خداوند هستی و نیز راستی *** نخواهد ز تو کژی و کاستی (2)
چکیده
حرفهها و مشاغل فراوانی در تاریخ اساطیر ایران بوده است و در موارد زیادی، منابع قابل وثوقی در دسترس نیست. در چنین مواردی برای آگاهی از مسئولیتهای اخلاقی در قبال جامعه و منافع ملّی و عمومی در این دوره یکی از منبع موجود شاهنامه است. (3) در شاهنامه به اساطیر ایرانی پیشدادیان و کیانیان اشاره شده است. ما به عنوان شاهد شعری برای هریک از مشاغل و حرفهها یک یا چند بیت ذکر نمودهایم. پرداختن به سجایای اخلاقی و کمالات معنوی حرفهها به صورت استنباطی از شاهنامه است. بر مبنای شاهنامه در مشاغل دولتی، حرفههای شهرنشینی و روستانشینی شایسته سالاری حاکم بوده است و شایسته سالاری بر مبنای اخلاق شایستهی حرفه تعریف میشد. گوشههایی از اخلاق حرفهای را در این مقاله مورد بررسی قرار دادهایم.طرح مسأله
ایرانیان باستانی به دلیل برخوداری از تمدن دیرینه، دارای دستگاه و دولتهای مقتدری بودند. پیشدادیان و کیانیان در این میان قبل از اشکانیان حکومت میکردند و تبدیل به اسطورههای شدهاند. آنان مشاغل و حرفههای گوناگون در کشور وسیع و پهناور ایران ایجاد نموده بودند و برای هریک از این حرفهها اخلاق معینی داشتند. تخلق به این خلق و خوی مورد پسند و ستایش و متقابلاً دوری از آن اخلاق انسانی مورد تنفر و انزجار همه ایرانیان روزگاران اساطیری بود. کسانی میتوانستند به حرفهای دست یابند که از کمالات معنوی و رفعت اخلاقی برخوردار باشند. وزیران و مشاوران که در شاهنامه از آنها با عنوان دستور یاد شده است، در زمان پیشدادیان و کیانیان از میان کسانی انتخاب میشدند که ضمن داشتن شجاعت و نترس بودن در میدان جنگ، از خوش فکری و نیک رایی و کاردانی نیز برخوردار بودند. حرفهها و اخلاقی حرفهای اساطیری را میتوانیم در شاهنامه، که شناسنامه هویت ایرانیان از گذشته و سندی ماندگار برای آیندگان است، بازیابیم. (4) بر مبنای شاهنامه، در دورهی پیشدادیان و کیانیان، در امر انتصاب افراد به مشاغل، شایسته سالاری مورد توجه بوده است. فردوسی در گزارشهای مختلف از مشاغل به این شایستگیها اشاره کرده است.به علت این که امروز بعضی از این حرفهها مفهوم و معنای واقعی خود را از دست داده، در برخی دیگر شاهنامه اطلاعات کافی و کامل در اختیار ما نگذاشته و فقط نامی از این حرفهها را آورده است، ما هم به تبعیت از شاهنامه آنچه لازم و مقدور بوده، شرح میدهیم در ضمن برشمردن مشاغل و حِرَف در آن روزگار از اوصاف شخصیتی و صاحبان حرف و اخلاقیات آن نیز سخن میگوییم.
مشاغل در دوره پیشدادیان و کیانیان و اخلاق خاص هریک از آنها
در این دوره مشاغل به سه گروه عمده تقسیم میشوند: (5) یک، حرفههای وابسته به دستگاه حکومتی مانند وزارت، فرماندهی، پزشکی، خزانه داری، دو، مشاغل شهرنشینان مانند زرگری، بازرگانی، مهندسی، نجاری، سه، حرفههای روستانشینان مانند دهقانی و کشاورزی.1) حرفههای وابسته به دستگاه حکومتی:
یک، وزیران. وزیران و مشاوران که در شاهنامه از آنها با عنوان دستور یاد شده است، در زمان پیشدادیان و کیانیان از میان کسانی انتخاب میشدند که ضمن داشتن شجاعت و نترس بودن در میدان جنگ، از خوش فکری و نیک رایی و کاردانی نیز برخوردار بودند. آنان به خاطر منافع ملّی حفظ امنیّت کشور، دفاع از کیان و هستی مردم و سرزمین از هر گونه ایثارگری، تلاش و کوشش کوتاهی نمیکردند و منافع و ارزشهای مردمی را بر منافع شخصی ترجیح میدادند. آنان از کردار بد دوری میجستند و در عین حال در شغل خود کاردان بودند.ز دستور فرخنده رای آگهی *** بجست اندران جستنِ کین رهی (1027/3)
مر او را یکی پاک دستور بود *** که رایش به کردارِ بَد دور بود
چو دستور باشد چنین کاردان *** توشه را هنر نیز بسیار دان (26/1)
دو، فرماندهان. فرماندهان که همان سپهسالاران، سپهبدان، سپهداران و پهلوانان و انسانهای جنگجو و روشن فکر و دیندار و وظیفه شناسی و میهن پرست بودند که برای کشور جانفشانی و فداکاری میکردند، پیمان شکنی، بداندیشی، خودکامگی در وجود آنها معنی نداشت. فردوسی در خصوص شایستگی فرماندهان بر چند اصل اخلاقی تأکید دارد: دوری از کژی (دروغ، فریب، نیرنگ و ...) و اجتناب از دورویی، اصل چابکی، مردانه بودن در رزم، پرهیز از هرگونه ناجوانمردی در مواجهه با دشمن، اسیر و افراد غیر مسلح.
سپهبد به کژی نگیرد فروغ *** روان خیره پرتاب و دل پر دروغ
سپهبد چنین گفت با سروران *** که ای نامداران و جنگ آوران (1166/3)
یک امروز در کار چُستی کنید *** به مردانگی بس درستی کنید (330/1)
فردوسی اجتناب از هر گونه مواجههی هیجانی اعم از خشم و غضب و با حُب و عاطفه هیجانی را لازمهی سپهبدان میداند. اجتناب از مواجههی هیجانی به معنای مواجههی هوشمندانه است. (6)
سپهبد که فرّ یزدان بود *** همه خشم او بند زندان بود (1205/)
سپهدار با گرز و گبر و خُود *** به لشگر فرستاد چندی درود(1122/3)
سه، ستاره شناسان. ستاره شناسان یا ستاره شماران، اخترشناسان، اخترشماران، اخترگران، دانشمندانی بودند که با اسطرلاب و وسایل ستاره شناسی، پیش بینی و پیشگویی میکردند، خیرخواهی، مهارت، تقوا و خداشناسی، امانتداری، جلب اعتماد مردم، بصیرت، مدارا کردن، نظم در امور از اخلاق حرفهای این گروه بود:
ستاره شمر گفت از این در به من *** کز و بد رسد بر سر انجمن (1111/3)
بدو گفتم ای شاه والا گهر *** چه پندی دل اندر ستاره شمر
به یزدان پناه و به یزدان گرای *** که او هست بر نیکویی رهنمای (839/2)
ستاره شناسی گرانمایه بود *** اَبا او به دانش کرا پایه بود
بپرسید ازو شاه و گفتا خدای *** ترا دین به داد و پاکیزه رای
چو تو نیست اندر جهان هیچ کس *** جهاندار دانش ترا داد و بسی (1311/3)
چهار، پزشکان. پزشکها که به همین نام در تاریخ باستانی و اساطیری ایران آمده است، امیدواری به الطاف و عنایت خدا، مهارت و خلاقیت و تبحر بازآموزی و پژوهشی مستمر، پند و نصیحت دادن، داشتن نظم و برنامه در امور پزشکی، فرق نگذاشتن بین ثروتمندان و فقیران و یا بین فرماندهان و سربازان در طبابت، سعهی صدر و انتقادپذیری، فرزانگی و آگاهی، وطن دوستی، ایران پرستی از ویژگیهای اخلاقی آنها بود:
چنین گفت فرزانه مردی پزشک *** که چون خون او را بسانِ سرشک
چکانی سه قطره به چشم اندرون *** شود تیرگی پاک با خون برون
امیدم به بخشایش کردگار *** کز آن دیو جنگی بر آری دمار (313/1)
پنج، خزانه دارن. گنجوران یا خزانه داران مورد اعتماد و اطمینان پادشاهان و بزرگان بودند که ثروت و گنج آنها را نگهداری مینمودند. در کردارشان حرص و طمع، بداندیشی، شتابزدگی، پیمان شکنی، بی شرمی، خدانشناسی، کژی و ناراستی، تن آسائی و کاهلی، ناسپاسی و ... معنی نداشت، و در حرفه خود از سجایا و ارزشهای اخلاقی والاتری برخوردار بودند:
به گنجور فرمود پس شهریار *** که از جامه و جامِ گوهر نگار
چرا بُرد باید همی روزگار *** که گنج از پیِ مرد آید به کار
بگوید به گنجور تا خواسته *** ببیند همه کلبه آراسته (673/2)
اگر هیچ شایسته بیند به گنج *** بیارد همان آن ندارم به رنج (1392/3)
شش، فرهنگیان. فرهنگیان، انسانهای فرهیخته و دانشوری بودند. همه مردم میخواستند در ردهی فرهنگیان قرار گیرند، آموزش و پرورش جامعه، خردورزی، راستگویی، صداقت، بردباری، اعتقاد به کیفر الهی و رستاخیز، پرهیزکاری از مسئولیتهای آنان در قبال مردم از آنها بود:
به فرهنگیان ده مرا از نخست *** چو در آموختم زند و استا درست (4/ ب93)
هفت، دبیران. دبیران به داشتن خردمندی و روشندلی، یادگیری، رازداری، درستکاری، امانتداری، خداشناسی، دینداری، وظیفه شناسی، فصاحت و بلاغت، کارآزمودگی، وفاداری، اخلاق پسندیده و ... مشهور بودند، نوشتن نامهی پادشاهان، وزیران و بزرگان و خواندن نامههای رسیده از وظایف دبیران بود:
از ایران یکی نامجویم دبیر *** خردمند و روشندل و یادگیر (1259/3)
نویسندهی نامه را خواند و گفت *** برآورد خواهم سخن از نهفت
اگر برگشایی دو لب را ز بند *** زبان آورد بر سرت برگزند (1020/3)
دبیرِ جهاندیده را خواند و گفت *** که راز بزرگان باید نهفت (887/2)
دبیر خردمند بنوشت خوب *** آورید اندر آن زشت و خوب
نخست آفرین کرد بر دادگر *** کز و گشت پیدا به گیتی هنر (319/1)
دبیرانش را گفت نامه نخست *** سراسر بخوانید بر من درست (1307/3)
هشت، سفیران. از آنان با نام گوینده در شاهنامه یاد شده است. وقتی پادشاهان یا سران حکومتی میخواستند پیامی شفاهی برای کسی بفرستند از گویندگان دانا، کارآگاه خردمند، راز نگهدار، حافظ منافع ملّی، خدا ترس، پاک گوهر، شجاع، نترس، جوانمرد، نیک گفتار، وطن دوست، نیکنام، هنرور و فرزانه استفاده مینمودند:
ز گوینده بشنید کاووسِ کی *** رین گفتها پاسخ افکند پی (34/1)
ز گوینده بپذیر بهدین اوی *** بیاموز ازو راه و آیین داری (1297/3)
نه، مترجمان. این گروه که در شاهنامه با نام ترجمان آمده است، گویندگان و دبیران آگاه و مسلط به زبان بیگانه بودند که کارشان برگرداندن پیام و نامه و گفتگوها از زبانی به زبان دیگر بود، معمولاً سران حکومتی از بین انسانهای خداپرست، درست کردار، وطن پرست، خردمند، دانا، با شرم و حیا، صلح دوست، بی آزار، بردبار و پاکرای برمیگزیدند:
نشست از بر زین سپیده دمان *** چو شیر ژیان با یکی ترجمان (997/3)
یکی ترجمان راز لشکر بجُست *** گفتار ترکان بداند درست (1010/3)
یکی ترجمان ز لشکر بخواند *** به گلگون بادآورش برنشاند (1011/3)
ده، فرستادگان. که حاملان پیام سران حکومتی به صورت کتبی و شفاهی بودند از ویژگیهای حرفهی آنها تقواپیشگی، اعتقاد به کیفر الهی، پاکرایی، بی طمعی، وطن پرستی، وفاداری، رازداری، مردم دوستی، راستی، صداقت و بردباری بود:
فرستادگان جست از آن انجمن *** سخنگوی و روشندل و رایزن (1100/3)
فرستادهای باید اکنون دلیر *** خردمند و با دانش و یادگیر (1420/3)
فرستادهای چست و گردو سوار *** خردمند و بینادل و هوشیار (246/2)
یازده، بازرسان. بازرسان (کارآگاهان) در داخل و خارج از کشور به عنوان مفتش و مخبر با داشتن صفاتی چون سعه صدر، تحمل سختیها و نارواییها، پاکرایی، بردباری، خردمندی، رازداری، دلیری و نیرومندی، میهن پرستی، پرهیزکاری، خداپرستی، حافظ و پاسدار منافع کشور بودند:
ز کارآگهان آگهی یافتم *** بدین آگهی تیز بشتافتم (68/1)
ز کارآگهان آگهی یافتند *** دوان زی منوچهر بشتافتند (106/1)
یکی بانگ زد سوی کارآگهان *** که آمد سپاهی ز توران دمان
ز کارآگهان آگهی یافتند *** سبک سویِ گودرز بشتافتند (1017/3)
دوازده، مأموران مالیاتی، که از آنان با عنوانهای باژخواه، باژبان، باژدار یاد شده است، در جمع آوری مالیات از این گروه استفاده میشده که در حرفه و شغل خود اعتقاد به خدا و رستاخیز، بی طمعی، ترجیح دادن منافع ملی بر نفع شخصی، حراست از اموال عمومی، راستی، دادگری، خردمندی، پرهیزگاری، خدمت به خلق و تلاش کوشش از صفات اخلاقی آنان بود:
چنین داد پاسخ که ای شهریار *** پدر باژبان بود و من باژدار
چو گشتاسب نزدیک دریا رسید *** پیاده شد و باژ خواهش بدید (واژه نامک /64)
یکی بانگ زد تند بر باژخواه *** که چون یافت آن دیو بر آبراه (645/2)
کنون او به هر کشوری باژخواه *** فرستاد و خواهد همی تخت و گاه
فرستاده گفت ای خردمند شاه *** به مرز خزر من شدم باژخواه (1288/3)
به پیغمبری رنج بردم بسی *** نپرسید ازین باره از من کسی (1288/3)
سیزده، مرزداران. مرزداران یا دژداران، دژبانان انسانهای فداکار، مردم دوست، جانفشان، شجاع، دلیر، آگاه، ماهر به فنون جنگی، خداترس، وفادار به کشور و مردم، راست کردار و ... بودند و از مرزهای ایران پاسداری میکردند:
دژ و گنج و دژبان سراسر تراست *** چو آیی بر آن ساز کن کِت تراست
شوم سوی دژبان به پیغمبری *** نمایم بدو مُهر انگشتری
بیامد چو نزدیک دژ در رسید *** سخن گفت و دِژدار مُهرش بدید
مرا گفت رو نزد دژبان بگوی *** که روز و شب آرام و خفتن مجوی
تو با او نیک و به بد یار باش *** نگهبان دژ باش و بیدار باش (111/1)
چهارده، دیدهبانان. اکنون این واژه کاربرد دارد که در مرزها به عنوان دیدهبان مشغول به وظیفهاند، مسئولیت پذیری، خردمندی، وفاداری، رازداری، دلیری و شجاعت و فداکاری، ایثارگری، ترجیح منافع عمومی بر خود، خویشتن داری، درست کاری، هوشیاری، بیدارگری، روشن روانی از ویژگیهای اخلاق حرفهای این گروه بود:
سپیده دمان او به جایی رسید *** که از دیده گه دیده بانش بدید (887/3)
پس از دیده گه دیده بان کرد غو *** که ای سرفرزان و گردان نو (1077/3)
چنین گفت با دیدهبان پهلوان *** که ای مرد بینا و روشن روان (797/2)
چنین گفت با دیدهبان پهلوان *** که بیدار دل باش و روشن روان (798/2)
پانزده، نگهبانان. نگهبانان پاسدار و حافظ مکانها، اشخاص، مرزها و شهرها و ... بودند. ویژگیهای اخلاقی آنان: نترسی، دلاوری، خداپرستی، میهن پرستی، خردمندی، هوشیاری، بیداردلی، مروّت و جوانمردی، نیک گفتاری در خدمت مردم بود:
ترا بود باید نگهبان اوی *** پدر و از لرزنده بر جان اوی (46/1)
نگهبان او پای کرده به کَش *** نشسته به پیش اندرون شاه فَش (47/1)
نگهبان کاخ و در گنج اوی *** کسی کو شناسد همی رنج اوی (787/2)
2) مشاغل شهرنشینان:
در شهرنشینی مشاغل و حرفههای بسیاری وجود دارد که به چند مورد اکتفا نمودهایم. هر یک از این مشاغل ویژگیهای شخصیتی و اخلاق خاصی را داراست.یک، بازرگانان. بازرگانان یا تاجران که به کشورها و سرزمینهای دیگر رفت و آمد داشتند و داد و ستد میکردند در واقع مروّجان و مبلّغان فرهنگ و تمدن ایرانی بودند، دلاوری، جوانمردی، پرهیزکاری، بی طمع بودن، ایران دوستی، خیرخواهی، خوش حسابی از صفات آنها بود:
به بازارگانی از ایران به تور *** بپیمودم این راه دشوار دور
فروشندهام هم خریدار نیز *** فروشم بخرّم ز هر گونه چیز
دو، زرگران. زرگران یا گوهرفروشان، همان بازرگانانی بودند که مردم داری، خیرخواهی، بی طمع بودن، نداشتن حرص و آز و هوی و هوس، هنروری، نیکنامی، جوانمردی، خوش فکری، نیک اندیشی، مهارت، خوش حسابی و دینداری و پرهیزکاری و خداپرستی از خصوصیات اخلاقی و شغلی این گروه بود:
تو بشناس کآن مرد گوهرفروش *** که خوالیگرش مر ترا دادنوش
ز بهر من آمد به توران فراز *** وگرنه به گوهر نبودش نیاز (962/2)
سه، مهندسان. این نام در شاهنامه به معنی سازنده بنا و ساختمان آمده ست. مهندسان در حرفهی خود ماهر و استاد و متبحر بودند و از اخلاق والایی چون مسئولیت پذیری، قدردانی، سخاوت، جوانمردی، دادگری، خردمندی، دانایی، خداپرستی، وطن دوستی، بی توجهی به ثروت و مال و منال از صفات بارز آنها بود:
یکی در ز آهن بر او ساخته *** مهندسی بر آنگونه پرداخته (213/1)
چهار، نجاران. نجاران یا درگران و درودگران با داشتن اخلاقی چون مهارت، وفاداری، پاکیزه، پاک فکری، خوش اندیشی، روشندلی، مسئولیت پذیری، از صنعتگران ممتاز بودند:
بفرمود تا دُر گران آوردند *** سزاوار چوب گران آوردند
به سر بر یکی کرد صندوق نغز *** بیمار است آن دُرگر پاک مغز (1375/3)
برفتند بیدار دل دُرگران *** بریدند از و تختهای گران (1504/3)
پنج، آهنگران. بیداردلی، آگاهی، خردمندی، جوانمردی، خداپرستی، میهن پرستی، خیرخواهی، ستیزه گری در برابر ظلم و ستم، جنگجوی، شجاعت و دلاوری، بی طمعی، مردم دوستی، دینداری، هنرمندی، صنعتگری، مهارت و نیک نامی از ویژگیهای اخلاقی این حرفه بود:
از آن چرم کآهنگران پشت پای *** بپوشند هنگام زخم درای
همان کاوه آن بر سر نیزه کرد *** همانگونه ز بازار برخاست گرد (50/1)
مرا نیست ز آهنگری ننگ و عار *** خرد باید و مردی ای بادسار (655/2)
3) مشاغل روستانشینان:
در اساطیر ایران روستانشینان هم حرفهها و مشاغلی زیادی داشتند از جمله باغبانی، دشتبانی، ستوربانی (دامداری)، طیورداری و هیزم کشی و... این مشاغل نیز ویژگیهای شخصیتی و آداب و اخلاق خاصی را داراست. در اینجا به دو نمونه اشاره میشود:یک، دهقانان. دهقان که هم به مالک و صاحبان ده میگفتند و هم به کسانی که در ده و روستا زندگی میکردند و زندگی مرفهی داشتند. البته به ایرانی و نجیب زاده هم دهقان نژاد گفته شده است. دهقانان و کسانی که در روستا زندگی میکردند؛ انسانهای پاک، خداترس، سپاسگزار، با نظم و ترتیب، دانا، گرانمایه، خردمند، خادم به خلق و ملت، پرهیزکار و خداپرست بودند و به خاطر منافع عمومی از هیچ تلاش و کوشش فروگذاری نمیکردند:
ز دهقان پرمایه کسی را ندید *** که پیوسته آفریدون سزید (67/1)
دو، کشاورزان. کشاورزان و کدیوران انسانهای صادق و پاک رای، خالص و ساده بودند از آزمندی، بداندیشی، بدبینی و پیمان شکنی، غرور و خودکامگی، کژی و ناراستی، دورویی و ستمگری و مردم آزاری به دور بودند، برای سرزمین و مردم، در حفاظت و حراست از اموال و منافع ملی فداکاری و ایثار میکردند:
کشاورز یا مردم پیشهور *** کسی کو به رزمت نبندد کمر (686/2)
کدیور یکایک سپاهی شدند *** دلیران پرآواز شاهی شدند (219/1)
نتیجه
در تاریخ اساطیری ایران مخصوصاً در دولتهای پیشدادیان و کیانیان دستگاهها و ادارات منظمی داشتند، سران مملکتی، مسئولین ذیربط و کسانی که در ردهها و دیوانهای کشوری و امورات لشکری و جنگی قرار میگرفتند، حق و حقوق نسبت به مردم در خود احساس میکردند و میخواستند با ادای حق و اجرای آن دین خود را به مردم پرداخته باشند. مردم هم که مشاغلی و حرفههای آزادی داشتند خود را مسئول میدانستند و سعی مینمودند این روابط به صورت صمیمی اما با رعایت حدود و مرزهای آن که نشأت گرفته از قانون بود، حفظ کنند و صفات و ویژگیهایی که موجب استحکام این اعمال میشد اوج ارزشهای معنوی به حساب میآمد:اعتقاد به کیفر الهی و رستاخیز، امیدواری به خداوند، بخشندگی، بردباری و مدارائی، تقوا، اجتهاد و تلاش برای کشور و سرزمین، خیرخواهی، آموزش طریقه پند و اندرز دادن و عمل به آن، نظم در امور، پرهیزکاری، خداپرستی، خدمت به خلق و فریادرسی مظلوم، خردمندی، دلیری و نیرومندی، راستی، راست گفتاری، رای زنی و مشاورت در امور، سپاسگزاری از همدیگر، شرم و حیا، صلح دوستی، مردمی و مروت، فروتنی، گفتار نیک، جوانمردی، مصاحبت با فرزانگان، میانه روی در امور، نیک نامی، وطن دوستی، هنروری، هنرپروری، ادای امانت، جلب اعتماد یکدیگر، بینایی، رفق و مدارا، رازداری، رازپوشی، آراستگی به محاسن و مکارم اخلاقی را در خود تقویت کند و از صفاتی که موجب رذیلت و سقوط انسانی است، پیراسته شود و از آزمندی، بدزبانی، بی خردی، بدبینی، خدانشناسی، بی شرمی، پرگوئی، ژاژخایی، پیمان شکنی، سخن چینی، سفلگی، شتابزدگی، عیب جویی، خودکامگی، نیرنگ، کژی و ناراستی، کینه توزی، گناهکاری، نادانی، ناسپاسی، نامردمی؛ هواپرستی، تن آسایی و کاهلی، تندخویی، رشک بری، دورویی، سبک سری و مردم آزاری دورى بجوید.
نمایش پی نوشت ها:
1. مدرس مراکز تربیت معلم اردبیل.
2. فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، با مقدمه و کشف الابیات به اهتمام: دکتر سید محمـد دبیر سیاقی، تهران، انتشارات علمی، چاپ اول، 1370. (ویراستار)
3. متأسفانه از پیشدادیان و کیانیان اسناد تاریخی قابل اعتماد در دست نیست. مگر یک کتیبه و چند ابزار. به همین دلیل مطالعه تاریخی در این زمینه میسور نیست. نویسنده با مراجعه به شاهنامه طرح بحث میکند. اگر به استناد به شاهنامه در این خصوص ما را به دادههای عینی رهنمون نمیسازد اما نقشهای هر چند مهم و قابل تأمل را برای محققان بعدی به دست میدهد. فردوسی نقش مهمی در آموزههای اخلاقی دارد. (ویراستار)
4. رزمجو، حسین، انسان آرمانی و کامل در ادبیات حماسی و عرفانی فارسی، تهران، امیرکبیر، 1368.
5. انتخاب برخی از عناوین را وامدار منبع زیر بودهام:
سرامی، قدمعلی، از رنگ گل تا ترنج خار، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1368.
6. تفصیل سخن در این مقام را مراجعه کنید به:
قربانی، نیما، سبکها و مهارتهای رفتار ارتباطی، تهران، نیلوفر، 1384.
فرامرز قراملکی، احد، سازمانهای اخلاقی در کسب و کار، تهران، مجنون، 1386. (ویراستار)
نمایش منبع ها:
دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، زیر نظر دکتر محمد معین، دکتر سیّد جعفر شهیدی، دانشگاه تهران، 1258-1334 هجری شمسی.
رزمجو، حسین، انسان آرمانی و کامل در ادبیات حماسی و عرفانی فارسی، تهران، امیرکبیر، 1368.
سرامی، قدمعلی، از رنگ گل تا ترنج خار، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1368.
دبیرسیاقی، سید محمد، کشف الابیات شاهنامه فردوسی، تهران، انتشارات مدبّر، 1378.
عبدالحسین، نوشین، واژه نامک (فرهنگ شاهنامه فردوسی)، انتشارات دنیا، 1363.
فردوسی، ابوالقاسم، شامنامه، با مقدمه و کشف الابیات به اهتمام: دکتر سید محمد دبیر سیاقی، تهران، انتشارات علمی، چاپ اول، 1370.
فرامرز قراملکی، احد، سازمانهای اخلاقی در کسب و کار، تهران، نشر مجنون، 1386.
قربانی، نیما، سبکها و مهارتهای ارتباطی، تهران، تبلور، 1384.
معین، محمّد، فرهنگ فارسی، انتشارات امیرکبیر، چاپ هشتم، 1371.
فرامرز قراملکی و همکاران، احد؛ (1388)، اخلاق حرفهای در تمدن ایران و اسلام، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ دوم.