16 سال جنگ در ویتنام (5): عکاس های ویتنام
تهیه کننده : محمود کریمی
منبع : راسخون
منبع : راسخون
خبرنگاري شايد تنها حرفه اي باشد كه گستره اي وسيع از تبادلات سياسي، فرهنگي و اجتماعي را همزمان پوشش مي دهد.
به همين نحو خبرنگاري جنگ نيز صرف نظر از پوشش و انعكاس رويدادها و مناقشات، مي تواند وجوه ديگر جنگ را مورد توجه قرار دهد. تجربيات و بررسي هاي اجتماعي نشان مي دهد كه جنگ به جز گروه هاي متخاصم، گروه هاي مختلف اجتماعي را به شدت تحت تاثير قرار مي دهد. گروه هايي كه شركت مستقيمي در جنگ نداشته اما به دليل همجواري با حوزه بحران و همچنين آسيب پذيري ذاتي شان بيشترين خسارات- صدمات را متحمل مي شوند. بسياري از عكاسان خبري نيز بيش از اينكه به برخوردهاي نظامي بپردازند توجه خود را به وضعيت اجتماعي جنگ زدگان غيرنظامي معطوف مي سازند. در اينگونه، پيام نه خود جنگ بلكه نتايج و اثرات جانبي آن در نزد غيرنظاميان است كه مي تواند سال هاي سال ادامه يابد.
فعاليت هاي بي وقفه خبرنگاران در جنگ ويتنام يكي از مصاديق اينگونه خبررساني است. تاثيرگذاري خبرنگاران در ويتنام به حدي بود كه باعث برهم خوردن بسياري از معادلات استراتژيك آمريكا شد.
جيمز نچوي (Nachtway) عكاس صاحبنام آژانس مگنوم با اينكه در ويتنام حضور نداشته مي گويد: پوشش خبري عكاسان تاثير زيادي بر افكار عمومي آمريكا گذاشت. آنها بودند كه واقعيت ويتنام را نشان دادند و ثابت كردند كه نظاميان تا چه حد از سياست آمريكا دور شده اند. عكاسان باعث شدند تا اعتراضات مردمي شكل بگيرد، تاريخ تغيير كند و زودتر از شر اين جنگ خلاص شويم. من با ديدن عكس هاي ويتنام بود كه تصميم گرفتم عكاس شوم.
وی بخاطر عکس معروفی که از اعدام یک ویت کنگی غیر نظامی توسط سرتیپ نگوک لوآن در خلال جنگ ویتنام گرفت برنده جایزه پولیتزر و جایزه ورلد پرس شد. وی این عکس را در سال ۱۹۶۸ که بعنوان خبرنگار آسوشیتدپرس جنگ را پوشش میداد، گرفت و انتشار آن توسط خبرگزاری آسوشیتدپرس بازتابهای گستردهای در سطح جهانی داشت و اعتراضات فراوان مردم در نقاط مختلف جهان و از جمله آمریکا مسیر جنگ ویتنام را تغییر داد.
در جریان حمله عید تت که ویت کنگها پایگاههای آمریکاییها را در جنوب ویتنام مورد تعرض قرار دادند، چند مامور پلیس سایگون مردی را به اتهام همکاری با ویت کنگها دستگیر و دست بسته نزد ژنرال نگوک لوآن آوردند. وی نیز همانجا (بدون بررسی بیشتر یا رای دادگاه) اسلحه را به سمت سر او نشانه رفته و با شلیک گلولهای وی را کشت. آدامز که در صحنه حضور داشت مخفیانه از این رویداد عکس گرفت.
اما او چندی بعد در گفتگویی با مجله تایم از جنجال ناشی از این عکس و اقدامش ابراز تاسف کرد:
”ژنرال آن ویت کنگی را کشت، من هم ژنرال را کشتم، با دوربینم.هنوز هم عکاسی قویترین سلاح جهان است.مردم به عکاسان اطمینان دارند اما آنان به مردم دروغ میگویند، البته بدون دستکاری.آنها تنها نیمی از حقیقت اند......چیزی که عکاسها نمیگویند این است که اگر شما در آن لحظه، در آن مکان در آن روز حساس بودید و آن فرد را پس از آنکه یکی، دو تا یا سه تا آمریکایی را کشته میگرفتید چه میکردید؟ “
وی بجز جنگ ویتنام ۱۳ جنگ دیگر را نیز پوشش دادهاست.
تصوير جنگ ويتنام براي بسياري از شهروندان آمريكايي، تصويري مبهم و معما گونه بود. اما عكس هاي خبرنگاراني چون گريفيث و باروز توانست بسياري از نكات حيرت آور و تكان دهنده جنگ را آشكار كند.
در يكي از مهم ترين مراحل افشاگري خبري، گريفيث با پوشش تصويري آسيب ديدگان غيرنظامي ويتنامي از حقيقتي تلخ و تكان دهنده پرده برداشت؛ عامل نارنجي
اما عامل نارنجي چه بود؟ طي جنگ، مبارزين ويت كنگ با طراحي حملاتي پراكنده و غيرمنظم خسارات سنگيني را به نيروهاي آمريكايي وارد آورده و پس از هر حمله درون جنگل ها مخفي مي شدند. جنگل هايي كه به مثابه سنگري باعث عدم دسترسي نظاميان به ويت كنگ ها مي شد. در نهايت ارتش آمريكا تصميم گرفت به سم پاشي هوايي و پي درپي و با تخريب وسيع جنگل هاي ويتنام از شر حملات مبارزين در امان بماند. هواپيماهاي نظامي با پاشيدن چهل وشش ميليون ليتر ماده سمي عامل نارنجي و آلوده كردن بيست هزار روستا باعث آسيب ديدگي شديد پنج ميليون غيرنظامي مي شدند.
عامل نارنجي حاوي ماده بسيار خطرناكي به نام دي اكسين است كه كاركردي چون هورمون دارد. اين ماده مي تواند با حمله به سلول هاي رشد كننده جنين باعث تخريب آنان شود.
گريفيث در كتاب عامل نارنجي: آسيب هاي جانبي كه در سال 2003 منتشر شد فاجعه را اينگونه تشريح مي كند: 1967 طي خبررساني جنگ ويتنام با گزارشاتي مواجه شدم كه حاكي از آسيب ديدگي يك ميليون نفر براثر استنشاق ماده اي ناشناخته بود.
البته مقامات حكومتي با رد اين گزارشات ادعا مي كردند كه اين اخبار فقط شايعه هستند دو سال بعد گريفيث با گزارش هايي از چهار مجله محلي روبه رو مي شود كه حدس و گمان هايش را قوي تر مي كرد. آن گزارشات خبر از وجود مادراني مي داد كه كودكانشان ناقص الخلقه به دنيا آمده بودند. دولت ويتنام جنوبي سريعا اعلام كرد كه اين ضايعات بر اثر بيماري هاي مقاربتي به وجود آمده. در همين حال، آن چهار روزنامه نيز به دليل دخالت در امور جنگي توقيف شدند. گريفيث در زمينه پنهان كاري هاي دولت ويتنام جنوبي مي گويد: گزارشات سال 1970 نيز حاكي از وجود كودكان ناقص الخلقه بود. اطفالي كه بدون چشم، پا و يا دست به دنيا مي آمدند. من هرچه در بيمارستان ها مي گشتم چيزي پيدا نمي شد جز لبخند مودبانه پرستاران. به شكل بيمارگونه اي مشكوك بودم. يك سال بعد ويتنام را بدون هيچ نشانه اي از قربانيان عامل نارنجي ترك كردم.
اما اسناد پس از جنگ نشان داد كه همان سال (1971) ارتش آمريكا سم پاشي هاي هوايي را به دليل مشاهده مواردي از آسيب قطع كرده بود.
كاوش هاي گريفيث به بعد از جنگ موكول شد: در نخستين سفر پس از جنگ بود كه با كودكان معلول مواجه شدم. اول ملاقاتي با مادر و دو دختر نابينايش داشتم. دختراني كه چشمانشان بدون شبكيه بود. سپس پسران كوچكي كه حدقه چشمانشان خالي بود و نيز كودكاني كه حتي حدقه هم نداشتند. رشد جسمي تعدادي از آن متوقف شده بود. افرادي بيست ساله در جسمي ده ساله...
عكس هاي گريفيث از آسيب ديدگان و جنين هاي عجيب الخلقه آمريكا را به شدت تكان داد. سقط جنين، تولد ده ها هزار كودك ناقص الخلقه و تولد هزاران كودك مرده بخشي از تبعات عمليات عامل نارنجي بود. وي مي گويد: زندگي براي خانواده هاي قرباني عامل نارنجي هيچگاه به شكل طبيعي خود باز نمي گردد. حس بارداري براي زنان ويتنامي تا مدت ها به مانند بازي رولت وحشتناكي شده بود. جنگ بي پاياني بين سلامتي و نقصان. گريفيث به جز پوشش خبري و افشاي عامل نارنجي به تصويرگري اجتماعي ويتنام در حال جنگ نيز پرداخته است. در بسياري از عكس هاي وي مي توان به وضوح تحليل هاي انساني و جامعه شناختي اين عكاس را مشاهده كرد؛ تفاوت ها و شكاف هاي فرهنگي ميان آمريكاييان و مردمان آرام ويتنام. نوع نگاه بالابه پايين نظاميان از نگاه تيزبين او دور نمانده است.
با خاتمه جنگ گريفيث به پوشش خبري تحولات اجتماعي ويتنام ادامه مي دهد. وي مي گويد: جامعه ويتنام دو وجهي است. از يك طرف به جامعه اي شديدا مصرف گرا تبديل شده و از طرف ديگر تشنه كسب اطلاعات از وقايع جنگ است. شما جواناني را مي بينيد كه يا در موزه ها با يادداشت برداري به دنبال كشف حقايق دوران اشغال هستند و يا در كافه هاي هانوي به بحث درباره جنگ مي پردازند.
من هيچوقت در هانوي تنها نيستم جوانان دور من جمع مي شوند و از صحت و سقم روايات جنگ مي پرسند.
اما اين كنجكاوي ها باعث نشده تا جوانان ويتنامي به مدرنيته نينديشند. در يك نظرسنجي كه توسط نشريه اي ويتنامي صورت پذيرفت هوشي مين رهبر جنگجوي ويتنام به لحاظ اهميت در درجه دوم و پس از بيل گيتس مدير مايكروسافت قرار گرفت. البته پليس هم پس از چاپ نتايج اين نظرسنجي بلافاصله آن نشريه را توقيف كرد.
وي معتقد است: حالابسياري از جوانان ويتنامي براي تحصيل به آمريكا، فرانسه و استراليا مي روند. اما در عين حال مردم سنت هاي خود را نيز پاس مي دارند. به طور مثال برنج حامل روح نياكانشان است كه به شكلي ابدي و از طريق آن زنده خواهند ماند. ويتنام پس از جنگ به چيزهاي ديگري هم نياز دارد بسياري از جوانان با روزي يك دلار جذب كارخانجات آمريكايي مستقر در ويتنام مي شوند. گريفيث در حين خبررساني از ويتنام دلبسته اين كشور حاصل خيز شده است: مردم ويتنام آرام و سرشار از زندگي اند. آنان همواره مرا متعجب ساخته اند. اميدوارم باز هم اينچنين باشد. از لحظه لحظه زندگي و كار با اين مردم لذت بردم. همين خاطرات و احساسات باعث شده تا نتيجه بگيرم كه هيچ كاري بهتر از عكاسي براي من وجود ندارد.
عکسهای اعتراضگونه او از جنگ ویتنام که در کتابش با نام «شرکت ویتنام» در سال 1971 به چاپ رسید، نقش مهمی در تنویر افکار عمومی آمریکا علیه جنگ ویتنام داشت. او در سن 72 سالگی پس از مدتی جنگیدن با بیماری سرطان، در خانه خود در لندن در گذشت.
در شرایطی که بیشتر مطبوعات آمریکا به دفاع از جنگ ویتنام میپرداختند و جانب دولت را می گرفتند، اين عکسهای فیلیپ جونز گریفیث بود که روی دیگر سکه را نشان مردم داد و پرده از واقعیتی برداشت که در ویتنام در جریان بود.
چاپ کتاب عکسهایش با عنوان جالب «شرکت ویتنام» باعث شد تا دولت ویتنام در خلال همان جنگ ویزای ورود دوباره برای او صادر نکند. رییس جمهور ویتنام در همان زمان گفت نام او در سرلیست کسانی قرار دارد که اجازه ورود به ویتنام را ندارند.
عکسهای او در برانگیختن احساسات و اعتراضات بر ضد جنگ ویتنام کمک شایانی کرد. این کتاب بار دیگر در سال ۲۰۰۱ توسط انتشارات فیدون انتشار یافت. شاید بتوان گفت این اولین بار بود که عکس های جنگ رویکردی متفاوت یافته بود و پا را فراتر از گزارش صرف جنگ نهاده بود.
مجله تایم کتاب او را بهترین و کاملترین رپرتاژ تصویری جنگ دانست که تا آن زمان به چاپ رسیده بود و کارتیه برسون در باره کتابش گفت: نقش گریفیث در عکاسی جنگ مثل نقشی است که «گویا» در نقاشی داشته است.
او در کتاب «داستانهای مگنوم» گفته است: «من روایتگری هستم با ادراکی که حقیقت را نشان میدهد به مانند یک وکیل که مدارکی را برای هیئت ژوری می آورد. سعی میکنم آنچه را که اتفاق افتاده شرح دهم.»
گریفیث خود گفته: «هانری کارتیه برسون عکاس تاثیر فراوانی بر او گذاشته است. این تاثیر در سن 16 سالگی طی برنامهای در یک باشگاه عکاسی که در باره کارتیه برسون بو د، شروع شد.»
گریفیث در سال 1936 در یک روستا در شمال ولز از مادری پرستار و پدری که کارمند شرکت راه آهن بود، به دنیا آمد، در کودکی با دوربین جعبه ای کداک مدل «برانی» که خانوادهاش داشت، به عکاسی پرداخت و خیلی زود دریافت انگار این دستگاه پاسپورتش برای ورود به مناطق دور از خانه است.
در لیورپول داروسازی خواند و همزمان به عنوان عکاس آزاد به کار می پرداخت. در سال 1961 به عنوان عکاس تمام وقت برای روزنامه آبزرور لندن مشغول به کار شد و سال بعد از آن جنگ الجزایر را عکاسی کرد.
او در همین روزنامه بود که اصول اساسی روزنامه نگاری را از «دنیس هکت» یاد گرفت. او همیشه به گریفیث میگفت به هنگام عکاسی قانون 5 دبلیو را در ذهنت داشته باش (5w's) (در فارسی می توان به آن 5 چه اساسی روزنامه نگاری گفت: چه، چرا، چه کسی، چه مکانی و چه زمانی)، خود گریفیث میگوید در میان این اصول «چرا» از همه بیشتر مورد علاقهام بود.
همین «چرا» بود که او را در سال 1966 برای عکاسی از جنگ ویتنام به بخشی دیگر از کره زمین کشاند، جایی که تا سال 1973 عکاسی از آن را ادامه داد. او چهار سال در خانه بومیان ویتنام زندگی کرد.
به خاطر نگاه ویژهاش، عکسهایش در بین رسانهها به ویژه در آمریکا مشتری چندانی نداشت و برخی اوقات او مجبور میشد از بین خرید غذا و فیلم یکی را انتخاب کند.
حتی آژانس عکس پر اعتبار مگنوم که او عضوی از آن بود، برای فروش عکسهایش به دردسر میافتاد. او حتی پول چاپ کتابش را نداشت و آن را از قبل عکاسی از ژاکلین کندی در سفرش به کامبوج تامین کرد.
جنگ ویتنام و زمانی را که او در آنجا سپری کرد، بیشترین تاثیر را بر بقیه زندگی اش گذاشت. در میان تمامی کسانی که از جنگ ویتنام عکاسی کرده اند، هیچکدام شان به خوبی گریفیث ویتنام را نمی شناختند.
معمولا عکاسان برای چنین کاری به منطقه وارد میشوند چند روزی عکاسی میکنند و بعد هم برمیگردند بی آن که بفهمند واقعا چه اتفاقی افتاده است. گریفیث اما فرهنگ، مذهب و تاریخ ویتنام را پیش از رفتن به آنجا مورد مطالعه قرار داد. برای او «چرای» ویتنام مهم بود.
فرانسیس فورد کاپولا در یکی از صحنههای فیلمش با نام «اینک آخرالزمان» محصول 1979 دقیقا یکی از عکسهای او را بازسازی کرده است.
وقتی او را «عکاس جنگ» خطاب میکردند، او تصحیح می کرد «عکاس ضد جنگ».
گریفیث در سال 1966 به عنوان عکاس همکار به آژانس عکس مگنوم پیوست و از سال 1971 عضو ثابت آن شد و به مدت 5 سال در دهه 80 در جایگاه رئیس مگنوم به فعالیت پرداخت. او در خلال ماموریتهایش برای مجلاتی نظیر لایف و جئو به 120 کشور سفر کرد.
گریفیث در سال 2005 دوباره به ویتنام برگشت و اینبار با کتاب دیگری چاپ کرد با عنوان «ویتنام در آرامش». کتابهای دیگر او عبارتند از «عنصر نارنجی» که شامل عکسهایی است از مجروحین گازهای شیمیایی و تاثیرات آن بر نسلهای دیگر، و «ادیسه تاریک».
بنا به گفته ناشر کتابهای او «گیگی گیانوزی» او به هنگام مرگ بر روی کتاب جدیدش از کامبوج مشغول به کار بود که نتوانست آن را کامل کند. همین شخص میگوید او میتوانست بنشیند و برای سوژههایش گریه کند، اما وقتی از آنها عکس میگرفت بسیار جدی و علمی کارش را انجام می داد.
مرگ گرفیث همزمان شد با پنجمین سال جنگ عراق که او در صف مخالفان آن ایستاده بود.
«توسعه طلبی آمریکایی از روی دیوانگی است.» این جمله را او در مقدمه کتابی شامل بر منتخب عکسهای جنگ عراق که خارج از نظارت ارتش آمریکا گرفته شده بود، در سال 2005 نوشته بود.
او ادامه میدهد: «یکصد هزار کشته شده عراقی در این جنگ دیده نشدند، زیرا ارتش آمریکا هرگز اجازه نداد تا این عکسها به صفحات مجلات کثافت بزند، تا تلفات کم مایه بنماید و در عوض جشن پیروزی راحتتر و بی دردسر تر مهیا شود.»
او در همایشی در شهر نیویورک در واکنش به فرهنگی که در پی عصر دیجیتال در حال ظاهر شدن است گفته بود: «براین باورم که ما به آسانی و جاهلانه بر سقوط دنیا چشم میبندیم.»
اما او همچنان اعتقاد داشت که عکاسی دیجیتال و اینترنت تغییرات مثبتی را به همراه دارد.
چهره هوگ فان اس ، در 18 فوريه سال 1969 در جزيره ماكائو. او در روز 6 ژوييه سال 1941 در هيلورسام هلند متولد شده بود. هوگ از سال 1969 تا سال 1975جنگ ويتنام را پوشش داد. هوگ فان اس ابتدا براي خبرگزاري آسوشيتدپرس كار مي كرد و سپس در يونايتد پرس انترنشنال به كار پرداخت.
عكس مشهور هوگ فان اس كه اورا فنا ناپذير كرد و به عنوان سند شكست خفت بار آمريكا در جنگ ويتنام محسوب مي شود. در اين عكس آخرين آمريكايي ها از طريق پشت بام ساختمان سازمان سيا در محوطه سفارت آمريكا كه در آن روزگار در شماره 22 خيابان جيا لونگ شهر سايگون قرار داشت ، با هلي كوپتر فرار مي كنند تا اسير نيروهاي ويت كنگ و ويتنام شمالي نشوند. امروز آدرس اين ساختمان به شماره 22 در خيابان لي تو ترونگ تغيير يافته در ضمن شهر سايگون نيز هوشي مين ويل ناميده مي شود.
يكي ديگر از عكس هاي مشهور هوگ فان اس از جنگ ويتنام. سربازان آمريكايي يك همقطار مجروح خود را حمل مي كنند در حالي كه يك سرباز ديگر در پشت درختي پناه گرفته است.
عكس ديگري كه هوگ فان اس از جنگ ويتنام و زشتي هاي اين جنگ گرفته است. تصوير يك سنگر آمريكايي ها در حالي كه تعدادي سرباز مجروح روي برانكارد ها دراز كشيده و يكي ديگر كه زخمش سطحي اما دردناك است روي زمين خيس از بارش باران نشسته و در انتظار هلي كوپتري هستند كه آنها را به بيمارستان نظامي انتقال دهد.
عكسي از زنان و كودكان ويتنامي در منطقه اي كه روزگاري جنگل انبوهي بوده اما بعد از استفاده آمريكايي ها از ماده مشهور نارنجي به بياني برهوت با درختاني بدون برگ مبدل شده است. اين عكس نيز از عكس هاي مشهور هوگ فان اس محسوب مي شود.هوگ فان اس كه از سال 1967 در هنگ كنگ سكونت گزيد علاوه بر جنگ ويتنام جنگ هاي مشهور ديگري را نيز از جمله اشغال افغانستان توسط شوروي و يا شورش مورو در فيليپين را پوشش داد. پيتر آرنت ، يكي ديگر از عكاسان جنگ ويتنام مي گويد: هوگ فان اس يكي از معدود فتوژورناليست هاي غربي بود كه علي رغم خطرات بسيار شاهد پايان جنگ ويتنام بوده و اين واقعه را براي ثبت در تاريخ با دوربينش ضبط كرد.
کپی یا استفاده از مطالب این مقاله بدون ذکر منابع اصلی آن و نقل از راسخون ممنوع است.
تذکر : تمامی منابع در پایان قسمت ششم آمده است.
/خ
به همين نحو خبرنگاري جنگ نيز صرف نظر از پوشش و انعكاس رويدادها و مناقشات، مي تواند وجوه ديگر جنگ را مورد توجه قرار دهد. تجربيات و بررسي هاي اجتماعي نشان مي دهد كه جنگ به جز گروه هاي متخاصم، گروه هاي مختلف اجتماعي را به شدت تحت تاثير قرار مي دهد. گروه هايي كه شركت مستقيمي در جنگ نداشته اما به دليل همجواري با حوزه بحران و همچنين آسيب پذيري ذاتي شان بيشترين خسارات- صدمات را متحمل مي شوند. بسياري از عكاسان خبري نيز بيش از اينكه به برخوردهاي نظامي بپردازند توجه خود را به وضعيت اجتماعي جنگ زدگان غيرنظامي معطوف مي سازند. در اينگونه، پيام نه خود جنگ بلكه نتايج و اثرات جانبي آن در نزد غيرنظاميان است كه مي تواند سال هاي سال ادامه يابد.
فعاليت هاي بي وقفه خبرنگاران در جنگ ويتنام يكي از مصاديق اينگونه خبررساني است. تاثيرگذاري خبرنگاران در ويتنام به حدي بود كه باعث برهم خوردن بسياري از معادلات استراتژيك آمريكا شد.
جيمز نچوي (Nachtway) عكاس صاحبنام آژانس مگنوم با اينكه در ويتنام حضور نداشته مي گويد: پوشش خبري عكاسان تاثير زيادي بر افكار عمومي آمريكا گذاشت. آنها بودند كه واقعيت ويتنام را نشان دادند و ثابت كردند كه نظاميان تا چه حد از سياست آمريكا دور شده اند. عكاسان باعث شدند تا اعتراضات مردمي شكل بگيرد، تاريخ تغيير كند و زودتر از شر اين جنگ خلاص شويم. من با ديدن عكس هاي ويتنام بود كه تصميم گرفتم عكاس شوم.
ادی آدامز
وی بخاطر عکس معروفی که از اعدام یک ویت کنگی غیر نظامی توسط سرتیپ نگوک لوآن در خلال جنگ ویتنام گرفت برنده جایزه پولیتزر و جایزه ورلد پرس شد. وی این عکس را در سال ۱۹۶۸ که بعنوان خبرنگار آسوشیتدپرس جنگ را پوشش میداد، گرفت و انتشار آن توسط خبرگزاری آسوشیتدپرس بازتابهای گستردهای در سطح جهانی داشت و اعتراضات فراوان مردم در نقاط مختلف جهان و از جمله آمریکا مسیر جنگ ویتنام را تغییر داد.
در جریان حمله عید تت که ویت کنگها پایگاههای آمریکاییها را در جنوب ویتنام مورد تعرض قرار دادند، چند مامور پلیس سایگون مردی را به اتهام همکاری با ویت کنگها دستگیر و دست بسته نزد ژنرال نگوک لوآن آوردند. وی نیز همانجا (بدون بررسی بیشتر یا رای دادگاه) اسلحه را به سمت سر او نشانه رفته و با شلیک گلولهای وی را کشت. آدامز که در صحنه حضور داشت مخفیانه از این رویداد عکس گرفت.
اما او چندی بعد در گفتگویی با مجله تایم از جنجال ناشی از این عکس و اقدامش ابراز تاسف کرد:
”ژنرال آن ویت کنگی را کشت، من هم ژنرال را کشتم، با دوربینم.هنوز هم عکاسی قویترین سلاح جهان است.مردم به عکاسان اطمینان دارند اما آنان به مردم دروغ میگویند، البته بدون دستکاری.آنها تنها نیمی از حقیقت اند......چیزی که عکاسها نمیگویند این است که اگر شما در آن لحظه، در آن مکان در آن روز حساس بودید و آن فرد را پس از آنکه یکی، دو تا یا سه تا آمریکایی را کشته میگرفتید چه میکردید؟ “
وی بجز جنگ ویتنام ۱۳ جنگ دیگر را نیز پوشش دادهاست.
فیلیپ جونز گریفیث
تصوير جنگ ويتنام براي بسياري از شهروندان آمريكايي، تصويري مبهم و معما گونه بود. اما عكس هاي خبرنگاراني چون گريفيث و باروز توانست بسياري از نكات حيرت آور و تكان دهنده جنگ را آشكار كند.
در يكي از مهم ترين مراحل افشاگري خبري، گريفيث با پوشش تصويري آسيب ديدگان غيرنظامي ويتنامي از حقيقتي تلخ و تكان دهنده پرده برداشت؛ عامل نارنجي
اما عامل نارنجي چه بود؟ طي جنگ، مبارزين ويت كنگ با طراحي حملاتي پراكنده و غيرمنظم خسارات سنگيني را به نيروهاي آمريكايي وارد آورده و پس از هر حمله درون جنگل ها مخفي مي شدند. جنگل هايي كه به مثابه سنگري باعث عدم دسترسي نظاميان به ويت كنگ ها مي شد. در نهايت ارتش آمريكا تصميم گرفت به سم پاشي هوايي و پي درپي و با تخريب وسيع جنگل هاي ويتنام از شر حملات مبارزين در امان بماند. هواپيماهاي نظامي با پاشيدن چهل وشش ميليون ليتر ماده سمي عامل نارنجي و آلوده كردن بيست هزار روستا باعث آسيب ديدگي شديد پنج ميليون غيرنظامي مي شدند.
عامل نارنجي حاوي ماده بسيار خطرناكي به نام دي اكسين است كه كاركردي چون هورمون دارد. اين ماده مي تواند با حمله به سلول هاي رشد كننده جنين باعث تخريب آنان شود.
گريفيث در كتاب عامل نارنجي: آسيب هاي جانبي كه در سال 2003 منتشر شد فاجعه را اينگونه تشريح مي كند: 1967 طي خبررساني جنگ ويتنام با گزارشاتي مواجه شدم كه حاكي از آسيب ديدگي يك ميليون نفر براثر استنشاق ماده اي ناشناخته بود.
البته مقامات حكومتي با رد اين گزارشات ادعا مي كردند كه اين اخبار فقط شايعه هستند دو سال بعد گريفيث با گزارش هايي از چهار مجله محلي روبه رو مي شود كه حدس و گمان هايش را قوي تر مي كرد. آن گزارشات خبر از وجود مادراني مي داد كه كودكانشان ناقص الخلقه به دنيا آمده بودند. دولت ويتنام جنوبي سريعا اعلام كرد كه اين ضايعات بر اثر بيماري هاي مقاربتي به وجود آمده. در همين حال، آن چهار روزنامه نيز به دليل دخالت در امور جنگي توقيف شدند. گريفيث در زمينه پنهان كاري هاي دولت ويتنام جنوبي مي گويد: گزارشات سال 1970 نيز حاكي از وجود كودكان ناقص الخلقه بود. اطفالي كه بدون چشم، پا و يا دست به دنيا مي آمدند. من هرچه در بيمارستان ها مي گشتم چيزي پيدا نمي شد جز لبخند مودبانه پرستاران. به شكل بيمارگونه اي مشكوك بودم. يك سال بعد ويتنام را بدون هيچ نشانه اي از قربانيان عامل نارنجي ترك كردم.
اما اسناد پس از جنگ نشان داد كه همان سال (1971) ارتش آمريكا سم پاشي هاي هوايي را به دليل مشاهده مواردي از آسيب قطع كرده بود.
كاوش هاي گريفيث به بعد از جنگ موكول شد: در نخستين سفر پس از جنگ بود كه با كودكان معلول مواجه شدم. اول ملاقاتي با مادر و دو دختر نابينايش داشتم. دختراني كه چشمانشان بدون شبكيه بود. سپس پسران كوچكي كه حدقه چشمانشان خالي بود و نيز كودكاني كه حتي حدقه هم نداشتند. رشد جسمي تعدادي از آن متوقف شده بود. افرادي بيست ساله در جسمي ده ساله...
عكس هاي گريفيث از آسيب ديدگان و جنين هاي عجيب الخلقه آمريكا را به شدت تكان داد. سقط جنين، تولد ده ها هزار كودك ناقص الخلقه و تولد هزاران كودك مرده بخشي از تبعات عمليات عامل نارنجي بود. وي مي گويد: زندگي براي خانواده هاي قرباني عامل نارنجي هيچگاه به شكل طبيعي خود باز نمي گردد. حس بارداري براي زنان ويتنامي تا مدت ها به مانند بازي رولت وحشتناكي شده بود. جنگ بي پاياني بين سلامتي و نقصان. گريفيث به جز پوشش خبري و افشاي عامل نارنجي به تصويرگري اجتماعي ويتنام در حال جنگ نيز پرداخته است. در بسياري از عكس هاي وي مي توان به وضوح تحليل هاي انساني و جامعه شناختي اين عكاس را مشاهده كرد؛ تفاوت ها و شكاف هاي فرهنگي ميان آمريكاييان و مردمان آرام ويتنام. نوع نگاه بالابه پايين نظاميان از نگاه تيزبين او دور نمانده است.
با خاتمه جنگ گريفيث به پوشش خبري تحولات اجتماعي ويتنام ادامه مي دهد. وي مي گويد: جامعه ويتنام دو وجهي است. از يك طرف به جامعه اي شديدا مصرف گرا تبديل شده و از طرف ديگر تشنه كسب اطلاعات از وقايع جنگ است. شما جواناني را مي بينيد كه يا در موزه ها با يادداشت برداري به دنبال كشف حقايق دوران اشغال هستند و يا در كافه هاي هانوي به بحث درباره جنگ مي پردازند.
من هيچوقت در هانوي تنها نيستم جوانان دور من جمع مي شوند و از صحت و سقم روايات جنگ مي پرسند.
اما اين كنجكاوي ها باعث نشده تا جوانان ويتنامي به مدرنيته نينديشند. در يك نظرسنجي كه توسط نشريه اي ويتنامي صورت پذيرفت هوشي مين رهبر جنگجوي ويتنام به لحاظ اهميت در درجه دوم و پس از بيل گيتس مدير مايكروسافت قرار گرفت. البته پليس هم پس از چاپ نتايج اين نظرسنجي بلافاصله آن نشريه را توقيف كرد.
وي معتقد است: حالابسياري از جوانان ويتنامي براي تحصيل به آمريكا، فرانسه و استراليا مي روند. اما در عين حال مردم سنت هاي خود را نيز پاس مي دارند. به طور مثال برنج حامل روح نياكانشان است كه به شكلي ابدي و از طريق آن زنده خواهند ماند. ويتنام پس از جنگ به چيزهاي ديگري هم نياز دارد بسياري از جوانان با روزي يك دلار جذب كارخانجات آمريكايي مستقر در ويتنام مي شوند. گريفيث در حين خبررساني از ويتنام دلبسته اين كشور حاصل خيز شده است: مردم ويتنام آرام و سرشار از زندگي اند. آنان همواره مرا متعجب ساخته اند. اميدوارم باز هم اينچنين باشد. از لحظه لحظه زندگي و كار با اين مردم لذت بردم. همين خاطرات و احساسات باعث شده تا نتيجه بگيرم كه هيچ كاري بهتر از عكاسي براي من وجود ندارد.
عکسهای اعتراضگونه او از جنگ ویتنام که در کتابش با نام «شرکت ویتنام» در سال 1971 به چاپ رسید، نقش مهمی در تنویر افکار عمومی آمریکا علیه جنگ ویتنام داشت. او در سن 72 سالگی پس از مدتی جنگیدن با بیماری سرطان، در خانه خود در لندن در گذشت.
در شرایطی که بیشتر مطبوعات آمریکا به دفاع از جنگ ویتنام میپرداختند و جانب دولت را می گرفتند، اين عکسهای فیلیپ جونز گریفیث بود که روی دیگر سکه را نشان مردم داد و پرده از واقعیتی برداشت که در ویتنام در جریان بود.
چاپ کتاب عکسهایش با عنوان جالب «شرکت ویتنام» باعث شد تا دولت ویتنام در خلال همان جنگ ویزای ورود دوباره برای او صادر نکند. رییس جمهور ویتنام در همان زمان گفت نام او در سرلیست کسانی قرار دارد که اجازه ورود به ویتنام را ندارند.
عکسهای او در برانگیختن احساسات و اعتراضات بر ضد جنگ ویتنام کمک شایانی کرد. این کتاب بار دیگر در سال ۲۰۰۱ توسط انتشارات فیدون انتشار یافت. شاید بتوان گفت این اولین بار بود که عکس های جنگ رویکردی متفاوت یافته بود و پا را فراتر از گزارش صرف جنگ نهاده بود.
مجله تایم کتاب او را بهترین و کاملترین رپرتاژ تصویری جنگ دانست که تا آن زمان به چاپ رسیده بود و کارتیه برسون در باره کتابش گفت: نقش گریفیث در عکاسی جنگ مثل نقشی است که «گویا» در نقاشی داشته است.
او در کتاب «داستانهای مگنوم» گفته است: «من روایتگری هستم با ادراکی که حقیقت را نشان میدهد به مانند یک وکیل که مدارکی را برای هیئت ژوری می آورد. سعی میکنم آنچه را که اتفاق افتاده شرح دهم.»
گریفیث خود گفته: «هانری کارتیه برسون عکاس تاثیر فراوانی بر او گذاشته است. این تاثیر در سن 16 سالگی طی برنامهای در یک باشگاه عکاسی که در باره کارتیه برسون بو د، شروع شد.»
گریفیث در سال 1936 در یک روستا در شمال ولز از مادری پرستار و پدری که کارمند شرکت راه آهن بود، به دنیا آمد، در کودکی با دوربین جعبه ای کداک مدل «برانی» که خانوادهاش داشت، به عکاسی پرداخت و خیلی زود دریافت انگار این دستگاه پاسپورتش برای ورود به مناطق دور از خانه است.
در لیورپول داروسازی خواند و همزمان به عنوان عکاس آزاد به کار می پرداخت. در سال 1961 به عنوان عکاس تمام وقت برای روزنامه آبزرور لندن مشغول به کار شد و سال بعد از آن جنگ الجزایر را عکاسی کرد.
او در همین روزنامه بود که اصول اساسی روزنامه نگاری را از «دنیس هکت» یاد گرفت. او همیشه به گریفیث میگفت به هنگام عکاسی قانون 5 دبلیو را در ذهنت داشته باش (5w's) (در فارسی می توان به آن 5 چه اساسی روزنامه نگاری گفت: چه، چرا، چه کسی، چه مکانی و چه زمانی)، خود گریفیث میگوید در میان این اصول «چرا» از همه بیشتر مورد علاقهام بود.
همین «چرا» بود که او را در سال 1966 برای عکاسی از جنگ ویتنام به بخشی دیگر از کره زمین کشاند، جایی که تا سال 1973 عکاسی از آن را ادامه داد. او چهار سال در خانه بومیان ویتنام زندگی کرد.
به خاطر نگاه ویژهاش، عکسهایش در بین رسانهها به ویژه در آمریکا مشتری چندانی نداشت و برخی اوقات او مجبور میشد از بین خرید غذا و فیلم یکی را انتخاب کند.
حتی آژانس عکس پر اعتبار مگنوم که او عضوی از آن بود، برای فروش عکسهایش به دردسر میافتاد. او حتی پول چاپ کتابش را نداشت و آن را از قبل عکاسی از ژاکلین کندی در سفرش به کامبوج تامین کرد.
جنگ ویتنام و زمانی را که او در آنجا سپری کرد، بیشترین تاثیر را بر بقیه زندگی اش گذاشت. در میان تمامی کسانی که از جنگ ویتنام عکاسی کرده اند، هیچکدام شان به خوبی گریفیث ویتنام را نمی شناختند.
معمولا عکاسان برای چنین کاری به منطقه وارد میشوند چند روزی عکاسی میکنند و بعد هم برمیگردند بی آن که بفهمند واقعا چه اتفاقی افتاده است. گریفیث اما فرهنگ، مذهب و تاریخ ویتنام را پیش از رفتن به آنجا مورد مطالعه قرار داد. برای او «چرای» ویتنام مهم بود.
فرانسیس فورد کاپولا در یکی از صحنههای فیلمش با نام «اینک آخرالزمان» محصول 1979 دقیقا یکی از عکسهای او را بازسازی کرده است.
وقتی او را «عکاس جنگ» خطاب میکردند، او تصحیح می کرد «عکاس ضد جنگ».
گریفیث در سال 1966 به عنوان عکاس همکار به آژانس عکس مگنوم پیوست و از سال 1971 عضو ثابت آن شد و به مدت 5 سال در دهه 80 در جایگاه رئیس مگنوم به فعالیت پرداخت. او در خلال ماموریتهایش برای مجلاتی نظیر لایف و جئو به 120 کشور سفر کرد.
گریفیث در سال 2005 دوباره به ویتنام برگشت و اینبار با کتاب دیگری چاپ کرد با عنوان «ویتنام در آرامش». کتابهای دیگر او عبارتند از «عنصر نارنجی» که شامل عکسهایی است از مجروحین گازهای شیمیایی و تاثیرات آن بر نسلهای دیگر، و «ادیسه تاریک».
بنا به گفته ناشر کتابهای او «گیگی گیانوزی» او به هنگام مرگ بر روی کتاب جدیدش از کامبوج مشغول به کار بود که نتوانست آن را کامل کند. همین شخص میگوید او میتوانست بنشیند و برای سوژههایش گریه کند، اما وقتی از آنها عکس میگرفت بسیار جدی و علمی کارش را انجام می داد.
مرگ گرفیث همزمان شد با پنجمین سال جنگ عراق که او در صف مخالفان آن ایستاده بود.
«توسعه طلبی آمریکایی از روی دیوانگی است.» این جمله را او در مقدمه کتابی شامل بر منتخب عکسهای جنگ عراق که خارج از نظارت ارتش آمریکا گرفته شده بود، در سال 2005 نوشته بود.
او ادامه میدهد: «یکصد هزار کشته شده عراقی در این جنگ دیده نشدند، زیرا ارتش آمریکا هرگز اجازه نداد تا این عکسها به صفحات مجلات کثافت بزند، تا تلفات کم مایه بنماید و در عوض جشن پیروزی راحتتر و بی دردسر تر مهیا شود.»
او در همایشی در شهر نیویورک در واکنش به فرهنگی که در پی عصر دیجیتال در حال ظاهر شدن است گفته بود: «براین باورم که ما به آسانی و جاهلانه بر سقوط دنیا چشم میبندیم.»
اما او همچنان اعتقاد داشت که عکاسی دیجیتال و اینترنت تغییرات مثبتی را به همراه دارد.
کتاب شرکت تاریک
کتاب ادیسه تاریک
عكاس جاودان سقوط سايگون
چهره هوگ فان اس ، در 18 فوريه سال 1969 در جزيره ماكائو. او در روز 6 ژوييه سال 1941 در هيلورسام هلند متولد شده بود. هوگ از سال 1969 تا سال 1975جنگ ويتنام را پوشش داد. هوگ فان اس ابتدا براي خبرگزاري آسوشيتدپرس كار مي كرد و سپس در يونايتد پرس انترنشنال به كار پرداخت.
عكس مشهور هوگ فان اس كه اورا فنا ناپذير كرد و به عنوان سند شكست خفت بار آمريكا در جنگ ويتنام محسوب مي شود. در اين عكس آخرين آمريكايي ها از طريق پشت بام ساختمان سازمان سيا در محوطه سفارت آمريكا كه در آن روزگار در شماره 22 خيابان جيا لونگ شهر سايگون قرار داشت ، با هلي كوپتر فرار مي كنند تا اسير نيروهاي ويت كنگ و ويتنام شمالي نشوند. امروز آدرس اين ساختمان به شماره 22 در خيابان لي تو ترونگ تغيير يافته در ضمن شهر سايگون نيز هوشي مين ويل ناميده مي شود.
يكي ديگر از عكس هاي مشهور هوگ فان اس از جنگ ويتنام. سربازان آمريكايي يك همقطار مجروح خود را حمل مي كنند در حالي كه يك سرباز ديگر در پشت درختي پناه گرفته است.
عكس ديگري كه هوگ فان اس از جنگ ويتنام و زشتي هاي اين جنگ گرفته است. تصوير يك سنگر آمريكايي ها در حالي كه تعدادي سرباز مجروح روي برانكارد ها دراز كشيده و يكي ديگر كه زخمش سطحي اما دردناك است روي زمين خيس از بارش باران نشسته و در انتظار هلي كوپتري هستند كه آنها را به بيمارستان نظامي انتقال دهد.
عكسي از زنان و كودكان ويتنامي در منطقه اي كه روزگاري جنگل انبوهي بوده اما بعد از استفاده آمريكايي ها از ماده مشهور نارنجي به بياني برهوت با درختاني بدون برگ مبدل شده است. اين عكس نيز از عكس هاي مشهور هوگ فان اس محسوب مي شود.هوگ فان اس كه از سال 1967 در هنگ كنگ سكونت گزيد علاوه بر جنگ ويتنام جنگ هاي مشهور ديگري را نيز از جمله اشغال افغانستان توسط شوروي و يا شورش مورو در فيليپين را پوشش داد. پيتر آرنت ، يكي ديگر از عكاسان جنگ ويتنام مي گويد: هوگ فان اس يكي از معدود فتوژورناليست هاي غربي بود كه علي رغم خطرات بسيار شاهد پايان جنگ ويتنام بوده و اين واقعه را براي ثبت در تاريخ با دوربينش ضبط كرد.
کپی یا استفاده از مطالب این مقاله بدون ذکر منابع اصلی آن و نقل از راسخون ممنوع است.
تذکر : تمامی منابع در پایان قسمت ششم آمده است.
/خ