قوه‌ی حدس و کاربرد آن در فلسفه و حکمت

در لغت به معنی سرعت و سیر. و نیز به معنی دریافتن، گمان بردن و تخمین زدن است. در اصطلاح فلسفه و حکمت، حدس، در برابر (=اندیشه) قرار دارد و همانند فکر، روشی است که با تکیه کردن بر
شنبه، 19 خرداد 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
قوه‌ی حدس و کاربرد آن در فلسفه و حکمت
قوه‌ی حدس و کاربرد آن در فلسفه و حکمت

نویسنده: اصغر دادبه
 

در لغت به معنی سرعت و سیر. و نیز به معنی دریافتن، گمان بردن و تخمین زدن است. در اصطلاح فلسفه و حکمت، حدس، در برابر (=اندیشه) قرار دارد و همانند فکر، روشی است که با تکیه کردن بر آن می‌توان به دریافت مسائل نظری (= نظریات = معقولات دوم) نائل آمد (فرهنگ معین، کشاف اصطلاحات، 300/1؛ شرح اشارات خواجه، 355/2).
حدس، سرعت انتقال ذهن از معلوم به مجهول، یا از مبادی به مطلوب است در پی این سرعت انتقال است که مجهول، کشف می‌گردد و مسئله‌ای از مسائل نظری دریافت می‌شود و نفس دریابنده از مرتبه‌ی عقل بالملکه به مرتبه‌ی عقل بالفعل می‌رسد و زمینه‌ی ارتقاء آن به مرتبه‌ی عقل مستفاد فراهم می‌آید. برای روشن شدن موضوع، نخست فکر وحدس را مقایسه می‌کنیم، سپس تفاوتهای آن دو را باز می‌نماییم و آن گاه پیوند فکر و حدس را با شناخت‌شناسی نشان می‌دهیم:
1) فکر و حدس، فکر تنظیم ذهنی معلومات است برای رسیدن به مجهول و آن چنان است که چون انسان در برابر مسئله‌ای مجهول قرار گرفت نخست، ذهن وی به جستجو می‌پردازد تا مرگ معلوماتی را بجوید که با مسئله‌ی مجهول پیوند دارد. از این جستجو، یعنی جستجوی معلومات و مقدمات به «حرکة الی المبادی (= معلومات)» تعبیر می‌شود. در این حرکت و در این جستجو است که ذهن در گنجینه‌ی یادها (= خزانه‌ی خیال و قوه‌ی ذاکره) معلوماتی مناسب راه بردن به مجهول می‌یابد و به تعبیر اهل منطق به حد وسط مناسبتی دست پیدا می‌کند. سپس ذهن در پی به دست آوردن معلومات مناسب (= مبادی) با تکیه کردن بر آنها حرکت دوم خود را آغاز می‌کند. این حرکت که از آن به «حرکة من المبادی الی المراد» تعبیر می‌شود چیزی نیست جز تنظیم معلومات برای دست یافتن به مجهول. بنابراین فکر متضمن دو حرکت ذهنی است: الف) حرکت اول، یعنی حرکت ذهن از مجهول به سوی معلومات که از آنها به مبادی تعبیر می‌شود (= از مجهول به معلومات)؛ ب) حرکت دوم، یعنی حرکت ذهن از معلومات یا مبادی به سوی مجهول که کشف آن مطلوب است (= از معلومات به مجهول). حکیم سبزواری (شرح منظومه‌ی منطق، 9) این همه را در بیتی گنجانده است.

الفکرُ حرکة الی المبادی
و من المبادی الی المراد (ی).

با تأمل در تعریف حدس روشن می‌گردد که در حدس، حرکت اول حذف می‌گردد و با حذف آن و نیز با سرعت بخشیدن به حرکت، راه رسیدن به مقصد، کوتاه می‌شود که حدس - چنان که اشارت رفت - سرعت انتقال ذهن است از معلوم به مجهول (= حرکت دوم). در جریان این سرعت انتقال است که صاحب حدس بدون داشتن مقدمات کافی، یا بدون توجه آشکار بدین مقدمات به حد وسط دست می‌یابد، یعنی حد وسط - که مشکل گشاست - خود به خود بدو عرضه می‌شود و تو گویی از جهان برین بدو الهام می‌گردد. چنین است حدس، رنگ شهود عرفانی دارد و ابن‌سینا ضمن برتر شمردن آن بر فکر، نفسِ دارای نیروی حدس را نفس شریف می‌خواند و از حدس به قوه‌ی قدسی تعبیر می‌کند (تنبیهات و اشارات، 94) و تصریح می‌کند که دارندگان چنین قوه‌ای با فرورفتن در خود و از پرتو استعداد ذاتی خود به دانش و معرفت می‌رسند و از تعلیم معلم بی‌نیازند (شفا، کتاب نفس، 219). این معانی را به گونه‌ای دیگر در کتاب فصوص الحکم (فص 31 و 32) منسوب به حکیم فارابی نیز می‌توان بازیافت. فخررازی در المباحث المشرقیّه (353/11) و در دوره‌های بعد ملاصدرا و سپس حکیم سبزواری از قوه‌ی حدس سخن گفته‌اند و بدین معنا تصریح کرده‌اند که کمال نیروی حدس، قوه‌ی قدسی است (شرح منظومه‌ی حکمت، 312).
2) تفاوتهای فکر و حدس، ابن سینا پس از تعریف حدس و مقایسه‌ی آن با فکر، میان فکر و حدس پنج تفاوت قایل است:
الف) دو حرکت، یک حرکت، فکر، چنان که بیان شد مشتمل است بر دو حرکت ذهنی، حرکت به سوی مبادی و حرکت از مبادی به سوی مراد (= کشف مجهول)، اما حدس، یک حرکت بیش نیست و آن حرکت از مبادی (=معلومات) است به سوی مراد، یعنی به سوی مجهول که نتیجه‌ی آن کشف مجهول است؛ ب) احتمال و قطعیت، فکر ممکن است به نتیجه برسد و مجهول کشف گردد و ممکن است به نتیجه نرسد، یعنی رسیدن به نتیجه از راه فکر، نه قطعی، که احتمالی است، اما بدان سبب در حدس، رسیدن به مطلوب، ذفعی است دست یافتن به نتنیجه - بر خلاف راه فکر - نه احتمالی، که قطعی است؛ ج) زمان، آن فکر، سیری تدریجی است. بدین معنا که سیر به سوی مبادی و نیز سیر از مبادی به سوی مطلوب، سیری تدریجی است و در ظرف «زمان» - که لازمه‌ی آن تدریج است - تحقق می‌یابد. اما حدس، بدان سبب که دفعی (یک باره) است و نه تدریجی، در «آن» و نه در زمان تحقق می‌یابد. از آن جا که در تعریف حدس بر دو ویژگی تأکید می‌شود، یعنی بر «سرعت» و بر «انتقال از معلوم به مجهول» (= حرکت دوم)، چنان که تهانوی نیز تصریح می‌کند «مراد از نفی حرکت در حدس» محتمل دو معنا است: یکی، نفی حرکت اول (= حرکة الی المبادی)، و دوم، نفی لزوم حرکت به طور مطلق است (کشاف اصطلاحات، 301/1)؛ د) جزئیات، کلیات، فکر، بیشتر در بستر جزئیات جریان دارد و بستر جریان و حدس، بر خلاف فکر، کلیات است؛ هـ) کیفیت، کمیّت، در فکر، شدت و ضعف کیفی، و در حدس، شدت و ضعف کمی بیشتر است. اختلاف کیفی، معلول تندی و کندی سیر به سوی مطلوب است. بدین معنا که گاه رسیدن به مطلوب به تندی و گاه به کندی صورت می‌گیرد و بدین‌سان در فکر، شدت و ضعف کیفی راه می‌یابد، و اختلاف کمی، معلول میزان استعداد و توانایی افراد در به کارگیری قوه‌ی حدس است. مراد از این سخن آن است که برخی از مردم به کلی از قوه‌ی حدس بی‌بهره‌اند، برخی در حد متوسط از حدس بهره می‌گیرند، گروهی به اندازه‌ی کافی و شماری معدود هم تنها از قوه‌ی حدس در کشف مجهول سود می‌جویند و چنین است که شدت و ضعف در حدس، کمی است (التنبیهات و الاشارات، 95؛ شرح اشارات خواجه، 358/2؛ ترجمه و شرح اشارات، دکتر ملکشاهی، 192/1).
3) پیوند فکر و حدس با شناخت‌شناسی، یکی از مسائل شناخت شناسی بحث حدود و ارزش شناخت است و نمودن این معنا که آیا ممکن است شناخت ما از ظواهر درگذرد و به باطن و حقیقت اشیاء نفوذ کند؟ حکمای اسلامی در توجیه و تبیین این امر که انسان می‌تواند به شناخ حقایق دست یابد و به اصطلاح به معرفت معقولات برسد از کمال عقل نظری و عقل عملی سخن می‌گویند و اعلام می‌دارند که ذهن یا نفس ناطقه‌ی انسان - که به لوح نانوشته می‌ماند و تنها استعداد یادگیری در اوست - از مرحله‌ی استعداد محض تا نفوذ به باطن و شناخت حقایق، شناخت بدیهیات را پشت سر می‌گذارد (= عقل بالملکه) و آماده‌ی شناخت نظریات (=معقولات دوم) می‌گردد و سرانجام به شناخت نظریات نائل می‌آید (= عقل بالفعل). و در نهایت نسبت به نظریات حضور ذهن می‌یابد و به عقل فعال می‌پیوندد (= عقل مستفاد) و بدین‌سان در عمق اشیاء نفوذ می‌کند و به شناخت حقایق می‌رسد. فکر و حدس، روش‌های شناخت نظریات و ابزار در گذشتن از مرتبه‌ی عقل بالملکه و رسیدن به مرتبه‌ی عقل بالفعل به شمار می‌آیند، یعنی ابزار دست یافتن به شناخت معقولات دوم (= نظریات). و چنین است که حکما در جریان شناخت نظریات از دو روش سخن می‌گویند: روش اصحاب فکر، و روش اصحاب حدس. اصحاب فکر از شناخت نظریات از راه فکر سخن می‌گویند و اصحاب حدس، در این راه بر حدس تأکید می‌ورزند (شرح اشارات خواجه، 354/2؛ اسرار التنزیل، فخررازی، 166؛ شواهد الربوبیه، ملاصدرا، 202؛ شرح هدایة ملاصدرا، 205؛ شرح منظومه‌ی حکمت، 311).
کتابنامه :
شفا، برهان، ابن‌سینا، 192؛ اساس الاقتباس، خواجه نصیر، 409؛ الجوهر النّضید، علامه حلی، 194؛ درة التاج؛ طبیعیات، قطب‌الدین شیرازی، 99؛ دستورالعلماء، 16/2، ماده‌ی «حدس».
 

منبع مقاله :
گروه نویسندگان، (1391)، دائرةالمعارف تشیع (جلد ششم)، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط