نویسنده: سعید کاوه
زندگی با همسر ناسازگار مشکلات و دشواریهای خاص خود را دارد.
البته هیچ فردی خواستار داشتن، زندگی و روبرو شدن با همسری ناسازگار نیست، ولی با توجه به کمبود آگاهیهای لازم، دختران و پسران، خصوصاً دختران، پیش از ازدواج قادر به تشخیص ویژگیهای فردی که میتواند همسری ناسازگار باشد، نمیشوند. همسر ناسازگار، به دلیل این که شناخت سالم و درستی نسبت به همسر، خویشتن و واقعیتهای موجود زندگی ندارد، رفتارها و پاسخهای مناسبی از خود نسبت به همسر نشان نمیدهد. به همین سبب، هر ارتباطی با دشواری و سختیهای بسیاری روبرو خواهد بود. البته پسرها، به طور میانگین پیش از ازدواج، آسیبهای رفتاری و شخصیتی به مراتب بیشتری را نسبت به دخترها، متحمل میشوند. به همین دلیل، همسران پس از مواجه شدن با مشکلات و مسائل مختلفی که حل نمیشوند و برای مدتهای طولانی، تداوم مییابند و باعث آزار و اذیت آنها میشود، به فکر راهکارهایی جهت برطرف نمودن آنها میافتند. در چنین شرایطی که شخص آزار و اذیتهای زیادی را از همسر ناسازگار تجربه میکند، به وضعیت و شرایطی میرسد و این فکر به ذهن آنها خطور میکند که شاید چیزی سرجایش نباشد و مشکل یا معضلی میان آنها حاکم باشد. پس از این مرحله است که بعضی از همسران در ارتباط با همسر ناسازگار خویش، شروع به کمک گرفتن جهت شناخت و برطرف نمودن مشکل خود مینمایند.
یکی از ویژگیهای بارز ارتباطی میان فرد و همسر ناسازگار، دشواری در ارتباط میان آنها است. در طی شبانه روز میان یک زوج مقدار قابل توجهی پیامهای ارتباطی مختلف مبادله میشود. آنها هر روز ارتباطهای مختلفی را تجربه مینمایند. همسران چنانچه با یکدیگر ارتباطی برقرار نکنند و یا قهر باشند، باز هم ارتباطهایی میان خویش دارند مبنی بر این که "من علاقهای به ارتباط برقرار کردن با تو ندارم."
همسر ناسازگار، به دلیل این که شناخت سالم و درستی نسبت به همسر، خویشتن و واقعیتهای موجود زندگی ندارد، رفتارها و پاسخهای مناسبی از خود نسبت به همسر نشان نمیدهد. به همین سبب، هر ارتباطی با دشواری و سختیهای بسیاری روبرو خواهد بود.
چندی پیش خانمی 35 ساله به مرکز مشاوره مراجعه کرد. مشکل عمده و اصلی او اضطراب و افسردگی بود. وی اخیراً رو به پرخوریهای افراطی آورده بود. اغلب علائم افسردگی، که عمدهترین آنها، بیرغبتی به ادامهی زندگی، نداشتن نیرو جهت انجام کارهای روزمره و شور و شوقی در ارتباط با امور زندگی نداشت.
او خاطر نشان میکرد که هر چیزی که معمولاً میان سایر همسران انجام میشود، به صورتی که با کمی صحبت و گفت و شنود، قابل حل و رفع است، در میان آنها با سختی و دشواریهای زیادی روبرو میشود. به عنوان مثال، برای تعویض رویهی مبل که کاملاً فرسوده و از بین رفته شده و وضعیتی پیدا کرده که خانم از حضور مهمانان در منزل شرمنده میشود، چیزی حدود یک سال و نیم مرافعه و درگیری لازم است تا رویهی مبل در نهایت آن هم با غر و لندهای بسیار که "تو فقط ولخرجی میکنی و بیجهت برای من دردسر و خرج درست میکنی" و بسیاری درگیریها و قهر و آشتیهای متعدد تا در نهایت تعویض شود. لازم به توضیح است که همسر این خانم درآمد نسبتاً خوبی نیز دارد.
خانم تعویض رویهی مبل را به عنوان مثال ذکر کرد، وگرنه هر مورد دیگری از این قبیل نیز با مشکلات و دردسرهای زیادی روبرو میشده است.
زندگی کردن با همسر ناسازگار، به دلیل درگیریزا و مشکلآفرین بودن، بخش قابل توجهی از نیروی ذهنی شخص را مصرف مینماید. در زندگی عادی، طبیعی و سالم، فرد مقدار مشخصی از نیروی ذهنی خود را صرف کارهای متداول زندگی، خود، همسر و سایر امور میکند، ولی همسر ناسازگار با توجه به شرایطی که دارد و هم چنین مشکلاتی که برای همسرش به وجود میآورد و درگیریها و تنشهایی که ایجاد میکند، موجب میشود طرف مقابل خود به خود با وی درگیری ذهنی پیدا کند. طوری که شخص اکثر اوقات، نیروی ذهنی خود را صرف رفتارها، برخوردها و عملکردهای همسر مینماید. همین امر خاصیت بیماریزایی و اختلال آفرینی دارد. طوری که فرد پس از گذشت مدتی به بیماریهای جسمانی و روانی مبتلا میشود. علاوه بر این، مختل کردن رشد فردی، اجتماعی، شغلی، انسانی و معنوی فرد را نیز به همراه دارد.
در طبیعت هیچ چیز به راحتی و بدون هزینه به دست نمیآید. فردی که خواستار رشد و پیشرفت در امور مختلف است، به ناچار مقداری از وقت، فرصتها و نیروی ذهنی خود را صرف رشد و پیشرفت خواهد نمود. فردی که با همسر ناسازگار روبروست، به دلیل درگیریها و ارتباطهای پرتنش، با مصرف بیش از حد توان ذهنی و فکری، از رشد و پیشرفت باز میماند. البته افرادی نیز بودهاند که با وجود داشتن همسری ناسازگار، به پیشرفتهایی نیز رسیدهاند، ولی آنها نیز در پیشرفت خود زیان دیدهاند، یعنی به جای این که مثلاً 70 درصد پیشرفت کنند، شاید نصف آن و یا کمتر به پیشرفت رسیدهاند.
از دیگر ویژگیهای زندگی با همسر ناسازگار، سردرگمی و ندانم کاری است. فردی که همسر ناسازگار دارد، به دلیل این که از قبل آگاهی و آمادگی لازم جهت مواجه با چنین شرایطی را ندارد، از طریق آزمایش و خطا متوسل به راهکارهایی میشود تا بتواند همسر ناسازگار خود را در کنترل داشته باشد، که اغلب در کنترل رفتارهای همسر، موفق نیست. ولی گاهی نیز میتواند رفتار او را به طرز خاصی در کنترل خویش داشته باشد، همین امر باعث میشود که ابهام و سردرگمی خاصی را تجربه نماید.
معمولاً در برخورد با افراد سالمتر از نظر رفتاری و شخصیتی، اشخاص وضعیت خود، نوع و شیوه برخورد با وی را میدانند و از عواملی که باعث خوشحالی یا رنجش طرف مقابل میشود، آگاهی دارند. به همین جهت، دارای آرامشی نسبی و امنیت خاطر نسبت به چنین ارتباطی میباشند. ولی همسر ناسازگار، چنین شرایطی را ندارد و به دلیل نامتعادل بودن در شرایط و وضعیت رفتاری و شخصیتی، باعث ابهام و سردرگمی همسر خود میشود.
از دیگر ویژگیهای زندگی با همسر ناسازگار، رنجآور بودن اغلب اوقاتی است که آنها با یکدیگر میگذرانند. اوقات و لحظههای خوش آنها به مراتب محدودتر از موقعیتهای ناگوار در زندگیشان است. تحمل رنج و سپری کردن اوقات نه چندان شاد و رنجآور بودن لحظههای زندگی، از ویژگیهای بارز زندگی با همسر ناسازگار است.
از ویژگیهای بارز همسر ناسازگار این است که برخی مواقع نمیتوان با منطق با وی ارتباط برقرار نمود. رویارویی و مواجهه با بیمنطقی همسر ناسازگار به ظاهر ساده به نظر میرسد ولی در عمل بسیار آزاردهنده و توان فرسا است. خانمی اشاره میکرد که هر کار، هر اقدام و هر تغییری حتی کوچکترین امور نیز با دشواریها و تنشهای خاص خود روبرو میشود. خرید لوازم منزل، ثبت نام فرزندان، مخارج مختلفی که در زندگی ایجاد میشود، با دشواری و جر و بحث و درگیری توأم است، بقیه امور که جای خود دارد. بنابراین تجربه کردن انواع ناراحتیها، مشکلات و درگیریها بر سر کارهای معمولی و ساده از ویژگیهای زندگی با همسری ناسازگار است.
یکی دیگر از دشواریهای زندگی با همسر ناسازگار، ناتوانی در رسیدن به تفاهم است. به تفاهم نرسیدن مجموعهای از مشکلات را به همراه دارد. گاهی شخص مجبور میشود از زنجیرهای از دروغها، جهت به تفاهم رسیدن با همسر، استفاده نماید. نرسیدن به تفاهم در اغلب امور نیز شرایط ناراحتکنندهای را برای فردی که با همسر ناسازگار روبرو است، به وجود میآورد.
از دیگر ویژگیهای فردی که با همسر ناسازگار مواجه است، داشتن احساسی شبیه به ابهام، سردرگمی و به بن بست رسیدن است. چنین فردی اغلب راهکارهای موجود را به کار گرفته، ولی نتایجی از آن به دست نمیآورد. به همین دلیل احساسی شبیه به بن بست رسیدن، که دیگر راهی جز ادامهی چنین وضع و شرایط آزاردهنده و فرسوده کنندهای وجود ندارد، در او به وجود میآید. چنین احساسی، شرایط سخت و آزاردهندهای را برای فرد درگیر با همسر ناسازگار به وجود میآورد.
بعضی از همسران ناسازگار، در بیرون از خانواده با دوستان، همکاران و اجتماع ممکن است مشکل چندانی نداشته باشند. ولی در ارتباط با همسر خویش مشکلهای بسیاری پیدا میکنند. به همین جهت همسر فرد ناسازگار، گاهی خودش را زیر سوال میبرد که شاید اوست که مشکل دارد.
در مجموع فردی که با همسری ناسازگار زندگی میکند، پس از مدتی و گذشت سالیانی، چنانچه آگاهیهای لازم در این مورد را به دست نیاورد و از رویههای علمی و مؤثر نیز استفاده ننماید، دچار سردرگمی، ابهام در اغلب تصمیمگیریها، ناتوانی، فرسودگی و بیماری جسمی و روانی میشود.
منبع مقاله :
سعید کاوه، (1386) روانشناسی همسر ناسازگار، تهران: انتشارات سخن، چاپ اول.
البته هیچ فردی خواستار داشتن، زندگی و روبرو شدن با همسری ناسازگار نیست، ولی با توجه به کمبود آگاهیهای لازم، دختران و پسران، خصوصاً دختران، پیش از ازدواج قادر به تشخیص ویژگیهای فردی که میتواند همسری ناسازگار باشد، نمیشوند. همسر ناسازگار، به دلیل این که شناخت سالم و درستی نسبت به همسر، خویشتن و واقعیتهای موجود زندگی ندارد، رفتارها و پاسخهای مناسبی از خود نسبت به همسر نشان نمیدهد. به همین سبب، هر ارتباطی با دشواری و سختیهای بسیاری روبرو خواهد بود. البته پسرها، به طور میانگین پیش از ازدواج، آسیبهای رفتاری و شخصیتی به مراتب بیشتری را نسبت به دخترها، متحمل میشوند. به همین دلیل، همسران پس از مواجه شدن با مشکلات و مسائل مختلفی که حل نمیشوند و برای مدتهای طولانی، تداوم مییابند و باعث آزار و اذیت آنها میشود، به فکر راهکارهایی جهت برطرف نمودن آنها میافتند. در چنین شرایطی که شخص آزار و اذیتهای زیادی را از همسر ناسازگار تجربه میکند، به وضعیت و شرایطی میرسد و این فکر به ذهن آنها خطور میکند که شاید چیزی سرجایش نباشد و مشکل یا معضلی میان آنها حاکم باشد. پس از این مرحله است که بعضی از همسران در ارتباط با همسر ناسازگار خویش، شروع به کمک گرفتن جهت شناخت و برطرف نمودن مشکل خود مینمایند.
یکی از ویژگیهای بارز ارتباطی میان فرد و همسر ناسازگار، دشواری در ارتباط میان آنها است. در طی شبانه روز میان یک زوج مقدار قابل توجهی پیامهای ارتباطی مختلف مبادله میشود. آنها هر روز ارتباطهای مختلفی را تجربه مینمایند. همسران چنانچه با یکدیگر ارتباطی برقرار نکنند و یا قهر باشند، باز هم ارتباطهایی میان خویش دارند مبنی بر این که "من علاقهای به ارتباط برقرار کردن با تو ندارم."
همسر ناسازگار، به دلیل این که شناخت سالم و درستی نسبت به همسر، خویشتن و واقعیتهای موجود زندگی ندارد، رفتارها و پاسخهای مناسبی از خود نسبت به همسر نشان نمیدهد. به همین سبب، هر ارتباطی با دشواری و سختیهای بسیاری روبرو خواهد بود.
چندی پیش خانمی 35 ساله به مرکز مشاوره مراجعه کرد. مشکل عمده و اصلی او اضطراب و افسردگی بود. وی اخیراً رو به پرخوریهای افراطی آورده بود. اغلب علائم افسردگی، که عمدهترین آنها، بیرغبتی به ادامهی زندگی، نداشتن نیرو جهت انجام کارهای روزمره و شور و شوقی در ارتباط با امور زندگی نداشت.
او خاطر نشان میکرد که هر چیزی که معمولاً میان سایر همسران انجام میشود، به صورتی که با کمی صحبت و گفت و شنود، قابل حل و رفع است، در میان آنها با سختی و دشواریهای زیادی روبرو میشود. به عنوان مثال، برای تعویض رویهی مبل که کاملاً فرسوده و از بین رفته شده و وضعیتی پیدا کرده که خانم از حضور مهمانان در منزل شرمنده میشود، چیزی حدود یک سال و نیم مرافعه و درگیری لازم است تا رویهی مبل در نهایت آن هم با غر و لندهای بسیار که "تو فقط ولخرجی میکنی و بیجهت برای من دردسر و خرج درست میکنی" و بسیاری درگیریها و قهر و آشتیهای متعدد تا در نهایت تعویض شود. لازم به توضیح است که همسر این خانم درآمد نسبتاً خوبی نیز دارد.
بیشتر بخوانید: بد اخلاقی همسران نسبت به هم
خانم تعویض رویهی مبل را به عنوان مثال ذکر کرد، وگرنه هر مورد دیگری از این قبیل نیز با مشکلات و دردسرهای زیادی روبرو میشده است.
زندگی کردن با همسر ناسازگار، به دلیل درگیریزا و مشکلآفرین بودن، بخش قابل توجهی از نیروی ذهنی شخص را مصرف مینماید. در زندگی عادی، طبیعی و سالم، فرد مقدار مشخصی از نیروی ذهنی خود را صرف کارهای متداول زندگی، خود، همسر و سایر امور میکند، ولی همسر ناسازگار با توجه به شرایطی که دارد و هم چنین مشکلاتی که برای همسرش به وجود میآورد و درگیریها و تنشهایی که ایجاد میکند، موجب میشود طرف مقابل خود به خود با وی درگیری ذهنی پیدا کند. طوری که شخص اکثر اوقات، نیروی ذهنی خود را صرف رفتارها، برخوردها و عملکردهای همسر مینماید. همین امر خاصیت بیماریزایی و اختلال آفرینی دارد. طوری که فرد پس از گذشت مدتی به بیماریهای جسمانی و روانی مبتلا میشود. علاوه بر این، مختل کردن رشد فردی، اجتماعی، شغلی، انسانی و معنوی فرد را نیز به همراه دارد.
در طبیعت هیچ چیز به راحتی و بدون هزینه به دست نمیآید. فردی که خواستار رشد و پیشرفت در امور مختلف است، به ناچار مقداری از وقت، فرصتها و نیروی ذهنی خود را صرف رشد و پیشرفت خواهد نمود. فردی که با همسر ناسازگار روبروست، به دلیل درگیریها و ارتباطهای پرتنش، با مصرف بیش از حد توان ذهنی و فکری، از رشد و پیشرفت باز میماند. البته افرادی نیز بودهاند که با وجود داشتن همسری ناسازگار، به پیشرفتهایی نیز رسیدهاند، ولی آنها نیز در پیشرفت خود زیان دیدهاند، یعنی به جای این که مثلاً 70 درصد پیشرفت کنند، شاید نصف آن و یا کمتر به پیشرفت رسیدهاند.
از دیگر ویژگیهای زندگی با همسر ناسازگار، سردرگمی و ندانم کاری است. فردی که همسر ناسازگار دارد، به دلیل این که از قبل آگاهی و آمادگی لازم جهت مواجه با چنین شرایطی را ندارد، از طریق آزمایش و خطا متوسل به راهکارهایی میشود تا بتواند همسر ناسازگار خود را در کنترل داشته باشد، که اغلب در کنترل رفتارهای همسر، موفق نیست. ولی گاهی نیز میتواند رفتار او را به طرز خاصی در کنترل خویش داشته باشد، همین امر باعث میشود که ابهام و سردرگمی خاصی را تجربه نماید.
معمولاً در برخورد با افراد سالمتر از نظر رفتاری و شخصیتی، اشخاص وضعیت خود، نوع و شیوه برخورد با وی را میدانند و از عواملی که باعث خوشحالی یا رنجش طرف مقابل میشود، آگاهی دارند. به همین جهت، دارای آرامشی نسبی و امنیت خاطر نسبت به چنین ارتباطی میباشند. ولی همسر ناسازگار، چنین شرایطی را ندارد و به دلیل نامتعادل بودن در شرایط و وضعیت رفتاری و شخصیتی، باعث ابهام و سردرگمی همسر خود میشود.
از دیگر ویژگیهای زندگی با همسر ناسازگار، رنجآور بودن اغلب اوقاتی است که آنها با یکدیگر میگذرانند. اوقات و لحظههای خوش آنها به مراتب محدودتر از موقعیتهای ناگوار در زندگیشان است. تحمل رنج و سپری کردن اوقات نه چندان شاد و رنجآور بودن لحظههای زندگی، از ویژگیهای بارز زندگی با همسر ناسازگار است.
از ویژگیهای بارز همسر ناسازگار این است که برخی مواقع نمیتوان با منطق با وی ارتباط برقرار نمود. رویارویی و مواجهه با بیمنطقی همسر ناسازگار به ظاهر ساده به نظر میرسد ولی در عمل بسیار آزاردهنده و توان فرسا است. خانمی اشاره میکرد که هر کار، هر اقدام و هر تغییری حتی کوچکترین امور نیز با دشواریها و تنشهای خاص خود روبرو میشود. خرید لوازم منزل، ثبت نام فرزندان، مخارج مختلفی که در زندگی ایجاد میشود، با دشواری و جر و بحث و درگیری توأم است، بقیه امور که جای خود دارد. بنابراین تجربه کردن انواع ناراحتیها، مشکلات و درگیریها بر سر کارهای معمولی و ساده از ویژگیهای زندگی با همسری ناسازگار است.
یکی دیگر از دشواریهای زندگی با همسر ناسازگار، ناتوانی در رسیدن به تفاهم است. به تفاهم نرسیدن مجموعهای از مشکلات را به همراه دارد. گاهی شخص مجبور میشود از زنجیرهای از دروغها، جهت به تفاهم رسیدن با همسر، استفاده نماید. نرسیدن به تفاهم در اغلب امور نیز شرایط ناراحتکنندهای را برای فردی که با همسر ناسازگار روبرو است، به وجود میآورد.
از دیگر ویژگیهای فردی که با همسر ناسازگار مواجه است، داشتن احساسی شبیه به ابهام، سردرگمی و به بن بست رسیدن است. چنین فردی اغلب راهکارهای موجود را به کار گرفته، ولی نتایجی از آن به دست نمیآورد. به همین دلیل احساسی شبیه به بن بست رسیدن، که دیگر راهی جز ادامهی چنین وضع و شرایط آزاردهنده و فرسوده کنندهای وجود ندارد، در او به وجود میآید. چنین احساسی، شرایط سخت و آزاردهندهای را برای فرد درگیر با همسر ناسازگار به وجود میآورد.
بعضی از همسران ناسازگار، در بیرون از خانواده با دوستان، همکاران و اجتماع ممکن است مشکل چندانی نداشته باشند. ولی در ارتباط با همسر خویش مشکلهای بسیاری پیدا میکنند. به همین جهت همسر فرد ناسازگار، گاهی خودش را زیر سوال میبرد که شاید اوست که مشکل دارد.
در مجموع فردی که با همسری ناسازگار زندگی میکند، پس از مدتی و گذشت سالیانی، چنانچه آگاهیهای لازم در این مورد را به دست نیاورد و از رویههای علمی و مؤثر نیز استفاده ننماید، دچار سردرگمی، ابهام در اغلب تصمیمگیریها، ناتوانی، فرسودگی و بیماری جسمی و روانی میشود.
منبع مقاله :
سعید کاوه، (1386) روانشناسی همسر ناسازگار، تهران: انتشارات سخن، چاپ اول.