نویسنده: جرالد هاوتینگ
مترجم: سید علی آقایی
بازنماییهای مادی- معمولاً از خدایان یا نیروهای ماورای طبیعی؛ همچنین هر خدای دروغین. مفسران واژههای مختلفی را در قرآن، گاه نه عاری از غرض، در اشاره به، یا به گونهای در پیوند با چنین بازنماییای دانستهاند. روشنترین آنها دو واژهی پرکاربرد عربی برای بتاناند، یعنی «أوثان» (مفـ وَثَن) و أصنام (مفـ صَنَم)، که هر دو در قرآن تنها به صورت جمع آمدهاند. واژههای «طاغوت» و «جِبت» غالباً ناظر به بتها به معنای عام یا حاکی از بتی خاص دانسته شدهاند و گاه به جهات دیگر و همین عدم قطعیت دربارهی واژههای «نُصُب» و «أنصاب» نیز صادق است. «تماثیل» (جـ . تمثال)، به معنای «شبیهها»، ظاهراً در یکی از دو کاربردش از نظر معنایی شبیه به «أصنام» است. به علاوه، در موارد اندکی به چیزهایی که میتوانند بتها یا تمثالهایی خاص تلقی شوند اشاره شده است. ریشهی ص و ر، همراه با مفهوم شکل، قالب و تصویر، بارها در پیوند با خلق انسانها از جانب خدا و نه دربارهی بتها یا بازنمایی اشیای موجود به کار رفته است. مفسران سنتی هر دو واژهی «طاغوت» و «جِبت» را (که دومی واژهای تک استعمال است و تنها یک بار در آیهی 51 نساء و در همنشینی با «طاغوت» به کار رفته است) به گونههای مختلف، هرچند در پیوند با بتپرستی، فهمیدهاند. افزون بر آنکه این واژهها ناظر به بتها به طور عام به بت یا بتهایی خاص تفسیر شدهاند، گاهی اوقات نیز مکانهایی چون معابد که بتها در آن یافت میشوند تلقی شدهاند. «أوثان» (حج:30؛ عنکبوت: 17و 25) و «أصنام» (انعام: 74؛ اعراف:138؛ ابراهیم: 35؛ انبیاء: 57؛ شعراء: 71) تقریباً همواره در داستانهای مربوط به امتهای پیشین، مثلاً در نقلهای مربوط به مواجههی ابراهیم با پدر و قومش دیده میشود. هر دو واژه آشکارا بر بتها دلالت دارند و احتمالاً أصنام همخانوادهی «صِلمِ» عبری است. آیهی 138 اعراف نیز، که به ماجرای بنیاسرائیل پس از فرار از فرعون مرتبط است، تمایزی مبهم میان بت و خدا ترسیم میکند: بنیاسرائیل وقتی دیدند مردم سرزمینی که بر آنها وارد شده بودند به پرستش «اصنام» خویش همت میگماشتند از موسی خواستند برای آنان خدایی (اله) همچون خدایان آن مردم قرار دهد. به نظر میرسد تنها یک آیه در قرآن هست که در آن أوثان به شرایط عصر [قرآن] اشاره دارد. آیهی 30 حج به خواننده یا شنونده دستور میدهد که از «پلیدی بتها و گفتار دروغ» پرهیز کند (الرجس مِن الأوثان [و]..... قولَ الزور). روشن نیست که این عبارت دقیقاً به چه چیزی اشاره دارد. مفسران سنتی «الرجسَ من الأوثان» را به سادگی «بتپرستی» تفسیر میکنند، طبری (د.310؛ تفسیر، 112/17) معادل «عبادة الأوثان» را پیشنهاد کرده است. البته ایشان غرابت نحوی این عبارت را دریافتهاند، چرا که همچون «قول الزور» که به دنبال آن آمده ترکیب اضافی صرف نیست. این سیاق و مقایسهی آن با عبارات مشابه از گونهای ایجاز حکایت دارد.
تلاشهای عالمان سنتی برای تعریف دقیقتر «وَثَن» و «صَنَم» و برای اثبات معنایی متفاوت میان این دو واژه و میان این دو و واژههایی چون «تمثال» قانع کننده نبوده و غالباً متناقضاند. «تماثیل» در آیهی 52 انبیاء و آیهی 13 سبأ به کار رفته است. اولی بخشی از داستان ابراهیم و شکستن بتهای قومش به دست اوست و ظاهراً «تماثیل» در اینجا جایگزین «أصنام» و «آلهة» است که هر دو در جای دیگری از داستان تکرار شدهاند (نک. انبیاء: 57-59؛ شعراء:71). البته در آیهی 13 سبأ که این واژه در شمار فهرستی از اشیا که جنیان برای سلیمان میساختند آمده است: «هرچه میخواست از نمازخانهها، تمثالها و ظرف بزرگ مانند حوضچهها و دیگهای چسبیده به زمین» (ما یشاء من مَحاریبَ و تماثیلَ و جِفانٍ کالجوابِ و قدورٍ راسیات) ظاهراً بار معنایی مثبت یا دست کم خنثی دارد. «تماثیل» در غیرقرآن غالباً به شکلهای سه بعدی اطلاق میشود، مثلاً در تعبیر «تماثیل و صوَر» که در آن «صور» بر عکسها یا تصویرهای دو بعدی دلالت دارد.
این واژههای صریحتر و عامتر برای بتها و تمثالها در زبان عربی به ندرت در آیاتی از قرآن دیده میشود که مخالفان معاصر قرآن را با عنوان «مشرکان» به گناه «شرک» مفهومی که نقاط اشتراک زیادی با بتپرستی دارد، متهم میکنند. در عوض، وقتی خطاب قرآن به موقعیت معاصر است، در جدال علیه «بتپرستی» (شرک) از واژههای ناشناختهتر و مبهمتر «طاغوت» و «جِبت» بهره میگیرد. در قرآن امر شدهایم که از «طاغوت» بپرهیزیم و خدا را بپرستیم (نحل: 36؛ نک. زمر: 17)؛ کافران دوستان «طاغوت»اند و در راه آنها میجنگند (بقره: 257؛ نساء:76)؛ کسانیاند که مدعیاند آنچه بدان باور دارند بر پیامبر اسلام و پیامبران پیشین نازل شده است، اما با این حال میخواهند داوریشان به «طاغوت» سپرده شود (نساء: 60)؛ و آنانیاند که «بهرهای از کتاب» دریافتهاند، با این همه به «جِبت» و «طاغوت» ایمان دارند و مدعیاند راهی صحیحتر از مؤمنان قرار دارند. (نساء: 51).
مفسران سنتی هر دو واژهی «طاغوت» و «جِبت» را (که دومی واژهای تک استعمال است و تنها یک بار در آیهی 51 نساء و در همنشینی با «طاغوت» به کار رفته است) به گونههای مختلف، هرچند در پیوند با بتپرستی، فهمیدهاند. افزون بر آنکه این واژهها ناظر به بتها به طور عام به بت یا بتهایی خاص تفسیر شدهاند، گاهی اوقات نیز مکانهایی چون معابد که بتها در آن یافت میشوند تلقی شدهاند. از سوی دیگر، برخی آنها را اشاره به کاهنان ساحران یا شیاطین دانستهاند. روشن است که این واژهها و مفاهیم تا حدی برای مفسران مبهم بودهاند، اما ارتباط آنها با مفهوم کلی بتپرستی- یا با ویژگیهای دوران جاهلیت مرتبط با بتپرستی- صرفاً از روی ظن و گمان نبود.
تحقیقات معاصر شیوههای مختلفی پیشنهاد و ترسیم کرده است که بنابر آنها میتوان «طاغوت» و «جِبت» را مشتق از یا مرتبط با واژههای مشابهی دانست که در زبانهای سامی پیش از اسلام در پیوند با مفهوم بتپرستی به کار رفتهاند. برای نمونه، احتمال دارد واژهی «طاغوت» با واژهی آرامی «طعوت» به معنای خطا یا انحراف از راه درست مربوط باشد که در تلمود اورشلیم و مدراش رِبّی با معنای ضمنی بتپرستی و عبادت الهههایی غیرخدا به کار رفته است. «جِبت» با واژههای حبشی و بسا یونانی پیوند داده شده است که در عبارات کتاب مقدس ناظر به بتها، تمثالها و خدایان دروغین به کار رفتهاند. بنابراین، به نظر میرسد کاربرد قرآنی این دو واژه تداوم دلالت و کاربرد توحیدی کهنتر آنهاست.
«نُصُب» (مائده: 3؛ معارج: 43) و «أنصاب» (مائده: 90)، در پیوند با فعل «نَصَبَ» (برپا کردن، بلند کردن)، به طور مشابه به گونههایی مختلف اما با گرایشی به ارتباط با بتها تفسیر شدهاند. در آیهی 3 مائده، عبارت «آنچه برای نُصُب سر بریده شده است» یکی از اقسام گوشت حرام است. مفسران دربارهی اینکه «نُصُب» مفرد است یا جمع توافق ندارند و تفاسیر گوناگونی از جمله بت یا قربانگاه یک بت را برای آن طرح کردهاند. در آیهی 43 معارج (کافران، در روز قیامت، از گورهایشان به سوی «نُصُب» میشتابند) همان رسم الخط گاه «نَصب» قرائت شده است، هرچند «نُصُب» قرائت رایج است. این واژه نیز گاهی اوقات به معنای بت و گاه به گونهای خنثیتر «چیزی که بدان قصد میکنند» تفسیر شده است. «أنصاب» در آیهی 90 مائده همراه با شراب، قمار (المَیسِر) و تیرهای قرعه به عنوان «اموری پلید و از عمل شیطان» شمرده شده است. برخی «أنصاب» را جمع «نُصُب» و مترادف «أصنام» دانستهاند و دیگران کوشیدهاند در عین پیوند دادن «نُصُب» به رفتار بتپرستانه میان این دو واژه تمایز قایل شوند.
اشکالی از همان ریشه در چند زبان سامی با معانیای چون ستون، بنای یادبود، مجسمه، تمثال و احتمالاً قربانگاه یافت میشود. مثلاً «ستون نمکی» که همسر لوط بنا بر پیدایش 19: 26 بدان تبدیل شد در عبری «نِصیب مِلَح» آمده است، هرچند صیغههایی که با م آغاز میشوند متداولترند (مًصّیباه، م ن ص ب ت، م ص ب ء و غیره). خارج از قرآن، در شروح کهن راجع به بتپرستی عرب پیش از اسلام، «نُصُب» غالباً به معنای «بت» یا «خدا» تلقی شده است. در این داستانها گفته میشود که چطور عربها سنگی را انتخاب میکردند و آن را «نُصُبی» قرار میدادند که پرستیده میشد. البته «أنصاب الحَرَم» را سنگهایی دانستهاند که حیطهی حرم مقدس مکه را مشخص میکردند و گفتهاند که این سنگها را ابراهیم قرار داده بود.
عبارات اندکی وجود دارند که با نام به اشیائی اشاره دارند که میتوان آنها را بت قلمداد کرد و در آثار سنتی نیز چنین تفسیر شدهاند، هرچند در قرآن با هیچ یک از واژههای مختص به «بت» به آنها اشاره نشده است. از گوسالهی سامری در قرآن تنها با عنوان «گوساله» یاد شده است، گرچه در تفسیر غالباً بت یا اِله معرفی شده است. پنج الههی قوم نوح (نوح: 23؛ وَدّ، سُواع، یَغوث، یَعوق و نَسر) در قرآن «خدایان» خوانده شدهاند، در حالی که در روایات برون قرآنی بت تلقی شدهاند. این الههها در فهرست سنت بتپرستی در عصر جاهلیت آمدهاند و اطلاعاتی دربارهی مکانهای آنها در عربستان، قبایل مرتبط با آنها و گاه اشکال آنها فراهم آمده است. نامهایی مرتبط با «وَدّ» و «نَسر» در کتیبهها و ادبیات پیش از اسلام یافت شدهاند، اما شواهد محتمل مربوط به آن سه الههی دیگر نادرتر و مشکوکترند.
سه نام «لات»، «عُزّی» و «مَنات»، که در آیات 19-20 نجم به طور گسترده در منابع برون قرآنی، به ویژه در نسخههای مختلف داستان آیات شیطانی آمده است، در سنت اسلامی اسامی سه بت یا الهه دانسته شدهاند که مکیان و دیگر عربها میپرستیدند و آثار سنتی جزئیاتی از محل آنها، قبایلی که با آیین آنها مرتبط بودند و داستانهایی دربارهی انهدام آنها با آمدن اسلام به دست میدهند. خود قرآن اطلاع اندکی، اگر نگوییم هیچ، از آنها در اختیار مینهد و آنها را بت یا الهه معرفی نمیکند، بلکه برعکس تأکید دارد که آنها صرفاً ناماند. به آنها در آیهای اشاره شده که در آن دختر داشتن خدا انکار شده است (آیات دیگر «مشرکان» را متهم میکنند که فرشتگان را فرزندان مؤنث خدا گرفتهاند) و این دیدگاه را رد میکند که این فرشتگان برای مخالفان شفاعت خواهند کرد و تأکید میکند که آنان که به آخرت ایمان ندارند به این فرشتگان نامهای مؤنث دادهاند. رابطهی میان این آیهی قرآن و تلقی از این سه «بت» در روایات مسئلهبرانگیز است. شواهد نسبتاً فراوانی در کتیبهها و آثار غیراسلامی از نامهایی مشابه آنچه در قرآن و روایات اسلامی آمده است وجود دارد.
منابع تحقیق:
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1390)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی: حسین خندق آبادی، مسعود صادقی، مهرداد عباسی، امیر مازیار، تهران: انتشارات حکمت.
مترجم: سید علی آقایی
بازنماییهای مادی- معمولاً از خدایان یا نیروهای ماورای طبیعی؛ همچنین هر خدای دروغین. مفسران واژههای مختلفی را در قرآن، گاه نه عاری از غرض، در اشاره به، یا به گونهای در پیوند با چنین بازنماییای دانستهاند. روشنترین آنها دو واژهی پرکاربرد عربی برای بتاناند، یعنی «أوثان» (مفـ وَثَن) و أصنام (مفـ صَنَم)، که هر دو در قرآن تنها به صورت جمع آمدهاند. واژههای «طاغوت» و «جِبت» غالباً ناظر به بتها به معنای عام یا حاکی از بتی خاص دانسته شدهاند و گاه به جهات دیگر و همین عدم قطعیت دربارهی واژههای «نُصُب» و «أنصاب» نیز صادق است. «تماثیل» (جـ . تمثال)، به معنای «شبیهها»، ظاهراً در یکی از دو کاربردش از نظر معنایی شبیه به «أصنام» است. به علاوه، در موارد اندکی به چیزهایی که میتوانند بتها یا تمثالهایی خاص تلقی شوند اشاره شده است. ریشهی ص و ر، همراه با مفهوم شکل، قالب و تصویر، بارها در پیوند با خلق انسانها از جانب خدا و نه دربارهی بتها یا بازنمایی اشیای موجود به کار رفته است. مفسران سنتی هر دو واژهی «طاغوت» و «جِبت» را (که دومی واژهای تک استعمال است و تنها یک بار در آیهی 51 نساء و در همنشینی با «طاغوت» به کار رفته است) به گونههای مختلف، هرچند در پیوند با بتپرستی، فهمیدهاند. افزون بر آنکه این واژهها ناظر به بتها به طور عام به بت یا بتهایی خاص تفسیر شدهاند، گاهی اوقات نیز مکانهایی چون معابد که بتها در آن یافت میشوند تلقی شدهاند. «أوثان» (حج:30؛ عنکبوت: 17و 25) و «أصنام» (انعام: 74؛ اعراف:138؛ ابراهیم: 35؛ انبیاء: 57؛ شعراء: 71) تقریباً همواره در داستانهای مربوط به امتهای پیشین، مثلاً در نقلهای مربوط به مواجههی ابراهیم با پدر و قومش دیده میشود. هر دو واژه آشکارا بر بتها دلالت دارند و احتمالاً أصنام همخانوادهی «صِلمِ» عبری است. آیهی 138 اعراف نیز، که به ماجرای بنیاسرائیل پس از فرار از فرعون مرتبط است، تمایزی مبهم میان بت و خدا ترسیم میکند: بنیاسرائیل وقتی دیدند مردم سرزمینی که بر آنها وارد شده بودند به پرستش «اصنام» خویش همت میگماشتند از موسی خواستند برای آنان خدایی (اله) همچون خدایان آن مردم قرار دهد. به نظر میرسد تنها یک آیه در قرآن هست که در آن أوثان به شرایط عصر [قرآن] اشاره دارد. آیهی 30 حج به خواننده یا شنونده دستور میدهد که از «پلیدی بتها و گفتار دروغ» پرهیز کند (الرجس مِن الأوثان [و]..... قولَ الزور). روشن نیست که این عبارت دقیقاً به چه چیزی اشاره دارد. مفسران سنتی «الرجسَ من الأوثان» را به سادگی «بتپرستی» تفسیر میکنند، طبری (د.310؛ تفسیر، 112/17) معادل «عبادة الأوثان» را پیشنهاد کرده است. البته ایشان غرابت نحوی این عبارت را دریافتهاند، چرا که همچون «قول الزور» که به دنبال آن آمده ترکیب اضافی صرف نیست. این سیاق و مقایسهی آن با عبارات مشابه از گونهای ایجاز حکایت دارد.
تلاشهای عالمان سنتی برای تعریف دقیقتر «وَثَن» و «صَنَم» و برای اثبات معنایی متفاوت میان این دو واژه و میان این دو و واژههایی چون «تمثال» قانع کننده نبوده و غالباً متناقضاند. «تماثیل» در آیهی 52 انبیاء و آیهی 13 سبأ به کار رفته است. اولی بخشی از داستان ابراهیم و شکستن بتهای قومش به دست اوست و ظاهراً «تماثیل» در اینجا جایگزین «أصنام» و «آلهة» است که هر دو در جای دیگری از داستان تکرار شدهاند (نک. انبیاء: 57-59؛ شعراء:71). البته در آیهی 13 سبأ که این واژه در شمار فهرستی از اشیا که جنیان برای سلیمان میساختند آمده است: «هرچه میخواست از نمازخانهها، تمثالها و ظرف بزرگ مانند حوضچهها و دیگهای چسبیده به زمین» (ما یشاء من مَحاریبَ و تماثیلَ و جِفانٍ کالجوابِ و قدورٍ راسیات) ظاهراً بار معنایی مثبت یا دست کم خنثی دارد. «تماثیل» در غیرقرآن غالباً به شکلهای سه بعدی اطلاق میشود، مثلاً در تعبیر «تماثیل و صوَر» که در آن «صور» بر عکسها یا تصویرهای دو بعدی دلالت دارد.
این واژههای صریحتر و عامتر برای بتها و تمثالها در زبان عربی به ندرت در آیاتی از قرآن دیده میشود که مخالفان معاصر قرآن را با عنوان «مشرکان» به گناه «شرک» مفهومی که نقاط اشتراک زیادی با بتپرستی دارد، متهم میکنند. در عوض، وقتی خطاب قرآن به موقعیت معاصر است، در جدال علیه «بتپرستی» (شرک) از واژههای ناشناختهتر و مبهمتر «طاغوت» و «جِبت» بهره میگیرد. در قرآن امر شدهایم که از «طاغوت» بپرهیزیم و خدا را بپرستیم (نحل: 36؛ نک. زمر: 17)؛ کافران دوستان «طاغوت»اند و در راه آنها میجنگند (بقره: 257؛ نساء:76)؛ کسانیاند که مدعیاند آنچه بدان باور دارند بر پیامبر اسلام و پیامبران پیشین نازل شده است، اما با این حال میخواهند داوریشان به «طاغوت» سپرده شود (نساء: 60)؛ و آنانیاند که «بهرهای از کتاب» دریافتهاند، با این همه به «جِبت» و «طاغوت» ایمان دارند و مدعیاند راهی صحیحتر از مؤمنان قرار دارند. (نساء: 51).
مفسران سنتی هر دو واژهی «طاغوت» و «جِبت» را (که دومی واژهای تک استعمال است و تنها یک بار در آیهی 51 نساء و در همنشینی با «طاغوت» به کار رفته است) به گونههای مختلف، هرچند در پیوند با بتپرستی، فهمیدهاند. افزون بر آنکه این واژهها ناظر به بتها به طور عام به بت یا بتهایی خاص تفسیر شدهاند، گاهی اوقات نیز مکانهایی چون معابد که بتها در آن یافت میشوند تلقی شدهاند. از سوی دیگر، برخی آنها را اشاره به کاهنان ساحران یا شیاطین دانستهاند. روشن است که این واژهها و مفاهیم تا حدی برای مفسران مبهم بودهاند، اما ارتباط آنها با مفهوم کلی بتپرستی- یا با ویژگیهای دوران جاهلیت مرتبط با بتپرستی- صرفاً از روی ظن و گمان نبود.
تحقیقات معاصر شیوههای مختلفی پیشنهاد و ترسیم کرده است که بنابر آنها میتوان «طاغوت» و «جِبت» را مشتق از یا مرتبط با واژههای مشابهی دانست که در زبانهای سامی پیش از اسلام در پیوند با مفهوم بتپرستی به کار رفتهاند. برای نمونه، احتمال دارد واژهی «طاغوت» با واژهی آرامی «طعوت» به معنای خطا یا انحراف از راه درست مربوط باشد که در تلمود اورشلیم و مدراش رِبّی با معنای ضمنی بتپرستی و عبادت الهههایی غیرخدا به کار رفته است. «جِبت» با واژههای حبشی و بسا یونانی پیوند داده شده است که در عبارات کتاب مقدس ناظر به بتها، تمثالها و خدایان دروغین به کار رفتهاند. بنابراین، به نظر میرسد کاربرد قرآنی این دو واژه تداوم دلالت و کاربرد توحیدی کهنتر آنهاست.
«نُصُب» (مائده: 3؛ معارج: 43) و «أنصاب» (مائده: 90)، در پیوند با فعل «نَصَبَ» (برپا کردن، بلند کردن)، به طور مشابه به گونههایی مختلف اما با گرایشی به ارتباط با بتها تفسیر شدهاند. در آیهی 3 مائده، عبارت «آنچه برای نُصُب سر بریده شده است» یکی از اقسام گوشت حرام است. مفسران دربارهی اینکه «نُصُب» مفرد است یا جمع توافق ندارند و تفاسیر گوناگونی از جمله بت یا قربانگاه یک بت را برای آن طرح کردهاند. در آیهی 43 معارج (کافران، در روز قیامت، از گورهایشان به سوی «نُصُب» میشتابند) همان رسم الخط گاه «نَصب» قرائت شده است، هرچند «نُصُب» قرائت رایج است. این واژه نیز گاهی اوقات به معنای بت و گاه به گونهای خنثیتر «چیزی که بدان قصد میکنند» تفسیر شده است. «أنصاب» در آیهی 90 مائده همراه با شراب، قمار (المَیسِر) و تیرهای قرعه به عنوان «اموری پلید و از عمل شیطان» شمرده شده است. برخی «أنصاب» را جمع «نُصُب» و مترادف «أصنام» دانستهاند و دیگران کوشیدهاند در عین پیوند دادن «نُصُب» به رفتار بتپرستانه میان این دو واژه تمایز قایل شوند.
اشکالی از همان ریشه در چند زبان سامی با معانیای چون ستون، بنای یادبود، مجسمه، تمثال و احتمالاً قربانگاه یافت میشود. مثلاً «ستون نمکی» که همسر لوط بنا بر پیدایش 19: 26 بدان تبدیل شد در عبری «نِصیب مِلَح» آمده است، هرچند صیغههایی که با م آغاز میشوند متداولترند (مًصّیباه، م ن ص ب ت، م ص ب ء و غیره). خارج از قرآن، در شروح کهن راجع به بتپرستی عرب پیش از اسلام، «نُصُب» غالباً به معنای «بت» یا «خدا» تلقی شده است. در این داستانها گفته میشود که چطور عربها سنگی را انتخاب میکردند و آن را «نُصُبی» قرار میدادند که پرستیده میشد. البته «أنصاب الحَرَم» را سنگهایی دانستهاند که حیطهی حرم مقدس مکه را مشخص میکردند و گفتهاند که این سنگها را ابراهیم قرار داده بود.
عبارات اندکی وجود دارند که با نام به اشیائی اشاره دارند که میتوان آنها را بت قلمداد کرد و در آثار سنتی نیز چنین تفسیر شدهاند، هرچند در قرآن با هیچ یک از واژههای مختص به «بت» به آنها اشاره نشده است. از گوسالهی سامری در قرآن تنها با عنوان «گوساله» یاد شده است، گرچه در تفسیر غالباً بت یا اِله معرفی شده است. پنج الههی قوم نوح (نوح: 23؛ وَدّ، سُواع، یَغوث، یَعوق و نَسر) در قرآن «خدایان» خوانده شدهاند، در حالی که در روایات برون قرآنی بت تلقی شدهاند. این الههها در فهرست سنت بتپرستی در عصر جاهلیت آمدهاند و اطلاعاتی دربارهی مکانهای آنها در عربستان، قبایل مرتبط با آنها و گاه اشکال آنها فراهم آمده است. نامهایی مرتبط با «وَدّ» و «نَسر» در کتیبهها و ادبیات پیش از اسلام یافت شدهاند، اما شواهد محتمل مربوط به آن سه الههی دیگر نادرتر و مشکوکترند.
سه نام «لات»، «عُزّی» و «مَنات»، که در آیات 19-20 نجم به طور گسترده در منابع برون قرآنی، به ویژه در نسخههای مختلف داستان آیات شیطانی آمده است، در سنت اسلامی اسامی سه بت یا الهه دانسته شدهاند که مکیان و دیگر عربها میپرستیدند و آثار سنتی جزئیاتی از محل آنها، قبایلی که با آیین آنها مرتبط بودند و داستانهایی دربارهی انهدام آنها با آمدن اسلام به دست میدهند. خود قرآن اطلاع اندکی، اگر نگوییم هیچ، از آنها در اختیار مینهد و آنها را بت یا الهه معرفی نمیکند، بلکه برعکس تأکید دارد که آنها صرفاً ناماند. به آنها در آیهای اشاره شده که در آن دختر داشتن خدا انکار شده است (آیات دیگر «مشرکان» را متهم میکنند که فرشتگان را فرزندان مؤنث خدا گرفتهاند) و این دیدگاه را رد میکند که این فرشتگان برای مخالفان شفاعت خواهند کرد و تأکید میکند که آنان که به آخرت ایمان ندارند به این فرشتگان نامهای مؤنث دادهاند. رابطهی میان این آیهی قرآن و تلقی از این سه «بت» در روایات مسئلهبرانگیز است. شواهد نسبتاً فراوانی در کتیبهها و آثار غیراسلامی از نامهایی مشابه آنچه در قرآن و روایات اسلامی آمده است وجود دارد.
منابع تحقیق:
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1390)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی: حسین خندق آبادی، مسعود صادقی، مهرداد عباسی، امیر مازیار، تهران: انتشارات حکمت.