌وقت از نظر سیاسی به طور کامل مستقل نبوده و همانند دیگر فرمانروایان تابع پارت، خراجگزار پارتیها در عصر امپراطوری پارتیان بوده‌اند. بنابراین، می‌توان گفت با توجه به موقعیت بسیار مناسب سواحل جنوبی خلیج‌فارس با بنادر سواحل اقیانوس هند می‌توانست ارتباط تجاری مؤثرتر و مطلوب‌تر و مقبول‌تر برقرار کند. پارتها بندر اِددور را که احتمالاً همان آمانای باستان بوده در این سواحل بنیاد نهاده و تأسیس کردند که به شکل غیرمستقیم و از طریق خاراسنیها آن را کنترل می‌کردند.

نمایش پی نوشت ها:
1. دانشیار گروه باستان شناسی دانشگاه تهران.
2. استادیار گروه باستان‌شناسی دانشگاه شهرکرد.
3. استادیار گروه باستان‌شناسی دانشگاه تهران.
4. The Periplus of the Erythraean Sea
5. Moscha
6. Omana
7. Baryagaza (بندری باستانی همزمان با دوره‌ی پارت در سواحل غربی هند)
8. Madarat
9. Orsa
10. Batrasavave
11. Masun
12. Qatraye (نام سریانی منطقه شمال شرق عربستان)
13. برای آگاهی بیشتر ر.ک: (بلاذری، 1367: 128)
14. برای آگاهی بیشتر ر.ک: (Potts, 1990: 308)
15. برای آگاهی بیشتر ر.ک:
(Haerinck,1991:31-60), (Boucharlat,1988: 1-26)
(Haerinck,1992: 190-208)، (Haerinck, 1993:210-225)
(Haerinck,1994: 184-197)، (Haerinck,1996: 69-74)
16. برای آگاهی بیشتر ر.ک: (Papadopoulos, 1994: 267-279),(whitehouse, 1998, 2000: 87-128)
17. برای آگاهی بیشتر ر.ک:(Haerinck, 1998c: 278-301)
(Potts, 1991: 14),
(potts & Gribb, 1995: 123-137)
18.Baruch
19. Opone
20. Gardafu
21. Maka

نمایش منبع ها:
- آبیان؛ داود؛ گزارش بررسی و شناسایی باستان‌شناسی شهرستان بندر لنگه، مرکز اسناد پژوهشکده‌ی باستان‌شناسی، 2ج، (منتشر نشده)، 1385.
- بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر؛ فتوح البلدان، ترجمه‌ی محمد توکل، تهران: نشر نقره، 1367.
- توفیقیان، حسین؛ بررسی و شناسایی باستان‌شناسی شهرستان بندرعباس، فصل اول (بخش تخت، قلعه قاضی، فین و دهستان سرخون)، مرکز اسناد پژوهشکده‌ی باستان‌شناسی (منتشر نشده)، 1384.
- خسروزاده، علیرضا و دیگران؛ «کهور لنگرچینی، بندرگاهی پارت بر ساحل خلیج‌فارس»، گزارش‌های باستان‌شناسی 5، تهران: پژوهشکده‌ی باستان‌شناسی، 1385.
- خسروزاده، علیرضا؛ «ارتباط تجاری بنادر و مراکز تجاری خلیج‌فارس با محوطه‌های همزمان با دوره‌ی پارت و ساسانی در شرق آفریقا بر اساس مدارک نوشتاری و باستان‌شناختی»، پژوهشنامه‌ی خلیج‌فارس، دفتر ششم، به کوشش عبدالرسول خیراندیش و مجتبی تبریزنیا، تهران: خانه‌ی کتاب، 1392.
- سرلک، سیامک؛ «کاوشهای باستان‌شناسی در نخل ابراهیمی و مغ بریمی شهرستان میناب (1386-1390)»، پژوهشنامه‌ی خلیج‌فارس، دفتر ششم، به کوشش عبدالرسول خیراندیش و مجتبی تبریزنیا، تهران: خانه‌ی کتاب، 1392.

منبع مقاله :
فصلنامه تخصصی مطالعات خلیج‌فارس، شماره‌ی استاندار بین‌المللی 0220-2383، سال دوم، شماره‌ی اول (پیاپی 5)، بهار 1395.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما