نقادی محتوایی، گاه به نتایجی دست مییافت که بر پایههای اعتقاداتِ مسیحی (و نیز یهودی) لرزه میانداخت؛ مانند روشن شدن این واقعیت که نویسنده تورات (اسفار پنج گانه) موجود در کتاب مقدس کنونی موسی نبوده است؛ بلکه این کتاب چند قرن پس از موسی، به وسیله عالمان یهودی گردآوری و تألیف شده است. این نوع نگرش، به آموزههای دینی نیز تسری یافت و تلاشی آغاز شد تا عیار درستی منابع و گزارههای دینی نیز با این محک سنجیده شود؛ لاجرم «کتاب مقدس» نیز باید بررسی میشد:
ما معتقدیم عقل، یگانه بنیاد همه ایقانهاست؛ هیچ چیز وجود ندارد... که نتوان آن را، مانند پدیدههای معمولی طبیعت، تحت بازجویی عقل درآورد... اعتقاد به الوهیت «کتاب مقدس» یا معنای هریک از عبارات و قسمتهای آن، بدون دلیل عقلی و برهان بدیهی، یک نوع ساده لوحی قابل سرزنش است... . (1)
چنین رویکردی نشاندهنده تغییر نگاه به کتاب مقدس بود و مسیحیت را با بزرگترین بحران نظری تاریخ خود روبهرو کرد. هرچند تمامی مسیحیان قائل نبودند که عین الفاظ و تعابیر کتاب مقدس، وحی الهی است، مضمون و محتوای آن را کلام وحی شده الهی میدانستند و اتفاق نظر داشتند که این مجموعه، وحی خدا را به تفصیل نشان میدهد. آیین پروتستان برای تکریم و حرمت نهادن به کتاب مقدس انگیزهای به مراتب قویتر داشت؛ (2) زیرا آنان که شعار «تنها کتاب مقدس» را سر داده بودند با زیر سؤال رفتن کتاب مقدس دچار ویرانی کاملِ مبنای اعتقاد خویش میشدند. به ویژه که در عصر روشنگری، موجی از مسیحیتزدایی سراسر اروپا را فراگرفته بود و بعضی از نقادان اولیه کتاب مقدس به این بهانه که میخواهند به شناخت علمی کتاب مقدس بپردازند، در واقع با مسیحیت دشمنی میکردند و هدف آنان از نقادی این بود که دینی را که بر اساس کتاب مقدس قرار داشت، نابود کنند. (3)
بیشتر بخوانید: کتاب مقدس از نگاه مسیحیان (1)
این جریان با ظهور منازعه بر سر تکامل و نظریه داروین شدت یافت. نظریه تکامل اعتقاد به کتاب مقدس را به سه طریق به چالش طلبید: اول اینکه این نظریه با تفسیر لفظی و ظاهری سفر پیدایش که ماجرای خلقت آدم و حوا و نیز نسل آدم را بیان میکرد، سازگار نبود. دوم اینکه نظریه تکامل، نشان میداد زمانبندی ارائه شده به وسیله عالمان و متکلمان مسیحی برای تاریخ جهان به طرز مأیوسکنندهای اشتباه بود؛ برای نمونه، عالمان مسیحی با محاسبه نسلها و تاریخهایی که در کتاب مقدس (سفر پیدایش) آمده است، معتقد بودند که خلقت 4004 سال پیش از میلاد مسیح اتفاق افتاده است، حال آنکه نظریه تکامل- که مطالعات زمینشناسی نیز آن را تأیید میکرد- این تاریخ را بسیار کوتاه و در نتیجه اشتباه میدانست. سوم اینکه، داروینیسم با برداشتن مرز میان انسان و حیوان، با جایگاه والای انسان مخالفت کرد: این سخن که انسانها از میمونها تحول یافتهاند، با این سخن کتاب مقدس که انسان در صورت خدا خلق شده است، (4) تعارضی جدی داشت. (5) این تعارضات، میل به بررسی و نقد علمی کتاب مقدس را دامن میزد.
نقد کتاب مقدس به دو قسمت تقسیم میشود
الف) نقد نسخه شناسی یا نقد متن: هدف از این نقد، شناخت و معرفی متن اصلی هر قسمت از کتاب مقدس است. از هر قسمت از کتاب مقدس، نسخههای گوناگون و ترجمههای متفاوتی وجود دارد که گاه تفاوتهای زیادی با هم دارند. در نقد متن، با مقایسه نسخههای متعدد، صحیحترین و معتبرترین متن مشخص میشود. مطالعات نسخه شناسی درباره کتاب مقدس موجب شد تاریخ دقیق نسخههای قدیمی خطی تعیین و نسخههای قدیمیتر کشف شود. نتایج نقادی متنی، هیچ گاه موجب نگرانی کلیسا و مسیحیان نشده است. (6)
ب) نقد محتوایی یا نقد تاریخی- ادبی: نقادی محتوایی در مرحله اول به صحت متن کار ندارد بلکه به مفهوم کلمات علاقهمند است؛ میخواهد از متن فراتر برود و به حقیقت واقعیت برسد. برای رسیدن به این هدف، نقادان میکوشند روشن کنند که هر قسمت از کتاب مقدس در چه تاریخی نوشته شده، نویسنده آن چه کسی بوده و برای چه کسانی و به چه علتی نوشته شده است. نقادان محتوایی بر این باورند که بدون این بررسیها نمیتوانیم مفهوم اصلی کتاب مقدس را بفهمیم. برای نمونه، وقتی دانشمندان نشان میدهند فلان «مزمور»، خلاف نظر سنتی، به وسیله حضرت داوود نوشته نشده است، بلکه حاصل مشقات و سختیهایی است که یهودیان در دوره اسارت متحمل شدهاند، مزمور مورد نظر برای ما مفهوم کاملاً جدیدی پیدا میکند. (7)
نقادان محتوایی در دو بخش به بررسی کتاب مقدس میپردازند: نقد تاریخی و نقد ادبی.
در نقد تاریخی، محتوای تاریخی کتاب مقدس بررسی میشود و هدف اولیه آن اثبات تاریخی بودن رویدادهایی چون طوفان نوح، خروج از مصر، جنگهای یوشع، صلیب مسیح و وقایعی مانند اینهاست. همچنین شخصیتهای مهم داستانها و روایات کتاب مقدس را از نظر تاریخی بررسی میکند. در نقد تاریخی شناخت فرهنگ آن زمان خاور نزدیک و نیز اکتشافات باستان شناسی بسیار اهمیت دارد. البته این نقادی همواره به ضرر کتاب مقدس نبوده است و گاه یک کشف باستان شناسی، صحت مدعای کتاب مقدس را اثبات میکرد. برای نمونه، الواحی در نوزو کشف شد که نشان میداد روایت کتاب مقدس از عمل ابراهیم به هنگام تعیین العاذار به عنوان وارث (8) و یا انتخاب هاجر به عنوان متعه (9) مطابق رسوم و سنن اجتماعی آن زمان بوده است.
نقد ادبی بیشتر به مطالبی مانند منابع ادبی، سبک ادبی و نگارش، مسائل مربوط به نویسنده کتاب، وحدت و انسجام و تاریخ نگارش مطالب گوناگون میپردازد. (10)
نقادی محتوایی، گاه به نتایجی دست مییافت که بر پایههای اعتقاداتِ مسیحی (و نیز یهودی) لرزه میانداخت؛ مانند روشن شدن این واقعیت که نویسنده تورات (اسفار پنج گانه) موجود در کتاب مقدس کنونی موسی نبوده است؛ بلکه این کتاب چند قرن پس از موسی، به وسیله عالمان یهودی گردآوری و تألیف شده است.
یکی از معروفترین کسانی که این نظریه را مطرح کرده است، ابراهیم بن عزرا، عالم یهودی قرن دوازدهم میلادی است. او در کتاب تفسیر خود بر سفر تثنیه مطالبی را به صورت رمز بیان میکند که نشان میدهد این کتاب نوشته موسی نیست. بعدها باروخ اسپینوزا در قرن هفدهم رمزهای ابن عزرا را گشود و خود نیز شواهد و دلایل متعدد دیگری نیز بر آنها افزود؛ برای نمونه،
- در سفر تثنیه، بعد از ذکر مسافرت حضرت ابراهیم به سرزمین کنعان چنین آمده است: «و در آن وقت کنعانیان در آن زمین بودند». (11) از این عبارت برمیآید که در هنگام نوشتن این متن، کنعانیان در آن سرزمین نبودند؛ در حالی که در زمان موسی، این سرزمین هنوز در تسلط کنعانیان بود.
- در باب آخر تثنیه پس از آنکه ماجرای وفات موسی و عزاداری برای موسی را شرح میدهد، میگوید: «تا به امروز، نبیای مثل موسی در اسرائیل برنخاسته است» (12) که نشان میدهد. نویسنده مدتها پس از موسی میزیسته است.
دلایلی که اسپینوزا برای اثبات این مدعا میآورد، همانند این دو مورد، از خود متن تورات هستند و نشان میدهند تورات مدتها پس از موسی نوشته شده است. او حتی نشان داد کتابهای یوشع، داوران، سموئیل نبی و پادشاهان نیز نوشته کسانی نیستند که سنت یهودی- مسیحی ادعا میکند؛ (13) حال آنکه مسیحیان این کتابها را وحی خداوند بر پیامبران بنی اسرائیل میدانستند و مدعی بودند خداوند در این کتب آمدن مسیح را وعده داده است.
یکی دیگر از مباحثی که در نقد محتوایی مطرح است، بررسی تأثیر سایر عقاید مذهبی و مکاتب فکری موجود در صدر مسیحیت بر نوشتههای کتاب مقدس است؛ مانند مکتب یونانیگرایی، مکتب گنوسیگری و مذاهب رمزی. عدهای بر این عقیدهاند که بسیاری از بخشهای عهد جدید از این اندیشهها تأثیر پذیرفتهاند. برای نمونه، انجیل یوحنا و رساله به عبرانیان را نتیجه تأثیرات فرهنگ یونانی بر مسیحیت دانستهاند. در اثر مطالعات نقادی معلوم گشت که انجیل یوحنا (که در بین چهار انجیل موجود، تنها انجیلی است که به صراحت عیسی را خدا معرفی میکند) نوشته یوحنای حواری نیست. در عهد جدید، افزون بر انجیل، سه رساله نیز وجود دارد که منسوب به یوحنای حواریاند. یوسبیوس که در اوایل قرن چهارم میزیسته از پاپیاس- که در اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم میزیسته است- نقل میکند که در آن زمان در شهر افَسُس دو نفر به نام یوحنا زندگی میکردند: یوحنای حواری و «یوحنای پیر»؛ اما محققان جدید میگویند در واقع تنها یک یوحنا در افسس میزیست و او همان یوحنای پیر است که بعدها با یوحنای حواری اشتباه شده است و همین یوحنای پیر نویسنده انجیل یوحنا و نیز رسالههای منسوب به یوحنا است. به ویژه که در رساله از سه رساله منسوب به یوحنا با عبارت «من که پیرم...» آغاز میشوند و این تعبیر مؤید نظریه نقادان است. (14) از سویی طی جریان نقادی معلوم شد که اناجیل هم نوا (که در آنها مسیح، الوهیت ندارد) پیش از انجیل یوحنا نوشته شدهاند و از نظر تاریخی بسیار معتبرتر هستند. (15) این نتایج باعث شد تا در اعتبار مطالب و محتوای کتاب مقدس تردید شود؛ زیرا تا پیش از آن مسیحیان گمان میکردند که اناجیل و عهد قدیم، نوشته انبیا و حواریان هستند و در نتیجه نشان دهنده وحی و اراده الهی هستند؛ اما این اعتقاد دینی، متزلزل شده بود. (16)
بیشتر بخوانید: بحثهایی کلی دربارهی کتاب مقدس
یکی دیگر از مباحثی که در نقد محتوایی مطرح است، بررسی تأثیر سایر عقاید مذهبی و مکاتب فکری موجود در صدر مسیحیت بر نوشتههای کتاب مقدس است؛ مانند مکتب یونانیگرایی، مکتب گنوسیگری و مذاهب رمزی. عدهای بر این عقیدهاند که بسیاری از بخشهای عهد جدید از این اندیشهها تأثیر پذیرفتهاند. برای نمونه، انجیل یوحنا و رساله به عبرانیان را نتیجه تأثیرات فرهنگ یونانی بر مسیحیت دانستهاند. (17)
نمایش پی نوشت ها:
1. ویل دورانت؛ تاریخ تمدن؛ ج8، ص655.
2. نینیان اسمارت؛ تجربه دینی بشر؛ ج2، ص254.
3. ویلیام هوردرن؛ راهنمای الهیات پروتستان؛ ص37.
4. پیدایش، 27:1.
5. نینیان اسمارت؛ پیشین، ج2، ص255. در آن روزگار نظریه داروین به همان شکل و صورت بندی مقبول اندیشمندان بود؛ اما امروزه از نظریه تکامل (هر چند اصل آن مورد پذیرش اکثریت اندیشمندان و محققان است) تبیینهایی جدیدتر و علمیتری ارائه شده است که نشان میدهند تکامل آن چنان که تصور میشد با اصول دینی در تعارض نیست. برای آشنایی مختصر با برخی از این نظریات. ر. ک: سید حسن اسلامی؛ «درسنامه خدا و نظریه تکامل»؛ صص277 و 308.
6. ویلیام هوردرن؛ راهنمای الهیات پروتستان، ص37/ دایرة المعارف کتاب مقدس؛ ص46.
7. ویلیام هوردرن، همان، ص37-38.
8. پیدایش، 2:15-3.
9. همان، 2:16.
10. دایرة المعارف کتاب مقدس؛ ص48.
11. تثنیه، 6:12.
12. همان، 5:34-11.
13. باروخ اسپینوزا؛ «مؤلف واقعی اسفار پنجگانه»، هفت آسمان؛ شماره1.
14. عبدالرحیم سلیمانی؛ مسیحیت؛ ص79.
15. ویلیام هوردرن؛ راهنمای الهیات پروتستان؛ ص38.
16. برای آگاهی بیشتر از نتایج مطالعات نقادانه درباره سایر نوشتههای کتاب مقدس ر.ک به: عبدالرحیم سلیمانی اردستانی؛ کتاب مقدس؛ قم: انجمن معارف اسلامی ایران.
17. دایرة المعارف کتاب مقدس؛ ص50.
حقانی فضل، محمد؛ (1393)، تاریخ مسیحیت جلد دوم از اقتدار پاپ تا تکثر معاصر، تهران: کانون اندیشه جوان، چاپ اول.