تاریخ و جغرافیای استان آذربایجان شرقی

استان آذربایجان شرقی در شمال غربی ایران قرار گرفته، از شمال به قفقاز، از جنوب به آذربایجان غربی و زنجان، از مشرق به گیلان و از مغرب به دریاچه‌ی ارومیه محدود می‌شود، مرکز آن تبریز است و شهرهای دیگر آن عبارتند از: مراغه،
شنبه، 29 خرداد 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
تاریخ و جغرافیای استان آذربایجان شرقی
 تاریخ و جغرافیای استان آذربایجان شرقی

 

نویسنده: عزیزالله بیات




 

یادداشت راسخون: خواننده‌ی گرامی به یاد داشته باشید که مقاله‌ی زیر، در سال 1367 خورشیدی نوشته شده و شاید بسیاری از داده‌های آن به روز نباشد.
استان آذربایجان شرقی در شمال غربی ایران قرار گرفته، از شمال به قفقاز، از جنوب به آذربایجان غربی و زنجان، از مشرق به گیلان و از مغرب به دریاچه‌ی ارومیه محدود می‌شود، مرکز آن تبریز است و شهرهای دیگر آن عبارتند از: مراغه، اردبیل، میانه، مرند، اهر، سراب، خلخال، مشکین‌شهر، هشترود، مغان (گرمی).

تبریز

شهرستان تبریز در فاصله‌ی 653 کیلومتری تهران قرار گرفته، از شمال به مرند و اهر، از جنوب به مراغه و هشترود، از مشرق به سرآب و میانه و مشکین‌شهر و از مغرب به دریاچه ارومیه محدود می‌شود، دارای 38 درجه و 7 دقیقه عرض شمالی و 46 درجه و 16 دقیقه طول شرقی است، شهرستان تبریز در جلگه‌ی آبرفتی در شمال شرقی دریاچه ارومیه واقع شده و ارتفاع آن از سطح دریا 1.405 متر است. قله‌ی سهند به فاصله‌ی 50 کیلومتری در جنوب شهر واقع شده است، تبریز بوسیله تلخ‌رود و مهران‌رود مشروب می‌شود، آب و هوای آن در تابستان معتدل و در زمستان سرد است.
تاریخ بنای آن معلوم نیست، عده‌ای از نویسندگان بنای اولیه آن را به خسرو پادشاه ارمنستان که با اردوان چهارم یکی از سلاطین اشکانی معاصر بوده نسبت می‌دهند، عده‌ی دیگری بنای آن را به دوره‌ی ساسانیان نسبت می‌دهند، دسته دیگری معتقدند که به فرمان زبیده‌ی زوجه‌ی هارون‌الرشید بنا شده است، هرچند که در اسناد و مآخذ تاریخی مطلبی که دلالت بر صحت این مدعا باشد دیده نشده است، مضافاً به اینکه از مسافرت زبیده به آذربایجان در هیچ منبعی ذکری نشده است. در مورد وجه تسمیه تبریز عده‌ای را عقیده بر این است که در ایالت آتورپاتن (آذربایجان) شهری به نام داورژ وجود داشته که این کلمه به مرور زمان به تاورژ یا تاوریژ تغییر یافته، بعدها در دوران اسلامی کلمه (ژ) به (ز) تبدیل شده در نتیجه داوریژ به داوریز و تاوریز و توریژ به توریز و سرانجام به تبریز تغییر یافته است، عده دیگری از نویسندگان و صاحب‌نظران بر این عقیده‌اند که چون کلمه تبریز مساوی است با تورز (1) که به معنای تب‌ریز یا تب پنهان کن است به احتمال زیاد ممکن است این وجه تسمیه با پنهان کننده تف و گرمای جنبشهای آتشفشانی کوه سهند مربوط باشد.
زمانی که مسلمانان در حدود سال22 هـ. ق آذربایجان را فتح کردند تبریز قریه‌ای بیش نبود، اعتبار و آبادی آن بعدها شروع شد. مقدسی در قرن چهارم هجری از مسجدجامع و زیبایی شهر و باغهای باصفا و باطراوت آن یاد کرده است (2). در دوره‌ی سلاجقه‌ی بزرگ نام تبریز به ندرت در تاریخ دیده می‌شود، بنا به قول راوندی، طغرل اول مؤسس سلسله‌ی سلجوقی جشن ازدواج خود را با دختر خلیفه در نزدیکی این شهر برپا ساخت (3).
در سال 494 هـ. ق سلطان برکیارق در جنگ با برادر خود محمد به نواحی کوهستانی جنوب تبریز عقب‌نشینی کرد، اما بعد از آنکه دو برادر با هم صلح کردند تبریز نصیب محمد شد. در دوران سلاجقه‌ی عراق و اتابکان آذربایجان که در حدود (531- 622 هـ. ق) آذربایجان را در تصرف داشتند تبریز دارای اهمیت و اعتبار گردید تا جایی که اتابک قزل ارسلان (582- 587 هـ. ق) آنجا را پایتخت خود قرار داد. در دوره‌ی مظفرالدین ازبک (607- 622 هـ. ق)- که مردی سست عنصر و ضعیف‌النفس بود- مغولان در سال 617 هـ. ق به آذربایجان حمله کردند، اتابک مذکور که تاب مقاومت در مقابل ایشان را در خود نمی‌دید با پرداخت پولی زیاد با آنها از در صلح و آشتی درآمد و با اتخاذ این روش تبریز را از کشت و کشتار قوم وحشی مغول نجات داد، اما سرانجام در سال 622 هـ. ق تبریز به تصرف سلطان جلال‌الدین خوارزمشاه درآمد. در سال 628 هـ. ق جلال الدین تبریز را ترک کرد و متعاقب وی مغولان بر آذربایجان و تبریز مسلط شدند، در دوره‌ی ایلخانان مغول تبریز رونق یافت، اباقاخان (663- 680 هـ. ق) شهر تبریز را به پایتختی خود اختیار کرد. علت اینکه ایلخانان تبریز را جهت پایتختی خویش انتخاب کردند لزوم تمرکز قوای جنگی برای دفع تاخت و تازهایی بود که همیشه از ناحیه‌ی شمال غربی ایران قلمرو آنها را تهدید می‌کرد.
تبریز تا زمان سلطان محمد خدابنده (اولجایتو) (703- 716 هـ. ق) پایتخت ایلخانان بود، در دوران زمامداری گیخاتو (690- 693 هـ. ق) چاو در تبریز منتشر شد اما ساکنین شهر از قبول این اسکناس بدون پشتوانه خودداری کردند، در تبریز بازارها را بستند سرانجام وضع طوری شد که ایلخان ناچار شد فرمانی مبنی بر لغو چاو صادر کرد. در دوره‌ی سلطنت غازانخان (694- 703 هـ. ق) که یکی از سلاطین آبادکننده مغولی است تبریز به منتهای درجه شکوه و عظمت خود رسید، در محل شام تبریز که بعدها بر شنب غازان یا شام غازان معروف شد قبه‌ای ساخت که بزرگترین قبه‌ای بوده است که تا آن زمان در ممالک اسلامی بنا شده بود و در اطراف آن ابنیه بسیار از جمله مسجد و دو مدرسه یکی برای پیروان مذهب حنفی و دیگری برای پیروان مذهب شافعی و خانقاه و حمام و کتابخانه بنا گردید و باروئی جدید در این زمان برای شهر ساخته شد که محیط آن به استناد گفته حمدالله مستوفی 25 هزار گام بود (4). یاقوت حموی که در اوایل قرن هفتم هجری به تبریز آمده از شهر تبریز مانند یک مرکز صنعتی مهم و بزرگ سخن گفته است.
اولجایتو جانشین غازانخان پایتخت را به سلطانیه منتقل کرد.
تبریز با حوادث سلسله‌ی آل جلایر (740- 836 هـ. ق) و چوپانیان (738- 759 هـ. ق) ارتباط دارد، همانطور که گفته شد بعد از درگذشت ابوسعید بهادرخان مقام ایلخانی بازیچه دست امرایی گردید که برای به دست گرفتن قدرت با یکدیگر رقابت می‌کردند و هرکدام از آنها برای پیشبرد مقاصد خود یکی از شاهزادگان مغول را آلت دست خود قرار داده بودند، دو خاندان از سرداران مغول یکی خاندان امیرچوپان و دیگری خاندان امیرحسین جلایر (ایلکانیان) ایران را میدان تاخت و تاز خود قرار دادند، نظر به اینکه مرکز فرمانروایان ایلخانان آذربایجان به ویژه شهر تبریز بود به همین جهت در بروز این حوادث به ساکنین تبریز زیانهای مالی و جانی زیاد وارد شد. در سال 759 هـ. ق سلطان اویس ایلکانی تبریز را تصرف کرد، سال بعد زمانی که در بغداد بود امیرمبارزالدین مظفری با سپاهیان خود به تبریز آمد و آنجا را تصرف کرد، لیکن دیری نگذشت از سلطان اویس شکست خورده عقب‌نشینی کرد، از همین زمان رسماً تبریز در قلمرو آل جلایر قرار گرفت، درسال 778 هـ. ق امیرتیمور گورکانی به قصد تصرف تبریز حرکت کرده ابتدا میرانشاه یکی از پسران خود را به آن سمت فرستاد و متعاقب وی خود نیز رهسپار آن شهر گردید، سلطان اویس تاب پایداری در خود ندید تبریز را رها کرده راهی بغداد شد.
با وجود مصائبی که بر تبریز وارد آمده بود کلاویخو که بین سالهای 806 و 808 هـ. ق از تبریز دیدن کرده و مدتی در آنجا اقامت داشته است از آن شهر به نام شهری بزرگ و پرثروت که دارای 200 هزار جمعیت بوده و همه روزه در آنجا مقدار زیادی کالاهای تجارتی تهیه می‌شده یاد کرده است (5).
بعد از درگذشت امیرتیمور قرایوسف ترکمان به آذربایجان آمد در جنگی که در سال 810 هـ. ق بین سپاهیان او و میرانشاه درگرفت میرانشاه کشته شد و قرایوسف کاملاً بر آذربایجان استیلا یافت، در سال 823 هـ. ق که عازم جنگ با شاهرخ پسر امیرتیمور بود غفلتاً درگذشت، بعد از وی پسرش جهانشاه اطاعت شاهرخ را گردن نهاد و به همین علت به حکومت آذربایجان منصوب شد، در زمان زمامداری جهانشاه تبریز پایتخت مملکتی گردید که از آسیای صغیر تا خلیج فارس و هرات ممتد بود، در سال 872 هـ. ق جهانشاه به دست اوزون حسن آق قویونلو کشته شد و در نتیجه تبریز به تصرف اوزون حسن درآمد، وی نیز آنجا را پایتخت خود قرار داد. در سال 907 هـ. ق شاه اسماعیل اول مؤسس سلسله‌ی صفویه الوند بیک آق قویونلو را مغلوب کرد و تبریز را گرفت و در همین شهر تاجگذاری کرد، هنگامی که در سال 920 هـ. ق در جنگ چالدران از پادشاه عثمانی شکست خورد سلطان سلیم با سپاهیان خود وارد تبریز شد، گذشته از غارت شهر عده‌ای از صنعت‌گران آنجا را به قسطنطنیه برد، در سالهای 941 و 955 و 933 هـ. ق ترکان به تناوب یا تبریز را اشغال و یا تصرف کرده‌اند تا اینکه سرانجام شاه عباس اول صفوی آن را بازپس گرفت، در اواخر دوره‌ی صفویه بر اثر هرج و مرجی که به علت شورش افاغنه در ایران پدید آمد در سال 1140 هـ. ق اشرف افغان به موجب پیمانی که با دولت عثمانی بست آذربایجان را به آن دولت واگذار کرد لیکن مدتی نگذشت که نادر در سال 1142 هـ. ق ترکان عثمانی را در نزدیک تبریز شکست داده فاتحانه وارد شهر شد اما در غیاب نادر بر اثر لشکرکشی شاه طهماسب دوم به آذربایجان و عدم موفقیت او در جنگ با عثمانی بار دیگر شهر به تصرف سپاهیان عثمانی درآمد، سرانجام بعد از خلع طهماسب دوم از سلطنت و فتوحات پی در پی نادر به موجب پیمان 1149 هـ. ق تبریز به ایران بازگشت.
از حوادث تاریخی آذربایجان در دوره‌ی زندیه اطلاع اندکی در دست است، آزادخان افغان نخستین امیر این سرزمین بود که محمدحسن خان قاجار در سال 1170 هـ. ق آذربایجان را از او گرفت، سال بعد کریم خان فتحلیخان افشار حاکم ارومیه را شکست داد و قسمت بزرگی از آذربایجان را به تصرف خود درآورد.
در دوران سلسله‌ی قاجاریه آغامحمدخان تبریز را ضمیمه قلمرو خود کرد، به فرمان فتحعلیشاه (1212- 1250 هـ. ق) جعفرقلیخان دنبلی به حکومت تبریز منصوب شد تعداد زیادی از افراد این خانواده سالها بر شهر تبریز حکومت کردند، پس از اینکه روسیه گرجستان را ضمیمه خاک خود کرد تبریز یکی از مهمترین کانونهای اصلی فعالیت ایرانیان گردید، عباس میرزای ولیعهد در آنجا اقامت کرد و برنامه‌ی غرب‌سازی ارتش ایران را شروع کرد و در آنجا کارخانه‌ی توپ‌ریزی و اولین مطبعه را دایر کرد و از همین زمان تبریز مقر ولیعهد ایران شد.
راه روسیه از طریق قفقاز و اروپای غربی و ترکیه از طریق طرابوزان همه در تبریز بهم متصل می‌شوند، راه طرابوزان را عباس‌میرزا از نو ساخت.
در جنگهای ایران و روس در سال 1243 هـ. ق سربازان روسی وارد تبریز شدند و بعد از انعقاد عهدنامه‌ی ترکمانچای آنجا را تخلیه کردند، از وقایع قابل ذکر این دوران اعدام سیدعلی محمدباب است، زمانی که حشمت‌الدوله والی تبریز بود باب را از قلعه ماکو به تبریز آورد و به موجب فتوای علمای تبریز در سال 1266 هـ. ق در میدان شهر او را به دار آویختند.
اهالی تبریز در تاریخ ایران به ویژه در حوادث مشروطیت سهم زیادی دارند. تبریز تا اندازه‌ای فاقد بناهای تاریخی معتبر است، آثار تاریخی آن عبارتند از: مسجدجمعه متعلق به دوره‌ی صفوی است که بر روی بنیان و شالوده‌ی مسجد دوره‌ی سلجوقی بنا شده و فاقد هرگونه امتیاز تاریخی و هنری است و ارگ علیشاه از آثار قرن هشتم هجری است، بانی آن تاج الدین علیشاه تبریزی وزیر سلطان محمد خدابنده است، در حال حاضر از آن بنای عظیم تنها قسمتی از دیوارهای آجری آن باقی مانده و مسجد کبود متعلق به نیمه‌ی قرن نهم هجری، از آثار جهانشاه قراقویونلو است و با وجود خسارت زیادی که از زلزله متحمل شده است باز هم همان قسمتی از آن که برجای مانده از بهترین نمونه‌های کاشیکاری و معماری دوره‌ی اسلامی است و ربع رشیدی در انتهای محله شش کلان تبریز شهرکی به نام ربع رشیدی وجود داشته که از مراکز علمی و صنعتی آن روزگار بوده است و در حال حاضر جز چند دیوار فروریخته اثر دیگری از آن برجای نمانده است. دو عامل مهم باعث از بین رفتن آثار تاریخی تبریز بوده است یکی وقوع زلزله‌های شدید از جمله مخرب‌ترین آنها زلزله‌های سالهای 244 هـ. ق و 434 هـ. ق و 1641 میلادی و 1727 میلادی و 1785 میلادی و 1854 میلادی را می‌توان نام برد و دیگری اهمیت ندادن پیروان مذهب تشیع به آثاری که بانیان آنها پیرو مذهب تسنن بوده‌اند.

اردبیل

شهرستان اردبیل در 639 کیلومتری تهران واقع شده، از شمال به مرز ایران و شوروی، از مشرق به کوههای طالش و آستارا و هشترود، از جنوب به خلخال و از مغرب به شهرستان سراب محدود است، دارای 38 درجه و 15 دقیقه عرض شمالی و 48 درجه و 17 دقیقه طول شرقی است، اردبیل در جلگه قرار گرفته و ارتفاع آن از سطح دریا 1.370 متر است. در مغرب آن آتشفشان خاموش سبلان قرار گرفته است، آب و هوای آن نسبت به وضع پستی و بلندی متغیر است، بوسیله ماهی رود آبیاری می‌شود، در اطراف آن چشمه‌های آب گرم فراوان یافت می‌شود.
تاریخ قبل از اسلام شهر درست روشن نیست، یاقوت حموی و فردوسی بنای آن را به فیروز اول (459- 483 م.) از سلاطین ساسانی نسبت داده‌اند، فردوسی در این مورد چنین گوید:

یکی شارستان کرد پیروز رام *** خنیده بهرجای آرام و کام
دگر کرد بادان پیروز رام *** بفرمود کورا نهادند نام
که اکنونش خوانی همی اردبیل *** که قیصر بدو دارد از داد میل

اردبیل یا ارتاویل یک کلمه اوستائی است که از دو جزء ترکیب یافته یکی ارتا که به معنی مقدس است و دیگری (ویل) که به معنی جایگاه است، ایرانیان قدیم اردبیل را باذان فیروز می‌نامیدند، آثار و اشیایی که مربوط به قرن 16-12 ق. م که به توسط باستانشناسان در حفاری نمین در سه فرسنگی اردبیل به دست آمده و همچنین سنگ نبشته اورارتونی مربوط به قرن 7-9 ق. م در قره داغ بیان کننده قدمت تمدنی است که در ادوار گذشته در منطقه‌ی اردبیل وجود داشته است.
در سال 22 هـ. ق آذربایجان توسط حذیفة الیمان سردار معروف اسلام فتح شد، در این زمان اردبیل مرکز حکومت آذربایجان بوده است، در زمان خلافت عمر (11-13 هـ. ق) عتبة بن فرقد به جای حذیفه منصوب شد، در همین زمان اهالی اردبیل علیه سلطه‌ی اعراب سر به شورش برداشتند لیکن شورشیان توسط حاکم جدید سرکوب شدند، در دوره‌ی خلافت علی (علیه السلام) (36-40 هـ. ق) اشعث به حکومت آذربایجان منصوب شد، در همین زمان است که اکثریت اهالی آذربایجان به دین مقدس اسلام مشرف شده بودند، در دوران خلافت هشام‌بن عبدالملک (105-125 هـ. ق) خلیفه اموی، خزرها از طریق دربند وارد آذربایجان شدند و اردبیل را ویران ساختند، در زمان خلافت مأمون (198- 218 هـ. ق) خلیفه عباسی بابک خرم دین پیشوای خرم‌دینان در اردبیل و حوالی آن قریب مدت 22 سال در مقابل سپاهیان خلفا پایداری کرد، از سال 279- 317 هـ. ق سلسله‌ای از امرای ایرانی منسوب به ابوالساج از منسوبین امرای اشروسنه در آذربایجان تأسیس شد، پایتخت ساجیان ابتدا مراغه بود بعداً به اردبیل منتقل شد، ساجیان اسماً از خلفای بنی‌عباس تبعیت می‌کردند، در اواخر قدرت زیادی نداشتند، در سال 276 هـ. ق موفق برادر معتمد به حکومت آذربایجان منصوب شد وی مقر حکومت خود را اردبیل قرار داد.
تا اوایل قرن چهارم هجری اردبیل مهمترین شهر آذربایجان و پایتخت آنجا بود. بنا به گفته‌ی ابن حوقل طول و عرض شهر دو سوم فرسخ در دو سوم فرسخ بوده است، چهار دروازه‌ و حصاری محکم داشته است، ساختمانهای آن را بیشتر از گل و آجر بنا کرده بودند، هم او گوید در جنگی که بین مرزبانان و دیسم درگرفت به امر مرزبان حصار شهر ویران شد وی بقدری از مردم مالیات گرفت و اهالی را تحت فشار قرار داد که عده‌ی زیادی تحمل نیاورده به کوهها و بیابانها روی نهادند (6)، مؤلف حدودالعالم که در نیمه‌ی دوم قرن چهارم هجری از اردبیل دیدن کرده شهر اردبیل را بزرگتر از تبریز دانسته از حصار جدید شهر که به دستور وهسودان مجدداً ساخته شده بود و از وفور نعمت آن یاد کرده است (7). بنا به قول استخری اطراف شهر باروئی وجود داشته که هر طرف آن دو سوم فرسخ طول داشته، هم او می‌نویسد که اطراف آن بسیار حاصلخیز است و عسل آن مشهور است ضمناً از قلعه اردبیل و بازار آن که به شکل صلیب در چهار راسته قرار داشته و مسجد در وسط چهار بازار واقع شده بود یاد کرده است (8). در قرن ششم و هفتم هجری گرجیها به کرات اردبیل را مورد تاخت و تاز قرار دادند و عده زیادی را کشتند و ساختمانهای زیادی از جمله مسجدجامع شهر را ویران کردند. در سال 617 هـ. ق به تصرف مغولان درآمد و ویران گردید در نیمه‌ی دوم قرن هفتم هجری مقدسی از اردبیل دیدن کرده می‌نویسد که علمای آن اندک است و وعاظ و اطبای حاذقی در آنجا نیست اما دارای حمامهای پاکیزه است. در اوایل قرن هشتم هجری حمدالله مستوفی از اردبیل دیدن کرده تعداد قراء آن را صد قریه و مالیات سالیانه‌اش را بالغ به 85 هزار دینار ذکر کرده است (9). به استناد گفته‌ی وی در این زمان از اردبیل به گیلان جو صادر می‌شد و با برنج آنجا مبادله می‌گردید، در این زمان اهالی اردبیل پیرو مذهب شافعی بودند ولیکن یک قرن بعد نهضت تشیع از همین جا برخاست و همین نهضت موجب تأسیس دولت جدید ایران یعنی سلسله‌ی صفویه شد که در حدود 460 سال در ایران حکومت روحانی و سلطنت داشته‌اند، شیخ صفی‌الدین اردبیلی (650- 735 هـ. ق) از مشایخ صوفیه ایران در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری است که در آذربایجان و آسیای صغیر مریدان زیاد داشت، پس از او پسرش شیخ صدرالدین (704- 794 هـ. ق) جانشین پدر شد و بعد از وی پسرش خواجه علی (798- 833 هـ. ق) جای او نشست وی در طول زندگی خود سه بار با امیرتیمور گورکانی ملاقات کرد، امیرتیمور نسبت به وی اظهار اخلاص و ارادت می‌کرد، در حیات وی امیرتمیور سفری به اردبیل کرد و به فرمان او اردبیل دارالامان شد و حکام به امان دادن پناهندگان بارگاه شیخ صفی الدین مجبور شدند، بعد از درگذشت خواجه علی پسرش شیخ ابراهیم معروف به شیخ شاه به جای پدر نشست، در زمان وی نفوذ روحانیت در اردبیل بجایی رسید که موجب وحشت و اضطراب جهانشاه قراقویونلو گردید، ابراهیم در سال 851 هـ. ق درگذشت، پسر کوچک او شیخ جنید جانشین پدر شد، وی گذشته از داشتن مسلک تصوف یکی از مدافعین متعصب مذهب شیعه امامیه نیز شد و علیه سنیهای داغستان مبادرت به جنگ کرد و در نبرد با شروانشاه در سال 860 هـ. ق کشته شد، بعد از وی شیخ حیدر جانشین پدر گردید و برای گرفتن انتقام خون پدر خود رهسپار شروان شد و بر شروانشاه غلبه کرد لیکن به علت کمکی که امیریعقوب ترکمان به شروانشاه کرد حیدر در سال 893 هـ. ق در جنگ با آنها کشته شد، بعد از وی پسرانش علی و ابراهیم و اسماعیل به فرمان امیریعقوب آق قویونلو در قلعه‌ی استخر فارس زندانی شدند، بعد از مرگ یعقوب بیک، رستم بیک نوه‌ی امیرحسن آق قویونلو آنها را از زندان آزاد ساخت، علی را به تبریز دعوت کرد و او را به جنگ بایسنفر پسرعم خود فرستاد، علی او را کشت لیکن رستم بیک بعد از نجات از خطر پسرعم خود درصدد نابودی علی هم برآمد، علی از نیت رستم بیک مطلع شده به طرف اردبیل فرار کرد اما در بین راه دشمنانش او را از پای درآوردند، بعد از کشته شدن علی مریدانش ابراهیم و اسماعیل برادران وی را که خردسال بودند مدتی در لاهیجان و گیلان پنهان کردند، بعد از مدتی ابراهیم رهسپار اردبیل نزد مادر خود شد اما او نیز به دست دشمنانش گرفتار و کشته شد، اسماعیل تنها ماند وی قریب مدت شش سال نزد سادات قوامی گیلان بسر برد، در سال 905 هـ. ق با حمایت مریدان خود در حالیکه بیش از 13 سال نداشت از گیلان رهسپار اردبیل شد سپس از آنجا راه شروان را پیش گرفت و در ولایت شماخی شروانشاه را به انتقام خون پدر خود کشت، بعد از تصرف بادکوبه به تبریز آمد و در سال 907 هـ. ق در آن شهر تاج بر سر نهاد.
اردبیل در دوره‌ی جانشینان شاه اسماعیل باز هم از اهمیت و اعتبار زیادی برخوردار بود چنانکه شاه عباس اول مقبره و مسجد شیخ صفی الدین را با هدایای پرارزشی زینت بخشید و کتابخانه‌ی معتبری وقف شهر کرد، در حوادث دوران آخرین سلاطین صفویه مدت کوتاهی به تصرف عثمانیها درآمد طولی نکشید نادر در سال 1147 هـ. ق آن را بازپس گرفت، اردبیل بر اثر لشکرکشیهای نادر دچار رکود اقتصادی شد به همین علت عده زیادی از اهالی شهر به نقاط دیگر کوچ کردند، شهری که در دوره‌ی صفویه به علت وجود مقبره شیخ صفی الدین دارای اهمیت و از احترام خاصی برخوردار بود بعد از انقراض سلسله‌ی صفویه به تدریج ارزش و اعتبار خود را از دست داد تا جایی که در دوره‌ی سلسله‌ی قاجاریه عملاً تبدیل به تبعیدگاه سیاسی شده بود، در دوره‌ی فتحعلیشاه و آمدن هیأتهای فرانسوی به ایران ژنرال گاردان آنجا را مستحکم ساخت و عباس میرزای ولیعهد دربار خود را در آن شهر قرار داد، ژنرال پاسکویچ قبل از امضای عهدنامه‌ی ترکمانچای قسمت بزرگی از کتابهای نفیس کتابخانه مقبره‌ی شیخ صفی الدین را به عنوان غنائم جنگی تصرف کرده و به سن‌پطرزبورگ فرستاد.
از جهانگردان اروپایی که از این شهر دیدن کرده‌اند می‌توان پیترو دولاواله در سال 1619 میلادی و اولیاروس در سال 1637 میلادی و تاورنیه و جیمز موریه را در سال 1821 میلادی نام برد.
آثار تاریخی آن عبارتند از: بقعه‌ی شیخ صفی الدین، در این بقعه مقابر دیگر از سایر بزرگان صفوی وجود دارد از جمله قبر منسوب به مادر اسماعیل و شیخ صدرالدین و شیخ جنید و سلطان حیدر و شاه اسماعیل اول را می‌توان نام برد، قدیمترین قسمت این بنا متعلق به نیمه‌ی اول قرن نهم هجری است و سپس به تدریج به ساختمانهای آن اضافه شده است و مقبره‌ی شیخ جبرائیل واقع در قریه کلخوران سه کیلومتری شمال اردبیل متعلق به نیمه‌ی اول قرن دهم هجری است.

مراغه

شهرستان مراغه در فاصله‌ی 796 کیلومتری تهران قرار دارد، از شمال به تبریز، از مشرق به هشترود، از جنوب به میاندوآب و از مغرب به دریاچه ارومیه محدود می‌شود. دارای 37 درجه و 24 دقیقه عرض شمالی و 46 درجه و 14 دقیقه طول شرقی است، ارتفاع آن از سطح دریا 1.485 متر است، در شمال آن کوه آق داغ قرار گرفته و در جنوب شرقی آن کوه مندیل بسر کشیده شده است، مراغه در کنار صافی رود واقع شده، آب و هوای آن در قسمتهای جلگه و کناره دریاچه گرمسیری و در نواحی کوهستانی معتدل است. به استناد گفته‌ی یاقوت حموی نام مراغه قبل از سقوط سلسله‌ی ساسانیان افرازه رود بوده (10)، در دوره‌ی تسلط مسلمانان بر ایران مراغه اردوگاه فرمانفرمایان اسلام در آذربایجان و ارمنستان بود از آن به بعد به مراغه که مختصر شده کلمه کلمه (قرتپه المراغه) است معروف شد زیرا اصل کلمه مرغ است که به معنی چریدن یا چراگاه اسبهاست، مدتی مرکز آذربایجان و محل ادارات دولتی بوده سپس از اینجا به اردبیل منتقل شده است، مقدسی از قلعه و استحکامات و حومه‌ی آباد و بزرگ آن سخن گفته، بنا به قول یاقوت استحکامات آنجا در زمان هارون الرشید ساخته شده و در دوره‌ی خلافت مأمون تعمیر گردیده است، هولاگوخان (651- 663 هـ. ق) پایتخت خود را مراغه قرار داد و به فرمان وی خواجه نصیرالدین طوسی در این شهر رصدخانه‌ای ساخت که در مغرب مراغه روی تپه‌ای بنا شد، این رصدخانه در قرن هشتم هجری یعنی زمان حمدالله مستوفی خراب بوده است (11)، بنا به گفته‌ی این نویسنده در سه فرسخی مراغه قریه‌ای وجود داشته به نام روئین دز که از هر طرف آن رودی جریان داشته در درون قلعه هم باغی به نام عمیدآباد با استخری پر از آب برای آبیاری آن وجود داشته است، قریه‌ای که حمدالله مستوفی از آن به نام جنبذق نام برده در یک فرسخی قلعه مذکور واقع شده بود، دارای چشمه‌ی آبی بوده که مطالب عجیبی درباره‌ی آن نقل شده است، حمدالله مستوفی به تفصیل از سرچشمه رودهای صافی رود و جغتورود و مصب آنها یاد کرده است، وی اضافه می‌نماید که در موسم طغیان رودها در سواحل دریاچه ارومیه باتلاق بزرگی تشکیل می‌شد، در این محل شهر کوچکی میان باغهای انبوه و پرمیوه به نام لیلان یا نیلان (12) وجود داشته که در زمان حمدالله مستوفی محل سکونت مغولان بوده است.
آثار تاریخی مراغه چنین است: گنبد سرخ که قدیمترین بناهای تاریخی مراغه است و متعلق به قرن ششم هجری است و برج مدور آجری که در بالای سردر آن کتیبه‌ای به خط کوفی است که تاریخ آن 563 هـ. ق و گنبد کبود یا قبر مادر هولاگو، ساختمان این بنا را به اواخر دوره‌ی سلجوقی و قرن ششم هجری نسبت می‌دهند، انتساب این بنا به قبر مادر هولاگو با وجود شهرتی که دارد مع ذلک مورد تأیید نیست، برخی از باستانشناسان تاریخ این بنا را سال 593 هـ. ق و برخی دیگر بین سالهای 582 و 656 هـ. ق می‌دانند و گنبد غفاریه متعلق به دوره‌ی ایلخانی ابوسعید بهادرخان (716- 736 هـ. ق) و ستون مدور سنگی مسجد شیخ بابا، این ستون دارای 5 متر طول است و متعلق به قرن نهم هجری است و آرامگاه ملامعصوم در چهار کیلومتری جنوب مراغه واقع شده متعلق به قرن نهم هجری و مسجد معز الدین از آثار دوره‌ی صفوی است.

میانه

شهرستان میانه از شمال به سراب، از مشرق به خلخال، از جنوب به زنجان و از مغرب به هشترود محدود است دارای 37 درجه و 27 دقیقه عرض شمالی و 47 درجه و 44 دقیقه طول شرقی است، شهرستان میانه در جلگه واقع شده و ارتفاع آن از سطح دریا 1.100 متر است، منطقه‌ی کوهستانی آن دارای آب و هوای سردسیری و نواحی جلگه این شهرستان دارای آب و هوای معتدل است.
بنا به گفته‌ی ابن حوقل در قرن چهارم هجری میانه شهری پرجمعیت بوده و مقدار زیادی در سال میوه در آن به عمل می‌آمده است (13). همچنین مقدسی فراوانی محصول آن را ستوده است (14). یاقوت حموی که در قرن ششم هجری از آنجا دیدن کرده این شهر را مورد تمجید قرار داده است، در قرن هشتم هجری حمدالله مستوفی آن را دیده گوید میانج در گذشته شهری بوده ولیکن در حال حاضر بیش از دهی از آن باقی نمانده است و دارای آب و هوایی گرم و متعفن است. باید توجه داشت که جغرافیانویسان اسلامی میانه را به صورت میانج ضبط کرده‌اند، ای بسا وجه تسمیه میانه این بوده است که شهر به یک فاصله مساوی تقریباً 20 فرسخ از دو شهر مهم آذربایجان یعنی اردبیل و مراغه واقع شده بوده است.

مرند

شهرستان مرند تا تهران 724 کیلومتر فاصله دارد، از شمال به مرز ایران و شوروی، از مشرق به اهر، از جنوب به تبریز و از مغرب به خوی و قسمتی از شهرستان ماکو محدود است، دارای 38 درجه و 26 دقیقه عرض شمالی و 45 درجه و 46 دقیقه طول شرقی است، شهر مرند در جلگه‌ای هموار واقع شده و اطراف آن را کوههای سرتاسری احاطه کرده است، ارتفاع آن از سطح دریا 1.430 متر است، دارای آب و هوای معتدل کوهستانی است.
مرند از شهرهای قدیمی آذربایجان است، مقدسی گوید مرند شهری است مستحکم و دارای حومه و مسجدی در بازار و باغستانی در اطراف شهر (15)، بنا به گفته‌ی یاقوت حموی زمانی که شهر توسط کردها غارت شد و عده‌ای از اهالی شهر را همراه خود بردند شهر رو به ویرانی نهاد (16). حمدالله مستوفی از مرغوبیت پنبه و میوه و حبوبات و انگور آن یاد کرده است، هم او گوید قبل از قرن هشتم هجری باروی شهر قریب 8 هزار گام بوده که در زمان وی تنها نیمی از آن باقی مانده بود (17).
آثار تاریخی آن عبارتند از: محراب مسجدجامع که به نام بانی آن ابوسعید بهادرخان شهرت دارد و در سال 731 هـ. ق ساخته شده است و کلیسای سنت استیانوس که در 16 کیلومتری مغرب جلفا واقع شده متعلق به قرن هشتم هجری است و کلیسای موجومبار واقع در دهکده موجومبار در 40 کیلومتری تبریز از آثار قرن سوم هجری است.

اهر

شهرستان اهر تا تهران 765 کیلومتر فاصله دارد، از شمال به رود ارس، از مشرق به مشکین‌شهر، از جنوب به تبریز و از مغرب به مرند محدود است، دارای 38 درجه و 29 دقیقه عرض شمالی و 47 درجه و 3 دقیقه طول شرقی است، اهر ناحیه‌ای است کوهستانی بین رودخانه ارس و کوههای ارسباران، در قسمت جنوب شرقی این شهرستان کوه سبلان به ارتفاع 4.300 متر کشیده شده است، ارتفاع آن از سطح دریا 1.157 متر است آب و هوای آن معتدل کوهستانی است و توسط رودخانه‌ی اهرچای مشروب می‌شود.
جغرافیانویسان قدیم از آن نام برده‌اند از جمله یاقوت آن را شهری خوش‌ساخت وصف کرده است (18). در اطراف اهر شهرهای کوچک زیادی در دامنه‌ی کوه وجود داشته است که اسامی آنها را هم یاقوت و هم حمدالله مستوفی ذکر کرده‌اند ولیکن متأسفانه تشخیص این اسامی و تعیین دقیق مکان هریک خالی از اشکال نیست.
طبق قانون تقسیمات کشور سال 1316 هـ. ش اهر بخش شهرستان تبریز بود که در مهرماه 1323 به شهرستان تبدیل شد.

سراب

شهرستان سراب تا تهران 661 کیلومتر فاصله دارد، از شمال به مشکین‌شهر، از مشرق به اردبیل، از جنوب به میانه و از مغرب به تبریز محدود است، دارای 37 درجه و 57 دقیقه عرض شمالی و 47 درجه و 32 دقیقه طول شرقی است. سراب در دامنه‌ی کوهستان سبلان بین دو رشته جبال سبلان و بزقوش واقع شده، رود سراب از دامنه‌های جنوبی سبلان سرچشمه گرفته و به طرف مغرب به سوی دریاچه‌ی ارومیه جریان دارد، ارتفاع آن از سطح دریا 1.700 متر است آب و هوای آن در نواحی جلگه‌ای معتدل و در قسمتهای کوهستانی سرد است.
سراب از شهرهای قدیمی آذربایجان است. ابن حوقل از آن به نام شهری نیکو که دارای چندین آسیاب و مزارع غله‌خیز و باغهای پرمیوه بوده یاد کرده است (19). یاقوت حموی نام آن را (سراو) یا (سرو) ضبط کرده است. به استناد گفته‌ی وی در سال 617 هـ. ق بر اثر حمله‌ی مغول به این شهر بیشتر ساکنین شهر کشته شدند و شهر ویران شد (20) و بعد از این حادثه بار دیگر به تدریج رو به آبادی نهاد، در قرن هشتم هجری در زمان حمدالله مستوفی شهری آباد بوده است (21).
آثار تاریخی معروف آن عبارتند از مسجد جامع که متعلق به قرن نهم هجری است و کتیبه‌ای که به خط میخی و اورارتوئی نوشته شده دارای 13 سطر است و در دهکده‌ی نشتبان واقع شده است.

خلخال

شهرستان خلخال ناحیه‌ای است کوهستانی به فاصله‌ی 594 کیلومتر تهران، از شمال به اردبیل، از مشرق به کوههای طالش، از جنوب به زنجان و از مغرب به میانه محدود است، مرکزش هروآباد است، دارای 37 درجه و 38 دقیقه عرض شمالی و 48 درجه و 31 دقیقه طول شرقی است، جبال بزقوش در غرب و کوههای قراول در جنوب آن قرار دارند، سفیدرود و بعضی از شعباتش از آن می‌گذرد، آب و هوای آن در قسمت شرقی و دامنه‌ی کوههای طالش سردسیری و در نواحی شمالی و جنوبی معتدل است. ناحیه‌ی خلخال از شهری که دارای همین نام بوده و در 12 فرسنگی اردبیل قرار داشته نام گرفته است و قبل از یاقوت حموی (575- 626 هـ. ق) نام خلخال دیده نمی‌شود (22). بعضی از نویسندگان نام خلخال را با نام شهر قدیم خلخال واقع در ناحیه اوتی در ماوراء قفقاز که در منابع ارمنی بین قرن دوم و پنجم میلادی به عنوان اقامتگاه زمستانی شاهان ارمنستان و سپس آلبانی (اران) آمده است مرتبط می‌دانند، ناحیه اوتی بر ساحل راست رود کورا در حدود گنجه وشمکور کنونی واقع بوده است، مرکز ناحیه‌ای که بعدها به نام خلخال معروف شد به قول حمدالله مستوفی در سابق فیروزآباد بوده و چون خرابی به آن راه یافت خلخال به جای آن دارالملک شد (23)، محل دقیق فیروزآباد معلوم نیست، به احتمال زیاد محل آن را مطابق با قبخ (نزدیک رود کیوی) دانسته‌اند.

مشکین‌شهر

شهرستان مشکین‌شهر تا تهران 839 کیلومتر فاصله دارد، از شمال و مشرق به اتحاد جماهیر شوروی، از جنوب به سراب و از مغرب به اهر محدود است، دارای 38 درجه و 23 دقیقه عرض شمالی و 47 درجه و 41 دقیقه طول شرقی است، این شهر در دشت واقع شده و ارتفاع آن از سطح دریا 1.830 متر است، کوه سبلان در نزدیکی آن قرار دارد، دارای آب و هوای معتدل کوهستانی است، این شهر در سابق خیاو نام داشت، معروفترین آثار تاریخی آن سنگ نبشته‌ای به خط پهلوی است که در کنار رودخانه فرعی و مشرق میدان اصلی مشکین‌شهر واقع شده است، ده سطر از آن باقی مانده و می‌توان آن را خواند.

هشترود

شهرستان هشترود در فاصله‌ی 567 کیلومتری تهران قرار گرفته، از شمال به تبریز، از مشرق به میانه، از جنوب به زنجان و از مغرب به مراغه محدود است، دارای 37 درجه و 48 دقیقه عرض شمالی و 47 درجه و 4 دقیقه طول شرقی است، هشترود در دامنه‌ی شرقی کوه سهند قرار دارد و ارتفاع آن از سطح دریا 1.750 متر است. آب و هوای آن معتدل است و بوسیله هشت رودخانه که مهمترین آنها قرانقوچای است مشروب می‌شود.
در جنوب مصب رود ارس و شمال کوههای طالش دشت وسیعی است به نام موغان یا موقان و یا مغکان که از دامنه‌ی کوه سبلان تا سواحل شرقی دریای خزر کشیده شده است، این ناحیه زمانی غالباً دارای استقلال بوده و گاهی نیز جزوی از آذربایجان به شمار می‌رفته، مرکز موغان در قرن چهارم هجری شهری به همین نام بوده که در حال حاضر تعیین محل آن خالی از اشکال نیست، مقدسی از آن به نام شهری که بر ساحل دو رودخانه و در میان باغستان قرار داشته و وسعتش هم به اندازه تبریز بوده است یاد کرده (24).
از مشخصاتی که نویسنده مذکور از شهر موغان به دست می‌دهد چنین می‌توان استنباط کرد که محتملاً این شهر همان شهر باجروان است که حمدالله مستوفی آن را مرکز ناحیه‌ی موغان دانسته و در زمان وی خراب بوده است، این نویسنده محل شهر را در چهار فرسخی شمال برزند ذکر کرده است، به استناد گفته‌ی حمدالله مستوفی در دشت موغان سه شهر به نام پیله‌سوار، محمودآباد و همشهره وجود داشته است، هم او گوید پیله‌سوار بوسیله‌ی یکی از امرای آل بویه درهشت فرسخی باجروان بنا شد و اکنون بیش از دهی از آن باقی نمانده است (25). محمودآباد هم به فرمان غازانخان مغول در 12 فرسخی پیله‌سوار بنا گردید، محل همشهره را نیز در دو فرسخی دریای گیلان ذکر می‌کند.

پی‌نوشت‌ها:

1. Tuvrez
2. احسن التقاسیم، بخش 2، ص 561.
3. راحة الصدور، راوندی، به اهتمام محمد اقبال، با تصحیحات مجتبی مینوی، ص 111.
4. نزهت القلوب، به اهتمام لسترنج، ص 76.
5. سفرنامه کلاویخو، ترجمه مسعود رجب‌نیا، ص 25.
6. صورة الارض، ابن حوقل، ترجمه دکتر شعار، ص 83.
7. حدودالعالم من المشرق الی المغرب، به کوشش دکتر منوچهر ستوده، ص 157.
8. احسن التقاسیم، بخش دوم، ص 550.
9. نزهت القلوب، به کوشش دبیرسیاقی، ص 92-93.
10. معجم البلدان، یاقوت، ج5، ص 93.
11. نزهت القلوب، به اهتمام لسترنج، ص 87.
12. همان کتاب، ص 87.
13. صورةالارض، ابن حوقل، ترجمه دکتر شعار، ص 85، 99.
14. احسن التقاسیم، مقدسی، بخش دوم، ص 551.
15. احسن التقاسیم، بخش 2، ص 560.
16. معجم البلدان، یاقوت، ج5، ص 110.
17. نزهت القلوب، به کوشش دبیرسیاقی، ص 100-101.
18. معجم البلدان، یاقوت، ج1، ص 283.
19. صورةالارض، ابن حوقل، ترجمه دکتر شعار، ص 98.
20. معجم البلدان، یاقوت،ج3، ص 204.
21. نزهت القلوب، به کوشش دبیرسیاقی، ص 98-99.
22. معجم البلدان، یاقوت، ج2، ص 381.
23. نزهت القلوب، به کوشش دبیرسیاقی، ص 93.
24. احسن‌التقاسیم، بخش دوم، ص 551.
25. نزهت القلوب، حمدالله مستوفی، به اهتمام دبیرسیاقی، ص 104.

منبع مقاله :
بیات، عزیزالله؛ (1393)، کلیات جغرافیای طبیعی و تاریخی ایران، تهران: مؤسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ ششم

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط