خودسازی و تهذیب نفس (1)

«خودسازی» به معنای شناخت معارف، ایجاد ملکات و انجام افعالی است که کمالِ شناخته شده برای «خود» را پدید می‎آورند. درک ما از خودسازی، وابستگی کامل به شناخت ما از ماهیتِ «خود» و کمال مطلوب آن دارد؛ پس خودشناسی مقدمه اجتناب ناپذیر خودسازی است. «خود» آن چنان که با کمک درون بینی شناخته شد، موجودی است با مجموعه ای از تواناییها و گرایشها که کمال آن قرب خداوند است. این کمال از طریق اصلاح روابط مختلف انسان به دست
شنبه، 27 تير 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خودسازی و تهذیب نفس (1)
خودسازی و تهذیب نفس(1)
خودسازی و تهذیب نفس (1)
 
نویسنده: محمد فتحعلی خانی

 

تعریف خودسازی

«خودسازی» به معنای شناخت معارف، ایجاد ملکات و انجام افعالی است که کمالِ شناخته شده برای «خود» را پدید می‎آورند.
درک ما از خودسازی، وابستگی کامل به شناخت ما از ماهیتِ «خود» و کمال مطلوب آن دارد؛ پس خودشناسی مقدمه اجتناب ناپذیر خودسازی است. «خود» آن چنان که با کمک درون بینی شناخته شد، موجودی است با مجموعه ای از تواناییها و گرایشها که کمال آن قرب خداوند است. این کمال از طریق اصلاح روابط مختلف انسان به دست می آید. بنابراین، خودسازی مجموعه اعمالی است که برای اصلاح روابط خود انجام می دهیم تا به قرب خداوند نایل شویم. دسته ای از این اعمال، کسب شناختهای ضروری برای تقرب به خداوند است و دسته ای دیگر، عمل به وظایف اخلاقی و تکالیف شرعی است. در این قسمت، مراحل و روشهای عام خودسازی را مطرح خواهیم کرد.

اهمیت خودسازی

اهمیت خودسازی امری واضح است، زیرا غایت خودسازی، نجات از هلاکت و توفیق به قرب خداوند است. هر انسان خردمندی که به خداوند و جهان آخرت اعتقاد دارد و رستگاری انسان را به درستی عقاید و نیکی اعمال و ملکات او می داند، حکم می کند که تلاش برای رستگاری، یگانه کاری است که شایسته است همه زندگی وقف آن شود. نجات از عذاب آخرت، جز با خودسازی و تسلط بر خویشتن امکانپذیر نیست. امام صادق ـ علیه السّلام ـ می فرمایند:
من ملک نفسه اذا رغب و اذا رهب و اذا اشتهی و اذا غضب حرّم الله جسده علی النار؛[1]
کسی که چون نفسش روی می آورد و چون می گریزد و چون شهوت می یابد و چون خشم می گیرد مالک آن است، )و بر آن تسلط دارد( خداوند بدن او را بر آتش حرام می کند.
چیرگی بر نفس کار آسانی نیست. باید با نفس چون دشمن مجاهده کرد:
و اجعَلْ نَفْسَکَ عَدُوّاً تُجاهِدُه؛[2]
نفست را چون دشمنی شمار که با آن جنگ می کنی.
نفس، دشمن ترین دشمنان است، پس باید هوشیار و آماده در برابرش ایستاد: «اَعْدی عَدُوِّّکَ نَفْسُکَ الَّتی بَینَ جَنْبَیْکَ»[3] نفس دشمن بزرگ انسان است، زیرا فریب بزرگترین دشمن و زیرک ترین دشمن را خورده است. او همنشین و عامل شیطان و دشمن خانگی ماست:
اُوصیکُم بِتَقْوَی اللهِ الَّذی اَعْذَر بما أَنْذَر وَ احْتَجَّ بِما نَهَجَ و حَذَّرَکُم عَدُوّاً نَفَذَ فی الصُّدُورِ خَفِیّاً و نَفَثَ فی الاذان نَجیّاً فَاَضَلّ و أَرْدی، وَ وَعَدَ فَمَنّی، وَ زَیَّنَ سَیِئاتِ الْجَرائِمِ وَ هَوَّنَ مُوبِقاتِ الْعَظائِمِ، حَتّی اِذا اسْتَدْرَجَ قَرینَتَهُ وَ اسْتَغْلَقَ رَهینَتَهُ أَنْکَرَ ما زَیَّنَ وَ اسْتَعْظَمَ ما هَوَّنَ وَ حَذَّرَ ما امَّن؛[4]
شما را به تقوای الهی توصیه می کنم، که با بیمهایی که داده جای عذری نگذارده و با راهی که پیش پا نهاده حجت را تمام کرده و شما را از دشمنی بیم داد که پنهانی در سینه ها راه یافته، و رازگویان در گوشها می دمد تا آدمی را گمراه کند و تباه سازد و وعده دهد و او را به دام هوس اندازد. زشتی گناهان را در دیده او بیاراید و گناهان بزرگ را کوچک نماید (نشان دهد)؛ هنگامی که همنشین خود را فریب داد (نفس انسان را فریب داد) و راه گریز را بر او بست، ناگاه آنچه را آراسته بود منکر شد و آنچه را کوچک نموده بود بزرگ داشت و از انجام آنچه ایمنی داده بود بر حذر داشت.
بی جهت نیست که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ جهاد نفس را جهاداکبر خوانده و فاتحان نبرد نظامی را به نبرد بزرگ با نفس فراخوانده است.

زمان خودسازی

خودسازی به عنوان یک فریضه عقلی در همه ادوار زندگی واجب است و در هیچ لحظه ای از عمر نباید آن را ترک گفت؛ زیرا وعید پروردگار وحشتناک و وعده های نعیم او بسیار بزرگ است. سهولت خودسازی، در همه دورانهای زندگی به یک اندازه نیست. کسی که دوران جوانی را سپری کرده و در میانسالی به گناهِ غفلت خو کرده، به دشواری می تواند کام خود را از لذات حرام محروم سازد. دشوارتر اینکه، خروج او از غفلت کار آسانی نیست و چون غافل است درد خود را نمی داند تا به درمان آن روی آورد. حتی اگر غفلت او را رها کند، توان او در ساختن حال و آینده اندک شده و نمی تواند به راحتی با گذشته خود وداع نماید.
این دشواری را هم عقل گواهی می دهد و هم تجارب مربیان اخلاق و هادیان طریق رستگاری آن را تأیید می کند. روایات نیز به ما اطمینان می دهند که دوره نوجوانی و جوانی بهترین سالهای خودسازی است.
گواهی عقل به دشوار بودن خودسازی پس از دوره جوانی و سهل بودن آن در دوره نوجوانی و جوانی، از آن روست که خودسازی متوقف بر شناخت، ایمان و عمل است. و آموختن در سنین پایین آسانتر است. همچنین ایمان در قلب سالم وارد می شود و قلب نوجوان سالم تر و آماده تر است. عمل نیز نیازمند تکرار و تمرین برای پیدایش عادات صحیح است و یافتن مهارت عملی در دوران بعد از جوانی، به آسانی تحصیل نمی شود.
تجارب مربیان اخلاق و مهذّبان نفوس را از زبان نفس مهذّب و روح قدسی امام خمینی ـ قدس سرّه ـ می شنویم:
شما تا جوان هستید می توانید کاری انجام دهید، تا نیرو و اراده جوانی دارید می توانید هواهای نفسانی، مشتهیات دنیایی و خواسته های حیوانی را از خود دور سازید؛ ولی اگر در جوانی به فکر اصلاح و ساختن خود نباشید دیگر در پیری کار از کار گذشته است. تا جوانید کاری کنید. نگذارید پیر و فرسوده شوید. قلب جوان لطیف و ملکوتی است و انگیزه های فساد در آن ضعیف می باشد؛ لیکن هر چه سن بالا رود ریشه گناه در قلب قوی تر و محکم تر می گردد تا جایی که کندن آن از دل ممکن نیست.[5]
از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ نقل شده است:
مَنْ تَعَلَّمَ فی شَبابِهِ کان بِمَنْزِلَةِ الرَّسْمِ فی الْحَجَرِ وَ مَنْ تَعَلَّمَ وَ هُوَ کَبیرٌ کانَ بِمَنْزِلَةِ الکِتابِ علی وَجْهِ الْماءِ؛[6]
کسی که در جوانی بیاموزد )علم او( همچون نقش زده بر سنگ )ماندگار( است و کسی که در حالی که پیر است بیاموزد )علم او( همچون نوشته بر آب است.
این روایت بیان می کند که کسب معارف در جوانی آسانتر و ماندگارتر است. از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ روایت شده است:
اوصیکم بالشبان خیراً فانهم ارق افئدة ان الله بعثنی بشیراً و نذیراً فحالفنی الشبان و خالفنی الشیوخ. ثم قرأ: «فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ»؛
شما را به نیکی درباره جوانان سفارش می کنم، زیرا آنان قلب نرمتری دارند. خداوند مرا به پیامبری برانگیخت تا مردم را نوید و انذار دهم پس جوانان با من پیمان بستند، ولی پیران با من مخالفت کردند. سپس این آیه را قرائت فرمود: زمان طولانی بر آنها گذشت و دلهایشان سخت گردید.
این روایت به نرمی دل جوانان تأکید می کند، هر چه قلب نرمتر باشد، پذیرش ایمان سهل تر است. از امام صادق ـ علیه السّلام ـ روایت شده است:
مَنْ قَرَأَ الْقُرآنَ وَ هُوَ شابٌّ مُؤْمِنٌ اِخْتَلَطَ الْقُرآنُ بِلَحْمِهِ وَ دَمهِ؛[7]
کسی که قرآن را در جوانی قرائت کند، قرآن با گوشت و خون او آمیخته می شود.
این تأثیر ناشی از آمادگی روحی و صفای دل جوان است.
امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ خطاب به فرزند خود می فرمایند:
و انما قلب الحدث کالارض الخالیه ما القی فیها من شیء قبلته. فبادرتک بالادب قبل ان یقسو قلبک و یشتغل لُبُّک؛
و دل جوان همچون زمین ناکشته است، هرچه در آن کشت کنند بپذیرد، پس به ادب آموختنت پرداختم پیش از آنکه دلت سخت شود و خردت سرگرم چیزهای دیگر شود.[8]
امام علی ـ علیه السّلام ـ در این نامه پذیرندگی و صفای دل جوان و آمادگی عقل او را مورد توجه قرار داده و اقدام به تربیت را در این سنین مؤثرتر دانسته است.

پی نوشت :

[1] . وسائل الشیعة، ج 11، ص 123.
[2] . همان.
[3] . بحار الانوار، کتاب الایمان و الکفر، باب مراتب النفس عدم الاعتماد علیها، حدیث 1.
[4] . نهج البلاغه، الخطبه 83.
[5] . مبارزه بانفس یا جهاد اکبر، ص 85.
[6] . سفینة البحار، مادة شبب.
[7] . الحیاة، ج 2، ص 164.
[8] . نهج البلاغه، الرسائل، 31.

منبع:آموزه های بنیادین علم اخلاق ، ج 2، ص 87



مقالات مرتبط
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط