ناسیونالیسم و تاثیر سینما بر آن

سینما و ملت هر دو پدیده‌های نسبتا تازه‌ای در شمای کلی تاریخ‌اند و هر دو مستعد تغییرات بنیادی به نظر می‌رسند، هرچند نمی‌توان گفت چه نوع تغییراتی. آنچه در این مقاله می‌خوانید مربوط به تغییراتی است که رسانه و سینما متوجه ملت کرده است.
سه‌شنبه، 19 تير 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ناسیونالیسم و تاثیر سینما بر آن
ملیت، ناگزیر با گذشت زمان دگرگون خواهد شد
 
چکیده
سینما و ملت هر دو پدیده‌های نسبتا تازه‌ای در شمای کلی تاریخ‌اند و هر دو مستعد تغییرات بنیادی به نظر می‌رسند، هرچند نمی‌توان گفت چه نوع تغییراتی. آنچه در این مقاله می‌خوانید مربوط به تغییراتی است که رسانه و سینما متوجه ملت کرده است. ملت‌ها نیز متقابلا در این بین دچار مشکلات و نابسامانی‌هایی شده‌اند که مورد بررسی قرار گرفته است.

تعداد کلمات 1171/ تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
ناسیونالیسم و تاثیر سینما بر آن


ناسیونالیسم (و سینما)

درآغاز، بسیاری از ناظران، سینما را نخستین رسانه به راستی جهانی و فراملیتی می‌انگاشتند، به‌این‌دلیل ساده: سینما زبان نداشت یا اگر هم داشت خیلی کم داشت. بعدها، در اولین دهه عمرش، زبان‌دار شد (عناوین بین پرده‌ها)، اما همچنان کلام نداشت. خبرگان متاخر سینما و ناسیونالیسم، تقریبا به اتفاق، کتاب تاثیرگذار بندیکت آندرسون، جوامع خیالی: تاملاتی درباره منشا و گسترش ناسیونالیسم[1] و به‌ویژه تعریف او از ملت نوین را نقطه آغاز بحث خویش قرار دادند: «ملت نوین یک جماعت سیاسی خیالی است و خیالی است چون ذاتا هم محدود است و هم مستقل»؛ اما ضرر نمی‌کنیم اگر نگران مابقی ادعاهای آندرسون باشیم، وقتی درباره سینما و ملت‌ها می‌اندیشیم، به‌ویژه این ایده او که «زبان مکتوب آن‌چیزی است که [در آغاز] ناسیونالیسم را می‌آفریند». چون واقعیت عجیب، بنا بر ملاک‌های آندرسون، این است که وقتی سینما فقط دارای زبان مکتوب یا به عبارت دیگر، عناوین مکتوب بود، از شر ناسیونالیسم نسبتا در امان بود، دست‌کم ناسیونالیسم گستاخ و ستیزه‌جو. سینما هنوز یک رسانه ذاتا بین‌المللی بود: برای ساختن یک نسخه «خارجی» از یک فیلم، فقط کافی بود عناوین بین پرده‌ها را به زبان مورد نظر بگذارید. مرزهای ملی قطعا با «گفتار» (ضبط شده) از راه رسیدند. محتمل به نظر می‌رسد که تکنولوژی آن‌چیزی است که در این مورد از نقشی حیاتی برخوردار است؛ می‌توان ادعا نمود که ضبط صدا گفتار را حفظ می‌کند، به آن تعین می‌بخشد و آن را در معرض دخل و تصرف فرهنگی قرار می‌دهد، به بعضی از همان شیوه‌هایی که پیش‌تر از چاپ سر‌می‌زد.
 

دیدگاه آندرسون

تقریبا همه سینماشناسانی که با مسائل مربوط به سینما و ملیت سروکار دارند علی‌القاعده به کتاب آندرسون متوسل می‌شوند: به خاطر تکیه کلام جوامع خیالی[2] به آن مراجعه می‌کنند و بعد، در اکثر موارد، اعتنایی به آن نمی‌کنند. شاید به حال فیلم‌شناسان آینده مفید باشد که آندرسون و آثار جدید و خلاقانه دیگر در این زمینه را با دقت بیشتری بخوانند: از نظر آندرسون، پیدایش ناسیونالیسم حقیقی در گرو دو مجموعه از شرایط است: یک نیستی و یک هستی. نیستی زوال نسبی ِ سازه‌های فرهنگی عظیم جامعه مذهبی و حوزه سلطنت موروثی است. ملت دقیقا جایگزین این پدیده‌ها نمی‌شود، بلکه آنها باید رو به هزیمت بگذارند تا ناسیونالیسم راستین پا به عالم هستی بگذارد. حداقل برای اینکه ابعادی را بشناسند که هر تحقیقی در باب ناسیونالیسم، در هر حوزه‌ای، حتی فیلم داستانی، باید به غایت تاریخی[3] باشد. از نظر آندرسون، پیدایش ناسیونالیسم حقیقی در گرو دو مجموعه از شرایط است: یک نیستی و یک هستی. نیستی زوال نسبی ِ سازه‌های فرهنگی عظیم جامعه مذهبی[4] و حوزه سلطنت موروثی[5] است. ملت دقیقا جایگزین این پدیده‌ها نمی‌شود، بلکه آنها باید رو به هزیمت بگذارند تا ناسیونالیسم راستین پا به عالم هستی بگذارد. هستی ضروری نوین شامل دو سازه است: زبان مکتوب که مجامع فراگیر و قابل گسترش و طرز فکری جدید درباره تاریخ را می‌آفریند، همان‌گونه که در زمانی همگن و تهی[6] روی می‌دهد. این عصر تقویم نوین است که در آن ملت می‌تواند جامعه‌ای منسجم فرض شود که مدام در تاریخ پایین (یا بالا) می‌رود. یک آمریکایی هرگز با بیش از مشتی از 24 هزار و اندی [کذا] از هم وطنان آمریکایی‌اش آشنا نخواهد شد. یا حتی اسم آنها را هم یاد نخواهد گرفت. او اصلا خبر ندارد که آنها در هر لحظه خاص سرگرم چه کاری‌اند؛ اما به فعالیت مداوم، عادی و همزمان آنها یقین کامل دارد.
 

بیشتر بخوانید: انواع تولید سینمای ملی

 

سیر ناسیونالیسم در تحلیل اندرسون

فراموش نکنید که اگرچه آندرسون بر این نکته تاکید نمی‌کند (او این را تا حدی در چاپ دوم کتابش تصحیح می‌کند)، مکانی همگن و تهی پیش شرطی لازم برای این زمان «تهی» است. این‌را هم فراموش نکنید که زمان تهی و مکان تهی، هر دو، بنا بر ادعای او، نه تنها مشخصه‌های سینمای نوین، بلکه بیشتر از آن مشخصه‌های سینمایی روایی «کلاسیک»‌اند.
در تحلیل آندرسون، ناسیونالیسم زنجیره‌ای از مراحل نسبتا متمایز را از سر گذرانده است، از مقاومت ضدمادرشهری[7] مستعمره نشین‌های اروپایی در نیم‌کره غربی (حدود 1830-1760) گرفته تا تثبیت ناسیونالیسم‌های متاخر‌تر و پیچیده‌تر که می‌توانند علی‌رغم تلفیق زبان‌های متکثر – مثلا موزامبیک یا سوئیس – به لطف رسانه‌های جمعی سمعی – بصری نوین هست شوند. عنصر کلیدی در این روند که برای آن زبان مکتوب کاملا ضروری است، پیدایش «مدلی از دولت ملی مستقل است که برای نشر افکار در دسترس باشد.» تقریبا، از دهه دوم قرن نوزدهم به بعد، این الگو معیار دقیقی از شمول را وضع نمود (یک «ملت» شامل همه اعضای یک گروه زبانی خاص در یک مکان «خالی» ِ برخوردار از تداوم تاریخی است) که به فشارهایی جهت الغای برده‌داری و نظام ارباب – رعیتی، رونق آموزش همگانی، اعطای حق رای و... انجامید. روال بر این بود، حتی در ناسیونالیسم‌های رسمی[8] که بعدها در کشورهایی نظیر روسیه پا گرفتند تا از گروه‌های قدرت قوی حمایت کنند («در درجه اول، اما نه صرفا، گروه‌های اشرافی و سلطنتی که با خطر حذف یا حاشیه‌نشینی در جوامع خلقی خیالی روبه‌رو بودند»).

 

زبان مکتوب

به زعم آندرسون، زبان مکتوب در تکوین اولیه ناسیونالیسم از نقشی حیاتی برخوردار بود این زبان مکتوب بود که به اشاعه متون ناسیونالیستی نظیر فرهنگ‌های لغت و قواعد صرف و نحو زبان‌های «بومی» علاوه‌بر ژانرهای ناسیونالیستی اقتباسی نظیر رمان مجلل داد و این زبان مکتوب بود که حفظ و اشاعه مفهوم ملت را تضمین نمود و آن را «در مظان نشر افکار» قرار داد؛ به عبارت دیگر، آندرسون ناسیونالیسم را پدیده‌ای مقطعی[9] می‌شمارد: هرچند یک مترادف آشناتر، دست کم در تحقیقات سینمایی، می‌تواند ژنریک[10] باشد و این می‌تواند منشا معضلی جدی برای سینماشناسانی باشد که به کتاب آندرسون تکیه می‌کنند. ریک آلتمن[11] در نقدی دلنشین در کتابش، فیلم/ژانر[12]، ادعا می‌کند که «آندرسون بر لحظه‌ای مکث می‌کند که یک ملت تشکیل می‌شود و در همان جا باز می‌ایستد و در شناخت ذات سیال روندی که توصیف کرده است در می‌ماند». پس به عبارت دیگر، ملیت صرفا برقرار نمی‌شود، بلکه باید برقرار بماند. ملیت، ناگزیر، با گذشت زمان دگرگون خواهد شد.
 

رسانه‌های جمعی نوین

به‌علاوه، رسانه‌های جمعی نوین نقشی کاملا حیاتی در این روند سیال تحکیم و – در گذر زمان – بازتعریف ناسیونالیسم (ها) ایفا می‌کنند. سینما، به جای آنکه فقط «مرتبط با» ملت باشد، جزئی بنیادی از یک «روند» تعریف ملت‌هاست و نه صرفا در فاز آخر و چندزبانی تشکیل ملت آندرسون. سینما و سایر رسانه‌های جمعی میدان‌هایی ضروری برای صاحبان منافع متضاد جهت جدال بر سر تعریف «ملت»‌اند. ما شاهد وقوع کاملا آشکار این کشمکش‌ها در کشور اسرائیل و از سرگیری تازه جدال آن بر سر تعریف هویت یهود بوده‌ایم؛ اما همه ملت‌ها به چنین جدال‌هایی دست می‌زنند؛ مثلا فرانسه اخیرا درگیر بحثی بر‌سر شمایل ماریان[13]، سمبل آزادی، شده است. همان‌طور که آلتمن اشاره می‌کند، سرودهای ملی و سایر نمادهای ملیت، کانون‌های همیشگی درگیری‌اند و چنین درگیری‌هایی هر روزه در رسانه‌های جمعی رخ می‌دهند و سینما جایگاهی والا در آوردگاه تکنولوژیک و فرهنگی برخوردار است.
 

نمایش پی نوشت ها:

[1] Imagined communities: Reflections on the Origin and spread of Nationalism
[2] Imagined community
[3] historical
[4] Religious community
[5] Dynastic realm
[6] Homogenous, empty time
[7] Anti-metropolitan resistance
[8] Official nationalisms
[9] modular
[10] generic
[11] Rick Altman
[12] Film/Genre
[13] Marianne

منبع: 1. کتاب سینما و ناسیونالیسم؛ نوشته آلن ویلیامز؛ ترجمه فرزام امین صالحی؛ انتشارات علمی‌فرهنگی؛ 1396.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.