ابوایوب، از شیعیان تراز اول علی (ع)

یکی از امتیازات «ابوایوب انصاری» در میان اصحاب پیامبر(ص) این بود که پس از رحلت پیامبر(ص) هرگز، حتی یک لحظه از خطّ مستقیم خلیفه و جانشین حقیقی رسول خدا(ص)، یعنی حضرت علی(ع) منحرف نشد و از شیعیان اعتقادی و سیاسی استوار آن حضرت بود و تا آخر عمر بر همین اساس زندگی کرد.
يکشنبه، 3 تير 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ابوایوب، از شیعیان تراز اول علی (ع)
ابوایوب مسلمانی که از بعد رحلت پیامبر خط شیعه را انتخاب کرد
 
چکیده
در نوشتار حاضر، به سراغ بزرگ‌مردی از انصار و پیشتازی عظیم به سوی اسلام، یعنی «ابوایوب انصاری» رفتیم؛ همان کسی که تمام هستی و بود و نبودِ خود را فدای اسلام کرده است؛ مجاهدی که در همه جنگ‌های اسلامی در عصر پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) شرکت کرده و در توفان‌های حوادث، از خطّ‌ حق، خارج نشده و از شیعیان مخلص و دلاور حضرت علی(ع) بوده است؛ رادمردی که همواره در سنگر دفاع و حمایت از حریم اسلام دیده می‌شود؛ آن‌که پارسای شب و شیر روز بود و در میان آن همه انصار، افتخار میزبانی رسول خدا(ص) به او رسید، و او هنگام هجرت پیامبر(ص) به مدینه، آن حضرت را یک ماه در مدینه در خانه خود پذیرایی کرد و کمر بسته به خدمت‌گزاری آن حضرت پرداخت.

تعداد کلمات 2614/ تخمین زمان مطالعه 13 دقیقه
ابوایوب، از شیعیان تراز اول علی (ع)
گردآورنده: رامین بابازاده


اشاره

یکی از امتیازات «ابوایوب انصاری» در میان اصحاب پیامبر(ص) این بود که پس از رحلت پیامبر(ص) هرگز، حتی یک لحظه از خطّ مستقیم خلیفه و جانشین حقیقی رسول خدا(ص)، یعنی حضرت علی(ع) منحرف نشد و از شیعیان اعتقادی و سیاسی استوار آن حضرت بود و تا آخر عمر بر همین اساس زندگی کرد. در این‌جا برای روشن شدن مطلب، به عناوین زیر توجه کنید:
 

سخنرانی و اعتراض ابوایوب به خلافت ابوبکر

با این‌که پیامبر اکرم(ص) صدها بار حضرت علی(ع) را به عنوان جانشین و رهبرِ بعد از خود تعیین کرده بود و در ماجرای غدیر، رسماً‌ او را به این عنوان معرفی نموده بود، ولی دنیاخواهانِ بی‌وفا، انحراف از این فرمان را به جایی رساندند که هنوز جنازة مطهر آن حضرت، دفن نشده و روی زمین بود که در سقیفة بنی‌ساعده اجتماع کردند و در غیاب حضرت علی(ع) و بنی‌هاشم و افرادی مانند سلمان، ابوذر، مقداد، عمار و ابوایوب، ابوبکر را به عنوان خلیفة رسول خدا(ص) نصب نمودند؛ بعد با ایجاد ترس و وحشت، از بقیه بیعت می‌گرفتند و حتی حضرت علی(ع) را با اجبار، با وضع دل‌خراشی برای بیعت گرفتن به سوی مسجد بردند!
در این شرایط، دوازده نفر، که یکی از آن‌ها ابوایوب انصاری بود،یکی از امتیازات «ابوایوب انصاری» در میان اصحاب پیامبر(ص) این بود که پس از رحلت پیامبر(ص) هرگز، حتی یک لحظه از خطّ مستقیم خلیفه و جانشین حقیقی رسول خدا(ص)، یعنی حضرت علی(ع) منحرف نشد و از شیعیان اعتقادی و سیاسی استوار آن حضرت بود و تا آخر عمر بر همین اساس زندگی کرد. تصمیم گرفتند به مسجد بروند و سخنرانی ابوبکر را به هم بزنند، ولی پیش از این کار برای مشورت به حضور امام علی(ع) آمدند و تصمیم خود را بیان کردند. امیرمؤمنان علی(ع) این کار را که موجب آشوب می‌شد،‌ صلاح ندانست و به آن‌ها فرمود:
فقط اجازه می‌دهم که همة شما نزد ابوبکر (در مسجد) بروید و آنچه از رسول خدا(ص) در شأن من شنیده‌اید، برای او بیان کنید، تا تأکیدی بر اتمام حجت باشد و برای اقناع و فاصله گرفتنِ آن‌ها از رسول خدا(ص) رساتر گردد.
آن دوازده نفر که ترکیبی از مهاجر و انصار بودند، وارد مسجد شدند. آن روز، جمعه بود. هنگامی که ابوبکر برای ایراد خطبه بالای منبر رفت، همان دم آن دوازده نفر، یکی یکی به نوبت برخاستند و هر کدام سخنی گفتند. نخست مهاجران سخن گفتند و بعد انصار. نخست «خالد بن سعید» سخن گفت و بعد از او، ابوذر، سپس مقداد و بعد از او بُرَیده و بعد از او عمار و... برخاستند و سخن گفتند، تا این‌که ابوایوب انصاری به عنوان آخرین سخنران برخاست و چنین گفت:
اِتَّقُوا اللهَ عِبادَ اللهِ فِی اَهلِ بَیتِ نَبِیِّکُم وَ اردِدُوا اِلَیهِم حَقَّهُمُ الَّذِی جَعَلَهُ لَهُم...؛ ای بندگان خدا! از خدا بترسید و پرهیزکار باشید در مورد خاندان پیامبرتان و حقّ آن‌ها را که پیامبر(ص) برای آن‌ها قرار داده، به آن‌ها بازگردانید. شما مکرر در مجالس و موارد گوناگون، مانند برادران ما از پیامبر(ص) شنیدید که می‌فرمود: «اَهلُ بَیتِی اَئِمَّتُکُم بَعدِی»؛ اهل‌بیت من، رهبران شما بعد از من هستند. و اشاره به علی(ع) کرده و می‌فرمود: «هذا اَمِیرُ البَرَرَهِ وَ‌ قاتِلُ الکَفَرَهِ، مَخذُولٌ مَن خَذَلَهُ، مَنصُورٌ مَن نَصَرَهُ»؛ این شخص، امیرِ نیکان و کشندة کافران است. کسی که او را تنها بگذارد و رها کند، خودش از طرف خدا رها شده و کسی که او را یاری کند، خودش از طرف خدا یاری شده است.
ابوایوب پس از این سخنان گفت: «از ظلمی که به خاندان نبوت کردید، توبه کنید. خداوند، توبه‌پذیر مهربان است، و از طریق خدا پشت نکنید و روی نگردانید.»[1]
 

تشیع حقیقیِ ابوایوب از زبان امام رضا(ع)

حضرت رضا(ع) در مکتوبی که خلاصة اسلام ناب را طبق درخواست مأمون برای او بیان کرد، از جمله فرمود:
... وَ الوِلایَهُ لاِمِیرِالمؤمنینَ وَ الَّذِینَ مَضَوا عَلی مِنهاجِ نَبِیِّهِم وَ لَم‌یُغَیِّرُوا وَ ‌لَم‌یُبَدِّلُوا، مِثلَ سَلمانَ الفار‌ِسِیِ وَ اَبِی‌ذَرِ الغِفارِیِّ وَ المِقدادِ بنِ اَسوَدِ وَ عمار بنِ یاسِرٍ وَ حُذَیفَۀِ بنِ یَمانٍ... وَ اَبی‌أیُوب الأنصاری...؛ ... و لازم است پذیرفتن ولایت و دوستی امیرمؤمنان علی(ع) و آنان که در راه پیامبرشان گام برداشتند و در این راه ثابت ماندند و هیچ‌گونه تغییر و تبدیلی به آن‌ها راه نیافت؛ مانند: سلمان، ابوذر، مقداد، عمار یاسر، حذیفه... و ابوایوب انصاری... .
در این کلامِ بلند امام، ابوایوب انصاری را بزرگ‌مرد ثابت‌قدمی می‌نگریم که با کمال استواری، راه پیامبر اسلام(ص) را پیمود و از خط مستقیم رهنمودهای او (از جمله مسئلة رهبری علی(ع))، کوچک‌ترین انحراف و تغییری نیافت.
 

گواهی ابوایوب به امامتِ علی(ع) در عصر عثمان

در عصر خلافت عثمان، جمع بسیاری از اصحاب رسول خدا(ص) در مسجد اجتماع کرده و هر کدام دربارة مسائل امامت، خلافت و رهبری سخن می‌گفتند، و در آن اجتماع بیش از دویست نفر بودند. امیرمؤمنان علی(ع) نیز حاضر بود. از جمله ابوایوب انصاری نیز بود.
حضرت علی(ع) در این اجتماع سخن گفت و اتمام حجت کرد؛ از جمله ماجرای «غدیر خم» را بیان نمود که پیامبر(ص) فرمود:
مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ، اَللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ‌ عادِ مَن عَاداهُ: کسی که من رهبر او هستم، پس علی(ع) رهبر اوست. خدایا! دوست بدار آن کس را که علی(ع) را دوست بدارد و دشمن بدار کسی را که علی(ع) را دشمن بدارد.
همة حاضران (از جمله ابوایوب) گفتند: «آری، ما این سخنان را از پیامبر(ص) شنیدیم و اینک همان‌گونه که گفتی، شهادت و گواهی می‌دهیم.»[2]
 

گواهی‌های ابوایوب بر صحت ماجرای غدیر در کوفه

امیرمؤمنان علی(ع) در عصر خلافت خود، در اجتماع اصحاب پیامبر(ص) و یاران خود، «مناشده» نمود؛ یعنی مردم را دربارۀ سوابق درخشان خود و ماجرای غدیر سوگند داد که اگر راست است، گواهی دهند:
حضرت علی(ع) یک بار در سال 35 هجرت، هنگام ورود به کوفه، در میدان کوفه سخن گفت؛ از جمله فرمود: «هر کس ماجرای غدیر خم را شنیده، برخیزد و گواهی دهد.» در این اجتماع، دوازده نفر که یکی از آن‌ها ابوایوب انصاری بود، برخاستند و گواهی دادند.[3]
ریاح بن حارث نخعی نیز در این باره می‌گوید:
روزی با عده‌ای در میدان کوفه در محضر حضرت علی(ع) بودیم. ناگاه جمعی را سوار بر شتر دیدیم که به طرف ما آمدند و از شترها پیاده شدند و به حضور امیرمؤمنان علی(ع) آمده و گفتند: اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اَمِیرَالمُؤمِنینَ وَ رَحمَۀُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ؛ سلام بر تو ای امیرمؤمنان، و رحمت و برکات خدا بر تو! حضرت علی(ع) فرمود: «شما کیستید؟» گفتند: ما موالی (غلام‌های) شما هستیم. دیدم حضرت علی(ع) خندید و فرمود: «چگونه شما موالی هستید، با این‌که از گروه عرب هستید؟!»[4] آن‌ها گفتند: ما از رسول خدا(ص) در روز غدیر خم در حالی که بازوی تو را گرفته بود، شنیدیم که فرمود: «ای مردم! آیا من از جانِ مؤمنان بر آن‌ها برتر نیستم؟» همة ما گفتیم: آری ای رسول خدا! فرمود: «کسی که من مولا و رهبر او هستم، علی(ع) مولا و رهبر اوست.» حضرت علی(ع) به آن‌ها فرمود: «آیا گواهی می‌دهید؟» گفتند: آری. فرمود: «راست گفتید.» سپس آن سواران رفتند و من نیز به دنبال آن‌ها رفتم. به یکی از آن‌ها گفتم: شما کیستید؟ گفت: ما گروهی از انصار هستیم، و این (اشاره به یکی از سواران) ابوایوب، میزبان رسول خدا(ص) است. من به حضور ابوایوب شتافتم. دستش را گرفتم، سلام کردم و با او مصافحه نمودم. [در حدیث دیگر آمده: خودِ ابوایوب، نقاب عمامه‌اش را از چهره‌اش برداشت.] سپس گفت: من خودم از شخص رسول خدا شنیدم که فرمود: «مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ، اَللّهُمَّ‌ والِ مَن والاهُ وَ ‌عادِ مَن عاداهُ»؛ کسی که من مولا و رهبر او هستم، پس علی(ع) مولا و رهبر اوست. خدایا! دوست بدار آن کس را که علی(ع) را دوست بدارد و دشمن بدار آن‌ کس را که علی(ع) را دشمن دارد.[5]
امیرمؤمنان علی(ع) در سرزمین صفین نیز در اجتماع سپاه خود، سوابق خود و ماجرای غدیر را در ضمن سخنرانی‌اش،‌ یادآور شد و با مردم «مناشده» کرد. در این اجتماع نیز دَه نفر از شرکت‌کنندگانِ در جنگ بدر (مانند ابوایوب انصاری) برخاستند و گواهی به صدق گفتار آن حضرت دادند.[6]
 

گواهی صریح ابوایوب به امامتِ دوازده امام

یکی از مواردی که عمار یاسر، همراه دوستانش، در میان جمعیت برخاستند و به خلافتِ بلافصل امیرمؤمنان علی(ع) گواهی دادند، آن هنگام بود که عثمان از دنیا رفت و بیشتر پیروان او، مردم را به سوی معاویه سوق می‌دادند. حضرت علی(ع) در میان لشکر خود (در کوفه) به مُناشده پرداخت و مطالبی را عنوان کرد و از مردم خواست گواهی دهند؛ از جمله ماجرای غدیر خم را یادآوری کرد.
هفتاد نفر برخاستند و گواهی به صدق گفتار امیرمؤمنان علی(ع) دادند. سپس چهار نفر از آن‌ها، یعنی عمار، ابوهیثم، ابوایوب و خزیمه برخاستند و چنین گفتند:
گواهی می‌دهیم که از پیامبر(ص) شنیدیم و آن را به خاطر سپردیم. آن روز علی(ع) کنار پیامبر(ص) ایستاده بود. پیامبر(ص) فرمود: «ای مردم! خداوند به من دستور داده تا جانشینم، امامِ شما را نصب کنم که خداوند اطاعت او را در کتابش، بر مؤمنان واجب کرده است... . ای مردم! گواهی می‌دهم که ولایت مخصوص علی بن ابی‌طالب(ع) است و جانشینان او فرزندانم و فرزندان برادرم جانشینم هستند. علی اولِ آن‌هاست، سپس حسن(ع) و بعد حسین(ع) و آن‌گاه نُه امام از فرزندان حسین(ع)؛ آن‌ها از قرآن جدا نمی‌شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد گردند.»[7]
 

روایت ابوایوب در امامت دوازده امام(ع)

ابوایوب می‌گوید: از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود:
اَنَا سَیِّدُ الاَنبِیاءِ وَ‌ عَلِیٌّ سَیِّدُ الاَوصِیاءِ وَ سِیطایَ خَیرُ الاَسباطِ وَ مِنّا الاَئِمَّهُ المَعصُومُونَ مِن صُلبِ الحُسَینِ وَ مِنّا مَهدِیُّ هذِهِ الاُمَّهِ؛ من سرور پیامبران هستم، علی(ع) سرور اوصیاست و دو نبیرة من (حسن و حسین(ع)) بهترین نبیره‌ها هستند و امامان معصوم(ع) از نسل حسین(ع)، از ماست و مهدیِ این امت (حضرت قائم(ع)) از ماست.
یک نفر بادیه‌نشین برخاست و عرض کرد: «ای رسول خدا! امامانِ بعد از تو چند نفرند؟» آن حضرت در پاسخ فرمود: «به تعداد اسباط (موسی) و حواریون عیسی(ع) و نقیب‌های بنی‌اسرائیل.»[8]

 

مخالفت ابوایوب با حکومت عثمان

رفتار ظالمانه، تبعیض و برنامۀ خلاف اسلام حکومت عثمان، موجب اعتراض شدید مسلمانان مدینه و سایر بلاد شد و سرانجام او را در خانة خود بعد از مدتی محاصره، کشتند.
ابوایوب در این هنگام، در مدینه می‌زیست و در این باره، روشی همچون عمار یاسر داشت؛ در جلسات اعتراض شرکت می‌کرد. او در کنار سایر اصحاب پیامبر(ص) در مدینه، برای اصحاب پیامبر(ص) که در سایر بلاد بودند، نامه‌ای نوشت:
شما در مراکز خود مشغول تلاش و جهاد هستید، ولی در مرکز اصلی اسلام (مدینه)، آیین محمد(ص) دست‌خوش تباهی‌های عثمان قرار گرفته است. به مدینه بازگردید و دین محمد(ص) را از دست او نجات دهید![9]
ابوایوب، در یکی از خطبه‌های خود (که پس از قتل عثمان ایراد کرد)، ستم‌ها و انحرافات عصر عثمان را برمی‌شمرد و مردم را به سوی علی(ع) دعوت می‌کند.[10] از این خطبه به خوبی فهمیده می‌شود که ابوایوب، مخالف سرسخت حکومت عثمان بوده و از افرادی بود که زمینه‌ساز قیام بر ضد عثمان به شمار می‌آمده است.[11]

 

نامه تهدیدآمیز معاویه به ابوایوب و پاسخ او

بر همین اساس، معاویه نامه‌ای در یک سطر، برای ابوایوب انصاری نوشت، و آن چنین بود: «حاجَّیتُکَ! لاتَنسَی الشَّیباءُ اَبا عُذرِها وَ لا قاتِلُ بِکرِها.»
این نامه به دست ابوایوب رسید و منظور معاویه را از این عبارت نفهمید. به حضور علی(ع) رفت و عرض کرد: «معاویه، فرزند هند جگرخوار و پناه منافقان، نامه‌ای برای من نوشته که نمی‌دانم مضمون آن چیست؟» امام علی(ع) نامه را از او گرفت و خواند و فرمود:
آری؛ معاویه در این نامه، برای تو مَثَلی زده است. همانا «شَیباء» دختر دوشیزه را گویند و «بِکر» یعنی فرزند اول. همان‌گونه که دوشیزه، آن شوهرش را که در شب زفاف، مهر دوشیزگی او را برداشته، فراموش نمی‌کند و هم‌چنین کشندة اولین فرزندش را از یاد نمی‌برد، معاویه می‌گوید: ما نیز قتل عثمان را فراموش نمی‌کنیم.[12]
سپس معاویه ذیل نامة خود، اشعاری تهدیدآمیز (در هشت بیت) خطاب به ابوایوب انصاری نوشته بود، که سه بیت آن چنین است:
اَبلِغ لَدَیکَ اَبا ایوب مَألُکَۀً                                         اَنّا وَ قَومُکَ مِثلُ الذِّئبِ وَ النَّقَدِ
اَمّا قَتَلتُم اَمِیرَالمُؤمِنینَ‌ فَلا                                           تَرجُوا الهَوادَهۀَ مِنّا آخِرَ الاَبَدِ
اِنَّ الَّذِی نِلتُمُوهُ ظالِمینَ لَهُ                                           اَبقَت حَزازَتُهُ صَدعاً عَلی کَبِدِی
ترجمه: ای ابوایوب! این پیام را دریافت کن که رابطة من و قوم تو مانند گرگ و گوسفند کوچک است. شما امیرمؤمنان (عثمان) را کشتید؛ بنابراین از جانب ما برای همیشه هرگز امیدِ نرمش و مدارا نداشته باشید. با این ستمی که با کشتن او به او کردید، ناراحتی آن، شکافی را در جگرم باقی گذاشته است.
ابوایوب انصاری، به نامة معاویه چنین پاسخ داد:
اما بعد: تو چنان مثالی زده‌ای و ما را به عنوان قاتل عثمان معرفی کرده‌ای. این را بدان، آن کسی که در انتظار قتل عثمان بود و یزید بن اسد و مردم شام را از یاری او بازداشت، تو بودی و آن کسانی که او را کشتند (یعنی مباشر قتل او بودند)، انصار (مسلمانان مدینه) نبودند.» (بنابراین، پیراهن عثمان را بهانة کشت و کشتار خود قرار نده.)
او در پایانِ نامه، مقابله به مثل کرده، با اشعار خود به محتوای اشعار معاویه پاسخ داد، که چهار بیت شعر آن چنین است:
لا تُوعِدَنَّ ابنَ حَربٍ! اِنَّنا نَفَرٌ                         لا تَبتَغِی وُدّ ذِی‌البَغضاءِ مِن اَحَدٍ
وَاسعَوا جَمِیعاً بَنِی‌الاَحزابِ کُلُّکُمُ                           لَسنا نُرِیدُ رِضاکُم آخِرَ الاَبَدِ
نَحنُ الَّذِینَ ‌ضَرَبنَا النّاسَ کُلَّهُمُ                     حَتّی استَقامُوا وَ کانُوا عُرضَۀَ الأَوَدِ
اَمّا عَلِیٌّ فَاِنّا لا نُفارِقُهُ                                     ما رَفرَفَ الآلُ فِی دَوِّیَّهِ الجَرَدِ
ترجمه: ای پسر حرب! ما را تهدید نکن. ما گروهی هستیم که خواستار دوستی با کینه‌توزان، از هیچ کس نیستیم. ای فرزندان احزاب کفر و شرک! همة شما (هرچه می‌خواهید) تلاش کنید. ما تا پایان دنیا موجب خشنودی شما نخواهیم شد. ما کسانی هستیم که همة مردمِ منحرف و کج‌فهم را سرکوب می‌کنیم تا به راه راست بیایند، و دربارۀ حضرت علی(ع) این را بدان که ما تا هنگامی که پرنده در بیابان و فضا، بال و پر می‌زند (یعنی تا ابد)، از او جدا نخواهیم شد.
وقتی که این نامه به معاویه رسید، آن را از خود دور ساخت.[13]

 

نماز خواندن ابوایوب به جای عثمان

هنگامی که عثمان به قتل رسید، «سعد القرظ»، مؤذن مسجد‌النبی، به حضور علی(ع) رسید و عرض کرد: «چه کسی امامت جماعت مردم شده و نماز بخواند؟»
حضرت علی(ع) فرمود: «ابوایوب انصاری را دعوت کن، تا امام جماعت مردم شود.»
مؤذن نزد ابوایوب انصاری رفت و پیام علی(ع) را به او رسانید. او پذیرفت و مدتی امام جماعت مسجد پیامبر(ص) بود.[14]
این انتخاب از امیرمؤمنان علی(ع)، بیان‌گر آن است که ابوایوب در میان هزاران نفر از اصحاب پیامبر(ص) در سطح عالی معنویت بوده، که آن حضرت او را به عنوان امام جماعت مسجد برگزیده است.

 

نمایش پی نوشت ها:

[1] . الإحتجاج، ج‌1، ص‌103.
[2] . فرائد السّمطین، باب 58؛ الغدیر، ج‌1، ص‌162ـ163.
[3] . الغدیر، ج‌1، ص‌167ـ168.
[4] . باید توجه داشت که در فتوحات اسلامیِ عصر خلفا، به عجم‌هایی که پس از فتح وطنشان، به وسیلۀ نیروهای اسلام، تحت حکومت اسلامی می‌آمدند، «مَوالی» می‌گفتند.
[5] . این حدیث در کتاب الغدیر، چند گونه و به چند طریق نقل شده است؛ ر.ک: الغدیر، ج‌1، ص‌188ـ191.
[6] . همان، ص‌197ـ198.
[7] . کتاب سلیم بن قیس، ص‌359ـ360.
[8] . کفایۀ الأثر، ص‌15؛ بحارالأنوار، ج‌36، ص‌323.
[9] . الغدیر، ج‌9، ص‌161.
[10] . همان، ص‌125.
[11] . فرازهایی از این خطبه، در فصل بعد خاطرنشان می‌شود.
[12] . شرح نهج‌البلاغه (ابن‌أبی‌الحدید)، ج‌8، ص‌43. بنابراین، معنای نامة معاویه تقریباً چنین می‌شود: «با تو ستیز می‌کنم، همان‌گونه که دختر باکره، زایل‌کنندة بکارتش را فراموش نکند، و هم‌چنین قاتلِ فرزند اولش (یا نطفۀ فرزند اولش که نابود‌کنندة بکارتش می‌باشد) را فراموش نمی‌کند؛ من نیز قاتلان عثمان را که تو یکی از آن‌ها هستی، فراموش نمی‌کنم و روزی شما را کیفر خواهم کرد.»
[13] . شرح نهج‌البلاغه (ابن‌أبی‌الحدید)، ج‌8، ص‌44ـ45؛ أعیان الشیعه، ج‌6، ص‌286.
[14] . أعیان الشیعه، ج‌6، ص‌285.


برگرفته از کتاب: زندگی پرافتخار ابوایوب و ابودجانه انصاری، دو الگوی مقاومت؛ نویسنده: محمد محمدی اشتهاردی؛ انتشارات آستان قدس رضوی

بیشتر بخوانیم:
ابوایوب؛ سلحشور بزرگ علوی در عصر خلافت علی (ع)
ابوایوب انصاری؛ میزبان مهربان پیامبر اسلام (ص)



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط