امروز کسانی که کافر شدند، از دین شما مأیوس گشتند. پس، از آنها نترسید و از من بترسید. امروز دینتان را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین برای شما پسندیدم.
لغت و اعراب
1. «الْیَوْمَ» همین امروز، روز معهود. در این جا منظور همان روزی است که این آیه در آن نازل شد. بعضیها آن را به معنای دوره و مرحله گرفتهاند؛ 2. «یئس» نومید شد. یئس و استیئس به یک معناست و شاید استیئس دلالت بر فزونی داشته باشد؛ مانند عجب و استعجب، سخر و استسخر؛ حقیقت این است که شکوه و عظمتی که در زمان حیات پیامبر حاصل شده بود، با همه اهمیتی که داشت، هرگز باعث نومیدی کافران نمیشد، چون آنها به مرگ پیامبر دل بسته بودند و میگفتند: او پسر ندارد و با مرگش همه چیز پایان مییابد. اتفاقا این تحلیل را هم مشرکان و هم اهل کتاب داشتند. 3. «تَخْشَوْهُمْ» از خشیت به معنای نوع خاصی از ترسیدن است. «خوف» به هر نوع ترس با هر انگیزهای گفته میشود، ولی «خشیت» ترسی است که منشأ آن هیبت و عظمت طرف مقابل باشد، مانند ترس از خدا یا ترس از گروهی نیرومند. از این رو، در ترس از یک حیوان درنده، خوف به کار میرود ولی خشیت به کار نمیرود. در این جا از خشیت از کفار نهی شده است؛ چون آنها پس از روز نومیدی، دیگر هیبتی ندارند؛ 4. «أَکْمَلْتُ و أَتْمَمْتُ» کمال و تمام در جایی به کار میرود که اگر همه اجزای تشکیل دهنده محقق نشود، از آن سودی به دست نمیآید یعنی حتی اگر یک جزء آن حاصل نگردد اجزای دیگر فایده نمیدهند مانند روزه یا نماز که با انجام ندادن یک جزء، وجود تمام اجزاء بینتیجه است در چنین مرکّبی «تمام» به کار میرود ولی «کمال» در جایی است که اگر جزء آخر هم نیاید جزءهای دیگر به نوبه خود قابل استفادهاند مانند ساختمانی که رنگ نشده است. این ساختمان قابل استفاده است ولی با رنگ کردن کامل میشود.تفسیر
1. تعیین روز اکمال دین و اتمام نعمت
در وسط آیه سوم از سوره مبارکه مائده که مربوط به تحریم خوردن مُرده، خون، گوشت خوک و چند نوع گوشت حرام دیگر است، جملههایی آمده مبنی بر این که امروز کافران از دین شما ناامید شدند یعنی دانستند که اسلام تثبیت شده و احتمال این که روزی از بین برود وجود ندارد و امروز دین را بر شما کامل کردم و نعمت خود را بر شما به پایان رساندم و اسلام را به عنوان دین برای شما پسندیدم.باید دید منظور از این سخنان چیست؟ و آن روز کدام روز است که وصف آن در این آیه در چهار فراز آمده است:
(الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ....)؛
(الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ)؛
(وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی)؛
(وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً).
آن روز هر روزی که باشد، روز بسیار با عظمت، مبارک و سرنوشتسازی است. روزی است که مسلمانان باید همه ساله آن روز را به عنوان روز کمال اسلام جشن بگیرند. از نظر پیروان اهل بیت (علیهم السلام)، آن روز، هیجدهم ذیالحجه سال آخر عمر پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) بود که در غدیر خم، علی بن ابی طلاب (علیه السلام) را به فرمان خدا به جانشینی خود گماشت. ولی بیشتر مفسران اهل سنت آن روز را روز عرفه حجةالوداع دانستهاند. سند آنها روایتهایی است که عمدهترینش روایت طارق بن شهاب از عمر است که گفته: آن روز، روز عرفه و جمعه بود. (1) این در حالی است که روایتهای دیگری هم از طریق اهل سنت از ابنعباس نقل شده که آن روز، روز عرفه و دوشنبه بود (2) و نیز در بعضی از منابع آنها روایت شده که آن روز، هجدهم ذیالحجه بود و آن آیات در غدیر خم نازل شده است. بنابراین، روایات اهل سنت در تعیین مکان و روز نزول این آیه با هم معارض هستند.
بعضی از عالمان آنان مانند طبری و بیهقی، از ابنجریح نقل کردهاند که پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) پس از نزول این آیه، هشتاد و یک روز زنده ماند، (3) از طرف دیگر اهل سنت اتفاق نظر دارند که آن حضرت در دوازدهم ربیعالاول از دنیا رفته است، حال با یک محاسبه ساده معلوم میشود که هشتاد و یک روز پیش از دوازدهم ربیعالاول، با نزول آیه در هجدهم ذیالحجه با یک روز اختلاف که ناشی از ناقص یا کامل بودن ماههاست، مطابقت دارد. البته از نظر اهل بیت (علیهم السلام)، وفات پیامبر در بیست و هشتم صفر اتفاق افتاده و این محاسبه بر اساس نظر اهل سنت و از بابالزام است.
حال میگوییم: طبق این آیه در آن روز، چهار اتفاق مبارک هم زمان صورت گرفته است؛ نومیدی کافران از دین اسلام، کامل شدن دین، تمام نمودن نعمت و پسندیده شدن اسلام به عنوان دین از سوی خدا. اگر آیه در روز عرفه نازل شده، چه حادثه مهمی در آن روز اتفاق افتاده که این چهار نتیجه مهم به دست آمده است؟
بعضی از علمای اهل سنت گفتهاند: تا آن زمان همه احکام بیان شده بود و دیگر چیزی باقی نمانده بود و با بیان تحریم خوردن گوشت مرده و چند مورد دیگر، احکام اسلام کامل شد و با این جملهها کامل شدن دین و تمام شدن نعمت بر مردم اعلام گردید.
بیشتر بخوانید: اکمال دین و اتمام نعمت
بعضی از آنها نیز این جملهها را از جملههای مربوط به حرام نمودن گوشت جدا کردهاند و گفتهاند: منظور این بوده که در آن سال، مسلمانان حج با شکوهی به جای آوردند و این شوکت و عظمت، باعث ناامید شدن کافران و کامل شدن دین و تمام کردن نعمت گردید.
این دو مطلبی که گفتهاند، هیچ کدام نمیتواند سبب به دست آمدن آن چهار نتیجه باشد. درباره مطلب اول میگوییم: پس از روز عرفه حجةالوداع، باز هم آیاتی در بیان احکام بر پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) نازل شد؛ مانند آیه مربوط به ارث کلاله که آخرین آیهای است که بر پیامبر نازل شد و بعضی از آیات مربوط به تحریم قطعی ربا که پس از عرفه آن سال جبرئیل آورد. به همین جهت، بعضی از اهل سنت هم متفطن این موضوع شدهاند و ربط دادن اکمال دین به بیان حکم تحریم میته را مشکل دانستهاند.
سیوطی میگوید: یکی از مشکلات، آیه (...الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ....) است که در روز عرفه در حجةالوداع نازل شده و ظاهر آن کامل شدن همه فرایض و احکام است و جماعتی از جمله سدی تصریح کردهاند که بعد از این آیه حلال و حرامی نازل نشد، در حالی که حکم ربا و دین و کلاله بعد از این آیه نازل شده و ابنجریر هم این اشکال را وارد کرده است. (4)
مهمتر این که حکم حرمت خوردن گوشت مرده و موارد دیگر، در آن حد نیست که سبب مأیوس شدن کافران از اسلام و کامل شدن دین باشد و اساساً این حکم با تفاوتهای اندکی در چندین آیه از قرآن آمده است؛ مانند بقره، آیه 173 و انعام، آیه 145 و نحل، آیه 115 و حکم جدیدی نبود که با آمدن آن اسلام کامل شود.
در مورد مطلب دوم آنها، میگوییم: این سخن نیز با مضمون آیه تناسب ندارد، چون در آن روز ویژه، حادثه مهمی اتفاق نیفتاد که از آن مقطع خاص و روز معین به بعد، کافران مأیوس شوند و دین کامل گردد، چون آن شکوه و عظمت را مسلمانان از سالها پیش و از فتح مکه به بعد به دست آورده بودند.
حقیقت این است که شکوه و عظمتی که در زمان حیات پیامبر حاصل شده بود، با همه اهمیتی که داشت، هرگز باعث نومیدی کافران نمیشد، چون آنها به مرگ پیامبر دل بسته بودند و میگفتند: او پسر ندارد و با مرگش همه چیز پایان مییابد. اتفاقا این تحلیل را هم مشرکان و هم اهل کتاب داشتند. در آیاتی از قرآن کریم این موضوع بیان شده است. درباره مشرکان میفرماید:
(أَمْ یَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ)؛ (طور، آیه 30) «بلکه میگویند: او (محمد) شاعر است. در انتظار مرگ او هستیم».
این که مشرکان پیامبر را ابتر میخواندند، نیز گواه همین معناست. علاوه بر مشرکان، اهل کتاب نیز با مرگ پیامبر انتظار از بین رفتن اسلام را داشتند، قرآن میفرماید:
(وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ...)؛ (بقره، آیه 109) «بسیاری از اهل کتاب، پس از آن که حق بر آنان آشکار شد، دوست دارند شما را از روی حسد پس از ایمانتان پیش خودشان به کفر برگردانند. پس درگذرید و ملایمت کنید تا خدا امر خویش را بیاورد.»
جمله «حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ» در این آیه، اشاره به روزی است که در آن، حادثه مهمی اتفاق میافتد که کافران به کلی امید خود را به نابودی اسلام از دست دادند و آن، همان روزی بود که آیه اکمال از آن خبر میدهد. روشن است تنها چیزی که میتوانست کافران را از نابودی اسلام نومید کند، تعیین جانشین برای پیامبر بود، آن هم شخصی چون علی (علیه السلام) با آن دلسوزی، فداکاری، صلابت و علمی که داشت. این اقدام بقای اسلام و حفظ شدن آن از نابودی را تضمین میکرد. این مطلب به خوبی نظر اهل بیت (علیهم السلام) و تعدادی از عالمان اهل سنت را که نزول آیه اکمال را مربوط به جریان غدیر میدانند ثابت میکند.
در آن روز پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) به دستور خدا در حضور دهها هزار نفر از مسلمانانی که از انجام مراسم حج باز میگشتند، علی بن ابی طالب (علیه السلام) را به مردم نشان داد و او را به عنوان جانشین خود معرفی کرد. پس از این رخداد بسیار مهم بود که آیا اکمال نازل گردید و خطاب به مسلمانان گفته شد که امروز کافران از دین شما ناامید شدهاند و دین کامل و نعمت تمام گشته و خداوند اسلام را به عنوان دین برای مسلمانان پسندیده است.
معلوم است که کافران تا آنزمان از نابودی اسلام ناامید نبودند؛ آنها گمان میکردند که با مرگ پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) طومار اسلام پیچیده خواهد شد؛ به خصوص که پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) پسری هم نداشت ولی با اعلام جانشینی علی بن ابی طالب (علیه السلام) از سوی پیامبر، امید دشمنان به یأس گرایید و دیدند که پیامبر پیشبینی زمان بعد از خود را هم کرده است و امامت دنباله نبوت است و همان راه ادامه خواهد یافت.
نکته جالب در آیه مورد بحث، این است که پس از بیان این که امروز کافران از دین شما ناامید شدند، چنین آمده: (مِنْهُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ) که اشاره به این است که دیگر خطری از جانب کافران شما را تهدید نمیکند، اگر خطری باشد از جانب خود شماست. این که میفرماید: از من بترسید، یعنی بترسید که از حق و حقیقت دوری کنید وگرنه طبق سنت من، خطر شما را فرا خواهد گرفت. این سنت الهی بارها در قرآن یادآوری شده است:
(...وَ مَنْ یُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ)؛ (بقره، آیه 211) «هر کس نعمت خدا را پس از آن که به او رسید، تبدیل (به نقمت) کند همانا خدا سخت کیفر است».
(...إِنَّ اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ....)؛ (رعد، آیه 11) «همانا خدا حال قومی را تغییر نمیدهد، مگر این که خودشان حالشان را تغییر دهند».
اکنون چند روایت درباره نزول آیه اکمال در روز غدیر و روز جانشینی امیرمؤمنان (علیه السلام) از منابع اهل سنت نقل میکنیم:
خوارزمی در کتاب المناقب با سندهای خود از ابوسعید خدری نقل میکند در روز غدیر که پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) مردم را به سوی علی بن ابی طالب (علیه السلام) خواند، این آیه نازل شد: (....الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً....) پس پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) فرمود: «الله اکبر بر کامل شدن دین و اتمام نعمت و خوشنودی پروردگار به رسالت من و ولایت علی. سپس افزود: خدایا! دوست بدار هر که آن او را دوست بدارد و دشمن بدار هر کس را که او را دشمن بدارد و خوار کن آن که او را خوار سازد.» (5)
خطیب بغدادی با سندهای خود از ابنحوثب و او از ابوهریره نقل میکند که آن حضرت فرمود: هر کس روز هیجدهم ذیحجه را روزه بگیرد، برای او روزه شصت ماه نوشته میشود. در آن روز پیامبر به مؤمنان فرمود: آیا من بر مؤمنان اولی نیستم؟ گفتند: آری یا رسولالله. گفت: هر کس را که من مولای او هستم علی هم مولای اوست. پس عمر بن خطاب گفت: بهبه ای پسر ابی طالب مولای من و مولای هر مسلمانی شد. پس خداوند این آیه را نازل کرد: (...الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی...) (6)
بعضی از مؤلفان اهل سنت این دو حدیث را با عبارتهای نزدیک به هم و سندهای گوناگون آوردهاند ولی برخی از آنان آن دسته از احادیث را که آیه را مربوط به روز عرفه میدانند ترجیح دادهاند. (7) سبط بن جوزی این دو دسته از احادیث را به این صورت جمع کرده که آیه شریفه دو بار نازل شده است یک بار در عرفه و بار دیگر در غدیر خم. (8)
از طریق معصومان (علیهم السلام) هم روایات مستفیضه بسیاری در دست داریم که در کتابهای حدیثی مختلف نقل شده است. طبق آن روایات، آیه اکمال مربوط به ولایت علی بن ابی طالب (علیه السلام) است و در جریان غدیر خم در نزدیک جحفه نازل شده است. (9)
به عنوان نمونه یکی از آن احادیث را نقل میکنیم:
امام باقر (علیه السلام) فرمود: «آخِرُ فَریضَة أنزَلَهَا اللهُ الوَلَایَةُ - ثُمَّ لَم یُنزل بَعدَهَا فَرِیضَةً ثِمَّ أنزَلَ «الیَومَ أکمَلتُ لَکُم دِینَکُم» بِکُرَاعِ الغَمیمِ فَأقَامَهَا رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه وآله و سلم) بِالجُحفَةِ فَلَم یُنزِل بَعدَهَا فَرِیضَة»؛ (10) «آخرین فریضهای را که خداوند نازل کرد، ولایت بود که دیگر پس از آن فریضهای را نازل نکرد سپس این آیه: «الیوم الکملت لکم دینکم» در کراع الغمیم نازل شد. پس پیامبر خدا این فریضه را در جحفه (منظور همان غدیر خم است) اقامه کرد و پس از آن، دیگر فریضهای نازل نشد».
منظور از «فریضه» در اینجا حکم شرعی فرعی نیست بلکه منظور موضوعات اساسی دین است. مثل فریضه حج، فریضه نماز و...
2. قرار گرفتن «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ» در وسط یک حکم شرعی
مطلبی که ذکر آن لازم است این است که این جملهها که مربوط به کامل شدن رسالت با امامت است، در وسط جملههایی آمده که درباره یک حکم شرعی فرعی است و آن تحریم خوردن گوشتهای حرام است و اینکه خوردن آنها در هنگام ضرورت اشکالی ندارد. این جملهها با جملههای قبل و بعد آیه شریفه تناسبی ندارد و اگر اینها را از وسط آیه برداریم، خللی در آن ایجاد نمیشود. در روایاتی که در مورد زمان نزول این آیه چه از طریق شیعه و چه از طریق اهل سنت نقل شده، سخنی از قبل و بعد آیه نیست و تنها درباره این جمله صحبت شده است.باید گفت که این یکی از شیوههای بیانی قرآن است که گاهی در وسط یک مطلب، مطلب دیگری را به عنوان جمله معترضه میآورد تا اهمیت خاص آن مطلب را برساند و آن مطلب همانند یک تابلو بدرخشد و جلب نظر کند.
این شیوه را در برخی دیگر از آیههای قرآن میبینیم؛ مانند آیههای 16 تا 19 سوره قیامت (لاَ تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ....) که مربوط به کیفیت نزول قرآن است با این حال وسط آیات مربوط به روز قیامت قرار گرفته و از قبل و بعد خود جداست. آیه تطهیر هم از این قبیل است. این آیه در وسط خطابهایی است که همگی به صورت جمع مؤنث آمدهاند، یک مرتبه چند ضمیر جمع مذکر آمده و نشان میدهد که مخاطبان این جمله غیر از مخاطبان جملههای قبلی و بعدی است.
اساساً نظم و تألیف قرآن با تمام کتابهایی که به دست بشر نوشته شده، فرق جوهری دارد. در قرآن مطالب به صورت گوناگون کنار هم قرار گرفته است و در واقع آیات قرآنی مانند سفره گستردهای است که در آن انواع غذاها دیده میشود. این کتاب شباهتهای عجیبی با طبیعت دارد. همانگونه که طبیعت تنوع زیادی دارد و مجموعهای روح نواز از اشیاء مختلف، رنگها، طعمها و پدیدههای گوناگون را کنار هم قرار داده - که هر چیزی به جای خویش نیکوست - در آیات و سورههای قرآن هم همان روش را میبینیم، گوناگونی مطالب، هر نوع ذائقهای را به سوی خود میخواند و روح انسانی را تغدیه میکند و این از رازهای جاودانگی و تازگی قرآن است.
نمایش پی نوشت ها:
1. صحیح بخاری، ج1، ص16.
2. الدر المنثور، ج2، ص 259.
3. طبری، جامع البیان، ج6، ص 52 و احمد بن حسین بیهقی، شعب الایمان، ج1، ص 135.
4. عبدالرحمان بن ابوبکر سیوطی، الاتقان فی علوم قرآن، ج1، ص 85. بعضیها هم برای صدر آیه یک شأن نزول و برای «الیوم یئس الذین کفروا» شأن نزول دیگری نقل کردهاند: وهبه زحیلی، التفسیر المنیر، ج6، ص 75- 84.
5. المناقب خوارزمی، ص 94 چاپ تبریز. این حدیث را با اندک تفاوتی حسکانی در شواهد التنزیل، ج1، ص 200 نقل میکند و در کتابهای دیگری نیز آمده است.
6. تاریخ بغداد، ج8، ص 290. این حدیث با سندهای مختلف در کتابهای بسیاری از اهل سنت آمده از جمله ابنعساکر آن را با سندهای گوناگون در تاریخ دمشق آورده (رجوع شود به: ترجمه امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) در تاریخ دمشق که به طور مستقل با تحقیق آقای محمد باقر محمودی چاپ شده است به خصوص پاورقیهای محققانه او دیده شود. ج2، ص 77).
7. مانند ابنکثیر شامی در تفسیر خود ج2، ص 15 و سیوطی در الدر المنثور، ج2، ص 259.
8. سبط ابنجوزی، تذکرة الخواص، ص 30.
9. مجموع این روایات را در کتب زیر ملاحظه فرمایید:
تفسیر القمی، ج1، ص 162؛ بحرانی، البرهان، ج1، ص 235 به بعد؛ حویزی، نورالثقلین، ج1، ص 587 به بعد؛ مشهدی، کنزالدقائق، ج3، ص 13 به بعد.
10. تفسیر القمی، ج1، ص 162.
جعفرینیا، یعقوب، (1394)، تفسیر آیات مشکل قرآن، قم: پژوهشگاه بینالمللی المصطفی، چاپ اول.