تفسیر تاریخی یا گزارش تاریخی؟

مورخان را می‌توان به دلیل داشتن احساس دوگانه بین گزارش (نقل) و تفسیر تاریخی تبرئه کرد. در جایگاه دانشجو اغلب به ما توصیه می‌‌شده است که از نوشتن گزارش به عنوان شکلی از تفسیر تاریخی اجتناب کنیم و در مقام...
دوشنبه، 28 اسفند 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
تفسیر تاریخی یا گزارش تاریخی؟
 تفسیر تاریخی یا گزارش تاریخی؟

نویسندگان: راجر اسپالدینگ
کریستوفر پارکر
مترجم: محمد تقی ایمان پور
مورخان را می‌توان به دلیل داشتن احساس دوگانه بین گزارش (نقل) و تفسیر تاریخی تبرئه کرد. در جایگاه دانشجو اغلب به ما توصیه می‌‌شده است که از نوشتن گزارش به عنوان شکلی از تفسیر تاریخی اجتناب کنیم و در مقام معلم از خطرات ذاتی وارد شدن بدون نقادی به عرصه‌ی یک گزارش، به ویژه در نوع زندگینامه نویسی آن، آگاه هستیم. پس چه هنگامی‌ باید از دانشجویان انتظار داشته باشیم که مهارت‌های تحلیلی را در مقالاتی که می‌‌نویسند یا در پاسخ گویی به سؤالات امتحانی نشان دهند؟ «به سؤالات پاسخ دهید!»، یکی از نوشته‌های رنج‌آور در حاشیه‌ی بسیاری از متون در طول سال‌ها بوده است. داستان اغلب شیو‌ه‌ای سهل برای اجتناب از گزینش مطالب یا به کارگیری دلایل در خصوص مسئله‌ای تاریخی است. به همین صورت، بیشتر دانشجویان هنگامی‌ که با سؤال تحلیلی مواجه می‌شوند که مربوط به متنی طولانی از گزارش‌های داستانی مفصل است و آن‌‌ها وظیفه دارند که از آن میان مطالب مناسب را برگزینند، احساس خستگی و نامیدی می‌کنند. آن‌‌ها ممکن است به طور منطقی این سؤال را بپرسند که چرا نوعی ناهمگونی بین آنچه برای هدف‌های آموزشی از ایشان انتظار می‌رود و آن شکل تاریخ‌نگاری که در آن پژوهشگر یافته‌های خود را ارائه می‌‌کنند، وجود دارد. توصیف می‌‌تواند برای اشاره به ارتباط علی و معلولی بین رویداد‌هایی در نظر گرفته شود که به طور پیوسته و متوالی نقل شد‌ه‌اند. مقایسه‌ای که اغلب به کار می‌رود، مثل چوب اسنوکر است که به توپ کیو (Cue) ضربه می‌زند که به‌ترتیب به برنده شدن منجر می‌گردد. به علاوه، هایدن وایت (Haydon White) استدلال می‌کند که همه‌ی تاریخ در شکلی ادبی بنابر طرح ساختار‌های مشخص و کلاسیک ارائه شده است: «داستان، رویداد‌هایی را گزارش می‌‌کند که تاحد ممکن تمامی‌ طرح‌های ساختاری موجود را داشته باشد». (1) مورخ میل شدیدی به کار کردن دارد، اما این امر که او در مورد رویداد‌های واقعی هیچ کاری برای انجام دادن ندارد، باعث احساس شدید درماندگی در او می‌‌شود. این که مورخان از طرح‌های ساختاری کلاسیک استفاده می‌کنند، به خوبی ضمن کتابی مشهور درباره‌ی موضوعی مردمی‌ که توسط یک متخصص اندیشمند در این زمینه تحریر یافته، بیان شده است: یان کرشاو (lan Kershaw) کتاب دو جلدی پرفروش خود را زندگی نامه‌ی هیتلر نامیده است:1). هیتلر، 1889-1936م: غرور (Hitler 1889-1936:Hubris)، و 2). هیتلر 1936-1945: مکافات (Hitler 1936-1945:Nemesis). (2) از این رو، با بهره گیری از مفهوم قدیم یونانی- که در زبان محلی از آن استفاده می‌‌کردند- می‌‌توان گفت که غرور مقدمه‌ی شکست است؛ این کتاب به لحاظ فنی داستانی غم انگیز است. اما نظرات دیگری هم وجود دارد که می‌گوید ما نباید در برخورد با این داستان احساس شرمندگی کنیم؛ زیرا زندگی اجتماعی ما خود نوعی داستان پردازی است و بنابراین نیازی نیست که بین زندگی اجتماعی واقعی و داستان تمایزی قائل شویم: این عقیده‌ی پاتریک جویس است که برای مثال در کتاب موضوع‌های مردمی‌ به آنچه که وی «رمان مردمی‌» می‌خواند، می‌‌پردازد. داستان به افراد، هدف، حرکت و جهت مسیر را نشان می‌دهد. (3) از یک دیدگاه فلسفی متفاوت، آکشات معتقد بود که داستان شکلی حقیقی از تفسیر تاریخی است. او به دلیل واقعیت جریان رویداد‌ها نبود که این گونه فکر می‌‌کرد، بلکه به این دلیل بود که واقعیت را هرگز نمی‌توان بازسازی نمود، بلکه این مورخان‌اند که داستان‌‌های خود را خلق می‌‌کنند. (4) غالباً واژه‌ی «ساختارگرایانه» توسط فیلسوفان تاریخ برای توصیف چنین دیدگاهی به کار می‌رود، و این امر در تضاد با نظر کسانی است که معتقدند می‌توان گذشته را به عنوان یک واقعیت یا جریانی از رویداد‌ها «بازسازی» کرد.
توصیف می‌‌تواند برای اشاره به ارتباط علی و معلولی بین رویداد‌هایی در نظر گرفته شود که به طور پیوسته و متوالی نقل شد‌ه‌اند. مقایسه‌ای که اغلب به کار می‌رود، مثل چوب اسنوکر است که به توپ کیو (Cue) ضربه می‌زند که به‌ترتیب به برنده شدن منجر می‌گردد. اما به ندرت یک موقعیت اجتماعی با یک میز اسنوکر انطباق می‌یابد. توماس کارلایل (Thomas Caryle) به شکل ماهرانه‌ای آن را جمع بندی می‌‌کند: «داستان، طولی است؛ و عمل، منسجم و یکپارچه است». زنجیره‌های علت و معلول‌ها به دلیل پیچیدگی اوضاع و شرایط گمراه کننده هستند. (5) به نظر می‌رسد امور طبیعی و ذاتی هنوز وجود دارند: بنا به عادت، ما در زندگی روزمره‌ی خود به آن‌‌ها پناه می‌‌بریم؛ در کتاب‌ها و نمایش‌ها (تأتر، تلویزیون و فیلم)، داستان سرچشمه‌ی عظیم سرگرمی‌ است. اگرچه برخی از نویسندگان و کارگردانان تجربیات خود را به شکل داستان اجرا می‌کنند، (6) اما چه کار‌هایی باید انجام داد و از چه اموری باید صرفه نظر کرد؟ چگونه می‌توان موقعیت اجتماعی «منسجم و یکپارچه‌ای» را به داستانی طولی تغییر داد؟ واضح است که انتخاب باید کرد، یا ما هر گزارشی را با پیدایش انسان هوشمند و با گزارش از هر جنبه‌ای از آفرینش محیط اجتماعی، سیاسی و طبیعی که رویداد‌ها تحت شرایطی در آن رخ می‌دهند، آغاز کنیم. بنابراین، حتی ساده‌ترین داستان نیز باید از اندیشه‌ای نقادانه برخوردار باشد. یک داستان موفق همیشه باید دارای ساختاری تحلیلی نیز باشد؛ و در تاریخ‌نگاری یک رویکرد تحلیلی، اگر بخواهد دارای معنی باشد، دارای داستانی جهت‌دار است.
این امر ما را به مسئله‌ی علت و معلول نزدیک می‌‌کند. فیلسوفان علاقه مندند بین شرایط لازم و شرایط کافی تمایز قائل شوند. شرایط لازم شرایطی است که بدون آن چیزی رخ نخواهد داد. احتراق بدون وجود اکسیژن رخ نخواهد نمود؛ اما اکسیژن دلیل کافی برای ایجاد آتش نیست. شرایط کافی شرایطی است که چیزی را تحت شرایطی به وجود بیاورد. ضروری‌ترین شرایط نمی‌تواند توسط مورخان در نظر گرفته شوند. هیچ کس نمی‌تواند تفسیری از انقلاب فرانسه را جدی بگیرد که در آن گفته شود این انقلاب به این دلیل آغاز شد تا نشان دهد حضور انسان در فرانسه در سال 1879 میلادی شرط لازم برای انقلاب است. مورخان باید قضاوت کنند که چه شرایطی نیاز به توضیح دارد.

بیشتر بخوانید: توسعه‌ی مفهوم تواتر در تاریخ نگاری


تاریخ از لحاظ تاریخ‌نگاری، بنا به نظر ای.اچ. کار (E.H.Carr)، «فرآیندی از انتخاب موارد مهم تاریخی است...، همان طور که مورخ از اقیانوس بی‌پایان حقایق، آن‌‌هایی را که برای هدف خود مهم‌تر می‌داند، انتخاب می‌‌کند. همچنین از تعدادی از زنجیره‌های علت و معلول تنها و تنها آن‌‌هایی را برمی‌گزیند که از لحاظ تاریخی مهم باشند و معیار اهمیت تاریخی نیز توانایی مورخ در تطبیق آن‌‌ها با نمونه‌‌های توضیح عقلانی و تفسیر آن‌‌هاست». کار (Carr) در مورد موضوع شانس در تاریخ و در نظر گرفتن عدم تداوم این شانس‌‌ها در بررسی‌های ارزشمند سخن می‌گوید، زیرا «مورخان در این باره نمی‌توانند کاری انجام دهند؛ آن امر تمایلی به تفسیر پذیری عقلانی ندارد. (7) اما سخنرانی‌‌های او به تمام فرآیند‌های انتخاب موضوع برای مطالعات تاریخی نیز مربوط می‌شود. همان گونه که فیلسوف اف. اچ. برادلی (F.H.Bradly) معتقد است، همه‌ی تاریخ، تاریخ نقادی است، زیرا مورخ باید گزینشگر باشد و بنابراین باید برای گزینش موضوع معیار‌هایی در اختیار داشته باشد. به هر حال، در صورتی که برای کار (Carr) معیار «اهمیت تاریخی» بود که بدین وسیله تعیین می‌‌کرد که این اهمیت می‌‌تواند بخشی از توضیح منطقی باشد یا خیر؛ اما برای برادلی معیار می‌‌توانست تنها نظر مورخ یا خود مورخ باشد، که این امر به شکلی ناپذیرفتنی یک موقعیت ذهنی به نظر می‌رسد، زیرا زمان لازم است تا فردی بفهمد که تنها مورخ مطلوب، مورخی است که دارای معیاری مطلوب باشد. در واقع ما نمی‌توانیم از خویشتن ناقص خود بگریزیم. اما همچنان باید ثابت قدم و در عقاید و طرز تلقی‌‌ها راستین باشیم. (8)
گفته می‌شود هنگامی‌ که از مورخان برای توضیح بیشتر درخواست می‌شود، آن‌‌ها وارد جزئیات می‌‌شوند. آکشات این را در حمایت از مکتب فکری ضد احیاگری می‌گفت؛ اما سپس موضوع علیت را در تاریخ به چالش کشید و معتقد بود که تنها یک رابطه از رویداد‌ها در یک داستان می‌تواند به عنوان یک توضیح تاریخی ارائه شود. (9) اما دست کم باید جریان مخالف عمل را مورد توجه قرار دهیم. به عبارت دیگر، برای توضیح بیشتر رویداد‌ها به منظور تعمیم آن به جستجو بپردازیم. مانند کین و‌‌ هاپکینز، این به معنای ر‌ها کردن تحقیق محتاطانه و شواهد مفصل نیست. ما به این موضوع برمی‌گردیم که آیا می‌خواهیم تجارب انسانی را از طریق تاریخ جمعی خودمان درک‌پذیر کنیم، یا خیر. آنچه ما امیدوار بودیم در این بخش از تفسیر تاریخی نشان دهیم، این بود که هیچ پاسخ آسانی به آنچه روش تاریخی تفسیر را تشکیل می‌دهد، وجود ندارد. رابطه‌ی بین تحلیل و نقل پیچیده است و اگرچه آگاهی از تمایزات فلسفی در علیت می‌تواند به ما در اجتناب از مباحثات گیج کننده کمک کند، اما ما باید از منتقدانی که می‌کوشند تا الگویی از روشهای تشریحی را به ما تحمیل کنند، برحذر باشیم. البته در دنیای فرضی پسا مدرنیستی، ضرورتاً هدف نیست. برای مدت زیادی تمایزی بین دانش، که اغلب موضوعی علمی دیده می‌شود، و فهم، که مسئله‌ای انسانی تلقی می‌گردد، وجود داشته است. اما غالباً برخی از پسا مدرن گراها تمایل دارند به سوی گزارش تجربه‌های مداوم، بدون فهم بیشتر آن حرکت کنند.

نمایش پی نوشت ها:
1- به نقل از:
Peter Munz in P. Munz (1998), ‘The Historical narrative', in M. Bentley, Companion to Histriography, Routlege, p. 860.
2- I. Kershaw (1999), Hitler 1889-1936. Hubris, Allen Lane; I. Kershaw (2000) Hitler 1936-1945: Nemesis, Allen Lane.
3- Joyce, Democratic Subjects, pp. 154, 156.
4- Oakeshott, Experience and Its Modes, pp. 89, 92-93, 156.
5- Paker, The English Idea of History from Coleridge to Collingwood, p.37.
6- به عنوان مثال در فیلم کوانتین‌ترانتینو به نام افسانه‌ی پیلپ، نقل‌‌های بحث انگیز حذف می‌‌شود.
7- E. H. Carr (1981), What is History?, Macmillan, p.99.
8- Paker, ibid., p.112.
9- Oakeshott, ibid., pp. 142, 4.

منبع مقاله :
اسپالدینگ، راجر؛ پارکر، کریستوفر؛ (1392)، مقدمه‌ای بر تاریخ‌نگاری، ترجمه محمد تقی ایمان پور، تهران: پژوهشکده‌ی تاریخ اسلام، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط