می توانید بیشتر بخواهید

وقتی بچه ها ندانند چه می خواهند در برابر امیال و خواسته های دیگران آسیب پذیر می شوند. فرصت آن را از دست می دهند که خودشان رابشناسند، بدانند کی هستند و چه خواسته ای دارند.این گونه، به خواسته های دیگران توجه می کنند و از خواسته ها و توقعاتشان می کاهند. وقتی بچه ها ندانند چه می خواهند، نمی توانند چیزهای مفید زندگی را تشخیص دهند.
يکشنبه، 14 تير 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
می توانید بیشتر بخواهید
می توانید بیشتر بخواهید
می توانید بیشتر بخواهید





وقتی بچه ها ندانند چه می خواهند در برابر امیال و خواسته های دیگران آسیب پذیر می شوند. فرصت آن را از دست می دهند که خودشان رابشناسند، بدانند کی هستند و چه خواسته ای دارند.این گونه، به خواسته های دیگران توجه می کنند و از خواسته ها و توقعاتشان می کاهند. وقتی بچه ها ندانند چه می خواهند، نمی توانند چیزهای مفید زندگی را تشخیص دهند.
اغلب اوقات بچه ها این پیام را دریافت می کنند که در اشتباهند و به خاطر بیشتر خواستن لوس و زیاده دوستان هستند. در گذسته بچه ها با چیزهای ساده و بی اهمیت راضی بودند. آنها را می دیدند اما به حرفهایشان توجهی نداشتند. در مراحل بعدی زندگی هم نادیده انگاشته می شدند کسی به آنها بهای لازم را نمی داد. بچه ها در گذشته مجاز نبودند بیش از آنچه به آنها می دهند بخواهند.
سرکوب خواسته های فرزندان بخش مهمی از مهارت تربیتی پدر و مادر بود زیرا آنها نمی دانستند که با احساسات منفی فرزندانشان چگونه باید برخورد کنند. اجازه دادن به فرزندان برای اینکه بیشتر بخواهند، به آنها قدرتی می دهد که پدر و مادر روزگار توان کنترل آن را نداشتند.
اما امروزه به کمک مهارتهای مثبت تربیتی برای برخورد با احساسات منفی، بچه ها می توانند بیشتر بخواهند. با بیشتر خواستن، اطلاعات بیشتری از خود به دست می آورند. می دانند کی هستند و چرا هستند.

ترس از میل و آرزو

اغلب عنوان می شود اگر به بچه ها اجازه بدهیم که بیشتر بخواهند آنها را متوقع می کنیم و اداره کردن آنها دشوارتر می شود. مسلما نگهداری از کودکی که خواسته ها و آرزوهایش را در حد توقع پدر و مادر محدود کند بسیار ساده تر است. اما کودک در این شرایط نمی تواند به خواسته هایش برسد و به امکانات بالقوه اش دست یابد. وقتی بچه ها مهر و حمایتی را که به آن احتیاج دارند دریافت می کنند، دادن اجازه بیشتر خواستن به آنها، آنها را متوقع و زیاده خواه نمی کند.
بعضی از والدین معتقدند که اگر به بچه ها اجازه بیشتر خواهی بدهیم، خودخواه می شوند. این حرف در صورتی مصداق پیدا می کند که پدر و مادر همیشه تسلیم خواسته های فرزندانشان بشوند. پدر و مادر باید متوجه باشند که بچه ها با سلطه جویی و بد خلقی کردن نباید به همه خواسته هایشان برسند. اگر پدر و مادر نیازهای خودشان را انکار کنند تا برای راضی کردن فرزندانشان کاری صورت داده باشند، اقدامی در جهت لوس کردن آنها انجام داده اند.
وقتی پدر و مادر برای فرونشاندن غرولند فرزندانشان به آنها باج می دهند و همه خواسته های آنها برآورده می سازند، بجه ها لوس می شوند. وقتی بچه ها غرولند و بدخلقی می کنند پدر و مادر باید محکم در برابر آنها بایستد و در صورت لزوم آنها را با اتاق خودشان بفرستند.این گونه، بچه ها به آرامش بیشتری می رسند.
پدر و مادر با خارج کردن کودک از میان جمع به او فرصت فکر کردن می دهند و سبب می شوند تا فرزندشان به اعتماد به نفس بالاتری برسد و همکاری بیشتری نشان دهد.
تربیت نسبت فرزندان با توجه به ایجاد همکاری به جای اطاعات کورکورانه به علائق و خواسته های درونی بچه ها توجه می کند و اختیاردار بودن و احاطه پدر و مادر را به نمایش می گذارد. برای ایجاد همکاری نیاز به در هم شکستن اراده بچه ها نیست. بدین معناست که حتی اگر بخواهند تا دیر وقت بیدار بمانند باید به گفته پدر و مادرشان عمل کنند و در وقت تعیین شده به رختخواب بروند.پدر و مادر با به کار بردن پنج مهارت تربیت مثبت به فرزندانشان امکان می دهند که خواسته های خود را داشته باشند،اما در نهایت بدانند که اختیاردار پدر و مادر هستند.
اشکال اجازه دادن به بیشتر خواهی فرزندان این است که در مواقعی از سرعت کارها می کاهد. بچه ها لزوما همیشه مطیع نیستند. ممکن ایت بخواهند کاری سوای آنچه شما توصیه می کنید انجام دهند و این را خیلی زود به اطلاع شما می رسانند. پدر و مادر با صرف وقت و گوش دادن به حرفهای فرزندانشان به پرورش روح و روان آنها کمک می کنند. وقتی کودک احساس کند که در اغلب مواقع پیش بیاید که پدر و مادر فرصت گوش شنوایی برای حرفهایش وجود دارد، اگر موقعیتی پیش بیاید که پدر و مادر فرصت گوش دادن نداشته باشند، کودک به راحتی این شرایط را می پذیرد.
همه بچه ها با پشتکار فراوان متولد می شوند. وقتی بیشتر خواهی آنها را بپذیریم، به تقویت اراده شان کمک کرده ایم. اما اگر به بچه ها فرصت رشد کردن ندهیم این توانمندی انها به تدریج کاهش می یابد. پشتکار واشتیاق کودک کاهش می گیرد و علاقه او به زندگی، دوست داشتن، آموحتن و رشد کردن کمتر می شود.
بچه ها با آموختن حس کردن خواسته های خود و با احترام گذاشتن به خواسته های پدر و مادرشان مهارتهای مهم احترام، در میان گذاشتن احساسات، همکاری، مصالحه و مذاکره را می آموزند. بچه ها اگر اجازه بیشتر خواستن پیدا نکنند، می آموزند که به خاطر دیگران از خود گذشتگی کنند. وقتی به بچه ها اجازه بیشتر خواستن داده شود نیازی پیدا نمی کنند که در دوران نوجوانی اقدام به تمرد و سرکشی نمایند.

فضیلت قدرشناسی

در بسیاری از موارد پدر و مادر به جای اینکه به فرزندانشان اجازه بیشتر خواستن بدهند، آنها را به سپاسگزاری و قدرشناسی دعوت می کننند.وقتی کودکی بیشتر می خواهد، پدر و مادر در مقام توصیه به او می گویند:«قدر آنچه را که داری بدان.» بسیاری از بالغها از بیشتر خواستن برای خود طفره می روند زیرا بیم آن را دارند که در نظر دیگران قدرشناس و سپاسگزار ظاهر نشوند.
در گذسته قدرشناس بودن بخشی از معنویت بوده است. در آن روزها، خوب و پاک بودن و معنویت داشتن بدین معنا بود که شخص به خاطر خداوند از خواسته های خود عدول کند و از خود گذشتگی نشان دهد.
اما امروزه تلاش ها برای رسیدن به تنعم و فراوانی بیشتر است. امروزه دارای منابع سرشاری هستیم که در گذشته هرگز در اختیارمان نبوده اند. فرزندان شما می توانند به رویاهایشان تحقق بخشند. می توانند به موفقیت های درونی و بیرونی برسند، و این عملی نمی شود مگر به آنها اجازه بیشتر خواهی بدهیم. اگر این خواسته را از آنها دریغ کنیم رویا را از آنها می گیریم و گرفتن رویا هم بدین معناست که جز آمچه قبلا اتفاق افتاده است، اتفاق جدیدی نیفتد.
رمز موفقیت، اعم از موفقیت درونی یا بیرونی این است که هم قدر چیزهایی را که داریم بدانیم و هم در ضمن بیشتر بخواهیم. قدر شناسی به خاطر آنچه داریم و میل به بیشتر داشتن دستور موفقیت برای کودکان است.

اجازه مذاکره

وقتی به بچه ها اجازه می دهیم که بیشتر بخواهند، در مواقعی کار بیشتر پدر و مادر را تداعی می کنیم.اما در مقابل، بچه ها می اموزند که برای رسیدن به بیشتر از زندگی خود مذاکره کنند. با آنکه مذاکره کردن وقت بیشتری طلب می کند، گاه از رفتار فرزندانم متحیر می شوم که چگونه می توانند مرا برای رسیدن به خواسته هایشان مجاب کنند. به قدرت و عزم جزمشان آفرین می گویم و مقاومتشان را تحسین می کنم.
وقتی به فرزندم اجازه می دهم که بیشتر بخواهد به توانمندی نیروی درون او می افزایم، و به استعدادهایش فرصت شکوفایی می دهم. نیازی نیست که همیشه به خواسته های فرزندانمان جواب نه بدهیم. هیچ اشکالی ندارد اگر فرزندتان شما را متقاعد به پذیرفتن خواسته اش بکند. این هرگز به معنای باج دادن برای اجتناب از یک غرولند احتمالی نیست.تفاوت بزرگی است میان مورد سلطه جویی کودک قرار گرفتن و تسلیم توانمندی او در کار مذاکره شدن.
بسیاری از بالغها نمی دانند که خواسته های خود را چگونه مطرح کنند زیرا در کودکی در این مورد خاص به قدر کافی تمرین نداشته اند، و چون سرانجام خواسته خود را مطرح می سازند برای رسیدن به آن کاری صورت نمی دهند زیرا راه مذاکره را نمی دانند.اگر جواب نه بگیرند یا تسلیم می شوند و از خواسته خود عدول می کنند و یا رنجش پیدا می کنند و از اینکه به خواسته خود نرسیده اند ناراحت می شوند. اگر اشخاص راه مذاکره را می دانستند بسیاری از مشکلات آنها برطرف می شد.تعداد وکلا در زمان ما از آن جهت تا این اندازه زیاد است که ما راه مذاکره را نیاموخته ایم.
کودکانی که برای رسیدن به خواسته های خود راه مذاکره را آموخته اند به راحتی تسلیم نمی شوند، رنجش هم به دل نمی گیرند. آنها می آموزند که جواب «نه» در صورتی «نه» است که آنها دلیل مناسب دیگری برای رسیدن به خواسته هایشان مطرح نسازند.این را هم می دانند که گرفتن جواب «نه» در امروز به معنای گرفتن جواب «نه» در فردا نیست.
بچه ها به این اجازه نیاز دارند که برای خود بیشتر بخواهند. اما بچه ها هرگز نمی دانند چقدر از آن مقداری را که می خواهند به دست خواهند آورد.حتی در دوران بلوغ و بزرگی هم مطمئن نیستم که به چه مقدار از خواسته های خود خواهیم رسید. نمی دانیم چقدر باید بخواهیم تا مشمول زیاده طلبی قرار نگیریم.اگر بالغها در این زمینه دشواری دارند چگونه از بچه ها انتظار داشته باشیم که دشواری نداشته باشند.
وقتی به بچه ها اجازه بیشتر خواستن می دهیم باید به این مهم توجه داشته باشیم که گاه آنها تقاضای بیش از اندازه دارند و ممکن است رفتار خودخواهانه ای را به نمایش بگذارند. در این مواقع پدر و مادر باید به این نکته توجه داشته باشند که بچه ها لزوما نمی دانند تا چه اندازه باید بخواهند و انتظار داشته باشند. موضوع آزمایش و خطا مطرح است.

آموختن نه گفتن

صرفا اینکه به بچه ها اجازه بیشتر خواستن می دهیم بدین معنا نیست که باید به همه خواسته های آنها را جواب آری بدهیم. پدر و مادر ضمن آنکه به بچه ها اجازه بیشتر خواستن می دهند باید « نه» گفتن را هم تمرین کنند. اگر پدر و مادر نتوانند جواب نه بدهند بچه ها خیلی زود رفتار منطقی را کنار می گذارند و همچنان بیشتر و باز هم بیشتر می خواهند.
اگر پدر و مادر نتوانند محدودیت های منطقی وضع کنند، بچه ها تقاضاهای غیر منطقی می کنند. کودک مادام که با محدودیت به میان می آید غرولند شروع می شود و این همان زمانی است که بهتر است او را به اتاق خودش بفرستیم.
وقتی بچه ها برای زسیدن به خواسته های خود اقدام به مذاکره می کنند،بر پدر و مادر است که درباره طول زمانی این مذاکره تصمیم بگیرند. پدر ومادر فرصت مشخصی دارند که باید در محدوده آن قرار بگیرتد. وقتی احساس می کنید به قدر کافی شنیده اید می توانید صریحا به اطلاع فرزند خود برسانید که فرصت صحبت تمام شده است.
اگر کودک مقاومت نشان داد و خواست به صحبت ادامه دهد پدر و مادر باید حرف خود را تکرار کنند:«کافی است. دیگر نمی خواهم در این زمینه حزفی بشنوم.»
اگر باز هم کودک متوقف نشد معنایش این است که از کنترل خارج شده است و زمان آن رسیده که به اتاق خودش برود. وقتی این اقدام چند بار مکررا صورن پذیرد، کودک به سخن شما احترام می گذارد و به مذاکره پایان می دهد. توجه داشته باشید که وقتی کار به فرمان دادن می رسد، نه همیشه به معنای نه است.
اغلب اوقات برای پایان دادن به مذاکره، به ویژه مذاکره با کودکان کمسال، لازم است که حواس آنها را به موضوع دیگری جلب کنیم.مادر می تواند بگوید:«می دانم که خیلی دلت می خواهد این کار را بکنی.کاش می توانستم خواسته ات را برآورده سازم.اما اشکالی ندارد.بیا... (این کار) را بکنیم.»
در دو موقعیت لازم است پدر و مادر از کلمه«نه» در برخورد با فرزندشان استفاده کنند.یکی زمانی که فرزندتان در برابر خواسته شما مقاومت می کند.مثلا از او خواسته اید که لباسهایش را بپوشد تا به اتفاق جایی بروید، اما قصد بازی کردن بیشتر دارد. در این موقعیت باید بتوانید قاطعانه به ادامه بازی او نه بگویید. مورد دوم زمانی است که ایجاب می کند مستقیما به درخواست فرزندتان جواب نه بدهید.فرزندتان می خواهد با او بازی کنید اما شما برنامه دیگری دارید.در هر دو مورد باید قاطعانه به او جواب نه بدهید.در توجیه رفتارتان دلیل و منطق بیش از اندازه نیاورید.همین که نه بگویید کافی است.اگر کودک مقاومت کرد این بار با قاطعیت بیشتر نه گفتن خود را تکرار کنید. به چند مثال توجه کنید.

ده راه برای نه گفتن

1-نه، در حال حاضر گرفتارم.
2-نه، برنامه دیگری دارم.
3-نه، شاید یک وقت دیگر.
4-نه، در حال حاضر کار دیگری انجام می دهم.
5-نه، قرار است... را انجام دهیم.
6-نه، در حال حاضر می خواهم تو(این کار را بکنی)
7-نه، اما بیا به جای آن... .
8-نه، در حال حاضر وقت آن است که ...
9-نه، برنامه این است که... .
10-نه، در حال حاضر می خواهم کمی تنها باشم.
سوای آنکه با نه گفتن به بچه ها فرصت می دهید تا بر مهارت های مذاکره ای خود بیفزایند، به آنها می آموزید که در زندگی خود در صورت نیاز جواب نه بدهند. اجازه دادن برای بیشتر خواستن به معنای فراهم آوردن فرصت درخواست کردن است.وقتی پدر و مادر به این مهم توجه کنند که لزوما نباید جواب آری بدهند، می توانند بدون اینکه احساس گناه کنند نه بگویند.پدر و مادر با نه گفتن الگوی مناسبی می شوند تا فرزندانشان از آنها تقلید کنند. اگر کودک به جواب نه بهایی نداد وقت آن است که پدر و مادر پایان مذاکره را اعلام کنند.

بیشتر خواستن

یکی از روزها، وقتی دخترم لورن شش ساله بود از من خواست به اتفاق او به شهر برویم تا برایش شیرینی بخرم. کاری بود که گاهی انجام می دادیم. یک بار به او نه گفتم و او شروع به صحبت و مذاکره کرد.یکی از همسایه های ما آنجا بود. وقتی صحبت ما را شنید به دخترم گفت:«لورن، این حرف را به پدرت نزن. مگر نمی بینی که کار دارد. اگر اصرار کنی نمی تواند نه بگوید.»
بلافاصله، سه دخترم، شارون، ژولیت و لورن یک صدا در جواب همسایه گفتند:«چرا خیلی خوب می تواند.» لحظه ای به یاد ماندنی بود. بسیار خوشحال شدم. هر یه دخترم دانستند که لورن حق دارد خواسته اش را مطرح کند و من هم حق دارم که به او جواب نه بدهم.
وقتی پدر و مادر بیش از اندازه از خود گذشتگی می کنند تا به درخواست فرزندشان جواب مثبت داده باشند، رفتارشان سالم نیست. دیری نمی گذرد که کودک احساس عدم امنیت خاطر می کند.پدر و مادر باید به فرزندشان اجازه درخواست کردن بدهند اما در ضمن حق نه گفتن را برای خود محفوظ بدارند. ما در منزلمان قاعده ای داریم:«اگر چیزی نخواهی، چیزی به دست نمی آوری، اما اگر چیزی بخواهی همیشه آن را به دست نمی آوری.»
پدر و مادر سوای اینکه باید به فرزندانشان خواستن و تقاضا کردن را آموزش بدهند، باید چگونه خواستن را هم به آنها بیاموزند. بهترین راه رسیدن به این خواسته، این است که خودشان الگویی شوند تا بچه ها از آنها بیاموزند.

الگو شدن برای درخواست کردن

برای آموزش چگونه درخواست کردن، بهترین کار الگو شدن است. همان طور که در فصل 3 توضیح دادیم به جای فرمان دادن و دستور دادن از کلمات لطفا، و خواهش می کنم استفاده کنید. متشکرم را فراموش نکنید. وقتی بچه ها تقاضایی دارند و آن را به شکل دستور و فرمان به سمع شما می رسانند، الگو شوید و طرز درست درخواست کردن را به آنها بیاموزید.
وقتی کودک چهار ساله شما می گوید:«پدر آن را به من بده.»خیلی ساده به او بگویید:«پدر ممکنه آن را به من بدهید؟بله حتما آن را به تو می دهم.»و بعد آنچه را کودک می خواهد به او بدهید، انگار که دقیقا طبق گفته شما عمل کرده است.
این روش وظیفه تربیت فرزندان را برایم به مراتب ساده تر کرد. وقتی فرزندانم بیش از اندازه متوقع شوند، به جای اینکه با آنها درگیر قدرت شوم و به جای اینکه آنها را مجبور کنم مطابق میل و خواسته من حرف بزنند، خیلی ساده الگو می شوم،حرفی را که انتظار دارم آنها بزنند خودم می زنم و بعد آنچه را می خواهند انجام می دهم.
تنها دلیلی که بچه ها به شکل مؤدبانه تری خواسته های خود مطرح نمی کنند این است که این مهم را نیاموخته اند. نیازی نیست که آنها را اصلاح کنیم. کافی است روشی را که مناسب و به جاست به آنها نشان دهیم.
اگر دخترم اعصبانی بود و می گفت:«پدر از اتاقم بیرون بروید.»خیلی ساده به او بگویید:«پدر خواهش می کنم از اتاق بیرون بروید.» این را می گفتم و بعد از اتاق او بیرون می رفتم.
این طرز برخورد به روشنی روش و راه و رسم درخواست کردن را به بچه ها آموزش می دهد. اگر با بچه ها وارد بحث شویم و به آنها بگوییم که این طور حرف نزنند، خواهش کنند و غیره و غیره، تلف کردن وقت و انرژی است. این طرز برخورد در بچه ها تولید مقاومت می کند.
بچه هلا باید بتوانند آزادانه خواسته هایشان را با ما در میان بگذارند و بدانند که با درخواست کردن آبرویشان نمی ریزد. اما این را هم باید بدانند که به صرف درخواست کردن لزوما درخواستشان برآورده نمی شود.

قدرت درخواست کردن

وقتی به فرزندانتان اجازه درخواست کردن می دهید، به آنها احساسی از هدف، مقصود و قدرت را تفویض می کنید. بسیاری از زنان روزگار ما از آن جهت احساس فقدان توانمندی می کنند زیرا به آنها هرگز اجازه بیشتر خواستن داده نشده است. به آنها گفته اند که بیش از خود باید به فکر دیگران باشند و به خواسته ها ی آنها برسند.
یکی از مهمترین مهارتهایی که پدر و مادر می توانند به دخترانشان بیاموزند این است که چگونه بیشتر بخواهند. اغلب زنان این را در کودکی نیاموخته اند.به جای اینکه مستقیما بیشتر بخواهند سعی می کنند با بیشتر مایه گذاشتن از خود دل به این امید ببندد که متقابلا به آنها چیزی بیشتر داده شود.در این شرایط نمی توانند در زندگی به خواسته های خود جامه ی عمل بپوشانند.
در حالی که دخترها به اجازه برای بیشتر خواستن نیاز دارند، پسرها، وقتی به بیشتر نمی رسند به حمایت ویژه ای احتیاج دارند. اغلب اوقات پسرها هدفهای خود را درسطح بالاتری قرار می دهند. پدر و مادر سعی می کنند از بلند پروارزی فرزندان ذکورشان بکاهند زیرا می خواهند آنها را مأیوس نکرده باشند. آنها متوجه نیستند که مهمتر از دستیابی به هدف، کنار آمدن با نومیدی هاست. پسرها باید راه کنار آمدن با نومیدی هایشان را بیاموزند تا از نو به پا خیزیند و در جهت تحقق هدف هایشان به حرکت درآیند.
درست همان طور که دخترها به حمایت بیشتری نیاز دارند تا بر تقاضای خود بیفزایند، پسرها محتاج حمایتی هستند تا احساسات خود را شناسایی کنند و در راستای تحقق آنها را به راه بیفتد.
مادرها اغلب مرتکب اشتباه می شوند که بیش از اندازه سؤال می کنند.بسیاری از پسرها اگر زیر فشار قرار بگیرند لب از سخن فرو می بندند. پسرها وقتی به مشکلی بر می خورند به تنها چیزی که احتیاج ندارند این است که کسی به آنها بگوید چگونه مسایل خود را حل و فصل کنند.

مایه گذاشتن بیش از اندازه

هر گاه پدر و مادر، بیش از اندازه از خود مایه بگذارند بچه ها موضوع را به آنها اطلاع می دهند. وقتی از خود مایه می گذاریم و به فرزندتان چیزی می دهید و آنها قدر کار شما را نمی دانند نشانه آن است که شما بیش از اندازه از خودمایه می گذاریم.
به مثالی توجه کنیم. یکی از روزها دخترم لورن، یک بستنی می خواست. من گرفتار کاری بودم اما او دست بردار نبود. قبول کردم که برایش بستنی بخرم. بی آنکه متوجه باشم بیش از اندازه از خود مایه می گذاشتم. از اینکه وقفه ای در کارم بیفتد ناراحت بودم. با این حال به خواسته او عمل کردم.
در فروشگاه، بعد از آنکه در صف طویل صندوق ایستادم، دخترم به این نتیجه رسید که بستنی نمی خواهد و چیز دیگری می خواهد. می خواست بروم و آنچه را او می خواهد برایش پیدا کنم. اگر به خواسته او عمل می کردم مکان خودم را در صف از دست می دادم. احساس کردم که از توقعش رنجیده ام. دخترم پرسید آیا از او عصبانی شده ام. به او گفتم از اینکه درخواستش را دیر هنگام مطرح کرده است عصبانی هستم.
البته درخواست او عصبانی بودم، اما او در واقع می خواست محدوده هایش را بیازماید. در واقع من بزرگتر او بودم. این من بودم که باید به او می گفتم، تا چه حد حرف او را قبول دارم. آن روز دانستم که باید نظرم را بازگو کنم.
وقتی فرزندانم در میان جمع و در بیرون از منزل رفتار متوقعانه ای را به نمایش می گذاشتند فورا به این نتیجه می رسیدم که بیش از اندازه به آنها سرویس داده ام. وقتی پدر و مادر برای خوشحال کردن فرزندانشان به آنها بیش از اندازه سرویس می دهند، آنها را بیش از حد متوقع می کنند. بعضی وقتها پدر و مادر متوجه نیستند که دارند به فرزندانشان بیش از اندازه باج می دهند. به قدری در اندیشه خشنود کردن فرزندانشان هستند که نمی فهمند به آنها بیش از اندازه قدرت می دهند.

بچه ها همیشه بیشتر می خواهند

وقتی به بچه ها اجازه دهیم که بیشتر بخواهند، همیشه بیشتر می خواهند. گاه به نظر می رسد انگار نمی توانید آنها را راضی کنید. این بخشی سالم از رشد کردن است گاه لازم است بچه ها بدانند که نمی توانند به همه ی خواسته های خود برسند.
وقتی نمی توانند به همه ی خواسته های بیرونی خود برسند به آنچه واقعا نیاز دارند فکر می کنند. وقتی به نیاز خود به مهر و عشق فکر می کنند ناگهان به این نتیجه می رسند که بدون دستیابی به همه ی خواسته های خود نیز می توانند شاد باشند. نمی توانند همه چیز را در همین لحظه داشته باشند. این گونه است که بچه ها خواسته هایشان را به تعویق می اندازند.
بچه ها در ضمن به رسیدگی و توجهی بیش از آن مقدار که دریافت می کنند نیاز دارند. پدر و مادر باید به این نکته توجه داشته باشند که دادن اجازه بیشتر خواستن به بچه ها بدین معناست که آنها همیشه بیشتر بخواهند. درسی که بچه ها باید بیاموزند این است که چگونه بدون رسیدن به همه ی خواسته های خود شاد باشند.
به همین دلیل است که مدیریت بر احساسات منفی تا این اندازه مهم است. اگر کودکی بیشتر بخواهد، اما به آنچه می خواهد نرسد، بسیار ناخشنود می شود. پدر و مادر باید مراقب باشند که در تمام لحظات در مقام شاد کردن فرزندانشان نباشند و همیشه به آنها راه حل نشان ندهند. کودک به پروانه کوچکی می ماند که برای بیرون آمدن ازپیله خود تلاش می کند. برای تقویت بالها و برای اینکه بتواند پرواز کند به این تلاش احتیاج دارد.
برای شاد بودن در زندگی، یکی از مهارتهای مهم عمده، به تعویق انداختن رضایت خاطر است.آموختن بیشتر خواستن و ضمنا رضایت دادن به آنچه داریم توانمندی بسیار بزرگی است. وقتی بچه ها بیشتر می خواهند و همیشه به خواسته خود نمی رسند، این توانمندی را در خود تقویت می کنند. وقتی به بچه ها کمک می کنید تا احساسات منفی خود را تجربه و بعد تخلیه کنند، به این نتیجه می رسند که می توانند در هر لحظه خوشحال باشند و بدانند که زندگی صد در صد کامل نیست و همیشه مطابق میل و سلیقه آنها ظاهر نمی شود.

کودکان خانواده های متارکه کرده

فرزندان خانواده های متارکه کرده به شدت نیاز دارند که در جریان از دست رفتن زندگی مشترک پدر و مادر خود قرار بگیرند. همه بچه ها در اعماق وجود خود نیاز دارند که پدر و مادرشان با هم زندگی کنند و یکدیگر را دوست بدارند. درست همان طور که پدر و مادر نیازمند سوگواری برای از دست رفتن یک ازدواج هستند، فرزندان آنها نیز نیاز مشابهی دارند.
گاه والدین متارکه کرده به خاطر فرزندانشان در اندیشه برقراری یک رابطه دیگر فرو نمی روند. بچه هااصولا با برقراری رابطه جدید پدر یا مادرشان با یک شخص دیگر مخالفند، این البته اقدام درستی نیست و به شکلی باج دادن به بچه ها و لوس کردن آنهاست.
والدین متارکه کرده از آن جهت مترصد ازدواج مجدد نمی شوند که می خواهند بیشتر به فرزندانشان خدمت کنند. این والدین برای خود این گونه استدلال می کنند:از آنجایی که فرزند من تنها پدر و مادر فعال دارد و از آنجایی که در واقع او هم به پدر و هم به مادر احتیاج دارد، من باید اوقات بیشتری را صرف او بکنم. منطق درستی است اما صورت قضیه اشتباه است. بچه ها همیشه خواسته ای بیش از اندازه که به آنها می دهید دارند. شما به عنوان والد می توانید صرفا آنچه را در توان دارید به آنها بدهید.

تمنای روح انسان

میل به بیشتر خواهی یک اشتیاق انسانی است. وقتی بچه ها بتوانند بیشتر بخواهند اما صبورانه به آنچه دارند رضایت دهند، در موقعیتی قرار می گیرند که با چالشهای زندگی برخورد کنند. کسانی در زندگی شکست می خورند که دست از تلاش بر می دارند، و از رویاها و خواسته هایشان می گذرند. وقتی ذهن و دلشان باز و ارده شان قوی است چیزی نیست که بتواند سد راه آنها بشود.
کودکانی که با اراده زیاد بزرگ شده اند تسلیم اراده جبارها نمی شوند و متقابلا در مقام خرد کردن اراده دیگران بر نمی آیند. این بچه ها الگوی تبادل جدیدی می شوند. تن به همکاری می دهند و در ضمن همکاری دیگران را نیز جلب می کنند.
بچه هایی اجازه بیشتر خواستن پیدا می کنند، اندیشه و برنامه های والا دارند و به توانایی خود برای رسیدن به خواسته های خود چه اقدامی باید صورت دهند.
با دادن اجازه بیشتر خواستن به بچه ها آگاهی خلاق و شهودی را در آنها بیدار می کنیم، به آنها حاشیه امنیتی می دهیم که در گذشته همه از آن برخوردار نبوده اند. بچه ها با این اطمینان خاطر درونی می توانند در زندگی به جلو قدم بردارند و هدفمند باشند. فرزندان شما به چنان رفعتی می رسند که در گذشته کسی حتی آن را در خواب نمی دید.




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط