شجرةالدر نخستین سلطان زن در دوره اسلامی مصر

دهه دوم قرن هفتم هجری برای صفحات شرقی قلمرو خلافت، خاصه حوزه ماوراءالنهر و خراسان بزرگ دوره غم، اندوه، قتل و ویرانی بوده است، چه در این دوره، موج اول ایلغار مغول به رهبری چنگیزخان و مصادیق بارز آن (آمدن، کشتن، بردن، سوختن، رفتن) حادث گردید.
چهارشنبه، 11 مهر 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شجرةالدر نخستین سلطان زن در دوره اسلامی مصر
نگاهی به نقش او در قدرت‌بخشی ممالیک به عنوان نیروی بازدارنده‌ی صلیبی و مغولی
 

 چکیده 
دهه دوم قرن هفتم هجری برای صفحات شرقی قلمرو خلافت، خاصه حوزه ماوراءالنهر و خراسان بزرگ دوره غم، اندوه، قتل و ویرانی بوده است، چه در این دوره، موج اول ایلغار مغول به رهبری چنگیزخان و مصادیق بارز آن (آمدن، کشتن، بردن، سوختن، رفتن) حادث گردید. موج دوم ایلغار مغول به رهبری هلاکو در سال 654ق. آغاز گردید. در سال‌های منتهی به این حمله، بغداد در احتضار سیاسی به سر می‌برد و خلیفه، مرد دین و سیاست هیچگونه تدبیر و طرحی برای مقابله و غلبه بر اوضاع بحران زده قلمرو خود نداشت. وضع مصر در این دوره با بغداد کاملاً متفاوت بود. چه، در اواخر نیمه اول قرن هفتم هجری ام‌خلیل شجرةالدر بیوه الملک الصالح ایوبی توانست بر اریکه قدرت فرتوت و پیر ایوبیان تکیه زند. (648 ق.) و با هوشیاری و درایت سیاسی تحسین برانگیز به عنوان حلقه‌ای مهم در انتقال آرام و بدون خونریزی قدرت از ایوبی‌ها به ممالیک، ضمن دفع خطر صلیبی‌ها و ناکام ساختن آنها در رسیدن به هدف خود یعنی تصرف کامل مصر به ایجاد بستری مناسب برای تکوین یک دولت مقتدر اقدام نماید. این دولت در آینده توانست در مقابل تهاجم مغول ایستادگی کند. مصداق اقدامات شجرةالدر که او را نخستین زن حاکم مصر در دوره اسلامی دانسته‌اند، نشان داد که در آن شرایط حساس پیش آمده بین دو دوره تهاجم مغولان، در حالی که برای مقابله با دشمنان خارجی و بهبود اوضاع از سوی مردانی نظیر حکام ایوبی مصر و شام و المستعصم بامرالله خلیفه عباسی و سلطان محمد خوارزمشاه تدبیری اندیشیده نشده است، زنان در عرصه‌های بحرانی به عنوان عاملی تأثیرگذار ظاهر شوند. در این یافته نگاری سعی می‌شود به تبیین دورنمایی از اوضاع جهان اسلام در قرن هفتم هجری و چگونگی به قدرت رسیدن شجره‌الدر در مصر و اقدامات و نقش سیاسی او که در قدرت بخشی دولت ممالیک و موفقیت آنها در مقابله با صلیبیان و سپس شکست دادن مغولان بی‌تأثیر نبود، پرداخته شود.

تعداد کلمات: 3771/ تخمین زمان مطالعه: 7دقیقه

شجرةالدر نخستین سلطان زن در دوره اسلامی مصر 

نویسنده: بهار قیّم(1)

 دورنمایی از فضای سیاسی جهان اسلام در قرن هفتم هجری 

ماوراءالنهر و بغداد: قرن هفتم هجری که دوران ظهور و افول قدرت شجرةالدر در مصر بود، بر حساس‌ترین دوره تحولات سیاسی جهان اسلام منطبق است. بررسی و معرفی عملکرد توأم با خطای رجال صاحب نقش و پیامدهای ناگوار سیاسی - اجتماعی حاصل از آن و مقایسه و مقارنه آنها با عملکرد شجرةالدّر در آن شرایط حساس، ما را در شناخت بیشتر و بهتر تأثیر شجرةالدّر در تحکیم قدرت مسلمانان مصر و دفع تهاجم خارجی یاری می‌دهد. اگر بخواهیم بر مبنای منابع و متون تاریخی، تصویری کلی از جغرافیای سیاسی جهان اسلام در قرن هفتم هجری (آستانه تهاجم مغول) ترسیم کنیم، در آن صورت یک مدل متکاثر و درعین حال ناهمگون (در مقوله عدم وحدت سیاسی) به دست خواهد آمد. دولت خوارزمشاهیان و مناسبات آن با سایر ممالک اسلامی مصداق بارزی از وجود انفکاک و تضاد سیاسی در قلمرو شرقی خلافت در قرن هفتم هجری بوده است. (2)

اگر بگوییم سقوط دولت خوارزمشاهی، علیرغم قدرت نظامی و اقتصادی آن، پیش‌تر از ضعف مدیریت سیاسی سلطان محمد خوارزمشاه و عملکرد پر از اشتباه او ناشی می‌شد تا علاقه ذاتی چنگیزخان به توسعه‌طلبی ارضی، به خطا نرفته‌ایم. محمد خوارزمشاه ضمن داشتن روابط تیره و بعضاً ستیزنده با حکومت‌های مسلمان اطراف خود، (3) با خلیفه‌ی عباسی، الناصرالدین الله (575-622ق.) نیز به شدت اصطکاک پیدا کرد و تا سطح حذف نام خلیفه عباسی از خطبه (4) و بلکه تا مرحله خلع خلیفه و تعیین خلیفه جدید از سادات حسینی پیش رفت. (5) همچین سلطان محمد نتوانست از قدرت مغولان که در آن زمان بر چین مسلط شده بودند، ارزیابی درستی به عمل آورد و حتی بعد از تحریک مغولان به حمله بر قلمرو جهان اسلام به وسیله کشتن بازرگانان مغولی و سفرای تام‌الاختیار چنگیزخان که صاحب کتاب جامع‌التواریخ به حق این عمل را ناشی از بی‌فکری و بی‌تدبیری او معرفی کرده، (6) نتوانست اقدامی که در خور اطلاق لفظ سلطان دوراندیش بر او باشد، انجام دهد. مزید بر آن، در آن شرایط حساس که مغولان به سوی ماوراءالنهر پیش تاخته بودند، عجز خود را در عدم اتخاد یک تاکتیک نظامی واحد برای مقابله با ایلغار مغول نشان داد، (7) در نتیجه مغولان با بهره‌گیری از شرایط موجود بر ماوارءالنهر خراسان بزرگ و نواحی مرکزی ایران به عنوان بخشی مهم از جهان اسلام دست یازیدند.

موج دوم تهاجم مغولان در سال با 654 ق. با هدف براندازی خلافت عباسی و اسماعیلیان و رسیدن به مدیترانه شرقی آغاز گردید. خلافت عباسی بعد از مرگ الناصرالدین الله (622 ق.) عملاً از داشتن یک خلیفه مقتدر و با کفایت که در آن شرایط حساس اقدامی مؤثر انجام دهد، محروم شده بود. تصویری که منابع کلاسیک اسلامی از المستعصم بالله (640- 656ق.) آخرین خلیفه‌ی عباسی بغداد برای ما ارائه می‌دهند، به نوعی حکایت از بی‌لیاقتی خلیفه مسلمین در تمشیت امور می‌کند. این منابع از یک سو المستعصم را مردی خیرخواه، متدین، حفاظت کننده قرآن و نرم‌خو و همانند پدر متمسک به روش سنت دانسته‌اند، (8) بدون آن که از جایگاه جهاد در برابر هجوم دشمن مشرک در روش سنت اشاره کنند و از سوی دیگر از تسلط اصحاب و یاران نادان و فرومایه بر او خبر می‌دهند، (9) به گونه‌ای که حتی آمدن هولاکوخان مغول به قول صاحب الفخری عزم خلیفه مسلمین را تکان نداد و همت او را بیدار نکرد و از سوی او همواره اعمال و درماندگی به ظهور می‌رسید. (10)
 

 شام و مصر 

در قرن هفتم هجری شام و مصر به لحاظ سیاسی وضعی مطلوب‌تر از بین‌النهرین و ایران نداشتند. صلیبیان در اواخر قرن پنجم هجری بیت‌المقدس را تصرف کرده بودند (492 ق./1098 م). ظهور مقتدراله صلاح‌الدین ایوبی (567- 589ق.) و شکست صلیبیان در نبرد معروف حطین (583 ق. /1187 م) و بازپس‌گیری مجدد بیت‌المقدس، منجر به ایجاد وحدت سیاسی قلمرو جغرافیایی وسیعی گشت که مصر و شام را شامل می‌شده است و از جهت شمال از موصل و حلب آغاز و تا نوبه (سودان) و یمن در جنوب امتداد می‌یافت. (11) با مرگ، صلاح‌الدین ایوبی (589 ق.)، امپراطوری ایوبیان دچار انقسام گردید. (12) از آن پس و تا ظهور شجره‌الدر (647 ق.)، در طول این شش دهه، شکل غالب تاریخ ایوبیان را منازعات و درگیری‌های داخلی خاندان ایوبی تشکیل می‌دهد. در این کشمکش‌ها برخی از برادران بر علیه برادران دیگر خود متحد می‌شدند. کار این اتحادیه‌ها بالا گرفت و شکل خطرناکی یافت، زیرا مشاهده می‌شود که گروهی از ایوبیان به اتحاد با صلیبی‌ها بر علیه گروه دیگری از ایوبیان، اقدام کردند.

در مقابل، تعداد صلیبیان در این دوره به طور فزاینده‌ای افزایش یافت. این مسأله متأثر از موج مهاجرت جدید فرنگیان از مناطق سیسیل و ماورای سیسیل به سوی مناطق شام مانند عکا و صور در سال 625 ق، بوده است. (13)

اتحاد ثلاثی الملک الصالح اسماعیل (حاکم دمشق)، الملک المنصور (حاکم حمص) والملک الناصر داوود، علیه الملک الصالح نجم‌الدین ایوب (حاکم مصر) نمونه‌ای از این پیمان‌ها است، که منجر به تسلیم مسالمت‌آمیز بیت المقدس، طبریه و عسقلان به صلیبیان شد، (14) گرچه بعد از مدتی مسلمانان با کمک قوای خوارزمیان، بیت المقدس را بار دیگر از چنگ صلیبی‌ها خارج کردند، (15) اما استمرار ستیز در جامعه مسلمان مصر و شام فرصت و بستر مناسبی را برای صلیبیان مهیا کرد تا ضمن آن، برای تصرف مصر که در آن وقت به مثابه قلب دولت مسلمین در آن سامان به شمار می‌آمد، اقدام کنند و آرزوی دیرینه خود را که فکر غالب اروپای مسیحی در اواسط قرن دوازدهم میلادی بود، تحقق بخشند. (16) در سال 647 ق. قوای فرانسوی صلیبی‌ها به رهبری لوئی نهم به قصد تصرف مصر از فرانسه وارد قبرس و سپس به سوی سواحل شمالی مصر پیش تاختند و در این سال (647 ق.) بر شهر دمیاط (17) مسلط شدند. فتح دمیاط شرایط سختی را برای مسلمانان و الملک الصالح ایوب به وجود آورد، زیرا مصر در معرض سقوط قرار گرفت، الملک الصالح برای مقابله با صلیبی‌ها در منطقه منصوره (18) مستقر شد و از مسلمانان تقاضای کمک کرد. هیبت و عزتی که الملک الصالح بین مسلمین داشت، باعث شد تا تعداد زیادی از اعراب و ممالیک به ندای او پاسخ دهند و در منصوره به او بپیوندند. این در حالی است که بیماری الملک الصالح شدت یافت و در این شرایط حساس بدرود حیات گفت. (19) حفظ آمادگی نظامی مسلمانان در چنین وضعی لازم و ضروری است، اقدامات شجرةالدر در این دوره حساس در حفظ وضع موجود و دفع خطر دشمن صلیبی از مصر تحسین برانگیز بوده است.
 

 شجرةالدر 

ملکه عصمه‌الدین ام‌خلیل شجره الدّر بنت عبدالله (20) همسر سلطان الملک الصالح نجم‌الدین ایوب بانویی عاقل و مهذب و آگاه به امور بود. الملک الصالح در بیشتر امور، نظر او را جویا می‌شد و در قضایای مهم با او به مشورت می‌پرداخت. (21) شجرةالدر در اصل کنیزی ترک و یا ارمن نژاد بود. در اوایل در زمره کنیزان المستعصم خلیفه عباسی قرار داشت، سپس به حرم الملک الصالح ایوبی راه یافت. (22) به همین دلیل وقتی این زن در مصر به فرمانروایی رسید، المستعصم عباسی از روی تمسخر در نامه‌ای به سران مصر نوشت که «اگر مرد ندارید تا بر شما فرمانروائی کند، بگوئید تا مردی برای شما بفرستیم» (23) زیبایی حیرت‌انگیز شجرةالدر توأم با قابلیت‌های فکری بالای او، باعث شد تا در میان کنیزان حرم، شجرةالدر به عنوان محبوب‌ترین کنیز در دل الملک الصالح جای گیرد. (24) بعد از مدتی برای الملک الصالح فرزند ذکوری به دنیا آورد و نامش را خلیل نهاد. از آن پس، شجرةالدر لقب ام‌خلیل یافت. این مسأله، منزلت و مقام او را دو چندان کرد، به گونه‌ای که الملک الصالح او را از حالت کنیزی خارج کرده، آزادش ساخت. (25)

اما قضا و قدر بر این استوار بود که خلیل در سن شش یا هفت سالگی (26) و پیش از آن‌که پدرش (الملک الصالح) وارد مصر شود، وفات یافت. (27) در سال 648 ق. بعد از مرگ الملک الصالح و کشته شدن جانشین او توران شاه، شجرةالدر از سوی سران مملوکی به سلطنت انتخاب شد و چون قبل از او هیچ زنی در دوره اسلامی به حکومت مصر نرسیده بود، (28) می‌توان از او به عنوان نخستین فرمانروای زن در دوره اسلامی مصر یاد کرد. از آن پس (648 ق.) خطبا بر روی منابر بعد از ذکر نام خلیفه، جمله دعایی در خطبه را به این صورت عنوان می‌کردند: «واحفظ اللهم الجهه الصالحه ملکه المسلمین، عصمه الدنیا والدین، ام خلیل المستعصمیه صاحبه السلطان الملک الصالح» اما بعد از سه ماه سلطنت، خود را خلع کرد و به عقد عزالدین آیبک که به جای شجرةالدر بر قدرت نوپای ممالیک تکیه زده بود درآمد. (29) ظاهراً وقتی از خیانت شوهر جدیدش آیبک در خواستگاری از دختر حاکم موصل با خبر شد، او را هلاک نمود. (655 ق.) (30) ممالیک آیبک به دستور الملک المنصور فرزند آیبک در قصاص خون پدر، شجره الدر را به قتل رساندند. (656 ق.) جسدش توسط ممالیک طرفدار او در مقبره‌ای (درون مسجد) که قبلاً در سال 648ق. برای خود آماده کرده بود، دفن شد. (31)

وقتی شجرةالدر از هلاک خود توسط فرزند آیبک یقین حاصل کرد، تمام جواهرات گرانبهای خود را با کوبیدن آنها در هاون نابود ساخت تا مبادا بعد از مرگش نصیب الملک المنصور و مادرش شوند. (32)
دارایی‌ها و املاک شجرةالدر در مصر به اندازه‌ای بود که قبل و بعد از او هیچ زنی در مصر به چنین ثروت و توانگری دست نیافته بود. (33)

 

 نقش و تأثیر سیاسی شجرةالدر در اقتدار ممالیک 

با بررسی متون تاریخی اگر بخواهیم اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جهان اسلامی را از سال 616 ق. (حمله چنگیز) تا 656 ق. (سقوط خلافت عباسی) به صورت یک نمودار نمایش دهیم، به طور قطع شکل این نمودار به دلیل نزولی بودن آن، رضایت بخش نخواهد بود. شاید بتوان گفت این وضعیت نتیجه علل و عوامل به هم پیوسته و متراکم درونی و بیرونی است که رجال سیاستمدار (خلیفه و سلطان) در پی‌ریزی آنها نقش عمده‌ای داشتند و مجال ذکر همه آنها در این مختصر میسر نیست. 

در این میان، مصر [به این دلیل که مصر جغرافیای ظهور شجرةالدر و موضوع یافته نگاری این مقاله است] از سال 648 ق. به بعد را باید استثنای از این نمودار فرض کرد. زیرا از این تاریخ به بعد ما شاهد شکوفایی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مصر هستیم. شکل‌گیری دولت نوپای ممالیک که بعدها خلافت عباسی در بستر چنین حکومتی ولو به صورت ظاهری در قاهره به حیات خود ادامه داد،دفع خطر صلیبیان و عدم تحقق استراتژی آنها یعنی تصرف کامل مصر، زمین‌گیر شدن قوای مغول و عقب‌نشینی آنها از شام، اخراج کامل صلیبی‌ها از شام و بازپس‌گیری سرزمین‌های اسلامی مقوله‌های مثبت یک نظام سیاسی مقتدر است که در وجود دولت ممالیک مصر تحقق یافت. نقطه آغازین این تحول، فرمانروایی شجرةالدر در مصر بود. نقش مؤثر شجرةالدر در امور سیاسی به دوره حیات همسرش الملک الصالح باز می‌گردد. الملک الصالح در تصمیمات مهم حکومتی بر رأی و نظر شجرةالدر اعتماد می‌کرد، زیرا شجرةالدر از نبوغ بالایی در تدبیر امور برخوردار بود. (34) به گونه‌ای که چه در دوره سلامتی و زمان بیماری الملک الصالح اداره اکثر امور بلاد مصر را شجرةالدر، برعهده داشت و به بهترین وجه از عهده آن بر می‌آمده است. (35) به هنگام مرگ الملک الصالح (467 ق.)، اقدام شجرةالدر در کتمان خبر مرگ همسر در آن شرایط حساس تاریخی که از درک بالای سیاسی او ناشی می‌شد، تحسین برانگیز است. زیرا قوای ممالیک و اعراب در این دوره حساس به یک اتحاد همه جانبه‌ای زیر لوای الملک الصالح دست یافته‌اند و آماده بازپس‌گیری دمیاط از دست صلیبی‌ها به رهبری لوئی نهم بودند (36) و ممکن بود انتشار خبر مرگ الملک الصالح ضربه جبران ناپذیری بر این وحدت وارد آورد و منجر به هزیمت سپاهیان و تسلط صلیبی‌ها بر مصر شود. در این راستا، شجرةالدر همواره اعلام می‌کرد که سلطان در بهترین احوال است و از ورود مردم نزد سلطان خودداری می‌کرده است. دولتمردان نیز به دلیل احترامی که برای او قائل بودند به ارشادات و گفته‌هایش عمل می‌کردند. (37) در تأیید روش مدبّرانه شجرةالدر همین بس که بدانیم، توران شاه فرزند الملک الصالح که شجرةالدر مرگ پدرش را تا موقع رسیدنش به مصر کتمان کرده بود، به محض ورود به مصر و اعلام رسمی سلطنت خود (648 ق.) به دمیاط حمله کرده، لوئی نهم را به اسارات درآورد، (38) اما بعد از آن، عملاً روش استبداد و بدرفتاری با ممالیک را در پیش گرفت. این روش نادرست در مقایسه با روش حکیمانه شجرةالدر نسبت به ممالیک، دو پیامد متفاوت به دنبال داشت. در مورد توران شاه، موجب قتل او بعد از کمتر از یک ماه سلطنت و حذنش از صحنه سیاست گردید (39) و درباره شجرةالدر، به انتخاب او به سلطنت انجامید. (40) این فرجام‌ها شاید بهترین روش برای قضاوت میان آن دو تلقی گردد. این را نیز اضافه کنیم، آنچه که در انتخاب شجرةالدر به مقام فرمانروایی مصر توسط ممالیک مؤثر افتاد، همانا عزت و عظمت و عملکردهای مدبرانه شجرةالدر در کادر رهبری ایوبیان و خاصه همسرش الملک الصالح ایوبی بوده است. 

لقبی که شجرةالدر بعد از انتخابش به مقام سلطنت برای خود برگزید نیز در خور توجه و بیانگر شم سیاسی بالای اوست که اگر عناد و تعصب مردان کم بهره آن زمان نبود، می‌توانست تأثیر قابل توجهی در انسجام و وحدت نیروهای مسلمان داشته باشد. شجرةالدر در خطبه لقب «الجهه الصالحه ملکه المسلمین، عصمه الدنیا والدین، ام‌خلیل المستعصمیه، صاحبه السلطان الملک الصالح» (41) را برگزید. در این لقب ذکر «صاحبه الملک الصالح» نوعی اشاره ضمنی بر انتسابش به خاندان ایوبی از سوى الملک الصالح و فرزندش خلیل است تا از تحریک احساسات ایوبیان شام بر ضد او و به دنبال آن، بروز جنگ داخلی جلوگیری به عمل آورد. (42) کاربرد کلمه «المستعصمیه» اشاره به این دارد که شجرةالدر قبل از آن‌که به حرم الملک الصالح بار یابد، از کنیزان حرم خلیفه المستعصم بالله عباسی بوده است. (43) شجرةالدر با یادآوری مجدد آن، سعی کرد ضمن متمایل کردن خلیفه در تأیید او، به خلیفه ابلاغ کند که وی همچنان در پیروی از خلیفه بر روش و سنت ایوبیان پایبند است. 

از سوی دیگر شجرةالدر با آگاهی والای سیاسی و اجتماعی خود دریافته بود که سلطنت یک زن در بلاد اسلامی شام و مصر، قبل از او اتفاق نیفتاده است. به همین دلیل از ذکر نام خود در خطبه امتناع و تنها به ذکر لقب خود «ام‌خلیل» اکتفا می‌کند. پیش‌بینی او کاملاً صائب بود، چه بعد از آن که شجرةالدر به مقام سلطنت انتخاب شد، اولین مخالفت از سوی شیخ عزالدین بن عبدالسلام فقیه معروف شافعی با این گفتار که «مسلمانان را چه شده است که گرفتار ولایتداری زنی شده‌اند، (44) صادر شد. اما در این که این قول فتوایی از جایگاهی صد درصد فقهی برخوردار بوده یا نه، نمی‌توان به یقین اظهار نظر کرد، چه از یک سو شیخ عزالدین از فقهای طراز اول و از شخصیت‌های صاحب کرامات (45) بوده است و از سوی دیگر مشاهده می‌شود که شیخ عبدالسلام در عهد الملک الصالح، همسر شجرةالدر از منصب قاضی القضاه مصر کناره‌گیری می‌کند. (46) شاید از این طریق بتوان نوع رابطه میان الملک الصالح و شیخ عبدالسلام را که به نوعی حکایت از تیره‌گی آن دارد، استنباط نمود. مسأله‌ای که ممکن است تا دوره جانشینان الملک الصالح یعنی شجره الدر استمرار یافته باشد. خلیفه عباسی المستعصم بالله نیز با ارسال نامه‌ای استهزاء‌آمیز به مصریان مبنی بر اینکه «اگر مردی ندارید که به فرمانروایی خود منسوب کنید، بگویید تا برایتان مردی ارسال کنیم» (47) مخالفت خود را با سلطنت شجرةالدر اعلام کرد.

خلیفه با این اقدام به ایوبیان شام پیوست، (48) زیرا ایوبیان شام با این استدلال که آنها وارثان حقیقی تاج و تخت فرمانروایان ایوبی مصر هستند، به مخالفت علیه فرمانروایی شجرةالدر قیام کرده بودند. (49) در این اوضاع سخت و حساس که خطر صلیبی‌ها علیه مصر به طور کامل مرتفع نشده بود، شجرةالدر دست به دو اقدام مهم زد:

بیشتر بخوانید: تاریخ مصر باستانی

 
الف: بازپس گیری کامل دمیاط: 

زیرا علیرغم اسارات لوئی نهم، دمیاط همچنان در دست قوای صلیبی باقی مانده بود (50) شجرةالدر، شرط آزادی لوئی نهم را استرداد دمیاط به مسلمانان و خروج صلیبی‌ها از آن و پرداخت هشتصد هزار دینار به عنوان فدیه‌ی آزادی لوئی نهم و سایر اسیران صلیبی تعیین کرد (51) و بدین ترتیب، دمیاط را بدون جنگ و خونریزی به قلمرو مسلمانان بازگرداند.
 

 ب: خلع خود از سلطنت مصر: 

شجره الدر بعد از 80 روز سلطنت (52) خود را خلع کرد. زیرا درک کرده بود که صلیبی‌ها همچنان مترصد فرصتی دیگر برای حمله به مصر بودند، لذا از استمرار فرمانروایی خود به بهای جنگ داخلی میان مسلمانان و به وجود آمدن بستری مناسب برای اشغال مجدد مصر توسط صلیبی‌ها، پایان داده و همچنین در آن شرایط ایوبیان شام به شدت مخالف سلطنت او بودند و حتی تصمیم به حمله بر مصر داشتند. (53) ممالیک بعد از شجرةالدر بر تعیین آیبک به سلطنت مصر اتفاق حاصل کردند. آیبک نیز شجرةالدر را به عقد خود درآورد. شاید بتوان گفت: موافقت شجرةالدر با این وصلت، بیشتر بر این امر استوار بود که این زن سیاست پیشه قصد داشت فرمانروایی خود را از طریق آیبک استمرار دهد. خلاصه آن‌که بر مبنای گزارش منابع اسلامی، شجرةالدر بر تمام امور و احوال آیبک سلطه‌ای کامل داشته است. (54) بدون شک، آیبک نیز قصد داشت از مشورت با شجرةالدر در پیشبرد امور بهره برد. به همین دلیل مشاهده می‌کنیم که آیبک در تصمیمات سیاسی خود به شجرةالدر رجوع می‌کرده است، زیرا به قول ابن العبری: «شجرةالدر زیرک‌ترین زن روزگار بود که در میان زنان به زیبایی او و در میان مردان به دوراندیشی او کس نبود» (55) شجرةالدر پس از مدتی آیبک را به هلاکت رساند.

گرچه علت قتل آیبک توسط شجرةالدر را تابعی از تحریک احساسات زنانه شجرةالدر در اقدام آیبک به خواستگاری از دختر موصول معرفی کرده‌اند، (56) اما باید اذعان کرد که ماجرای قتل آیبک به طور قریب به یقین، فراتر از یک احساس زنانه بوده است، زیرا آیبک دریافت که او به صورت یک مهره ظاهری تبدیل شده و اسماً سلطان است و تمام امور سیاسی و امر و نهی عملاً در دست شجرةالدر است، پس قصد حذف شجرةالدر از صحنه سیاست به واسطه‌ی قتل او کرد. (57) شجرةالدر نیز ضمن پیش‌دستی در کشتن آیبک، بار دیگر هوشیاری سیاسی خود را در برابر مردان، به نمایش گذاشت.

الملک المنصور فرزند آیبک به تلافی قتل پدر، شجرةالدر را به طرز فجیعی که ناشی از حسادت و کینه سلطان نسبت به این زن سیاست پیشه بود، به قتل رساند (656 ق.) (58) و دولت نوپای مملوکان را از داشتن یک شخصیت کارآمد و اما زن، که می‌توانست منشاء خدمات ارزنده‌ای در حوزه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و تمدنی باشد، محروم ساخت.

از یادگاری‌های شجرةالدر در مصر مسجد جامع معروفی است که در دوره الملک الصالح ایوب، در کناره آرامگاه خود بنا نهاد. آثار دیگری به همراه ساختمان‌های خیریه در مصر و سایر نقاط نیز از او بر جای مانده است. (59)
 

 نتیجه 

سلطنت شجرةالدر از این لحاظ که اولین زن فرمانروا در تاریخ اسلامی مصر است، در نوع خود مقوله جدیدی در حوزه اندیشه سیاسی مسلمانان آن روز به شمار می‌آید. شجرةالدر در قرن هفتم هجری/ سیزدهم میلادی که جهان اسلام از هر سو در معرض آماج تهاجم خارجی (صلیبی‌ها و سپس مغولان) بود، موفق شد بسان یک حاکم مقتدر، درک قابل قبولی از اوضاع نابسامان منطقه و جهان اسلام داشته باشد و در این راستا اقدامات مؤثر و تحسین برانگیزی انجام دهد. او در انتقال آرام و بدون خونریزی قدرت از ایوبیان به ممالیک نقشی مهم ایفا کرد، زیرا بعد از 80 روز سلطنت - یا به قولی 3 ماه - با مشاهده شرایط خاص پیش آمده ناشی از مخالفت فقهای طراز اول مصر، خلیفه عباسی و امرای ایوبی شام و به منظور جلوگیری از وقوع جنگ داخلی، خود را از سلطنت خلع کرد و گرچه با این عمل، خلیفه ضعیف و ایوبیان شام را که وصول به قدرت سیاسی را مقدم بر مصالح مردم و جامعه اسلامی می‌دانستند، شادمان کرد. اما یقیناً دشمنان جامعه اسلامی (صلیبی‌ها) را خشمگین ساخت؛ چه جنگ‌های داخلی شام و مصر می‌توانست بستری مناسب برای پیشرفت اقدامات بعدی آنها باشد. 

در هوش و درایت سیاسی و تسلط شجرةالدر بر امور باید اذعان کرد که حضور او در عرصه‌های سیاسی به 80 روز سلطنت ظاهری محدود نبوده است، بلکه یک دوره زمانی طولانی است که از سال 647 ق. آغاز و تا زمان قتلش در سال 656 ق. خاتمه می‌یابد. در این دوره اقدامات شجرةالدر در تحکیم قدرت ممالیک مؤثر واقع شد، قدرتی که توانست در سال 658 ق. در منطقه عین جالوت در فلسطین قوای مغول را در رسیدن به مصر ناکام سازد. 

فعالیت و عملکرد سیاسی شجرةالدر الگوی خوبی برای آیندگان تلقی می‌شود و می‌تواند مبنایی برای مشارکت زنان با تدبیر در عرصه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی باشد.
بر خود لازم می‌دانم ضمن تشکر از انجمن زنان پژوهشگر تاریخ در برپایی چنین همایشی، تقاضا کنم که یافته نگاری‌های اساتید محترم و فاضل شرکت کننده در همایش، در سطح وسیع در اختیار اقشار مختلف جامعه قرار گیرد تا از این طریق بتوان در شناسایی عملکرد و اهمیت زنان در طول تاریخ که متأسفانه در تحقیقات نوین کمتر مورد تتبع قرار گرفته است، گام مؤثری برداشت.
بمنه و کرمه.

 

 پی‌نوشت‌ها: 
1. مدیر گروه تاریخ دانشگاه شهید چمران اهواز. 
2. درباره قدرت‌های محلی این دوره و مناسبات سلطان محمد خوارزمشاه با آنها بنگرید به: فؤاد عبدالمعطی الصیاد (بی تا)، الفعول فی التاریخ، بیروت، دارالنهضه العربیه، ص 63- 69. 
3. بنگرید به: حمدالله مستوفی (1364)، تاریخ گزیده، به اهتمام دکتر عبدالحسین نوائی، تهران، امیرکبیر، ص 406. 
4. بنگرید به: جلال‌الدین السیوطی (1425 هـ)، تاریخ الخلفاء، بیروت، دارالمعرفه، ص 388. 
5. نام او «سید علاء الملک ترمذی» بود (بنگرید به: رشیدالدین فضل‌الله (1374)، جامع التواریخ، تهران، اقبال، ص 340). 
6. رشید‌الدین فضل‌الله، ص 341، 342. 
7. همان، ص 344، 345. 
8. بنگرید به: محمدبن طباطبا (1367)، تاریخ فخری، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1367، ص 445/ جلال‌الدین السیوطی، ص 401. 
9. محمدبن علی بن طباطبا، ص 445. 
10. همان، ص 448. 
11. بنگرید به: فواد عبدالمعطی الصیاد، ص 86. 
12. در زمینه پارگی سیاسی دولت مقتدر ایوبیان و پیدایش حکومت‌های محلی و ستیز این حکومت‌ها با یکدیگر بنگرید به (سعید عبدالفتاح عاشور (بی تا)، مصر و الشام فی عصرالایوبیین و الممالیک، بیروت، دارالنهضه العربیه، ص 67-71 / استانلی لین پل و ... (1363)، تاریخ دولت‌های اسلامی و خاندان‌های حکومتگر، ترجمه صادق سجادی، تهران، نشر تاریخ ایران، ج 1، ص 119/ ادموند پاسورث (1381)، سلسله‌های اسلامی جدید، ترجمه فریدون بدره‌ای، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، ص 149- 154).
13. در زمینه این مهاجرت بنگرید به: عزالدین ابن اثیر (بی تا)، کامل، ترجمه ابوالقاسم حالت، تهران، انتشارات کتب ایران، ج 27، ص 98 و 99. 
14. بنگرید به: جمال‌الدین محمدبن سالم بن واصل متوفانی 97 هـ (1375ش)، تاریخ ایوبیان [مفرج الکروب فی اخبار بنی ایوب]، ترجمه پرویز اتابکی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ج 5، ص 326- 328/ ابن اثیر آن را ذیل حوادث سال 626ق. تحت عنوان «تسلیم بیت‌المقدس به فرنگیان» آورده است. (بنگرید به: عزالدین ابن اثیر، ج 27، ص 109). 
15. بنگرید به: ابن تغری بردی (بی تا)، النجوم الزاهره، مصر، المؤسسه المصریه العامه ج 6، ص 363. 
16. stanely lane poole (1935): A History of Egypt in the Middle Ages, London, P218. 
17. شهری قدیمی میان تنیس و مصر بر گوشه‌ای بین دریای روم (مدیترانه) و نیل واقع شده است و به داشتن آب و هوای پاکیزه معروف است (یاقوت حموی (بی تا)، معجم البلدان، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج 6، ص 314). 
18. شهری است که آن را الملک الکامل فرزند الملک العادل ایوبی، بین میاط و قاهره در سال 616ق. تأسیس کرد (یاقوت حموی، ج 8، ص 330). 
19. بنگرید به: جلال‌الدین السیوطی (1425 هـ) حسن المحاضره، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، المکتبه العصریه، ج 2، ص 30/ ابن تغزی بردی، النجوم الزاهره، ج 6، ص 330. 
20. ابن تعزی بردی، ج 6، ص 373. 
21. بنگرید به: زینب بنت علی العاملی (1421 هـ)، معجم اعلام النساء، تحقیق منی محمد زیاد الخراط، بیروت، مؤسسه الریان، ص 416. 
22. بنگرید به: فیلیپ خوری حتی (1366ش)، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ص 849. 
23. بنگرید به: السیوطی، حسن المحاضر، ج 2، ص 31. 
24. بنگرید به: ابن تعزی بردی، ج 6، ص 374. 
25. بنگرید به: فیلیپ خوری حتی، ص 849. 
26. بنگرید به: احمد الشنتناوی و ... (بی تا)، دایره المعارف الاسلامیه، بی‌جا، بی‌نا، ج 13، ص 175. 
27. بنگرید به: ابن واصل، تاریخ ایوبیان، ص 378/ ابن تعزی بردی، مرگ خلیل را بعد ازورود الملک الصالح به مصر و به سلطنت رسیدن او گزارش کرده است (النجوم الزهره، ج 6، ص 373). 
28. السیوطی، حسن المحاضره، ج1، ص 31. 
29. ابن تعزی بردی، ج 6، ص 374. 
30. بنگرید به: السیوطی، حسن المحاضره، ج 2، ص 32/ ابن تعزی بردی، ج 6، ص 375. 
31. بنگرید به: ابن تعزی بردی، ج 6، ص 378. 
32. همان. 
33. همان، ج 6، ص 379. 
34. همان، ج 6، ص 374. 
35. همان، ص 373. 
36. السیوطی، حسن المحاضره، ج 2، ص 30. 
37. ابن تعزی بردی، ج 6، ص 374. 
38. همان، ج 6، ص 364، 365. 
39. همان، ج 6، ص 372. 
40. همان. 
41. السیوطی، حسن المحاضره، ج 2، ص 31. 
42. بنگرید به: سعید عبدالفتاح عاشور، مصر و الشام فی عهد الایوبیین و الممالیک، ص 173. 
43. بنگرید به: احمد الشنتناوی، ج 13، ص 175. 
44. السیوطی، ج 2، ص 31. 
45. یکی از کرامات او در جنگ مسلمانان و قوای لوئی نهم که در دمیاط مستقر بودند، رخ داد. در طی جنگ، شیخ عبدالسلام با اشاره دست، مسیر باد را تغییر داد و باعث شد تا کشتی‌های فرانسویان در دریای مدیترانه نابود شوند! (بنگرید به: السیوطی، حسن المحاضره، ج 2، ص 30). 
46. ابن تعزی بردی، ج 6، ص 323. 
47. بنگرید به: السیوطی، ج 2، ص 31. 
48. بنگرید به: احمد الشنتناوی، ج 13، ص 175. 
49. بنگرید به: سعید عبدالفتاح عاشور، ص 173. 
50. همان، ص 172. 
51. بنگرید به: السیوطی، حسن المحاضره، ج 2، ص 31. 
52. یا به قولی سه ماه سلطنت (السیوطی، ج 2، ص 32). 
53. سعید عبدالفتاح عاشور، ص 174، 175. 
54. ابن تعزی بردی، ج 6، ص 374 / سعید عبدالفتاح عاشور، 178. 
55. بنگرید به: ابن العبری (1377ش)، مختصر تاریخ‌الدول، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ص 357. 
56. السیوطی، حسن المحاضره، ج 2، ص 32. 
57. بنگرید به: ابن تعزی بردی، ج 6، ص 375/ ابن العبری، ص 359. 
58. همان، ج 6، ص 378/ همان. 
59. بنگر به: زینب بنت علی العاملی، معجم اعلام النساء، ص 420. 

 منابع تحقیق:
- ابن اثیر، عزالدین، کامل، ترجمه ابوالقاسم حالت، تهران، انتشارات کتب ایران. بی‌تا.
- ابن تعزی بردی، جمال‌الدین ابی المحاسن، النجوم الزهره فی ملوک مصر القاهره، مصر، المؤسسه المصریه العامه، بی‌تا.
- با سورث، ادموند کالیفورد، سلسله‌های اسلامی جدید، ترجمه فریدون بدره‌ای، تهران، مرکز بازشناس اسلام و ایران، 1381.
- ابن طباطبا، محمد بن علی، تاریخ فخری، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1367.
- ابن واصل، جمال‌الدین محمد بن سالم، تاریخ ابوبیان (مفرّج الکروب فی اخبار بنی ایوب)، ترجمه پرویز اتابکی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1375.
- حتی، فیلیپ خوری، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، 1366.
- حموی، یاقوت، معجم البلدان، بیروت، داراحیاء التراث العربی بی‌تا.
- السیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفاء، بیروت، دارالمعرفه، 1425.
- حسن المحاضره فى تاریخ مصر و القاهره، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، المکتبه العصریه، 1425.
- الشنتناوی، احمد و دیگران، دایرةالمعارف الاسلامیه، بی‌جا، بی‌نا. بی‌تا. 
- الصیاد، فؤاد عبدالمعطی، المغول فی الثاریخ، بیروت، دارالنهضه العربیه. بی‌تا. 
- عاشور، سعید عبدالفتاح، مصر و الشام فی عصر الایوبیین و الممالیک، بیروت، دارالنهضه العربیه، بی‌تا.
- العاملی، زینب بنت علی، معجم اعلام النساء، نحقیق منی محمد زیاد الخراط، بیروت، مؤسسه الریان، 1421.
- فضل‌الله، رشیدالدین، جامع التواریخ، تهران، اقبال. 1374.
- لین پل، استانلی و دیگران، تاریخ دولت‌های اسلامی و خاندان‌های حکومتگر، ترجمه صادق سجادی، تهران، نشر تاریخ ایران، 1374.
- مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، به اهتمام دکتر عبدالحسین نوائی، تهران، امیرکبیر، 1364.
- Lane poole, stanely: A History of Egypt in the middle Ages, London.

منبع مقاله: احمدی (صرّاف)، نزهت؛ (1392)، زن در تاریخ اسلام (مجموعه مقالات سمینار بین‌المللی زن در تاریخ اسلام)، تهران: انتشارات کویر، چاپ اول. 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.