امام زمان(عج) در آیینۀ روایات و حکایات
چکیده
یکی از سفارشات موکد ائمه اهلالبیت علیهم السلام انتظار فرج است. به قدری بر این مهم تاکید شده که اصحابی از اهل بیت ائمه اطهار را منتظران حضرت حجت دانسته و تمام علائم منتظران را در رفتار و کردار این بزرگواران نقل نمودهاند. بر تمام شیعیان لازم و واجب است که زمینه را برای ظهور منجی عالم فراهم کنند.
تعداد کلمات 2566/ تخمین زمان مطالعه 13 دقیقه
یکی از سفارشات موکد ائمه اهلالبیت علیهم السلام انتظار فرج است. به قدری بر این مهم تاکید شده که اصحابی از اهل بیت ائمه اطهار را منتظران حضرت حجت دانسته و تمام علائم منتظران را در رفتار و کردار این بزرگواران نقل نمودهاند. بر تمام شیعیان لازم و واجب است که زمینه را برای ظهور منجی عالم فراهم کنند.
تعداد کلمات 2566/ تخمین زمان مطالعه 13 دقیقه
رامین بابازاده
1. زیارت امام زمان(عج) در روز جمعه
«السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ الله فِی أَرْضِهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَیْنَ الله فِی خَلْقِهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ الله الَّذِی یَهْتَدِی بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ یُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْوَلِیُّ النَّاصِحُ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سَفِینَةَ النَّجَاةِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَیْنَ الْحَیَاةِ السَّلامُ عَلَیْکَ صَلَّى الله عَلَیْکَ وَ عَلَى آلِ بَیْتِکَ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ عَجَّلَ الله لَکَ مَا وَعَدَکَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ أَنَا مَوْلاکَ عَارِفٌ بِأُولاکَ وَ أُخْرَاکَ أَتَقَرَّبُ إِلَى الله تَعَالَى بِکَ وَ بِآلِ بَیْتِکَ وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَکَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى یَدَیْکَ، وَ أَسْأَلُ الله أَنْ یُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ یَجْعَلَنِی مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ لَکَ وَ التَّابِعِینَ وَ النَّاصِرِینَ لَکَ عَلَى أَعْدَائِکَ وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْکَ فِی جُمْلَةِ أَوْلِیَائِکَ یَا مَوْلایَ یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ الله عَلَیْکَ وَ عَلَى آلِ بَیْتِکَ هَذَا یَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ یَوْمُکَ الْمُتَوَقَّعُ فِیهِ ظُهُورُکَ وَ الْفَرَجُ فِیهِ لِلْمُؤْمِنِینَ عَلَى یَدَیْکَ وَ قَتْلُ الْکَافِرِینَ بِسَیْفِکَ وَ أَنَا یَا مَوْلایَ فِیهِ ضَیْفُکَ وَ جَارُکَ وَ أَنْتَ یَا مَوْلایَ کَرِیمٌ مِنْ أَوْلادِ الْکِرَامِ وَ مَأْمُورٌ بِالضِّیَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِی وَ أَجِرْنِی صَلَوَاتُ الله عَلَیْکَ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِکَ الطَّاهِرِینَ.»
سید بن طاووس(رح) فرموده: «من پس از این زیارت، به این شعر تمثل مىجویم و به آن حضرت اشاره کرده، مىگویم: نَزِیلُکَ حَیْثُ مَا اتَّجَهَتْ رِکَابِی / وَ ضَیْفُکَ حَیْثُ کُنْتُ مِنَ الْبِلادِ.»
2. سُدیر صیرفی میگوید: من به همراه مفضل بن عمر، ابوبصیر و ابان بن تغلب بر مولایمان امام صادق(ع) وارد شدیم. ایشان را در حالی که روی خاک نشسته، عبایی از مو با یقه بدون جیب و آستین کوتاه بر دوش انداخته و چون سوگوار جوان ازدستدادۀ دلسوخته گریه میکرد، دیدیم که اندوه از چهرهاش میبارید؛ قیافهاش دگرگون شده و اشک از گونههایش سرازیر شده، صورتش را شستوشو داده بود و در همان حال با تضرع میفرمود: «آقای من! غیبتت خواب از چشمانم گرفت، آسایشم را از بین برد و آرامِ دلم را بر هم زد. آقای من! غیبتت برای همیشه دردمند و مصیبتزدهام کرد. تشرف به حقیقتِ ولایت امام زمان(عج) نیازمند سیر و سلوک است. امروزه، راه تشرف به حقیقتِ ولایت آن حضرت باز است، و مهم هم همین است؛ ولى نیاز به مجاهده با نفس امّاره، تزکیۀ اخلاق و تطهیر باطن دارد؛ و محتاج به سیر و سلوک در راه عرفان و توحید حضرت حق است.از دست رفتن امامان، یکی پس از دیگری، سرانجام دوران همگی را به پایان میرسانَد و کار به زمان غیبت کشیده میشود. اگر من بر مصائب و بلایای پیدرپی گذشته اشک میریزم و آه میکشم، مصائب بزرگتر و فجیعتر و بلاهای دردناکتری در پیش است که با غضب و ناراحتی تو ـ ای حجت خدا ـ همراه است، و آنها بیشتر اشکم را جاری ساخته و درونم را مشتعل کرده است.»
سدیر گفت: هوش از سَرمان رفت و دلمان از ترس این واقعۀ هولناک و حادثۀ هلاکت بار فرو ریخت؛ گمان کردیم امام(ع) خود را برای مصیبتِ شکنندهای آماده کرده یا فاجعۀ مرگباری به آن حضرت روی آورده است. به آن حضرت عرض کردیم: ای پسرِ خیرالبشر... یابن رسولالله! خداوند چشمانت را نگریاند! این چه مصیبت عظیمی است که اشکت را جاری کرده و چون باران میگریی؟ چه چیزی وجودِ مبارکت را به این ماتم نشانده است؟!
سدیر گفت: امام(ع) نفس بلندی کشید و آثار ترس، وجودش را فرا گرفت و فرمود: «ای وای بر شما! امروز صبح کتاب جفر را که علومِ مربوط به مرگ و زندگی و مصیبتها و گرفتاریها و علم مربوط به همهچیز و آنچه تا روز قیامت واقع میشود، در آن است و خداوند اطلاع بر آن را مخصوص پیامبر و ائمه(عهم) قرار داده است، نگاهی کردم و در مطالب مربوط به تولد قائم ما(عج) و غیبت او و طولانی شدن غیبت و طول عمر آن حضرت و نیز برگشتنِ بیشتر مردم از دین و برداشتن رشتۀ اسلام از گردنشان، همان رشته که خداوند در گردنشان انداخته و فرمود: "و کُلَّ انسانٍ ألزَمنَاهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِه" دقت کردم و اندوه جانم را فرا گرفت.»[1]
3. سید بن طاووس(رح) در وصیتی مفصل به فرزندش مینویسد: «ای فرزند! ای محمد! تو را و برادرت را و هر کس را که این کتاب را بخواند، به آشتی و درستی در معامله با خدای عزّوجلّ و رسول او(ص) و حفظ و رعایت فرمان خدا و رسول که دربارۀ ظهور مولای ما مهدی(عج) بیان فرمودهاند و بشارت دادهاند، سفارش میکنم؛ چه قول و عمل بسیاری از مردم از نظرهای فراوان با عقیدۀ آنان مخالف است. مثلاً بارها دیدهام که اگر بندهای یا اسبی یا درهم و دیناری از آنان گم شود، سراپا متوجه آنان میشوند و برای یافتن، نهایت کوشش را به عمل میآورند، اما ندیدهام کسی برای تأخیر ظهور آن حضرت و عقب افتادن اسلام و تقویت ایمان مسلمانان و قطع ریشۀ کافران و ستمکاران به اندازۀ دلبستگی به این امور ناچیز، دلبسته باشد و به اندازهای که برای از دست دادن این اشیا متأثر میگردد، متأثر باشد. پس چنین کسانی چگونه مدعی آنند که به حق عارفند و به رسول او واقف و به امامت آن حضرت معتقد و چگونه ادعای دوستی آن بزرگوار میکنند و دربارۀ چگونگیهای والای او به مبالغه میپردازند؟!»[2]
4. تشرف به حقیقتِ ولایت امام زمان(عج) نیازمند سیر و سلوک است. امروزه، راه تشرف به حقیقتِ ولایت آن حضرت باز است، و مهم هم همین است؛ ولى نیاز به مجاهده با نفس امّاره، تزکیۀ اخلاق و تطهیر باطن دارد؛ و محتاج به سیر و سلوک در راه عرفان و توحید حضرت حق است ـ سبحانه و تعالى ـ؛ خواه ظهور خارجى و عمومى آن حضرت نیز به زودى واقع گردد یا واقع نگردد؛ زیرا خداوند ظالم نیست و منع فیض نمىکند و راه وصول را براى افرادى که مشتاقند، نبسته است. این دَر پیوسته باز است و دعوتِ محبان و مشتاقان و عاشقان را لَبَّیک مىگوید.[3]
5. قرآن کریم در ضمنِ بیان یکی از سنتهای تاریخ به ما آموخته است که جایگاه هر گروهی در ترکیب فرعونی جامعۀ بیداد، با موقعیت آن پس از فروپاشی ظلم، نسبتِ معکوس دارد. این مفهومِ سخن خداوند متعال است که میفرماید: «وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ»؛ و ارادۀ ما بر این است که بر کسانی که در روی زمین به استضعاف دچار شدند، منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم (قصص: ۵). خداوندِ سبحان میخواهد این دسته را که در نقطۀ فرودست ترکیب قرار داشت، به پیشوایی رسانده، وارث زمین قرار دهد. این رابطهای دیگر و سنتی دیگر از سنتهای تاریخ است.
بنابراین، شکوفایی رابطۀ انسان و طبیعت با مقدار ظلم و ستم در جامعه، نسبتی معکوس و با میزان عدل و دادگری در جامعه، نسبتی مستقیم دارد.
جامعۀ فرعونی، تکهتکه و پراکنده است و قابلیتها، نیروها و امکانات خود را از دست میدهد و به همین سبب، آسمان، نزولات و زمین، برکات خود را از آن دریغ میکند؛ اما جامعۀ عادلانه بهکلی برعکس است. در این جامعه همۀ قابلیتها، اتحاد یافته، فرصتها و امکانات به طور مساوی تقسیم میشوند. این جامعهای است که روایات از آن سخن گفتهاند؛ روایات با تبیین دوران ظهور امام مهدی(عج)، دربارۀ آن توضیح داده و گفتهاند که در سایۀ امام مهدی(عج) خیرات و برکات زمین و آسمان شکوفا میشود و این تنها به خاطر آن است که عدالت همیشه و تا ابد نسبتِ مستقیم با شکوفایی رابطۀ انسان و طبیعت دارد.[4]
6. دشمن با اینکه بارها تجربه کرده است که با آهن نمیتواند بر ایمانِ ما غلبه کند، اما چارهای ندارد جز اینکه از همین طریق عمل کند. او میخواهد ما را بترساند خوب این معنا را دریافته است که اگر ما بترسیم، دیگر از ایمانمان کاری ساخته نیست؛ اما سربازان امام زمان(عج) از هیچ چیز، جز گناهان خویش نمیترسند. راست میگفت آن برادرِ عزیزی که دیدهبانی میکرد: «اگر انسان از مرگ نترسد، دیگر دشمن را بر او تسلطی نیست.»[5]
7. حضرت امیر(ع) دربارۀ امام زمان(عج) فرمودند: «مردم دنبال او میگردند، ولی او را نمییابند؛ اما به خدا قسم، حجت خدا روی زمین است؛ در راهها پیاده میرود، در خانهها داخل میشود، در شرق و غرب حرکت میکند، سخنان را میشنود و بر جماعت سلام میکند. میبیند، ولی دیده نمیشود.»[6]
8. بعضیها انتظار فرج را به این میدانند که در مسجد، در حسینیه، در منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام زمان(عج) را از خدا بخواهند اینها مردم صالحی هستند که یک همچو اعتقادی دارند. بلکه بعضی از آنها را که من سابقاً میشناختم، بسیار مرد صالحی بود، یک اسبی هم خریده بود، یک شمشیری هم داشت و منتظر حضرت صاحب(عج) بود. اینها به تکالیف شرعی خودشان هم عمل میکردند و نهی از منکر هم میکردند و امر به معروف هم میکردند، لکن همین؛ دیگر غیر از این کاری ازشان نمیآمد و فکر این مهم که یک کاری بکنند، نبودند.
یک دستۀ دیگری بودند که انتظار فرج را میگفتند این است که ما کار نداشته باشیم به اینکه در جهان چه میگذرد، بر ملتها چه میگذرد، بر ملت ما چه میگذرد؛ به این چیزها ما کار نداشته باشیم، ما تکلیفهای خودمان را عمل میکنیم. برای جلوگیری از این امور هم خود حضرت بیایند إنشاءالله، درست میکنند؛ دیگر ما تکلیفی نداریم. تکلیف ما همین است که دعا کنیم ایشان بیایند و کاری به کار آنچه در دنیا میگذرد یا در مملکت خودمان میگذرد، نداشته باشیم. اینها هم یک دستهای، مردمی بودند که صالح بودند.
یک دستهای میگفتند که خوب، باید عالم پر [از] معصیت بشود تا حضرت بیاید؛ ما باید نهی از منکر نکنیم، امر به معروف هم نکنیم تا مردم هر کاری میخواهند بکنند؛ گناهها زیاد بشود که فرج نزدیک بشود.
یک دستهای از این بالاتر بودند، میگفتند: باید دامن زد به گناهها، دعوت کرد مردم را به گناه تا دنیا پر از جور و ظلم بشود و حضرت(عج) تشریف بیاورند. این هم یک دستهای بودند که البته در بین این دسته، منحرفهایی هم بودند، اشخاص سادهلوح هم بودند، منحرفهایی هم بودند که برای مقاصدی به این دامن میزدند.
یک دستۀ دیگری بودند که میگفتند هر حکومتی اگر در زمان غیبت محقق بشود، این حکومت باطل است و برخلاف اسلام است. آنها مغرور بودند. آنهایی که بازیگر نبودند، مغرور بودند به بعض روایاتی که وارد شده است بر این امر که: هر عَلَمی بلند بشود قبل از ظهور حضرت، آن عَلَم، عَلَم باطل است. آنها خیال کرده بودند که نه، هر حکومتی باشد، در صورتی که آن روایات [اشاره دارد] که هر کس عَلَم بلند کند با عَلَم مهدی، به عنوان «مهدویت» بلند کند، [باطل است].
حالا ما فرض میکنیم که یک همچو روایاتی باشد، آیا معنایش این نیست که تکلیفمان دیگر ساقط است؟ یعنی خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن نیست این معنا که ما دیگر معصیت بکنیم تا پیغمبر بیاید، تا حضرت صاحب بیاید؟ حضرت صاحب که تشریف میآورند برای چی میآیند؟ برای اینکه گسترش بدهند عدالت را، برای اینکه حکومت را تقویت کنند، برای اینکه فساد را از بین ببرند. ما برخلاف آیات شریفۀ قرآن دست از نهی از منکر برداریم، دست از امر به معروف برداریم و توسعه بدهیم گناهان را برای اینکه حضرت بیایند؟ حضرت بیایند چه میکنند؟ حضرت میآیند، میخواهند همین کارها را بکنند.
الآن دیگر ما هیچ تکلیفی نداریم؟ دیگر بشر تکلیفی ندارد، بلکه تکلیفش این است که دعوت کند مردم را به فساد؟ به حسب رأی این جمعیت، که بعضیشان بازیگرند و بعضیشان نادان، این است که ما باید بنشینیم، ... دعاگوی امریکا باشیم و... امثال اینها تا اینکه اینها عالم را پر کنند از جور و ظلم و حضرت تشریف بیاورند. بعد حضرت تشریف بیاورند، چه کنند؟ حضرت بیایند که ظلم و جور را بردارند؛ همان کاری که ما میکنیم و ما دعا میکنیم که ظلم و جور باشد! حضرت میخواهند همین را برش دارند.حضرت امیر(ع) دربارۀ امام زمان(عج) فرمودند: «مردم دنبال او میگردند، ولی او را نمییابند؛ اما به خدا قسم، حجت خدا روی زمین است؛ در راهها پیاده میرود، در خانهها داخل میشود، در شرق و غرب حرکت میکند، سخنان را میشنود و بر جماعت سلام میکند. میبیند، ولی دیده نمیشود.»
ما اگر دستمان میرسید، قدرت داشتیم، باید برویم تمام ظلم و جورها را از عالم برداریم. تکلیف شرعی ماست، منتها ما نمیتوانیم. اینی که هست این است که حضرت عالم را پر میکند از عدالت؛ نه شما دست بردارید از تکلیفتان، نه اینکه شما دیگر تکلیف ندارید...، البته آن پر کردن دنیا را از عدالت، آن را ما نمیتوانیم [پر] بکنیم. اگر میتوانستیم، میکردیم، اما چون نمیتوانیم بکنیم، ایشان باید بیایند. الآن عالم پر از ظلم است. شما یک نقطه هستید در عالم. عالم پر از ظلم است.
ما بتوانیم جلوی ظلم را بگیریم، باید بگیریم؛ تکلیفمان است. ضرورت اسلام و قرآن [است،] تکلیف ما کرده است که باید برویم همه کار را بکنیم. اما نمیتوانیم بکنیم؛ چون نمیتوانیم بکنیم، باید او بیاید تا بکند. اما ما باید فراهم کنیم کار را. فراهم کردن اسباب این است که کار را نزدیک بکنیم؛ کار را همچو بکنیم که مهیا بشود عالم برای آمدن حضرت(عج).[7]
9. امام باقر(ع) فرمودند: «مِنَ المَحتومِ الَّذِی لا تَبدیلَ لَهُ عندَ الله قیامُ قائِمِنا فَمَن شَکَّ فیما أقول لَقِیَ الله سبحانه و هو به کافرٌ و لَهُ جاحد»؛ از مسائل مسلّم و حتمى نزد خداوند که به هیچ روی قابل تغییر نیست، قیام قائم ماست؛ پس هر که در آنچه مىگویم شک کند، خدا را در حالى ملاقات خواهد کرد که به او کفر ورزیده و او را انکار کرده باشد.[8]
اینکه میفرمایند: «از آن محتومهایی که مثل قیامت است، قیام حجت ماست»، یک موقع است بحث تعبدی است که باید باشد، و یک موقع بیان به نحو حقیقت است؛ مانند قیامت که بحث تعبدی نیست، بلکه بیان یک حقیقت در غایتِ خلقت انسان و روز باز شدن و انفطار عمل است و اگر نبود، خلقت انسان عبث بود. به این بیان، حتمیّت ظهور به خاطر مقدمه بودنش برای قیامت و از علائمِ آن است، چون در ظهور، غلبۀ مطلقۀ حق بر باطل در دنیا میخواهد محقق شود تا آن استعدادهای تامّ انسانی که میخواهد در قیامت آشکار شود، در روز ظهور به فعلیت برسند؛ یعنی اگر یوم ظهوری در کار نبود، انسانها همه در مرتبهای از عمل از دنیا رفته بودند که آن فعلیتِ نهایی عمل و تحقق تامّ استعدادهایشان نبود؛ لذا روز ظهور باید باشد تا تمام استعدادهای انسانی در یوم عمل، ظهور پیدا کنند؛ آنگاه قیامت که ظهور تامّ نتیجۀ اعمال و انفطارشان هست، محقق شود.[9]
10. سبب غیبتِ امام زمان(عج) خود ما هستیم، زیرا دستمان به او نمیرسد، وگرنه اگر در میان ما بیاید و ظاهر و حاضر شود، چه کسی او را میکشد؟! آیا جنّیان آن حضرت را میکشند یا قاتل او انسان است؟! ما از پیش در طول تاریخ ائمه(عهم) امتحان خود را پس دادهایم که آیا از امام تحفظ و اطاعت میکنیم و یا اینکه او را به قتل میرسانیم. انحطاط و پستیِ انسان به حدی است که قوم حضرت صالح(ع)ناقۀ صالح را با اینکه وسیلۀ ارتزاق و نعمت آنها بود، پی کردند؛ چنانکه قرآن کریم دربارۀ آن میفرماید: «لهَا شِرْبٌ وَ لَکمْ شِرْبُ یوْمٍ معْلُومٍ»؛ یک روز آب سهم شما باشد و روز دیگر سهم آن. آن ناقه، یک روز آب چاه را میخورد و در عوض به آنها شیر میداد. بنابراین، همانگونه که ممکن است عُقلا خزینه و انبار نعمت خود را نابود کنند ـ همچنان که ناقۀ صالح را کشتند ـ امکان دارد که ما انسانهای عاقل(!) نیز امام زمان(عج) را که تمام خیرات از اوست و از ناقۀ صالح بالاتر و پرفیضتر است، برای اغراض شخصیۀ خود به قتل برسانیم.[10]
سید بن طاووس(رح) فرموده: «من پس از این زیارت، به این شعر تمثل مىجویم و به آن حضرت اشاره کرده، مىگویم: نَزِیلُکَ حَیْثُ مَا اتَّجَهَتْ رِکَابِی / وَ ضَیْفُکَ حَیْثُ کُنْتُ مِنَ الْبِلادِ.»
2. سُدیر صیرفی میگوید: من به همراه مفضل بن عمر، ابوبصیر و ابان بن تغلب بر مولایمان امام صادق(ع) وارد شدیم. ایشان را در حالی که روی خاک نشسته، عبایی از مو با یقه بدون جیب و آستین کوتاه بر دوش انداخته و چون سوگوار جوان ازدستدادۀ دلسوخته گریه میکرد، دیدیم که اندوه از چهرهاش میبارید؛ قیافهاش دگرگون شده و اشک از گونههایش سرازیر شده، صورتش را شستوشو داده بود و در همان حال با تضرع میفرمود: «آقای من! غیبتت خواب از چشمانم گرفت، آسایشم را از بین برد و آرامِ دلم را بر هم زد. آقای من! غیبتت برای همیشه دردمند و مصیبتزدهام کرد. تشرف به حقیقتِ ولایت امام زمان(عج) نیازمند سیر و سلوک است. امروزه، راه تشرف به حقیقتِ ولایت آن حضرت باز است، و مهم هم همین است؛ ولى نیاز به مجاهده با نفس امّاره، تزکیۀ اخلاق و تطهیر باطن دارد؛ و محتاج به سیر و سلوک در راه عرفان و توحید حضرت حق است.از دست رفتن امامان، یکی پس از دیگری، سرانجام دوران همگی را به پایان میرسانَد و کار به زمان غیبت کشیده میشود. اگر من بر مصائب و بلایای پیدرپی گذشته اشک میریزم و آه میکشم، مصائب بزرگتر و فجیعتر و بلاهای دردناکتری در پیش است که با غضب و ناراحتی تو ـ ای حجت خدا ـ همراه است، و آنها بیشتر اشکم را جاری ساخته و درونم را مشتعل کرده است.»
سدیر گفت: هوش از سَرمان رفت و دلمان از ترس این واقعۀ هولناک و حادثۀ هلاکت بار فرو ریخت؛ گمان کردیم امام(ع) خود را برای مصیبتِ شکنندهای آماده کرده یا فاجعۀ مرگباری به آن حضرت روی آورده است. به آن حضرت عرض کردیم: ای پسرِ خیرالبشر... یابن رسولالله! خداوند چشمانت را نگریاند! این چه مصیبت عظیمی است که اشکت را جاری کرده و چون باران میگریی؟ چه چیزی وجودِ مبارکت را به این ماتم نشانده است؟!
سدیر گفت: امام(ع) نفس بلندی کشید و آثار ترس، وجودش را فرا گرفت و فرمود: «ای وای بر شما! امروز صبح کتاب جفر را که علومِ مربوط به مرگ و زندگی و مصیبتها و گرفتاریها و علم مربوط به همهچیز و آنچه تا روز قیامت واقع میشود، در آن است و خداوند اطلاع بر آن را مخصوص پیامبر و ائمه(عهم) قرار داده است، نگاهی کردم و در مطالب مربوط به تولد قائم ما(عج) و غیبت او و طولانی شدن غیبت و طول عمر آن حضرت و نیز برگشتنِ بیشتر مردم از دین و برداشتن رشتۀ اسلام از گردنشان، همان رشته که خداوند در گردنشان انداخته و فرمود: "و کُلَّ انسانٍ ألزَمنَاهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِه" دقت کردم و اندوه جانم را فرا گرفت.»[1]
3. سید بن طاووس(رح) در وصیتی مفصل به فرزندش مینویسد: «ای فرزند! ای محمد! تو را و برادرت را و هر کس را که این کتاب را بخواند، به آشتی و درستی در معامله با خدای عزّوجلّ و رسول او(ص) و حفظ و رعایت فرمان خدا و رسول که دربارۀ ظهور مولای ما مهدی(عج) بیان فرمودهاند و بشارت دادهاند، سفارش میکنم؛ چه قول و عمل بسیاری از مردم از نظرهای فراوان با عقیدۀ آنان مخالف است. مثلاً بارها دیدهام که اگر بندهای یا اسبی یا درهم و دیناری از آنان گم شود، سراپا متوجه آنان میشوند و برای یافتن، نهایت کوشش را به عمل میآورند، اما ندیدهام کسی برای تأخیر ظهور آن حضرت و عقب افتادن اسلام و تقویت ایمان مسلمانان و قطع ریشۀ کافران و ستمکاران به اندازۀ دلبستگی به این امور ناچیز، دلبسته باشد و به اندازهای که برای از دست دادن این اشیا متأثر میگردد، متأثر باشد. پس چنین کسانی چگونه مدعی آنند که به حق عارفند و به رسول او واقف و به امامت آن حضرت معتقد و چگونه ادعای دوستی آن بزرگوار میکنند و دربارۀ چگونگیهای والای او به مبالغه میپردازند؟!»[2]
4. تشرف به حقیقتِ ولایت امام زمان(عج) نیازمند سیر و سلوک است. امروزه، راه تشرف به حقیقتِ ولایت آن حضرت باز است، و مهم هم همین است؛ ولى نیاز به مجاهده با نفس امّاره، تزکیۀ اخلاق و تطهیر باطن دارد؛ و محتاج به سیر و سلوک در راه عرفان و توحید حضرت حق است ـ سبحانه و تعالى ـ؛ خواه ظهور خارجى و عمومى آن حضرت نیز به زودى واقع گردد یا واقع نگردد؛ زیرا خداوند ظالم نیست و منع فیض نمىکند و راه وصول را براى افرادى که مشتاقند، نبسته است. این دَر پیوسته باز است و دعوتِ محبان و مشتاقان و عاشقان را لَبَّیک مىگوید.[3]
5. قرآن کریم در ضمنِ بیان یکی از سنتهای تاریخ به ما آموخته است که جایگاه هر گروهی در ترکیب فرعونی جامعۀ بیداد، با موقعیت آن پس از فروپاشی ظلم، نسبتِ معکوس دارد. این مفهومِ سخن خداوند متعال است که میفرماید: «وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ»؛ و ارادۀ ما بر این است که بر کسانی که در روی زمین به استضعاف دچار شدند، منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم (قصص: ۵). خداوندِ سبحان میخواهد این دسته را که در نقطۀ فرودست ترکیب قرار داشت، به پیشوایی رسانده، وارث زمین قرار دهد. این رابطهای دیگر و سنتی دیگر از سنتهای تاریخ است.
بنابراین، شکوفایی رابطۀ انسان و طبیعت با مقدار ظلم و ستم در جامعه، نسبتی معکوس و با میزان عدل و دادگری در جامعه، نسبتی مستقیم دارد.
جامعۀ فرعونی، تکهتکه و پراکنده است و قابلیتها، نیروها و امکانات خود را از دست میدهد و به همین سبب، آسمان، نزولات و زمین، برکات خود را از آن دریغ میکند؛ اما جامعۀ عادلانه بهکلی برعکس است. در این جامعه همۀ قابلیتها، اتحاد یافته، فرصتها و امکانات به طور مساوی تقسیم میشوند. این جامعهای است که روایات از آن سخن گفتهاند؛ روایات با تبیین دوران ظهور امام مهدی(عج)، دربارۀ آن توضیح داده و گفتهاند که در سایۀ امام مهدی(عج) خیرات و برکات زمین و آسمان شکوفا میشود و این تنها به خاطر آن است که عدالت همیشه و تا ابد نسبتِ مستقیم با شکوفایی رابطۀ انسان و طبیعت دارد.[4]
بیشتر بخوانید: آداب منتظران نور
6. دشمن با اینکه بارها تجربه کرده است که با آهن نمیتواند بر ایمانِ ما غلبه کند، اما چارهای ندارد جز اینکه از همین طریق عمل کند. او میخواهد ما را بترساند خوب این معنا را دریافته است که اگر ما بترسیم، دیگر از ایمانمان کاری ساخته نیست؛ اما سربازان امام زمان(عج) از هیچ چیز، جز گناهان خویش نمیترسند. راست میگفت آن برادرِ عزیزی که دیدهبانی میکرد: «اگر انسان از مرگ نترسد، دیگر دشمن را بر او تسلطی نیست.»[5]
7. حضرت امیر(ع) دربارۀ امام زمان(عج) فرمودند: «مردم دنبال او میگردند، ولی او را نمییابند؛ اما به خدا قسم، حجت خدا روی زمین است؛ در راهها پیاده میرود، در خانهها داخل میشود، در شرق و غرب حرکت میکند، سخنان را میشنود و بر جماعت سلام میکند. میبیند، ولی دیده نمیشود.»[6]
8. بعضیها انتظار فرج را به این میدانند که در مسجد، در حسینیه، در منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام زمان(عج) را از خدا بخواهند اینها مردم صالحی هستند که یک همچو اعتقادی دارند. بلکه بعضی از آنها را که من سابقاً میشناختم، بسیار مرد صالحی بود، یک اسبی هم خریده بود، یک شمشیری هم داشت و منتظر حضرت صاحب(عج) بود. اینها به تکالیف شرعی خودشان هم عمل میکردند و نهی از منکر هم میکردند و امر به معروف هم میکردند، لکن همین؛ دیگر غیر از این کاری ازشان نمیآمد و فکر این مهم که یک کاری بکنند، نبودند.
یک دستۀ دیگری بودند که انتظار فرج را میگفتند این است که ما کار نداشته باشیم به اینکه در جهان چه میگذرد، بر ملتها چه میگذرد، بر ملت ما چه میگذرد؛ به این چیزها ما کار نداشته باشیم، ما تکلیفهای خودمان را عمل میکنیم. برای جلوگیری از این امور هم خود حضرت بیایند إنشاءالله، درست میکنند؛ دیگر ما تکلیفی نداریم. تکلیف ما همین است که دعا کنیم ایشان بیایند و کاری به کار آنچه در دنیا میگذرد یا در مملکت خودمان میگذرد، نداشته باشیم. اینها هم یک دستهای، مردمی بودند که صالح بودند.
یک دستهای میگفتند که خوب، باید عالم پر [از] معصیت بشود تا حضرت بیاید؛ ما باید نهی از منکر نکنیم، امر به معروف هم نکنیم تا مردم هر کاری میخواهند بکنند؛ گناهها زیاد بشود که فرج نزدیک بشود.
یک دستهای از این بالاتر بودند، میگفتند: باید دامن زد به گناهها، دعوت کرد مردم را به گناه تا دنیا پر از جور و ظلم بشود و حضرت(عج) تشریف بیاورند. این هم یک دستهای بودند که البته در بین این دسته، منحرفهایی هم بودند، اشخاص سادهلوح هم بودند، منحرفهایی هم بودند که برای مقاصدی به این دامن میزدند.
یک دستۀ دیگری بودند که میگفتند هر حکومتی اگر در زمان غیبت محقق بشود، این حکومت باطل است و برخلاف اسلام است. آنها مغرور بودند. آنهایی که بازیگر نبودند، مغرور بودند به بعض روایاتی که وارد شده است بر این امر که: هر عَلَمی بلند بشود قبل از ظهور حضرت، آن عَلَم، عَلَم باطل است. آنها خیال کرده بودند که نه، هر حکومتی باشد، در صورتی که آن روایات [اشاره دارد] که هر کس عَلَم بلند کند با عَلَم مهدی، به عنوان «مهدویت» بلند کند، [باطل است].
حالا ما فرض میکنیم که یک همچو روایاتی باشد، آیا معنایش این نیست که تکلیفمان دیگر ساقط است؟ یعنی خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن نیست این معنا که ما دیگر معصیت بکنیم تا پیغمبر بیاید، تا حضرت صاحب بیاید؟ حضرت صاحب که تشریف میآورند برای چی میآیند؟ برای اینکه گسترش بدهند عدالت را، برای اینکه حکومت را تقویت کنند، برای اینکه فساد را از بین ببرند. ما برخلاف آیات شریفۀ قرآن دست از نهی از منکر برداریم، دست از امر به معروف برداریم و توسعه بدهیم گناهان را برای اینکه حضرت بیایند؟ حضرت بیایند چه میکنند؟ حضرت میآیند، میخواهند همین کارها را بکنند.
الآن دیگر ما هیچ تکلیفی نداریم؟ دیگر بشر تکلیفی ندارد، بلکه تکلیفش این است که دعوت کند مردم را به فساد؟ به حسب رأی این جمعیت، که بعضیشان بازیگرند و بعضیشان نادان، این است که ما باید بنشینیم، ... دعاگوی امریکا باشیم و... امثال اینها تا اینکه اینها عالم را پر کنند از جور و ظلم و حضرت تشریف بیاورند. بعد حضرت تشریف بیاورند، چه کنند؟ حضرت بیایند که ظلم و جور را بردارند؛ همان کاری که ما میکنیم و ما دعا میکنیم که ظلم و جور باشد! حضرت میخواهند همین را برش دارند.حضرت امیر(ع) دربارۀ امام زمان(عج) فرمودند: «مردم دنبال او میگردند، ولی او را نمییابند؛ اما به خدا قسم، حجت خدا روی زمین است؛ در راهها پیاده میرود، در خانهها داخل میشود، در شرق و غرب حرکت میکند، سخنان را میشنود و بر جماعت سلام میکند. میبیند، ولی دیده نمیشود.»
ما اگر دستمان میرسید، قدرت داشتیم، باید برویم تمام ظلم و جورها را از عالم برداریم. تکلیف شرعی ماست، منتها ما نمیتوانیم. اینی که هست این است که حضرت عالم را پر میکند از عدالت؛ نه شما دست بردارید از تکلیفتان، نه اینکه شما دیگر تکلیف ندارید...، البته آن پر کردن دنیا را از عدالت، آن را ما نمیتوانیم [پر] بکنیم. اگر میتوانستیم، میکردیم، اما چون نمیتوانیم بکنیم، ایشان باید بیایند. الآن عالم پر از ظلم است. شما یک نقطه هستید در عالم. عالم پر از ظلم است.
ما بتوانیم جلوی ظلم را بگیریم، باید بگیریم؛ تکلیفمان است. ضرورت اسلام و قرآن [است،] تکلیف ما کرده است که باید برویم همه کار را بکنیم. اما نمیتوانیم بکنیم؛ چون نمیتوانیم بکنیم، باید او بیاید تا بکند. اما ما باید فراهم کنیم کار را. فراهم کردن اسباب این است که کار را نزدیک بکنیم؛ کار را همچو بکنیم که مهیا بشود عالم برای آمدن حضرت(عج).[7]
9. امام باقر(ع) فرمودند: «مِنَ المَحتومِ الَّذِی لا تَبدیلَ لَهُ عندَ الله قیامُ قائِمِنا فَمَن شَکَّ فیما أقول لَقِیَ الله سبحانه و هو به کافرٌ و لَهُ جاحد»؛ از مسائل مسلّم و حتمى نزد خداوند که به هیچ روی قابل تغییر نیست، قیام قائم ماست؛ پس هر که در آنچه مىگویم شک کند، خدا را در حالى ملاقات خواهد کرد که به او کفر ورزیده و او را انکار کرده باشد.[8]
اینکه میفرمایند: «از آن محتومهایی که مثل قیامت است، قیام حجت ماست»، یک موقع است بحث تعبدی است که باید باشد، و یک موقع بیان به نحو حقیقت است؛ مانند قیامت که بحث تعبدی نیست، بلکه بیان یک حقیقت در غایتِ خلقت انسان و روز باز شدن و انفطار عمل است و اگر نبود، خلقت انسان عبث بود. به این بیان، حتمیّت ظهور به خاطر مقدمه بودنش برای قیامت و از علائمِ آن است، چون در ظهور، غلبۀ مطلقۀ حق بر باطل در دنیا میخواهد محقق شود تا آن استعدادهای تامّ انسانی که میخواهد در قیامت آشکار شود، در روز ظهور به فعلیت برسند؛ یعنی اگر یوم ظهوری در کار نبود، انسانها همه در مرتبهای از عمل از دنیا رفته بودند که آن فعلیتِ نهایی عمل و تحقق تامّ استعدادهایشان نبود؛ لذا روز ظهور باید باشد تا تمام استعدادهای انسانی در یوم عمل، ظهور پیدا کنند؛ آنگاه قیامت که ظهور تامّ نتیجۀ اعمال و انفطارشان هست، محقق شود.[9]
10. سبب غیبتِ امام زمان(عج) خود ما هستیم، زیرا دستمان به او نمیرسد، وگرنه اگر در میان ما بیاید و ظاهر و حاضر شود، چه کسی او را میکشد؟! آیا جنّیان آن حضرت را میکشند یا قاتل او انسان است؟! ما از پیش در طول تاریخ ائمه(عهم) امتحان خود را پس دادهایم که آیا از امام تحفظ و اطاعت میکنیم و یا اینکه او را به قتل میرسانیم. انحطاط و پستیِ انسان به حدی است که قوم حضرت صالح(ع)ناقۀ صالح را با اینکه وسیلۀ ارتزاق و نعمت آنها بود، پی کردند؛ چنانکه قرآن کریم دربارۀ آن میفرماید: «لهَا شِرْبٌ وَ لَکمْ شِرْبُ یوْمٍ معْلُومٍ»؛ یک روز آب سهم شما باشد و روز دیگر سهم آن. آن ناقه، یک روز آب چاه را میخورد و در عوض به آنها شیر میداد. بنابراین، همانگونه که ممکن است عُقلا خزینه و انبار نعمت خود را نابود کنند ـ همچنان که ناقۀ صالح را کشتند ـ امکان دارد که ما انسانهای عاقل(!) نیز امام زمان(عج) را که تمام خیرات از اوست و از ناقۀ صالح بالاتر و پرفیضتر است، برای اغراض شخصیۀ خود به قتل برسانیم.[10]
نمایش پی نوشت ها:
[1] مقدمۀ کتاب «الشموس المضیئه فی الغیبه و الظهور و الرجعه»، آیتالله سعادتپرور(رح)
[2] کشف المحجه
[3] آیتالله حاج سیدمحمدمحسن حسینى طهرانى، امامشناسى، ج5، ص192
[4] پژوهشهای قرآنی، استاد شهید آیتالله سید محمدباقر صدر)رح(، ص٢٠٢
[5] شهید سیدمرتضی آوینی، گنجینۀ آسمانی، ص۵۸
[6] نعمانی، الغیبة، ص۱۴۴
[7] بیانات امام خمینی در دیدار با مسئولان وزارت پست و تلگراف به مناسبت نیمۀ شعبان (14/01/1367)
[8] إثبات الهداة، ج3، ص532، ح460
[9] بیانات استاد عابدینی
[10] در محضر بهجت، ج۱، ص۹۱