![بحثی در مورد ایرانشناسی یا ایرانپژوهشی بحثی در مورد ایرانشناسی یا ایرانپژوهشی](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/Iran-P.jpg)
چکیده
استفاده از واژهی ایرانشناسی چنان متداول شده است که دیگر نیازی به بررسی این عبارت دیده نمیشود؛ (2) حال آنکه واکاری ریشهی کلمات در هر دانشی و بیان تاریخچهی آن از سؤالات اصلی دربارهی چیستی کلیهی علوم است. این مقاله با طرح پرسشهایی در این خصوص در صدد بررسی معنای ایرانشناسی، تاریخچهی آن و نیز طرح پیشنهاداتی دربارهی یافتن روش درست برای تحقیقات ایرانشناسانه است. نویسنده در عین حال بر این موضوع تأکید دارد که محقق ایرانشناس باید با در نظر گرفتن معنا و تاریخچهی ایرانشناسی از یک جانبهنگری متداول در پارهیی از مطالعات ایرانشناسی در گذشته پرهیز کند؛ تحقیقات درست را از نادرست تشخیص دهد تا از ره آورد آن به ایرانشناسی علمی دست یابد.در ابتدا دربارهی واژهی «ایرانشناسی» باید اشاره کرد که پسوند «شناسی» در 50 تا 60 سال اخیر، بعد از واژهی ایران آورده شده است. این واژه بطور دقیق در برابر «لوگُوس» (3) یونانی قرار میگیرد. کاربرد این پسوند در مقابل علومی، مانند: «جامعهشناسی» (4) و «بیولوژی» (5) که هر یک علمی جداگانهاند، مشخص میشود؛ ولی «ایرانشناسی» (6) چگونه علمی است؟ آیا علمی مستقل، مانند بیولوژی یا جامعهشناسی است؟ بطور قطع چنین نیست؛ زیرا ایران یک علم نیست که بتوان از پسوند «لوژی» برای شناخت آن استفاده کرد. (7)
همچنین علومی، مانند «جغرافیای ایران»؛ «تاریخ ایران»؛ «جامعهی ایران»؛ «فرهنگ ایران»؛ «ماهیهای دریاهای ایران»؛ «عرفان و مذاهب ایران» و ... مجموعه علومی هستند که به مطالعه و بررسی ایران میپردازند؛ ولی ایرانشناسی به مفهومی که در ذهن ماست، یک معرفت عام چنددانشی است و نمیتوان گفت ایرانشناسی به تنهایی میتواند محتوای چند علم را ادعا کند. اگر جهان را به دو نیمکره تقسیم کنیم، قسمت شرقی جهان، شامل قارهی آسیا تا چین و بخشی از قارهی اروپا و بخشی از شمال آفرقا خواهد بود. قسمت غربی آن هم، اروپای امروزی را تشکیل میدهد. این قسمت غربی همیشه در صدد بوده است که قسمت شرق را بشناسد و قسمت شرق هم گاهی اوقات تمایل به شناخت غرب داشته است. ایرج افشار دو کنگرهی اول خود را «ایرانشناسی» نامید. وی در طی مطالعات بیشتر، این کنگرهها را «مطالعات ایرانی» نامید. مشابه این اتفاق را در خارج از ایران نیز شاهدیم؛ بعنوان مثال، در انگلستان مجلهی (8) مطالعات ایرانی و در فرانسه نیز مجلهی (9) مطالعات ایرانی به چاپ رسیده است.
موضوع این مجلهها جغرافی؛ تاریخ؛ دین؛ شعر و ... است. بهاءالدین خرمشاهی برای تحقیق روی قرآن از عنوان «قرآنپژوهی» (10) استفاده کرده است. قرآن حاوی حکمت؛ فلسفه؛ اخلاق و فقه است. این اصطلاح دربارهی «مطالعات ایرانی» نیز بکار میرود. میتوان بجای «ایرانشناسی» از عبارت «ایرانپژوهی» که تمامی علوم را در بر میگیرد و با ایرانشناسی نیز تفاوت دارد، استفاده کرد. پس استفاده از عنوان «ایرانشناسی» درگذشته رایج بوده و در واقع این واژه بیشتر برای دانشمندان قرن بیستم، معنا داشته و یک رشته بحساب میآمده است.
از طرفی در ترجمهی واژهی Orientalism به «شرقشناسی» نیز اشتباه دیگری رخ داده است؛ زیرا واژهی اصلی آن، Orientology نبوده است که به «شرقشناسی» ترجمه شود؛ بلکه واژهی Orientalism، بوده که باید «مطالعات شرق» معنی میشد. واژهی Logy در مورد بعضی از کشورها و برخی رشتههای دانشگاهی بکار میرود، مانند: Egyptology ؛ به معنی «مصرشناسی» که در آن منظور شناسایی تمام مصر نیست؛ بلکه مقصود آن «علم مطالعهی شناخت دوران فراعنهی مصر» بوده است. همچنین واژهی Chinology «چینشناسی» (11) که برای دوران پیش از اسلام بکار رفته است. این موضوع با شناخت تمام فرهنگ، تمدن و تاریخ یک کشور، مانند ایران (شامل همهی دورهها) بسیار متفاوت است. با وجود این Orientalisme یا «شناخت شرق» را (که ایران هم جزئی از آن است)، نیز میتوان به چندین دوره تقسیم کرد که خود مبحثی جداگانه است.
در اینجا شایسته است، نگاه به تاریخچهی «ایران پژوهی» داشته باشیم. اگر جهان را به دو نیمکره تقسیم کنیم، قسمت شرقی جهان، شامل قارهی آسیا تا چین و بخشی از قارهی اروپا و بخشی از شمال آفرقا خواهد بود. قسمت غربی آن هم، اروپای امروزی را تشکیل میدهد. این قسمت غربی همیشه در صدد بوده است که قسمت شرق را بشناسد و قسمت شرق هم گاهی اوقات تمایل به شناخت غرب داشته است.
دوران اول شرقشناسی (ایرانشناسی هم جزء آن است)، با مورخان و جغرافیدانان یونانی قدیم شروع میشود (تکمیل همایون، 165:1371-121). آگاهیها و اطلاعاتی را که این مورخان ارائه میدهند، میتوان نخستین قدمهای شناخت شرق و غرب از یکدیگر دانست، بعنوان مثال، هرودوت (12) (420-484 ق. م.) در کتاب خود، تاریخ هرودت (13) به جنگها و پیروزیهای پی در پی ایرانیان و یونانیان و نیز ایجاد روابط و تعاملات فرهنگی (ناشی از ارتباط دو ملت) بین این دو امپراتوری اشاره کرده است. نتیجهی این تعاملات، شناخت بهتر از یکدیگر (البته نه از نوع یک شناخت علمی) بوده است.
در دورهی اسلامی تغییراتی در این زمینه شکل گرفت و در این مسیر برخی تعابیر غیر علمی در تحلیل وقایع، رسوخ پیدا کرد و داوریهای دور از شناخت هم، در بین مردم رواج پیدا کرد که متأسفانه تعداد این شناختهای ناآگاهانه کم نیست؛ زیرا برای بدست آوردن این شناخت، رابطهی مستقیم علمی با مشرق زمین برقرار نشده بود؛ بعنوان نمونه، در زمان ناصرالدین شاه، کتابی بنام از خراسان تا بختیاری (14) نوشتهی هانری رنه دالمانی فرانسوی بصورت سفرنامه و حاوی عکس چاپ شد. در این کتاب، در یکی از عکسها، یک پنبهزن و حلاج نشان داده است. در زیر آن عکس نوشته شده: «موسیقیدان ایرانی» (15) که البته در ترجمهی فارسی «پنبه زن» ترجمه شده است به موارد زیادی از این دست ناآگاهیهای مبتنی بر عدم شناخت علمی میتوان اشاره کرد. از آن جمله سفرهای جهانگردان، سفرا و هیئتهای خارجی بود که به ایران میآمدند. در این سفرها برخی از آنها، به همراه همسرانشان برای خرید سوغات به بازارهای اصفهان؛ تهران؛ قزوین و... میرفتند و اجناسی را تهیه و اطلاعاتی از این سفرها بدست میآوردند. این افراد، در برگشت به کشور خویش، «شرقشناس» (16) نامیده میشدند. آنها مطالبی را که دربارهی اسلام، ایران و نیز شعر و ادبیات ایران شنیده بودند، برای هموطنان خود نقل میکردند. اطلاعات آنها، اساس و پایگاه علمی و نیز قابلیت استناد نداشت. بسیاری از خاطرات آنها به چاپ رسیده و هم اکنون ترجمهی آنها در اختیار ماست. آنچه در این میان باعث تأسف است، پذیرش گفتهها و نوشتههای آنها از جانب ما، ایرانیان، بدون تحقیق است.
بیشتر بخوانید: گسترش ایرانشناسی
ذبیحالله صفا، مطلبی را از یکی از مسافران اروپایی به ایران نقل میکند که ضمن عکاسی از کاروانسراها و مساجد ایران، با این یادداشت روی دیوار برخورد کرده بود:
به یادگار نوشتم خطی ز دلتنگی***در این زمانه ندیدم رفیق یکرنگی
این سیاح اروپایی بدون تحقیق، بعد از گرفتن عکس از آن بین شعر و ترجمه و معنی آن، در بازگشت به اروپا خاطرات سفر خود را چاپ و ایرانیان را انسانهایی افسرده معرفی کرد. صفا در یادداشت خود به اشتباه این اروپایی و سوء برداشت او از این شعر اشاره و گله میکند که چرا مترجم مطلب را به همان شکل چاپ کرده و مردم نیز بدون اندیشه این مطالب را باور میکنند؟
اشکال اصلی این است که چون یک اروپایی این مطلب را گفته، پس درست است!
مطالعات ناقص دربارهی شرق و از جمله ایران تا سالهای 1873 م. بصورت پراکنده ادامه داشت.
بعد از آن محققان اروپایی تصمیم گرفتند که هر یک یا دو سال یکبار، کنگرهیی در این زمینه تشکیل داده و در جریان تحقیقات یکدیگر قرار گیرند. بدین ترتیب اولین کنگره (که تا کنگرهی بیست و نهم نیز ادامه پیدا کرد)، با نام Orientalisme، در سال 1873م. و در پاریس شکل گرفت که همزمان با سلطنت ناصرالدین شاه بود و از ایران هم نمایندهیی در آن شرکت کرد. به این کنگرهها، کنگرهی بینالمللی Orientalisme میگفتند؛ ولی بعدها به کنگرهی بینالمللی Etudes Asiatiques «مطالعات آسیایی» تغییر نام پیدا کرد. آخرین کنگره (کنگرهی بیست و نهم)، در سال 1973م. در پاریس برگزار شد که در آن تنی چند از ایرانیان ازجمله بنده در آن حضور داشتیم (تکمیل همایون، 121:1371). در این کنگرهها، بواسطهی آشنایی بسیاری از محققان با یکدیگر، یکجانبهنگری و تعصب، کمتر دیده میشد و مباحث نیز اعتبارات علمی پیدا کرده بودند. با شکلگیری شناخت علمی در اروپا و تبدیل تدریجی عقلگرایی به عملگرایی، روشهای نوین علمی پا به عرصهی تحقیق گذاشتند. این روشهای تحقیق جدید، در بسیاری از کشورها از جمله ایران مورد توجه قرار گرفت؛ بعنوان نمونه، علامهی محمد قزوینی، نسخهشناسی و خطشناسی را در مراکز علمی کشورهای اروپایی آموخت. پیش از آن، ما تاریخ را از شاهنامه و یا از قصههای انبیا میشناختیم؛ اما اروپاییان با تحقیق و بررسی دوران هخامنشیان و ادوار یپش از اسلام، تاریخ علمی ایران را مورد نظر قرار دادند و این روش تحقیق علمی در ایران هم دنبال شد.
برای شناخت و انجام روش علمی، خواننده و محقق باید تمام جوانب را بسنجند و با مطالعهی چندین منبع، بتوانند آنها را داوری کنند و سره را از ناسره تشخیص دهند. اگر مورخ ایرانشناسی تسلیم عقیدههای مختلف و تعصبات نابجا شود، تحقیق او بیفایده است. در یک تحقیق و تحلیل علمی، ایرانشناسی باید تمامی کتابها و منابع را بخواند تا بتواند، تشخیص دهد کدام منبع درست و کدام منبع نادرست است. این امر مشروط به داشتن نظام و روش علمی است که باید فرا گیرد. به همین دلیل روش تحقیق یکی از مهمترین دروس در این رشته است که باید بشکل صحیح و نوین آن در مراکز آموزشی تدریس شود، بعنوان مثال، احمد کسروی (17) نوشتهیی از مشروطیت، به عنوان یک آذربایجانی اصیل و خوب دارد؛ ولی اطلاعاتی که او ارائه میدهد بیشتر از منطقهی آذربایجان و برخاسته از احساس شخصی وی است و باید این موضوع در هر بررسی در نظر گرفته شود. مهدی ملکزاده (18) کتابی دربارهی مشروطهخواهی دارد. وی پسر ملکالمتکلمین است و مشروطه را از منظر پدرش که در مشروطه فعالیت داشته، بیان کرده است. همچنین میتوان ناظمالاسلام کرمانی را مثال زد که ناظم مدرسهی «اسلامیه» بود. رئیس این مدرسه آیتالله محمد طباطبایی بود و تمام مطالب کتاب تاریخ بیداری ایرانیان وی متأثر از سخنان آیتالله طباطبایی است و به دور از داوریهای وی نیست. اگر مورخ ایرانشناس تسلیم این عقیدههای مختلف و تعصبات باشد تحقیق او بیفایده است؛ ولی اگر بخواهد تحلیل علمی انجام دهد، باید تمام کتابها را بخواند در نتیجه نمیتواند متوجه شود که کدام درستتر است و این امر مشروط به داشتن نظام و سیستم علمی است که باید فراگیرد. بدین دلیل روش تحقیق یکی از مهمترین دروس این رشته است که باید تدریس شود؛ ولی متأسفانه به غلط تدریس میشود که باید شکلی نوین در این زمینه پایهگذاری شود.
در کتاب عودلاجان/ اودلاجان (19) (که در مورد محلههای یهودینشین تهران است) از «گتو» (20) (محلههای یهودینشین) اروپا نیز سخن به میان آمده است. «گتو» به محلههایی گفته میشد که در گذشته دور تا دور آن دیوار و قلعهیی وجود داشت و یهودیان در آن زندگی میکردند. یهودیان، روزهای یکشنبه حق خروج از گتو و نیز حق خرید زمین نداشتند؛ مگر در گتو، اگر جمعیت آنها زیاد میشد، باید زمین را کنده و در زیر زمین زندگی میکردند و با دیگران هم مراودهیی نداشته باشند. علاوه برین سر ساعت در گتو بسته میشد. من با مطالعهیی که در این زمینه انجام دادیم، دیدم که در تهران، هرگز وضع یهودیان چنین نبوده است. من در ادامهی تحقیقاتم به محلهی عودلاجان رفتم و در آنجا دیدم که در همسایگی یهودیان، منزل آیتالله بهبهبانی قرار گرفته است و افراد دیگری از روحانیان و دیوانیان نیز آنجا زندگی میکنند. آنها همیشه میتوانستند، بدون هیچگونه مانعی از منزل خارج و وارد شوند. در آنجا با یک فرد یهودی در مورد ایام محرم و روز عاشورا صحبت کردم. وی گفت ما در این مراسم شرکت میکنیم و بر سر هیئتهای عزادار گلاب میریزیم. در نتیجه متوجه شدم آنچه دربارهی محلههای تهران گفته شده درست نبوده و اروپاییان آنچه را که در کشور خودشان انجام میشده به ایران تسری داده بودند.
نتیجهی کلام آنکه ایرانشناسی برای ما «خودشناسی» و «هویتشناسی» است؛ ولی برای خارجی «دیگریشناسی» است. ما هویت خودمان را میشناسیم و آنها هویت ما را از دیدگاه خودشان میشناسند. در آغاز، شناخت با تعصب و یک جانبهنگری شروع شده بود؛ اما در حال حاضر این تمایلات اندکی فرق کرده و تغییراتی نیز پیدا کرده است؛ ولی هنوز نظام سیاست بر این تحقیقات حاکم است؛ بعنوان نمونه در دایرةالمعارف بریتانیکا در ذیل واژهی «Persian Gulf»، (21) سه جزیره توصیف و نوشته شده که این جزایر توسط ایران تسخیر شده است. در این توضیح، بطور غیر مستقیم نشان داده میشود که این جزایر در گذشته متعلق به ایران نبوده است. بر عکس، ذیل کلمهی «Gloln Heights»، (22) نوشته شده: «این تپه... در سال 1937م. به اسرائیل بازگردانده شد»؛ بدان معنا که از اول این تپهها به اسرائیل تعلق داشته است. بدیهی است که این موضعگیری، خصمانه و دارای ریزهکاری سیاسی است. قدر مسلم برای به نتیجه رساندن این مطالب هزینههای اقتصادی و سیاسی فراوانی صورت میگیرد. از آن جمله است واژهی «Persian Gulf» که برخی از اعراب حاشیهی خلیج فارس برای ساقط کردن این واژه و جایگزینی آن با واژهی مجعول دیگر، میلیاردها دلار پول خرج کردهاند.
در مجموع در تمام رشتههای مطالعاتی کسانی که زر و سیم و پست و مقام فریبشان نمیدهد و واقعاً بدنبال علم هستند، بسیار اندکند. محقق باید بتواند مقاصد پشت پرده را تشخیص دهد و در دام جهتگیریهای خاص گرفتار نشود.
نمایش پی نوشت ها:
1. استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
2. مقالهی حاضر در قالب یک سخنرانی توسط دکتر ناصر تکمیل همایون، در نشست دهم آذر ماه 1393، در بنیاد ایرانشناسی ایراد شد. اهمیت این سخنرانی در این است که میتواند افقهای جدید و عمیقی را برای مطالعه و تحقیق پیش روی محققان بگشاید.
3. Legoy.
4. Sociology تشکیل شده از دو جزء Socio از Society لاتین و Logos یونانی.
5. Biology.
6. lranology.
7. برای آگاهی بیشتر ن. ک به: تکمیل همایون، 45:1391-35.
8. lranian Stadies.
9. Etudes lraniennes.
10. برای آگاهی بیشتر ن. ک. به: خرمشاهی، 1372.
11. مطالعهی تاریخ، فرهنگ و تمدن چین (قبل از اسلام).
12. Herodout.
13. برای آگاهی بیشتر ن. ک. به: هرودوت، 1343.
14. Henry-René D'allem. (1950-1863م.)؛ سیاح فرانسوی که بعلت علاقهی فراوانش به اشیای عتیقه، مسافرتهای زیادی به کشورهای مشرق زمین انجام داد. وی در سال 1898 م. از شهرهای سمرقند؛ بخارا؛ خیوه و عشقآباد بازدید کرد. او در این سفر، آثار هنری زیادی از جمله قالی، منسوجات زربافت و اشیای فلزی قدیمی جمعآوری کرد و با خود به فرانسه برد. برای آگاهی بیشتر، ن. ک. به: دالمانی 1335.
15. Musicien Persian.
16. Orientalist.
17. برای آگاهی بیشتر ن. ک به: کسروی، 1356.
18. برای آگاهی بیشتر ن. ک. به: ملکزاده، 1363.
19. تکمیل همایون، 1393.
20. Ghetto.
21. خلیج فارس.
22. تپهیی در اسرائیل (فلسطین اشغالی).
کتاب
- تکمیل همایون، ناصر؛ عودلاجان (اودلاجان)، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1393.
- خرمشاهی، بهاءالدین؛ قرآن پژوهی (هفتاد بحث و تحقیق قرآنی)، تهران: مرکز نشر فرهنگی مشرق، 1372.
- دالمانی، هانری رنه دو؛ سفرنامهی از خراسان تا بختیاری، ترجمه و نگارش فرهوشی، تهران: ابنسینا، 1335.
- دایرة المعارف بریتانیکا.
- کسروی، احمد؛ تاریخ هجده سالهی آذربایجان. بازماندهی تاریخ مشروطهی ایران، تهران: امیرکبیر، 1356.
- ملکزاده، مهدی؛ تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران: علمی، 1363.
- ناظمالاسلام کرمانی، محمد بن علی؛ تاریخ بیداری ایرانیان، به اهتمام علی اکبر سعیدی سیرجانی، تهران: آگاه، 1361.
- هرودوت؛ تاریخ هرودوت، ترجمهی غ. وحید مازندرانی، با مقدمهی اقبال آشتیانی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1343.
مقاله
- تکمیل همایون، ناصر؛ «روند پژوهشهای ایرانی در کنگرههای بینالمللی خاورشناسی»، مجموعه مقالات انجمنوارهی بررسی مسائل ایرانشناسی، به کوشش علی موسوی گرمارودی، تهران: مؤسسهی چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1371، ص 165- 121.
- ــــ ، «در مفهوم ایرانپژوهی»، نامهی ایران و اسلام، سازمان اسناد و کتابخانهی ملی، سال یکم، شمارهی یکم، 1391، ص 35. منبع مقاله :
گروه نویسندگان، (1394)، مطالعات ایرانشناسی، دکتر رویا خویی، تهران: بنیاد ایرانشناسی، چاپ اول.