کي نامبردار فرخنده شاه

سوي گاه بازآمد از رزمگاه کي نامبردار فرخنده شاه سوي کشور نامور کش سپاه به بستور گفتا که فردا پگاه بزد کوس و لشکر بنه بر نهاد بيامد سپهبد هم از بامداد
چهارشنبه، 31 تير 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کي نامبردار فرخنده شاه
کي نامبردار فرخنده شاه
کي نامبردار فرخنده شاه

شاعر : دقيقي

سوي گاه بازآمد از رزمگاه کي نامبردار فرخنده شاه
سوي کشور نامور کش سپاه به بستور گفتا که فردا پگاه
بزد کوس و لشکر بنه بر نهاد بيامد سپهبد هم از بامداد
همه خيره دل گشته و جنگجوي به ايران زمين باز کردند روي
نماندند از خواسته نيز چيز همه خستگان را ببردند نيز
به دانا پزشکان سپردندشان به ايران زمين باز بردندشان
به پور مهين داد فرخ هماي چو شاه جهان باز شد باز جاي
عجم را چنين بود آيين و داد سپه را به بستور فرخنده داد
سواران جنگي و نيزه گزار بدادش از آزادگان ده هزار
يکي تا برشاه توران بتاز بفرمود وگفت اي گورزمساز
بکش هر ک يابي به کين پدر به ايتاش و خلخ ستان بر گذر
بدادش همه بي‌مر و بي‌شمار ز هر چيز بايست بردش به کار
و شاه جهان از بر تخت و گاه هم آنگاه بستور برد آن سپاه
سپه را همه يکسره بار داد نشست وکيي تاج بر سر نهاد
سپه را همه کرد آراسته در گنج بگشاد وز خواسته
کسي را نماند ايچ ناداده چيز سران را همه شهرها داد نيز
کرا پايه بايست پايه نهاد کرا پادشاهي سزا بد بداد
سوي خانهاشان فرستاد باز چو اندر خور کارشان داد ساز
به کاخ شهنشاهي اندر نشست خراميد برگاه و باره ببست
برو عود و عنبر همي سوختند بفرمود تا آذر افروختند
همه هيزمش عود و عنبرش خاک زمينش بکردند از زر پاک
پسش خان گشتاسپبان نام کرد همه کاخ را کار اندام کرد
بدادند جاماسپ را موبدش بفرمود تا بردر گنبدش
که ما را خداوند يافه نهشت سوي مرز دارانش نامه نوشت
کيان را به هر جاي پيروز کرد شبان شده تيره‌مان روز کرد
چنين است کار جهان آفرين به نفرين شد ارجاسپ ناآفرين
گزيتي به آذر پرستان دهيد چو پيروزي شاهتان بشنويد
که فرخ شد آن شاه و ارجاسپ شوم چو آگاه شد قيصر آن شاه روم
غلامان و اسپان آراسته فرسته فرستاد باخواسته
گزيتش بدادند شاهان سند شه بت‌پرستان و رايان هند


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما